بسم الله الرحمن الرحیم
یهودی شناسی
فتنه زرسالاران یهود
قسمت اول
آغاز تاریخ بنیاسرائیل
ابراهیم علیه السلام در شهر الخلیل فلسطین از دنیا رفت و پیامبری به اسحاق علیه السلام منتقل شد.[1] تاریخ مکه در قرآن، از زمانی آغاز می شود که تاریخ بنیاسرائیل و ماموریت آنان از نظر قرآن پایان یافته است. خداوند در فلسطین به اسحاق علیه السلام فرزندی می دهد که او را یعقوب می نامند. نام دیگر او، اسرائیل است. در تورات، اسرائیل، «کشتی گیرنده» و «کسی که بر خدا پیروز است» معنا شده[2]؛ اما حقیقت آن است که «اسرائیل» در لغت سریانی و عبرانی، به معنای «بنده خدا» است.[3]
یعقوب علیه السلام صاحب دوازده پسر شد که یکی از آنها یوسف علیه السلام بود و پدر بسیار به او محبت می کرد، به گونهای که برادرانش بر وی حسد ورزیدند و به فکر افتادند که او را از سر راه بردارند. در مشورت، به این نتیجه رسیدند که وی را نکشند، اما به گونه ای از آن منطقه دورش سازند.[4] این گونه یوسف علیه السلام به مصر رفت و رئیس حکومت مصر شد و بعدها حضرت یعقوب علیه السلام و برادران خود را به مصر برد. هنگامی که بنیاسرائیل وارد مصر شدند، در اقلیت بودند؛ اما چون خانواده حکومتی بودند، نسل خود را گسترش دادند تا از اقلیت درآیند.
حضرت یعقوب علیه السلام در واپسین لحظات عمر، آنان را گرد آورد و فرمود:
«أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (بقره:133) آنگاه که مرگ یعقوب فرا رسید و به فرزندانش گفت: پس از من چه چیزی را می پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای نیاکان تو ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را به یکتایی خواهیم پرستید و در برابر او تسلیم هستیم».
از این آیه معلوم می شود نگرانی یعقوب علیه السلام این بود که فرزندانش در آن حکومت، گمراه شوند.
حضرت یوسف علیه السلام در پایان عمر از مشکلات بعدی بنی اسرائیل و ظهور منجی خبر داد.[5]
آغاز انحراف
پس از وفات وی مصر در اختیار فراعنه قرار گرفت و فرعونیان تلاش می کردند ضمن تحقیر بنیاسرائیل، آنها را در حدی رشدنایافته نگه دارند که در صورت تحقق ظهور موعود، تناسبی با او نداشته باشند. بنیاسرائیل به امور پست و دشوار چون خشتسازی و گلکاری، خدمتکاری فرزندان و پیشخدمتی و نوکری در خانه های فرعونیان و در یک کلام به بردگی واداشته شدند.[6]
« إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَها شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْناءَهُمْ وَ یَسْتَحْیی نِساءَهُمْ إِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ (قصص:4) ـ فرعون در زمین برترى جویى کرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسیم نمود؛ گروهى را به ضعف و ناتوانى مى کشاند، پسران شان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مىداشت؛ او به یقین از مفسدان بود!»
این انحرافات چنان در بنی اسرائیل شیوع یافت که پس از دیدن معجزات متعدد و نابودی فرعونیان باز هم خواهان بت پرستی بودند.
« وَ جاوَزْنا بِبَنی إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلى قَوْمٍ یَعْکُفُونَ عَلى أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (اعراف:138) و بنى اسرائیل را (سالم) از دریا عبور دادیم؛ (ناگاه) در راه خود به گروهى رسیدند که اطراف بتهایشان، با تواضع و خضوع، گرد آمده بودند. (در این هنگام، بنىاسرائیل) به موسى گفتند: "تو هم براى ما معبودى قرار ده، همانگونه که آنها معبودان (و خدایانى) دارند!" گفت: "شما جمعیّتى جاهل و نادان هستید!"»
یا از موسی می خواستند که خدا را به آنها نشان دهد:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (بقره:55) ـ و (نیز به یاد آورید) هنگامى را که گفتید: "اى موسى! ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ مگر اینکه خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم!" پس صاعقه شما را گرفت؛ در حالى که تماشا مىکردید.»
و در نهایت نیز عده ای از آنان گوسالهپرست شدند.
« وَ لَقَدْ جاءَکُمْ مُوسى بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظالِمُونَ (بقره:92) ـ و (نیز) موسى آن همه معجزات را براى شما آورد، و شما پس از (غیبت) او، گوساله را انتخاب کردید؛ در حالى که ستمگر بودید.»
ادامه انحراف و قتل پیامبران
بنی اسرائیل در دوره ای از تاریخ بر جهانیان برتری یافتند و در دوران حضرت سلیمان علیه السلام چنان حکومتی به آنان ارزانی شد که تاکنون نمونه ای نداشته است:
« یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعالَمین (بقره: 47و122) ـ اى بنى اسرائیل! نعمتهایى را که به شما ارزانى داشتم به خاطر بیاورید؛ و (نیز به یاد آورید که) من، شما را بر جهانیان، برترى بخشیدم.»
اما سپس مورد غضب خداوند واقع شدند:
« ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ (بقره:61) ـ (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانى آنها زده شد؛ و باز گرفتار خشم خدایى شدند؛ چرا که آنان نسبت به آیات الهى، کفر مى ورزیدند؛ و پیامبران را به ناحق مىکشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.»
و به طور کلی در برابر رسولان الهی ایستادند:
« لَقَدْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُونَ (مائده:70) ـ ما از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم؛ و رسولانى به سوى آنها فرستادیم؛ (ولى) هر زمان پیامبرى حکمى بر خلاف هوسها و دلخواه آنها مىآورد، عده اى را تکذیب مىکردند؛ و عده اى را مىکشتند.»
توطئه علیه عیسی علیه السلام
قوم یهود زمانی طولانی را با کشتن انبیای مصلح سپری کردند و به امید رسیدن به حاکمیت جهانی، به تلاش های شیطانی خود ادامه دادند. سرانجام، نوبت آخرین پیامبر بنیاسرائیل، یعنی حضرت عیسی علیه السلام رسید که برای اصلاح آنها و دیگران ظهور کرد. تمام سخن او این بود که از خواسته ها و ادعاهای پوچ و دروغین خویش دست بردارید و به سوی خدا بازگردید و به احکام خداوند در تورات عمل کنید.[7]
« وَ لَمَّا جاءَ عیسى بِالْبَیِّناتِ قالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَ لِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی تَخْتَلِفُونَ فیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ (زخرف:63) و چون عیسی با دلیل های روشن خود آمد، گفت برای تان حکمت آوردهام و آمدهام تا چیزهایی را که در آن اختلاف می کنید. بیان کنم. پس، از خدا بترسید و از من اطاعت کنید. همانا خدای یکتا، پروردگار من و شماست. او را بپرستید راه راست این است».
احبار و حاخام های یهود، مادیگرایان منحرفی بودند که دین را در مسیر اهداف خود می خواستند و حتی در کتاب خدا «تورات» دست برده بودند.
« فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُون (بقره:79) ـ پس واى بر آنها (علمای یهود) که نوشته اى با دست خود مى نویسند، سپس مىگویند: "این، از طرف خداست." تا آن را به بهاى کمى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند؛ و واى بر آنان از آنچه از این راه به دست مى آورند.»
