آنچه در پی میخوانید مطلبی است برای تبیین کلمه امام و لزوم اطلاق این کلمه بر مقام عظمای ولایت و رهبر انقلاب؛ که ...
اشاره:
آنچه در پی میخوانید مطلبی است برای تبیین کلمه امام و لزوم اطلاق این کلمه بر مقام عظمای ولایت و رهبر انقلاب؛ که در دو بخش تنظیم شده است.
در مطلب اول به بررسی کلمه «امام» به صورت کلی پرداخته و مطلب دوم گزیدهای ویرایش شده از سخنرانی دکتر «محمد رامین» است که در بسیاری از سایتها منتشر شده است.
مقدمه
در سه اصل از قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشاره شده است که رهبری جامعه «امام» جامعه میباشد. حال این رهبر هر کس که باشد این عنوان بر وی اطلاق خواهد شد. زیرا هیچ قیدی در این خصوص در قانون اساسی به میان نیامده است.
این اصول عبارتند از:
اصل دوم ـ جمهوری اسلامی، نظامی است برپایه ایمان به: 1ـ ... 2ـ ... 3ـ ... 4ـ ...
5 ـ امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلام.
اصل پنجم ـ در زمان غیبت حضرت ولیعصر «عجلالله تعالی فرجه» در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد.
اصل پنجاه و هفتم ـ قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت برطبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.
حال جای تعجب است که پس از رحلت حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه، این لفظ برای خلف صالح ایشان حضرت امام خامنهای بهکار نرفت. به نظر میرسد این موضوع مسئلهای بود که عدهای آگاهانه و برخی از روی غفلت آن را به فراموشی سپردند. و موضوع امام و امت را به رهبر و ملت تغییر دادند.
این مقاله ـ هر چند بسیار دیر ـ بنا دارد تا این موضوع را واکاوی نموده و مورد بررسی قرار دهد.
مطلب اول
در زمان حیات پر برکت حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه نیز عدهای افراد کم اطلاع این شبهه را مطرح مینمودند که کلمه «امام» فقط باید برای ائمه معصومین بهکار برده شود، در حالی که این کلمه معانی وسیعی دارد و خداوند در قرآن در معانی بسیار مختلفی از آن استفاده کرده است.
معنی امام
راغب گوید: امام آن است که از وى پیروى و به وى اقتدا شود، خواه انسان باشد یا کتاب یا غیر آن، حق باشد یا باطل.
در قاموس گفته، امام آن است که از وى پیروى شود رئیس باشد یا غیر آن، ریسمانى که بنّا به دیوار میکشد تا راست بنا کند، راه، متولّى امر، قرآن، پیغمبر، خلیفه، فرمانده لشگر، و آنچه بچّه هر روز یاد میگیرد، و نمونهایکه از روى آن نظیر آنرا میسازند و...
ناگفته نماند معنى جامع، همان مقتدا بودن است، ریسمانیکه بنّا از آن پیروى میکند و طبق آن بنا میکند، راهیکه انسان در امتداد آن قدم بر میدارد، کتابیکه میخواند همه امام و پیشوا و مقتدایند که جمع آن میشود «ائمه».[1]
استفادههای قرآن از لفظ امام
1ـ راه
در آیه « فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبینٍ ـ ما از آنها انتقام گرفتیم و (شهرهاى ویران شده) این دو [قوم لوط و اصحاب الأیکه] بر سر راه (شما در سفرهاى شام)، آشکار است.»(حجر/79) امام بهمعنى راه است.[2]
2ـ کتاب
الف) « إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ ـ به یقین ما مردگان را زنده مىکنیم و آنچه را از پیش فرستادهاند و تمام آثار آنها را مىنویسیم و همهچیز را در کتاب آشکار کنندهاى برشمردهایم.»( یس/12)
غالب مفسران "امام مبین" را در اینجا به عنوان "لوح محفوظ" همان کتابى که همه اعمال و همه موجودات و حوادث این جهان در آن ثبت و محفوظ است تفسیر کردهاند.
