از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت اول
از لُخت شدن تا لَخت شدن ـ قسمت اول
خلاصه قسمت اول و دوم فایل متن (وُرد) فایل تصویری (پی دی اف)
خلاصه
خلاصه قسمت سوم و چهارم با عنوان «شکلهای مختلف عزاداری» فایل متن (وُرد) فایل تصویری (پی دی اف)
هدف دشمن منحرف کردن عزاداری است
بدون شک موجودیت دین اسلام و مکتب بر حق شیعه مرهون اباعبدالله الحسین علیهالسلام است. سفارش بسیار زیاد و مؤکد اهل بیت علیهمالسلام به زنده نگاه داشتن حماسه عاشورا که یکی از بهترین راههای آن سوگواری بر عزای آن حضرت است نیز به همین دلیل است.
بسیاری از وقایع ،جریانها و نهضتهای مقاومت شیعی با پیروی از فرهنگ عاشورا در طول تاریخ چه در زمان حیات مبارک امامان بزرگوار و چه در طول تاریخ پرفراز و نشیب از غیبت کبری امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف تاکنون بهوجود آمده است و منجر به تربیت شخصیتهای برزگ علمی و اجتماعی در سراسر تاریخ پر افتخار تشیع شده است که هرکدام منشأ اثر گذاریهای عمیق در دوره خود و بعد از آن شدهاند. نمونه بارز آن پیروزی انقلاب اسلامی و حزبالله لبنان است.
به همین علت هم حکومتهای ظلم و جور از زمان بنی امیه تاکنون با برگزاری عزای حسینی مخالف بودهاند و همواره کوشیدهاند تا یاد و نام آن حضرت را از اذهان محو کنند. رفتار خلفایی مانند متوکل عباسی با مزار مطهر آن حضرت و زائرین ایشان از نمونههای تاریخی است. در عصر معاصر هم ممنوعیت و مخالفت شدید با برگزاری هرگونه مجلس عزا در زمان رضا شاه پهلوی از دیگر نمونههای آن است. اما کسی نتوانسته و نمیتواند این چراغ هدایت را خاموش نماید.
به همین دلیل دشمنان اسلام برآن شدهاند که این راه را منحرف نموده و عزاداری اباعبدالله الحسین علیهالسلام را از محتوا خالی نمایند. این حرکتی است که از زمانهای دور تا کنون وجود داشته است.
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه نیز بر حفظ عزاداری از چیزهای ناروا تأکید نموده و فرمودهاند:
« ما باید حافظ این سنتهاى اسلامى، حافظ این دستجات مبارک اسلامى که در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضى به راه مىافتند، [باشیم؛] تأکید کنیم که بیشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکارى سیدالشهدا- سلام اللَّه علیه- است که اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههاى مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات عزادارى بهعنوان عزادارى راه مىافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهاى ناروایى بوده است سابق و دست اشخاص بىاطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها باید یک قدرى تصفیه بشود، لکن عزادارى به همان قوّت خودش باید باقى بماند و گویندگان پس از اینکه مسائل روز را گفتند، روضه را همانطور که سابق مىخواندند و مرثیه را همانطور که سابق مىخواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند براى فداکارى. این خون سیدالشهداست که خونهاى همه ملتهاى اسلامى را بهجوش مىآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان مىآورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مىکند. در این امر، سستى نباید کرد.»[1]
علامه شهید حضرت آیتالله مرتضی مطهری حدود پنجاه سال پیش در این خصوص تذکرات جدی داد که بیشتر این مطالب در کتاب «حماسه حسینی» منتشر شده است.
ایشان در اینباره فرموده است: « مسجدها باید محفوظ بماند، امامت جماعتها باید محفوظ بماند، منبرها باید محفوظ بماند، ذکر مصیبتها باید محفوظ بماند، اما باید اصلاح شود. تحریفات در ذکر مصیبتها الى ماشاءاللَّه است. جعل، دروغ، وضع در این قضایا الى ماشاءاللَّه است و اینهاست که روضهها و ذکر مصیبتها را کم اثر کرده و الّا اصل روضه و ذکر مصیبت باید باقى بماند و مسئله امام حسین علیهالسلام و اشک ریختن براى امام حسین علیهالسلام و محرّم و عاشورا و تظاهرات براى محرّم و دسته بیرون آمدن، تمام اینها باید محفوظ بماند.
ولى البته من نمىگویم حتماً باید به آن شکلى که از زمان قاجاریه معمول شده که بیشتر از قفقاز به این طرف آمده انجام شود و حتماً اینها هم باید باشد. اینها کارهاى جدیدى است که از بیرون آمده، بسیارى از اینها درست نیست و باید عزاداریها را اصلاح کنیم.»[2]
در دهه ۶۰ شمسی پس از پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات خیبر، در اورشلیم کنفرانسی توسط صهیونیستها برگزار شد. موضوع بحث فوکویاما در این کنفرانس بازشناسی هویت شیعه بود. او میگوید: « شیعه پرندهای است که دو بال دارد، یک بال سبز و یک بال سرخ. بال سبز این پرنده همان مهدویت و عدالتخواهی اوست. چون شیعه در انتظار عدالت به سر میبرد. شیعه امیدوار است و انسان امیدوار شکستناپذیر است. همچنین گفت بال سرخ شیعه، شهادتطلبی است که شهادتطلبی ریشه در کربلا و عاشورای حسینی دارد که این مسأله شیعه را فناناپذیر کرده است. شیعه با این دو بال ، افق پروازش خیلی بالاست و تیرهای زهرآگین سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی و نظامی به آن نمیرسد.»[3]
از آنجا که مرجعیت، روحانیت و فرهنگ عاشورا و شهادتطلبی از عناصر مهم پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی و جنبشهای ضداستعماری است، غرب تمام تلاش خود را بهکار گرفته تا با سست کردن این دو، ضربه نهایی را به انقلاب اسلامی وارد کند. در همین راستا کتابی به نام « نقشههایی برای جدایی مکاتب الهی»[4] در امریکا انتشار یافته که در آن گفت وگوی مفصلی با دکتر «مایکل برانت»[5]، یکی از معاونان سابق سیا (سازمان اطلاعاتی امریکا) انجام شده است. او در این زمینه میگوید:
«بعد از مدت ها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تأثیرگذار بوده است. ما همچنین به این نتیجه دست یافتیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی، فعال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه، تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات، برنامهریزیهایی داشته باشیم. به همین منظور چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله انجام شد. پس از نظر سنجیها و جمعآوری اطلاعات از سراسر جهان، به نتایج مهمی دست یافتیم و متوجه شدیم که قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیت می باشد... این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که بهطور مستقیم نمیتوان با مذهب شیعه رودررو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم... در همین راستا، برنامهریزیهای گستردهای را برای سیاستهای بلند مدت خود طرح کردیم. مانند حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونهای که در زمان مناسب علیه آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گستردهای را علیه مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند.
یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار میکردیم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادتطلبی بود که هرساله شیعیان با برگزاری مراسمی، این فرهنگ را زنده نگه میدارند و ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی اینگونه مراسم که افراد سودجو و شهرتطلب هستند؛ عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادتطلبی را سست و متزلزل کنیم و مسایل انحرافی در آن به وجود آوریم، به گونهای که شیعه، یک جاهلِ خرافاتی در نظر آید.»[6]
تعقل در دین
اسلام دین تعقل و تفکر است. در آیات بسیاری از قرآن به این موضوع تاکید شده است. بر هر شیعهای معلوم است که باید در اصول دین تحقیق نماید و اگر قبول دین بر اساس تحقیق نباشد ارزش چندانی ندارد.
« اسلام دین حقیقتگرا و واقعگراست. لغت "اسلام" به معنى تسلیم است و نشاندهنده این حقیقت است که اولین شرط مسلمان بودن، تسلیم واقعیتها و حقیقتها بودن است. هر نوع عناد، لجاج، تعصب، تقلیدهاى کورکورانه، جانبداریها، خودخواهیها از آن نظر که برخلاف روح حقیقتخواهى و واقعگرایى است، از نظر اسلام محکوم و مطرود است. از نظر اسلام اگر انسانى، حقیقتجو، بىنظر و کوشا در راه وصول به حق باشد، فرضاً به حقیقت نرسد، معذور است و اگر کسى در روح خود عناد و لجاج داشته باشد، فرضاً حقیقت را به دلیل تقلید و یا وراثت و امثال اینها پذیرفته باشد، ارزشى ندارد. مسلمان واقعى، چه مرد و چه زن، به حکم روح حقیقتجویى خود حکمت و حقیقت را هرکجا و نزد هرکس یافت اقتباس مىکند و فرا مىگیرد.» [7]
از طرفی برای قبول فروع نیز انسان یا باید دلیل عقلی داشته باشد یا دلیل نقلی و نمیتوان از پیش خود یک مطلب عبادی را جعل نمود و آنرا به عنوان دین یا یک عمل واجب یا حتی مستحب قلمداد نمود.
اهل بیت علیهمالسلام بر این نکته تأکید داشتهاند که بهطور دقیق مانند ایشان عمل نماییم. اما متاسفانه برخی اوقات بعضی از ما راه را به اشتباه رفتهایم.
به مطلب زیر توجه بفرمایید:
از خود چیزی اضافه نکنید
حضرت صادق علیهالسّلام فرمود: مَن قَالَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ قِیلَ لَهُ لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
هر که ده بار بگوید: یا اللَّه یا اللَّه به او گفته شود: بله حاجتت چیست؟
و فرمود: مَنْ قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ یَا رَبِّ یَا رَبِّ قِیلَ لَهُ لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
هر کس ده بار «یا رب یا رب» گوید: به او گفته شود: بله حاجتت چیست؟
و فرمود: مَنْ قَالَ یَا رَبِّ یَا اللَّهُ یَا رَبِّ یَا اللَّهُ حَتَّى یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ قِیلَ لَهُ لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
هر که بگوید: «یا رب یا اللَّه، یا رب یا اللَّه» تا نفسش ببرد، به او گفته شود: بله حاجتت چیست؟[8]
و فرمود: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ فَقَالَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ حَتَّى یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
بنده اگر در سجده بهقدر یک نفس بگوید: «یا رب یا رب یا رب» خداوند متعال به او میفرماید: بله، حاجتت چیست؟[9]
همچنین عبداللَّهبنسنان میگوید که حضرت صادق علیهالسّلام فرمود:
سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى لَا یَنْجُو مِنْهَا: إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ قُلْتُ کَیْفَ دُعَاءُ الْغَرِیقِ قَالَ تَقُولُ: یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقُلْتُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک
در این زودى براى شما شبههاى پیش خواهد آمد که نه علم خروج از آن را دارید و نه امامى هست که شبهه را براى شما حل کند، و در سرگردانى خواهید ماند افرادى که بخواهند از اینگونه شبهات رهایى پیدا کنند باید دعاى غریق را بخوانند.
عرض کردم دعاى غریق کدام است؟
فرمود: میگویى: «یا اللَّه یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبى على دینک»
گفتم: «یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبى على دینک»
فرمود: خداوند مقلب القلوب و الابصار هست ولیکن همانطور که من دستور دادم قرائت کن و بگو: «یا مقلب القلوب ثبّت قلبى على دینک»[10]
توجه امام صادق علیهاسلام در این روایت فرمودند دعا را بهطور دقیق همانگونه که از اهلبیت رسیده است بخوانیم. و در این عمل عبادی حتی اضافه نمودن یک کلمه را اجازه ندادند. [11]
لُخت شدن
با مقدماتی که در بالا آمد یک سؤال مطرح میشود و آن این این است که برهنه شدن در هنگام سینهزنی برای عزاداری و البته بسیاری از اعمال دیگر مانند گل مالی نمودن بدن، قمهزنی، قفل زنی، و زنیهای[12] دیگر از کجا آمده است. طبق کدام دستور یا سیره ائمه اطهار علیهمالسلام است.
