دین دلبخواهی2
وقتی اصول را پذیرفتی خود را باید در چهارچوب فروع قرار دهی
لزومی ندارد خدا دلیل هر حکمی را به ما توضیح دهد زیرا باید معلوم شود که ما مطیع هستیم یا نه
وَ قُلْنَا یََادَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَ زَوْجُکَ الجَْنَّةَ وَ کلاَُ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ(بقره/35)
همه را قبول داریم
هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ ءَایَاتٌ محُّْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فىِ قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ یَقُولُونَ ءَامَنَّا بِهِ کلٌُّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُوْلُواْ الْأَلْبَاب
او کسى است که این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب مىباشد؛ (و هر گونه پیچیدگى در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف مىگردد.) و قسمتى از آن، «متشابه» است [آیاتى که به خاطر بالا بودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اول، احتمالات مختلفى در آن مىرود؛ ولى با توجه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار مىگردد.] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزى کنند (و مردم را گمراه سازند)؛ و تفسیر (نادرستى) براى آن مىطلبند؛ در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمىدانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مىگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمىشوند (و این حقیقت را درک نمىکنند). (العمران/7)
وقتی دستور؛ خلاف نفس شد ...
وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا مُوسىَ الْکِتَابَ وَ قَفَّیْنَا مِن بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ ءَاتَیْنَا عِیسىَ ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکلَُّمَا جَاءَکُمْ رَسُولُ بِمَا لَا تهَْوَى أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبرَْتُمْ فَفَرِیقًا کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقًا تَقْتُلُونَ(87)
ما به موسى کتاب (تورات) دادیم و بعد از او، پیامبرانى پشت سر هم فرستادیم و به عیسى بن مریم دلایل روشن دادیم و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم. آیا چنین نیست که هر زمان، پیامبرى چیزى بر خلاف هواى نفس شما آورد، در برابر او تکبر کردید (و از ایمان آوردن به او خوددارى نمودید) پس عدهاى را تکذیب کرده، و جمعى را به قتل رساندید؟! (87)
مقتسمین (سوره حجر)
وَ قُلْ إِنىِّ أَنَا النَّذِیرُ الْمُبِینُ(89)
و بگو: «من انذارکننده آشکارم!»
کَمَا أَنزَلْنَا عَلىَ الْمُقْتَسِمِینَ(90)
(ما بر آنها عذابى مىفرستیم) همان گونه که بر تجزیهگران (آیات الهى) فرستادیم!
الَّذِینَ جَعَلُواْ الْقُرْءَانَ عِضِینَ(91)
همانها که قرآن را تقسیم کردند (آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهایشان بود رها نمودند)!
فَوَ رَبِّکَ لَنَسَْلَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ(92)
به پروردگارت سوگند، (در قیامت) از همه آنها سؤال خواهیم کرد ... (92)
عَمَّا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ(93)
از آنچه عمل مىکردند! (93)
دشمنی با جبرئیل
مَن کاَنَ عَدُوًّا لِّلَّهِ وَ مَلَئکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبرِْیلَ وَ مِیکَئلَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ(بقره/98)
کسى که دشمن خدا و ملائکه و رسولان او و جبرئیل و میکائیل است باید بداند که خدا هم دشمن کافران است
شأن نزول اول:
هنگامى که پیامبر ص به مدینه آمد روزى ابن صوریا (یکى از علماى یهود) با جمعى از یهود فدک نزد پیامبر اسلام ص آمدند، و سؤالات گوناگونى از حضرتش کردند، و نشانههایى را که گواه نبوت و رسالت او بود جستجو نمودند، از جمله گفتند: اى محمد خواب تو چگونه است؟ زیرا به ما اطلاعاتى در باره خواب پیامبر موعود داده شده است، فرمود: تنام عیناى و قلبى یقظان!:" چشم من به خواب مىرود اما قلبم بیدار است" گفتند راست گفتى اى محمد! و پس از سؤالات متعدد دیگر، ابن صوریا گفت: یک سؤال باقى مانده که اگر آن را صحیح جواب دهى به تو ایمان مىآوریم و از تو پیروى خواهیم کرد، نام آن فرشتهاى که بر تو نازل مىشود چیست؟ فرمود: جبرئیل است.
