دریافت فایل صوتی زیرـ شب 21 رمضان 1402_هیأت متوسلین به جواد الائمه
خدا عذاب نمیکند؟!
محبت خدا
بدون شک خداوند مهربانترین مهربانان است.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِاَخی وَ اَدْخِلْنا فی رَحْمَتِکَ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (اعراف/151)
وَ اَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (الأنبیاء/83)
فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (یوسف/64)
یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (یوسف/92)
در بسیاری از آیات قرآن خداوند «غفور» «رحیم» «رئوف» و «توّاب» خوانده شده است.
پروردگار نزدیک به بندگان و پاسخ دهندهی دعای آنان است.
وَ إِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
«و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مىخواند، پاسخ مىگویم.» (بقره/186)
او بندگانش را دوست دارد و میخواهد بندگان نیز او را دوست داشته باشند.
در حدیث قدسی آمده است:
یَابْنَ آدَمْ وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اَنّیِ اُحِبُّکَ، فَبِحَقّیِ عَلَیْکَ اَحَبَّنیِ
«اى فرزند آدم! به حقّ تو بر من قسم که من تو را دوست مىدارم، پس تو را به حقّ خودم بر تو قسم مىدهم که تو نیز مرا دوست بدار.»[1]
پروردگار متعال از میان بندگان به دوست داشتن برخی تأکید نموده است.
پاکان: « یحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ ـ یحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ » (بقره/222 ـ توبه/108)
پرهیز کنندگان از گناه: « یحِبُّ الْمُتَّقینَ » (العمران/76 ـ توبه/4 ـ توبه/7)
نیکوکاران: « یحِبُّ الْمُحْسِنینَ » (العمران/134و148 ـ مائده/13و93 ـ نساء/148)
صابران: « یحِبُّ الصَّابِرینَ » (العمران/146)
متوکلان: « یحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ » (العمران/159)
عادلان: « یحِبُّ الْمُقْسِطینَ » (مائده/42 ـ حجرات/9 ـ ممتحنه/8)
جهادگران: « یحِبُّ الَّذینَ یقاتِلُونَ فی سَبیلِهِ » (صف/4)
توبهکنندگان: « یحِبُّ التَّوَّابینَ » ( بقره/222)
در این میان برای اینکه گناهکاران از بازگشت ناامید نشوند، برای توبهکنندگان تأکید بیشتری فرموده است.
او مشتاق بازگشت بندگان است:
در اخبار داوود علیهالسلام آمده است که خداوند عزّ و جلّ به او وحى فرمود:
یا داوودُ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم، و رِفقی بِهِم، و شَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم، لَماتُوا شَوقا إلَیَّ و تَقَطّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبّتی
« اى داوود! اگر روی گردانانِ از من بدانند که چه انتظارى براى آنان مىکشم و چه مهرى به آنان مىورزم و چه اشتیاقى به ترک معاصى از سوى آنها دارم، هر آینه از شوقِ به من بمیرند و از عشق به من بندهاى بدنشان از هم بگسلد.»[2]
خداوند چشم به راه است تا گنهکاران به سوی او بازگردند:
یَا عِیسَى کَمْ أُطِیلُ النَّظَرَ وَ أُحْسِنُ الطَّلَبَ وَ الْقَوْمُ فِی غَفْلَةٍ لَا یَرْجِعُون
« اى عیسى! چهقدر من چشم به راه باشم؟ و خواستهاى بندگان را به خوبى اجابت نمایم در حالى که آنان به سوى من باز نمىگردند؟!»[3]
حضرت باقر علیهالسّلام فرموده است:
إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى اَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ رَجُلٍ اَضَلَّ رَاحِلَتَهُ وَ زَادَهُ فِی لَیْلَةٍ ظَلْمَاءَ فَوَجَدَهَا فَاللَّهُ اَشَدُّ فَرَحاً بِتَوْبَةِ عَبْدِهِ مِنْ ذَلِکَ الرَّجُلِ بِرَاحِلَتِهِ حِینَ وَجَدَهَا
« همانا خداى تعالى به توبه (و بازگشت) بنده خود خوشحالتر است از مردى که در شب تارى شتر و توشه خود را گم کند و آنها را بیابد، پس خدا به توبه بندهاش از چنین مردى در آن حال که توشه گم شده را پیدا کند شادتر است.»[4]
خدای رحمان و رحیم به همه دستور داده است از رحمت او ناامید نشوند.
قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ اَسْرَفُوا عَلى اَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ
« بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همهی گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»(زمر/53)
حتی اگر دستشان به خون پیامبران آلوده باشد:
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْاَنْصَارِیِّ قَالَ جَاءَتِ امْرَاَةٌ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَتْ یَا نَبِیَّ اللَّهِ امْرَاَةٌ قَتَلَتْ وَلَدَهَا هَلْ لَهَا مِنْ تَوْبَةٍ فَقَالَ ص وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَوْ اَنَّهَا قَتَلَتْ سَبْعِینَ نَبِیّاً ثُمَّ تَابَتْ وَ نَدِمَتْ وَ یُعْرَفُ مِنْ قَلْبِهَا اَنَّهَا لَا تَرْجِعُ إِلَى الْمَعْصِیَةِ اَبَداً یَقْبَلُ اللَّهُ تَوْبَتَهَا وَ عَفَا عَنْهَا فَإِنَّ بَابَ التَّوْبَةِ مَفْتُوحٌ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ إِنَّ التَّائِبَ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَه
« جابر بن عبدالله انصاری گفت: زنی خدمت پیامبر صلیاللهوعلیهوآله رسید و عرضه داشت: زنی فرزند خود را کشته است، آیا برای او راه توبه و بازگشت وجود دارد؟ پیامبر صلیاللهوعلیهوآله فرمود: « قسم به خدایی که جان محمد در دست اوست، اگر آن زن هفتاد پیغمبر را کشته باشد و پشیمان شود و توبه نماید و خدای تعالی صدق گفتار او را بداند که دیگر به هیچ گناهی رجوع نمینماید، توبهاش را قبول میفرماید و از گناهش عفو میکند. به درستی که درب توبه باز است بین مغرب و مشرق، و به درستی که توبه کنندهی از گناه مثل کسی است که گناه نکرده است.»[5]
و فرمود فقط گروه کافران از رحمت خدا ناامید میشوند:
وَ لا تَیْاَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْاَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَ الْقَوْمُ الْکافِرُون
« و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس مىشوند!» (یوسف/87)
و گروه مؤمنان به رحمت او امیدوارند:
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ
« کسانى که ایمان آورده و کسانى که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنها امید به رحمت پروردگار دارند.»(بقره/218)
همچنین خدا با بنده همانگونه رفتار میکند که به او گمان دارد:
امام باقر علیهالسّلام فرمود: در کتاب على علیهالسّلام دیدیم که رسول خدا صلیاللهوعلیهوآله بالاى منبر خویش فرموده:
اَلَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یُعَذِّبُ اللَّهُ مُؤْمِناً بَعْدَ التَّوْبَةِ وَ الِاسْتِغْفَارِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ بِاللَّهِ وَ تَقْصِیرِهِ مِنْ رَجَائِهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ وَ اغْتِیَابِهِ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَا یَحْسُنُ ظَنُّ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ لِاَنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ بِیَدِهِ الْخَیْرَاتُ یَسْتَحْیِی اَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ قَدْ اَحْسَنَ بِهِ الظَّنَّ ثُمَّ یُخْلِفَ ظَنَّهُ وَ رَجَاءَهُ فَاَحْسِنُوا بِاللَّهِ الظَّنَّ وَ ارْغَبُوا إِلَیْهِ.