اگر در میان کتب روایی و تاریخی جستجویی صورت گیرد متوجه میشویم که اینکار مانند همان دعای ساختگی است که در قبل بهآن اشاره نمودیم که اگر انجام آن اشکالی نداشته باشد، ثواب و فایدهای هم ندارد.
البته طرفداران این موضوع مواردی را مطرح نمودهاند که در ادامه آنها را بررسی مینماییم.
پاسخ کلی
پاسخ کلی و مشترک به تمام موارد زیر این است که برداشت از روایات و یا سیره اهل بیت علیهمالسلام و اصحاب آن بزرگواران، کار فقیه جامعالشرایط (مرجع) است و کسانی که به مبانی دین آشنایی کامل و جامع ندارند حق ندارند که با یک روایت یا یک سیره از پیش خود چیزی ابداع نمایند یا حرکت دینی را پایهگذاری کرده و آن را عبادت بنامند.
قرآن کریم میفرماید: « فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لَا تَعْلَمُون ـ اگر نمىدانید، از آگاهان بپرسید.»(نحل/43 و انبیاء/7)
« آیه فوق بیانگر یک اصل اساسى اسلامى در تمام زمینههاى زندگى مادى و معنوى است و به همه مسلمانان تاکید مىکند که آنچه را نمىدانند از اهل اطلاعش بپرسند و پیش خود در مسائلى که آگاهى ندارند دخالت نکنند. به این ترتیب"مسأله تخصص" نه تنها در زمینه مسایل اسلامى و دینى از سوى قرآن به رسمیت شناخته شده، بلکه در همه زمینهها مورد قبول و تاکید است، و روى این حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمینهها داشته باشند که اگر کسانى مسائلى را نمىدانند به آنها مراجعه کنند. ولى ذکر این نکته نیز لازم است که باید به متخصصان و صاحبنظرانى مراجعه کرد که صداقت و درستى و بىنظرى آنها ثابت و محقق است، آیا ما هرگز به یک طبیب آگاه و متخصص در رشته خود که از صداقت و درستکاریش در همان کار خود، مطمئن نیستیم مراجعه مىکنیم؟! به همین دلیل در مباحث مربوط به تقلید و مرجعیت، صفت عدالت را در کنار اجتهاد و یا اعلمیت قرار دادهاند، یعنى مرجع تقلید هم باید عالم و آگاه به مسائل اسلامى باشد و هم با تقوا و پرهیزکار.»[13] پس « مسائل دین را باید از کارشناس دین پرسید، نه هر کس اندک آشنایى با دین دارد.»[14]
امام صادق علیهالسلام در رساله مفصّلی که به اصحابشان مرقوم فرمودهاند، آوردهاند: « ای گروه مورد رحمت خدا و رستگار (شیعه)، به درستی که خدای تعالی خیر و نعمت را در حق شما تمام کرده است. بدانید که از علم الهی و امر او نیست که احدی از مخلوقات در دین خدا به هوی و هوس و رأی و نظر خود و قیاس عمل کند؛ زیرا خداوند قرآنی را نازل کرده است که احکام خدا به روشنی در آن بیان شده است و برای قرآن و آموزش احکام آن کسانی را قرار داده که شایستگی و اهلیت فهم آن را دارند و برای آنان هم جائز نیست که در دین خدا به هوای نفس و یا به رأی و قیاس حکم کنند؛ بلکه باید به اهل ذکر ـ که خداوند دستور داده است از آنان سؤال کنند ـ مراجعه نمایند.»[15]
یکی از خطرات عدم مراجعه به کارشناس دینی، افتادن در دام تفسیر به رای قرآن، روایات و احکام دین است.
« مطلب دیگرى که تذکرش لازم است، این است که احادیث هم مانند قرآن کریم محکم و متشابه دارد، و اشاره و رمز در میان احادیث بسیار شایع است، و به خصوص در مثل اینگونه حقایق (که فهم بشر از درکش عاجز است) مانند لوح، و قلم، و حجب، و آسمان، و بیت معمور، و بحر مسجور، لا جرم بر یک فرد دانشمند لازم است که براى به دست آوردن معناى واقعى کلام سعى کند قرائن کلام را به دست آورد.» [16]
در این خصوص چند روایت را نقل میکنیم:
1ـ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: « فَإِنَّ أَمْرَ النَّبِیِّ ص مِثْلُ الْقُرْآنِ نَاسِخٌ وَ مَنْسُوخٌ وَ خَاصٌّ وَ عَامٌّ وَ مُحْکَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ قَدْ کَانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْکَلَامُ لَهُ وَجْهَانِ کَلَامٌ عَامٌّ وَ کَلَامٌ خَاصٌّ مِثْلُ الْقُرْآنِ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ ـ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا (حشر/7) ـ فَیَشْتَبِهُ عَلَى مَنْ لَمْ یَعْرِفْ وَ لَمْ یَدْرِ مَا عَنَى اللَّهُ بِهِ وَ رَسُولُهُ ص ـ امر پیغمبر صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلم هم مانند قرآن ناسخ و منسوخ و خاص و عام و محکم و متشابه دارد، گاهى رسول خدا صلّىاللَّهعلیهوآلهوسلم به دو طریق سخن میفرمود: سخنى عام و سخنى خاص مثل قرآن. و خداى عزّ و جلّ در کتابش فرموده: ـ آنچه را پیغمبر برایتان آورده اخذ کنید و از آنچه نهیتان کرده باز ایستید ـ کسى که مقصود خدا و رسولش را نفهمد و درک نکند (امر) بر او مشتبه شود.»[17]
2ـ در همین رابطه امام رضا علیهالسلام نیز فرمودهاند:
« مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْکَمِهِ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ ثُمَّ قَالَ إِنَّ فِی أَخْبَارِنَا مُتَشَابِهاً کَمُتَشَابِهِ الْقُرْآنِ وَ مُحْکَماً کَمُحْکَمِ الْقُرْآنِ فَرُدُّوا مُتَشَابِهَهَا إِلَى مُحْکَمِهَا وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهَا دُونَ مُحْکَمِهَا فَتَضِلُّوا ـ هر کس متشابهات قرآن را به محکمات آن ارجاع دهد، به راه راست هدایت شده است، سپس فرمودند: در اخبار ما نیز همانند قرآن محکم و متشابه وجود دارد، برای همین متشابهات آن را به محکمات آن ارجاع دهید و فقط به دنبال متشابهات آن نروید که گمراه میشوید.»[18]
نیت رجا
برخی معتقدند که ما این عمل را به نیت رجا انجام میدهیم و همانگونه که خواندن دعای مورد مثال اشکالی ندارد و خداوند دعا به زبان فارسی را هم قبول میکند و امید ثواب برای آن میرود، این عمل هم میتواند به نیت رجا و نزدیکی به خداوند مورد قبول واقع شود.