و تعبیر به "امام" ممکن است از این نظر باشد که این کتاب در قیامت رهبر و پیشوا است براى همه ماموران ثواب و عقاب و معیارى است براى سنجش ارزش اعمال انسانها و پاداش و کیفر آنها.[3]
منظور از" امام مبین"[4] لوح محفوظ است، لوحى که از دگرگون شدن و تغییر پیدا کردن محفوظ است، و مشتمل است بر تمامى جزئیاتى که خداى سبحان قضایش را در خلق رانده، در نتیجه آمار همه چیز در آن هست، و این کتاب در کلام خداى تعالى با اسمهاى مختلفى نامیده شده لوح محفوظ، امالکتاب، کتاب مبین، و امام مبین، که در هر یک از این اسماى چهارگانه عنایتى مخصوص هست. و شاید عنایت در نامیدن آن به امام مبین، به خاطر این باشد که بر قضاهاى حتمى خدا مشتمل است، قضاهایى که خلق تابع آنها هستند و آنها مقتداى خلق.[5]
ب) تعبیر «امام» در بعضى دیگر از آیات قرآن در مورد "تورات" بهکار رفته، آنجا که مىفرماید:
«أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً ـ آیا آنکس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد و به دنبال آن شاهدى از سوى او مىباشد، و پیش از آن کتاب موسى که امام و رحمت بود گواهى بر آن مىدهد (همچون کسى است که چنین نباشد).» (هود/17)
اطلاق کلمه"امام" در این آیه بر تورات به خاطر معارف و احکام و دستورات آن است، و همچنین به خاطر نشانههاى پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم که در آن آمده، و در تمام این امور مىتوانست رهبر و پیشواى خلق باشد.[6]
همچنین آیه: « وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنینَ ـ و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانههاى آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است در حالى که به زبان عربى و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارتى باشد.» (احقاف/12)
"امام" و "رحمت" بودن تورات به این معنا است که: تورات کتابى است که مىتواند مقتداى بنىاسرائیل باشد، و بنىاسرائیل باید در اعمال خود از آن پیروى کنند، بدین جهت امام است، و بدین جهت که مایه اصلاح نفوس مردم با ایمان است، رحمت است.[7]
با همین استدلال؛ پس قرآن نیز امام است.
3ـ پیشوا
قرآن میفرماید: « یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً ـ (به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مىخوانیم! کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مىخوانند و به قدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمىشود!»(اسراء/71)
همچنین میفرماید: « وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ ـ ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم.»(قصص/5)
امامت (به معنای پیشوا) معانى مختلفى دارد:
الف ـ ریاست و زعامت در امور دنیاى مردم (آن چنان که اهل تسنن مىگویند).
ب ـ ریاست در امور دین و دنیا (آن چنان که بعضى دیگر از آنها تفسیر کردهاند).
ج ـ تحقق بخشیدن برنامههاى دینى اعم از حکومت به معنى وسیع کلمه، و اجراى حدود و احکام خدا و اجراى عدالت اجتماعى و همچنین تربیت و پرورش نفوس در"ظاهر" و "باطن" و این مقام از مقام رسالت و نبوت بالاتر است، زیرا "نبوت" و"رسالت" تنها اخبار از سوى خدا و ابلاغ فرمان او و بشارت و انذار است اما در مورد"امامت" همهی اینها وجود دارد به اضافه "اجراى احکام" و "تربیت نفوس از نظر ظاهر و باطن" (البته روشن است که بسیارى از پیامبران داراى مقام امامت نیز بودهاند).[8]
توضیح هر کدام
الف) (پیشوایان ظلالت)
« وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ ـ و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید چرا که آنها پیمانى ندارند شاید (با شدّت عمل) دست بردارند.» (توبه/12)
وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ ـ و آنان [فرعونیان] را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند و روز رستاخیز یارى نخواهند شد.» (قصص41)
ب) (پیشوایان هدایت)
« وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ ـ و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مىکردند چون شکیبایى نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.» (سجده/24)
« وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّتِنَا قُرَّةَ أَعْینُ وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ـ و کسانى که مىگویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان.» (فرقان/74)
ج) (امام مطلق)
« وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ ـ (به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم! ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!) خداوند فرمود: پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)» (بقره/124)
در حقیقت مقام امامت، مقام تحقق بخشیدن به اهداف مذهب و هدایت به معنى"ایصال به مطلوب" است، نه فقط "ارائه طریق".