« به خدایى که جز او شایان پرستشى نیست، خدا هیچ مؤمنى را بعد از توبه و استغفار عذاب نکند، مگر به سبب بدگمانیش به خدا و کوتاهى کردن نسبت به امیدوارى به او و بدخلقیش و غیبت نمودنش مؤمنین را، و به خدایى که جز او شایان پرستشى نیست، گمان هیچ بندهاى نسبت به خدا نیکو نشود، جز اینکه خدا همراه گمان بنده مؤمن خود باشد (هر گونه به او گمان برد، خدا با او رفتار کند) زیرا خدا کریم است و همهی خیرات به دست اوست، او حیا میکند از اینکه بنده مؤمنش به او گمان نیک برد و او خلاف گمان و امید بنده رفتار کند، پس به خدا خوشبین باشید و به سویش رغبت کنید.» [6]
همچنین از امام رضا علیهالسّلام نقل شده است که فرمود:
اَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ اَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ بِی إِنْ خَیْراً فَخَیْراً وَ إِنْ شَرّاً فَشَرّاً
« به خدا خوش گمان باشید. زیرا خداى عز و جل میفرماید: من نزد گمان بنده مؤمن خویشم، اگر گمان او خوب است، رفتار من خوب و اگر بد است، رفتار من هم بد باشد.» [7]
پس یأس و ناامیدی از رحمت او، از بزرگترین گناهان کبیره است که امام رضا علیهالسلام در ضمن روایتی بدان تصریح فرموده است.
وقتی مأمون از آن حضرت درخواست کرد که بهطور اجمال و خلاصه اسلام خالص و یک دست را براى او بنویسد؛ امام علیهالسّلام در پاسخ او مطلبی نوشت که در انتهای آن به گناهان کبیره اشاره فرمود. از آن جمله این سه مورد است.
وَ الْیَأْسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ الْاَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ وَ الْقُنُوطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّه
« یأس از رحمت خداوند، و أمن از عقوبت خداوندى، و قطع امید از رحمت پروردگار.»[8]
( یأس عبارت از این است که امیدی ندارد اگر دعا کند مستجاب شود و قنوط یعنی بدگمانی به خدا که به او رحم نمیکند و توبهی او را قبول نمیفرماید.)[9]
عذاب خدا
اما این امید (رجا) نباید سبب جرأت بنده نسبت به گناه شود. هر گاه کسی با این فکر خود را از عذاب الهی ایمن دانست و جرأت نسبت به گناه پیدا کرد، در دام شیطان گرفتار و مرتکب گناه کبیرهای به نام « اَلْاَمْنُ مِنْ مَکْرِ اللَّهِ » شده است که در حدیث امام رضا علیهالسلام آمده بود.
خداوند فرموده است تنها زیانکاران خود را از عذاب ایمن میدانند:
فَلَا یَأْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ
« جز زیانکاران، خود را از مکر (و مجازات) خدا ایمن نمىدانند.» (اعراف/99)
اگر قرار بود گناهکاران عذاب نشوند این همه آیات عذاب برای چه کسانی در قرآن آمده است. مانند:
إِنَّا اَعْتَدْنا لِلظَّالِمینَ ناراً اَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها وَ إِنْ یَسْتَغیثُوا یُغاثُوا بِماءٍ کَالْمُهْلِ یَشْوِی الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرابُ وَ ساءَتْ مُرْتَفَقاً
« ما براى ستمگران آتشى آماده کردیم که سراپردهاش آنان را از هر سو احاطه کرده است! و اگر تقاضاى آب کنند، آبى براى آنان میآورند که همچون فلز گداخته صورتها را بریان مىکند! چه بد نوشیدنى، و چه بد محل اجتماعى است! (کهف/29)
همچنین: إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ(43) طَعَامُ الْاَثِیمِ(44) کاَلْمُهْلِ یَغْلىِ فىِ الْبُطُونِ(45) کَغَلىْ الْحَمِیمِ(46) خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلىَ سَوَاءِ الجَْحِیمِ(47) ثمُ صُبُّواْ فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِیمِ(48) ذُقْ إِنَّکَ اَنتَ الْعَزِیزُ الْکَرِیمُ(49) إِنَّ هَاذَا مَا کُنتُم بِهِ تَمْترَُونَ(50)
« مسلّماً درخت زقّوم ... غذاى گنهکاران است، همانند فلز گداخته در شکمها مىجوشد؛ جوششى همچون آب سوزان! (آن گاه به مأموران دوزخ خطاب مىشود:) این مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید! سپس بر سر او از عذاب جوشان بریزید! (به او گفته مىشود:) بچش که (به پندار خود) بسیار قدرتمند و محترم بودى؛ این همان چیزى است که پیوسته در آن تردید مىکردید.»(دخان/43تا50)
نداشتن عمل و طلب پاداش چیزی است که باعث ملامت است.
