از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت دوم
از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت دوم
قسمت اول قسمت سوم قسمت چهارم
خلاصه قسمت اول و دوم فایل متن (وُرد) فایل تصویری (پی دی اف)
خلاصه
خلاصه قسمت سوم و چهارم با عنوان «شکلهای مختلف عزاداری» فایل متن (وُرد) فایل تصویری (پی دی اف)
عرف
عدهای با استناد به روایتی که اصل آن خواهد آمد معتقدند که امام صادق علیهالسلام دستور دادهاند که همانگونه که در مراسم عزاداری خودشان عزاداری میکنند برای امام حسین علیهالسلام عزاداری شود و میگویند اگر کاری بهعنوان عزا عرف شد، انجام آن در سوگواری اباعبدالله علیهالسلام صحیح است.
ابتدا اصل روایت را نقل و سپس این نظر را بررسی مینماییم.
أَبِی هَارُونَ الْمَکْفُوفِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِی أَنْشِدْنِی فَأَنْشَدْتُهُ فَقَالَ لَا کَمَا تُنْشِدُونَ وَ کَمَا تُرْثِیهِ عِنْدَ قَبْرِهِ فَأَنْشَدْتُهُ
امْرُرْ عَلَى جَدَثِ الْحُسَیْنِ فَقُلْ لِأَعْظُمِهِ الزَّکِیَّةِ
قَالَ فَلَمَّا بَکَى أَمْسَکْتُ أَنَا فَقَالَ مُرَّ فَمَرَرْتُ قَالَ ثُمَّ قَالَ زِدْنِی زِدْنِی قَالَ فَأَنْشَدْتُهُ-
یَا مَرْیَمُ قُومِی وَ انْدُبِی مَوْلَاکِ وَ عَلَى الْحُسَیْنِ فَأَسْعِدِی بِبُکَاکِ
قَالَ فَبَکَى وَ تَهَایَجَ النِّسَاءُ قَالَ فَلَمَّا أَنْ سَکَتْنَ قَالَ لِی یَا بَا هَارُونَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ فَأَبْکَى عَشَرَةً فَلَهُ الْجَنَّةُ ثُمَّ جَعَلَ یَنْتَقِصُ وَاحِداً وَاحِداً حَتَّى بَلَغَ الْوَاحِدَ فَقَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِی الْحُسَیْنِ فَأَبْکَى وَاحِداً فَلَهُ الْجَنَّةُ ثُمَّ قَالَ مَنْ ذَکَرَهُ فَبَکَى فَلَهُ الْجَنَّةُ.
هارون مکفوف (یکى از یاران امام صادق علیهالسلام) مىگوید: به محضر آن حضرت شرفیاب شدم، فرمود: «برایم مرثیه بخوان.» برایش خواندم. فرمود: « اینگونه نمىخواهم، آنگونه که در کنار قبر آن حضرت علیهالسلام مرثیه مىخوانید، بخوان» و من خواندم:
«از کنار قبر حسین علیه السلام گذر کن و به آن استخوانهاى پاک او بگو ...»
دیدم آن حضرت به گریه افتاد، سکوت کردم، ولى فرمود: ادامه بده، ادامه دادم.
فرمود: «باز هم بخوان» خواندم تا به این بیت رسیدم:
«اى مریم! برخیز و بر مولاى خود ندبه کن و با گریهات بر حسین علیه السلام رستگارى طلب کن».
دیدم امام صادق علیه السلام گریه کرد و بانوان، شیون سر دادند. وقتى آرام شدند، حضرت فرمود:
« اى ابوهارون! هرکس بر امام حسین علیهالسلام مرثیه بخواند و ده نفر را بگریاند، پاداش او بهشت است».
سپس آن حضرت همچنان از تعداد نفرات کم کرد تا به یک نفر رسید و فرمود:
«کسى که در عزاى حسین علیهالسلام شعر بگوید و یک نفر را گریان نماید جزایش بهشت است.»
پس از آن فرمود: «هر کسى امام حسین علیهالسلام را به خاطر بیاورد و گریان شود بهشت جزاى او مىباشد.»[10]
بررسی:
1ـ در این روایت حضرت فرمود همانگونه که در کنار قبر امام حسین علیهالسلام شعر میخوانید، نه آنگونه که در مجالس ترحیم خودتان میخوانید. ظاهر این است که راوی برای رعایت حال امام صادق علیهالسلام نوع مرثیهخوانی خود را عوض کرده بود.
2ـ اگر کار غلطی عرف شد، نمیتوان آن را فقط به دلیل عرف بودن پذیرفت. عرف وقتی صحیح است که با دستورات دین مطابقت داشته باشد. وگرنه بسیاری از رسوم جاهلیت در بین کفار عرف بوده که خداوند، و رسول اکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام از آنها نهی فرمودهاند.
کاری که گذشتگان انجام میدادهاند
در سایتی دیدم که نوشته بود: « گذشتگان ما همگی برای سینه زدن برهنه میشدند و حتی رزمندگان و شهداء در جبهه برای عزاداری لخت میشدند، چهطور شد که ناگهان لخت شدن برای سینهزنی بد شد؟»
برای پاسخ به چند نکته باید اشاره نماییم:
1ـ برخی کارهای اشتباه در گذشته بوده است که به دلیل شیوع کم یا عدم سوء استفاده دشمنان و یا اینکه درجه انحراف آن زیاد نبوده است، عقلا و علما با آن کاری نداشتند، اگرچه خود آن را انجام نمیدادند. به عنوان مثال تاکنون دیده و شنیده نشده است که هیچ مجتهد یا مرجع تقلید واقعی برای عزاداری برهنه بشود.
2ـ برخی کارهای اشتباه بوده است که در گذشته فکر میکردند کار درستی است و امروز متوجه شدهایم که اشتباه است. آنها که آن کار را با فکر اینکه کار درستی انجام دادهاند انشاءالله ثواب و اجر میبرند. اما این بدان معنا نیست که کسی نباید آن اشتباه را اصلاح کند و اگر ما امروز فهمیدیم که اشتباه است، دوباره با انجام آن اجر ببریم.
امام صادق علیه السّلام فرمود: « مَنْ سَمِعَ شَیْئاً مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَیْءٍ فَصَنَعَهُ کَانَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ ـ کسى که ثوابى را بر عملى بشنود و آن را به جا آورد، آن ثواب را ببرد. اگر چه چنان که به او رسیده نباشد.»[11]
امام باقر علیهالسّلام میفرمود: « مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِکَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِکَ الثَّوَابِ أُوتِیَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْحَدِیثُ کَمَا بَلَغَه[12] ـ کسى که ثواب بر عملى از خدا به او برسد و آن عمل را به امید آن ثواب انجام دهد، به او میدهند، اگر چه حدیث چنانچه به او رسیده نباشد.»[13]
3ـ حرف دیگری که با استناد به دو حدیث ذکر شده مطرح میشود این است که چرا نمیگذارید مردم هر طور که دوست دارند عزاداری کنند؟ حال که ثواب میبرند چرا آنها را روشن میکنید؟ بعد به داستان موسی و شبان در مثنوی استناد مینمایند.
