یقین به دستور خدا
فایل WORD فایل PDF فایل صوتی مرتبط
فایل طراحی شده خلاصه مطلب (یک صفحهای) (قسمت اول) رنگی سیاه و سفید
فایل
طراحی شده خلاصه مطلب (یک صفحهای) (قسمت دوم) رنگی سیاه و سفید
فایل طراحی شده خلاصه مطلب (یک صفحهای) (قسمت سوم) رنگی سیاه و سفید
مقدمه
انسان بعد از اعتقاد به خداوند با تمام صفاتش، پیامبر، امامان معصوم علیهمالسلام و قیامت و اینکه قرآن کتاب الهی است، در عمل به دستور خدا که در قرآن بیان شده و توسط ائمه معصومین علیهمالسلام تببین و تفسیر گردیده است، نیازی به دلیل ندارد و همین که مشخص شود این دستور از طرف خداست برای عمل نمودن کافی است اگرچه دانستن حکمت دستورات خدا بسیار خوب و مفید است ولی شرط عمل نیست.
بعد از این مقدمه این سؤال مطرح می شود که:
از کجا معلوم میشود که خدا دستوری را داده باشد و یا به عبارتی چهطور میتوان به این یقین رسید که این دستور از طرف خداست.
قرآن
در بالا اشاره شد که برای اعتقاد به قرآن و معجزه بودن آن باید تحقیق نمود و پس از قبول این مطلب که قرآن از طرف خداست و هیچ تحریفی در آن صورت نگرفته است میتوان با مراجعه به قرآن دستورات خداوند را دانست.
قرآن کافی نیست
بعضی مطرح مینمایند که فقط احکامی را قبول دارند که در قرآن آمده باشد زیرا خداوند اگر میخواست در قرآن آنها را بیان میفرمود. این دسته از افراد مدعیاند که مطیع قرآن بوده و آن را معجزه میدانند.
میگویند: «با توّجه به این که در قرآن بیان همه چیز هست[1] چه مانعى دارد که ما هم با آنها که گفتند: "حسبنا کتاب اللّه ـ قرآن کتاب خدا ما را بس است" همصدا شویم؟ بهخصوص که مىشنویم که در میان احادیث صحیح، احادیث مجعول و نادرست نیز وجود دارد، و این باعث بىاعتبار شدن همهی آنها است».
دستور قرآن اطاعت از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم است
قرآن به صراحت گفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را سخن خدا دانسته است چه در قرآن آمده باشد و چه در قرآن نیامده باشد.
« وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى ـ و (پیامبر) هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگوید * آنچه مىگوید چیزى جز وحى که بر او نازل شده نیست». (نجم/3و4)
نکته بعدی این است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم طبق آیه زیر بر همه ولایت دارد و ولایت او در امتداد ولایت خداوند است.
« إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون ـ ولی شما خدا و رسول و مؤمنینی هستند که در هنگام رکوع زکات میدهند».(مائده/55)
نیازی به بیان نیست که وقتی ولایت او ولایت الهی است باید از او اطاعت کرد، همچنان که از خدا اطاعت میکنیم. زیرا طبق آیه قبل هر چه او بفرماید سخن خداست.
همچنین خداوند در آیات بسیاری دستور به اطاعت از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم داده و اطاعت از او را اطاعت از خدا و سرپیچی از فرمانش را عدم اطاعت از خود دانسته و برای اطاعت از رسول وعده پاداش و برای سرپیچی وعده عذاب داده است.
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَوَلَّوْا عَنْهُ ـ اى کسانى که ایمان آوردهاید! خدا و پیامبرش را اطاعت کنید و سرپیچى ننمایید». (انفال20)
« مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ ـ هر کس پیامبر را پیروى کند، بىشک خداوند را اطاعت کرده است». (نساء/80) [2]
چگونگی اطاعت از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ؟
مشخص است که اینها دستوراتی همیشگی است که تا قیامت برقرار است. حال اگر امروز بخواهیم به این آیات عمل کنیم چگونه باید از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم اطاعت نماییم. مشخص است که یگانه راه اطاعت از آن حضرت دانستن فرمایشات ایشان و عمل به آنهاست. پس از روایات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بینیاز نیستیم.