آنها وقتی عیسی علیه السلام خلاف خواسته شان عمل می کرد با او به ستیز افتادند.
بزرگ ترین فرقه یهودیان، فریسیان[8] بودند که در دربار روم نفوذ فراوان داشتند و بیشتر عالمان یهود از این فرقه بودند. شبکه یهود، شبکهای مدعی دیانت بود؛ اما دین را وارونه کرده و در خدمت اهداف خود گرفته بود. عیسی علیه السلام در پی مبارزه با این شبکه انحراف بود.[9]
اگر دعوت عیسی علیه السلام گسترش می یافت، یهود دیگر نمی توانست به حاکمیت مورد ادعایش دست یابد. تنها مانع آنان در راه دسترسی به حاکمیت جهانی، معتقدان به راه خدا بودند؛ چرا که تنها این گروه از انحرافات دوری می کردند؛ در حالی که غیرمومنان با دسیسه یهود، در خدمت آنها قرار می گرفتند.
اقدامات یهود علیه آن حضرت تا آنجا ادامه یافت که او را به پیامبر مفقودالاثر تاریخ مبدل ساخت؛ اسلام معتقد است که مسیح مقتول نشد و به آسمان ها رفت[10] و مسیحیت معتقد است او پس از قتل، با حیاتی جدید به آسمان رفته است. مسیحیان، داستان را چنین نقل می کنند که کاهنان و مقامات روحانی اورشلیم که از فریسیان بودند. عیسی علیه السلام را دستگیر کردند. سهندرین یا دادگاه عالی یهود، او را به مرگ محکوم کرد. پیلاتوس که باید حکم دادگاه را تایید می کرد، هیچ گناهی در عیسی نیافت، اما دولت روم او را موظف به اطاعت از حاخام های یهود کرده بود و آنان نیز چیزی جز به صلیب کشیدن عیسی علیه السلام را نمی خواستند.[11]
نقش یهود در انحراف مسیحیت
یهود با حذف عیسی علیه السلام نتوانست مانع گسترش مسیحیت شود برای همین دست به توطئه جدیدی زد. به گفته اناجیل، حضرت عیسی علیه السلام پترس[12] را به جانشینی خود برگزیده و امتش را به پیروی از او فرا خوانده بود.[13] پترس پس از صعود عیسی علیه السلام به آسمان، در میان پیروان او نقش محوری داشت. تا حدود سال ۴۰ میلادی یعنی حدود ده سال پس از حیات زمینی عیسی علیه السلام اوضاع به همین روش بود. در این زمان، شخصی به نام شائول که از فریسیان و بزرگان یهود و دشمن سرسخت مسیح بود به مسیحیت گروید و به پولس تغییر نام داد.[14]
هنگامی که پولس در تعقیب مسیحیان به دمشق رفت وارد معبدی شد و گفت: «نترسید، من با شما هم فکر هستم؛ تاکنون خطا می کردم و اکنون دریافتهام که حق با شماست و عیسی علیه السلام مرا به پیروی از مسیر حق فراخوانده است.»[15]
به تدریج بین پولس و دیگر حواریون، از جمله پترس، اختلافاتی در زمینه های عقیدتی، عملی و رهبری جامعه مسیحیت روی داد. پولس برگزیدگی پترس از سوی عیسی علیه السلام را پذیرفته بود، اما مدعی بود ماموریت پترس تنها در میان یهودیان بوده و بعداً حضرت عیسی علیه السلام، همان ماموریت را در امت ها به او سپرده است.[16]
مسئله بدینجا ختم نشد بلکه پولس رو در روی پترس ایستاد و با او مخالفت کرد؛ حتی او را به نفاق متهم ساخت: «و سایر یهودیان هم با وی نفاق کردند، به حدی که برنابا در نفاق ایشان گرفتار شد».[17]
از آن پس، جامعه مسیحی آن زمان به دو گروه تقسیم شدند. دستهای از پترس و حواریون پیروی کردند و دسته دیگر، پولس را به رهبری برگزیدند.
پولس الهیاتی جدید پدید آورد که هرگز با سخنان عیسی علیه السلام انطباق نداشت.[18] به اعتقاد او، عیسی علیه السلام مقام الوهی و فوقبشری داشت. او خدا بود که جسم گرفت تا به صلیب رود و قربانی گناه انسان شود.[19] به تدریج علمای بزرگ آن زمان که به مسیح اعتقاد داشتند، حقیقت را دریافتند، ولی دیگر دیر شده بود. پولس تمام انجیل ها را باطل اعلام کرد و تنها سخن خویش را حجت دانست.
شاکله دین عیسی علیه السلام فریسیستیزی بود و آشکارا به آن حمله کرده بود.[20] اما پولس با نامه ها و کتاب های خویش، لبهی تیز فریسیستیزی عیسی علیه السلام را کُند کرد و مسیحیت را دین آشتی با یهود ساخت. این مطلب را می توان از مجموع نامه های پولس دریافت.[21] بدینترتیب، یهود با نفوذ دادن پولس در مسیحیت، آن را از درون تهی ساخت؛ به گونهای که تاکنون تمام جهان مسیحیت در خدمت یهود بهکار گرفته شده است.
در روایات اسلامی چندین بار نام پولس آمده و او عامل کلیدی انحراف و گمراهی در میان مسیحیان معرفی شده است. امام موسی بن جعفر علیه السلام در روایتی طولانی، سرزمینی را در جهنم معرفی می کند که ویژة بدعتگذاران و گمراهان بزرگ است؛ در این سرزمین، پنج تن از امت های پیشین، از جمله پولس قرار دارند. همچنین در حدیثی دیگر فرمودهاند: «رسولان خداوند در عصر خویش و پس از خود، به شیطان هایی مبتلا بودند که آنان را می آزردند و مردم را پس از آنان گمراه می کردند.[22] پولس و نسطور در امت عیسی علیه السلام این چنین هستند».[23]
مسیحیت یهودی
یهود با نفوذ دادن پولس[24] در جهان مسیحیت، آن را با کمال زیرکی در اختیار خود گرفت. پولس با ظرافت تمام، محتوای انجیل را تغییر داد، تا جایی که حتی نام قدس در منابع مسیحی (عهد جدید)، گاه یهودیه ذکر شده است.[25] در قرن شانزده میلادی، مارتین لوتر کار پولس را تکمیل کرد و مسیحیت به طورکامل در اختیار یهود قرار گرفت. یهودیان چنان با ظرافت، افکار و عقاید مسیحیان را تغییر دادند که امروز بر اثر ترویج آنها، گروهی از مسیحیان معتقدند برای ظهور عیسی، باید قدس تحت حاکمیت یهود قرار گیرد.[26] این یک تناقض آشکار است که قدس باید در اختیار دشمنان عیسی علیه السلام بیفتد تا عیسی علیه السلام در آنجا ظهور کند. متاسفانه امروزه در همهجا حاکمیت به ظاهر در اختیار مسیحیان ولی در باطن در دست یهودیان است. کاندیداهای ریاست جمهوری در بسیاری از کشورهای غربی باید در حمایت از یهودیان سخن گویند، تا رأی بیاورند. تفکر یهودی چنان بر افکار جهان مسیحیت حاکم است که اگر کاندیدای آنان از یهودیان تعریف و تمجید کند، مسیحیان به او رأی می دهند. در زمان روم باستان نیز وضعیت چنین بود، ولی در آن زمان، تدبیر یهودیان، بر حرکت مخفیانه بود.
