خادم الموالی عباس داودی داوودی

فایل WORD

فایل PDF  طراحی شده


چگونه، امت‌ها تبدیل به ملت‌ها شدند؟

اُمّت

«کَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ  بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ  مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ـ مردم (در آغاز) یک دسته بودند (و تضادى در میان آن‌ها وجود نداشت. به‌تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آن‌ها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى، که به سوى حق دعوت مى‌کرد، با آن‌ها نازل نمود تا در میان مردم، در آن‌چه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد باایمان، در آن اختلاف نکردند) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند، و نشانه‌هاى روشن به آنها رسیده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند، آن‌هایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آن‌چه مورد اختلاف بود، به فرمان خودش، رهبرى نمود. (امّا افراد بى‌ایمان، هم چنان در گمراهى و اختلاف، باقى ماندند.) و خدا، هر کس را بخواهد، به راه راست هدایت مى‌کند.»(بقره/213)

همچنین:

«وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ وَلَوْلاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ ـ مردم (در آغاز) امتی واحد بودند و سپس اختلاف کردند و اگر فرمانی از جانب پروردگار تو (درباره عدم مجازات سریع آنان) نبود، در آن‌چه اختلاف داشتند میان آن‌ها داوری می‌کرد.» (یونس/19)

انسان‌ها در ابتدا امتی واحد بودند و بعد در میان این امت اختلاف افتاد

علامه طباطبایی در المیزان[1] دو دلیل برای این اختلاف ذکر می کند:

1ـ اختلاف در دین

2ـ اختلاف در امر دنیا و یا معاش

یعنی در آن‌چه خداوند به‌عنوان اصول دین از جمله توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت (و در زمان پیامبران پیشین، وصایت) ذکر کرده‌ است، اختلاف ایجاد شده است. خداوند متعال «انسان را از یک مرد و یک زن خلق کرده و آن‌ها را تیره تیره ساخته است تا یکدیگر را بشناسند، در حالی‌که گرامی‌ترین آن‌ها باتقواترین آن‌هاست.»[2] و تفاوت‌ها و اختلافاتی که در طبیعت وجودی آنان واقع است دلیل برتری نیست زیرا همگی دارای یک هدف مشخص هستند و آن کمال واقعی است که شامل تمام انسان‌ها می‌شود و در اختیار گروه و یا تیره خاصی نیست. به همین دلیل خداوند متعال واحد بودن امت را در ابتدای خلقت به‌عنوان یک اصل از ماهیت اجتماعی انسان جهت نیل به کمال می‌داند. چرا که «وحدانیت امت یک اصل فطری در وجود انسان نیز هست» و بنابر وجود این نیاز فطری به دنبال توحید گشته و به کمک انبیاء و کتاب آسمانی به شناخت و وصول به آن نائل می‌شود و به همین دلیل نظام بشری مسیری در جهت وحدت را طی می‌کند و خداوند متعال نیز این سیر تکوینی را در شریعت توسط انبیاء به طرق مختلف تأکید کرده و آن را در ذات و فطرت این خلقت نهاده است.

در این مسیر عده‌ای از طغیانگران هستند که با ایجاد شبهه و سپس اقدامات متعدد خلل ایجاد می‌کنند.

نفی توحید اولین گام آن‌هاست که منجر به بریدگی از فیوضات وحدانیت و وحی است. نبوت را گردن به اطاعت نمی‌نهند که گمراهی پیشه کنند. به معاد اعتقاد ندارند و تمام بهره‌ی خود را در این دنیا می‌طلبند، چرا که معتقد به عدالت خداوندی و پاداش و عقاب نیستند و مسلماً بر امامت نیز هیچ تقیدی ندارند. جامعه‌ای که از این افراد حاصل می‌شود،

1ـ متفرق   2ـ مشرک      3ـ گمراه و بی‌راهنما    4ـ ناامید از فضل خدا و روز عقاب    5ـ یا ظالم و یا مظلوم و

6ـ سرگشته و حیران       در دنیایی است که به کمک عقل خود می‌بایست زنده بماند، نه این که زندگی کند.