اطاعت از اهل بیت اطاعت از رسول و خداوند است
از آیه زیر معلوم میگردد که اطاعت از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پایان راه نیست. و باید از اولی الامر نیز مانند ایشان اطاعت نمود.
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم ـ ای کسانی که ایمان آوردهاید از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید». (نساء/59)
احادیث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم با آیات قرآن تایید میگردد و احادیث ائمه علیهمالسلام با جملات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم تایید میشود.
یکى از احادیث معروف و مشهور میان علماى سنّت و شیعه «حدیث ثقلین» است.
این حدیث را گروه عظیمى از صحابه، بلاواسطه از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کردهاند، و بعضى از علماى بزرگ راویان حدیث را بالغ بر سى تن از صحابه مىدانند.[3] گروه کثیرى از مفسران و محدثان و مورّخان آن را در کتب خود آوردهاند، و روى هم رفته در تواتر این حدیث نمىتوان تردید کرد.
اصل حدیث به گفته ابوذر غفّارى چنین است: «او در حالى که در خانه کعبه را گرفته بود رو به سوى مردم کرده چنین مىگفت من از پیامبر مىشنیدم که مىفرمود:
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ تَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض ـ من در میان شما دو یادگار گرانبها مىگذارم: قرآن و خاندانم و این دو هرگز از هم جدا نمىشوند، تا هنگامى که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید و ببینید چگونه سفارش مرا درباره این دو رعایت مىکنید؟»[4]
در این جا چند نکته قابل ملاحظه است:.
1ـ معرّفى قرآن و عترت به عنوان «دو خلیفه» یا «دو چیز گرانمایه» دلیل روشنى است بر اینکه مسلمانان باید هرگز دست از این دو برندارند، مخصوصاً با این قید که در بسیارى از روایات آمده که مىفرماید: «اگر این دو را رها نکنید هرگز گمراه نخواهید شد». این حقیقت به صورت مؤکّدترى ثابت مىشود.
2- قرار گرفتن قرآن در کنار عترت و عترت در کنار قرآن دلیل بر این است که همانگونه که قرآن هرگز دستخوش انحراف نخواهد شد، و از هر گونه خطا مصون و محفوظ است عترت و خاندان پیامبر نیز داراى مقام عصمت مىباشند.[5]
جزییات احکام
قرآن محتوى دستورات کلّى و قوانین اساسى اسلام است؛ و اگر از سنّت چشم بپوشیم، جنبه عملى خود را از دست خواهد داد، و به گونه کلّیاتى ذهنى که قابلیّت اجرا ندارد باقى مىماند؛ زیرا تمام جزییّات و ریزهکاریها و آییننامههاى عملى و اجرایى آن قوانین کلّى همه در سنّت بیان شده است.
بهعنوان مثال خداوند در قرآن دستور داده است:
نماز را اقامه کنید و زکات بپردازید ـ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ (بقره/43)
روزه بگیرید ـ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ (بقره/183)
قتال (جهاد) کنید ـ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ (بقره/216)
به حج بروید ـ وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً (العمران/93)
امر به معروف و نهی از منکر نمایید ـ وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ (العمران/104)
خمس پرداخت کنید ـ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى وَ الْیتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ (انفال/41)
قصاص کنید ـ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاص (بقره/178)
و بسیاری دستورات دیگر در موضوع احکام دین، ولی چگونگی آنها را بیان نفرموده است. حال برای اجرای این دستورات قرآن چه باید کرد؟
اگر حدیث را از ما جدا کنند. ما از کجا بدانیم چند رکعت نماز یا چند دور طواف صحیح است؟ یا عقد همسر و نماز و روزه و حج چگونه است؟ خلاصه: چگونه مسلمان باشیم؟
البته در طول تاریخ اسلام بحثهای زیادی در این خصوص بوده است که ابتدا حدیث را ممنوع نمودند و سپس دست به تحریف آن زدند.
ممانعت از نقل حدیث [6]
بهطور کلى نقل حدیث و روایت از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در زمان خلیفه اول و دوم ممنوع بود، ذهبى در تذکرةالحفاظ گوید:
ابوبکر پانصد حدیث از رسول اکرم را نوشته بود ولى بعد آنها را آتش زد،
عروةبنزبیر گوید:
عمربنخطاب گفت: من اجازه نمىدهم کسى احادیث و روایات را جمع و تدوین کند، زیرا با کتاب خدا مخلوط مىگردد.