مقابله یهود با اسلام
پس از عیسی علیه السلام تنها عنصر تهدید علیه یهود، پیامبر آخرالزمان بود. آنها اوصاف او را که در تورات نیز آمده است، دقیق می دانستند، ولی با تحریف معنوی، آیات مربوط به آن حضرت را به گونهای دیگر تفسیر کردند.[27] خداوند درباره این عمل آنها می فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ یشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ مَا یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ (بقره:174) کسانى که کتمان مىکنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده، و آن را به بهاى کمى مىفروشند، آنها جز آتش چیزى نمىخورند.»
مجموعه عملیات یهودیان برای مبارزه با پیامبر آخرالزمان، در سه مرحله طرحریزی شده بود:
۱ـ ترور پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و جلوگیری از ظهور ایشان؛
۲ـ ایجاد موانع بر سر راه ایشان برای جلوگیری از رسیدن به قدس؛ چون قدس محور خواستة یهود بود و اگر این منطقه به دست پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله فتح می شد، یهود برای همیشه ناامید می گردید؛
۳ـ نفوذ در حکومت پیامبر خاتم صلیاللهعلیهوآله و حاکمیت بر آن.
در عصر بعثت، مسیحیت و یهود، از شخصی می گفتند که ظهور می کند و جهان را از فتنه و ستم و بیعدالتی پاک می سازد. بیشترین ترویج این عقیده، از سوی جهان مسیحیت بود. از سوی دیگر، یهودیان نیز منجی آخرالزمان را از خویش می دانستند. یهودیانی که در مکه زندگی می کردند، به یمن، حبشه و شام هجرت کردند.
1ـ ترور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
یهود ابتدا تلاش کرد تا اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را ترور کند، وقایعی در تاریخ از ترور هاشم، سعی در قتل عبدالمطلب و عبدالله پدر پیامبر ثبت شده است.[28]
درباره عبدالله، داستان ها صریح تر است. یهودیان بارها دست به ترور او زده و ناکام ماندند. [29]
روزی وهب بن عبدمناف، یکی از تاجران مکه، عبدالله ۲۵ ساله را دید که یهودیان در میانش گرفته بودند و می خواستند او را بکشند. وهب گریخت و میان بنی هاشم آمد و فریاد زد: «عبدالله را دریایید که دشمنان، او را در میان گرفتهاند.» عبدالله معجزه آسا نجات یافت. وهب که شاهد نجات معجزه آسای عبدالله بود و نور نبوت را در چهره او می دید، پیشنهاد ازدواج دخترش، آمنه و عبدالله را داد و این ازدواج مبارک سر گرفت. [30]
گفته اند: کاهنان یهودی زنی را فرستادند که همسر عبدالله شود تا نطفه پیامبر آخرالزمان به این زن منتقل گردد. وی هر روز راه بر عبدالله می گرفت و به او پیشنهاد ازدواج می داد، ولی بعد از ازدواج عبدالله، دیگر این پیشنهاد را نداد. عبدالله از او پرسید: چرا این بار سخن پیشینت را تکرار نکردی؟ زن گفت: «نوری که در پیشانی تو بود، دیگر نیست.» عبدالله، ازدواج کرده بود. [31]
زمانی عبدالمطلب برای تجارت به یمن رفته بود. شبی فرماندار یمن، عبدالمطلب را در خلوت فرا خواند و گفت: «می خواهم رازی از رازهای خود را برایت بازگویم و از تو می خواهم آن را پنهان کنی تا هنگام ظهور فرار رسد. در شهر شما طفلی خوشرو و خوشقامت به دنیا آمده که یگانه اهل زمین است. در کتاب های بنیاسرائیل، وصف او از ماه شب چهاردهم روشنتر است.» او پس از بیان ویژگی های پیامبر موعود، آهی از حسرت کشید و ادامه داد: «کاش در عصر پیامبری او بودم و از جان یاریاش می کردم.» سپس عبدالمطلب را به پاسداری از او در برابر یهود سفارش کرد و هشدار داد که اگر آنها او را بیابند، وی را خواهند کشت. [32]
برای همین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 5 سال اول زندگی نزد حلیمه و در خفا زندگی می کرد، پس از آن همواره عبدالمطلب و سپس ابوطالب به شدت از او پاسداری می کردند، در سفری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به همراه ابوطالب به شام داشت راهبی مسیحی به نام بحیرا حضرت را شناخت و او نیز از ترس یهود به شدت از پیامبر مراقبت می کرد، با این حال هفت یهودی برای ترور پیامبر تا نزد بحیرا آمدند.[33]
پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم یهودیان توطئههای نظامی و فرهنگی بسیاری بر علیه اسلام داشتند و تقریبا در تمام نبردهای بزرگ علیه مسلمانان دخیل بودند.
بنا به مدارک تاریخی یهودیان برای ترور پیامبر چند بار اقدام کردند و در نهایت پیامبر توسط زنی یهودی مسموم شد. البته در این جریان ابهامات و بحثهایی هست که ما برای زیاد نشدن مطالب این مقاله از آنها صرف نظر می کنیم.[34]
2ـ مانع بر سر راه قدس
در موضوع فتح جهان قدس برای یهودیان از اهمیت فراوانی برخوردار بود و به لحاظ تاریخی روی آن حساب ویژه ای باز کرده بودند. یهودیان می دانستند که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله بین دو کوه «عیر» و «اُحد» مستقر خواهد شد و از این روی، در این محدوده ساکن شدند.[35] آنان ادعا می کردند که در یافتن مصداق این منطقه دچار خطا شده اند و برخی در خیبر، برخی در تبوک و برخی نیز در مناطق دیگر ساکن گشته اند. اما با نگاهی به نقشه این مناطق، درمی یابیم که آنها درست در راه های مدینه به قدس بودند. آنان با استقرار در این مناطق، در حقیقت، راه پیامبر صلی الله علیه و آله به بیتالمقدس را بستند.[36]
۳ـ نفوذ در حکومت پیامبر خاتم
این مبحث به خودی خود بسیار پیچیده و طولانی است. با تحقیق در جزییات مغفول تاریخی می توان پی برد که بسیاری از منافقین نفوذی های یهود بودند آنان در دربار بنیامیه و بنیعباس حاضر بوده و حتی در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه اطهار نقش داشتهاند.[37]
مقابله با اسلام تا رسیدن منجی
یهود هر بار برای تسلط بر جهان گام برداشته است با موانع الهی روبرو شده و پیامبران یا پیروان آنها را در برابر خود دیده است. در سده های اخیر با چپاول دنیا و راهاندازی جنگهای جهانی و تشکیل اسرائیل می رفت تا این آرزو را محقق کند که با مانع نظام مقدس جمهوری اسلامی مواجه شد. زیرا جمهوری اسلامی مدعی زمینهسازی ظهور منجی آخرالزمان است که نتیجه قیام او نابودی تلاشهای چند هزارساله یهود می باشد. (در ادامه مقاله به طور خلاصه به این اقدامات یهود خواهیم پرداخت).
اعتراف وزیر خارجه فعلی امریکا «مارک روبیو» در این خصوص بسیار عجیب و قابل توجه است.
وی در جمع خبرنگاران گفت:
«ما ایران را تحریم می کنیم چون آنها معتقدند امام مهدی جنگ نهایی را علیه غرب رهبری خواهد کرد و بر جهان حکومت خواهد کرد. این سیاست نیست. آخرالزمان است.»
