مراء
جدال، خصومت، مناظره
قسمت دوم قسمت اول
نتایج ترک جدال غیر احسن بر اساس روایات
1ـ کامل بودن دین: امام زین العابدین علیهالسلام فرمود: « إِنَّ الْمَعْرِفَةَ بِکَمَالِ دِینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلَامَ فِیمَا لَا یَعْنِیهِ وَ قِلَّةُ الْمِرَاءِ وَ حِلْمُهُ وَ صَبْرُهُ وَ حُسْنُ خُلُقِه ـ راه شناخت کامل بودن دین مسلمان به اینهاست: سخنان بیهوده نمیگوید، کمتر بحث و جدال میکند، بردبار، شکیبا و خوشخو است.»[1]
2ـ بهشت: پیامبر اسلام صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمود: « ثَلَاثٌ مَنْ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِنَ دَخَلَ الْجَنَّةَ مِنْ أَیِّ بَابٍ شَاءَ مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ وَ خَشِیَ اللَّهَ فِی الْمَغِیبِ وَ الْمَحْضَرِ وَ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّاً ـ سه خصلت است که هر کس خداى عزّ و جلّ را با آنها ملاقات کند (با این سه خصلت بمیرد) از هر درى که خواهد داخل بهشت شود: کسى که خلقش نیکو باشد و در غیبت و حضور مردم از خدا بترسد و مجادله نکند اگر چه حق با او باشد.»[2]
و نیز فرمود: « مَن تَرکَ المِراءَ و هُو مُحِقٌّ بُنِىَ لَهُ بَیتٌ فى أعلَی الجَنّةِ و مَن تَرکَ المِراءَ و هُو مُبطِلٌ بُنىَ لَهُ بَیتٌ فى رَبَضِ الجَنّةِ ـ کسی که حق با او باشد و با این حال مجادله را رها کند، خانهای در بالای بهشت برایش ساخته میشود و کسی که وقتی حق با او نیست مجادله نکند، خانهای در حومه بهشت برایش ساخته میشود.» [3]
همچنین فرمود: « ذَرُوا المِراءَ فأنا زَعیمٌ بثَلاثَةِ أبیاتٍ فى الجَنّةِ فى رِباضِها و وَسَطِها و أعلاها لمَن تَرَکَ المِراءَ و هُو صادِقٌ ـ مجادله را رها کنید. من برای کسی که مجادله را رها میکند با اینکه درست میگوید، سه خانه در حومه و وسط و بالای بهشت ضمانت میکنم.» [4]
امام صادق علیهالسلام نیز فرمود: « مَنْ یَضْمَنُ لِی أَرْبَعَةً بِأَرْبَعَةِ أَبْیَاتٍ فِی الْجَنَّةِ أَنْفِقْ وَ لَا تَخَفْ فَقْراً وَ أَفْشِ السَّلَامَ فِی الْعَالَمِ وَ اتْرُکِ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ ـ چه کسی چهار چیز را به من تضمین میدهد، تا من چهار خانه در بهشت برای او تضمین کنم؟ انفاق کن و از تنگدستی مترس، سلام گفتن را در جهان رواج ده، بحث و جدل را واگذار هر چند حق با تو باشد، و با مردم به انصاف رفتار کن.»[5]
3ـ نشانه فروتنی: امام باقر علیهالسلام فرمود: « مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تَرْضَى بِالْمَجْلِسِ دُونَ الْمَجْلِسِ وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَى مَنْ تَلْقَى وَ أَنْ تَتْرُکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقّاً وَ أَنْ لَا تُحِبَّ أَنْ تُحْمَدَ عَلَى التَّقْوَى ـ فروتنی این است که به نشستن در پایین مجلس رضایت دهی و به هر که برخوردی، سلام کنی و مجادله را رها کنی، اگر چه حق با تو باشد.»[6]
4ـ نشانه پارسایی: پیامبر خدا صلیاللهوعلیهوآلهوسلم فرمود: « أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّا ـ پارساترین مردمان، کسی است که مجادله را رها کند هرچند حق با او باشد.»[7]
فرمایش امام خمینی رحمتالله علیه
«]اما دلیل اینکه[ مراء و خصومت... قلب را مریض مىکند و انسان را به دوستان بدبین مىکند و نفاق در دل مىرویاند، آن است که... اعمال ظاهریه را در باطن و دل آثارى است متناسب با آنها... که اعمال سیّئه تأثیرش در قلب بسیار زودتر و شدیدتر است، زیرا که انسان چون ولیده عالم طبیعت است و قواى شهوت و غضب و شیطنت با او قرین و متصرف در او هستند ـ چنانچه در حدیث وارد است: إنّ الشّیطان یجری مجرى الدّم من بنی آدم[8] لهذا وجهه قلب به مفسدات و امور موافقه با طبیعت است، و به مختصر مددى از خارج، چه از جوارح انسانى باشد یا خارج از آن، مثل مصاحب و رفیق زشت و بد خلق، در قلب اثر شدید واقع شود... انسان اگر اشتغال به مراء و خصومت پیدا کند، نگذرد مدتى مگر آنکه در قلب کدورت و ظلمتى بس هولناک پیدا شود، و خصومت ظاهرى لسانى به خصومت باطنى قلبى منجر شود و این خود سبب بزرگ نفاق و دورنگى و دورویى است. پس، باید مفاسد نفاق را نیز از مفسدههاى مراء و جدال شناخت...