در حالات ابوهریره صحابى معروف آمده که وى اخبار و روایات رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در میان مردم نقل مىکرد، خلیفه دوم از این جریان مطلع شد، او را احضار کرد و گفت: چرا حدیث پیامبر را نقل مىکنى، بعد از این او را تازیانه زد و گفت: «حق ندارى بعد از این روایتهاى رسولالله را نقل نمایى».
اینها نمونههایى بود که ما در این مورد آوردیم، در کتب رجال و حدیث از اینگونه مطالب فراوان است،
جلوگیرى از نقل احادیث رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم علل و جهاتى داشت که شرح و تفصیل آن موجب اطاله سخن مىگردد جویندگان مىتوانند به کتب رجال حدیث مراجعه کنند.
جعل احادیث و روایات
بهطورى که تذکر دادیم در زمان خلیفه اول و دوم از نقل اخبار و روایات رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم جلوگیرى شد، اما در زمان عثمان اندکى این جوّ شکسته گردید، گروهى در مسجد جمع شدند و به نقل روایات مشغول گردیدند، تا آنگاه که موجب اختلاف و تفرقه در بین اصحاب شده و فتنههایى پدید آمد.
معروف است کعبالاحبار، تمیم دارى و وهب بن منبه که هر سه مذهب خود را رها کرده و مسلمان شده بودند، در مسجد رسول خدا مجلس داشتند و اخبار و احادیث ملل و اقوام را براى مردم نقل مىکردند، و قرآن مجید را هم براى مسلمانان تفسیر و شرح مىنمودند و خلیفه هم آنان را آزاد گذاشته بود.
کعبالاحبار یهودى بود و مىگفت: مسلمان شدهام، تمیم دارى مسیحى بود و ادعاى اسلام مىکرد، وهب بن منبه یک ایرانى بود که در یمن متولد شده بود، او هم اظهار مسلمانى مىنمود، این سه نفر میداندار تفسیر قرآن بودند و روایاتى را هم از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل مىکردند، بهطورى که یکى از روزها بین کعبالاحبار و ابوذر غفارى رحمتاللهعلیه گفتگوهایى شد.
ابوذر هنگامى که دید کعبالاحبار اخبارى در تفسیر قرآن نقل مىکند و مسلمانان را فریب مىدهد، به او گفت: «اى یهودى تو مىخواهى دین و شریعت به من بیاموزى و احکام اسلام را به من تعلیم دهى؟»، در این جا بین آنها سخنانى رد و بدل گردید، و چون جریان روز از کعبالاحبار حمایت مىکرد اعتراضات ابوذر به جایى نرسید.
در زمان معاویه بازار جعل حدیث بسیار رونق گرفت، معاویه گروهى را وادار کرد تا احادیث و اخبارى را جعل کنند و در میان مسلمانان پخش نمایند و روایاتى هم در نکوهش امیرالمؤمنین از زبان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم وضع کنند و مردم را از آن حضرت دور سازند و از مقام و منزلت او بکاهند.
جعل اخبار و وضع روایات که در زمان معاویه آغاز شده بود، در دوره خلفاى بنىمروان رو به فزونى نهاد، روایات بسیاری در زمان بنىامیه توسط گروهى بىایمان و جاهطلب وضع گردید، و این جریان در زمان بنىعباس هم ادامه پیدا کرد و جماعتى به جعل احادیث پرداختند.
به همین دلیل تشخیص حدیث درست از نادرست، صحیح از ضعیف، مرسل از مسند، بسیار کار مشکلى بود، کسانى که مىخواستند اخبار موثوق الصدور را به دست آورند گرفتار مشکلات مىشدند، از همین جا علم رجال و درایه پدید آمد و تحقیق در حالات راویان و محدثان آغاز گردید و کتابهایى در اینباره تالیف شد.[7]
لزوم مراجعه به کارشناس
1ـ تشخیص حدیث صحیح
ما در تمام اموری که در زندگی روزمره به وجود میآید به کارشناس مربوطه مراجعه مینماییم. برای مثال هیچگاه برای تعمیر لوازم برقی به خیاطی نمیرویم.
