متن زیر بخشی از فرمایشات علامه شهید حضرت آیتالله مطهری است.
متن زیر بخشی از فرمایشات علامه شهید حضرت آیتالله مطهری است.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى جلد 24 صفحه 277ـ آینده انقلاب اسلامى ایران
لزوم اصلاح عزاداریها
مسجدها باید محفوظ بماند، امامت جماعتها باید محفوظ بماند، منبرها باید محفوظ بماند، ذکر مصیبتها باید محفوظ بماند، اما باید اصلاح شود. تحریفات در ذکر مصیبتها الى ماشاءاللَّه است. جعل، دروغ، وضع در این قضایا الى ماشاءاللَّه است و اینهاست که روضهها و ذکر مصیبتها را کم اثر کرده و الّا اصل روضه و ذکر مصیبت باید باقى بماند و مسئله امام حسین علیهالسلام و اشک ریختن براى امام حسین علیهالسلام و محرّم و عاشورا و تظاهرات براى محرّم و دسته بیرون آمدن، تمام اینها باید محفوظ بماند.
ولى البته من نمىگویم حتماً باید به آن شکلى که از زمان قاجاریه معمول شده که بیشتر از قفقاز به این طرف آمده انجام شود و حتماً اینها هم باید باشد. اینها کارهاى جدیدى است که از بیرون آمده، بسیارى از اینها درست نیست و باید عزاداریها را اصلاح کنیم.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص90 ـ کتاب حماسه حسینی جلد اول صفحه 48
استفاده از وسیله نامقدس براى هدف مقدس
عزادارى حسین بن على واقعاً فلسفه دارد، واقعاً فلسفه صحیح دارد، فلسفه بسیار بسیار عالى هم دارد. هرچه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص بدهیم بجاست. اما متأسفانه عدهاى این را نشناختند، خیال کردند که بدون اینکه مردم را به مکتب حسین علیه السلام آشنا کنیم، به فلسفه قیام حسینى آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینى کنیم، همین قدر که مردمى آمدند و نشستند و یک گریهاى را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است!
عدهاى آمدند گفتند گریه بر امام حسین ثوابش آنقدر زیاد است که از هر وسیلهاى براى این کار مىشود استفاده کرد. یک حرفى را امروزیها در آوردهاند- در مکتب ماکیاول و امثال او- که مىگویند هدف وسیله را مباح مىکند؛ هدفت خوب باشد وسیلهات هرچه شد، شد. اینها هم گفتند: ما اینجا یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین علیهالسلام است.
حالا این گریستن روى چه فلسفهاى است، کارى به آن ندارند؛ باید گریست. بسیار خوب، باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد. هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر یک تعزیههاى اهانتآور هم بسازیم درست است یا درست نیست؟ گفتند: اشکى جارى مىشود یا جارى نمىشود؟ همین قدر که اشک جارى مىشود، هر کارى کردید کردید. شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کارى کنیم، به بدن مرد لباس زن بپوشانیم، عروسى قاسم درست کنیم، جعل و تحریف کنیم. گفتند: در دستگاه امام حسین این حرفها مانعى ندارد. دستگاه امام حسین علیهالسلام از دستگاه دیگران جداست. اگر اینجا دروغ گفتى، بخشیده است؛ جعل کردى، بخشیده است؛ تحریف کردى، بخشیده است؛ شبیهسازى کردى، بخشیده است؛ به تن مرد لباس زن کردى، بخشیده است؛ هر گناهى که اینجا کردى، بخشیده است. هدف خیلى مقدس است. در نتیجه یک افرادى در این قضیه دست به جعل و تحریف زدهاند که انسان تعجب مىکند.
داستان ساختن روضه دروغ
در ده پانزده سال پیش رفته بودم اصفهان. مرد بزرگى آنجا بود، مرحوم آقا شیخ محمد حسن نجف آبادى اعلى الله مقامه. من تازگى در جایى یک روضهاى شنیده بودم که تا آن وقت نشنیده بودم و آن روضه خوان ـ که اتفاقاً تریاکى هم بود ـ این روضه را که خواند، به قدرى مردم را گریاند که حد نداشت، و خیلى هم عجیب بود.
داستان یک پیرزنى [است] که در زمان متوکّل مىخواهد به زیارت امام حسین علیهالسلام برود و آن وقت دستها مىبریدند و چنین و چنان مىکردند. این زن بارها مىآید و خلاصه آخرش رساند به آنجا که این زن را بردند در دریا انداختند تا او را غرق کنند. در همان حال این زن فریاد کرد: یا اباالفضل العباس! عن قریب که داشت غرق مىشد، سوارى آمد در همان دریا و گفت که رکاب اسب مرا بگیر. رکابش را گرفت. پیرزن گفت تو چرا دستت را دراز نمىکنى؟ گفت آخر من دست در بدن ندارم. خیلى مفصل گفت و خیلى هم گریه گرفت.