روبیو از برنامه هستهای ایران یا از نفوذ منطقهای یا حقوق بشر یا موشک یا سانتریفیوژ یا هر چیز دیگهای به عنوان دلیل اصلی این جنگ و دشمنی حرف نمیزند بلکه بحث آخرالزمانی را دلیل این جنگ می شناسد. [38]
حالا شاید مفهوم این آیه را بهتر درک کنیم که:
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا (مائده:82) ـ به طور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت.»
رباخواری و ثروت یهود
یهودیان از قدیمترین روزگاران، به مال دوستی، پولپرستی و گردآوری ثروت از راه های مشروع و نامشروع، شهره بودهاند. در «عهد عتیق» (تورات) رباخواری بهعنوان حرفه کنعانیها (فنیقیها) ذکر شده است. این روش انباشت و تکثیر ثروت میراثی فنیقی بود که یهودیان جذب کردند. از آن پس ایشان به حاملان اصلی این شیوه مبادله پولی بدل گردیدند تا بدانجا که رباخواری بهعنوان یک حرفه کاملاً یهودی شناخته می شد. در «سِفر خروج» خواسته شده که در پرداخت «پول نقد» به «فقرای بنیاسرائیل» با ایشان بسان «رباخواران» سلوک نشود و بهره دریافت نگردد. در «سِفر تثنیه» بهصراحت رباخواری در میان بنیاسرائیل ممنوع، ولی در رابطه با بیگانگان مجاز شمرده شده است: «غریب را می توانی به سود قرض بدهی، اما برادر خود را به سود قرض مده.» این بیانگر رواج رباخواری در میان بنیاسرائیل از زمانهای کهن و نمونه ای از تحریف تورات است.
در سال 1893/م بقایای بایگانی یک خانوادهی یهودی ساکن شهر نیپور (Nippur) بینالنهرین، به وسیلهی آمریکایی ها کشف شد. بیش از هفت صد سند به دست آمده در این کاوش نشان می دهد که خانوادهی فوق به نام پسران موراشو در سال های 403-455 پیش از میلاد، یعنی در دوران اردشیر اول و داریوش دوم هخامنشی، به شکلی گسترده به عملیات مالی مبتنی بر ربا اشتغال داشتهاند. [39]
یهود با این روش از سدههای کهن به مالاندوزی پرداخته و به وسیله قدرت اقتصادی سعی بر تسلط بر جهان داشته است.
در سدهی دوازدهم میلادی، یک یهودی به نام هارون (من لینکلن) در انگلستان، به منظور بنای بیش از نُه باب کلیسای مرکزی (کاتدرال)، وام ربوی پرداخت کرد و یهودیان دیگری با ثروت هنگفت خویش، از برخی جنگ های اروپا، حمایت مالی به عمل آورند. [40]
اسحاق آبرابانل، اندیشهپرداز بزرگ یهودی و رهبر یهودیان مهاجر اسپانیا ــ همان کسی که هزینه نبرد غرناطه را فراهم آورد و از کارگردانان اصلی سفر کریستف کلمب بود ــ از نخستین متفکرینی است که به دفاع صریح و آشکار از رباخواری برخاست و بنیانهای توجیه نظری و دینی آن را در میان مسیحیان گذارد.
آبرابانل در سال 1496 رسالهای نوشت که در سال 1551 چاپ شد و در آن از مبادلات مالی مبتنی بر بهره دفاع نمود. او نوشت: «در بهره هیچ چیز نکوهیدهای وجود ندارد. این کاملاً درست است که مردم از پول، شراب و غله خود بهره دریافت کنند. چرا کشاورزی که بذر به وام می گیرد تا با آن مزرعه خود را بکارد، نباید ده درصد بابت ربح آن بپردازد؟ این روش متعارف و صحیح مبادله مالی است. وام بدون بهره را تنها باید به همدینان پرداخت؛ به آن کسانی که ما به ایشان لطف ویژه داریم.»
در همان زمان که آبرابانل رساله فوق را می نوشت، آبراهام بن مردخای فریزول (1451-1525) در جلسه مباحثه ای که در کاخ دوک فرارا، از حکمرانان ایتالیا، برای بررسی مسئله ربا تشکیل شد حضور یافت. فریزول در جمع حضار از ربا دفاع کرد.
این تحول نقشی مهم در شکلگیری بنیادهای اقتصاد جدید سرمایه داری در غرب ایفا کرد. کار بدانجا کشید که در نیمه اول سده شانزدهم، در ایتالیا، مرکز مسیحیان اروپا و کانون اصلی اقتدار پاپ، حدود 500 صرافی یهودی استقرار داشت.[41]
یهودیان می کوشیدند تا با پرداخت باج و خراج به ارباب قدرت و حکومت، برای امنیّت و آرامش خویش، تضمینی بیابند؛ بهعنوان مثال «یهودیان انگلیسی بخشی از درآمد ربوی خویش را تقدیم پادشاه می کردند، به گونهای که حدود دوازده درصد از کل درآمد خزانة سلطنتی از این راه بهدست می آمد. حتّی در پارهای از کشورها، مانند اسپانیا، این رقم بالاتر بود. همین امر باعث می شد که پادشاهان، این طایفه را مورد حمایت بیدریغ خویش قرار دهند و حتّی مانع از مسیحی شدن آن ها شوند؛ زیرا در این صورت منافع شان مورد تهدید واقع می شد».[42]
در سال 1221/م، درآمد دولت فرانسه از مالیات به دست آمده از سودهای ربوی یهودیان، از دیگر درآمدهای دولت بیشتر بوده است. و در اروپای قرون وسطا، درب چندین کلیسا و دیر، به سبب بدهی های سنگینی که به رباخواران یهود داشتند، بسته شد. [43]
از سدة سوم هجری (نهم میلادی)، یهودیان مستقر در سرزمین های اسلامی، شکل جدیدی از رباخواری را وضع کردند و آن سرمایهگذاری مالی در عملیّات تجاری بود. برخی از این مشارکت ها ظاهری بود و تنها پوششی تلقّی می شد برای گریز از قوانین اسلامی در منع رباخواری. یهودی پولی به تاجر می داد و بدون توجه به ضرر یا سود آن، در پایان معامله، مبلغ توافق شدهای سود دریافت می کرد. این روش به تدریج شایع شد و در سدة چهارم هجری (دهم میلادی) رباخواریِ پوشیده و غیررسمی را در میان مسلمانان به طور کامل رواج داد. در این زمان در بغداد، مرکز خلافت عباسی، رباخواران بزرگی از میان یهودیان پیدا شدند، کار آنان چنان بالا گرفت که حتّی در ازای بهره، وام های کلان به خلفای عباسی می پرداختند. [44]
نفوذ یهود در حکمرانی اروپا
به دلایل پیش گفته یهودیان نفوذ زیادی در دربار حاکمان اروپایی داشتند.
امپراتوری روم مقدس در سال ۸۰۰ میلادی به وسیله شارلمانی شاه فرانک ها، بنیان نهاده شد و در زمان او بخش مهمی از قاره اروپا را، تقریباً تمامی این قاره را جز شبه جزیره ایبری و جزیره انگلستان و جنوب ایتالیا، در برمی گرفت. و جالب است که نخستین یهودی که با نام در آلمان شناخته می شود اسحاق تاجر، مترجم دربار شارلمانی، است که در شهر آخن سکونت گزید.
در سال ۱۰۸۴، روئدیگر، اسقف شهر اسپیر (غرب آلمان)، طی فرمانی اجازه مهاجرت و اقامت یهودیان را صادر کرد تا، طبق مندرجات فرمان او، «شرافت شهر را هزار برابر کنند.» او به یهودیان اجازه تجارت کاملا آزاد و استقلال درونی جامعه یهودی را اعطا کرد. همچنین دیگر حاکمان اروپا امتیازات ویژه ای به یهودیان دادند، امتیازاتی حیرتانگیز است که حتی مسیحیان نیز از آن برخوردار نبودند.