علاوه بر این "هدایت تکوینى" را نیز شامل مىشود، یعنى تاثیر باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدایت معنوى آنها.
امام از این نظر درست به خورشید مىماند که با اشعه زندگى بخش خود گیاهان را پرورش مىدهد، و به موجودات زنده جان و حیات مىبخشد.
... شک نیست که مراد از امامت در آیه مورد بحث معنى سوم است، زیرا از آیات متعدد قرآن استفاده مىشود که در مفهوم امامت، مفهوم "هدایت" افتاده، چنان که در آیه24 سوره سجده مىخوانیم: "وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ ـ و از آنها (بنى اسرائیل) امامانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت کنند، چون استقامت به خرج دادند و به آیات ما ایمان داشتند".
این هدایت به معنى ارائه طریق نیست، زیرا ابراهیم پیش از این، مقام نبوت و رسالت و هدایت، به معنى ارائه طریق را داشته است. حاصل اینکه قرائن روشن گواهى مىدهد که مقام امامت که پس از امتحانات مشکل و پیمودن مراحل یقین و شجاعت و استقامت به ابراهیم بخشیده شد غیر از مقام هدایت به معنى بشارت و ابلاغ و انذار بوده است. پس هدایتى که در مفهوم امامت افتاده چیزى جز"ایصال به مطلوب" و "تحقق بخشیدن روح مذهب" و پیاده کردن برنامههاى تربیتى در نفوس آماده نیست.
این حقیقت اجمالاً در حدیث پر معنى و جالبى از امام صادق علیهالسلام نقل شده:
"خداوند ابراهیم را بنده خاص خود قرار داد پیش از آنکه پیامبرش قرار دهد، و خداوند او را بهعنوان نبى انتخاب کرد پیش از آنکه او را رسول خود سازد، و او را رسول خود انتخاب کرد پیش از آنکه او را بهعنوان خلیل خود برگزیند، و او را خلیل خود قرار داد پیش از آنکه او را امام قرار دهد، هنگامى که همهی این مقامات را جمع کرد فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم، این مقام به قدرى در نظر ابراهیم بزرگ جلوه کرد که عرض نمود: خداوندا از دودمان من نیز امامانى انتخاب کن، فرمود: پیمان من به ستمکاران آنها نمىرسد ... یعنى شخص سفیه هرگز امام افراد با تقوا نخواهد شد."[9]
دعای بندگان خاص خدا
خداوند یکی از صفات «عبادالرحمن» را دعا برای امامت بر متقین ذکر میفرماید.
« وَ اجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا ـ و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان.»(فرقان/74)
«بدون تردید ائمه اهل بیت علیهمالسلام از روشنترین مصداقهاى آیه مىباشند، اما این مانع از گسترش مفهوم آیه نخواهد بود که مؤمنان دیگر نیز هر کدام در شعاعهاى مختلف امام و پیشواى دیگران باشند. ]به همین دلیل[ بعضى از مفسران از این آیه چنین استفاده کردهاند که تقاضاى ریاست معنوى و روحانى و الهى نه تنها مذموم نیست، بلکه مطلوب و مرغوب نیز مىباشد.»[10]
(از پیامهای این آیه این است که) «در دست گرفتن مدیریّت جامعه، آرزوى عبادالرحمن است، زیرا عهدهدار شدن امامت و رهبرى متّقین، ارزش است.»[11]
از این آیه معلوم میگردد که هر کس رهبری و زعامت متقین را بر عهده داشته باشد امام است و نوع امامت او از نوع دوم یعنی "پیشوایان هدایت" است.
فرمایشی از امام خامنهای در معنی «امام»
اقامهى دین، وظیفه است. حاکمیت دین، هدف مهم همهى ادیان است؛ «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»[12] قیام به قسط، قیام به عدل و حاکمیت الهى، هدف بزرگ ادیان است. اصلاً ائمهى ما (علیهمالصّلاةوالسّلام) تمام زجر و مصیبتشان به خاطر این بود که دنبال حاکمیت الهى بودند؛ و الّا اگر امام صادق و امام باقر (صلواتاللَّهعلیهما) یک گوشه مىنشستند و چند نفر دور خودشان جمع مىکردند و فقط یک مسألهى شرعى مىگفتند، کسى به آنها کارى نداشت.