مِلّت

عهدنامه وستفالی[3] در سال 1648 در آلمان عملاً فرآیندی «جز قربانی شدن مسیحیت به‌صورت نامرئی» در بر نداشت. در واقع «از آن تاریخ به بعد دستگاه پاپ نفوذ خود را از دست داد و مذهب در اروپا از اهمیت افتاد.» و از سوی دیگر اروپا به تکه پاره‌هایی جدا از هم و بر اساس قومیت تقسیم شد و امت مسیحیت که محورش دیانت حضرت عیسی علیه‌السلام بود، از هم پاشید و اساس تشکیل حکومت‌ها بر پایه‌ی ملیت و قومیت استوار گشت. بدین ترتیب واژه‌ای تحت عنوان «دولت ملی» وارد عرصه‌ی واژگان مفاهیم سیاسی گشت.

اگرچه پیش از این در بسیاری از مناطق جهان شاهد تشکیل چنین دولت‌هایی بوده‌ایم. دولت‌هایی که اساس تشکیل آن‌ها به حاکمیت و تسلط یک قوم و خانواده خاص بر دیگران برمی‌گردد ولی تنها فرق این دولت‌ها یا به‌عبارتی حکومت‌های مبتنی بر قومیت با دولت‌های ملی در عصر وستفالی آن است که دولت ـ ملت به‌وجود آمده از جنگ سی ساله به‌دلیل فرار از دیانت تصمیم به پیمودن این مسیر گرفته است.

در واقع دین به دلایل مختلف نتوانسته است پاسخ‌گوی نیازهای بی حد و حصر او در عصر جدید باشد. این رویکرد جدید به ملت، پس از دین، که باعث از میان رفتن «امت» گشت شاید به دو دلیل بود. یا ناکارآمدی دین و انحراف آن و یا سرکشی عده‌‌ای در مقابل تعالیم دینی. البته هر دو دلیل مذکور به‌واقع وجود داشته است ولی نمی‌توان در این مقاله به اولویت هر کدام پرداخت.

نتیجه این رویکرد این شد که حکومت «دین» جای خود را به «دولت ملی» داد و از آن پس ملت‌ها سرنوشت خود را رقم می‌زدند و نه افراد معتقد به دین و یا پایگاه دینی و دیگر خداوند در حکومت جایی نداشت.

تشکیل این‌گونه دولت‌ها تبعات فراوانی به دنبال داشت:

1 ـ از مهم‌ترین تبعات ایجاد دولت‌های ملی، پیدایش و تقویت اندیشه‌ی سرمایه‌داری و سودمحوری و کنار نهادن موانع سنتی و اعتقادی در عرصه‌ی اقتصاد، همچون تحریم رباست و بنابر نقل "ماکس وِبِر[4]" «رهایی از سنت‌گرایی اقتصادی بدون شک عاملی است که قداست سنت مذهبی را مانند قداست همه‌ی مراجع‌ سنتی به میزان زیادی تضعیف می‌کند.»

جالب این‌جاست که این استحاله مذهبی عمدتاً متأثر از تفکرات انحرافی دین یهود و یا به‌عبارت بهتر یهودیت است. چرا که آنان در دین تحریف شده خود از حلال بودن ربا برخوردار هستند. بدین ترتیب بنیانگذاران عصر «اصلاح‌طلبی مذهبی» در اروپا همچون «جان کالون[5] (1509- 1564) بنیانگذار مذهب کالوئیسم مبادله‌ی پولی بر اساس ربا را مجاز شمردند که این تحول نقش مهمی در شکل‌گیری، بنیادهای اقتصاد جدید سرمایه‌داری در غرب ایفا کرد.»

به هر جهت همواره باید به این نکته توجه نمود که تحول اقتصادی و رشد سرمایه‌داری در اروپا ناشی از رباخواری بود که پیش از اضمحلال حاکمیت کلیسای کاتولیک که ربا را حرام می‌دانست رواج و گسترش یافت و همچنین باید به این نکته نیز عنایت داشت که این تفکر همواره از سوی یهودیان تبلیغ می‌گشت. به نحوی که برای مسیحیان نیز مشهود بود. به‌طوری‌ که مقدرترین پاپ تاریخ مسیحیت به‌نام "اینوسن سوم" (1198-1216) در یکی از نامه‌های خصوصی‌اش از حکمرانان اروپا چنین شکوه می‌کند: «از رباخواری شرم نمی‌کنند، یهودیان را به شهرهای خویش می‌خوانند و آنان را کارگزار رباخواری خود می‌گردانند.»

