مراء
جدال، خصومت، مناظره
قسمت اول قسمت دوم
مقدمه
دین مبین اسلام افزون بر مسائل فردی انسان به روابط اجتماعی او نیز توجهی ویژه دارد.چگونگی ارتباطهای گفتاری و رفتاری بشر از اهمیت فراوانی در این مکتب برخوردار است. از جمله رذایل اخلاقی پیکار لفظی با دیگران است که به سه شکل مراء، جدال وخصومت است و هرسه از بیماریهای زبان میباشد و مایهی پدید آمدن دشمنی و از هم گسیختگی جامعهی بشری و موجب نفاق و زنده شدن کینه میگردد. به همین علت جهت در امان ماندن از آسیبهای ناشی از آنها لازم است آنها را خوب شناخته و به بررسی راههای علاج و درمان آن بپردازیم.
معنای لغوی
«جدال عبارت است از بحث و گفتگویی که به منظور کوبیدن طرف و غالب شدن بر او صورت میگیرد و علت این که به اینگونه مباحث مجادله میگویند این است که دو نفر در برابر یکدیگر به بحث و مشاجره میپردازند تا هر کدام فکر خود را بر دیگری تحمیل کند.» [1]
« مریه نیز به معنای دو دل بودن و تردید داشتن در کارها است ... همچنین امتراء و مماراة یعنى استدلال کردن در چیزى که دو دلى در آن هست و براى اثبات صحت یا نادرستى آن به دلیل متوسل شوند.»[2]
« بههرحال مراء نیز در ظاهر به همان معنای مجادله و منازعه میباشد.»[3]
« خصومت هم در لغت به معنای دشمنی و ستیزه است.»[4]
معنای اصطلاحی
در معنای اصطلاحی جدال بهتر است معنای آنرا در علم منطق و اخلاق بهطور مجزا بیان کنیم.
«جدال در اصطلاح علم منطق عبارت است از آن که انسان از مسلّمات طرف مقابل، علیه او بهرهبرداری کند؛ در مقام استدلال از مقدماتی که طرف قبول دارد استفاده کند که این روش برای قانع کردن یا خاموش کردن طرف مقابل بسیار مؤثر است و چنانچه کیفیت برخورد در اینگونه استدلال، متین و خوب باشد همان جدال احسن است که قرآن آن را تحسین کرده است.»[5]
« اُدْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن ـ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن.»(نحل/125)
«معنای جدل که مورد توجه علمای اخلاق قرار گرفته است، پیکار و ستیزه در کلام جهت چیره شدن بر طرف مقابل و ساکت کردن اوست.» [6]
ملا محمد مهدی نراقی در جامعالسعادات میفرماید: « مراء عبارت است از ایراد و اعتراض به سخن دیگرى و اظهار نقص و خلل در آن به قصد تحقیر و اهانت وى، و اظهار برترى و هوشمندى خود. و جدال همان مراء است که مورد و متعلّق آن مسائل اعتقادى و بیان و تقریر آنها باشد. و خصومت نوعى مجادله و لجاج در گفتار است براى به دست آوردن مالى یا مقصودى دیگر، و این گاهى با ابتدا و شروع به سخن است و گاهى به نحو اعتراض، و مراء جز به صورت اعتراض بر کلام دیگرى نیست. پس مراء نوعى ایذاء است، و ناشى از عداوت و حسد مىباشد. ولى جدال و خصومت، زمانى از یکى از این دو و زمانى از غیر این دو ناشى و صادر مىشود.
بدینگونه، جدال اگر بهحق باشد ـ یعنى به اثبات یکى از عقاید حقّه متعلّق باشد ـ و قصد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد، و طرف مجادله دشمنى و عناد نداشته باشد، این "جدال احسن" است و مذموم نیست، بلکه ستوده و پسندیده است و از ثبات در ایمان که از نتایج نیرومندى معرفت و بزرگى نفس است شمرده مىشود. خداى سبحان مىفرماید:
وَ لا تُجادِلُوا أهْلَ الْکِتابِ الا بِالَّتى هِىَ أحْسَنُ ـ با اهل کتاب جز به طریق نیکو مجادله مکنید. (عنکبوت/46)
و اگر جدال به حق نباشد، مذموم و همراه با عصبیّت یا غلبهجویى یا طمع مالى است، و از رذایل قوه غضب یا شهوت است، و چه بسا که موجب شک و شبهههایى شود که اعتقادات حقّه را ضعیف سازد، و لذا خداى سبحان آن را نهى کرده و مورد مذمّت قرار داده، و فرموده:
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِى اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدًى وَ لا کِتابٍ مُنیرٍ ـ از مردم کسانى هستند که دربارهی خدا بدون علم و هدایت و کتابِ روشنىبخش مجادله مىکنند.(حج/8)
و فرموده: وَ اذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فى حَدیثٍ غَیْرِهِ ـ و چون کسانى را ببینى که در آیات ما به یاوهگویى فرو مىروند از آنها روى بگردان تا در سخنى غیر از آن گفتگو کنند. (انعام/68) »[7]
تفاوت مراء، جدال و خصومت
1ـ همانطور که نوشته شد: «خصومت نوعی مجادله و لجاج در گفتار است برای بهدست آوردن مالی یا مقصودی دیگر و این گاهی با ابتدا و شروع به سخن است و گاهی به نحو اعتراض، اما مراء جز به صورت اعتراض بر کلام دیگری نیست.»