با توجه به گسترش علوم و جزییتر شدن علوم مختلف، کار تخصصی هم جزییتر شده. بهعنوان مثال شاید در گذشته فقط یک رشته پزشکی وجود داشت ولی اکنون پزشکی چندین رشته مختلف دارد و اگر شخصی برای درد چشمش به پزشک گوش مراجعه کند او را فردی کم اطلاع خواهند دانست.
این تخصصی بودن تا حدی مهم است که اگر کسی در رشتهای بهترین عالم هم باشد اظهار نظر وی در رشته دیگر، علمی نخواهد بود. بهعنوان مثال اگر بزرگترین فیزیکدان جهان در خصوص شیمی نظریه بدهد همگان کارش را تقبیح خواهند کرد. مگر آنکه وی به همان اندازه که در فیزیک مهارت دارد در شیمی هم مهارت داشته باشد.
اما متاسفانه وقتی به حوزه دین میرسیم که مهمترین بحث علمی است و با آخرت ما در ارتباط است، اصل مراجعه به کارشناس فراموش شده و همگان خود را کارشناس دانسته و به اظهار نظر میپردازند. در حالی که یک عالم دینی که میخواهد حکمی را بیان کند باید در چند رشته از علوم متبحر باشد و این تبحر نیاز به سالیان دراز تحقیق و تفحص و مطالعه و کار علمی در حوزه علوم دینی دارد.
بهویژه باید نسبت به قرآن شناخت زیادی داشته باشد و محتوای روایات را با قرآن بسنجد زیرا روایتی که با قرآن مخالف باشد، به یقین جعلی است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: « کُلُّ شَیْءٍ مَرْدُودٌ إِلَى الْکِتَابِ وَ السُّنَّةِ وَ کُلُّ حَدِیثٍ لَا یُوَافِقُ کِتَابَ اللَّهِ فَهُوَ زُخْرُفٌ ـ هر موضوعى باید به قرآن و سنت ارجاع شود و هر حدیثى که موافق قرآن نباشد دروغی است خوش نما». [8]
پس همانگونه که برای کارهای مختلف روزمره به کارشناس آن مراجعه مینماییم باید برای دین هم به کارشناس مراجعه کنیم.
بر اساس آنچه که از آیات و احادیث معتبر و متواتر به ما رسیده است، ما موظفیم در موضوع علوم دینی به عالمان وارسته مراجعه نماییم و آنچه آنان به عنوان دستور خداوند یافتند و به ما اعلام نمودند قابل اجرا بوده و در قیامت مأجور و معذور خواهیم بود.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
« وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطانَ إِلاَّ قَلیلاً ـ و چون به آنان خبرى از امن یا ناامنى برسد آن را پخش مىکنند، و حال آن که اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع مىدادند قطعاً کسانى از آنان که مىتوانند آن را استنباط کنند [صدق و کذب] آن را مىفهمیدند، و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود مسلماً جز شمار اندکى، همه از شیطان پیروى مىکردید».(نساء/83)
حضرت ولیعصرعجلاللهتعالیفرجهالشریف در پاسخ به پرسشهای اسحاق بن یعقوب به خط مبارکشان نوشتند:
« در رویدادهایی که اتفاق میافتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنها حجت من بر شما و من حجت خدا بر آنان هستم».[9]
همچنین در حدیثی که از امام صادق علیهالسلام نقل شده میخوانیم:
« هرکس از شما حدیث ما را نقل میکند و در حلال و حرام ما نظر دارد و احکام ما را میشناسد به حکومت او رضایت دهید همانا من او را حاکم شما قرار دادم پس وقتی او به حکم ما حکم کرد اگر قبول نشود، سبک شمردن حکم خدا و ردّ بر ماست و ردّ ما ردّ خداست و آن در حد شرک به خداست».[10]
در نتیجه «درست است که دست جاعلان به سوى احادیث اسلامى دراز شده و با انگیزههاى مختلفى به آشفته ساختن احادیث پرداختند، ولى چنان نیست که احادیث صحیح و مجعول و مشکوک ضوابطى نداشته باشد، و نتوان آنها را از هم جدا ساخت؛ بلکه با توجّه به علم رجال و علم حدیث و درایه[11]، این کار کاملاً ممکن است».[12]
2ـ برداشت غلط از مفاهیم دینی
در طول تاریخ اسلام، افراد زیادی بودهاند که مفاهیم مذهبی را خوب متوجه نشده و در نتیجه برداشتهایی داشتهاند که نه عقلپذیر بوده است و نه فطرتپسند و بدون تردید همین برداشتهای غلط باعث دوری بسیاری از انسانها به ویژه جوانان از مذهب و ایمان مذهبی شده است.