حضرت حجتالاسلام قرائتی در این باره مطلب بسیار جالب و روشنی بخشی گفتهاند که در زیر میخوانید:
یکى از شعرهایى که از بن غلط است... این شعر است... «دید موسى یک شبانى را به راه» چوپانى را دید که چوپان دارد مناجات مىکند و مىگوید: خدا کجا هستى که موهایت را شانه کنم. روسریت را درست کنم. عطر به تو بزنم. من چاکر تو هستم. من مخلص تو هستم. من نوکر تو هستم. داشت به زبان چوپانى مناجات مىکرد. حضرت موسى فرمود: این مزخرفات چیست که مىگویى؟ بعد هم خدا با موسى دعوا کرد که برو و به آن چوپان بگو: هرچه دلت مىخواهد بگویى، بگو. خوب اگر هرکسى واقعاً هر حرف مزخرفى را مىخواهد بگوید و انبیاء هم کارى به آنها نداشته باشند، پس خاصیت انبیاء چه مىشود؟ اصلًا انبیاء براى اینکه مردم را از انحراف نجات بدهند آمدهاند. یک منحرفى دارد حرف بیهوده مىزند. پیغمبر طبق وظیفهاش دارد عمل مىکند. خدا مىگوید: به وظیفهات عمل نکن... این شعر اگر درست باشد، اصل نبوت حضرت موسى لغو است. [14] کل این شعر دروغ است. براى اینکه قرآن مىگوید: آسمان بشکاف. زمین بشکاف. کوه بشکاف. (چرا؟). چه شده؟ قرآن میفرماید: «تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْن» (مریم/ 90) آسمانها نزدیک هستند بشکافند. «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْض» (مریم/ 90) زمین بشکافد. «وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» (مریم/ 90) کوه بشکافد. چه خبر است که زمین و آسمان بشکافد؟ قرآن مىگوید: «وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدا» (مریم/ 88) یک کسى گفت: خدا اولاد دارد. اگر کسى بگوید: خدا اولاد دارد، زمین و آسمان بشکافد بجاست. حالا یک چوپانى مىگوید: خدا جسم است، زمین و آسمان بشکافد جا دارد، آن وقت ما بگوییم: خدا با موسى دعوا کرد که بگو: هرچه دل تنگت مىخواهد بگو! «ما درون را بنگریم و حال را»، غلط است. اگر اینطور باشد پس چرا رو به قبله نماز مىخوانیم؟ هرکسى به هر سمتى نماز بخواند. اصلًا چرا زبان عربى نماز بخوانیم؟ هرکسى با هر زبانى مىخواهد نماز بخواند. این شعر کل دین را هوا مىکند.[15]
4ـ خداوند در آیات متعدد قرآن، از پیروی روش غلط گذشتگان نهی فرموده است. به عنوان نمونه به چند آیه اشاره مینماییم.
وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ (مائدة/104)
و زمانى که گفته مىشود که روى آورید به آنچه خدا نازل کرده و به رسول، گویند کافى است ما را روشى که پدرانمان را بر آن یافتیم اگر چه پدرانشان چیزى نمىدانستند و هدایت نمىپذیرفتند.
وَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً قالُوا وَجَدْنا عَلَیْها آباءَنا وَ اللَّهُ أَمَرَنا بِها قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا یَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (أعراف/28)
و چون کارى زشت کنند گویند پدران خود را چنین یافتیم و خدایمان به آن فرمان داده، بگو خدا به زشتى دستور نمىدهد آیا به خدا چیزى نسبت مىدهید که نمىدانید؟
مشهور غلط
هر چیزی که در گذشته مشهور بوده لزوماً صحیح نیست. برای این موضوع چند مثال ذکر مینماییم:
قربانی برای چشم زخم
معمول ما این است که وقتى خانهمان را عوض مىکنیم و مىخواهیم به خانه جدید برویم یک گوسفند مىکشیم. یا اگر چشمهاى جارى مىکنیم، کار نویى مىکنیم، یک گوسفند مىکشیم.
کتاب وسائلالشیعه، از معانىالاخبار صدوق نقل مىکند که پیغمبر اکرم: «نَهَى عَنْ ذَبَائِحِ الْجِن ـ پیغمبر از ذبایح جن نهى کرد.» [16] معلوم مىشود اسم اینها در قدیم «ذبیحةالْجِن» بوده است. بعد فرمود: «وَ هُوَ أَنْ یَشْتَرِیَ الرَّجُلُ الدَّارَ أَوْ یَسْتَخْرِجَ الْعَیْنَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِک ـ یعنى کسى خانهاى مىخرد یا چشمهاى را استخراج و جارى مىکند یا کارى مثل اینها مىکند ـ فَیَذْبَحَ لَهُ ذَبِیحَةً لِلطِّیَرَه ـ بعد گوسفندى را مىکشند براى اینکه جلو چشم مردم را بگیرند ـ مَخَافَةَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ أَنْ یُصِیبَهُ شَیْءٌ مِنَ الْجِنِّ ـ اگر اینکار را نکنند جنها به او آسیب مىرسانند. (ما مىگوییم چشمزخم، معلوم مىشود عربهاى جاهلیت مىگفتند جن مىآید اینکار را مىکند.) فَأَبْطَلَ ذَلِکَ النَّبِیُّ ص وَ نَهَى عَنْهُ ـ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم این سنت رایج جاهلیت را (که دو مرتبه در میان ما رایج شده است) باطل کرد.»[17]
ولیمه بد
رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: « بئس الطّعام طعام العرس یطعمه الأغنیاء و یمنعه المساکین ـ چه بد است غذاى عروسىِ که ثروتمندان از آن بخورند و فقیران محروم مانند.» [18]
و همان حضرت فرمود: « شرّ الطّعام طعام الولیمة یدعى إلیه الشّبعان و یحبس عنه الجائع ـ بدترین غذاها غذاى ولیمهای است که سیر را به خوردن آن دعوت مىکنند و گرسنه را از آن باز مىدارند.»[19]
حال در میان ما واقعاً ولیمه دادن چگونه است؟ آیا مطابق این روایت پیامبر نیست؟ اگر چنین است این ولیمه دادن سنت اسلامی نخواهد بود.
راهزن بخشیده شده
« پیغمبر اکرم جملهاى دارد که از پخته ترین جملههاست، چون از فطرى ترین جملههاست. فرمود: «انَّمَا الْاعْمالُ بِالنِّیّاتِ وَ انَّما لِکُلِّ امْرِىٍ ما نَوى» عمل بستگى به قصد و نیت دارد. اگر شما کارى را انجام دهید، چه خوب و چه بد، اما قصد نداشتهاید و بدون قصد آن کار از شما صادر شده است، اگر بد است مسؤول نیستید، اگر خوب است پاداش ندارید. این یک مطلب خیلى واضحى است و هر کسى مىفهمد... مىگویند یک دزدى بود راه را بر مردم مىبست، چهقدر مال مردم را چاپیده بود، چهقدر آدمها را کشته بود، چهقدر زنها را بیوه کرده بود، چهقدر بچهها را یتیم کرده بود! یک بار اطلاع پیدا کرد که قافلهاى از زوار مىخواهند بروند کربلا. آمد سر گردنهاى کمین کرد که آنها کى از آنجا عبور مىکنند، براى اینکه راه را بر زوّار امام حسین ببندد، مالشان را بگیرد، عنداللزوم آنها را بکشد، جنایت کند. منتظر بود. تا قافله برسد، دو سه ساعت وقت بود. کنار راه خوابش برد. قافله آمد و رد شد، او بیدار نشد. ولى در همین حال صحنه قیامت را خواب دید؛ دید او را کشان کشان به جهنم مىبرند. چرا به جهنم مىبرند؟ حسابش روشن است. کوچکترین عمل صالح در نامه عمل او نیست، هرچه هست گناه و جنایت است. بردند و بردند تا لبه پرتگاه جهنم، ولى جهنم او را نپذیرفت؛ گفت نه، این را من نمىپذیرم. نپذیرفت و برگشت. آخر، قضیه اینطور کشف شد که این مرد چون در کنار راهى خوابیده است که در آنجا قافله زوار مىرفتند و گرد زوار بر لباس او نشسته است، بدون اینکه خودش قصدى داشته باشد، بلکه قصد کشتن این زوار را داشته است و قصد بردن مال اینها را داشته است، و علیرغم گفته پیغمبر که «انَّمَا الْاعْمالُ بِالنِّیّاتِ» و «لِکُلِّ امْرِئٍ ما نَوى»، این عمل بدون اختیار تمام گناهانش را محو کرد:
فَانَّ النّارَ لَیْسَ تَمُسُّ جِسْماً عَلَیْهِ غُبارُ زُوّارِ الْحُسَیْنِ
از جنبه شعرى خیلى خوب است، اما از جنبه مکتب امام حسین متأسفانه نه.»[20]
چرا مهدی است
حکمت اصلى نامیده شدن امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف، به مهدى آن است که آنحضرت مردم را به آنچه که از آن دور شدهاند؛ یعنى احکام واقعى اسلام هدایت خواهد کرد. شاهدش این حدیث امام صادق علیهالسلام است: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ ـ وقتی قائم ما قیام کرد مردم را از نو به سوی اسلام دعوت مینماید و به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتادهاند، هدایت میکند. آنجناب، مهدی نامیده شده؛ چون به چیزی که مردم از آن دور شدهاند هدایت میشود و قائم نامیده شده چون برای به پا داشتن حق قیام میکند.»[21]
داستان سید بحرالعلوم
توفیقى بود چند عاشورا کربلا بودم. روز عاشورا مردم کربلا عزادارى را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج[22] مىروند.