« این بدین معنا است که در مراء شخص سخنی را گفته و طرف مقابل به خردهگیری و اعتراض لب میگشاید، ولی در جدال نیازی به این نیست که شخص جدال شونده سخن آغاز کند، بلکه چه بسا دانستن عقاید او موجب آغاز جدال شود. چون در مراء، شخص قصد خودنمایی و انگیزهی کوچک کردن طرف مقابل را دارد، از اینرو تا طرف مقابل سخن نگوید او نمیتواند وارد مراء شود، اما در جدال، شخص قصد دارد فساد مطلب علمی طرف مقابل را به او بفهماند، بنابراین نیازی نیست که شخص مقابل سخن بگوید.» [8]
2ـ و باز همانطور که در قبل آمد: « مراء نوعی ایذاء و اذیت کردن است و ناشی از عداوت و حسد میباشد. ولی جدال و خصومت، زمانی از یکی از این دو و زمانی از غیر این دو ناشی میشود.»
3ـ مراء در مقایسه با جدال معنایی گستردهتر دارد. مراء در معنای پیکار کلامی و رد و بدل کردن سخن بهکار میرود، ولی فقط به امور اعتقادی و دینی محدود نمیشود، بلکه تمام امور را در برمیگیرد.
جدال به پیکارهای کلامی دربارهی مسائل دینی یا علمی گفته میشود، در حالیکه خصومت بیشتر به ستیزههای لفظی در مسائل مالی و حقوقی اطلاق میشود.
توجه به این نکته لازم است که جدال، خصومت و مراء از نظر معنا به هم نزدیک هستند و گاه در جایگاههای یکدیگر بهکار رفتهاند.»[9]
به همین دلیل ما درهر بخش از این نوشتار از هر سه لفظ یک معنا را مد نظر داریم و از تفاوتهای جزیی آنها چشم میپوشیم.
اقسام جدال و خصومت
چنانکه در قبل آمد: جدال و خصومت شامل دو نوع ممدوح و مذموم است. عقل و شرع، برخی از انواع جدل وخصومت را ستوده و برخی را نکوهیده است.
در حالیکه همانطور که در تعریف مراء آمد؛ چون قصد مراء کننده به جز توهین طرف مقابل و اثبات برتری خود نیست، به همین دلیل در هر حالی مذموم است و در اخلاق چیزی به عنوان مراء ممدوح نداریم.
جدال و خصومت ممدوح
بحث و گفتگو در مسائل علمی و دینی با همهی صورتهایش از سوی عقل و شرع نکوهش نشده است، بلکه برخی از اقسام آن ستایش شده است. جدال و مشاجره در اثبات نمودن حق یا از بین بردن باطل و یا ارشاد جاهل، نظیر مباحثهها و گفتارها و برخوردهای علمی، که اهل علم با یکدیگر دارند با رعایت پارهای شرایط مورد ستایش شرع قرار گرفته است.
جدالی که به دور از هواهای نفسانی، با زبانی خوش و گفتاری ملایم، موادی درست و دربارهی موضوعی قابل فهم و مفید صورت گیرد، بحثی پسندیده بهشمار میرود که قرآن کریم[10] و روایات به آن سفارش کردهاند.[11]
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم می فرماید:
« نَحْنُ الْمُجَادِلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ عَلَى لِسَانِ سَبْعِینَ نَبِیّا ـ ما مجادلهکنندهایم در ]تبلیغ[ دین خدا به زبان هفتاد پیامبر»[12]
ازامام صادق علیهالسلام فرق جدال به احسن و غیر احسن را پرسیدند، پاسخ فرمود: « جدال ناپسند، آن است که با پیرو باطلی بحث کنی و او باطلی را باز گوید و تو نتوانی با حجت الهی پاسخ آنرا بگویی، آنگاه سخن او راانکار کنی، یا حقی را که آن باطلپرست، به کمک آن میخواهد باطل خویش را به کرسی بنشاند، انکار کنی، تا مبادا او بر تو غلبه یابد، چون نمیدانی چگونه باید پاسخش را بگویی. اینگونه بحث، بر پیروان ما حرام است که وسیلهای برای امتحان و فتنه برادران ضعیف خود و پیروان باطل گردند. پیروان باطل، ضعف شما را در جدل و بحث، دلیل درستی مدعای خودشان قرار میدهند و ضعیف ایمانان هم سست میشوند. اما جدال نیکو و احسن آن است که خدا به پیامبرش فرمان داده، تا با منکران قیامت و زندگی دوباره پس از مرگ، بحث کند.