دانستن این مطلب نیز خالی از فایده نمی‌باشد که بدانیم «اسحاق آبرانائل، اندیشه‌پرداز بزرگ یهودی و رهبر یهودیان مهاجر اسپانیا، همان کسی که هزینه نبرد غرناطه[6] را فراهم آورد و از کارگردانان اصلی سفر کریستف کلمب بود، از نخستین متفکرینی است که به دفاع صریح و آشکار از رباخواری برخاست و بنیان‌های توجیه نظری و دینی آن‌را در میان مسیحیان گذارد. او محتملاً اولین کسی است که چنین کرد.» و بعدها یهودیان متعدد دیگری با راهیابی به این عرصه، بهره‌های فراوان از آن بردند و توانستند بنیان‌های اقتصاد سرمایه‌داری اروپا را پایه‌ریزی نمایند.

2 ـ کم‌فروغ شدن دین در مناسبات اجتماعی از تبعات مضر دیگری است که دولت‌های ملی در پی داشت و بنابر نظر «استین روکان» نروژی، «شکاف میان دولت و کلیسا در یک زمان تا پیش از به‌وجود آمدن شکاف‌های ناشی از انقلاب صنعتی، خشونت‌های عمده‌ای را مصروف کرد.» که در نهایت با به حاشیه رانده شدن کلیسا، خاتمه یافت و محدودیت‌های عقیدتی در سایه چنین گشایشی فرصت ظهور یافتند. از جمله اعتقادات یهودیت که تا زمانی به‌دلیل حاکمیت کلیسا محصور بود، به رشد و نمو پرداخت و به دلیل داشتن روحیه نژادپرستی به تبلیغ قوم‌گرایی و ملی‌گرایی در سطح اروپا پرداخت.

«گرویدن به یهودیت سابقاً بسیار رایج بود تا این که در زمان "موسی مندلسون"، نظریه‌ی فعلی رایج شد که به موجب آن کسی که در درون قوم یهود زاده نشده باشد نمی‌تواند به آن بگرود.» و بالطبع چنین روحیه‌ی نژادی که بعدها با برتری جویی‌های عمده‌ای همراه بود، مسیحیان را نیز سخت تحت تأثیر قرار داد و آن‌ها را بیشتر متوجه به ملیت و نژاد خود کرد تا دین خود؛ و بدین‌وسیله واژه جدیدی نیز در این عرصه به ‌وجود آمد که از آن به سکولاریسم تعبیر می‌کنند.

3 ـ سومین پیامد ناشی از پیدایش دولت‌های ملی، انقلاب صنعتی و سپس افزایش تولید و بحران بازار مصرف و نتیجتاً استعمار و نهایتاً امپریالیسم در عصر حاضر است. به‌طور کلی تحقیقات انجام شده حاکی از آن است که در مراحل مختلف تحقق چنین پیامدهایی یهودیان نقش عمده و به‌سزایی داشته‌اند.

«ورنر سومبارت» (1863-1941) اقتصاددان و جامعه‌شناس برجسته آلمان و استاد ارشد دانشگاه برلین در این خصوص معتقد است که «اقتصاد پلانت کاری»[7] منبعی از نیروی محرکه است که موتور سرمایه‌داری را روشن کرد و چون یهودیان نقش اصلی را هم در جزایر هند شرقی و هم در جزایر کارائیب داشتند، سهم آنان در پیدایش سرمایه‌داری جدید، اساسی است. او به درستی توسعه‌طلبی ماوراء بحار (آن سوی دریاها) را در منشاء پیدایش سرمایه‌داری جدید می‌بیند و به بررسی نقش یهودیان در آن می‌نشیند، در برخی موارد با نام از یهودیانی که به‌عنوان مهاجرین جدید مسیحی در قاره‌ی آمریکا مستقر شدند، یاد می‌کند. "سومبارت"، مستعمرات را منشاء انباشت نخستین سرمایه‌داری اروپا می‌داند و پایگاهی برای توسعه سرمایه‌داری جدید.»