خود امام صادق در یک حدیث مىفرماید: « هَذَا أَبُو حَنِیفَةَ لَهُ أَصْحَابٌ وَ هَذَا الْحَسَنُ الْبَصْرِیُّ لَهُ أَصْحَاب»[13]؛ ابوحنیفه اصحاب دارد، حسن بصرى اصحاب دارد. پس، چرا به آنها کارى ندارند؟ چون مىدانند که آن حضرت داعیهى امامت دارد؛ اما آنها داعیهى امامت نداشتند. ابوحنیفه داعیهى امامت نداشت. این علماى معروف اهل سنت ـ محدثان و فقهایشان ـ داعیهى امامت نداشتند. اینها امام زمان را که هارون، منصور و عبدالملک بود، قبول داشتند.
مىگویند وقتى سلیمانبنعبدالملک از دنیا رفت، کتب محمّدبنشهاب زهرى را از خزانهى او بیرون آوردند. امام زمانش سلیمانبنعبدالملک بود؛ براى او کتاب مىنوشت. امام یعنى چه؟ امام یعنى رئیس دین و دنیا. او رئیس دین و دنیا بود.
... مالک در مدینه بهوسیلهى استاندار مدینه سر قضیهاى کتک خورد؛ بعد خلیفه از او عذرخواهى فراوان کرد و برایش پول فرستاد. بعد از سفر مکه، به مدینه رفت و از او استمالت کرد. بعد با اصحاب ابوحنیفه ـ که از لحاظ فقهى با مالک مخالف بودند ـ شروع به بحث کرد و عقاید مالک را اثبات نمود. یعنى چه؟ یعنى مجتهد و فقیه بود؛ رئیس دین و دنیا بود.
اینها ادعاى امامت نداشتند؛ کسى که ادعاى امامت داشت، او همین امام مظلوم و عزیز ما بود؛ امام صادق (علیهالسّلام)، امام باقر (علیهالسّلام)، امام موسىبنجعفر (علیهالسّلام). آنها این را مىفهمیدند؛ یعنى واضح بود. البته گاهى در مقابل خلفا تقیه مىکردند، اما معلوم بود که داعیهى امامت داشتند. شیعیان آنان در همهجا تعبیر این معنا را مىکردند.[14]
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما
خامنهای امام مرجع عالی مقام به لطف خود نگهدار
مطلب دوم
پنج کلید واژه امام خمینی رحمتاللهعلیه
غربیها با سه کلید واژهی «آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر» افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژهی «مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری».
امام خمینی رحمتاللهعلیه پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلید واژه قرار دادند.
اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود. سیستم امت ـ امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد.
چرا رسانههای غربی نمیگویند امام خمینی؟
سال 1359 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم: «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟».
خندهای کرد و گفت: «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!».
کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب "ولایت فقیه" امام رحمتاللهعلیه بود. خیلی تعجب کردم گفتم: «کجا این کتاب منتشر شده است.»
گفت: «آلمان شرقی» (که آن وقت جزو بلوک شرق و یک کشور کمونیستی بود.)
گفت: «این کتاب را خواندهای»
گفتم: «بله» گفت: «ما هم خواندهایم.»
گفت: «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. ما الان در صددیم یک تئوری جدید در مقابل این تئوری مطرح کنیم. ایشان سیستم امت و امامت را طراحی کرده است. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی "رهبر" به نفع ما و کلمهی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیتالله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آنطور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را حول محور رهبری خودش جمع کند؛ ما که نمیگذاریم این اتفاق بیفتد!».
با این صراحت این را به من گفت.
گفت: « ما نمیگوییم، هیچ کجا نمیگویند نه شرقیها و نه غربیها.»
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم ببینیم آیا رسانههای غربی میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم شصت هزار مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند؛ قبول نکردند! گفتند: «آیتالله خمینی».
بر سر یک کلمهی امام!!!
... شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی رحمتاللهعلیه به وی فرمود: «شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند.» وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که: «ولی فقیه نائب امام زمان عجلاللهتعالیفرجه و امام امت اسلامی است»؛ بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را مطرح کرد. آقای امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود؛ چون از آن چیزی که ما پیشنهاد دادیم در قانون اساسی بیاید فراتر رفته است؛ باید جلوی این قضیه گرفته شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم! بر سر یک کلمهی امام برای ولی فقیه.