من این را براى مرحوم آقا شیخ محمد حسن نجف آبادى نقل کردم. ایشان گفت که بیا تاریخچه این [داستان] را من به تو بگویم که از کجاست.
گفت یک روزى در اصفهان در حدود بازار و مدرسه صدر مجلس روضهاى بود که بزرگترین مجالس اصفهان بود، حتى مرحوم حاج ملااسماعیل خواجویى که از علماى بزرگ اصفهان بود در آنجا شرکت مىکرد. (این قصه قبل از زمان ایشان بوده، ایشان هم از اشخاص معتبرى نقل کردند.) واعظى را اسم برد، از معاریف هم بود، گفته بود که من در آن جلسه خاتِم بودم و قرار بود آخرى باشم. منبریها که مىآمدند، هنر خودشان را براى گریاندن مردم اعمال مىکردند. هرکس که مىآمد روى دست دیگرى مىزد، و بعد هم که از منبر پایین مىآمد، مىنشست، مىخواست هنر شخص بعد از خودش را ببیند. تا ظهر طول کشید. من دیدم هر کسى هر هنرى داشت به کار برد، اشک مردم را گرفتند، فکر کردم من چه بکنم؟ همان جا نشستم و این قصه را جعل کردم. رفتم گفتم، کربلا کردم، بالا دست همه زدم. عصر همان روز وقتى که رفتم در چهارسوق، مجلس روضه، دیدم آن که قبل از من است، همین داستان را دارد بالاى منبر مىگوید، همین که من پیش از ظهر جعل کردم. طولى نکشید که در کتابها هم نوشتند و چاپ کردند.
خیال و توهم دروغ و غلط
این موضوع که دستگاه حسینى یک دستگاه جدایى است و از هر وسیلهاى براى گریاندن مىشود استفاده کرد، این خیال، این توهم دروغ و غلط، یک عامل بزرگى شد براى جعل و تحریف. مرحوم حاجى نورى که این موضوع را در کتاب خودشان طرح کردهاند، این مرد بزرگوار، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمى ـ که حتى بر حاج شیخ عباس ترجیح داشته به اعتراف خود حاج شیخ عباس و دیگران، و مرد فوقالعاده متبحّر و با تقوایى است ـ این مرد بزرگ مىگوید: اگر این حرف درست باشد که هدف وسیله را مباح مىکند، پس دیگر اساساً چیزى در دنیا باقى نمىماند؛ من اینجور مىگویم: یکى از هدفهاى اسلامى ادخال سرور در قلب مؤمن است، یعنى انسان کارى بکند که یک مؤمنى خوشحال بشود. این هست یا نه؟ مىگوییم: بله. مىگوییم هدف وسیله را مباح مىکند؛ من براى اینکه فلان مؤمن خوشحال بشود، در حضورش غیبت مىکنم چون از غیبت خیلى خوشش مىآید. به من مىگویند: دارى گناه مرتکب مىشوى! مىگویم: خیر، هدف من مقدس است. من که غیبت مىکنم مىخواهم که او را سر گرم کرده باشم، مىخواهم خوشحالش کرده باشم. بالاتر (این مثال را هم مرحوم حاجى نورى ذکر مىکند)، یک کسى یک زن بیگانه را مىگیرد و مىبوسد. مىگوییم حرام است، چرا این کار را مىکنى؟ مىگوید: نه، من با این کار این خانم را خوشحال کردم. ادخال سرور در قلب مؤمن مستحب است. دیگر به زنا هم مىشود گفت، به شراب هم مىشود گفت، به لواط هم مىشود گفت. مىگوید این چه غوغایى است؟!
این چه حرف شریعت خراب کنى است که از هر وسیلهاى جایز است براى گریاندن بر امام حسین استفاده کرد؟ به خدا قسم بر خلاف گفته امام حسین است. امام حسین علیه السلام شهید شد که اسلام بالا برود (وَ اشْهَدُ انَّکَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلاةَ و اتَیْتَ الزَّکاةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ المُنْکَرِ وَ جاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ) (زیارت امام حسین علیه السلام در شبهاى عید فطر و قربان)
، امام حسین کشته شد که سنن و مقررات و قوانین اسلامى زنده شود، نه اینکه بهانهاى شود که پا روى سنن اسلامى بگذارند. ما امام حسین را به صورت- العیاذباللَّه- اسلام خراب کن درآوردهایم. امام حسینى که ما در خیال خودمان درست کردهایم اسلام خراب کن است.
