لزوم مقابله با تحریف ـ قسمت دوم
بزرگترین مظهر شرک
تحریف مبانی دینی، و وارونه کردن دستور خداوند از مظاهر شرک است. حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی دربارهی تحریف بزرگ جدایی دنیا از آخرت، آنرا بزرگترین مظهر شرک نامیده و فرمودهاند:
« از بزرگترین مظاهر شرک در عصر حاضر، تفکیک دنیا از آخرت، و زندگى مادّى از عبادت، و دین از سیاست است. گویى خداى دنیا - معاذاللَّه - جباران و زورگویان و چپاولگران و ابرقدرتها و جنایتکارانند، و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علو و استکبار نسبت به بندگان خدا حق مسلّم آنهاست، و همگان باید پیشانى اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویى و غارتگرى و میل و ارادهى بىمهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند؛ چرا که وعاظالسلاطین و نوادگان "بلعم باعورا" فریاد برخواهند آورد که دخالت در سیاست کردید، و اسلام را چه به سیاست؟!
این، همان شرکى است که امروز مسلمانان باید با اعلام برائت، دامن خود و اسلام را از آن تطهیر کنند. آنچه جاى تأسف است، اینکه سالها غفلت مسلمین و مهجور ماندن قرآن سبب شد که دستهاى تحریف بتوانند به نام دین، هر سخن باطلى را در اذهان جاى داده و بدیهیترین اصل دین خدا را منکر شوند و شرک را جامهى توحید پوشانده و مضمون آیات قرآن را بىدغدغه انکار کنند، و در حالى که قرآن اقامهى قسط را هدف از ارسال رسل مىداند.»[1]
تحریف هدف مهم دشمن
حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی فرمودهاند:
« یکى از اهداف مهم دشمن، تحریف حقایق و تاریخ بود. اگر یک وقت در داخل کشور حنجره یا قلم مزدورى پیدا مىشد که حقایق جنگ و انقلاب و اسلام را تحریف مىکرد، مىدیدید فریادهاى تشویق از اطراف دنیا بلند مىشود. امروز نیز همینطور است. امروز هم اگر در داخل کشور کسانى به خاطر خوش کردن دل استکبار و راضى کردن دشمنان اسلام و این ملت و این کشور چیزى بگویند و بنویسند که در آن تحریف اسلام و تاریخ انقلاب و چهرههاى انقلاب باشد، مىبینید که در دنیا از طرف دستگاههاى تبلیغاتى استکبار براى او هورا مىکشند و او را تشویق مىکنند! تبیین، موضوع بسیار مهمى است. انسانها تابع بینش و دید خودشان هستند. اگر کسى بتواند حقایق را در چشم مردم تحریف کند، یعنى در واقع عمل و بازو و ارادهى مردم را به سمت گمراهى کشانده است. این همان چیزى است که دشمن مىخواهد.»[2]
از دشمن انتظاری جز تحریف نیست
طبق فرمایش قرآن بزرگترین دشمن مسلمانان یهود و مشرکین هستند:
« لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا ـ به طور مسلّم، دشمنترین مردم نسبت به مؤمنان را، یهود و مشرکان خواهى یافت.»
پس از اینان و کسانی که تحت تسلطشان هستند جز تحریف حقایق انتظار دیگری نیست.