در سده سیزدهم، تکاپوی مالی یهودیان چنان در اروپا توسعه یافت که از سال ۱۲۳۰ مخالفت شدید کلیسا را برانگیخت و موجی از مبارزه با رباخواری را پدید ساخت. بسیاری از پادشاهان اروپایی یهودیان را اخراج کردند و رباخواری را ممنوع نمودند اما به نظر می رسد این امر صرفاً برای آرام کردن مردم بود چون در سده های بعد "صرافی یهودی"، یعنی عملیات مالی مبتنی بر ربا، به نظام مالی حاکم بر دنیای غرب و سرانجام سراسر جهان بدل گردید. [45]
یهود و جنگهای صلیبی
آلپ ارسلان امپراطور سلجوقی در نبرد ملازگرد به طرز فاجعهباری سپاه روم شرقی را به فرماندهی امپراتور رومانوس چهارم شکست داد و وی را اسیر کرد. در پی شکست ملازگرد، الکسیس کومنین، امپراتور بیزانس هراسناک شد و با وجود دشمنی ها و اختلافات پیشین میان دو کلیسای ارتدوکس شرق و کاتولیک غرب اروپا، در سال ۱۰۹۴ سفیرانی نزد «پاپ اوربان دوم» (دوره پاپی ۱۰۹۹-۱۰۸۸م) فرستاد و از وی استمداد جست.
این پاپ یهودیالاصل که از خاندان یهودی «پییر لئونی» در فرانسه بود، از دیرباز مترصد این فرصت بود. وی در ۲۷ نوامبر ۱۰۹۵ و در پایان اجلاس کلرمون که در آن جمع زیادی از امیران، شوالیه ها و کشیشان شرکت کرده بودند، سخنرانی آتشینی کرد که این سخنرانی سرآغاز جنگ های صلیبی تلقی می شود. سه جمهوری ونیز، جنوا و پیزا که از مکان های استقرار یهودیان تاجرپیشه بهشمار می رفتند، در تشویق پاپ نقش مهمی داشتند. تسلط بر تجارت دریای مدیترانه، بهدست آوردن بنادری در مصر و شام، و جابجایی سپاهیان صلیبی، سود اصلی این گروه از جنگ به حساب می آمد. [46]
و بدینگونه سیطرهی یهود بر مشاغل کلیدی در کلیسای «رم» یا کاتولیک، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، تحقّق پذیرفت. یوآکیم پرینز یهودی می گوید:
«مشاوران مالی بسیاری از پاپ ها، یهودی بودند و در خلال تاریخ کلیسا، یهودیان (چه تحوّل یافته چه غیر آن)، پزشکان شخصی برخی از پاپ ها، خزانهداران کتاب ها و دانشمندان آن ها بودند و «کوریا» یا همان ادارهی خاصّ پاپ ها که شامل پاپ و دستیاران بزرگ آن ها می شد، از آن ها درخواست مشاوره و ارائهی نظر در بسیاری از کارها را می کرد.» [47]
نقش یهود در چپاول ملتها
هنری فورد می گوید: «فلسفة یهود نسبت به مال و ثروت، مبتنی بر "تصاحب اموال" است، نه بر اساس "تولید و ایجاد ثروت" و چنان که پیداست میان این دو، اختلافی آشکار وجود دارد. از این رو، باید گفت که یهودیان "ارباب ثروتند" نه "اصحاب صنعت".[48]
در واپسین سال های سده پانزدهم میلادی، ایزابل ملکه خونریز کاستیل، به همراه شوهرش، فردیناند شاه آراگون، سپاهی عظیم را به سوی آخرین بقایای دولت های مسلمان اندلس به حرکت درآورد. مورخین می نویسند او کشتزارها را پایمال کرد و پس از غارت و تخریب روستاها، شهر مالقه (مالاگا) را چنان به محاصره گرفت که، به گفته ویل دورانت: «مردم اسب ها و سگ ها و گربه هایی را که در شهر یافت می شد کشتند و خوردند و سپس از گرسنگی ده ها و صدها جان سپردند یا بر اثر ابتلا به امراض مردند.» مهاجمان پس از فتح شهر ۱۲ هزار تن از سکنه آن را به بردگی بردند.[49]
پس از این جنایات؛ زرسالاران یهود که در میان حکمرانان اروپایی و تشکیلات کلیسا نفوذ زیادی داشتند به فکر ثروت اندوزی و چپاول در خارج از اروپا برآمدند.
هفت ماه بعد، در اوت ۱۴۹۲، یک ماجراجوی دریایی ایتالیایی به نام کریستف کلمب از سوی ایزابل و فردیناند راهی سفری دور و دراز شد تا با غارت هند افسانهای گنجینه انباشته حکمرانان آزمند اروپا را انباشتهتر سازد. کلمب، بیآنکه خود بداند، قاره آمریکا را «کشف» کرد.
دربار پرتغال، که پیشتر هنری دریانورد را راهی دریاها کرده و تجارت جهانی برده را بنیاد نهاده بود، نمی خواست در این مسابقهی تاراجگری عقب بماند. مانوئل شاه پرتغال، پنج سال پس از سفر کلمب، واسکو داگاما [ واسکو دوگاما ] را راهی دریاها کرد. گاما در سال ۱۴۹۸ به سواحل هند رسید.
این سفرها مقدمه استعمار و استثماری گردید که تقریباً تمام جهان را در بر گرفت. اگر به تاریخ کشورهای امریکای جنوبی، آفریقا و شرق آسیا توجه کنید؛ تقریباً همه آنها مستعمرات اروپاییها بودهاند و تاریخ استقلال آنها کمتر از صد سال است.
حضور یهودیان در این مستعمرات و به دست گرفتن تجارت در آنها نکته ای که بر کسی پوشیده نیست. بهعنوان مثال ورنر سومبارت فصل چهارم کتاب خود را به بنیادهای مستعمرات امروزین اختصاص داده است. او می نویسد:
«از زمانیکه اروپاییان در سال ۱۴۹۸ در جزایر “هند شرقی” (جاوه) پیاده شدند و به قلمرو تمدنی کهنسال تجاوز کردند، یهودیان به پیشاهنگ تجارت اروپا با “هند شرقی” بدل گردیدند. یهودیان در تمامی مستملکات هلند، در غرب و شرق، مشارکت وسیع داشتند. گفته می شود که یهودیان سهامداران بزرگ کمپانی هند شرقی هلند بودند و ما می دانیم که رئیس کمپانی، که نقش اصلی را در استقرار سلطه هلند بر جاوه داشت، کوئن (کوهن) نام دارد. به علاوه، نگاهی به تصاویر حکمرانان مستعمرات هلند روشن می کند که این " کوهن" تنها یهودی در میان گردانندگان کمپانی هند شرقی هلند نبود. یهودیان در هیئت مدیره کمپانی نیز حضور داشتند و خلاصه هیچ مستعمرهای بدون وجود آنان کامل نمی شد.»