من علماى زیادى را دیدم که پابرهنه در این هیئت شرکت کرده و به سر و سینه مىزدند، از جمله شهید محراب آیتاللّه مدنى. از ایشان پرسیدم: راز این قصه چیست؟
فرمودند: سید بحرالعلوم که از علماى بزرگ نجف بود، براى زیارت به کربلا آمده بودند. در مسیر راه حرم، به تماشاى هیئت عزاداراى طویریج مىایستد. ناگهان مردم مىبینند سید بحرالعلوم عبا و عمّامه را به کنارى گذارده وبه داخل جمعیّت رفته و یاحسین! یاحسین مىکند.
طلبهها مىروند آقا را از داخل جمعیّت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمىدهند. بعد از عزادارى مىبینند سید در آستانه غش کردن است، علّت این حرکت را مىپرسند؟ سید مىگوید: همین که مشغول تماشاى هیئت بودم، حضرت مهدى علیه السلام را دیدم که با پاى برهنه و سر بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه مىزند، من شرم کردم که تماشاچى باشم.[23]
1ـ متاسفانه برخی با تحریف این واقعه به جای «پای برهنه» عبارت بدن برهنه؛ را گذاشته و آن را دلیل برهنه شدن در هنگام سینهزنی قرار میدهند.
2ـ این مطلب یک روایت نقل شده سینه به سینه است و خود سید بحرالعلوم در جایی ننوشته است، از علمای هم عصر یا نزدیک به سید بحرالعلوم هم کسی این واقعه را در کتابش نقل ننموده، به همین دلیل این نقل را نمیتوان دلیل و استناد انجام کاری دانست.
3ـ اگر چه این نقل بسیار مشهور است و در کتابهای مختلفی آمده ولی همهی نقلها به دوران معاصر بر میگردد. از طرفی بررسی تاریخی واقعه طویرج در صحت این نقل تشکیک ایجاد میکند.
بنا بر روایات شفاهی و گفتارهای سالمندان شهر طویریج، پیدایش این عزاداریِ منحصر به فرد به روز عاشورای سال ۱۳۰۳ قمری باز میگردد. در عاشورای آن سال، شمار زیادی از مردم طویریج به سنت هر ساله در منزل سیدصالح، فرزند سید مهدی قزوینی (متوفای 1304 قمری) از عالمان شهر طویریج تجمع کرده بودند تا به مقتلخوانی او گوش فرادهند. سیدصالح قزوینی در میان مقتلخوانی آنچنان متأثر شد که از منبر فرود آمد و بیاختیار به سوی شهر کربلا دوید. حاضران در مجلس که از شنیدن کیفیت شهادت امام حسین علیهالسلام و بییاوری ایشان در کربلا بهشدت محزون و منقلب شده بودند، در حالی که مرتب فریاد «یا حسین!» سر میدادند، به دنبال او به راه افتادند.[24]
پس مؤسس دسته عزاداری طویریج سید صالح قزوینی است که در سال1257 قمری متولد و در سال ۱۳0۴قمری وفات یافت.[25]
اما سید محمد مهدی طباطبایی بروجردی ملقب به بحرالعلوم همان مرجع تقلید مشهور شیعیان که داستانهای زیادی از ملاقاتهای وی با امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف نقل شده است. ایشان در سال 1155 قمری متولد و در 1212 هجری قمری درگذشت.[26]
بین درگذشت علامه بحرالعلوم تا تولد سید صالح قزوینی 45 سال فاصله است. و بین شروع دسته عزاداری تا وفات سید بحرالعلوم 91سال. اگر اصل این داستان صحت داشته باشد بهطور قطع دربارهی یکی از نوادگان ایشان است که به بحرالعلوم شهرت داشته است.[27]
هدف وسیله را توجیه نمیکند
یکی دیگر از مسائل مطرح در این خصوص این است که بعضی میگویند برای جذب جوانها باید کارهایی نمود که شاید ظاهر آن زیاد خوب نباشد ولی بگذارید جوانها و مردم به این بهانهها بیایند و سپس آنها را ارشاد نماییم.
یا اینکه مجلس عزای امام حسین علیهالسلام آنقدر ثواب دارد که میتوان از بعضی چیزها چشمپوشی کرد.
پاسخ این مطلب را با استفاده از فرمایشات امام خامنهای و آیتالله مطهری در زیر میخوانید. البته به دلیل شیوع این تفکر پاسخ کمی طولانی شده است.
حضرت امام خامنهای در خصوص استفاده از روشهای غلط برای جذب جوانها فرمایشی دارند که در ادامه آمده است. اگر چه این مطلب بیشتر برای روش های گناهآلود است ولی فصل مشترک آن با موضوع مقاله استفاده از روش غلط برای جذب است. ایشان فرمودهاند:
« یکی از الزاماتِ اثرگذاری این است که بتوانید بدنهی دانشجویی را جذب کنید... باید بتوانید جاذبه در خودتان ایجاد کنید که دانشجو را جذب کند... تصوّر من این است که راههای زیادی وجود دارد... ابتکارهایی را پیدا کنید برای جذّاب کردنِ مجموعههای دانشجویی.
البتّه جذّابیّت از راه اردوی مختلط، صددرصد غلط و خطا است. بعضیها اینجوری جذّابیّت میخواهند ایجاد کنند. یک مجموعهی دانشجویی، حالا یا بهعنوان پُرطمطراقِ مجموعهی صنفی و علمی و تخصّصی، یا حتّی زیر عنوان اسلامی، دختر و پسر را با هم بردارند ببرند کوه، بردارند ببرند سفر، بردارند ببرند اروپا؛ اردوهای خارج از کشور! اینها قطعاً خیانت به محیط دانشجویی است و خیانت به نسل آیندهی کشور است؛ بدون تردید. راه جذّابیّت اینها نیست... راه جذّابکردن مجموعههای شما این نیست که کنسرت موسیقی راه بیندازید.
... جاذبهای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبهها نیست، اینها ضدّ مصلحت است، ضدّ حق است؛ اینها خیانت به محیط دانشجویی است؛ جاذبه از راههای درست [باید باشد].[28]
علامه شهید حضرت آیتالله مطهری رحمتالله علیه نیز فرمودهاند:
عزادارى حسین بن على واقعاً فلسفه دارد، واقعاً فلسفه صحیح دارد، فلسفه بسیار بسیار عالى هم دارد. هرچه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص بدهیم بجاست. اما متأسفانه عدهاى این را نشناختند، خیال کردند که بدون اینکه مردم را به مکتب حسین علیه السلام آشنا کنیم، به فلسفه قیام حسینى آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینى کنیم، همینقدر که مردمى آمدند و نشستند و یک گریهاى را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است!