طرح جایگزین غربیها
این قضایا در سال 1358 اتفاق افتاد. دو سال و نیم بعد از طرح تئوری ولایت فقیه در جایگاه سیستم امت و امامت؛ غربیها آمدند یک طرح جایگزین را مطرح کردند با عنوان «جهانی سازی یا جهانی شدن» (تا با این تئوری مقابله کنند)
اساس انقلاب ما
«امامتمحوری» اولین کلام محوری امام خمینی رحمتاللهعلیه بود، بعد «امّتگرایی»، بعد «عدالتگستری» که رابطه امت و امامت را تعریف میکند، و بعد از آن هم دوقطبی کردن جهان به نام اکثریت قریب به اتفاق که «مستضعفین» هستند و اقلیت گردنکش که «مستکبرین» هستند.
این پنج کلمه قرآنی که امام خمینی رحمتاللهعلیه گفتمان خود را با آنها شکل داده بود اساس نهضت بود و اساس انقلاب ما.
دو جمله در مخالفت با امام خمینی رحمتاللهعلیه !!!
امام خمینی رحمتاللهعلیه از دنیا رفتند. آقایی (ا.ه.ر) آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی رحمتاللهعلیه در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت ایشان ـ یعنی در 19 خرداد 1368 ـ راجع به ولایت فقیه دو جمله گفت.
جمله اول:
«ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم».
عجب!!! آقا! ما این همه دعوا داشتیم، این همه مشکلات داشتیم با شرق و غرب عالم بر سر همین یک کلمه؛ ... انگلیسیها گفته بودند ما اجازه نمیدهیم بعد از ]امام[ خمینی موضوع امامت ولی فقیه دنبال شود. قانون اساسی که چندبار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه این را از سال 1348 مطرح فرموده بودند، شما میگویید ما نمیخواهیم؟! به اسم عزت و عظمت و اعزاز و اکرام امام خمینی رحمتاللهعلیه گفتند نمیخواهیم به جانشیناش بگوییم امام! مانند اینکه یکی به شما بگوید من طرفدار شما هستم و شما را دوست دارم و چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم!
جملهی دوم
«مجلس خبرگان مرجع تقلید تعیین نکرده است».
یعنی جانشین امام خمینی رحمتاللهعلیه نه امام است و نه مرجع. با این دو جمله دو بال امامت و مرجعیت ولی فقیه را ]خدشه وارد کرد. [
... وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»؛، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت ـ دولت یا ملت ـ رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت ـ امامت امام خمینی رحمتاللهعلیه را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت که (طبق فرمایش قرآن) «خواهر و برادرند» ]و[ وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند و غیره و غیره، تبدیل شدند به عناصر «ملت» یعنی «شهروند» یعنی «هموطن»؛ «همشهری». یعنی دیگر کسی با کسی کاری نداشته باشد. یعنی بیغیرتی جای امر به معروف و نهی از منکر را بگیرد.[15]
قرآن میفرماید:
« إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون ـ مؤمنان برادر یکدیگرند پس دو برادر خود را صلح و آشتى دهید و تقواى الهى پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید.»(حجرات/10)
« وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ ـ مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند امر به معروف، و نهى از منکر مىکنند نماز را برپا مىدارند و زکات را مىپردازند و خدا و رسولش را اطاعت مىکنند بزودى خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار مىدهد خداوند توانا و حکیم است! (توبه/71)
مقابله با دیگر گفتمانهای امام خمینی رحمتاللهعلیه
... اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ همان فرد (ا.ه.ر) کلمهی «توسعه» را ابداع و به نظام اسلامی تحمیل کرد. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و علی مرتضی علیهالسلام تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
... در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان (ا.ه.ر) اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی.
... «مستضعفین» را هم گفتند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
... پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی رحمتاللهعلیه که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
وظیف ما
برادران و خواهران ما میتوانیم تمام فعالیتهای خودمان را شکل بدهیم، تمام حرفهای خوب را بزنیم، جانفشانی بنماییم، دغدغه داشته باشیم، تلاش کنیم؛ اما تا زمانی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی رحمتاللهعلیه ـ که رأس آنها امامت ولی فقیه بود ـ را احیاء نکنیم، حرفی برای گفتن نداریم.