شهید مطهری میفرماید: « در آیه 75 سوره بقره مىفرماید: "أفَتَطْمَعون أنْ یؤْمِنوا لَکُمْ" مسلمانان! شما طمع بستهاید که اینها به شما راست بگویند؟ اینها همانها هستند که با موسى مىرفتند، سخن خدا را مىشنیدند، از همانجا که برمىگشتند، در میان قومشان که مىخواستند نقل کنند، زیر و رویش مىکردند. أفَتَطْمَعونَ أنْ یؤْمِنوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَریقٌ مِنْهُمْ یسْمَعونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفونَهُ مِن بَعْدِ ما عَقَلوهُ ـ آیا انتظار دارید به (آئین) شما ایمان بیاورند، با اینکه عدهاى از آنان، سخنان خدا را مىشنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف مىکردند، در حالى که علم و اطلاع داشتند؟ تحریف هم که مىکردند نه از باب اینکه نمىفهمیدند و عوضى بازگو مىکردند؛ نه، ملت باهوشى هستند، خوب هم مىفهمیدند. در عین اینکه خوب مىفهمیدند معذلک سخنان را کج مىکردند، برعکس براى مردم بیان مىکردند.»[3]
آفت بزرگ دین
علامه شهید حضرت آیتالله مطهری فرمودهاند: « تحریف و قلب و بدعت، آفت بزرگ دین است. تحریف، چهره و سیما را عوض مىکند، خاصیت اصلى را از میان مىبرد، به جاى هدایت، ضلالت مىآورد و به جاى تشویق به سوى عمل صالح، مشوّق معصیت و گناه مىشود و به جاى فلاح، شقاوت مىآورد. تحریف، از پشت خنجر زدن است، ضربت غیرمستقیم است که از ضربت مستقیم خطرناکتر است. یهودیان که قهرمان تحریف در تاریخ جهاناند همیشه ضربتهاى خود را از طریق غیرمستقیم وارد کردهاند. على علیهالسلام را دوستانه و از طریق تحریف، بهتر و بیشتر مىشود خراب کرد تا بهصورت دشمنانه. قطعاً ضرباتى که از طرف دوستان جاهل على بر على وارد شده، از ضربات دشمنانش کارىتر و بُرّاتر بوده است. تحریف، مبارزه بدون عکسالعمل است. تحریف، مبارزه است با استفاده از نیروى خود موضوع.»[4]
« خطر تحریف فوقالعاده زیاد است. تحریف ضربت غیرمستقیم است که از ضربت مستقیم کارىتر است. اگر کتابى تحریف بشود، چه تحریف لفظى و چه تحریف معنوى، اگر کتاب هدایت باشد تبدیل به کتاب ضلالت مىشود، اگر کتاب سعادت باشد تبدیل به کتاب شقاوت مىشود. اگر کتابى باشد که انسان را رو به بالا مىبرد، در اثر تحریف رو به پایین مىآورد. اساساً به کلى آن حقیقت را عوض مىکند؛ نه تنها بدون خاصیت مىکند، بلکه اثر معکوس مىبخشد.» [5]
تحریف اهداف قیام امام حسین علیهالسلام
در میان تحریفهای مختلفی که علیه اسلام صورت گرفته است، تحریفات عاشورا از اهمیت ویژهای برخوردار است، زیرا نهضت سیدالشهدا علیهالسلام در طول تاریخ باعث زنده نگهداشتن اسلام اصیل و لزوم مبارزه با مفاسد اجتماعی بوده است.
بدیهی است وقتی این حرکت مهم تحریف شده و وارونه جلوه داده شود، انگیزه اصلی حرکتهای اصلاحگرانه از بین رفته و اسلام رو به افول خواهد گذاشت.