عدهاى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهاى براى این کار مىشود استفاده کرد. یک حرفى را امروزیها در آوردهاند ـ در مکتب ماکیاول و امثال او ـ که مىگویند هدف وسیله را مباح مىکند؛ هدفت خوب باشد وسیلهات هرچه شد، شد. اینها هم گفتند: ما اینجا یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین علیهالسلام است. حالا این گریستن روى چه فلسفهاى است، کارى به آن ندارند؛ باید گریست. بسیار خوب، باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد. هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر یک تعزیههاى اهانتآور هم بسازیم درست است یا درست نیست؟ گفتند: اشکى جارى مىشود یا جارى نمىشود؟ همینقدر که اشک جارى مىشود، هر کارى کردید کردید. شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کارى کنیم، به بدن مرد لباس زن بپوشانیم، عروسى قاسم درست کنیم، جعل و تحریف کنیم. گفتند: در دستگاه امام حسین این حرفها مانعى ندارد. دستگاه امام حسین علیهالسلام از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتى، بخشیده است؛ جعل کردى، بخشیده است؛ تحریف کردى، بخشیده است؛ شبیهسازى کردى، بخشیده است؛ به تن مرد لباس زن کردى، بخشیده است؛ هر گناهى که اینجا کردى، بخشیده است. هدف خیلى مقدس است. در نتیجه یک افرادى در این قضیه دست به جعل و تحریف زدهاند که انسان تعجب مىکند.
این موضوع که دستگاه حسینى یک دستگاه جدایى است و از هر وسیلهاى براى گریاندن مىشود استفاده کرد، این خیال، این توهم دروغ و غلط، یک عامل بزرگى شد براى جعل و تحریف... من اینجور مىگویم: یکى از هدفهاى اسلامى ادخال سرور در قلب مؤمن است، یعنى انسان کارى بکند که یک مؤمنى خوشحال بشود. این هست یا نه؟ مىگوییم: بله. مىگوییم هدف وسیله را مباح مىکند؛ من براى اینکه فلان مؤمن خوشحال بشود، در حضورش غیبت مىکنم چون از غیبت خیلى خوشش مىآید. به من مىگویند: دارى گناه مرتکب مىشوى! مىگویم: خیر، هدف من مقدس است. من که غیبت مىکنم مىخواهم که او را سر گرم کرده باشم، مىخواهم خوشحالش کرده باشم... این چه حرف شریعت خراب کنى است که از هر وسیلهاى جایز است براى گریاندن بر امام حسین استفاده کرد؟ به خدا قسم بر خلاف گفته امام حسین است. امام حسین علیهالسلام شهید شد که اسلام بالا برود (وَ اشْهَدُ انَّکَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ و اتَیْتَ الزَّکاةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ المُنْکَرِ وَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ).[29] امام حسین کشته شد که سنن و مقررات و قوانین اسلامى زنده شود، نه اینکه بهانهاى شود که پا روى سنن اسلامى بگذارند. ما امام حسین را به صورت ـ العیاذباللَّه ـ اسلام خراب کن درآوردهایم. امام حسینى که ما در خیال خودمان درست کردهایم اسلام خراب کن است.[30]
در راه دعوت به حق و حقیقت، در راه عبور دادن مردم از بىایمانى به ایمان [از هر وسیلهاى نمىشود استفاده کرد.] دراینجا اصلًا باب اهم و مهم هم مطرح نیست. مسأله اهم و مهم جایش جاى دیگر است یعنى در مصالح اجتماعى و حتى در مورد عبادات شخصى و فردى مثل نماز خواندن و یا زمین غصبى و امثال اینهاست، اما در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام یک ذره نباید انسان از حق و حقیقت [تجاوز کند]. انسان مىخواهد حدیثى را نقل کند، بعد بگوید اگر این حدیث را اینطور طرح کنم اثرش بیشتر است. این گناه است، باید گفت فضولى است، حق این حرفها را ندارى. ایشان (محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان) بعد آیاتى از قرآن ذکر مىکنند که خدا تضمین کرده است: «انّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» (مؤمن/51)
ما پیامبران خودمان را در راه تبلیغ یارى مىکنیم. اى پیغمبران من! شما از راه حق و حقیقت بروید، دیگر اثر کردن با ما؛ ما تضمین مىکنیم. پیغمبران هم از همین راه رفتند و به نتیجهاى که خود مىخواستند رسیدند. پس ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم که از هر وسیله که شده است استفاده کنیم.[31]
سنگ پرانی برای گریه
محدث نوری مینویسد: یکی از ثقات اهل علم یزد برای من نقل کرد که وقتی از یزد پیاده رفتم به مشهد مقدس از آن راه بیابان (کویر) که مشقت بسیار دارد. در مسیر منازل، وارد قریهای از دهکدههای خراسان شدم قریب نیشابور.
چون غریب بودم رفتم به مسجد آنجا. چون مغرب شد اهل ده جمع شدند و چراغی روشن کردند و پیشنمازی آمد و نماز مغرب و عشاء را به جماعت کردند. آنگاه پیشنماز رفت بالای منبر نشست، پس خادم مسجد دامن را پر از سنگ کرد و برد بالای منبر نزد جناب آخوند گذاشت.
متحیر ماندم برای چیست؟!
آنگاه مشغول روضه خوانی شد. چند کلمه که خواند خادم برخاست و چراغها را خاموش کرد. تعجبم بیشتر شد. در این حال دیدم بنای سنگ انداختن شد از بالای منبر بر آن جماعت، و فریادها بلند شد، یکی میگوید: ای وای سرم، دیگری فریاد از بازو، سومی از سینه، و هکذا گریهها و شیونها بلند شد. قدری گذشت، سنگ تمام و آخوند مشغول دعا شد و چراغ را روشن کردند. مردم با سر و صورت خونین و دیده اشکبار رفتند.
پس به نزد پیشنماز رفتم و از حقیقت این کار شنیع پرسیدم.
گفت: روضه میخوانم و این جماعت به غیر از این قسم عمل گریه نمیکنند. لابد باید به این نحو ایشان را بگریانم.
کتاب لؤلؤ و مرجان صفحه 186 نوشته محدث نوری ـ شهید مطهری هم این اتفاق را از همین کتاب نقل نموده است. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى - حماسه حسینى(1 و 2) ج17 ص597
جلوگیری از وهن مذهب
یکی از دلایلی که امروزه باعث شده تا حساسیت بیشتری نسبت به روش غلط برهنه شدن در عزاداری بهوجود بیاید این است که روشهای غلطتری در سینهزنی ابداع شده است که باعث وهن مذهب است. از طرفی دشمنان از همان مقدار غلط قبل سوء استفادههای زیادی در بد جلوه دادن مذهب شیعه مینمایند.
شاید گفته شود این مسائل فرعی است و سوء استفاده آنها دلیل عدم انجام کار نیست، ولی این منطق در قرآن رد شده است.
خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید:
« یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ ـ اى افراد با ایمان (هنگامى که از پیغمبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مىکنید) نگوئید" راعنا" بلکه بگوئید" انظرنا" (زیرا کلمه اول هم به معنى ما را مهلت بده و هم بمعنى" ما را تحمیق کن" مىباشد و دستاویزى براى دشمنان است) و آنچه به شما دستور داده مىشود بشنوید و براى کافران (و استهزاء کنندگان) عذاب دردناکى است.» (بقره/104)
در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است:
" ابن عباس" مفسر معروف نقل مىکند: مسلمانان صدر اسلام هنگامى که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مشغول سخن گفتن بود و بیان آیات و احکام الهى مىکرد گاهى از او مىخواستند کمى با تأنى سخن بگوید تا بتوانند مطالب را خوب درک کنند، و سؤالات و خواستههاى خود را نیز مطرح نمایند، براى این درخواست جمله "راعنا" که از ماده"الرعى" به معنى مهلت دادن است بهکار مىبردند.
ولى یهود همین کلمه"راعنا" را از ماده" الرعونه" که به معنى کودنى و حماقت است استعمال مىکردند (در صورت اول مفهومش این است"به ما مهلت بده" ولى در صورت دوم این است که "ما را تحمیق کن"!).
در اینجا براى یهود دستاویزى پیدا شده بود که با استفاده از همان جملهاى که مسلمانان مىگفتند، پیامبر یا مسلمانان را استهزاء کنند.
آیه فوق نازل شد و براى جلوگیرى از این سوء استفاده به مؤمنان دستور داد به جاى جمله"راعنا"، جمله"انظرنا" را به کار برند که همان مفهوم را مىرساند، و دستاویزى براى دشمن لجوج نیست.