سنگ پرانی برای اشک
حاجى نورى در کتابش نوشته است:
یکى از علماى نجف که اهل یزد بود براى من نقل کرد، گفت:
من در جوانى یک سفرى پیاده و از راه کویر به خراسان مىرفتم. (شاید محرم بوده است.) در یکى از دهاتِ حدود نیشابور و تربت مسجدى بود، من چون جایى نداشتم به مسجد رفتم. یک مردى آمد آنجا پیش نمازى کرد، مردم هم نماز خواندند. بعد رفت منبر براى مردم صحبت کند.
یک وقت من با کمال تعجب دیدم که فراش مسجد یک دامن سنگ آورد بالاى منبر تحویل این آقا داد. حیرت کردم که براى چیست؟ تا رسید به روضه و گریز. دستور داد چراغها را خاموش کردند. چراغها را که خاموش کردند، دیدم شروع کرد به سنگ پراندن به مستمعین. فریاد آخ سرم، آخ دستم، آخ سینهام بلند شد، غوغا شد. بعد چراغها را روشن کردند. دیدم سرها مجروح شده و باد کرده و مردم در حالى که اشکشان مىریزد، بیرون مىروند.
رفتم سراغ او و گفتم آقا این چه کارى بود کردى؟!
گفت من امتحان کردهام، اینها با هیچ روضهاى گریه نمىکنند. چون گریه کردن بر امام حسین علیهالسلام اجر و ثواب زیادى دارد و من دیدم راهش منحصر به این است که با سنگ به سر اینها بزنم، از این راه اینها را مىگریانم؛ چون هدف وسیله را مباح مىکند. هدف، گریه بر امام حسین است ولو اینکه آدم یک دامن سنگ به سر مردم بزند!.
بر دروغها بگرییم
پس این یک عامل خصوصى در این قضیه بوده است که در این جعلها و تحریفها دخالت داشته است.
اینها بوده است که انسان وقتى که در تاریخ نگاه مىکند، مىبیند که به سر این حادثه چهها آوردهاند! به خدا قسم حرف حاجى حرف راستى است. مىگوید امروز اگر کسى بخواهد بر امام حسین علیهالسلام بگرید، بر این مصیبتهایش باید بگرید، بر این تحریفها و مسخها و دروغها باید بگرید.
دروغ نتیجه عکس میدهد
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج16 ص133 ـ کتاب سیری در سیره نبوی
در راه دعوت به حق و حقیقت، در راه عبور دادن مردم از بىایمانى به ایمان [از هر وسیلهاى نمىشود استفاده کرد.] دراینجا اصلًا باب اهم و مهم هم مطرح نیست. مسأله اهم و مهم جایش جاى دیگر است یعنى در مصالح اجتماعى و حتى در مورد عبادات شخصى و فردى مثل نماز خواندن و یا زمین غصبى و امثال اینهاست، اما در باب تبلیغ و رساندن پیام اسلام یک ذره نباید انسان از حق و حقیقت [تجاوز کند]. انسان مىخواهد حدیثى را نقل کند، بعد بگوید اگر این حدیث را اینطور طرح کنم اثرش بیشتر است. این گناه است، باید گفت فضولى است، حق این حرفها را ندارى. ایشان (محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان) بعد آیاتى از قرآن ذکر مىکنند که خدا تضمین کرده است: «انّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» (مؤمن/51)
ما پیامبران خودمان را در راه تبلیغ یارى مىکنیم. اى پیغمبران من! شما از راه حق و حقیقت بروید، دیگر اثر کردن با ما؛ ما تضمین مىکنیم. پیغمبران هم از همین راه رفتند و به نتیجهاى که خود مىخواستند رسیدند. پس ما در استخدام وسیله در راه دعوت مردم به دین و ایمان مجاز نیستیم که از هر وسیله که شده است استفاده کنیم.
اتفاقاً اشتباه مىکنیم، نتیجه معکوس مىدهد. ما که از نظر منابع فقیر نیستیم؛ بگذار آنهایى که از نظر منابع فقیرند بروند جعل کنند. مقصودم این است که ما چرا؟! ما اینقدر از نظر منابع غنى هستیم که حتى احساس نیازش هم غلط است. مىخواهى مردم را نسبت به امام حسین علیه السلام بگریانى، صحنه عاشورا آنقدر پر از حماسه هست، آنقدر پر از عاطفه هست، آنقدر پر از رقّت هست، آنقدر صحنههاى باشکوه و جذّاب و دلسوز دارد که اگر در قلب ما ذرهاى از ایمان باشد کافى است که نام حسین را بشنویم و اشک ما جارى بشود. «انَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّةً مَکْنونَةً فى قُلوبِ الْمُؤْمِنینَ» یک محبت مخفى در عمق دل هر مؤمن نسبت به امام حسین هست. ( لؤلؤ و مرجان، ص 37)
«انَا قَتیلُ الْعَبْرَةِ» من کشته اشکها هستم. ( بحار جدید، ج 44/ ص 279 و 280)
مطالب مرتبط