حضرت، پس از ذکر آیاتی که در این مورد و در رفع شبهات و اشکالات مشرکان است، می فرماید:
پس این است جدال به روش بهتر، چون راه را بر بهانهگیریهای کافران میبندد و شبهههای آنان را میزداید. ولی در جدال به غیر احسن، چون نمیتوانی میان حق و باطل جدایی بیفکنی و باطل را پاسخگو باشی، حق را منکر میشوی. این حرام است، چون تو هم مانند او حق را انکار کردهای.»[13]
پس « جدال اگر بهحق باشد ـ یعنی برای اثبات یکی از عقاید حقّه باشد ـ و قصد و غرض از آن ارشاد و هدایت باشد و طرف مجادله دشمنی و عناد نداشته باشد، این جدال احسن است و مذموم نیست، بلکه پسندیده است و از ثُبات در ایمان حکایت میکند و یکی از نتایج نیرومندی معرفت و بزرگی نفس شمرده میشود.»[14]
همچنین « علامت جدال احسن، آن است که اگر مطلب حق از جانب طرف مقابل بیان شود هیچ ناراحتی در خود احساس نکند؛ چرا که هر دو به دنبال حق و حقیقت بودند اما علامت مجادله باطل آن است که اگر سخن حق بر زبان شخص مقابل جاری شود، جدال کننده ناراحت شود و بخواهد که آنچه او میگوید صحیح باشد و آنرا به طریق جدال بر طرف مقابل تحمیل کند و در ضمن آن نقص و عیب و ایراد کلام او را ظاهر سازد.» [15]
جدال و خصومت مذموم
« اگر جدال به حق نباشد، مذموم است و از رذایل قوه غضب یا شهوت به حساب میآید که همراه با عصبیّت یا غلبه جویی یا طمع مالی میباشد.» [16]
« جدال نیکو چه در مباحث علمی و چه در مباحث دینی باید با انگیزهی الهی باشد. شرع جدالی را که از هوای نفس سرچشمه بگیرد نهی کرده است، زیرا اگرچه بحث و گفت وگو در آن، علمی است، انگیزهی فرد، نفسانی و شیطانی است؛ مانند آن که هدف فقط چیرگی بر طرف مقابل است که این از رذایل اخلاقی مثل خودپرستی و شهوت مقام نشأت میگیرد.
همچنین جدالی که با اهانت و دشنام به مخاطب همراه باشد از دیدگاه شرع نادرست است. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن ـ با اهل کتاب، جز به نیکوترین شیوه مجادله مکنید. (عنکبوت/46)
نهی خداوند از هرگونه جدال غیر احسن، دلیلی روشن بر نکوهیده بودن جدال خشن است؛ بهویژه اگر با اهانت و دشنام همراه باشد.»[17]
به همین دلیل اگر چه جدال حرام است، اما به دلیل زشتی آن، به ترکش در ایام حج (بیشتر) تأکید شده است.
« وَ لا جِدالَ فِی الْحَجّ ـ در حج، جدال نیست.»(بقره/197)
امام صادق علیهالسلام در ضمن حدیثی در خصوص جدال فرمودند:
«... الْجِدَالُ بِغَیْرِ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ مُحَرَّمٌ حَرَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى عَلَى شِیعَتِنَا ـ جدال غیراحسن حرام شده و خداوند متعال آن را بر پیروان ما حرام کرده است.» [18]
نکوهش جدال و خصومت مذموم در قرآن
خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید:
1ـ « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِى اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ ـ بعضی از مردم بیهیچ دانشی دربارهی خدا مجادله میکنند.»(حجّ/3و8 ـ لقمان/20)
2ـ « ما یُجَادِلُ فِى آیَاتِ اللّه إلاَّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَلا یَغْرُرْکَ تَقَلُّبُهُمْ فِى البِلادِ ـ جز آنها که کفر ورزیدند در آیات خدا جدال نمیکنند؛ پس، رفت و آمدشان در شهرها تو را نفریبد.»(غافر4)
3ـ « کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ ـ پیش از ایشان قوم نوح وگروههایی که بعد از ایشان بودند پیامبرشان را تکذیب کردند. و هر امّتی آهنگ پیامبر خود را کردند تا او را دستگیر کنند و به باطل ستیزه نمودند تا حق را با آن پایمال کنند. اما من آنها را [به عقوبت] فرو گرفتم و چه [عقوبتى] بود عقوبتم.»(غافر/5)
4ـ « الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِى آیَاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ کَبُرَ مَقْتا عِنْدَ اللّه وَ عِنْدَ الَّذِینَ آمَنُوا ـ کسانی که بیهیچ حجّتی که برایشان آمده باشد در آیات خدا مجادله میکنند، کار آنان نزد خدا و مؤمنان سخت ناپسند است.»(غافر/35)