ولی امر مسلمین جهان در این خصوص فرمودهاند:
« عزیزان من؛ مؤمنین به حسینبنعلى علیهالسّلام! امروز حسینبنعلى مىتواند دنیا را نجات دهد؛ به شرط آنکه با تحریف، چهرهى او را مغشوش نکنند.» [6]
علامه شهید حضرت آیتالله مطهری رحمتالله علیه هم فرمودهاند:
« در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کردهایم، هم تحریفهاى لفظى ـ یعنى شکلى و ظاهرى ـ راجع به اصل قضایا، مقدمات قضایا، متن و حواشى مطلب، و هم در تفسیر این حادثه... با کمال تأسف این حادثه، هم دچار تحریفهاى لفظى است و هم دچار تحریفهاى معنوى... و باز تحریفهایى که مىشود، گاهى لااقل هماهنگى با اصل مطلب دارد، ولى گاهى تحریف نه تنها کوچکترین هماهنگى ندارد بلکه قضیه را مسخ و به کلى واژگون مىکند، به شکلى در مىآورد که به صورت ضد خودش در مىآید. باز هم با کمال تأسف باید عرض کنم تحریفهایى که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، همه در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است، در جهت بىخاصیت کردن و بىاثر کردن قضیه بوده است و در این امر، هم گویندگان و علماى امت تقصیر داشتهاند و هم مردم.»[7]
« حسین بن على خودش دلیل نهضتش را بیان کرد... در کمال صراحت مىگوید دنیاى ما را مفاسد گرفته است، امت جدم فاسد شدهاند، قیام کردم براى اصلاح، من یک مرد اصلاح طلبم... هدفى جز امر به معروف و نهى از منکر ندارم.[8]
آن وقت ما آمدیم... یک چیز دیگرى گفتیم. دو تا تحریف معنوى بسیار عجیب در اینجا کردیم... یک جا گفتیم حسینبنعلى قیام کرد که کشته بشود براى اینکه کفاره گناهان امّت باشد... ملت مسلمان خیلى چیزها را ندانسته از دنیاى مسیحیت بر ضد اسلام گرفت. یکى همین است... مىگویند عیسى بهدار رفت و این بهدار رفتن عیسى کفاره گناه امت شد... فکر نکردیم این حرف مال دنیاى مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین سازگار نیست...
تحریف معنوى دومى که از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا رخ داد این بود که گفتند... یک دستور خصوصى فقط براى او بود... یعنى قابل پیروى نیست. اگر بگویند حسین چنین کرد، تو چنین بکن! مىگوید حسین از یک دستور خصوصى پیروى کرد، به ما مربوط نیست...
امام حسین در کمال صراحت فرمود اسلام دینى است که به هیچ مؤمنى ـ حتى نفرمود به امام ـ اجازه نمىدهد که در مقابل ظلم و ستم، مفاسد و گناه بىتفاوت بماند. امام حسین مکتب به وجود آورد ولى مکتب عملى اسلامى. مکتب او همان مکتب اسلام است، ولى اسلام بیان کرد و حسین عمل کرد.
مکتب عملى اسلام را ماهرانه [تحریف کردیم] براى اینکه این حادثه را از مکتب بودن خارج کنیم و قهراً از قابل پیروى بودن خارج کنیم. وقتى از مکتب بودن خارج شد، دیگر قابل پیروى نیست. وقتى که قابل پیروى نشد، پس دیگر از حادثه کربلا نمىشود استفاده کرد.
(این) خیانتى است به حسین بن على علیهالسلام. آیا خیانتى از این بالاتر هم در دنیا صورت گرفته است؟»[9]
نمونه تحریف
« شخصى آمد خدمت حضرت صادق علیهالسلام و عرض کرد: حدیثى از شما روایت کردهاند، مىخواهم بدانم درست است یا نادرست. راجع به ولایت و مسئله عمل است. آیا راست است که شما فرمودهاید: " اذا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ ما شِئْتَ " یعنى هر وقت معرفت به امامت درست شد هر اندازه و هرچه مىخواهى عمل کن. حضرت فرمود: بلى من این جمله را گفتهام. عرض کرد: " وَ انْ زَنى وَ انْ سَرَقَ؟ " آیا معنى حرف شما این است که اگر کسى معرفت به امام پیدا کرد هرکارى که دلش مىخواهد ولو زنا و یا دزدى بکند؟ تا این جمله را گفت امام برآشفت و فرمود: واى بر شما، شما اینجور معنى کلام ما را مىفهمید؟! معنى این جملهاى که من گفتم این نیست که شما فهمیدهاید؛ مقصود من این است که وقتى امام را شناختید و معرفت به امام پیدا کردید، آنگاه هرچه دلتان مىخواهد عمل صالح انجام دهید، براى اینکه امام را شناختهاى و مىفهمى چه جور عمل صالح انجام دهى، شرط قبول عمل را پیدا کردهاى. حالا که امامشناس شدهاى، حالا که علىشناس شدهاى، حالا که حسینشناس شدهاى، هرچه مىخواهى عمل خیر کن. من کى گفتم وقتى امام را شناختى هر فسق و فجورى را که خواستى انجام بده؟»[10]