قرآن میفرماید:
یا اَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ ـ « اى انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟»(انفطار/6)
در حدیثى از پیغمبر اکرم صلیاللهوعلیهوآله آمده است که هنگام تلاوت این آیه فرمود: « غَرَّهُ جَهْلُه ـ جهل و نادانیش او را مغرور و غافل ساخته است.»[10]
امام خامنهای مدظلهالعالی در توضیح این آیه فرمودهاند:
« مغرور شدن به خدا یعنی نابهحق از خدا توقع کردن. بدون اینکه انسان عمل صالحی را به میدان بیاورد، از خدا پاداش بخواهد. اینکه انسان بگوید، ما که بنده خوب خدا هستیم و خدا حتماً به ما کمک خواهد کرد، این که انسان از حلم الهی سوءاستفاده کند و به گناه ادامه بدهد، از عذاب خدا خود را ایمن بداند. اینها همه غره شدن به خدا است.» [11]
پس امید بدون عمل دروغی بیش نیست.
یکى از اصحاب گوید: به امام صادق علیهالسّلام عرض کردم: گروهى از دوستان شما مرتکب گناهان میشوند و میگویند: ما امیدواریم (به رحمت خدا)، فرمود:
فَقَالَ کَذَبُوا لَیْسُوا لَنَا بِمَوَالٍ أُولَئِکَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمُ الْاَمَانِیُّ مَنْ رَجَا شَیْئاً عَمِلَ لَهُ وَ مَنْ خَافَ مِنْ شَیْءٍ هَرَبَ مِنْه
« دروغ گویند. دوست ما نیستند، آنها مردمى باشند که آرزوها ایشان را به این سو و آن سو بَرَد، هر که به چیزى امیدوار باشد، در راه رسیدن به آن کار کند، و هر که از چیزى ترسد از آن بگریزد.» [12]
از اینجا معلوم میشود کسانی که به بهانه حبّ اهل بیت علیهمالسلام ـ و اینکه شفاعت آنان، باعث بهشت رفتن آنها میشود هرچند گناهکار باشند ـ جرأت بر معصیت مییابند، در گمراهی بهسر میبرند.
این تفکر که شیعه به جهنم نمیرود هرچند در معصیت غرق باشد، تفکری است که یهود هم بدان معتقد بودند:
وَ قَالُواْ لَن تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا اَیَّامًا مَّعْدُودَةً قُلْ اَ تخََّذْتمُ عِندَ اللَّهِ عَهْدًا فَلَن یخُْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ اَمْ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (80) بَلىَ مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَ اَحَاطَتْ بِهِ خَطِیَتُهُ فَأُوْلَئکَ اَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (81) وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَتِ أُوْلَئکَ اَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (82)
« و گفتند: هرگز آتش دوزخ، جز چند روزى، به ما نخواهد رسید. بگو: آیا پیمانى از خدا گرفتهاید؟! و خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمىورزد، یا چیزى را که نمىدانید به خدا نسبت مىدهید؟! ؛ آرى، کسانى که کسب گناه کنند، و آثار گناه، سراسر وجودشان را بپوشاند، آنها اهل آتشند؛ و جاودانه در آن خواهند بود؛ و آنها که ایمان آورده، و کارهاى شایسته انجام دادهاند، آنان اهل بهشتند؛ و همیشه در آن خواهند ماند.» (بقره/80تا82)
چگونه ممکن است در برابر گناه عقوبت نباشد در حالی که قرآن تصریح دارد:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ (7) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ (8) (سوره زلزله)
و چگونه ممکن است گناهکاران نجات یابند، در حالی که خداوند به سهلانگاران در نماز وعده عذاب داده است.
فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُونَ
« ویل برای نمازگذاران است * کسانی که در نمازشان سهلانگاری میکنند.»(ماعون/4و5)
ویل وادى است در جهنم که بهقدرى گود است که وقتى که کافر را در آنجا افکنند؛ چهل سال پائین میرود و بهقعر آن نمیرسد[13] و اگر کوهها را درون آن بیندازند، قبل از آنکه به قعر آن برسند از شدت گرما نابود میشوند.[14] و در اخبار رسیده هر جا در قرآن تهدید بهویل شود مقصود همان چاه است.[15]
و چهطور ممکن است کسانی که خدا عمل آنها را دوست ندارد نجات پیدا کنند.
در قرآن تصریح نموده که خداوند گروههایی را دوست نمیدارد:
متجاوزان: « لا یحِبُّ الْمُعْتَدینَ » (بقره/190 ـ مائده/87 ـ اعراف/55)
ناسپاسِ گنهکار: « لا یحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ اَثیمٍ » (بقره/276)
خیانتکار ناسپاس: « لا یحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ » (حج/38)
خیانتپیشه گنهکار: « لا یحِبُّ مَنْ کانَ خَوَّاناً اَثیماً » (نساء/107)
کافران: « لا یحِبُّ الْکافِرینَ » «العمران/32 ـ روم/45)
ظالمان: « لا یحِبُّ الظَّالِمینَ » «العمران/57و140 ـ شورى/40)
متکبّران فخرفروش: « لا یحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً ـ لا یحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ » (نساء/36 ـ لقمان/18 ـ حدید/23)
مفسدان: « لا یحِبُّ الْمُفْسِدینَ » (مائده/64 ـ قصص/77 ـ انعام/141)
اسرافکاران: « لا یحِبُّ الْمُسْرِفینَ » (اعراف/31)
خائنان: « لا یحِبُّ الْخائِنینَ » (انفال/58)
مستکبران: « لا یحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ » (نحل/23)
شادىکنندگان مغرور: « لا یحِبُّ الْفَرِحینَ » (قصص/76)
مهربان و قهار
خداوند در عین اینکه مهربان است، قهار هم هست.
وقتی میخواهد خود را معرفی کند میفرماید:
غَافِرِ الذَّنبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ ذِى الطَّوْلِ « خداوندى که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، داراى مجازات سخت، و صاحب نعمت فراوان است.»( غافر/3)
در آیهای دیگر میفرماید:
نَبئّ عِبَادِى اَنىّ اَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ * وَ اَنَّ عَذَابىِ هُوَ الْعَذَابُ الْاَلِیمُ
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم! و (اینکه) عذاب و کیفر من، همان عذاب دردناک است! (حجر/49و50)
در ابتدای دعای افتتاح (دعای هر شب ماه مبارک رمضان) نیز میخوانیم:
اَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِی مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَ الرَّحْمَةِ وَ اَشَدُّ الْمُعَاقِبِینَ فِی مَوْضِعِ النَّکَالِ وَ النَّقِمَة
« یقین دارم که تو مهربانترین مهربانان عالمى در موضع عفو و بخشش و سختترین مجازات کنندهای در جای به زنجیر کشیدن و انتقام.»[16]
در چند آیه دیگر هم به این صفات در کنار هم اشاره شده است:
یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ « خداوند شما را از (نافرمانى) خودش، بر حذر مىدارد؛ و (در عین حال،) خدا نسبت به همه بندگان، مهربان است.» (العمران/30)
یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ « (خداوند) هر کس را بخواهد، مىبخشد؛ و هر کس را بخواهد، مجازات مىکند.» (العمران/129 ـ مائده/18و40 ـ فتح/14)
إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدیدُ الْعِقابِ
« پروردگار تو نسبت به مردم- با اینکه ظلم مىکنند- داراى مغفرت است؛ و (در عین حال،) پروردگارت داراى عذاب شدید است.» (رعد/6)
إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ اَلیمٍ
« پروردگار تو داراى مغفرت و (هم) داراى مجازات دردناکى است. (فصلت/43)
ترس و امید
حال که خداوند متعال در عین مهربانی، منقم و در عین قهاریت، رئوف است، پس مؤمن نیز باید همیشه به خدا امیدوار بوده و در عین حال از عذاب خدا در بیم باشد.