تبیین صحیح مفاهیم دینی و زدودن دین از خرافات و مطالب مجعول؛ وظیفه مهم متخصصان دینی است.
رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: « لِکُلِ شَیْءٍ عِمَادٌ وَ عِمَادُ هَذَا الدِّینِ الْفِقْه ـ برای هر چیز ستونی است و ستون دین نیز فقه و آگاهی است».[13]
قرآن کریم میفرماید:
« فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُون ـ
اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید». (نحل/43 و انبیاء/7)
« آیه فوق بیانگر یک اصل اساسى اسلامى در تمام زمینههاى زندگى مادى و معنوى است و به همه مسلمانان تاکید مىکند که آنچه را نمىدانند از اهل اطلاعش بپرسند و از پیش خود در مسایلى که آگاهى ندارند دخالت نکنند. به این ترتیب"مسأله تخصص" نه تنها در زمینه مسایل اسلامى و دینى از سوى قرآن به رسمیت شناخته شده، بلکه در همه زمینهها مورد قبول و تاکید است، و روى این حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همهی زمینهها داشته باشند که اگر کسانى مسایلى را نمىدانند به آنها مراجعه کنند. ولى ذکر این نکته نیز لازم است که باید به متخصصان و صاحبنظرانى مراجعه کرد که صداقت و درستى و بىنظرى آنها ثابت و محقق است، آیا ما هرگز به یک طبیب آگاه و متخصص در رشته خود که از صداقت و درستکاریش در همان کار خود، مطمئن نیستیم مراجعه مىکنیم؟! به همین دلیل در مباحث مربوط به تقلید و مرجعیت، صفت عدالت را در کنار اجتهاد و یا اعلمیت قرار دادهاند، یعنى مرجع تقلید هم باید عالم و آگاه به مسایل اسلامى باشد و هم با تقوا و پرهیزکار».[14] پس « مسایل دین را باید از کارشناس دین پرسید، نه هر کس اندک آشنایى با دین دارد».[15]
امام صادق علیهالسلام در رساله مفصّلی که به اصحابشان مرقوم فرمودهاند، آوردهاند: « ای گروه مورد رحمت خدا و رستگار (شیعه)، به درستی که خدای تعالی خیر و نعمت را در حق شما تمام کرده است. بدانید که از علم الهی و امر او نیست که احدی از مخلوقات در دین خدا به هوی و هوس و رأی و نظر خود و قیاس عمل کند؛ زیرا خداوند قرآنی را نازل کرده است که احکام خدا به روشنی در آن بیان شده است و برای قرآن و آموزش احکام آن کسانی را قرار داده که شایستگی و اهلیت فهم آن را دارند و برای آنان هم جایز نیست که در دین خدا به هوای نفس و یا به رأی و قیاس حکم کنند؛ بلکه باید به اهل ذکر ـ که خداوند دستور داده است از آنان سؤال کنند ـ مراجعه نمایند».[16]
« احادیث هم مانند قرآن کریم محکم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در میان احادیث بسیار شایع است، و به خصوص در مثل اینگونه حقایق (که فهم بشر از درکش عاجز است) مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان، و بیت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر یک فرد دانشمند لازم است که براى به دست آوردن معناى واقعى کلام سعى کند قراین کلام را به دست آورد». [17]
در این خصوص دو روایت را نقل میکنیم:
1ـ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود:
« فَإِنَّ أَمْرَ النَّبِیِّ ص مِثْلُ الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْکَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ قَدْ کَانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ کَلَامٌ عَامٌّ وَ کَلَامٌ خَاصٌّ مِثْلُ الْقُرْآنِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ ـ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر/7) ـ فَیَشْتَبِهُ عَلَى مَنْ لَمْ یَعْرِفْ وَ لَمْ یَدْرِ مَا عَنَى اللَّهُ بِهِ وَ رَسُولُهُ ص ـ امر پیغمبر صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلم هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ و خاص و عام و محکم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلم به دو طریق سخن میفرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عزّ و جلّ در کتابش فرموده: ـ آنچه را پیغمبر برایتان آورده اخذ کنید و از آنچه نهیتان کرده باز ایستید ـ کسى که مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درک نکند (امر) بر او مشتبه شود».[18]