حکومت واحد جهانی

محوریت دین و مذهب و اعتقادات اخروی در تشکیل حکومت‌ها از بین رفت و عموم کشورها براساس ملیت و قومیت و مشخصه‌های نژادی و یا زبانی تشکیل شدند. نمونه‌های محقق شده آن اضمحلال امپراطوری مسیحیت در قرون وسطی و امپراطوری عثمانی در بخشی از قلمرو کشورهای اسلامی است که حاصل چنین تحولی پیدایش کشورهای ذره‌ای در قاره اوپا و آسیا و آفریقا است که اساساً مفهوم امت در آن‌ها جای خود را به ملت داد و ناسیونالیسم نوین را شکل بخشید.

اهمیت به چنین مقوله‌ای مسلماً خردگرایی را در مقابل توجه به متافیزیک و راه‌های کشف و شهودی (غیب) تقویت نمود و به‌نحوی اصالت تعقل در تفکرات ریشه دوانید و وحی وانهاده و بدون توجه ماند.

ماحصل آن‌چه ذکر شد مردمی مشتّت، بی‌دین، بی‌ایمان و منفعت‌طلب است که برای انتفاع بیشتر از این دنیا معیار عدل و ظلم را فراموش کرده به فکر زنده ماندن بیشتر هستند. این عده که عمدتاً دارای تفکر یهودی هستند، (حتی اگر رسماً یهودی نباشند) معاد را نفی کرده، هرچه می‌خواهند از این دنیا تمنا می‌کنند و شاید به همین دلیل است که بعضی از فرق یهودی دنیا را دار مکافات می‌دانند و نه آخرت را. به همین دلیل تمام تلاش خود را برای بهتر کردن دنیای خود و آباد کردن آن مصروف می‌سازند. و در این مسیر هر ظلم و بی‌عدالتی و جنایتی را جایز می‌شمارند.

با از بین رفتن یکپارچگی امت‌ها و حاکم شدن نژادها به‌عنوان محور تشکیل حکومت‌ها، یهودیان به فکر تشکیل حکومت واحد جهانی افتادند و به‌لحاظ «برگزیدگی که برای خود مدعی هستند» درصددند تا به‌وسیله اهرم‌هایی که به‌دست آورده‌اند، از جمله پول، ثروت، تبلیغات، نفوذ سیاسی و فرهنگی، حکومت واحد جهانی را پایه‌گذاری کنند. در این حکومت دولت‌های ملی و ملت‌ها در عین تشتّت و حتی دشمنی با یکدیگر تحت نفوذ و سیطره‌ی یک مرکز فرماندهی قرار می‌گیرند و همین جدایی آن‌ها باعث قدرت بیش از پیش آن مرکز کنترل خواهد بود. یعنی در این حکومت جهانی به هیچ وجه «امت» تشکیل نخواهد شد، زیرا تشکیل امت باعث از بین رفتن آن حکومت می‌گردد.

در این حکومت تمام دارایی فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جوامع سراسر جهان از بین می‌رود و تنها یک الگوی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاکم می‌شود. به‌طوری که «شورای روابط خارجی از اوایل دهه بیست و توسط یهودیان ثروتمند در عرصه سیاست برنامه‌ریزی جهانی می‌کند» و در عرصه‌ی اقتصاد «کمیسیون سه جانبه» و در «عرصه فرهنگ نیز بسیاری از کمپانی‌ها و شرکت‌های عمده صهیونیستی که توسط یهودیان و یا عمّال آنان اداره می‌شود.»

در طرح صهیونیست بین‌الملل حکومت واحد جهانی در عین کثرت و تشتت اقوام و کشورها تشکیل خواهد شد، در این حکومت، تمام عناصر تشکیل دهنده جوامع می‌بایست یک شکل واحد داشته باشند به‌طوری‌که «یان مونکمبل» در کتاب خود تحت عنوان «اسراری از نظام جهانی» به افشای برنامه مقدماتی تشکیل چنین حکومتی می‌پردازد و خاطر نشان می‌سازد که حکومت واحد جهانی تنها باید:

1ـ «یک زبان واحد» داشته باشد. این زبان اسپرانتو می‌باشد که توسط فراماسون معروف «زامنهوف» اختراع گردیده است.[8]

2 ـ «پول واحد جهانی نیز توسط بانکداران معروف اروپایی و آمریکایی ضرب خواهد شد.»