" ابن صوریا" گفت: او دشمن ما است، دستورهاى مشکل در باره جهاد و جنگ مىآورد، اما میکائیل همیشه دستورهاى ساده و راحت آورده، اگر فرشته وحى تو میکائیل بود به تو ایمان می آوردیم. [1]
شأن نزول دوم:
بعضى از نواصب وقتى پیامبر اکرم در باره على علیهالسلام فرمود جبرئیل طرف راست و میکائیل طرف چپ و اسرافیل پشت سر و ملک الموت جلو على است گفتند ما از خدا و جبرئیل و میکائیل و ملائکهاى که با على چنین کنند بیزاریم.
فرمود هر کس دشمن اینها باشد بواسطه شدت کینهاى که با على بن ابى طالب علیهالسلام دارد فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْکافِرِینَ خداوند دشمن کفار است و با آنها چنان رفتار مىکند که دشمن با دشمن خویش مىکند از قبیل کیفر نمودن و شدت عقوبت و شکنجه. [2]
مومن ببعض 1
إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یُریدُونَ أَنْ یُفَرِّقُوا بَیْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ یَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ وَ یُریدُونَ أَنْ یَتَّخِذُوا بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً (نسا150).
کسانى که (از اهل کتاب) به خدا و پیامبرانش کفر مىورزند و مىخواهند میان خدا و پیامبرانش فرق گذاشته بگویند: من به خداى موسى و یا خداى عیسى ایمان دارم و به خداى محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ایمان نمىآورم و مىخواهند (از پیش خود) راهى میانه داشته باشند.
أُوْلَئکَ هُمُ الْکَافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنَا لِلْکَافِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا
آنها کافران حقیقىاند و براى کافران، مجازات خوارکنندهاى فراهم ساختهایم.
مومن ببعض 2
ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَریقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُسارى تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (بقره/85)
ولى همین شما خودتان یکدیگر را مىکشید و طائفهاى از خود را از دیارشان بیرون مىکنید و علیه ایشان پشت به پشت هم میدهید و در باره آنان گناه و تجاوز مرتکب میشوید و اگر به اسیرى نزد شما شوند فدیه مىگیرید با اینکه فدیه گرفتن بر شما حرام بود هم چنان که بیرون کردن حرام بود پس چرا به بعضى از کتاب ایمان مىآورید و به بعضى دیگر کفر مىورزید و پاداش کسى که چنین کند بجز خوارى در زندگى دنیا و اینکه روز قیامت بطرف بدترین عذاب برگردد چیست؟ و خدا از آنچه مىکنید غافل نیست (بقره85).
تفسیر: طایفه" بنى قریظه" و" بنى نضیر" که هر دو از طوائف یهود بودند به خاطر منافع دنیا با یکدیگر به مخالفت برخاستند،" بنى نضیر" به طایفه" خزرج" که از مشرکان مدینه بود پیوستند و" بنى قریظه" به طایفه" اوس" و در جنگهایى که میان آن دو قبیله روى مىداد هر یک از اینها طایفه هم پیمان خود را کمک مىکرد، و از طایفه دیگر مىکشت، اما هنگامى که آتش جنگ فرو مىنشست، همه یهود جمع مىشدند و دست به دست هم مىدادند تا از طریق پرداختن فدیه، اسیران خود را آزاد کنند، و در این عمل استناد به حکم و قانون تورات مىکردند (در حالى که اولا اوس و خزرج هر دو مشرک بودند و کمک به آنها جایز نبود و ثانیا همان قانونى که دستور فدا را داده بود، دستور خوددارى از قتل را نیز صادر کرده بود) [3]
صلوات شعبانیه
ِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ * الْفُلْکِ الْجَارِیَةِ فِی اللُّجَجِ الْغَامِرَةِ * یَأْمَنُ مَنْ رَکِبَهَا وَ یَغْرَقُ مَنْ تَرَکَهَا * الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ * وَ اللازِمُ لَهُمْ لاحِق
جامعه کبیره
فَالرَّاغِبُ عَنْکُمْ مَارِقٌ * وَ اللازِمُ لَکُمْ لاحِقٌ * وَ الْمُقَصِّرُ فِی حَقِّکُمْ زَاهِق
حدود تعطیل می شود