اصل حدیث نیز چنین است:
« عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَارِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع حَدِیثٌ رُوِی لَنَا أَنَّکَ قُلْتَ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ فَقَالَ قَدْ قُلْتُ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ وَ إِنْ زَنَوْا أَوْ سَرَقُوا أَوْ شَرِبُوا الْخَمْرَ فَقَالَ لِی إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ وَ اللَّهِ مَا أَنْصَفُونَا أَنْ نَکُونَ أُخِذْنَا بِالْعَمَلِ وَ وُضِعَ عَنْهُمْ إِنَّمَا قُلْتُ إِذَا عَرَفْتَ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ مِنْ قَلِیلِ الْخَیرِ وَ کَثِیرِهِ فَإِنَّهُ یقْبَلُ مِنْکَ.» [11]
لزوم مبارزه با تحریف
از مطالب گذشته مشخص شد که تحریف امر بسیار خطرناکی برای دین است، به همین دلیل مبارزه با آن نیز از اهمیت زیادی برخوردار است.
ذکر شد که امام خمینی رحمتالله علیه فرمودند اگر مرز بین اسلام ناب و اسلام امریکایی توسط حوزههای علمیه مشخص شده بود به احتمال بسیار زیاد « سید عارف حسین حسینى» رهبر شیعیان پاکستان به شهادت نمیرسید.
دربارهی لزوم مبارزه با تحریف حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی فرمودهاند:
« امروز همهى افراد ـ چه کسانى که بیاناتشان در حوزههاى وسیع کاربرد دارد، چه کسانى که در حوزههاى کوچکتر سخنانشان مؤثر واقع مىشود؛ مثل مدرسه و کلاس و دانشگاه و محیطهاى کارگرى و غیره ـ مسؤولند و اگر دیدند حقایق و محکمات اسلام و انقلاب مورد تحریف قرار مىگیرد، وظیفه دارند تبیین کنند؛ نباید سکوت کنند. امام به این نکته بسیار توجه مىکرد. و این یکى از چیزهایى است که راز استحکام و ماندگارى و پایدارى نظام در آن مندرج است.»[12]
همچنین فرمودهاند:
« نگذارید مفاهیم و کارهاى تحریفآمیز و غلط، چشمها و دلها را از چهرهى مبارک و منوّر سیدالشهدا علیهالصّلاةوالسّلام، منحرف کند. با تحریف مقابله کنید.»[13]
شهید مطهری نیز فرمودهاند: « پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: " اذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فى امَّتى فَلْیظْهِرِ الْعالِمُ عِلْمَهُ وَالّا فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اللَّهِ "[14] آنجا که بدعتها و دروغها ظاهر مىشود، آنجا که چیزهایى ظاهر مىشود که در دین نیست، مسائلى پیدا مىشود که من نگفتهام، بر عهده دانایان است که حقایق را بگویند ولو مردم خوششان نمىآید. آن کسى که کتمان مىکند، لعنت خدا بر او باد. بالاتر از این را خود قرآن کریم فرموده است: " انَّ الَّذینَ یکْتُمونَ ما أنْزَلْنا مِنَ الْبَیناتِ وَالْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَینّاهُ لِلنّاسِ فِى الْکِتابِ اولئِکَ یلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یلْعَنُهُمُ اللّاعِنونَ "(بقره/159) آن دانایانى که حقایقى را ما گفتهایم و آنها مىدانند، ولى کتمان مىکنند، مىپوشانند، اظهار نمىکنند، لعنت خدا بر آنها و لعنت هر لعنت کنندهاى بر آنها باد.»[15]
جرح راوی و غیبت واجب