این همان چیزی است که در روایات ما از آن با نام خوف و رجا نام برده میشود.
غلبه خوف بر امید، انسان را به یاس و سستى مىکشاند. و غلبه رجاء و طمع انسان را به غرور و غفلت وا مىدارد، و این هر دو دشمن حرکت تکاملى انسان در سیر او بهسوى خدا است. [17]
قرآن کریم کسی را با ارزش میداند که در میان این دو باشد:
قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ
« در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است.»(زمر/7)
همچنین میفرماید تنها کسانی ایمان دارند که دارای خوف و طمع توآم باشند:
إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنَا الَّذِینَ * تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً
« تنها کسانى به آیات ما ایمان مىآورند که ... پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود (بپا مىخیزند و رو به درگاه خدا مىآورند) پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند.» (سجده/15و16)
وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً « او را با بیم و امید بخوانید.» (اعراف/56)
بیم و امید نسبت به خداوند، دو عنصر ارزشمند، حتّى براى پیامبران است.[18]
إِنَّهُمْ ... یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً
« آنان (زکریا و همسرش) در حال بیم و امید ما را مىخواندند.» (انبیاء/90)
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام این صفت را از اخلاق متقین بیان میفرماید:
وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ [لَهُمْ] عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوَاحُهُمْ فِی اَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب
« اگر خداوند وقت مرگشان را معیّن نکرده بود، ارواحشان از شوق رسیدن به پاداش و از ترس عقوبت و عذاب، یک چشم به هم زدن در بدنهایشان قرار نمىگرفت.» [19]
این خوف و رجا باید برابر باشد و هیچکدام بر دیگری برتری نیابد.
« به امام صادق علیهالسّلام عرض شد: وصیت لقمان به پسرش چه بود؟ فرمود: در آن وصیت مطالب شگفتى بود و شگفتتر از همه این بود که به پسرش گفت: از خداى عزّ و جلّ چنان بترس که اگر نیکى جن و انس را بیاورى ترا عذاب کند، و به خدا چنان امیدوار باش که اگر گناه جن و انس را بیاورى به تو ترحم نماید.