در پاسخ باید گفت که نیت رجا هم بی حساب نیست و هر عملی را نمیتوان به نیت رجا انجام داد. اصل عمل به هر شکل باید از جایی رسیده باشد.
بهعنوان مثال وقتی به زیارت امام رضا علیهاسلام میرویم در آداب زیارت وارد نشده است که روبروی ضریح بایستید و صلوات بفرستید ولی چون اصل صلوات از ائمه اطهار رسیده است انجام این عمل میتواند به نیت رجا قابل قبول باشد ولی اگر کسی روبروی ضریح مقدس حضرت بایستد و بهعنوان مثال به نیت رجا ده بار بر سر خود بزند یا پیراهن خود را پاره کند یا کف بزند، هیچ عقل سلیمی این اعمال را به نیت رجا نمیپذیرد زیرا اصل آن در جایی تأیید نشده است.
به یاد برهنه شدن ارباب
برخی میگویند چون امام حسین علیهالسلام توسط سپاه کوفه برهنه شد و سه روز و دو شب برهنه در صحرا ماند، ما به یاد آن حضرت بدن خود را برهنه مینماییم.
برای بررسی این نظر اصل مطلب را با هم مرور مینماییم:
هنگامى که امام حسین علیه السلام عزم میدان کرد، فرمود: «ائْتُونی بِثَوْبٍ لا یُرْغَبُ فیهِ، الْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لا اجَرَّدُ، فَانِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ ـ برایم جامه کهنهاى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مىدانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد». لباس تنگ و کوتاهى آوردند ولى امام علیهالسلام آن را نپوشید و فرمود: «هذا لِباسُ أَهْلِ الذِّمَّةِ؛ این لباس اهل ذمّه (کفّار اهل کتاب) است». لباس بلندترى آوردند. امام علیه السلام آن را پوشید سپس با بانوان حرم خداحافظى کرد. [19]
و در روایت دیگرى آمده است:
قَالَ الْحُسَیْنُ ع ابْعَثُوا إِلَیَّ ثَوْباً لَا یُرْغَبُ فِیهِ أَجْعَلْهُ تَحْتَ ثِیَابِی لِئَلَّا أُجَرَّدَ فَأُتِیَ بِتُبَّانٍ فَقَالَ لَا ذَاکَ لِبَاسُ مَنْ ضُرِبَتْ عَلَیْهِ بِالذِّلَّةِ فأخذ ثوبا خلقا فخرقه و جعله تحت ثیابه فلما قتل جردوه منه ثم استدعى الحسین ع بسراویل من حبرة ففزرها و لبسها و إنما فزرها لئلا یسلبها فلما قتل سلبها أبجر بن کعب و ترکه ع مجردا
امام علیه السلام فرمود: یک پیراهن براى من بیاورید که احدى در آن رغبت نکند. من آن پیراهن را زیر لباسهایم قرار دهم که (پس از شهید شدن) بدنم برهنه نماند. یک پیراهن تنگ براى آن حضرت آوردند. فرمود: منظور من این نیست، این لباس آن کسى است که دچار ذلت شده باشد. سپس آن بزرگوار یک لباس کهنه گرفت و آن را سوراخ سوراخ کرد و در زیر لباسهاى خود پوشید. هنگامى که آن حضرت شهید شد آن پیراهن را هم از بدنش به غارت بردند. بعداً یک شلوار[20] خواست و آن را سوراخ سوراخ نمود و پوشید. بدین لحاظ آن را سوراخ سوراخ کرد که آن را به یغما نبردند. ولى هنگامى که شهید شد آن را "ابجر بن کعب" به غارت برد و بدن آن حضرت را برهنه نهاد. [21]
نکات:
1ـ برهنه شدن بر اساس این روایت کار مذمومی است و حضرت تمام تلاشش این بود که کسی ایشان را برهنه نکند. در نتیجه انجام کار مذمومی که دشمنان امام حسین علیهالسلام انجام دادهاند؛ برای تشابه به آن حضرت صحیح نیست.
2ـ در این نقل آمده است که شلوار حضرت را هم به غارت بردند، آیا میشود از این نقل برداشت نمود که از این پس در هیأتها همه مانند استخر لباس بپوشند و سینه بزنند.
تأسی به اصحاب امام حسین علیهالسلام
در جایی فردی نوشته بود: « میخواهم سنت و تقریر امام و حجتالله را بیان کنم، وقتی جون غلام ابی ذر غفاری اذن میدان گرفت، پیراهن از تن خود در جلوی دیدگان همه در آورد و شروع به رجز خوانی کرد که در مقاتل اشعار او موجود است، سؤال اینجاست وقتی جون اقدام به این کار کرد آیا بر امام زمان خویش لازم نبود که اگر مفسدهای کار وی دارد از برهنه کردن جون جلوگیری کند!؟
همه میدانیم سکوت امام علیهالسلام و تقریر ایشان، یکی از راههای اثبات حکم شرعی است، بنابراین در جلوی دیدگان سادات و علویات و دیگر اصحاب جون برهنه شد و جان خویش را فدا کرد، حال من سینه زن وقتی شعارم میشود: یا لیتنا کنا معک، آیا نباید تأسی کنم.»