سومبارت می افزاید:
«هنوز میزان سهم یهودیان در حیات اقتصادی هند پس از سلطه بریتانیا ناشناخته مانده است. ولی از نقش یهودیان در تأسیس مستعمرات انگلیس در جنوب آفریقا و استرالیا اطلاع کافی داریم. تردیدی نیست که در این مناطق، به ویژه در کیپ کلنی، تمامی حیات اقتصادی به یهودیان وابسته است.»[50]
تاریخ بردهداری غرب، فراز و نشیبهایی دارد که از آن می گذریم و فقط به آمار محافظهکارانه ای که خود پژوهشگران غربی ارائه کردهاند، بسنده می کنیم: ... مانینگ در مجموع، کل کسانی را که در دوران بردهداری از قاره آفریقا به قاره امریکا صادر شدند، 18 میلیون نفر می داند... . از نیمه سده هجدهم تا نیمه سده نوزدهم، به طور متوسط، سالیانه 60 هزار برده از سواحل غربی آفریقا صادر می شد. باید توجه داشت که این آمار، بردگانی را که در حوزه قاره آفریقا به کار گرفته می شدند و یا برای کارهای شاق به سواحل و جزایر آسیا منتقل می شدند، دربرنمیگیرد. (توجه داشته باشید که این آمار با توجه به تعداد انسان های آن دوران درصد بسیار عظیمی را شامل می شود.)[51]
زرسالاران یهودی در ایران
نقش یهودیان در استعمار ایران و چپاول منابع کشورمان خود یک مقاله مستقل و مفصل را می طلبد، اما نگاهی گذرا به برخی از اتفاقات قرون معاصر ما را در جمعبندی این مقاله یاری می کند.
بهعنوان مثال در 18 جمادیالاول 1289/25 ژوئیه 1873، به واسطه میرزا حسین خان سپهسالار به یک یهودی انگلیسی به نام بارون جولیوس دو رویتر امتیازی واگذار شد که بر طبق آن بهرهبرداری از تمام معادن و جنگلها و احداث قنوات و انحصار احداث راهآهن و بهرهبرداری از اداره گمرکات و حق صدور فرآورده های آن، به رویتر واگذار شده بود. البته با فشار روسها و اعتراضات مردمی این امتیاز لغو شد و دولت به جای آن امتیاز بانک شاهنشاهی را به رویتر داد.[52]
مدت این امتیاز شصت سال از ابتدای سال 1889 بود.[53] رویتر اجازه نشر اسکناس تا 800 هزار لیره را داشت و همین طور از کل درآمدهای خالص دولت ایران شش درصد سهم داشت؛ به شرط آنکه سهم دولت ایران از چهار هزار لیره در سال کمتر نشود. صاحب امتیاز اجازه بهرهبرداری از همه معادن ایران را به غیر از معادن طلا و نقره یا معادنی که پیش از این به دیگران واگذار شده بود پیدا می کرد. دیگر آنکه در هر جا بانک برای کارهای خود نیاز به زمین داشت، اگر آن زمین متعلق به دولت ایران بود، آن را به صورت رایگان واگذار نماید و در غیر این صورت نیز باید دولت ایران کمک می کرد تا زمین با قیمت مناسب از صاحب آن خریداری و به بانک برسد. سهم دولت ایران از درآمد معادن نیز فقط 16 درصد تعیین شد.[54]
یکی از زیانهای بزرگ این امتیاز برای ایران این بود که تا آن زمان معاملات در ایران بر مقیاس طلا استوار بود، ولی با رواج اسکناس این موضوع به تدریج فراموش گردید و در نتیجه ارزش پول ایران رو به کاهش نهاد.
مشروطه
مطالعه تاریخ معاصر از ابتدای قاجاریه و به ویژه از همین زمان ناصرالدین شاه و حضور پر رنگ زرسالاران یهود در ایران به وضوح نقش سرمایهداران یهودی و غیر یهودی را در استعمار و استثمار ایران نشان می دهد.
در جریان مشروطه خواهی علما ابتدا در مهاجرت صغرا برای تحصّن در حرم حضرت عبدالعظیم رفتند و در مهاجرت کبرا با با سفر به قم، مردم مسلمان را به صحنه کشیدند.
در جریان مهاجرت کبرا اتفاقی افتاد که بیشک سبب بسیاری از تحولات بعدی در به انحراف کشاندن نهضت مشروطه (اگر اصل آن را در جریانی انحرافی ندانیم) شد. گروهی از تجّار به توصیه آیتالله بهبهانی و با نامه و درخواست او از سفارت انگلیس، به این سفارت پناهنده شدند و بهدنبال آنان صنفی نبود که در محوطه سفارت اقدام به برپایی یک یا دو چادر نکرده باشد. آمار پناهندگان به سفارت انگلیس را تا ۲۴هزار نفر ذکر کردهاند.[55]
بهدنبال این جریان، مهاجرت کبرا که از ابتدا نجف و عراق را مقصد گرفته بود در قم متوقف و امور مشروطه از طریق بیانیه های متحصنان در سفارت انگلیس پیگیری شد. همین بیانیه های انگیسی بود که سرانجام وصف «مجلس شورا» را از «اسلامی» به «ملی» تغییر داد.
وقتی محمدعلی شاه مجلس را به توپ بست و انقلابیون مشروطه بر علیه او قیام کردند؛ چهار مرجع بزرگ[56] برای براندازی حکومت محمدعلی شاه تصمیم به حرکت بهسوی ایران گرفتند، اما روس و انگلیس برای جلوگیری از این حرکت، مهره های قدیمی خود یفرمخان ارمنی، حاج علیقلیخان بختیاری (سردار اسعد) و محمدولیخان تنکابنی (سپهدار اعظم) را بهعنوان فاتحان تهران وارد این شهر کردند و ضمن بازگشت دادن مراجع، جریان مشروطه را در قبضه خود نگه داشتند.
نخستین پیامد این اقدام، اعدام شیخ فضلالله نوری (ره) به جرم دفاع از شعار "مشروطة مشروعه" بود. این جنایت در حالی صورت گرفت که هیچکدام از سران استبداد نهتنها در معرض حکمی قرار نگرفتند که بسیاری از آنان به مناصب دولتی نیز گماشته شدند.[57]
حادثه جیلولوق
یکی از حوادث بسیار عجیب و تکان دهندة این دوره (ابتدای مشروطیت) حادثه جیلولوق و قتل عام بزرگ مردم آذربایجان است که با وجود چاپ کتب متعدد و ساخت چند فیلم مستند در این باره خیلی در بین عوام مردم و حتی فرهیختگان و اهل مطالعه تاریخ شناخته شده نیست.
حضرت امام خامنه ای مدظلهالعالی در جمع مردم ارومیه با اشاره به این حادثه فرمودهاند:
«شما جوانان ـ بهخصوص ـ باید روی این نکته توجّه کنید و در نوشته های مورّخین و گزارشگران مسائل ایران، باید این نکته بیاید؛ که متأسفانه خیلی کمرنگ است یا نیست. آن نکته این است که در جنگ بینالملل اوّل، نمایندگان دو، سه کشور از کشورهای مسیحیِ دنیا، در این حول و حوش حضورِ ضعیفی داشتند. نمایندگان روسها، انگلیسیها و آمریکاییها هم در این استان حضور داشتند. به چه اسمی؟ به اسم معلّم، به اسم پزشک و از این قبیل. درست توجّه کنید! با اینکه این کشورها در سیاستهای مختلف، به شدّت با یکدیگر معارضه و دشمنی داشتند، امّا در این نقطة از دنیا، ناگهان به فکر افتادند که به کمک یکدیگر، یک پایگاه استعماری به مرکزیّت همین منطقة ارومیه و خوی و ماکو و به وجود آورند. یعنی شبیه آن چیزی که بعدها در فلسطین اشغالی به وجود آمد. منتها آنجا به اسم یهودیگری، اینجا به اسم مسیحیّت!»[58]
در ایام جنگ اول جهانی،حکومت عثمانی برای اینکه مسلمانان نواحی مختلف جـهان را عـلیه انـگلیس، فرانسه و روسیه بشوراند، حکم جـهاد عـلیه آنـان صادر کرده و از مسلمانان چین، افغانستان، آفریقا، ایران و... خواست در جنگ علیه آنان به یاری سربازان عثمانی به جهاد پردازند.