5ـ « إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِى آیَاتِ اللّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِنْ فِى صُدُورِهِمْ إِلاّ کِبْرٌ مَا هُمْ بِبالِغِیهِ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ـ آنان که بیهیچ حجّتی که از آسمان آمده باشد دربارهی آیات خدا مجادله میکنند، در دلهاشان جز بزرگ منشی که بدان نرسند نیست. پس به خدا پناه ببر که او خود شنوا و بیناست.»(غافر/56)
6ـ « وَ الَّذِینَ یُحَاجُّونَ فِى اللّهِ مِنْ بَعْدِ مَا اسْتُجِیبَ لَهُ حُجَّتُهُمْ دَاحِضَةٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ عَلَیْهِمْ غَضَبٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ـ و کسانی که دربارهی خدا جدال میکنند، پس از آنکه دعوتش را اجابت کردهاند، حجّت آنها نزد پروردگارشان باطل است. خشمی [از خدا] بر آنهاست و عذابی سخت دارند.»(شوری/16)
7ـ « یُجادِلُ الَّذینَ کَفَرُوا بِالْباطِل ـ کافران همواره مجادله به باطل مىکنند.»(کهف/56)
8ـ « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِ اللَّهِ أَنَّى یُصْرَفُون ـ آیا ندیدى کسانى را که در آیات خدا مجادله مىکنند، چگونه از راه حقّ منحرف مىشوند؟!»(غافر/69)
9ـ « وَ یَعْلَمَ الَّذینَ یُجادِلُونَ فی آیاتِنا ما لَهُمْ مِنْ مَحیص ـ کسانى که در آیات ما مجادله مىکنند بدانند هیچ گریزگاهى ندارند!)(شوری/35)
دستور به ترک جدال غیر احسن در روایات اهل بیت
1ـ پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: « ذَروا المِراءَ فإنَّ المؤمنَ لا یُمارى ذَروا المِراءَ فإنّ المُمارى قد تَمَّت خَسارَتُهُ ـ مجادله را رها کنید؛ زیرا مؤمن مجادله نمیکند؛ مجادله را رها کنید؛ زیرا مجادلهگر بهطور قطع زیان میبیند.» [19]
2ـ همچنین فرمود: « ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَّ أَوَّلَ مَا نَهَانِی عَنْهُ رَبِّی بَعْدَ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ الْمِرَاء ـ از جدال دورى جویید، که نخستین چیزى که خدا پس از پرستش بتان مرا از آن نهى کرد، همین جدال است.»[20]
3ـ امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام فرمود: « مَنْ طَلَبَ الدِّینَ بِالْجَدَلِ تَزَنْدَقَ ـ هر که از راه جدل، در پی دینیابی باشد، سر از کفر و زندقه در میآورد.» [21]
4ـ و نیز فرمود: « مَن بالَغَ فی الخُصومَةِ أَثِمَ و مَن قَصّرَ فیها ظَلَمَ و لا یَستَطیعُ أنْ یَتَّقیَ اللّه مَن خاصَمَ ـ آن که در مشاجره زیادهروى کند، گنهکار است و آن که در مشاجره کوتاهى کند، [بر خود] ستم کرده است. مشاجرهگر نمىتواند تقواى الهى داشته باشد.» [22]
5ـ همچنین فرمود: « صاحِبُ المِراءِ والجَدَلِ تَراهُ مُؤذِیا مُمارِیا لِلرِّجالِ فى أندِیَةِ المَقالِ ، قَد تَسَربَلَ بِالتَّخَشُّعِ ، وتَخَلّی مِنَ الوَرَعِ ، فَدَقَّ اللّه مِن هذا حَیزومَهُ ، وقَطَعَ مِنهُ خَیشومَهُ ـ آن که برای بحث وجدل علم میآموزد در انجمنهای بحث و مذاکره علمی، مردم آزاری و ستیزهگری میکند، به فروتنی تظاهر میکند، ولی از پرهیزگاری تهی است. از اینرو، خداوند کمر او را بشکند و بینیاش را به خاک مالد.» [23]
6ـ امام باقر علیهالسلام فرمود: « إیّاکُم و أصْحابَ الخُصوماتِ و الکَذّابینَ؛ فإنَّهُم تَرَکوا ما اُمِروا بعِلْمِهِ، و تَکَلّفوا ما لَم یُؤمَروا بعِلْمِهِ حتّى تَکَلّفوا عِلْمَ السَّماءِ ـ از مشاجرهگران و دروغگویان بپرهیزید؛ چه، آنان، آنچه را باید بیاموزند رها کردهاند، امّا براى آموختن آنچه به آموختنش فرمان ندارند، خود را به زحمت مىاندازند، چندان که در فراگرفتن علم آسمان خود را به تکلّف وا مىدارند.» [24]
7ـ در سفارشات امام صادق علیهالسلام به عنوان بصری ـ که حدیثی طولانی است ـ آمده است: « اشتَغَلَ العَبدُ بِما أمَرَهُ اللّه تَعالی ونَهاهُ لا یَتَفَرَّغُ مِنهُما إلَی المِراءِ والمُباهاةِ مَعَ النّاسِ ـ هر گاه بنده به اوامر و نواهى خدا سرگرم شود، دیگر فرصتى براى ستیزهگرى و فخرفروشى با مردم پیدا نمىکند.» [25]
8ـ همچنین نقل شده است که هر گاه امام علیهالسلام بر گروهى مىگذشت که مشغول مشاجره کردن بودند، از آنها رد نمىشد، مگر آن که سه بار با صداى بلند مىفرمود: از خدا بترسید.» [26]
اگرچه ترک مجادله سفارش شده ولی به دلیل اهمیت موضوع، سفارش ویژهای به ترک آن در هنگام روزهداری شده است.