درباره این بیان باید گفت که این مطلب درباره «جون» نیست، بلکه دربارهی «عابس» است. البته بسیاری نیز داستان عابس را نقل نموده و همین نتیجهگیری را انجام دادهاند.
برای نمونه به این فیلم نگاه کنید. (برای دانلود کلیک کنید)
ابتدا مقتل «عابس» را مرور نموده و سپس به بررسی آن میپردازیم.
و جاء عابس بن أبی شبیب الشاکری و معه شوذب مولى شاکر، فقال [له] یا شوذب! ما فی نفسک أن تصنع؟
قال: ما أصنع! اقاتل معک دون ابن بنت رسول اللّه صلّى اللّه علیه [و آله] و سلّم حتى اقتل!
قال: ذلک الظنّ بک، أمّا لا فتقدّم بین یدی أبی عبد اللّه حتى یحتسبک کما احتسب غیرک من أصحابه، و حتى احتسبک أنا، فانه لو کان معی الساعة أحد أنا أولى به منی بک لسرّنی أن یتقدّم بین یدیّ حتى أحتسبه، فان هذا یوم ینبغی لنا أن نطلب الأجر بکل ما قدرنا علیه، فانه لا عمل بعد الیوم و إنما هو الحساب.
فتقدم [شوذب] فسلّم على الحسین [علیه السّلام] ثم مضى فقاتل حتى قتل [رحمة اللّه علیه].
ثم قال عابس بن أبی شبیب: یا أبا عبد اللّه! أما و اللّه ما أمسى على وجه الارض قریب و لا بعید أعزّ علیّ و لا أحبّ إلیّ منک، و لو قدرت على أن أدفع عنک الضیم و القتل بشیء أعزّ علیّ من نفسی و دمی لعملته، السلام علیک یا أبا عبد اللّه، اشهد اللّه أنی على هدیک و هدی أبیک.
ثم مشی بالسیف مصلتا نحوهم و به ضربة على جبینه.
قال ربیع بن تمیم [الهمدانی]: لما رأیته مقبلا عرفته فقلت:
أیها الناس! هذا الأسد الأسود، هذا ابن أبی شبیب، لا یخرجن إلیه أحد منکم!
فأخذ ینادی: أ لا رجل لرجل؟!
فقال عمر بن سعد: ارضخوه بالحجارة!
فرمی بالحجارة من کل جانب!
فلمّا رأى ذلک ألقى درعه و مغفره، ثم شدّ على الناس، فو اللّه لرأیته یکرد اکثر من مائتین من الناس!
ثم إنّهم تعطّفوا علیه من کلّ جانب، فقتل [رحمة اللّه علیه]
عابس بن أبى شبیب همراه شوذب غلام بنى شاکر آمد [و به غلامش گفت: شوذب! در دل چه دارى؟ چه مىخواهى بکنى؟] [شوذب] گفت: چه بکنم؟ در کنار شما، نزد پسر دختر رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مىجنگم تا کشته شوم! گفت: من هم چنین گمانى به تو داشتهام! حال که حاضر به دست برداشتن و رفتن نیستى، براى دفاع از أبى عبد الله به میدان برو تا [خون] تو را به حساب خدا بگذارد.
همان طور که [خون] سایر یارانش را به حساب خدا واگذار نموده و من [هم خون تو را] بخدا واگذار نمایم، اگر الان کس دیگرى همراه من بود که نزد من نزدیکتر و عزیزتر از شما بود باز دوست مىداشتم پیشاپیش من به میدان برود تا جانش را به خدا واگذار کنم چرا که شایسته است. امروز هر چه مىتوانیم طلب أجر و پاداش کنیم، چونکه فردا روز حساب است و عملى در کار نخواهد بود.
شوذب جلو آمد و به حسین [علیه السّلام] سلام کرد و گذشت، و جنگید و به قتل رسید.
[رحمت خدا بر او باد.] عابس بن أبى شبیب گفت: یا أبا عبد الله! در روى زمین و در دور و نزدیک، کسى عزیزتر و محبوبتر از شما نزد من نیست اگر مىتوانستم با چیزى عزیزتر از جان و خونم، ظلم و ستم و قتل را از شما دور کنم، انجام مىدادم، السلام علیک یا أبا عبد الله، در پیشگاه خدا گواهى مىدهم که من در راه تو و در راه پدرت بودهام.
آنگاه در حالى که شمشیرش به زیر آویخته شده بود قدم زنان به سوى [دشمن] رفت. ربیع بن تمیم [همدانى] گفت: وقتى دیدم [عابس] در حال آمدن است او را شناختم گفتم: اى مردم! این شیر سیاه است، این پسر أبى شبیب است، کسى از شما تنها با او مبارزه نکند! [عابس] پیوسته فریاد مىزد؟! آیا کسى نیست تا با هم، تن به تن بجنگیم؟! عمر بن سعد گفت: او را با سنگ باران به زانو درآورید! از این رو از هر سو به سویش سنگ پرتاب کردند! [عابس] وقتى این صحنه را دید، زره و کلاهخودش را انداخت [و تنها با پیراهن] به طرف مردم [کوفه] حمله برد، [راوى گوید] و الله دیدم بیش از دویست تن از [دشمنان] را به عقب مىراند. سپس آنها از هر طرف سراغ او آمدند و عابس کشته شد. [رحمت خدا بر او باد.] [22]
نکات:
1ـ درباره ریشه و مشتقات این دو لغت که نقل شده (فلمّا رأی ذلک ألقی درعه و مِغفَره) موارد زیر آمده است:
مِغفَر: «کُلاه خُود» که سر را می پوشاند. (ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج2 ص704)
الدرع ـ ج دروع و أَدرع: زره که از حلقه های زنجیر فولادی بافته می شود و در قدیم به هنگام جنگ آن را روی لباس ها بر تن می کردند. (فرهنگ ابجدی ص390)
درَّعَ ـ تدریعاً (درع) هُ: او را زره آهنین پوشانید. ـ المَرأه: بر تن آن زن پیراهن پوشانید.(فرهنگ ابجدی ص390)
الدُّراعه ـ ج دراریع: جبه، قبا جامهای که جلو آن باز باشد. (فرهنگ ابجدی ص388)
با توجه به این مطالب «مِغفره» فقط معنی «کلاه خود» می دهد زیرا اگر به «مَغفره» بگیریم به معنای بخشش الهی است.