و جناب صادق، علیهالسلام، آثار و علائمى از براى صاحب جهل و مراء ذکر فرمودند که یکى از آنها اذیت مردم و سوء محضر است، که خود یکى از ذمائم و مفاسدى است که براى هلاکت انسان سبب مستقل است. و در حدیث شریف[9]... اذیت مؤمنین و دوستان حق را مبارزه با حق قرار داده و مخاصمه با آن ذات مقدس شمرده.
.... و یکى دیگر از علائم و نشانههاى آن این است که توصیف حلم و بردبارى کند با آنکه متصف به آن نباشد و این خود نفاق و دوررویى است و ریا و شرک است، چنانچه اظهار خشوع کردن و از ورع خالى بودن نیز از اوضح مصادیق شرک و ریا و نفاق و دورویى است.
پس، اکنون که معلوم شد این صفت را مفاسدى عظیمه است که هر یک از موبقات و مهلکات است. لازم است که با هر ریاضت و زحمتى است خود را از این خصلت ننگآور و رذیله قلب خراب کن و ایمان کش نجات دهیم، و دل را از این ظلمت و کدورت تخلیص کنیم، و قلب را به خلوص نیت و صدق باطن مزین نماییم و صفا دهیم.
و در این باب نکتهاى است که انسان اگر قدرى تفکر کند در آن پشتش مىشکند. و آن اینست که جناب صادق، علیهالسلام، در ذیل این علامات مىفرماید: فَدَقَ اللَّهُ مِنْ هَذَا خَیْشُومَهُ وَ قَطَعَ مِنْهُ حَیْزُومَهُ ـ بکوبد خدا بینى او را و قطع فرماید کمرش را.[10] و این عبارت یا اخبار است و یا دعا، در هر صورت به وقوع پیوندد. زیرا که اگر اخبار باشد، اخبار صادق مصدّق است، و اگر دعا باشد، دعاى معصوم و ولىّاللّه است و مستجاب خواهد شد. و این خود کنایه از ذلت و خوارى و رسوایى است، و شاید انسان در دو عالم رسوا و ذلیل و خوار گردد. در این عالم پیش آنانکه مىخواست آبرومند شود بهواسطه خودنمایى و اظهار فضیلت، بهعکس آبرویش ریخته و ارزشش کاسته شود و مغلوب و ذلیل آنان شود که مىخواست بر آنها تفوق پیدا کند. و در آن عالم در محضر ملائکهی مقربین و انبیاى مرسلین و اولیاى معصومین و بندگان صالحین رسوا و خوار و ذلیل و بیمقدار شود.