شهید مطهری فرموده است: « مىدانید که غیبت حرام است، چه غیبت زنده باشد و چه غیبت مرده. ولى غیبت یک مواردى دارد که استثنا شده است یکى از موارد استثناى غیبت که همهی علماى بزرگ مرتکب این غیبت شدهاند و این غیبت را لازم مىدانند بلکه احیاناً واجب مىدانند... آن چیزى است که "جرح راوى" مىنامند. یک کسى حدیث روایت مىکند، از پیغمبر حدیث روایت مىکند، از امام حدیث روایت مىکند، آیا شما فوراً باید قبول کنید؟ نه، باید تحقیق کنید که این چگونه آدمى است؟ راستگو است یا دروغگو؟ اگر در زندگى او یک نقطه ضعفى ـ عیبى، نقصى، دروغى، فسقى ـ را کشف کردید، اینجا بر شما نه تنها جایز است، بلکه لازم است در متن کتابها این آدم را رسوا کنید، بگویید فلان کس، مثلًا اسحق بن احمرى نهاوندى، که فلان روایت را مثلًا روایت شهربانو را ولو در کافى نقل کرده است، یک آدم جعّال و وضّاع و دروغگویى بوده است. او را در مقابل تاریخ باید رسوا کنید. این کار اسمش "جرح" است. با اینکه غیبت و بدگویى است و غیبت و بدگویى نه از مرده جایز است و نه از زنده، ولى در اینجا که پاى تحریف و قلب حقایق است باید شما دروغگو را رسوا کنید.»[16]
خداوند عزّوجلّ در آیه 94 سوره حجر میفرماید:
« فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ ـ آنچه را مأموریت دارى، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روى گردان (و به آنها اعتنا نکن)!»
در تفسیر نمونه دربارهی این آیه آمده است:
« فرمان قاطعى به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مىدهد و مىگوید: در برابر هیاهوى مشرکان و مجرمان نه تنها ضعف و ترس و سستى به خود راه مده و ساکت مباش، بلکه" آشکار آنچه را ماموریت دارى بیان کن" و حقایق دین را با صراحت برملا ساز»[17]
حجتالسلام والمسلمین قرائتی نیز در بخش پیامهای این آیه مینویسد:
مبلّغ نباید به هیاهوى مخالفان اعتنا کند. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»[18]
عوام هم مسئولند
« شخصى از امام صادق علیهالسلام درباره آیه شریفه: "وَ مِنْهُمْ امِّیونَ لا یعْلَمونَ الْکِتابَ الّا أمانِىَّ " (بقره/78) که خدا از عوام یهود در آنجا انتقاد مىکند، سؤال مىکند عوام چه مسؤولیتى دارند؟ امام فرمود: بعضى از مسائل است که بشر به فطرت سلیم آن را درک مىکند. این دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمىخواهد، سلامت عقل کافى است. بعد امام مثال زد، فرمود اینکه یک عالمى مردم را به زهد و تقوا دعوت کند ولى همان که مردم را به زهد و تقوا دعوت مىکند خودش بر خلاف زهد و تقوا عمل کند، و مردم عوام هم اینها را ببینند که مىگویند و بر ضد گفته خودشان عمل مىکنند، آیا آین آدم باید درس خوانده و معلم دیده باشد و کلاس طى کرده باشد تا بفهمد که یک چنین آدمى لایق پیروى نیست؟ عوام یهود اینها را به چشم خودشان مىدیدند و به عقل خودشان درک مىکردند، "وَ اضْطُرّوا بِمَعارِفِ قُلوبِهِمْ"[19] با یک معرفت فکرى این را درک مىکردند که از چنین کسانى نباید پیروى کرد، معذلک پیروى مىکردند، پس مسؤولند.» [20]
لزوم مقابله با تحریف ـ قسمت اول
[1]. « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ـ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.»(حدید/25) و در حالى که با خطاب « کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ ـ کاملًا قیام به عدالت کنید.»(نساء/135) همهى مؤمنین را موظف به تلاش براى اقامهى قسط مىکند، و در حالى که آیات کریمهى قرآن، اعتماد به ستمگران را ممنوع مىسازد و به پیروان خود مىفرماید: « وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّار ـ بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مىشود آتش شما را فرا گیرد.»