همچنین «درعه» به معنی زره است و اگر درباره زنان به کار رود ممکن است معنی پیراهن بدهد و احتمال ضعیفی هست که به معنای جامه ای باشد که جلوی آن باز است، ولی چنین جامه ای را در زیر لباس ها نمی پوشند.
به همین دلیل بر خلاف حرف مشهور که عابس برهنه شد، این دلاور کربلا تنها در برابر هجوم سنگها زره و کلاه خود خود را انداخت و گزارشی از برهنه شدن وی در کربلا نیامده است در تمام اسناد تاریخی همین عبارت عربی آمده و متاسفانه برخی درآوردن زره را، برهنه شدن ترجمه نمودهاند.
شاید اینکار برای این بوده که در حمله به قلب سپاه دشمن سرعت عمل بیشتری داشته باشد یا اینکه به دشمن نشان بدهد که از حرکت ذبوحانه آنها در سنگباران و تیرباران نمودن هراسی ندارد.
2ـ اینکار «عابس» بعد از محاصره شدن در میدان جنگ بوده، نه در مقابل حرم و نه در ابتدای اعزام به جبهه در برابر امام حسین علیهالسلام.
3ـ حتی اگر عابس برهنه شده باشد، تنها فردی است که اینکار را نموده است، بهتر نیست بهجای تأسی به عابس، به دیگر شهدای کربلا و بهویژه به حضرت عباس علیهالسلام تأسی نماییم. بهطور قطع ایشان برای الگو برداری بسیار مناسبتر خواهد بود.
4ـ اگر عابس به دلیل وضعیت میدان نبرد برهنه شده باشد، این امر چه ارتباطی میتواند به برهنه شدن در عزاداری پیدا کند؟
5ـ عبارت «ثم مشی بالسیف مصلتا نحوهم و به ضربه علی جبینه» به این معنی است که:
«سپس با شمشیر برهنه حرکت کرد و به سوی آنها (دشمنان) رفت در حالی که اثر ضربه شمشیر بر پیشانی او بود».
یعنی بر سرش اثر ضربه بود که متاسفانه برخی به غلط ترجمه کرده اند که با شمشیر به سر خود کوبید که کمی دقت در عبارت عربی بطلان این ترجمه را ثابت می کند.
دلیل زخم بودن هم ممکن است نبردهای قبل از نماز ظهر باشد که زخمی شده بوده است یا این که اصلاً قدمی بوده و اثر آن مشهود بود که البته دلیل اول منطقی تر به نظر می رسد.
نکته بعد هم این است که نقل شده: «با شمشیر برهنه ـ بالسیف مصلتا» نه این که برهنه شده باشد.
زشتی برهنگی
همانطور که در قسمت قبل آمد امام حسین علیهالسلام بسیار تلاش نمودند تا بدن ایشان بعد از شهادت توسط دشمن برهنه نشود و این نشان از زشتی برهنگی دارد. برهنه نمودن بدن در هنگام سینهزنی به خصوص برای نوجوانان و جوانانی که از بدن زیبایی برخوردارند کار صحیحی نیست اگر چه در آنجا همه مرد باشند، بهخصوص اگر جا تنگ باشد و موقع سینهزنی بدنها به یکدیگر برخورد کند.
عالم بزرگوار ملا محمد مهدى نراقی در کتاب گرانسنگ جامعالسعادات آورده است:
« نظر کردن مردان بر پسران امرد (بىمو، که موى بر صورت نیاوردهاند) اگر از روى شهوت و موجب فتنه باشد حرام شده است. و از این رو بزرگان دین و اخیار هر عصر و دیارى از نظر کردن به روى پسران احتراز مىنمودند، حتّى یکى از آنان گفته است: ترس من براى جوان عابد و زاهدى که با پسر امرد مىنشیند بیشتر از ترسى است که براى او از درندههاى خطرناک دارم.»[23]
ملا احمد نراقی نیز در معراجالسعاده نوشته است:
«حرام شد نظر کردن مردان به پسران امرد، اگر از شهوت باشد. و از این جهت، بزرگان دین و اخیار در اعصار احتراز مىنمودند از نظر کردن به روى پسران امرد.»[24]
ممکن است کسی بگوید این حرف برای افراد هیأت که همگی از دوستداران اهل بیت علیهمالسلام هستند حرف صحیحی نیست و حتی توهین است. اما اگر در سخن این دو بزرگ علم اخلاق دقت نمایید، گفتهاند که بزرگان هر عصر از نگاه به صورت پسران امرد احتراز میکردند. ـ دلیل آن هم روشن است، زیرا هیچکس نمیتواند خود را از دام شیطان مصون بداند ـ حال اگر آنها از نگاه به صورت ایشان احتراز مینمودند، به یقین نگاه به بدن برهنه آنان پرهیز بسیار بیشتری طلب میکند.[25]
این فایل صوتی را گوش کنید (دانلود)
البته برخی خود را از بزرگان و اهل بیت هم بالاتر میدانند. حجتالاسلام استاد قرائتی در این خصوص گفتهاند:
« بعضىها جانماز آب مىکشند و مىگویند: ما بیمه هستیم. نه خیر، دروغ مىگویید. چهطور شد که حضرت على علیهالسلام بیمه نشد، تو بیمه شدى؟ به حضرت على علیهالسلام گفتند: پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به زنها سلام مىکردند، شما چرا نمىکنید؟! فرمود: آن حضرت بزرگتر از من بود (30 سال) پیر شده بود. من جوان هستم، مىترسم اگر سلام کنم آن خانم یک جواب گرمى به من بدهد که دلم بلرزد.»[26]
نکته دیگر این است که ما باید هم برای خود و هم برای دیگران مانع طمع شویم. استاد قرائتی در این باره گفته است:
خداوند در آیه 32 سوره احزاب خطاب به زنان پیامبر میفرماید: « فَلَا تخَْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فىِ قَلْبِهِ مَرَض ـ پس به نرمى و کرشمه سخن نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیمارى است طمعى پیدا کند.» استاد قرائتی دربارهی این آیه گفته است:
اینجا زن و مرد مهم نیست، آنکه مهم است این است که قلاب را به دل هوس بازها مىاندازى. حجاب که فقط براى زن نیست. مردها هم باید حجاب داشته باشند.