پس، واى به حال ما اصحاب مراء و جدال و ارباب هواى نفسانیه و خصومات که چهقدر ما مبتلا هستیم به دست این نفس خبیث بیعاطفه که دست از ما بر نمىدارد تا در تمام نشآت و عوالم ما را هلاک کند، و هیچگاه در صدد اصلاح آن بر نمىآییم و پنبه غفلت در گوش کرده و از خواب سنگین طبیعت بر نخیزیم.»[11]
کسانی که نباید با آنها مجادله کرد
امام صادق علیهالسلام فرمود: « لا تُمَارِیَنَّ حَلِیماً وَ لَا سَفِیهاً فَإِنَّ الْحَلِیمَ یَقْلِیکَ وَ السَّفِیهَ یُؤْذِیک ـ با شخص حلیم و شخص سفیه مجادله مکن، زیرا حلیم دشمنت دارد و سفیه آزارت رساند.»[12]
همچنین فرمود: « لا تُمارِیَنَّ سَفیها و لا حَلیما فإنّ الحَلیمَ یَغْلبُکَ و السّفیهَ یُردیکَ ـ با شخص حلیم و شخص سفیه مجادله مکن، زیرا حلیم بر تو برتری مییابد و نابخرد تو را خوار سازد.» [13]
امیرالمؤمنین امام على علیهالسلام فرمود: « سِتّةٌ لا یُمارَونَ: الفَقیهُ و الرّئیسُ و الدَّنیُّ و البَذیُّ و المَرأةُ و الصَّبیُّ ـ شش کساند که با آنها مجادله نشاید: فقیه، رئیس، فرومایه، بد زبان، زن و کودک.» [14]
در سفارشات امام صادق علیهالسلام به عنوان بصری ـ که حدیثی طولانی است ـ آمده است:
« فَاسألِ العُلَماءَ ما جَهِلتَ و إیّاکَ أن تَسألَهُم تَعَنُّتا و تَجرِبَةً ـ آنچه نمىدانى از دانشمندان بپرس و بپرهیز که به قصد مجادله و آزمودن از ایشان سؤالى کنى.»[15]
درمان جدال غیر احسن
مراء و جدال و خصومت با به کار بستن دوشیوهی علمی و عملی قابل درمان است.
درمان علمی
« راه معالجهی مراء و جدال و خصومت این است که بداند که اینها باعث دشمنی و بغض و دوری میشود و مهر و الفت را زایل کرده، دوستی و یگانگی را از میان میبرد. شکّی نیست که نظام عالم بر همبستگی و یگانگی استوار است و این مقتضای عنایت الهی و حکمت ازلی است و اختلاف و تفرقه با آن سازگار نیست و عاقل نباید مرتکب خلاف فعل و حکمت پروردگار شود.»[16]
« باید در عاقبت این صفت خبیثه تأمّل کند و مذمّت آنها را شرعاً و عقلاً به نظر در آورد و بداند که اینها باعث دشمنى و عداوت، و زوال الفت و محبت مىگردد. و قطع یگانگى و دوستى مىکند. و این خلاف مطلوب پروردگار، و باعث اغتشاش کار و گرفتارى خود و پریشانى دل است. و آئینه دل بعد از جدال یا خصومت، تیره و تار مىگردد. و عزّت و وقار آدمى برطرف مىشود. و علاوه بر این، چون از حدّ ضرورت تجاوز کند اغلب آن است که باعث تضییع حق آدمى مىگردد. و چون تأمّل در اینها نمود، خود را خواهى نخواهى از آنها نگاهدارد.»[17]
« گاهی غفلت انسان از آثار زشت مراء سبب آلوده شدن او به این عمل میشود، بنابراین توجه به آثار زیانبار آن در ابعاد گوناگون، روح را از مراء بیزار میکند و تنفر و انزجار موجب دور شدن فرد از این عمل میشود.»[18]
درمان عملی
« امّا معالجه عملی آن است که در عمل همواره بر ضد مراء و جدال و خصومت رفتار کند؛ یعنی گفتار خوش و سخن نیک داشته باشد و بر آن مواظبت کند، هر چند با زحمت و به تکلّف باشد تا این که ملکه او شود و اضداد آن به کلّی برطرف گردد.» [19]
« فواید ضدّ اینها را که خوش کلامى و دلجویى است به نظر در آورد و بر آن مواظبت نماید، تا ملکه او گردد. و هر که لذّت خوش کلامى با مردم را دانست و فواید آنرا فهمید ظاهر آن است که (تا حد امکان) از آن تعدّى نکند.»[20]
« کلام خوش و احترام به دیگران، آدمی را از پیکار و ستیزه با ایشان باز میدارد. آنگاه که سخن نیکو و گفتار خوش، عادت انسان شود، خشونت و توهین و ناسزا از وجود او رخت میبندد. خوش کلامی رفتاری مورد تأیید خرد و شریعت و مایهی سعادت و پاداش آخرتی است.»[21]
یکی دیگر از راهکارهای عملی درمان این رذیله، از بین بردن ریشههای آن میباشد. همانطور که در قبل آمد، مراء، جدال و خصومت، ریشههای مختلف اخلاقی دارند که تا آنها در نفس انسان وجود دارند و وجود انسان را مسخّر خود کردهاند، رهایی از این سه رذیله مقدور نمیباشد. به همین دلیل انسان مبتلا به این رذایل، باید در صدد رفع و درمان ریشههای آن باشد که در کتب اخلاقی این مباحث بهطور مفصل ذکر شده است.