سپس امام صادق علیهالسّلام فرمود: پدرم میفرمود: هیچ بنده مؤمنى نیست، جز آنکه در دلش دو نور است: نور خوف و نور رجاء که اگر این وزن شود از آن بیش نباشد و اگر آن وزن شود، از این بیش نباشد.» [20]
همچنین آن حضرت فرمودهاند:
یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ اَنْ یَخَافَ اللَّهَ خَوْفاً کَاَنَّهُ مُشْرِفٌ عَلَى النَّارِ- وَ یَرْجُوَهُ رَجَاءً کَاَنَّهُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّة
« انسان مؤمن سـزاوار اسـت از خـداوند بترسد، گویی که اِشراف بر جهنّم دارد و بـه او امـیدوار بـاشد، گـویی از بـهشتیان است.» [21]
امام سجاد علیهالسلام هم در دعا میفرماید:
وَاقِفاً بَیْنَ الرَّغْبَةِ إِلَیْکَ وَ الرَّهْبَةِ مِنْکَ وَ اَنْتَ اَوْلَى مَنْ رَجَاهُ، وَ اَحَقُّ مَنْ خَشِیَهُ وَ اتَّقَاه
« ایـن جـایگاه کسی است که در میان بیم و امید به تو ایستاده و تو شایستهترین کسی هستی که به او امید ورزد و سزاوارترین کسی که از او بترسد و پروا کند.» [22]
بشارت و انذار
چون خوف و رجا باید با هم باشد، خداوند قرآن را هم بشارت دهنده و بیم دهنده معرفی میفرماید:
کِتَابٌ ... * بَشیراً وَ نَذیراً
« (قرآن) کتابی است...* بشارت دهنده و بیم دهنده. (فصلت/3و4)
به همین دلیل مبلغ و مفسر قرآن نیز بشارت دهنده و بیم دهنده است:
أَنَا إِلّٰا نَذیرٌ وَ بَشیرٌ
« من فقط بیمدهنده و بشارتدهندهام.» (اعراف/188)
إِنَّنی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ
« من از سوى او براى شما بیم دهنده و بشارت دهندهام.»(هود/2)
إِنَّا اَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشیراً وَ نَذیراً
« ما تو را به حق، براى بشارت و بیم دادن فرستادیم.» (بقره/119 ـ فاطر/24)
وَ ما اَرْسَلْناکَ إِلّٰا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً
« و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا بشارت دهى و بترسانى.» (سبأ/28)
اگر چه مؤمن باید بین بیم و امید باشد، اما برای تبلیغ دین و هدایت مردم، انذار و بیم سازندهتر است.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در فرمایشی کسی را عالم میشمارد که در تبلیغ دین، هر دوی این موارد را رعایت کند.
اَ لَا اُخْبِرُکُمْ بِالْفَقِیهِ حَقِّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ عَذَابِ اللَّه
آیا از آنکه بحقیقت فقیه است بشما خبر ندهم؟ او کسى است که مردم را از رحمت خدا ناامید نکند و از عذاب خدا ایمن نسازد.» [23]
بیم سازندهتر است
به همین دلیل در قرآن بشیر بودن پیامبران، هیچگاه به تنهایی ذکر نشده، اما نذیر بودن آنها به تنهایی بهطور مکرر بیان شده و بر آن تأکید گردیده است. (ان و انما)
إِنْ هُوَ إِلّٰا نَذیرٌ (اعراف/184 ـ سبأ/46)
إِنَّما اَنْتَ نَذیرٌ (هود/12)
إِنِّی لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ (هود/25 ـ نوح/2
إِنَّما اَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ (حج/49)
إِنْ اَنَا إِلّٰا نَذیرٌ مُبینٌ (شعراء/115
إِنْ اَنْتَ إِلّٰا نَذیرٌ (فاطر/23)
وَ ما اَنَا إِلّٰا نَذیرٌ مُبینٌ (احقاف/9
إِنِّی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ مُبینٌ (ذاریات/50و51)
إِنَّما اَنَا نَذیرٌ مُبینٌ (عنکبوت/50 ـ ص/70 ـ ملک/26)
همچنین دلیل نزول قرآن انذار (بیم دادن) است.
قُل ... أُوحِىَ إِلىَ هَاذَا الْقُرْءَانُ لِأُنذِرَکُم بِهِ
«بگو... قرآن بر من وحى شده، تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مىرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم).» (انعام/19)
علامه طباطبایی رحمتالله علیه دربارهی این آیه مینویسد:
در این آیه مساله انذار و هشدار غایت و نتیجه نزول قرآن کریم قرار گرفته، دعوت نبوت از طریق تخویف آغاز گشته، و این خود در فهم عامه مردم مؤثرتر از تطمیع است.
براى اینکه گر چه تطمیع و امیدوار ساختن مردم نیز راهى است براى دعوت انبیا و قرآن عزیز هم تا اندازهاى این طریقه را بهکار برده، لیکن اصولاً امیدوارى آدمى را به طور الزام وادار به طلب نمىکند، و بیش از ایجاد شوق و رغبت در آدمى، اثر ندارد، به خلاف تخویف و تهدید که به حکم عقلى وجوب دفع ضرر احتمالى، احتراز از آنچه تهدید به آن شده واجب و آدمى به دفع آن ملزم مىشود.