بعضىها مىگویند به ما چه؛ من مىخواهم لباسم اینطورى باشد؛ او نگاه نکند. گرچه کسى که بیمار دل است مشکل دارد، امّا من نباید کارى کنم که او تحریک شود. این آیه مىگوید نه گناه کنید نه سبب گناه دیگران بشوید.
نکته دیگر اینکه نمىگوید: «فیطمع الذین» یعنى اگر یک جمعى به فساد مىافتند این کار را نکنید، بلکه میگوید «الَّذى» یعنى یک نفر، یعنى اگر حتى یک نفر به گناه مىافتد شما باید دست از آن کار بردارید. حتى سبب فتنه یک نفر هم نشوید. با هوس و آرزوى گناه هم باید مبارزه کرد تا چه رسد به خود گناه. چون بحث طمع است نه انجام آن.
شیک پوشى مهم است، اما به شرط اینکه آن شیکى، چشمهاى آلوده را به انسان جذب نکند. یعنى انسان یک جورى لباس بپوشد که کسى که نگاه میکند اگر کسى بود که در قلبش مرض است، مسالهاى برایش ایجاد نشود.
آقازاده جوان اینطور زلفهایت را درست نکن. اینطور بلوز نپوش. تو که اینطور خودت را درست مىکنى انسان مریض طمع مىکند.
آیا لازم ات که این دکمه پیراهن را ببندیم؟ نه! اصلاً مرد مىتواند شکمش هم پیدا باشد. اما سینهات را که نشان مىدهى فَیَطْمَعَ الَّذى فى قَلْبِهِ مَرَض ـ بیماردلان در شما طمع میکنند.
این (فَیَطْمَعَ) برای خیلى چیزها است. براى دکمه سینه هست. براى مربى شنا هست. براى دبیر مرد در کلاس دخترها هست. براى آرایش زن در خانهاى که پسر بزرگ دارد هست. براى نیمه عریان بودن مرد در خانه هست. براى زن در خانهاى که پسر بزرگ دارد هست، برای...لذا این ورزشهایى که مردها لباسهایشان به بدنشان چسبیده است درست نیست.[27]
در آوردن لباس به هر صورت کمی از حیاء انسان میکاهد. به روایت زیر دقت فرمایید.
« امام حسن و امام حسین علیهاالسلام رفتند در رودخانه براى شنا، شخصى گفت آقا شما با این لباسهاى بلند مىروید لباستان خراب مىشود. امام حسین علیهالسلام فرمود: لباسم خراب بشود بهتر از این است که حیاى من خراب بشود.»[28]
از طرفی سفارش شده است که در هنگام عبادت حتی با لباس نازک در برابر خداوند نایستیم، چه برسد به برهنه شدن. (البته تفاوت بین حرام یا حلال بودن با سفارش، در مطالب بعدی آمده است)
حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: «عَلَیْکُمْ بِالصَّفِیقِ مِنَ الثِّیَابِ فَإِنَّهُ مَنْ رَقَ ثَوْبُهُ رَقَ دِینُهُ لَا یَقُومَنَّ أَحَدُکُمْ بَیْنَ یَدَیْ رَبِّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عَلَیْهِ ثَوْبٌ یَصِفُه ـ بر شما باد که لباسهاى ضخیم بپوشید که هر کس لباس نازک بپوشد، دینش هم نازک و ناتوان خواهد شد. هیچ کدام از شما با لباس بدن نما در برابر خداوند متعال نایستد.»[29]
و فرمود: « إِذَا تَعَرَّى الرَّجُلُ نَظَرَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ فَطَمِعَ فِیهِ فَاسْتَتِرُوا ـ مرد هنگامى که برهنه شود شیطان به او مینگرد و طمع به او میبندد پس خود را بپوشانید.»[30]
همان حضرت حتی باز گذاشتن دکمه قبا و پیراهن را از اعمال قوم لوط برشمردهاند.[31]
این فایل صوتی نیز کمی به مطلب مربوط است (دانلود)
قسمت دوم قسمت سوم قسمت چهارم
[1]. صحیفه امام، ج15، ص: 331
[2]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى جلد 24 صفحه 277ـ آینده انقلاب اسلامى ایران
[3]. میشل فوکو(1377)، ایرانیها چه رویایی در سر دارند؟، ترجمه حسین معصومی همدانی، ،تهران: انتشارات هرمس، چاپ سوم ـ میشل فوکو(1380)، ایران: روح یک جهان بیروح، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، ، تهران: نشر نی، چاپ دوم ـ شهریار زرشناس(1386)، بازخوانی کوتاه رویکرد فوکو نسبت به انقلاب اسلامی ایران، سایت باشگاه اندیشه ـ به نظر میرسد اولینبار روزنامه کیهان این مطلب را نقل نموده است ولی ظاهراً فرانسیس فوکویاما در گفتگویی تلویزیونی با بی.بی.سی، که در سوم اسفندماه ۸۹ در یکی از برنامههای «به عبارت دیگر» که به گفتگو با شخصیتهای مطرح اختصاص دارد، همه آنچه به او نسبت داده میشد را دروغ خواند و اظهار کرد در کنفرانس اورشلیم نبوده و چنان سخنانی به زبان نیاورده است. البته نمیتوان به صداقت او اطمینان داشت. بدون شک وقتی چنین اظهارنظری از کنفرانس ضد شیعی بیرون میآید بهطور یقین برای از بین بردن آن هم نقشههایی کشیده خواهد شد.
[4]. A Plan to Devide and Desolate Theology
[5]. Michael Brant
[6]. متن کتاب.