9ـ امام صادق علیهالسّلام فرمود: « إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ مِنَ الْحَرَامِ وَ الْقَبِیحِ وَ دَعِ الْمِرَاءَ ـ هر گاه روزه گرفتى گوش و چشم تو نیز باید از ارتکاب حرام و زشت روزه بدارد، و در این حال از کشمکش بپرهیز...» [27]
10ـ امام کاظم علیهالسلام به علیبن یقطین فرمود: « مُرْ أصْحابَکَ أنْ یَکُفّوا مِن ألْسِنَتِهِم ، و یَدَعوا الخُصومَةَ فی الدِّینِ ، و یَجْتَهِدوا فی عِبادَةِ اللّه عزّ و جلّ ـ به یاران خود دستور بده که زبانشان را نگه دارند و مشاجره کردن در دین را وا گذارند و در عبادت خداوند عزّ و جلّ بکوشند.» [28]
11ـ امام رضا علیهالسلام فرمود: « یا عبدَ العظیمِ، أبلِغْ عنّى أولیائى السّلامَ، و قُلْ لَهُم: أنْ لا یَجعَلوا للشَّیطانِ علی أنْفُسِهِم سَبیلاً، و مُرْهُم بالصِّدقِ فى الحدیثِ و أداءِ الأمانةِ، و مُرْهُم بالسُّکوتِ و ترکِ الجِدالِ فیما لا یَعْنیهِم ـ ای عبدالعظیم! از طرف من دوستانم را سلام برسان و به آنان بگو که شیطان را بر خود مسلّط نکنند و دستورشان ده که راستگو و امانتپرداز باشند و دستورشان ده که خاموشی گزینند و از مجادلات بیهوده بپرهیزند.» [29]
اقسام جدال غیر احسن
علامه محمد تقی مجلسی میفرماید: « اخبار نکوهش از جدل، آنجایی است که:
1ـ هدف، تنها فضلفروشی و غلبه بر حریف، با تعصب و ترویج باطل باشد،
2ـ یا آنجا که توان علمی بر پیروزی در بحث و آشکار ساختن حق نباشد و مباحثه، باعث پایدارتر شدن خصم در باطل خود شود،
3ـ یا آنجا که باطلی را با باطل دیگر دفع کنند،
4ـ یا جایی که میتوان با نرمی و عطوفت، هدایت کرد، از شیوه خشونتآمیز و تند و فتنهانگیز استفاده شود،
5ـ یا در زمان تقیه، تقیه نکند.
اما آنجا که زمان تقیه نباشد و بتواند حق را آشکار سازد و اثبات نماید، تلاش در اظهار و احیاء حق و زدودن باطل، با دلائل روشنتر و شیوهای بهتر و نیتی پاک و دور از ریاء و مراء، از طاعتهای بزرگ است. ولی نفس و شیطان، راهها و شیوههای پنهانی دارد که باید از آن دور بود و تلاش کرد با اخلاص، از آنها گریخت.»[30]
ریشههای جدال غیر احسن
یکی از غرایز اساسی و خصایص روحی که در ساختمان وجود بشر نهاده شده و او را به تلاش و فعالیتهای مداوم زندگی وا میدارد «حبّ ذات» است. اما باید دانست که سعادت بشر وقتی تأمین میشود که در بهرهبرداری از تمایلات خود دچار رکود یا زیادهروی نگردد. یکی از عوامل اساسی در پیدایش برخی خصلتهای مذموم همین افراط در پاسخگویی به غریزهی حبّ ذات است که اغلب اوقات همین نیز سبب مراء یا مجادله و خصومت باطل میگردد.
اغلب کسانی که مجادله میکنند، یا از روی تکبر است یا به دلیل تعصبی که نسبت به یک موضوع یا گروه خاص دارند و با این که میدانند نظرشان اشتباه است حاضر به پذیرش آن نیستند و یا در اثر جهل به آن میپردازند و فکر میکنند با این روش توانایی تغییر نظر طرف مقابل را دارند.
در کل باید اذعان داشت که همهی اینها از وسوسه شیاطین هستند که آنها قدم به قدم و آهسته و آرام شخص را به تور میاندازند و جدال کننده اسیر دست آنها میشود بدون این که گاهی خود متوجه باشد.
میتوان در یک تقسیم کلی ریشهی مراء، جدال و خصومت را در پنج دستهی زیر تقسیمبندی کرد:
1ـ دشمنی و کینه جویی: گاه خردهگیری بر رفتار دیگران در دشمنی با ایشان ریشه دارد. شخص کینهتوز برای ابراز نفرت خویش به اشکال گرفتن و ستیزه کردن با دیگری پرداخته، میکوشد بر او چیره شود.
2ـ حسد: رشک بردن بر مال یا مقام دیگری ممکن است انسان را به مراء و پیکار گفتاری بکشاند؛ زیرا فرد حسود، خواهان خوار کردن دیگری به هر وسیلهی ممکن است.
3ـ تکبر: گاه اظهار برتری بر دیگران فرد را به ایراد و اعتراض بر گفتار آنها وا میدارد. روایت است که: کسی که دانشی را برای مراء با سَبُک مغزان یا جدال با دانشمندان یا فراخواندن مردم به سوی خود بیاموزد، از اهل آتش است. [31]
4ـ حب دنیا: اشکال گرفتن بر دیگران ممکن است برای رسیدن به دنیا باشد.گاه علاقه به مقام یا مال انسان را به ورطهی مراء و خصومت میاندازد.