علاوه بر این، اگر مردم در گمراهى خود هیچگونه تقصیرى نمىداشتند، مناسب بود که دعوت الهى از راه تطمیع آغاز گردد، لیکن مردم در گمراهى خود مقصر هستند، براى اینکه دعوت اسلام، دعوت به دین فطرت، یعنى به دینى است که سرچشمهاش در نهاد خود بشر است، و این خود او است که با دست خویش و با ارتکاب شرک و گناه، فطرت خود را پشت سر افکنده و شقاوت را بر دل خود چیره نموده و در نتیجه دچار سخط الهى شده است، و چون چنین است حزم و حکمت اقتضا مىکند که دعوت آنان از راه انذار و هشدار آغاز گردد، و براى همین جهت بوده که در آیات بسیارى وظیفه پیامبر صلیاللهوعلیهوآله منحصر در انذار شده است. [24]
اگر علم انسان به حد کافی باشد و از جهل خارج شود از عذاب خدا خواهد ترسید.
إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء
« (آرى) حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او مىترسند.»(فاطر/28)
و اگر چنین شد پاداشی مضاعف خواهد داشت.
وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ
« و براى آنکه از مقام پروردگارش ترسد دو باغ بهشتی است.» «الرحمن/46»
و حتی این ترس باید شدید باشد.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: إِنَّ مِنَ الْعِبَادَةِ شِدَّةَ الْخَوْفِ
« همانا قسمتى از عبادت ترس شدید از خداى عز و جل است.» [25]
بیم و امید خواص
البته این مطلب، که گفته شد، دربارهی مردم عامى است، و اما خواص از مردم، یعنى آنان که خداى را از روى محبتى که به او دارند عبادت مىکنند، نه از جهت ترس از آتش و یا طمع در بهشت، البته از خوف و رجا و تهدید و تطمیعى که در دعوت دینى هست چیز دیگرى تلقى مىکنند، وقتى به تهدید از آتش برمىخورند از آن آتش، آتش فراق و دورى از پروردگار و سخط وى را مىفهمند، و همچنین از شنیدن وصف بهشت به نعمت وصل و قرب ساحت او و خشنودى او منتقل شده و مشتاق آن مىگردند. [26]
مطلب مرتبط
[1]. رساله لقاءالله آیت الله ملکی تبریزی
[2]. میزان الحکمه ج10 ص296 به نقل از المحجّة البیضاء: ٨/٦٢
[3]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج8 ص134 ـ مرآة العقول ج25 ص320
[4]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص435
[5]. جامع الأخبار(للشعیری) ص88
[6]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص72
[7]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص72
[8]. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ج2 ص127
[9]. گناهان کبیره ـ نوشته آیتالله شهید دستغیب ج1 ص92
[10]. تفسیر نمونه، ج26، ص218 به نقل از (مجمع البیان؛ ج10 ص449 ـ همین حدیث در "درالمنثور" و "روح البیان" و "روح المعانى" و "قرطبى" ذیل آیه نقل شده است.)
[11]. فرمایشات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی 23/9/1385
[12]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص68
[13]. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج1، ص: 292
[14]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج14، ص: 74
[15]. مخزن العرفان در تفسیر قرآن ج15 ص276
[16]. تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان) ج3 ص108
[17]. تفسیر نمونه؛ ج17 ص147
[18]. تفسیر نور؛ ج5 ص490
[19]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص303 ـ و من خطبة له ع یصف فیها المتقین
[20]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص67
[21]. وسائل الشیعة؛ ج15 ص230
[22]. الصحیفة السجادیة ص150 ـ دعای32 ـ بعد الفراغ من صلاة اللیل لنفسه فی الاعتراف بالذنب
[23]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج1 ص36
[24]. ترجمه تفسیر المیزان؛ ج7 ص52
[25]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول؛ ج8 ص36