بعضى دیگر از مفسران گفتهاند که جمله" راعنا" در لغت یهود یک نوع دشنام بود و مفهومش این بود"بشنو که هرگز نشنوى" این جمله را تکرار مىکردند و مىخندیدند!.
بعضى از مفسران نیز نقل کردهاند که یهود به جاى"راعنا"،"راعینا" مىگفتند که معنیش"چوپان ما" است، و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم را مخاطب قرار مىدادند و از این راه استهزا مىکردند. این شان نزولها با هم تضادى ندارد و ممکن است همه صحیح باشد.
از این آیه به خوبى استفاده مىشود که مسلمانان باید در برنامههاى خود مراقب باشند که هرگز بهانه به دست دشمن ندهند، حتى از یک جمله کوتاه که ممکن است سوژهاى براى سوء استفاده دشمنان گردد احتراز جویند، قرآن با صراحت براى جلوگیرى از سوء استفاده مخالفان به مؤمنان توصیه مىکند که حتى از گفتن یک کلمه مشترک که ممکن است دشمن از آن معنى دیگرى قصد کند و به تضعیف روحیه مؤمنان بپردازد پرهیز کنند.
وقتى اسلام تا این اندازه اجازه نمىدهد بهانه به دست دشمنان داده شود، تکلیف مسلمانان در مسائل بزرگتر روشن است، هم اکنون گاهى اعمالى از ما سر مىزند که از سوى دشمنان داخلى، یا محافل بینالمللى سبب تفسیرهاى سوء و بهرهگیرى بلندگوهاى تبلیغاتى آنان مىشود، وظیفه ما این است که از این کارها جداً بپرهیزیم و بىجهت بهانه به دست این مفسدان داخلى و خارجى ندهیم.[32]
حکم فقهی
حضرت آیتالله ناصر مکارم شیرازی در پاسخ به سؤالی درباره لخت شدن در مجالس سینه فرمودهاند: « برهنه شدن هنگام سینهزنی اگر در مقابل نامحرم باشد، حرام است و در غیر این صورت نیز چون سبب وهن است بنابر احتیاط باید ترک شود ولی باز گذاشتن کمی از جلوی سینه برای سینه زدن یا کمی از پشت برای زنجیر زنی مانعی ندارد.»[33] ایشان در پاسخ دیگری فرمودهاند: « احتیاط آن است که عزاداران حسینی لخت نشوند عریان نشوند؛ آیا فردی در مجلس ترحیم پدرش اگر لخت شود این جزء آداب عزاداری است؟! برادران بر لخت شدن اصرار نداشته باشند... اما برای عزاداری میتوان مقداری از سینه را باز گذاشت. سابقاً پیراهنهایی بود که قسمتی از آن دکمه میشد و جلوی سینه را باز میکردند و لخت هم نمیشدند که بدن نما باشد. با این کار دشمنان هم نمیتوانند سرزنش کنند.»[34]
به جز ایشان که برهنه شدن را جایز نمیدانند، بقیه مراجع بر روی دو موضوع اتفاق نظر نسبی دارند. اول آن که در معرض نگاه زنها نباشد و دوم اینکه موجب وهن مذهب نگردد.
در پاسخ به این مطلب که زنها نگاه نکنند، خوانندگان عزیز را به مطالب قبلی در خصوص «جلوگیری از ایجاد طمع حتی برای یک نفر» ارجاع میدهیم.
در خصوص وهن بودن هم باید به وضعیت کنونی جهان نگاه کرد که در مطلب جلوگیری از وهن به آن پرداختیم.
ضمن آنکه بیشتر فقها در بیان حکم فقهی برهنه شدن در عزاداری گفتهاند که در صورتیکه نامحرم نباشد و همچنین این عمل مفسدهای همچون وهن مذهب را در پی نداشته نباشد، جایز بوده و اشکالی ندارد. ولی پیرامون این پاسخها دو نکته باید مورد توجه قرار گیرد:
اول اینکه حکم به جواز، به معنای حکم به لزوم و یا استحباب انجام این رفتارها نیست، همچنانکه هر نهیی هم در مقابل این حکم به جواز نیست، بهعنوان مثال ممکن است فقها مصرف بسیاری از خوراکیها را به خودی خود حلال بدانند، ولی با اینحال برای استمرار سلامتی افراد، توصیه به مصرف بعضی غذاها و اجتناب از بعضی دیگر میشود، زیرا بیشک مصرف بعضی از غذاها نهتنها نیازهای تغذیهای را تأمین نمیکند، بلکه مغایر اهداف تغذیهای انسان بوده و مصرف آن در طولانیمدت برای افراد ضرر هم دارد.
نکته دوم اینکه اگرچه ممکن است بعضی از عزاداران، شرایطی را که برای جواز بیان شد لحاظ کنند، ولی هنگامیکه عملی گسترش پیدا کرد، افرادی نیز هستند که این شرایط را لحاظ نمیکنند، در این صورت تبعات منفی این رفتارها تنها مختص به خود آنها نیست، زیرا به خصوص در موضوع وهن مذهب، این رفتارها چهرهای متفاوت از عزاداریها ارائه میکند و تأثیرات منفی آن برای همه عزاداران خواهد بود. از همین رو حداقل باید جلو گسترش چنین رفتارهایی گرفته شود و این رفتارها به عنوان روشهایی پسندیده و متداول رواج نیابند.
نظر امام خامنهای مدظله العالی
امام جماعت یکی از مساجد از امام خامنهای دو سؤال پرسید که در ذیل آمده است:
1ـ حکم فقهی حضرتعالی درباره برهنه شدن در هنگام سینهزنی چیست؟
جواب: در صورتى که نامحرم نباشد و مستلزم مفسده نباشد، برهنه شدن وسینه زدن جایز است.
2ـ خارج از حکم فقهی برهنه شدن توصیه حضرتعالی برای عزاداران چیست ؟برهنه بشوند یا با پیراهن و زیرپوش سینه بزنند؟
جواب: مناسب است با لباس عزادارى انجام بگیرد.[35]
حجتالاسلام والمسلمین فلاحزاده، کارشناس مسائل فقهی به سوالی در همین رابطه پاسخ گفتهاند که در « پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای » منتشر شده است. در نتیجه بهطور حتم نظر معظمله میباشد:
سؤال: نظر آقا در مورد برهنه شدن در عزاداری چیست؟ اگر فیلمبرداری نشود و زنان نیز نبینند چهطور؟ آیا از نظر فقهی، ایشان حرام میدانند این کار را؟
پاسخ: حضرت آقا توصیه فرمودند به برخی از مداحان که در عزاداریها برهنه نشوند. اما این به عنوان یک فتوای فقهی نیست که ما بگوییم حرام است. خب اگر نامحرمانی نیستند، اگر مسئله سویی بر آن مترتب نیست، دشمنان سوء استفاده نمیکنند خب ممکن است بگوییم حرام هم نباشد؛ مثلاً یک جمع محدودی هستند فیلمبرداری هم نمیکنند، فقط مردان هستند حالا پیراهن را از تن درآوردند و سینه میزنند؛ اما بهطور کلی توصیه ایشان این هست ـ به عنوان یک توصیه ـ که در عزاداریهای مردها برهنه نشوند. چرا؟ چون ممکن است هم در معرض دید نامحرمان باشند و هم دشمنان باز از این مسئله سواستفاده کنند برای تبلیغ علیه مکتب اهلبیت علیهمالسلام.[36]
ایشان در بیان دیگری با انتقاد تلویحی از لخت شدن در عزاداری فرمودهاند:
اینکه ما مجلس عزاداری و مدح سیّدالشهدا را ــ که عظمت او بهخاطر شهادت است، عظمت او بهخاطر فداکاری در راه خدا است، عظمت او بهخاطر گذشت است؛ گذشت از همه چیز، از همهی خواستهها، از همهی مطلوبها ــ تبدیل کنیم به یک نقطهی سبک، به یک جایی که یک تعدادی جوان لخت بشوند، بپرند هوا، بپرند پایین و ندانند چه میگویند، درست است؟ این شکر این نعمت است که خدا به شما داده؟[37]
مداح اهل بیت حاج مهدی سلحشور در سخنانی سه مطلب را به امام خامنهای نسبت دادند و از قول ایشان نقل نمودند. با توجه به انتشار بسیار زیاد این مطالب اگر چنین سخنی درست نبود، بهطور حتم از سوی دفتر معظمله تکذیب میگردید. اما عدم تکذیب و مطالبی که در قبل آمد نشان از این دارد که این سخنان صحیح است. خلاصه سخن ایشان در ادامه آمده است:
حضرت آقا سه بار به صراحت؛ یکبار من خودم پرسیدم از ایشان فرمودند شرعاً ایرادی ندارد، عرض کردم آقا من برای خودم میخواهم برای شخص خودم. میخواهم بدانم تَه دلتان چیست؟ آقا فرمودند برهنه نشوید بهتر است.