(هود/113) و گردن نهادن به ظلم طاغوت را منافى با ایمان مىشمرد و مىگوید: « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ یزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَیکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یریدُونَ أَنْ یتَحاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ یکْفُرُوا بِه ـ آیا ندیدى کسانى را که گمان مىکنند به آنچه (از کتابهاى آسمانى که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولى مىخواهند براى داورى نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند.»(نساء/60) و کفر به طاغوت را در کنار ایمان به خدا قرار مىدهد؛ « فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى ـ کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است.»(بقره/256) و در حالى که نخستین شعار اسلام، توحید، یعنى نفى همهى قدرتهاى مادّى و سیاسى و همهى بتهاى بىجان و باجان بود، و در حالى که اولین اقدام پیامبر صلاللهعلیهوآلهوسلم پس از هجرت، تشکیل حکومت و ادارهى سیاسى جامعه بود، و یا دلایل و شواهد فراوان دیگرى که بر پیوند دین و سیاست حکم مىکند، باز کسانى پیدا مىشوند که بگویند دین از سیاست جداست، و کسانى هم پیدا شدند که این سخن ضد اسلامى را از آنها بپذیرند. ـ پیام به حجاج بیتالله الحرام 14/04/1368
[2]. بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهر امام خمینى (ره) 14/03/1380
[3]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص68
[4]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص611
[5]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص123
[6]. بیانات در دیدار روحانیون و وعاظ، در آستانهى ماه محرم 03/03/1374
[7]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص70
[8]. امام حسین علیهالسلام فرمود: « أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی ـ من از سرِ مستى و طغیان و فسادانگیزى و ستمکارى قیام نکردم، تنها براى اصلاح در امّت جدّم به پا خواستم. مىخواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب علیهالسلام رفتار نمایم.» ـ تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام) ج2 ص160 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج44 ص329 ـ مقتل الحسین، خوارزمى، ج1، ص188
همچنین فرمود: « أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یتَنَاهَى عَنْهُ لِیرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً ـ آیا نمىنگرید که به حق عمل نمىشود، و از باطل جلوگیرى نمىگردد؟ با این وضع مؤمن باید به لقاى خدایش (شهادت) اشتیاق یابد، همانا من مرگ را جز سعادت، و زندگى با ستمگران را جز ملامت و ناراحتى نمىنگرم.»
نزهة الناظر و تنبیه الخاطر ج88 ـ مناقب آل أبی طالب (لابن شهرآشوب) ج4 ص68 ـ اللهوف على قتلى الطفوف (ترجمه فهرى) ص79 ـ کشف الغمة فی معرفة الأئمة (ط - القدیمة) ج2 ص32 ـ مثیرالأحزان ص44 ـ تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام) ج2 ص276 ـ بحارالأنوار (ط - بیروت) ج44 ص192 و ج44 ص381
[9]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص110
[10]. (مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ـ احیاى تفکر اسلامى ج25 ص442
[11]. الکافی (ط.الإسلامیة)، ج2، ص464
[12]. بیانات در اجتماع زائران مرقد مطهر امام خمینى (ره) 14/03/1380
[13]. بیانات در دیدار روحانیون و وعاظ، در آستانهى ماه محرم، 03/03/1374
[14]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج1 ص54
[15]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص131
[16]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص132
[17]. تفسیر نمونه ج11 ص140
[18]. تفسیر نور ج4 ص483
[19]. التفسیر المنسوب إلى الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ص299
[20]. مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ج17 ص122 ـ با تلخیص