5ـ خشم: آن گاه که نیروی خشم از سیطره و فرمانبرداری نیروی خرد خارج شود، انسان را به رفتارهای ناپسند وا میدارد که از جملهی آنها جدال و مراء است. انسان خشمگین یا به فردی لجوج و معاند تبدیل میشود که میکوشد بر شخص مقابل چیره شود و به هیچوجه زیر بار پذیرش حق نمیرود یا در صورتی که حق با او باشد، برای اثبات حق به توهین و خشونت روی میآورد.
البته تمام این موارد، خود در دو قوهی شهوت و غضب انسانی ریشه دارند.[32]
آثار جدال غیر احسن
فقیه بزرگ شیعه، شهید ثانى در کتاب « منیة المرید فى آداب المفید والمستفید» در آفات و نتایج سوء مراء و جدال میفرماید:
« باید متوجه باشیم مناظرهاى که بهمنظور غلبه بر دیگران و ساکت کردن طرف و تمایل عصبى به اظهار فضل صورت مىگیرد، منبع و سرچشمه همه خوىها و رفتارهایى است که از نظر خداوند متعال ناستوده ولى از دیدگاه ابلیس ستوده است.
همانگونه که اگر کسى میان شرب خمر و سایر گناهان و زشتکارىها مخیّر باشد و شرب خمر را به خاطر ناچیز شمردن جرم آن، بر دیگر گناهان ترجیح دهد و در نتیجه همین گناه به طرف گناهان دیگر کشیده شود، همینگونه نیز اگر بر روحیه کسى حس علاقه به غلبه بر دیگران و اسکات آنها در مناظره و جاهطلبى و مباهات بر دیگران چیره و مستولى گردد، اینگونه تمایلات او را به اظهار و ارتکاب علنى تمام پلیدىها سوق مىدهد و باید دانست که جدال غیر احسن و مراء و نزاع، توأم با آفتهای بسیاری است.»
عواقب جدال غیر احسن بر اساس روایات
1ـ دوری از خدا: امام صادق علیهالسلام فرمود: « إیّاکَ و المِراءَ فإنّهُ یُحبِطُ عَملَکَ و إیّاکَ و الجِدالَ فإنّهُ یُوبِقُکَ و إیّاکَ و کَثرَةَ الخُصوماتِ فإنّها تُبعِدُکَ مِن اللّه ـ از مجادله کردن بپرهیز؛ که این کار عمل تو را بر باد مىدهد و از جرّ و بحث کردن بپرهیز؛ که این کار تو را هلاک مىگرداند و زیاد ستیزه مکن؛ زیرا که تو را از خدا دور مىکند.»[33]
2ـ نفاق: امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام فرمود: « إیّاکُم و المِراءَ و الخُصومَةَ؛ فإنّهُما یُمرِضانِ القُلوبَ علَی الإخوانِ و یَنبُتُ علَیهِما النِّفاقُ ـ از مجادله و ستیزه کردن بپرهیزید؛ زیرا این دو کار، دلها را نسبت به برادران بیمار میکند و از آنها نفاق میروید.» [34]
امام صادق علیهالسلام فرمود: « إیّاکُم و الخُصومَةَ فی الدِّینِ ، فإنَّها تَشْغَلُ القَلبَ عَن ذِکْرِ اللّه عزّ و جلّ ، و تُورِثُ النِّفاقَ ، و تُکْسِبُ الضَّغائنَ ، و تَسْتَجیزُ الکِذْبَ ـ از مشاجره کردن در دین بپرهیزید، که آن، دل را از یاد خداوند عزّ و جلّ باز مىدارد و موجب نفاق مىشود و کینه به بار مىآورد و راه بر دروغ مىگشاید.» [35]
3ـ فساد یقین: امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام فرمود: « الجَدَلُ فى الدِّینِ یُفسِدُ الیقینَ ـ مجادله کردن در دین، یقین را تباه میکند.» [36]
همچنین فرمود: « مَن صَحَّ یَقینُهُ زَهِدَ فی المِراءِ ـ کسى که یقینش درست باشد، به مجادله بىرغبت است.»[37]
4ـ ایجاد شک: همان حضرت فرمود: « إِیَّاکُمْ وَ الْجِدَالَ فَإِنَّهُ یُورِثُ الشَّکَّ فِی الدِّین ـ مبادا جدال کنید که باعث شک و تردید در دین مىشود.» [38]
5ـ ریا: امام جوادعلیهالسلام فرمود: « الْجَدَلُ یُورِثُ الرِّیَاءَ ـ مجادله باعث ریا است.»[39]
6ـ بیماری قلب: امام صادق علیهالسلام فرمود: « وَ لَا تُخَاصِمُوا النَّاسَ لِدِینِکُمْ فَإِنَ الْمُخَاصَمَةَ مَمْرَضَةٌ لِلْقَلْب ـ از مجادله با مردم دربارهی دین بپرهیزید که باعث بیماری قلب است.» [40]
7ـ گمراهی: پیامبر خدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمود:« مَا ضَلَّ قَوْمٌ إِلَّا أَوْثَقُوا الْجَدَل ـ هیچ قومی گمراه نشد مگر آن که به بحث و جدال تکیه کرد.» [41]
8ـ نابودی عمل: امام باقر علیهالسلام فرمود: « إیّاکَ و الخُصوماتِ ، فإنَّها تُورِثُ الشَّکَّ و تُحْبِطُ العَمَلَ و تُرْدی صاحِبَها و عسى أنْ یَتَکلّمَ الرّجُلُ بالشَّیءِ لا یُغْفَرُ لَهُ ـ از مشاجرات بپرهیزید که شکّ و تردید به بار مىآورند و عمل را از بین میبرند و مشاجره کننده را نابود مىگردانند و بسا که انسان [در هنگام مجادله کردن] سخنى به زبان آورد که بخشیده نشود.» [42]