... حضرت آقا منزل سه تا شهید بودند آنجا اتفاقاً آن جمع خصوصی هم نبود و اونطور که حاضرین میگفتند همه جمع خاله و عمه و دایی و پسر دایی شهید بودند و شهید هم از اردبیل بود. آنجا حضرت آقا از عزاداری اردبیلیها تمجید کرده بودند و گفته بودند چه سبک خوبی داشتید که پشت پیراهن را سوراخ میکردید برای زنجیر زدن و یا جلو پیراهن را به یک سبکی باز میکردند برای سینه زدن؛ به همان مناسبت همانجا بدون یک ذره دخل و تصرف ( بهدلیل اینکه برای کلمه به کلمه آن دنیا باید جواب بدهم و پیاز داغش را زیاد نمیکنم) حضرت آقا فرمودند " من به شدت مخالفم با برهنه شدن".
... نکته ای که الحمدلله مؤید این موضع گیری ما شد نکتهای بود که آقا میثم مطیعی از آقا پرسیدند و گفتند آقا ما شنیدیم که شما قلباً با برهنه شدن مخالفید، درست است؟ آقا فرمودند: نه تنها قلباً، لساناً هم میگویم به دیگران هم بگویید.[38]
تأکید مجدد حضرت امام خامنهای بر ممنوعیت برهنه شدن در عزاداری (در جلسه درس خارج فقه سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۸)
سیرهای که انسان به آن اعتماد میکند، لااقل وجود دو خصوصیت در آن لازم است:
یکی اینکه: واقعاً در بین متشرعه مشی رایج باشد، یک چیزی باشد که به طور رایج در بین متشرعه وجود دارد.
ثانیاً بدانیم که این سیره متصل به زمان معصوم علیهالسلام است، و الّا خیلی کارها متشرعه میکنند.
فرض بفرمایید سالهای متمادی، متشرعه، متدینین ِخوب ما وقتی میخواستند سینه بزنند، پیراهنشان را در میآوردند. البته ما ممنوع کردیم، بعضیها گوش میکنند، بعضیها هم گوش نمیکنند.
پس سیره متشرعه این است که باید پیراهن را در آورد؟
متشرعه از این کارها زیاد میکنند. سیرة متشرعه فی نفسه اعتبار ندارد. بله، اگر ثابت شد که این سیره متصل به زمان معصوم علیهالسلام است، یعنی زمان معصوم علیهالسلام هم این اتفاق میافتاده است و آن امام معصوم علیهالسلام آن را رد نکرده است، لازم نیست امضا کرده باشد، همین قدر که معصوم علی امام رد نکرده؛ نفرموده: «نکنید!» این، کافی است، این میشود معتبر.
در ما نحن فیه اولاً، اصل سیره که مرحوم صاحب جواهر رضوانالله علیه ادعا میکنند، وجود چنین سیرهای معلوم نیست، یعنی این قضیه این قدر شایع و رائج نیست که کسانی به امامی اقتدا کنند و او نداند. بله، گاهی یک چنین چیزی اتفاق میافتد.
ثانیاً اگر سیره هم باشد، اتصالش به زمان معصوم معلوم نیست. بنابراین، استدلال به سیره هم استدلالی نیست که انسان بتواند به آن اعتماد بکند.
عمل به توصیه و انتخاب احسن
برای اینکه این مطلب درست بیان شود ابتدا باید یادآوری نماییم که ولی فقیه نائب امام زمان عجلالله تعالی فرجهالشریف است و عمل به توصیه ایشان مانند عمل به توصیه امام زمان است.
به عنوان مثال حضرت مسلم علیهالسلام نائب و فرستاده امام حسین علیهالسلام به کوفه بود. اگر ایشان توصیهای به مردم کوفه مینمود، زیباتر این بود که مردم به این توصیه به احترام امام حسین علیهالسلام عمل نمایند.
یعنی حتی اگر برهنه شدن در عزاداری کار خوبی بود (که نیست) بهتر این است که کار خوبتر را که برهنه نشدن است برگزینیم.
قرآن کریم انسانهای خردمند را کسانی میداند که عمل احسن (خوبترین) را انتخاب میکنند، نه عمل حسن (خوبتر) را.
« وَ الَّذِینَ اجْتَنَبُواْ الطَّاغُوتَ أَن یَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ إِلىَ اللَّهِ لهَُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَاد * الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ ـ و کسانى که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوى خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده! * همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.» (زمر/17و18)
از طرفی یکی از مهمترین موضوعات آزمایش الهی، انتخاب بین خوب و بد نیست، بلکه انتخاب بین خوبتر و خوبترین است.
« وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ـ او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت (بهخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهترین است!» (هود/7)
« إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ـ ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مىکنند!» (کهف/7)
« الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ـ آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید.» (ملک/2)
حرکت روی مرز گناه و قبولی
باید توجه داشت که حد و مرز گناه بودن یا نبودن یک عمل، مانند نمرهی ۱۰ به عنوان مرز قبولی یا رد شدن در یک درس میماند! یعنی اگر در عملی بحث گناه بودن یا نبودن پیش آمد، اگر گناه بود یعنی زیر ۱۰ گرفتهایم و اگر گناه نبود با ۱۰ قبول شده ایم.
علما همیشه حداقلِ کلاس دینداری را با فتاوا مشخص میکنند، تا بدانیم نمره ۱۰ کجاست؟! تا ببینیم قبول میشویم یا نه؟! اما وادی دینداری خیلی گستردهتر از ماندن روی نمره ۱۰ و ماندن در مرز قبولی و گناه بودن یا نبودن است.
برای مثال؛ صحبت کردن با محتوای سالم با نامحرم اگر مفسدهای در کار نباشد و بیم مفسده نباشد، گناه نیست. در اینجا انسان قبول شده است، اما تنها با نمره ی ۱۰! زیرا همه میدانیم که حتی صحبت سالم با نامحرم تبعاتی به همراه دارد و از تعالی روح جلوگیری میکند.
حالا اگر از همین صحبتِ سالمِ غیر ضروری که گناه نیست اما تبعات دارد دوری شود، انسان در این کلاس دینداری و رستگاری به جای نمره ۱۰، نمرهای بالاتر اخذ میکند.
یا اینکه؛ در شرع مقدس اسلام برای صحت نماز شرایطی بیان شده است، بیشک هر کسی که این شرایط را رعایت کند، نمازش صحیح است و مرتکب گناهی نشده است، اما آیا واقعاً تنها با رعایت این قوانین و شرایط، نمازگزار میتواند به آثار معنوی نماز دست یابد؟! آیا بهجز رفتارهایی که موجب بطلان نماز میشود، از رفتارهای دیگری نباید اجتناب نمود؟! آیا هر رفتاری را که به صحت نماز آسیب نمیزند، باید در نماز بجا آورد؟ بیشک نمازگزار برای دست یافتن به ارزش معنوی نماز باید مجموعهای از آداب ظاهری و باطنی را رعایت کند و همچنین از عواملی که او را از خضوع و خشوع بازمیدارد، اجتناب ورزد. وگرنه نمازش صحیح است ولی قبول نیست.