2ـ در همین رابطه امام رضا علیهالسلام نیز فرمودهاند:
« مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْکَمِهِ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً کَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْکَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا ـ هر کس متشابهات قرآن را به محکمات آن ارجاع دهد، به راه راست هدایت شده است، سپس فرمودند: در اخبار ما نیز همانند قرآن محکم و متشابه وجود دارد، برای همین متشابهات آن را به محکمات آن ارجاع دهید و فقط به دنبال متشابهات آن نروید که گمراه میشوید».[19]
پس به دو دلیل مهم برای مراجعه به کارشناس دینی بیان شد:
1ـ تشخیص احادیث صحیح
2ـ برداشت صحیح از قرآن و روایات
نکته مهم
قرآن کریم میفرماید هر کس در راه خدا تلاش کند هدایت خواهد شد:
« وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا ـ و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد». (عنکبوت/69)
همچنین هرکس تقوا پیشه نموده و ترک گناه نماید خداوند قوه تشخیص حق از باطل به او عنایت میفرماید:
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا ـ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیلهاى جهت جدا ساختن حق از باطل قرار مىدهد؛ (روشنبینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت)». (انفال/29)
[1]. نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ ـ ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است.ـ(نحل/89)
[2]. در بیش از بیست آیه دیگر هم بر این موضوع تأکید شده است. (احزاب33و66و71) (تغابن/12) (انفال/1و46) (مجادله/13) (نور/52و54) (العمران/31و32و132) (محمد/33) (مائده/92) (توبه/79) (فتح/17) (نساء/13) (نساء/69) (حجرات/14) (حشر/7)
[3]. سیره حلى، ج 33، ص 308
[4]. نقل از جامع ترمذى، طبق نقل ینابیع الموده، ص 37
[5]. این مطلب در بررسی آیه تطهیر (احزاب/33) به وضوح مشخص میگردد.
[6]. این مطلب از کتاب «ایمان و کفر» ( ترجمه کتاب الإیمان و الکفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) ؛ ج 1 ؛نقل شده است. (خلاصه از صفحات 6 تا 28)
[7]. پایان مطلب ترجمه کتاب «ایمان و کفر»
[8]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج1 ص69
[9]. الاحتجاج، ج2 ص469
[10]. الکافی ج1 ص67
[11]. درایة الحدیث (در مقابل روایة الحدیث) علمی است که از مفاد الفاظ متن حدیث چون شرح لغات حدیث و بیان حال حدیث از لحاظ اطلاق و تقیید و عموم و خصوص و داشتن معارض و مانند اینها بحث میکند که دو رشته تقسیم شده است: 1) علم رجال 2) مصطلح الحدیث.
اگر از احوال یکان یکان رجال سند از لحاظ عدالت آنان و وثوق و اعتماد به روایت و نقل آنها بحث شود، «علم رجال » نامیده میشود.
و اگر از کیفیت نقل حدیث به توسط راویان از لحاظ اتصال و انقطاع زنجیره حدیث و یا داشتن سند و یا ارسال و مانند آن سخن رود، به «مصطلح الحدیث » و گاهی به «درایه » تعبیر نمایند.
[12]. حکومت جهانى مهدى (عج)، ص 128 ـ نوشته آیتالله مکارم شیرازی
[13]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ج1 ص216
[14]. تفسیر نمونه؛ ج11 ص245
[15]. تفسیر نور (10جلدى) ج4 ص525
[16]. أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ الْمُفْلِحَة إِنَّ اللَّهَ أَتَمَّ لَکُمْ ... الکافی (ط - الإسلامیة)، ج8، ص6
[17]. ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص40
[18]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص64 ـ کتاب سلیم ج2 ص623 ـ تحفالعقول النص، ص195ـ الخصال ج1 ص256 ـ اعتقاداتالإمامیه (للصدوق) ص120 ـ مرآةالعقول ج1 ص213