مسیحیان سـاکن امـپراتوری عـثمانی به دلیل هممذهبی با روس ها در طول جنگ اول جـهانی به نـفع آنها در جنگ شرکت کردند و همین امر سپاه عثمانی را در برابر آنان قرار داد و منجر به آوارگی و نابودی جمع زیادی از مسیحیان گردید.
نستوری ها که بخشی از مسیحیان سـاکن عـثمانی بودند، به تحریک روس ها بـه جـنگ با سـربازان عثمانی پرداخـتند. عـثمانی ها هم علیه آنها به عملیات نـظامی مـبادرت کردند و در نتیجه نستوری ها تلفات زیادی دادند و در پاییز 1294/1915 خورشیدی برای حفظ جانشان ناگزیر شدند به داخل مرزهای ایران پناهنده شوند. (30 تا 40 هزار نفر)
نستوری هایی که به ایران گریختند، از چند قبیله به اسامی جـلو، بـاز، تخوما، تیاری و... تشکیل می شدند.
نستوریها به طرف سپاه روس که در آن زمان در اطراف ارومیه مستقر بود آمدند.
بـا توجه به اینکه نستوری ها از برابر عثمانی ها و کردها گریخته و بسیاری از وسایل زندگی خود را جا گـذاشته بـودند، در فـقر شدیدی بهسر می بردند، برای همین مردم ایران به یاری آنها شتافته و به آنها مسکن و غذا دادند.
جاسوسان دولتهای غربی تعصبات مذهبی را در پناهندگان و مسیحیان ایرانی که از قبل در آن مناطق ساکن بودند دامن زدند و در نهایت این مسیحیان مسلح شده و با شعار «ایجاد ارمنستان بزرگ» و با هدف تشکیل دولت مسیحی در اسفند 1296 هجری (1917) دست به شورش زدند. (شبیه شعار صهیونیستها که تشکیل اسرائیل بزرگ است) مسیحیان در حملۀ وسیع به شهر ارومیه از توپ نیز استفاده کردند. به نوشته کسروی در این تهاجم که با غارت توأم بود، نـزدیک بـه ده هزار نفر از مردم بیگناه، زن و بچه کشته شدند. آنها قـتل و غـارت را ادامـه دادند و توانستند بخش های مهمی از شهر ارومیه، سلماس و خـوی را بـگیرند. جیلوها (مسیحیان شورشی) در دروازه شهر خوی با مقاومت مسلمانان مواجه شدند و پشت دروازههای شهر متوقف گردیدند. وقوع انقلاب کمونیستی روسیه و بازگشت نظامیان روس به وطن، فرصت خوبی در اختیار عثمانی ها گذاشت. در تیرماه 1297 سپاه عـثمانی از راه جـلفا وارد تبریز شد و به طرف ارومیه پیشروی کرد، مسیحیان و جیلوها که به وحشت افتاده بودند روز 8 مرداد هـمراه خـانواده و اسباب و وسایل از شهر ارومیه خارج شدند، گریختگان بعد از تلفات بسیار در صائین قـلعه خـود را بـه نیروهای انگلیسی رساندند و توسط آنـان بـه بـغداد انتقال یافتند. بدین سان با کشته شدن حدود 130 هزار مسلمان و ویـران گـشتن بـسیاری از شهرها و روستاهای ایران دسیسۀ خطرناک تأسیس ارمنستان بزرگ در خاک ایـران از بین رفت.[59]
تجزیه ایران و قتل عام ایرانیان
پس از وقایع مشروطه مستکبرین به این نتیجه رسیده بودند که وجود یک ایران قوی برای اهداف استکباری آنان مضر است، از این رو در ایام جنگ جهانی اول با تصرف خاک ایران درصدد تجزیه این کشور برآمدند، کمک به تشکیل حکومت رمنستان بزرگ در حادثه جیلولوق و خودمختاریهای متعدد در اطراف ایران این امر را ثابت می کند.
از طرفی جمعیت شیعه مسلمان نیز در نگاه آنان باید کاهش می یافت؛ به همین دلیل طی سال های 1917 تا 1919 با وجود اعلام بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول، متفقین ایران را اشغال و با ایجاد قحطی و اشاعه بیماریهای مسری بیش از نه میلیون نفر از مردم ایران را قتل عام کردند.[60]
این مطلب را چند سال بعد در مصاحبه رئیس جمهور امریکا می توان دید:
ژنرال آیزنهاور ۲۹ نوامبر ۱۹۵۲در نخستین مصاحبه عمومی اش پس از انتخاب شدن به سمت رئیس جمهور آمریکا گفت:
«گمان نمی کنم منطقه ای مهمتر از ایران روی نقشه جغرافیایی جهان وجود داشته باشد؛ ایران؛ دارای نفت است و هم در چهار راه جهان واقع شده است.»
آیزنهاور در این مصاحبه افزوده بود: «اگر روزگاری تهران و مسکو با هم کنار آیند، کره زمین جای امنی برای غرب (کشورهای عضو ناتو) نخواهد بود. همچنین نباید وضعیتی پیش آید که ایران به گذشته دور خودبازگردد و یک قدرت نظامی شود. وای به وقتی که میلیتاریسم ایرانی زنده شود؛ بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من بشوید.»[61]
یهودی شناسی فتنه زرسالاران یهود قسمت دوم
[1]. تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۸.
[2]. عهد عتیق، پیدایش، باب۳۲، شماره۲۸. مطابق این فراز از تورات، یعقوب شبانگاه به کشتی گرفتن با خدا می پردازد و در این زورآزمایی، سربلند بیرون می آید و از خداوند نام «اسرائیل» را هدیه می گیرد؛ یعنی کسی که بر خدا پیروز شده است.
[3]. تفسیر القمی، ج۱، ص۳۳۹.
[4]. المیزان، ج۱۱، صص ۷۸ و ۷۹.
[5]. قصص الانبیاء جزایری، ص۲۵۶.
[6]. عهد عتیق، خروج، باب ۱، شماره های ۱۱ و ۱۴ و ۲۲؛ تاریخ الطبری، ج۱؛ ص۷۲.
[7]. ر.ک: التبیان، ج۹، ص ۲۱۲.
[8]. دیگر فرقه های یهود عبارتند از: صدوقیان، اسنیان، سامریان، قانویان، قارئون، دونمه؛ (ر.ک: حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ).
[9]. ر.ک: عهد جدید انجیل متی، باب ۲۳؛ انجیل لوقا، باب ۱۱.
[10]. «وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِلاَّ اتِّبَاعَ الظَّنِّ وَ مَا قَتَلُوهُ یقِیناً (نساء:157) آنان مسیح را نکشتند و بردار نکردند، بلکه امر بر ایشان مشتبه شد. هر آینه آنان که درباره او اختلاف می کردند. خود در تردید بودند و به آن یقین نداشتند و تنها پیرو گمان خود بودند و عیسی را به یقین نکشته بودند».
[11]. ر.ک: عهد جدید، انجیل متی، باب ۲۷؛ انجیل مرقس، باب ۱۵؛ انجیل یوحنا، باب ۱۸.