9ـ عدم شفاعت: پیامبر خدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمود:« ذَرُوا الْمِرَاءَ فَإِنَ الْمُمَارِیَ لَا أَشْفَعُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة ـ جدال را ترک کنید، به درستی که از جدال کننده در روز قیامت شفاعت نشود.» [43]
10ـ نشانهی نبود ورع: امام صادق علیهالسلام فرمود: « لا یُخاصِمُ إلاّ شاکٌّ فی دِینِهِ أو مَن لا وَرَعَ لَهُ ـ مشاجره نکند، مگر آن که در دین خود شک دارد، یا کسى که ورع ندارد.» [44]
11ـ بذر شر: امام على علیهالسلام فرمود: « المِراءُ بَذرُ الشَّرِّ ـ مجادله، بذرِ شرّ است.» [45]
12ـ آشکار شدن نادانی: امام على علیهالسلام فرمود: « المُخاصَمَةُ تُبْدی سَفَهَ الرّجُلِ و لا تَزیدُ فی حَقِّهِ ـ مشاجره، نادانى انسان را آشکار مىکند و چیزى به [مطلبِ] حقّ او نمىافزاید.» [46]
13ـ دشنام خوردن: لقمان حکیم در سفارش به پسرش گفت: « یَا بُنَی مَنْ یُحِبَّ الْمِرَاءَ یُشْتَمْ ـ پسرم؛ هر که جدال و ستیزهجوئى را دوست دارد دشنام خورد.» [47]
14ـ باعث کینهتوزی: امام علی علیهالسلام فرمود: « سَبَبُ الشَّحناءِ کَثرةُ المِراءِ ـ سبب کینهورزی، ستیزهگری بسیار است.» [48]
15ـ برهم خوردن دوستی: امام هادی علیهالسلام فرمود: « المِراءُ یُفسِدُ الصَّداقَةَ القَدیمَةَ و یُحَلِّلُ العُقدَةَ الوَثِیقَةَ و أقَلُّ ما فیهِ أن تَکونَ فیهِ المُغالَبَةُ و المُغالَبَةُ اُسُّ أسبابِ القَطیعَةِ ـ ستیزه کردن، دوستیِ دیرینه را بر هم میزند وگره محکم را میگشاید. کمترین چیزی که در ستیزه کردن هست، این است که هر یک میخواهد بر دیگری چیره آید و این چیرهجویی، عامل اصلی بریده شدن پیوند دوستی است.» [49]
16ـ رفتن آبرو: امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: « مَن ضَنَّ بِعِرضِهِ فلْیَدَعِ المِراءَ ـ هرکه آبروی خود را دوست دارد، باید از مجادله بپرهیزد.» [50]
17ـ رفتن احترام: امام صادق علیهالسلام فرمود: « لا تُمارِ فیَذهَبَ بَهاؤکَ و لا تُمازِحْ فیُجتَرأَ علَیکَ ـ مجادله مکن که احترامت از بین مىرود و شوخى مکن که بر تو گستاخ مىشوند.» [51]
18ـ نشانه عالم نمای بی عمل: پیامبر خدا صلیاللهوعلیهوآله فرمود: « أمّا علامةُ المُتَکلِّفِ فأربَعةٌ: الجِدالُ فیما لا یَعنیهِ و یُنازِعُ مَن فَوقَهُ و یَتعاطَی ما لا یُنالُ و یَجعَلُ هَمَّهُ لِما لا یُنجیهِ ـ اما نشانه متکلّف [عالِم نمای مدّعیِ علم]، چهار چیز است: در موضوعاتی که به او مربوط نمیشود، بحث و مجادله میکند. با بالا دست خود میستیزد. بدانچه نتواند رسید، دست مییازد و همّت خود را مصروف چیزی میکند که نجاتش نمیدهد.» [52]
19ـ نرسیدن به حقیقت ایمان: امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: « لا یَبلُغُ عَبدٌ حقیقَةَ الإیمانِ حتّی یَدَعَ المِراءَ و هُو مُحِقٌّ ـ هیچ بندهای به حقیقت ایمان نرسد، مگر این که در عین حال که حق با اوست، مجادله را رها کند.»[53]
برای مشاهده قسمت دوم مقاله کلیک کنید
[1]. قاموس قرآن، ج2، ص23؛ المفردات فی غریب القرآن، ص: 189
[2]. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، ج4، ص219
[3]. قاموس قرآن، ج6، ص 251 ـ لغتنامهی دهخدا، ذیل لغت مراء
[4]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، آفات زبان، ص218
[5]. المنطق، ج3، ص257، نوشته علامه محمدرضا مظفر
[6]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج 4، آفات زبان، ص182
[7]. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامعالسعادات) ج3 ص377
[8]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، آفات زبان، ص182
[9]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، آفات زبان، ص182
[10]. آیات این موضوع در صفحات قبل آمده است.