ما شروع کنیم
... امروز رسماً اهل فتنه را لعن میکنند، این لعن آنقدر که بگویید «امام خامنهای» جگر دشمنان را نمیسوزاند... ]متاسفانه[ همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!».
اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم!؛
صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم!؛
روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم!؛
مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟!؛ و...
... بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و این کار در ذهن مردم سابقهی خوبی ندارد! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که اینکار به اسم آنها ثبت و آن سابقه پاک شود.
امروز ما میلیونها مسلمان در سراسر دنیا داریم که تابع «امام خامنهای» هستند... آیتالله سید محمدباقر حکیم از نجف نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند به خاطر همین یک کلمه. آن مرد بزرگ میداند که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای».
سیدحسن نصرالله متوجه است در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید: «امام خامنهای!»
... امام خامنهای امت خود را دارد؛ اگر ما امت امام خامنهای باشیم خودمان را نجات دادهایم. نعمت خدا را پاسداری کردهایم؛ اگر قدر نشناسیم، خداوند میفرماید: «إِنَّ عَذابی لَشَدید».[16]
یک تذکر: (اضافه شده به متن در تاریخ 29/11/96)
برخی با استناد به حدیث زیر میگویند لفظ امام فقط باید برای حجت الهی استفاده شود.
ابتدا متن کامل حدیث را آورده و سپس توضیحاتی در باره آن ارائه مینماییم.
عیسى بن جعفر از پدران بزرگوارش از عمر بن علی از علىّ بن أبى طالب علیه السلام روایت کرده است که حضرت علىّ فرمود:
إِنَّ النَّبِیَّ ص سُئِلَ مَا الْبَتُولُ فَإِنَّا سَمِعْنَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ تَقُولُ إِنَّ مَرْیَمَ بَتُولٌ وَ فَاطِمَةُ بَتُولٌ فَقَالَ الْبَتُولُ الَّتِی لَنْ تَرَ حُمْرَةً قَطُّ أَیْ لَمْ تَحِضْ فَإِنَّ الْحَیْضَ مَکْرُوهٌ فِی بَنَاتِ الْأَنْبِیَاءِ
وَ سُمِّیَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَاد
از پیغمبر اکرم صلّىاللَّهعلیهوآلهپرسیدند: معناى کلمه «بتول» (پاکدامن، دوشیزه) چیست؟ زیرا ما از شما شنیدیم که مىفرمودید مریم و فاطمه «بتول» هستند، فرمود: بتول آن زنى است که هرگز خون حیض نبیند، زیرا حیض براى دختران پیغمبران ناپسند است.
و امام را بدین جهت امام گویند که نمونه و الگو براى مردم بوده، و این منصب از جانب خدا به او داده شده است، و نیز بر بندگان خدا لازم مىباشد که فرمانبردار وى باشند.
معانی الأخبار النص ص64
چند نکته درباره این روایت
1ـ این روایت فقط در کتاب معانیالاخبار آمده و بقیه از آن نقل کردهاند.
2ـ فرمود امام را امام گفتهاند چون مقتدای مردم است (قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ) و این منصب مقتدای مردم بودن از جانب خدا است. نه امام بودن، چون امام یک لفظ است و مقتدا بودن یک امر.
3ـ برداشت بالا با توجه به این که در قرآن از لفظ امام به اشکال دیگری استفاده شده تقویت میشود.
4ـ اگر این تحلیل را نپذیریم این حدیث مخالف قرآن (آیات زیر) خواهد بود و هر حدیثی مخالف قرآن باشد قطعاً جعلی است.
آیاتی که لفظ امام در آنها استفاده شده است.