امام صادق علیهالسلام درباره آخرالزمان فرمود:
وَ رَأَیْتَ الْحُدُودَ قَدْ عُطِّلَتْ وَ عُمِلَ فِیهَا بِالْأَهْوَاء[4]
و میبینی که حدود الهی تعطیل شده و در مورد حدود به هوای نفس رفتار میشود
دین جدید امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
عبد اللَّه بن عطاء مکّى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده: «از آن حضرت درباره روش حضرت مهدى علیهالسّلام سؤال کردم که رفتارش چگونه است؟
فرمود: یَصْنَعُ کَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیدا ـ چنان مىکند که رسول خدا صلیاللهوعلیهوآله رفتار مىکرد، آنچه قبل از او بوده همه را ویران مىکند و اسلام را از نو آغاز مىکند».[5]
چرا مهدی است
حکمت اصلى نامیده شدن امام زمان(ع)، به مهدى آن است که آنحضرت مردم را به آنچه که از آن دور شدهاند؛ یعنى احکام واقعى اسلام هدایت خواهد کرد. شاهدش این حدیث امام صادق علیهالسلام است: «إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (ع) دَعَا النَّاسَ إِلَی الْإِسْلَامِ جَدِیداً وَ هَدَاهُمْ إِلَی أَمْرٍ قَدْ دَثَرَ وَ ضَلَّ عَنْهُ الْجُمْهُورُ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْقَائِمُ مَهْدِیّاً لِأَنَّهُ یُهْدَی إِلَی أَمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّیَ الْقَائِمَ لِقِیَامِهِ بِالْحَقِّ ـ وقتی قائم ما قیام کرد مردم را از نو به سوی اسلام دعوت مینماید و به سوی چیزی که کهنه شده و عموم مردم از آن دور افتادهاند، هدایت میکند. آنجناب، مهدی نامیده شده؛ چون به چیزی که مردم از آن دور شدهاند هدایت میشود و قائم نامیده شده چون برای به پا داشتن حق قیام میکند. [6]
دعای ساختگی و نهی امام صادق علیهالسلام
حضرت صادق علیهالسّلام فرمود: مَن قَالَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ عَشْرَ مَرَّاتٍ قِیلَ لَهُ لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
هر که ده بار بگوید: یا اللَّه یا اللَّه به او گفته شود: بله حاجتت چیست؟
و فرمود: مَنْ قَالَ عَشْرَ مَرَّاتٍ یَا رَبِّ یَا رَبِّ قِیلَ لَهُ لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
هر کس ده بار «یا رب یا رب» گوید: به او گفته شود: بله حاجتت چیست؟
و فرمود: مَنْ قَالَ یَا رَبِّ یَا اللَّهُ یَا رَبِّ یَا اللَّهُ حَتَّى یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ قِیلَ لَهُ لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
هر که بگوید: «یا رب یا اللَّه، یا رب یا اللَّه» تا نفسش ببرد، به او گفته شود: بله حاجتت چیست؟[7]
و فرمود: إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا سَجَدَ فَقَالَ یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ حَتَّى یَنْقَطِعَ نَفَسُهُ قَالَ لَهُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَبَّیْکَ مَا حَاجَتُک
بنده اگر در سجده بهقدر یک نفس بگوید: «یا رب یا رب یا رب» خداوند متعال به او میفرماید: بله، حاجتت چیست؟[8]
دعای غریق
عبداللَّهبنسنان میگوید که حضرت صادق علیهالسّلام فرمود:
سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَةٌ فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا إِمَامٍ هُدًى لَا یَنْجُو مِنْهَا: إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ قُلْتُ کَیْفَ دُعَاءُ الْغَرِیقِ قَالَ تَقُولُ: یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقُلْتُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِک
در این زودى براى شما شبههاى پیش خواهد آمد که نه علم خروج از آن را دارید و نه امامى هست که شبهه را براى شما حل کند، و در سرگردانى خواهید ماند افرادى که بخواهند از اینگونه شبهات رهایى پیدا کنند باید دعاى غریق را بخوانند.