آثار اجتماعی
شیوع این صفت در میان یک ملت به نابودی وحدت فکری و مسلکی آن ملت و همچنین کشمکشهای دامنهدار در عرصه زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد که زیانهای ناشی از آنرا به آسانی نمیتوان ترسیم کرد. حداقلّ اثر آن، رویش نفاق در قلب آنها و ایجاد کینه و دشمنی در میان آنان خواهد بود. [22]
ناسالم بودن جریان بحث و جدال در تاریخ اسلام، فتنههای زیادی بر پا کرده و مسلکهای جدید و فرقهبازیهای گوناگون پدید آورده است و به مخاصمات، کتککاری، اخراج، تکفیر، تهمتها و تفرقهها کشیده شده است. به خصوص میان برخی فرق اسلامی گاهی منجر به آتش کشیدن بازارها و مدرسهها و کشتارها شده و هر دستهای، مال و جان طرف مقابل را هدر دانسته است.[23] این چیزی است که حتی امروزه هم آثار آن را در جامعه اسلامی مشاهده میکنیم.
مناظره
یکی از مصادیق بحث و جدال که امروزه زیاد دربارهی آن صحبت میشود؛ مناظره است. بهطور کلی میتوان گفت مناظره اگر «جدال احسن» بود خوب است، وگرنه از مصادیق مجادلهی باطل است.
دانشمند بزرگ ایرانی، ابوعلی سینا دربارهی مناظره میگوید: « مناظره از نظر گرفته شده است؛ پس، هدف از آن بحث دربارهی دو رأی متقابل متکفل است؛ یعنی آنکه، هر یک از دو مخاطب، متکفل یکی از آن دو رأی گردد، تا برای هر دوشان فرد محق آشکار شود و دومی او را در راه صواب یاری کند. پس هدف این دو نیز چیزی جز حصول علم نباشد.» [24]
مرحوم فیض کاشانی در زمینه، آفات مناظره بحث مبسوطی دارد که در بخشی از آن میفرمایند:
« مناظره، که برای چیره شدن بر خصم و مغلوب ساختن او و اظهار برتری نزد مردم است، سرچشمه همهی اخلاق زشت نزد خدای متعال است، صفاتی که نزد شیطان پسندیده است. آن که عشق به برتری و جاهطلبی در بحث و مباهات به دیگران دارد، این کشش، تمام ناپسندیهای درونی را تحریک میکند و رذائلی از مناظره پدید میآید.»[25]
مناظره و مجادله در سیاست
در مناظرات سیاسی بهطور معمول دو یا چند نفر روبهروی هم مینشینند تا از مسیر مباحثه و طرح دیدگاهها و نظرات خود به نتیجهای مشخص برسند که این نتیجه مشخص، اغلب کشف حق یا اقناع مخاطب است.
با این حال تعریفی که در ذهن برخی از مناظرات باقی مانده، نه مباحثه و مصاحبه با هدف آشکار شدن حق که انبوهی از مشاجره و مجادله و مغالطه در بستری از تهمت و تخریب و گروکشی با هدف پیروزی و آن هم به هر قیمت و با هر وسیلهای است.
شیوع این تعریف در میان یک ملت به نابودی وحدت فکری و مسلکی آن ملت و همچنین کشمکشهای دامنهدار در عرصه زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد که زیانهای ناشی از آن را به آسانی نمیتوان ترسیم کرد. حداقلّ اثر آن، رویش نفاق در قلب آنها و ایجاد کینه و دشمنی در میان آنان خواهد بود. چون در اثنای مجادله احساسات به هیجان درآمده، آهنگ صحبت هر قدر هم ملایم باشد باز در دلها اثر بدی برجای میگذارد.