1ـ أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فی مِرْیَةٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یُؤْمِنُونَ
آیا آن کس که دلیل آشکارى از پروردگار خویش دارد، و بهدنبال آن، شاهدى از سوى او مىباشد، و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (گواهى بر آن مىدهد، همچون کسى است که چنین نباشد)؟! آنها [حقطلبان و حقیقتجویان] به او (که داراى این ویژگیهاست،) ایمان مىآورند! و هر کس از گروههاى مختلف به او کافر شود، آتش وعدهگاه اوست! پس، تردیدى در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولى بیشتر مردم ایمان نمىآورند! (هود/17)
2ـ وَ مِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسىَ إِمَامًا وَ رَحْمَةً وَ هَاذَا کِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِیًّا لِّیُنذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ وَ بُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ
و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانههاى آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است در حالى که به زبان عربى و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارتى باشد! (احقاف/12)
نکته اول: این آیات تورات را امام نامیده است.
3ـ وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً
و کسانى که مىگویند: «پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه روشنى چشم ما قرار ده، و ما را براى پرهیزگاران پیشوا گردان!» (فرقان/74)
نکته دوم: طبق این آیه عبادالرحمن (بندگان خوب خدا) از خداوند میخواهند که آنان را امام و پیشوای متقین قرار دهد.
4ـ وَ إِنْ نَکَثُوا أَیْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فی دینِکُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنْتَهُونَ
و اگر پیمانهاى خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آنها پیمانى ندارند؛ شاید (با شدّت عمل) دست بردارند! (توبه/12)
5ـ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ لا یُنْصَرُونَ
و آنان [فرعونیان] را پیشوایانى قرار دادیم که به آتش (دوزخ) دعوت مىکنند؛ و روز رستاخیز یارى نخواهند شد!(قصص/41)
نکته سوم: این آیات لفظ امام را برای ظالمین و پیشوایان کفر بهکار بردهاند.
6ـ وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدینَ
و آنان (ابراهیم ،لوط، اسحاق، یعقوب) را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مىکردند؛ و انجام کارهاى نیک و برپا داشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم؛ و تنها ما را عبادت مىکردند. (انبیاء/73)
7ـ وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یُوقِنُونَ
و از آنان (بنیاسرائیل) امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مىکردند؛ چون شکیبایى نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.(سجده/24)
نکته چهارم: طبق این آیات بسیاری از پیامبران و بنیاسرائیل امام بودهاند.
نکته پنجم: امامانی داریم که امام هدایتند.
8ـ وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىِّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ
(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمىرسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)». (بقره/124)
نکته ششم: این آیه علاوه بر دلالت نکته چهارم به این مطلب اشاره دارد که امکان امام بودن افرادی از نسل ابراهیم میسر بوده است و خداوند نفرمود امام بودن مخصوص برخی افراد است، فقط فرمود این عهد به ظالمین نمیرسد. یعنی امکان امام بودن دیگرانی که ظالم نباشند هست.
9ـ وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ
ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم! (قصص/5)
نکته هفتم: طبق این آیه مستضعفان امام زمین خواهند بود.
10ـ یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمینِهِ فَأُولئِکَ یَقْرَؤُنَ کِتابَهُمْ وَ لا یُظْلَمُونَ فَتیلاً
(به یاد آورید) روزى را که هر گروهى را با پیشوایشان مىخوانیم! کسانى که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادى و سرور) مىخوانند؛ و به قدر رشته شکاف هسته خرمایى به آنان ستم نمىشود!(إسراء/71)
نکته هشتم: این آیه دلالتهای برخی آیات قبل را دارد. یعنی نشان میدهد که امام هدایت داریم ؛ امام ضلالت هم داریم.
مقاله مرتبط
چگونه، امتها تبدیل به ملتها شدند؟
4ـ ابن عباس از امیر المؤمنین علیهالسلام روایت کرده که فرمود: به خدا سوگند منم امام مبین، که ما بین حق و باطل جدایى مىاندازم، و این را از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ارث بردهام. و در کتاب معانىالاخبار به سند خود از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت آورده که در ضمن حدیثى درباره على علیهالسلام فرمود: او امامى است که: خداى تعالى علم هر چیزى را در او احصاء کرده است. (ترجمه المیزان، ج17، ص101)
16ـ وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ ـ و (به خاطر بیاورید) هنگامى را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزارى کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى کنید، مجازاتم شدید است!» (ابراهیم/7)
مقالات مرتبط
چگونه، امتها تبدیل به ملتها شدند؟
حرفهای خوب کوروش؟ حرفهای خوب زرتشت؟