3 ـ «تدوین تاریخ واحد جهانی»

4 ـ ادبیات و هنر جهانی و توسط لوسین فور پیگیری می‌شود.

5 ـ مطبوعات واحد جهانی که توسط مؤسسه لیل دنبال می‌شود.

6 ـ یک دیوان داوری واحد که هم اکنون در لاهه مستقر است.

7 ـ یک نشان افتخار واحد جهانی که به غیر از جایزه نوبل نمی‌باشد.

8 ـ تقویم واحد جهانی که توسط پنج طرح بزرگ دنبال می‌شود.

9 ـ کتابخانه واحد جهانی که از تلفیق یازده کتابخانه مهم جهان ایجاد می‌شود.

10 ـ نمایشگاه واحد جهانی که در چهار کشور مهم جهان برگزار می‌شود.

11 ـ المپیک‌های جهانی

12 ـ ماموریت‌ها و بورس‌های جهانی

13 ـ سندیکای جهانی

14 ـ بانک جهانی

15 ـ مذهب واحد جهانی

16 ـ علم واحد جهانی

و بدین ترتیب با کاهش حاکمیت دولت‌ها در عرصه دولت ـ ملت و افزایش اتحادیه‌های بین‌المللی و تشکل‌های جهانی، شاهد قدم‌های بسیار بزرگی خصوصاً در دهه‌های اخیر برای برپایی حکومت واحد جهانی هستیم.

به‌طور کلی آگاهی جهانیان از عملکرد حاکمان در تمام عرصه‌ها و پی بردن به نیات شوم آنان تنها راهی است که می‌تواند کشورهای جهان سوم و تحت ستم را مجبور به انتخاب یک‌ راه‌حل کند، در غیر این صورت نمی‌توان از مللی که دچار فقر، بی‌ایمانی، عدم اتکاء به نفس، استقراض و جهل هستند انتظاری داشت.

 

در مقاله‌ی

چرا بگوییم امام...؟

به موضوع فرق اساسی ملت و امت پرداخته‌ایم.



[1]. ترجمه المیزان، ج‌10، ص 41‌

[2]. ‌یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى‌ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر ـ اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (این‌ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است! (حجرات/13)

[3]. عهدنامه وستفالی، عهدنامه‌ای است که پس از پایان جنگ‌های سی‌ساله‌ی مذهبی (1618-1648) میان کشورهای اروپایی منعقد شد. در این عهدنامه تمام کشورهای اروپایی به‌جز انگلستان و لهستان شرکت داشتند. این عهدنامه کنفدراسیون سوئیس و کشور هلند را مستقل شناخت، قریب 350 واحدهای سیاسی آلمان به‌وسیله عهدنامه مزبور استقلال یافتند، استقلال فرانسه، اسپانیا  و پرتغال مورد تأیید قرار گرفت و مداخله‌ی پاپ رسماً در امور داخلی و خارجی آن‌ها ممنوع اعلام گردید. حق انعقاد قرارداد و قبول مسئولیت بین‌المللی و تنظیم امور داخلی کشورهای اروپایی، بدون مداخله دولت خارجی و یا توجه به خواسته‌های امپراطور رم و پاپ، به‌خود این کشورها واگذار شد. اصل استقلال کشورها، اعم از سیاسی و مذهبی و نیز تساوی آن‌ها در روابط بین‌المللی و روابط خارجی برای اولین‌بار و رسماً در این قرارداد مورد موافقت قرارگرفت. کشورها در انتخاب مذهب آزاد گشتند و ضمناً تعهد نمودند که گروه‌های مذهبی کاتولیک، لوتری و کالوینیست از آزادی کامل برخوردار باشند. سیستم توازن قوا در امپراطوری رم از یک طرف و اروپا از طرف دیگر ایجاد شد که هدف اصلی آن جلوگیری از ظهور یک دولت برتر میان واحدهای سیاسی اروپا بود. امضاکنندگان وستفالی تعهد نمودند که در مقابل هرگونه تجاوز‌، بدون توجه به مذهب، یکدیگر را یاری دهند.