درباره عزاداری نیز ممکن است بسیاری از رفتارها و صورتها بهخودی خود حکم فقهی حرمت نداشته باشند، ولی مسلم است که ترویج این روشها موجب میشود عزاداریها از اهداف خود دور شود و روحیه حاکم بر عزاداری، در راستای ارتقاء سطح معنوی افراد و آگاهیهای جامعه نباشد. مجلس امام حسین علیهالسلام، باید مجلسی وزین و توأم با احترام باشد تا فیوضاتی که در این مجالس در حال فرود و نزول است، عاید عزاداران شود.
مؤمن باید وسعت دیدش از مرز گناه بالاتر برود. خداوند، گناه نکردن را نازلترین سطح کلاس دینداری و رستگاری قرار داده است. اما فرد مؤمن که مشتاق تعالی و اعتلای روحی است، روی حداقل توقف نمیکند.
از طرفی ماندن بر روی نمره 10 خطر شدید سقوط به نمره مردودی را در پی دارد.
مورد تأیید قرار گرفتن اعمال در دستگاه اهل بیت حداقل است، باید اعمال علاوه بر تأیید، مورد تشویق اهل بیت قرار بگیرد.
شهید مهدی زینالدین که تک رقمی کنکور بود، اگر به درس ادامه میداد و جبهه نمیرفت، شاید گناه نکرده بود. اما مهدی زینالدین نشان داد، نمرهاش فقط قبول شدن نیست. عیارش شهید فی سبیلالله شدن است. با نمره بالا، با معرفت بالا. قطعاً چنین دینداری مورد توجه و عنایت معصومین قرار میگیرد.
قرآن کریم میفرماید:
« أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانٍ خَیرٌْ أَم مَّنْ أَسَّسَ بُنْیَنَهُ عَلىَ شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانهَْارَ بِهِ فىِ نَارِ جَهَنَّمَ ـ آیا کسى که شالوده آن را بر تقواى الهى و خشنودى او بنا کرده بهتر است، یا کسى که اساس آن را بر کنار پرتگاه سستى بنا نموده که ناگهان در آتش دوزخ فرو مىریزد؟»(توبه/109)
لَخت[39] شدن
حداقل استفاده از مطالب این است که لُخت شدن در عزاداری اگر گناه نباشد، ثوابی هم ندارد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند: «کَفَى بِالرَّجُلِ غَفْلَةً أَنْ یُضَیِّعَ عُمُرَهُ فِیمَا لَا یُنْجِیه ـ برای غفلت مرد همین کافی است که عمر خود را در چیزی که سبب نجات او نیست ضایع کند.» [40]
بعد از آنکه این همه دلایل برای لُخت نَشدن در عزاداری آورده شد، اگر هنوز هم کسی بدون داشتن دلیل اصرار بر انجام این عمل داشته باشد، اگر چه شاید مرتکب گناه نشود، اما به تدریج در دین خود سست خواهد شد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرموده است: « مَنْ عَانَدَ الْحَقَّ لَزِمَهُ الْوَهْن ـ آن کس که با حقّ ستیزه کند به سستى گراید.»[41]
متاسفانه برخی در این امر و مسائل دیگری مانند قمه زدن و جراحت وارد کردن به بدن، رو به لجاجت آورده و حاضر نیستند هیچ دلیل و صحبتی را بپذیرند و حتی به دیگران توهین هم میکنند. (فایل زیر را ببینید)
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرموده است: « اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْی ـ لجاجت تدبیر را سست مىکند.»[42]
و هنگامی که انسان در اعتقادات خود سست شد، بدون تفکر از رسوم و عادات مردم پیروی مینماید.
از حضرت امام جعفر صادق علیهالسّلام مروى است که: «هر که یقین او سست و اعتقاد او ضعیف باشد خود را راضى مىکند که متوسل به اسباب و وسایط شود و پیروى رسوم و عادات و گفتگوهاى مردم نماید.»[43]
و این موضوع ممکن است فرد را به سوی انکار بکشد.
مفسر قرآن حجتالاسلام والمسلمین شیخ محسن قرائتی در ذیل آیات زیر که میفرماید:
«أَ فَبِهذَا الْحَدِیثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ * وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَکُمْ أَنَّکُمْ تُکَذِّبُونَ ـ آیا این سخن را سست و کوچک مىشمرید، * و به جاى شکر روزیهایى که به شما داده شده آن را تکذیب مىکنید؟!»(واقعه/81و82)
در قسمت پیامهای آیه نوشته است: «سهل انگارى، سستى و سازش در دین، به تدریج انسان را به انکار وادار مىکند.»[44]
شیعهی مؤمن باید به دنبال اهل بیت علیهمالسلام حرکت کند و نظر آنان را توسط کارشناسان دین بیابد و نه از آنها جلو بیفتد و نه عقب بماند. زیرا هر کس بخواهد جلوتر از ایشان حرکت کند، بیدین(مارق) و هر کس عقب بماند، هلاک شده (زاهق) است.
این مطلب را در صلوات شعبانیه میخوانیم:
الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ * وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِق ـ هرکس از شما اهل بیت جلو بیفتد بیدین است و هرکس عقب بماند هلاک میشود و هرکس همراه شما باشد، به حق و حقیقت میرسد.
همین مطلب را در زیارت جامعه کبیره خطاب به آن بزرگواران میگوییم:
فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ * وَ اللازِمُ لَکُمْ لاحِقٌ * وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِق
به همین دلیل حتی در آنچه از واجبات نیست نیز باید استقامت داشته و سعی کنیم تا از مسیر منحرف نشویم، زیرا انحراف از مسیر در ابتدا کوتاه ولی به مرور زمان زیاد خواهد شد. در تفسیر اطیبالبیان در تفسیر آیه 112 سوره هود «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ» مینوسید:
« استقامت در دین ثبات قدم است در جمیع دستورات دینى از عقائد حقه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه که اگر در یک امر دینى سستى شد یا بر خلاف آن رفتار شد از استقامت خارج میشود و معوج میشود به عین مثل خط مستقیم است که اگر در یک قسمت آن ولو بسیار اندک باشد به طرف یمین یا یسار منحرف شود از استقامت خارج میشود.»[45]
و اگر مسلمانان در امر دین سستی نکنند و در ایمان خود استقامت داشته باشند، بلند مرتبهترین مردم دنیا خواهند بود:
خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید:
« وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ـ و سست نشوید! و غمگین نگردید! و شما برترید اگر ایمان داشته باشید.(العمران/139)
در ترجمهی تفسیر المیزان این آیه اینگونه ترجمه شده است:
« شما مسلمانان نه در کار دین سستى کنید و نه از فوت غنیمت و متاع دنیا اندوهناک باشید زیرا شما فاتح و پیروزمندترین مردم و بلندمرتبهترین ملل دنیا هستید اگر در ایمان خود ثابت و استوار باشید.»[46]
اما متاسفانه با همهی این دلایل عدهای بر سخن نادرست خود پافشاری مینمایند که دلیل آن به احتمال قوی عُجب و خودپسندی است.