[11]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، آفات زبان، ص192
[12]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) ج1 ص15 ـ الصراطالمستقیم إلى مستحقیالتقدیم ج3 ص55 ـ تفسیر نورالثقلین ج3 ص95 و ج4 ص162
[13]. أَمَّا الْجِدَالُ بِغَیْرِ الَّتِی هِیَ أَحْسَنُ أَنْ تُجَادِلَ مُبْطِلًا فَیُورِدَ عَلَیْکَ بَاطِلًا فَلَا تَرُدَّهُ بِحُجَّة ...
بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج2 ص125 و ج70، ص402 ـ نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین النص ص38 ، نوشته محمد محسن بن شاه مرتضى فیض کاشانى
[14]. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامعالسعادات) ج3 ص378
[15]. معراج السعادة، ص551 ـ نوشته ملا احمد نراقی
[16]. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامعالسعادات) ج3 ص378
[17]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، آفات زبان، ص192
[18]. التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام ص527
[19]. بحارالأنوار؛ ج2 ص138
[20]. منیةالمرید؛ ص316
[21]. اعتقادات الإمامیه (للصدوق)، ص43
[22]. نهج البلاغة؛ حکمت ٢٩٨
[23]. الأمالی للصدوق؛ ص٧٢٧
[24]. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ص67 ـ بحار الأنوار؛ ٢ج ص١٣٩
[25]. بحارالأنوار؛ ج١ ص٢٢٤
[26]. من لا یحضره الفقیه؛ ج2 ص109
[27]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج5، ص59 ـ عن غیاث بن ابراهیم: کانَ أبو عبدِ اللّه علیهالسلام إذا مَرَّ بجَماعَةٍ یَخْتَصِمونَ لا یَجوزُهُم حتّى یَقولَ ثَلاثا : اتَّقوا اللّه ، یَرْفَعُ بها صَوْتَهُ .
[28]. التوحید (للصدوق)، ص460
[29]. الاختصاص (للمفید) ص247
[30]. هذه الأخبار محمولة على ما إذا کان الغرض محض... ـ بحارالأنوار (ط - بیروت)، ج70، ص402
[31]. حضرت امام محمّد باقر علیهالسّلام فرمود: « مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُبَاهِیَ بِهِ الْعُلَمَاءَ أَوْ یُمَارِیَ بِهِ السُّفَهَاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النَّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ الرِّئَاسَةَ لَا تَصْلُحُ إِلَّا لِأَهْلِهَا ـ کسى که علم و دانشى را بهدست آورد براى اینکه بهوسیله آن بر علماء و دانشمندان فخر و سرفرازى نماید، یا بهوسیله آن با بیخردان و سبکمغزان نزاع و گفتگو کند، یا چهرههاى مردم را بهسوى خود بازگرداند (طلب علم کند تا مردم او را بشناسند و بر ایشان پیشوایى کند) پس جایگاه خود را در آتش (دوزخ) آماده ساخته، زیرا ریاست و پیشوایى شایسته نیست مگر براى کسى (خلفاء و جانشینان رسول خدا «صلوات اللَّه علیهم») که اهل آن است (لیاقت داشته و شایسته است). الکافی (ط؛الإسلامیة)، ج1، ص47 .
موارد داخل پرانتز ترجمه این حدیث، برگرفته از شرح همین حدیث توسط امام رضا علیهالسلام است. رجوع کنید به کتاب: منابع فقه شیعه ( ترجمه جامع أحادیث الشیعة) نوشته آیتالله بروجردی و عدهاى از فضلاء؛ جلد22 صفحه733.
[32]. برداشتی از کتاب اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، آفات زبان
[33]. تحف العقول؛ ص٣٠٩
[34]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص300
[35]. الأمالی للصدوق؛ ص٥٠٣ ـ شبیه همین روایت در: الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص301
[36]. غررالحکم؛ 1177
[37]. غررالحکم؛ ٨٧٠٩
[38]. أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص186
[39]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة)، ج2، ص348
[40]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج1 ص166
[41]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة) ج2 ص345
[42]. الأمالی للصدوق؛ ص٥٠٣
[43]. منیةالمرید؛ ص316
[44]. بحار الأنوار؛ ج٢ ص١٤٠
[45]. غرر الحکم؛ ٣٩٣
[46]. غرر الحکم؛ 1551
[47]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص642
[48]. غررالحکم؛ ٥٥٢٤
[49]. أعلامالدین؛ ص٣١١
[50]. نهجالبلاغة؛ الحکمة ٣٦٢
[51]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2، ص665
[52]. تحف العقول؛ ص21
[53]. کنز العمّال؛ 9024