[7]. مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج2، ص: 89
[8]. الکافی، جلد2 صفحات 519 و 520
[9]. من لا یحضره الفقیه، جلد1، صفحه 333
[10]. کمالالدین جلد 2 صفحه 352
[11]. از اینرو توجه کنید که دعای مشهوری که خوانده میشود با ده یا الله و سپس: یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک واکفنا یا قاضیالحاجات... در هیچیک از کتب روایی نیست و بهنظر میرسد با تلفیق دعاهایی که در بالا نقل شده است، چنین دعایی ساخته شده که از ناحیه اهلبیت علیهمالسلام نیست. البته خواندن آن اگر به اهل بیت علیهمالسلام نسبت داده نشود اشکال ندارد ولی بهتر و زیباتر آن است که دعایی را بخوانیم که ایشان دستور دادهاند.
[12]. مثل زنجیرزنی، زدن طبل و سنج و آلات موسیقی و درست کردن نخل و کرسی و... که طبق فرموده علامه شهید آیتالله مطهری بسیاری از اینها از قفقاز و دیگر جاها آمده و درست نیست. البته این موضوع باید مورد تحقیق قرار بگیرد، زیرا خود ایشان در بیانی فرمودهاند: « نوحهسرایى و سینهزنى و زنجیرزنى، من با همهی اینها موافقم ولى به شرط اینکه شعارها شعارهاى حسینى باشد، نه شعارهاى من درآوردى.»(مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج17 ص187) ـ البته این موافقت را باید به حساب همان موضوع حداقلها که در قسمتهای بعد دربارهی آن صحبت خواهیم کرد گذاشت.
[13]. تفسیر نمونه؛ ج11 ص245
[14]. تفسیر نور (10جلدى) ج4 ص525
[15]. أَیَّتُهَا الْعِصَابَةُ الْمَرْحُومَةُ الْمُفْلِحَة إِنَّ اللَّهَ أَتَمَّ لَکُمْ مَا آتَاکُمْ مِنَ الْخَیْرِ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِلْمِ اللَّهِ وَ لَا مِنْ أَمْرِهِ أَنْ یَأْخُذَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ فِی دِینِهِ بِهَوًى وَ لَا رَأْیٍ وَ لَا مَقَایِیسَ ... قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ وَ جَعَلَ فِیهِ تِبْیَانَ کُلِّ شَیْءٍ وَ جَعَلَ لِلْقُرْآنِ وَ تَعَلُّمِ الْقُرْآنِ أَهْلًا لَا یَسَعُ أَهْلَ عِلْمِ الْقُرْآنِ الَّذِینَ آتَاهُمُ اللَّهُ عِلْمَهُ أَنْ یَأْخُذُوا (فِی دِینِهِمْ) بِهَوًى وَ لَا رَأْیٍ وَ لَا مَقَایِیسَ وَ هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ الْأُمَّةَ بِسُؤَالِهِم.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج8، ص6 ـ وسائل الشیعة، ج27، ص37
[16]. ترجمه تفسیر المیزان، ج2، ص40
[17]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص64 ـ کتاب سلیم ج2 ص623 ـ تحفالعقول النص، ص195ـ الخصال ج1 ص256 ـ اعتقاداتالإمامیه (للصدوق) ص120 ـ مرآةالعقول ج1 ص213
[18]. عیون أخبارالرضا علیهالسلام؛ ج1 ص290
[19]. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 119
[20]. ظاهر نقل این است که حضرت شلواری داشت که به غارت رفت ولی لباس زیر آن حضرت باقی بود که ساربانی می خواست کمربند آن لباس زیر را به یغما ببرد که فلج شد. بحار الأنوار (ط - بیروت) ج 45 ص319
[21]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص54
[22]. وقعة الطف، ص: 236 ـ این کتاب بازسازى شده اخبار ابو مخنف ازدى در باره واقعه کربلا و برگرفته از کتاب تاریخ طبرى است که محقق معاصر استاد یوسفى غروى آن را جمع آورى و تحقیق کرده است. ابومخنف کتابى با عنوانمقتل الحسین( ع) داشته که اکنون موجود نیست ولى هشام کلبى آن را روایت کرده و طبرى آنها را در تاریخ خود آورده است. روایات هشام کلبى را شیخ مفید نیز در کتاب الارشاد نقل مى کند.
[23]. علم اخلاق اسلامى ج3 ص14 ـ ترجمه جامعالسعادات
[24]. معراجالسعادة ج2 ص319
[25]. شاید برخی بگویند پس در استخر که وضعیت بدتر است، که درست میگویند و این مسئله باید در استخر نیز رعایت شود و نوجوانان به همراه بزرگسالان به استخر نروند.
[26]. برنامه درسهایى از قرآن سال نرم افزار آثار حجتالاسلام قرائتی ـ برنامه درسهایى از قرآن سال 77، حقوق،حقخویشتن(13)، ص7
[27]. برداشتی از هفت قسمت نرمافزار آثار حجتالاسلام والمسلمین شیخ محس قرائتی
[28]. نرم افزار آثار حجتالاسلام قرائتی ـ برنامه درسهایى از قرآن سال 75 ـ پاسدارىازدین ص6
[29]. تحفالعقول النص ص113
[30]. خصال ج2 ص630
[31]. خصال ج1 ص331 ـ وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ أَخْلَاقِ قَوْمِ لُوطٍ فَالْجُلَاهِقُ وَ هُوَ الْبُنْدُقُ وَ الحذف وَ مَضْغُ الْعِلْکِ وَ إِرْخَاءُ الْإِزَارِ خُیَلَاءَ وَ حَلُّ الْأَزْرَارِ مِنَ الْقَبَاءِ وَ الْقَمِیص ـ و اما شش چیزى که از اخلاق قوم لوط است، عبارتند از: «جلاهق» امت که عبارت است از بازى با مهرهها و جویدن سقز (یا آدامس و امثال آن) و کشیدن دامن بر زمین از روى تکبر و باز گذاشتن دگمههاى قبا و پیراهن.
قسمت دوم قسمت سوم قسمت چهارم
مطلب مرتبط