عالم واصل و استاد اخلاق ملا محمد مهدی تراقی در این خصوص نگاشته است:
« اگر به رأى و عقل و علم خود اعجاب داشته باشد از پرسیدن و استفاده علمى و مشورت کردن باز مىماند، و در نتیجه استبداد رأى پیدا مىکند و از سؤال از عالمتر از خود سر باز مىزند، و بسا که به رأى خطایى که نموده عُجب و اصرار مىورزد، و به رأى دیگران اعتنا نمىکند، پند کسى را نمىشنود و موعظه هیچ واعظى را نمىپذیرد، بلکه دیگران را خوار و حقیر و نادان مىشمرد. اگر رأى فاسد او مربوط به امر دنیوى باشد به خود زیان مىرساند و کارش به رسوایى مىکشد، و اگر متعلّق به امر دینى باشد ـ به خصوص در اصول عقاید ـ گمراه و هلاک مىشود. امّا اگر وى نفس خود را متّهم مىکرد و به رأى خود تکیه و وثوق نمىنمود، و از علماى دین مدد مىگرفت و از اهل بصیرت پرسش مىکرد، براى او بهتر و نیکوتر مىبود و به حق و یقین دست مىیافت. و از آفات عجب، سستى و کاهش در جدّ و جهد است، زیرا صاحب این صفت گرفتار این خیال خام است که از سعى و کوشش بىنیاز است و به آنچه مایه نجات است دست یافته، و همین پندار بىتردید هلاک صریح است.»[47]
قسمت اول قسمت سوم قسمت چهارم
مطلب مرتبط
دین دلبخواهی و تذکری به برهنه شدن در عزاداری
[1]. علم اخلاق اسلامى ج3 ص14 ـ ترجمه جامعالسعادات
[2]. معراجالسعادة ج2 ص319
[3]. شاید برخی بگویند پس در استخر که وضعیت بدتر است، که درست میگویند و این مسئله باید در استخر نیز رعایت شود و نوجوانان به همراه بزرگسالان به استخر نروند.
[4]. برنامه درسهایى از قرآن سال نرم افزار آثار حجتالاسلام قرائتی ـ برنامه درسهایى از قرآن سال 77، حقوق،حقخویشتن(13)، ص7
[5]. برداشتی از هفت قسمت نرمافزار آثار حجتالاسلام والمسلمین شیخ محس قرائتی
[6]. نرم افزار آثار حجتالاسلام قرائتی ـ برنامه درسهایى از قرآن سال 75 ـ پاسدارىازدین ص6
[7]. تحفالعقول النص ص113
[8]. خصال ج2 ص630
[9]. خصال ج1 ص331 ـ وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ أَخْلَاقِ قَوْمِ لُوطٍ فَالْجُلَاهِقُ وَ هُوَ الْبُنْدُقُ وَ الحذف وَ مَضْغُ الْعِلْکِ وَ إِرْخَاءُ الْإِزَارِ خُیَلَاءَ وَ حَلُّ الْأَزْرَارِ مِنَ الْقَبَاءِ وَ الْقَمِیص ـ و اما شش چیزى که از اخلاق قوم لوط است، عبارتند از: «جلاهق» امت که عبارت است از بازى با مهرهها و جویدن سقز (یا آدامس و امثال آن) و کشیدن دامن بر زمین از روى تکبر و باز گذاشتن دگمههاى قبا و پیراهن.
[10]. کامل الزیارات ص 105
[11]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص87
[12]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص87
[13]. به مضمون این دو روایت، روایات دیگرى هم وارد شده که به حد استفاضه رسیده است. و مرحوم مجلسى برخى از آنها را در مرآتالعقول ذکر میکند. این روایات به أخبار من بلغ معروفست و نتیجه و مضمون آنها به تسامح در ادله سنن مشهور گشته است. و حاصل این روایات این است که: چنانچه مسلمانى بشنود یا در کتابى ببیند که اگر کسى بهعنوان مثال چنین نمازى را بخواند، چنان پاداشى در دنیا یا در آخرت به او داده مىشود، پس اگر او آن نماز را گزارد، خدا آن پاداش را به او میدهد. اگر چه واقع و حقیقت چنان نباشد، و آن گوینده و کتاب دروغى جعل کرده و یا اشتباه کرده باشند، زیرا کرم و فضل خدا زیاد است و به خود اجازه نمیدهد که چون بندهاى به او امیدوار شد ناامیدش کند. أصول کافی ترجمه مصطفوى ج3 ص139
[14]. نرم افزار آثار حجتالاسلام قرائتی ـ برنامه درسهایى از قرآن سال 71، امر به معروف مراحل، ص2
[15]. نرم افزار آثار حجتالاسلام قرائتی ـ برنامه درسهایى از قرآن سال 88، جذب جوانان به مسجد، ص7
[16]. الجعفریات (الأشعثیات) ص72 ـ وسائل الشیعة ج11 ص507 ـ بحارالأنوار (ط - بیروت) ج60 ص313 ـ مستدرکالوسائل و مستنبط المسائل ج16 ص200 ـ أساس البلاغة ص202
[17]. مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج25، ص408
[18]. نهجالفصاحه ص371
[19]. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة ج4 ص37
[20]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج17، ص121 ـ با تلخیص
[21]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج2 ص464
[22]. طویریج نام منطقهای در 10 کیلومتری کربلاست. عزاداران حسینی عزاداری خود را از این منطقه آغاز میکنند و تمام 10 کیلومتر را با پای برهنه و هرولهکنان لبیک میگویند. آنچه که از هیئت عزاداری طویریج نقل شده است، سادگی و صداقت عزاداران بدون تشریفات و تجملات زائد و مرسوم دیگر دستهها است که تنها نماد هیئت آنها پرچمهای عزاداری بوده و هرولهکنان در حالی که به سر و سینه میزدند به سمت حرم اباعبداللهالحسین علیهالسلام حرکت میکردند.
[23]. کتاب خاطرات حجت الاسلام قرائتى (جلد1)، ص66
http://www.tebyan-zn.ir/up/fardsaeid/428684/default.html. [24]
http://www.wikifeqh.ir/%D8%A2%D9%84%E2%80%8C%D9%82%D9%81%D8%B7%D8%A7%D9%86#سید صالح بن مهدی بن حسن [25]
http://lib.eshia.ir/23022/2/452
[26]. ویژهنامه علامه سید محمدمهدی بحرالعلوم منتشر شده توسط مرکز پژوهش و سنجش افکار سازمان صداوسیما
[27]. پس از ایشان خاندان وی تا کنون در عراق و بهویژه کربلا حضور دارند و به نام بحرالعلوم شناخته میشوند.
[28]. بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان 20/4/1394 ـ بیست و چهارم رمضان
[29]. زیارت امام حسین علیه السلام در شبهاى عید فطر و قربان
[30]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص90 ـ کتاب حماسه حسینی جلد اول صفحه 48
[31]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج16 ص133 ـ کتاب سیری در سیره نبوی
[32]. تفسیر نمونه، ج1، خلاصهای از صفحات 383 تا 385
http://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&mid=972&CatID=-2 [33]
http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=189179 [34]
[35]. این استفتا بهطور وسیعی در سایتهای مختلف منتشر شده است ولی در « پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای » که سایت رسمی ایشان است نیامده. امام به دو دلیل میتوان به آن اعتماد کرد. اول اینکه پاسخ حجتالاسلام فلاحزاده که در سایت رسمی منتشر شده به همین مضمون است و دوم آنکه اگر چنین مطلبی دروغ بود و در این وسعت منتشر میشد بهطور حتم دفتر معظمله در اطلاعیهای آن را تکذیب مینمود.
[36]. پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) ـ مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=27988
[37]. فرمایشات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام20/1/94
http://rahpouyan.com/page.asp?tid=3969 [38]
[39]. سست و بیحال
[40]. غررالحکم ص160 شماره 3063
[41]. تحفالعقول ص95
[42]. نهجالبلاغة (للصبحی صالح) ص501
[43]. معراجالسعادة ج2 ص113 ـ متن عربی حدیث به این شرح است: «مَنْ ضَعُفَ یَقِینُهُ تَعَلَّقَ بِالْأَسْبَابِ وَ رَخَّصَ لِنَفْسِهِ بِذَلِکَ وَ اتَّبَعَ الْعَادَاتِ وَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ بِغَیْرِ حَقِیقَة» مصباحالشریعة، ص178
[44]. تفسیر نور، ج9، ص444
[45]. اطیبالبیان فی تفسیر القرآن ج7 ص133 ـ نوشته آیتالله سید عبدالحسین طیب
[46]. علم اخلاق اسلامى ج2 ص397 ـ ترجمه جامعالسعادات
[47]. ترجمه تفسیر المیزان ج4 ص38