عرض کردم دعاى غریق کدام است؟
فرمود: میگویى: «یا اللَّه یا رحمان یا رحیم، یا مقلب القلوب ثبت قلبى على دینک»
گفتم: «یا مقلب القلوب و الابصار ثبت قلبى على دینک»
فرمود: خداوند مقلب القلوب و الابصار هست ولیکن همانطور که من دستور دادم قرائت کن و بگو: «یا مقلب القلوب ثبّت قلبى على دینک»[9]
توجه: امام صادق علیهاسلام در این روایت فرمودند دعا را بهطور دقیق همانگونه که از اهلبیت رسیده است بخوانیم. از اینرو توجه کنید که دعای مشهوری که خوانده میشود با ده یا الله و سپس: یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک واکفنا یا قاضیالحاجات... در هیچیک از کتب روایی نیست و ظاهراً با تلفیق دعاهایی که در بالا نقل شده است، چنین دعایی ساخته شده که از ناحیه اهلبیت علیهمالسلام نیست.
قربانی برای چشم زخم
معمول ما این است که وقتى خانهمان را عوض مىکنیم و مىخواهیم به خانه جدید برویم یک گوسفند مىکشیم. یا اگر چشمهاى جارى مىکنیم، کار نویى مىکنیم، یک گوسفند مىکشیم.
وسائل، از معانىالاخبار صدوق نقل مىکند که پیغمبر اکرم: «نَهَى عَنْ ذَبَائِحِ الْجِن ـ پیغمبر از ذبایح جن نهى کرد.» [10] معلوم مىشود اسم اینها در قدیم «ذبیحةالجن» بوده است. بعد فرمود: «وَ هُوَ أَنْ یَشْتَرِیَ الرَّجُلُ الدَّارَ أَوْ یَسْتَخْرِجَ الْعَیْنَ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِک ـ یعنى کسى خانهاى مىخرد یا چشمهاى را استخراج و جارى مىکند یا کارى مثل اینها مىکند ـ فَیَذْبَحَ لَهُ ذَبِیحَةً لِلطِّیَرَةِ ـ بعد گوسفندى را مىکشند براى اینکه جلو چشم مردم را بگیرند ـ مَخَافَةَ إِنْ لَمْ یَفْعَلْ أَنْ یُصِیبَهُ شَیْءٌ مِنَ الْجِنِّ ـ اگر اینکار را نکنند جنها به او آسیب مىرسانند. (ما مىگوییم چشمزخم، معلوم مىشود عربهاى جاهلیت مىگفتند جن مىآید اینکار را مىکند.) فَأَبْطَلَ ذَلِکَ النَّبِیُّ ص وَ نَهَى عَنْهُ ـ پیغمبر اکرم(ص) این سنت رایج جاهلیت را (که دو مرتبه در میان ما رایج شده است) باطل کرد.» [11]
ولیمه بد
رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: « بئس الطّعام طعام العرس یطعمه الأغنیاء و یمنعه المساکین ـ چه بد است غذاى عروسىِ که ثروتمندان از آن بخورند و فقیران محروم مانند.» [12]
و همان حضرت فرمود: « شرّ الطّعام طعام الولیمة یدعى إلیه الشّبعان و یحبس عنه الجائع ـ بدترین غذاها غذاى ولیمهای است که سیر را به خوردن آن دعوت مىکنند و گرسنه را از آن باز مىدارند.» [13]
جهت مطالعه بیشتر روی عنوان زیر کلیک کنید
دین دل بخواهی؟! ـ و تذکری به برهنه شدن در عزاداری
[1]. تفسیر نمونه، ج1، ص: 361
[2]. احتجاجات-ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج1، ص: 285
[3]. تفسیر نمونه، ج1، ص: 331
[4]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج25، ص: 87
[5]. (الغیبة للنعمانی النص، ص231)
[6]. (کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج2، ص: 464)
[7]. الکافی، جلد2 صفحات 519 و 520
[8]. من لا یحضره الفقیه، جلد1، صفحه 333
[9]. کمالالدین و تمام النعمة جلد 2 صفحه 352
إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة) النص ص432
مهج الدعوات و منهج العبادات ص332
منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجة علیه السلام النص ص80
منهاج النجاح فی ترجمة مفتاح الفلاح مقدمه2 ص55
بحار الأنوار (ط - بیروت) ج52 ص149 و ج92 ص326
[10]. الجعفریات (الأشعثیات) ص 72
وسائل الشیعة ج11 ص507
بحار الأنوار (ط - بیروت) ج60 ص313
مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج16 ص200
أساس البلاغة ص202
[11]. مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج25، ص408
[12]. نهجالفصاحه ص371
[13]. عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة ج4 ص37