[12]. نام اصلی پترس، شمعون است. او این لقب را از مسیح علیهالسلام هدیه گرفت. در منابع اسلامی نیز نام وصی عیسی علیهالسلام شمعون آمده است. ( ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج۴، ص ۱۷۶).
[13]. ر.ک: عهد جدید، انجیل یوحنا، باب ۲۱. شماره های ۱۵ـ ۱۸.
[14]. ر.ک: همان باب ۹، شماره های ۱-۳۱.
[15]. عهد جدید، اعمال رسولان، باب ۹.
[16]. عهد جدید، رساله پولس به غلاطیان، باب ۲، شماره های ۷-۱۳.
[17]. عهد جدید، رساله پولس به غلاطیان، باب ۲، شماره های 11-۱۳.
[18]. المیزان، ج۳، ص ۳۱۲.
[19]. رساله پولس به غلاطیان باب ۳، آیه ۱۳.( ر.ک: جوان اگریدی مسیحیت و بدعت ها، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی اردستانی ).
[20]. برای نمونه ر.ک: عهد جدید، انجیل متی باب ۲۳؛ انجیل لوقا، باب ۱۱.
[21]. برای نمونه ر.ک: عهد جدید، رساله پولس به رومیان با نگاهی به این رساله، به آسانی می توان دریافت که ادبیات عیسی علیهالسلام در گفتگو با یهودیان و فریسیان، با ادبیات پولس بسیار متفاوت است.
[22]. ر.ک: الخصال، ص ۳۹۹؛ تاویل الایات، ص ۸۴۱؛ ثواب الاعمال، ص ۲۱۶؛ جامع الاخبار، ص ۱۴۴؛ بحارالانوار، ج۸، ص ۳۱۱؛ ج۱۲، ص ۳۷ و ج۳۰، ص ۴۰۹.
[23]. بحارالانوار، ج۲۵، ص ۳۷۳؛ ج۳، ص ۳۹۰ و ج۳۱، ص ۶۲۹.
[24]. مقاله «پولس یهودی ؛ پیامبر واقعی مسیحیت» را در نشانی زیر مطالعه نمایید:
https://jscenter.ir/other-topics/jewish-celebrities/5634
[25]. برای نمونه، ر.ک: عهد جدید، انجیل متی، باب ۲، شماره ۲۲؛ همان، انجیل لوقا، باب ۲۳، شماره ۵؛ اعمال رسولان، باب ۱۵، شماره ۱ . باب ۲۱، شماره ۱۰؛ رساله پولس به رومیان، باب ۱۵، شماره ۳۱؛ رساله دوم پولس به قرنتیان، باب ۱، شماره ۱۶؛ رساله پولس به غلاطیان، باب ۱، شماره ۲۲؛ رساله اول پولس به تسالونیکیان، باب ۲، شماره ۱۴.
[26]. در این زمینه، ر.ک: پروتستانتیزم، پیوریتانیسم و مسیحیت صهیونیستی، صص ۳۹ و ۷۴.
[27]. در اینباره. ر.ک: حاج بابا قزوینی یزدی، محضر الشهود فی ردّ الیهود.
[28]. به مقاله زیر با عنوان «اسلام و تروریسم تاریخی یهود» مراجعه کنید:
https://jscenter.ir/judaism-and-islam/jewish-intrigue/3582
[29]. ر.ک: بحارالانوار، ج۱۵، صص۹۰-۱۰۱.
[30]. همان، ج۱۵، صص ۹۷ و ۹۸ و ۱۱۵.
[31]. ر.ک: مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۶؛ بحارالانوار، ج۱۵، ص ۱۱۴؛ الکامل، ج۲، ص۴.
[32]. بحارالانوار، ج۱۵، صص ۱۴۸ـ۱۵۰؛ البدایة و النهایة، ج۲، ص ۳۲۹ و ۳۳۰.
[33]. تاریخ الطبری، ج۲، صص ۳۳ و ۳۴.
[34]. علاقهمندان می توانند به کتاب «تبار انحراف، قم: ولاء منتظر، چاپ هشتم (۱۳۹۲) ـ نوشته حجتالاسلام مهدی طائب» مراجعه نمایند.
[35]. الکافی، ج۸، ص ۳۰۹.
[36]. علاقهمندان می توانند به مقاله زیر مراجعه نمایند:
https://jscenter.ir/judaism-and-islam/jewish-intrigue/3604.
[37]. در پایگاه اطلاعرسانی «اندیشکده مطالعات یهود». مطالب دقیقی در این موضوعات منتشر شده است.
[38]. در نشانی زیر ببینید:
https://www.hamshahrionline.ir/news/960040
[39]. عبدالله شهبازی، یهودیان و الیگارشی یهودی، ج 1، ص 465.
[40]. عبدالوهاب المسیری، الجماعات الوظیفیه الیهودیه ، ص 201-202.
[41]. در نشانی زیر ببینید:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/10/05/1276100
[42]. عبدالوهاب المسیری، الجماعات الوظیفیه الیهودیه ، ص 203.
[43]. دیوید دیوک، الصحوه النفوذ الیهودی فی الولایات المتحده الامریکیه، تعریب ابراهیم یحیی الشهابی، ص 234 ـ 242.
[44]. عبدالله شهبازی، یهودیان و الیگارشی یهودی، ج 1، ص 466.
[45]. عبدالله شهبازی ؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج ۲ ص....
[46]. محمدهادی همایون ؛ تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول ۱۳۹۰.
[47]. «باباوات من الحی الیهودی»، ص ۶۳.
[48]. هنری فورد، الیهودی العالمی، ترجمهی علی الجوهری، ص 49-50.
[49]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدره ای و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۶۸، ج۶، صص۲۴۷-۲۴۸.
[50]. برای مطالعه درباره حضور زرسالاران یهودی در مستعمرات اروپایی مقاله زیر را ببینید:
https://jscenter.ir/jewish-history/formation/2302
[51]. مقاله «پلانتوکراسی و تجارت جهانی برده» را در نشانی زیر مطالعه کنید:
https://jscenter.ir/jewish-methods/jews-and-colonialism/1463
[52]. تیموری، ابراهیم، عصر بیخبری ـ یا تاریخ امتیازات در ایران، انتشارات اقبال، چ چهارم، 1363، صص 108 تا 109.
[53]. محمود، محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، ج 2، انتشارات اقبال، تابستان 1367، ص 1533.
[54]. تیموری، ابراهیم، عصر بیخبری ـ یا تاریخ امتیازات در ایران، انتشارات اقبال، چ چهارم، 1363، صص 193 تا 197.
[55]. صلاحی، سهراب، پژوهشی در تاریخ معاصر: ایران و دو جنبش در نیم قرن (مشروطه و نفت)، ص۱۰۰.
[56]. آیتالله ملا کاظم خراسانی معروف به آخوند، آیتالله سیدمحمّدکاظم یزدی، آیتالله تهرانی، و آیتالله شیخ عبدالله مازندرانی.
[57]. محمدهادی همایون، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول۱۳۹۰.
[58]. در نشانی زیر:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2811
[59]. خلاصه ای از مقاله «هولوکاست جیلولوق در ایران» منتشر شده در نشریه مطالعات تاریخی سال هشتم زمستان 1389 شماره 31 ؛ قابل مطالعه در نشانی زیر:
https://ensani.ir/file/download/article/20120329175901-8016-34.pdf
[60]. کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد علی مجد این قتل عام را شرح داده است.
[61]. در نشانی زیر:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401/07/30/2790088