[4]. ماکس وبر(1920- 1864) جامعه شناس شهیر آلمانی اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست میلادی بود.

[5]. ژان کالون از بزرگ‌ترین علمای فرقه‌ی پروتستان به‌حساب‌ می‌آمد. او پس از طی تحصیلات خود در رشته‌های حقوق و الاهیات، همه‌ی توجه خود را به آیین پروتستان معطوف کرد. در ۱۵۴۱ در ژنو اقامت گزید و در آن‌جا جمهوری دینی تأسیس کرد. وی با بسیاری از نظرات کلیسا مخالف بود و درصدد اصلاح آ‌ن‌ها برآمد، از جمله ربا را آزاد و بدون اشکال می‌دانست. نظرات وی پایه سرمایه‌داری جدید گردید.

[6]. پس از فروپاشی حکومت اسلامی اندلس، غرناطه تنها امیرنشین باقی مانده مسلمان در اروپا بود که در نبرد غرناطه فروپاشید.

[7]. ‌پلانت به مزارع بزرگی که در مستعمرات به‌ویژه در آمریکا وجود داشت گفته می‌شد و پایه این اقتصاد بر دزدیدن انسان‌ها از کشورهای ضعیف به‌ویژه آفریقا و به‌کارگیری آنان در این مزارع به عنوان برده بود. در شماره 22 نشریه شمیم معرفت (بهار1390) در دو مقاله تحت عنوان «غرب غارتگر» و «برده‌داری قرن 21» این موضوع را مورد بررسی قرار داده‌ایم.

[8]. ‌دکتر لودویک لازاروس زامنهوف (Ludwig Lazarus Zamenhof) متولد سال ۱۸۵۹ در شهر بیاویستوک در امپراطوری روسیه است که اکنون در لهستان قرار دارد. ویٔ زبان اسپرانتو را در سال ۱۸۸۷ اختراع کرد تا یک زبان بین‌المللی باشد. زامنهوف یهودی‌تبار بود و با هم‌تبارانش که مثل همیشه از کشورها و خلق‌های گوناگونی بودند، پیوسته در فکر ایجاد زبانی یگانه، برای همگان تلاش می‌کرد. پدرش زبان‌آموز زبان‌های فرانسوی و آلمانی بود و کتاب‌هایی هم در این زمینه منتشر می‌کرد. او علاوه بر این‌که از زبان‌های مادری و پدریش (روسی و ییدیش) و زبان مورد علاقه‌اش (لهستانی) کمک گرفت، از مهارت بسیار خود در زبان آلمانی، آشنایی با زبان‌های لاتین، عبری و فرانسوی و دانش ابتدایی از زبان‌های یونانی انگلیسی و ایتالیایی نیز بهره برد.  هم اکنون چند فرستنده‌ی رادیویی و یک کانال تلویزیونی به زبان اسپرانتو در جهان برنامه پخش می‌کنند. در ایالت سانمارینو در ایتالیا دانشگاهی هست که از سراسر جهان برای تحصیل به زبان اسپرانتو دانشجو می‌پذیرد. بهاییان اسپرانتو را به ایران آورده و در ترویج آن به عنوان زبان یگانه‌ی جهانی بسیار کوشیده‌اند. گفتنی است که دختر زامنهوف لیدایا (که بعد از پدر در گسترش اسپرانتو بسیار کوشید) به آیین بهاییت گروید و به ایران توجه ویژه‌ای داشت. در سال ۱۹۱۴ عبد‌البها فرزند بهاالله بنیانگذار آیین بهاییت به پاریس رفت و در آن‌جا به فرا گرفتن اسپرانتو پرداخت و از همانجا ترویج این زبان را در میان ایرانیان هم مسلکش تبلیغ و تشویق کرد.



مقالات مرتبط

چرا بگوییم امام ...؟

وطن اسلامی یا اسلام وطنی

وطن پرستی

حرف‌های خوب کوروش؟ حرف‌های خوب زرتشت؟

مرز ما عشق است

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.