حضرت امام خامنهای در خصوص مناظرههای سیاسی و علمی فرمودهاند:
« نباید از "آزادی" ترسید و از "مناظره" گریخت و "نقد و انتقاد" را به کالای قاچاق و یا امری تشریفاتی، تبدیل کرد چنانچه نباید بهجای مناظره، به "جدال و مراء"، گرفتار آمد و بهجای آزادی، به دام هتاکی و مسئولیتگریزی لغزید. آن روز که سهم "آزادی"، سهم "اخلاق" و سهم "منطق"، همه یکجا و در کنار یکدیگر اداء شود، آغاز روند خلاقیت علمی و تفکر بالندهی دینی در این جامعه است.» [26]
بهطور قطع یکی از مشهورترین مناظرهها در جمهوری اسلامی مربوط به انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388 است. ولی امر مسلمین جهان بعد از بیان نکات مثبت این مناظرهها، دربارهی اشکالات آن فرمودند:
« نقدها، پاسخها، جوابها. اینها محسنات این مناظرات بود که خیلی خوب بود؛ اما عیوبی هم داشت که این عیوب را باید برطرف کرد. در مواردی انسان میدید که در این مناظرهها جنبهی منطقی مناظره ضعیف میشد؛ جنبهی احساساتی و عصبی پیدا میکرد؛ جنبهی تخریبی غلبه پیدا میکرد؛ سیاهنمایی وضع موجود به شکل افراطی در این مناظرهها دیده شد؛ سیاهنمایی دورههای گذشته هم در این مناظرهها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتی مطرح شد که در جایی اثبات نشده است؛ به شایعات تکیه شد، بیانصافیهایی احیاناً دیده شد؛ هم بیانصافی نسبت به این دولت با این همه حجم خدمت، و هم بیانصافی نسبت به دولتهای گذشته و دوران سی ساله. آقایان در خلال صحبت احساساتی شدند و لابهلای حرفهای خوب، حرفهایی هم که خوب نبود، گفته شد.» [27]
برای مشاهده قسمت اول مقاله کلیک کنید
[1]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج2 ص129
[2]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص300
[3]. منیة المرید؛ ص170 ـ مستدرک الوسائل؛ ج9 ص76
[4]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج2، ص139
[5]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص144
[6]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص122
[7]. الأمالى للصدوق؛ ص73 ـ من لا یحضره الفقیه؛ ج4 ص395
[8]. شیطان همچون خون در تن فرزندان آدم است.» این حدیث را علم الیقین، (ج 1، ص 283 و مسند حنبل ص156، با اندکى اختلاف ضبط کردهاند.
[9]. پیامبر اکرم(ص) فرمود که خداوند میفرماید: « مَنْ آذَى لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَنِی بِالْمُحَارَبَة ـ کسى که یکى از دوستان مرا آزار دهد، آشکارا به جنگ من برخاسته است.» (بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج72، ص146
[10]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص49
[11]. چهل حدیث (اربعین حدیث)، ص375
[12]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص301
[13]. تحف العقول، النص، ص379
[14]. غرر الحکم؛ ص480 ـ 11047
[15]. مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، النص، ص328 ـ نوشته علی بن حسن طبرسی
[16]. علم اخلاق اسلامى؛ (ترجمه جامعالسعادات) ج3 ص381
[17]. معراج السعاده، ص554
[18]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج 4، آفات زبان، ص178
[19]. علم اخلاق اسلامى؛ (ترجمه جامعالسعادات) ج3 ص381
[20]. معراج السعاده، ص554
[21]. اخلاق الهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج 4، آفات زبان، ص213
[22]. روایات آن دربارهی ایجاد نفاق و دشمنی با برادران دینی، ضمن مباحث گذشته آمد.
[23]. نگاه کنید به " الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج1 صفحات186 تا 200؛ تحت عنوان: حرکه التنازع بین المذاهب.
[24]. الشّفاء (منطق)، ج۱، ص۱۵
[25]. محجةالبیضاء؛ ج1، ص102
[26]. پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسیهای نظریهپردازی 16/11/1381
[27]. خطبههای نماز جمعهی تهران 29/3/1388