راههای کنترل غضب
قسمت اول
رضا اخوی
اشاره
بسیار شنیده و دیدهایم که گاهی فردی بر اثر از دست دادن کنترل عصبی خود به اقدامی جنونآمیز دست یازیده و سرنوشتی ناگوار برای خود، خانواده و دیگران رقم زده و حیرت و تأسف بر جای نهاده است.
به راستی چه عاملی باعث بروز چنین حالاتی در انسان شده و چگونه میتوان آنرا کنترل نمود و با بالا بردن آستانه تحمل خود، از پیامدهای آن مصون ماند. اینها پرسشهایی است که در این نوشتار بدان خواهیم پرداخت.
نعمتی به نام غضب
بیگمان تمام دادههای الهی برای انسان حکیمانه و دارای منافع فراوان است که فقدان آن مساوی با از دست دادن برخی نعمتها خواهد بود. قوهی غضبیه نیز از این قاعده مستثنا نیست و همانند قوهی شهویه از نعمتهای بزرگ خداوند حکیم بر انسان است که خاستگاه برخی اوصاف و اعمال پسندیده است.
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه در بیان حکمت این نعمت شریف مینویسند: « بدان که قوه غضبیه، یکی از نعم بزرگ الهی است که به واسطه آن، تعمیر دنیا و آخرت شود و با آن، حفظ بقای شخص و نوع و نظام عایله گردد و مدخلیت عظیم در تشکیل مدینه فاضله و نظام جامعه دارد. اگر این قوه شریفه در حیوان نبود، از ناملایمات طبیعت دفاع نمیکرد و دستخوش زوال و اضمحلال میگردید؛ و اگر در انسان نبود، علاوه بر این، از بسیاری از کمالات و ترقیات باز میماند؛ بلکه حد تفریط و نقص، از حال اعتدال نیز از مذام اخلاق و نقایص ملکات شمرده شود که بر آن، مفاسدی بسیار و معایبی بیشمار مترتب گردد؛ از قبیل ترس و ضعف و سستی و تنبلی و طمع و کمصبری و قلت ثبات در مواردی که لازم است و راحتطلبی و خمودی و زیربار رفتن و انظلام و رضای به رذائل و فضایح که پیش آید برای خود یا عایلهاش، و بیغیرتی و کمهمتی. اداره امر به معروف و نهی از منکر و اجرای حدود و تعزیرات و سایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود، جز در سایه قوه شریفه غضبیه.
..جهاد با اعدای دین و حفظ نظام عایله بشر و ذبّ از جان و مال و ناموس و سایر نوامیس الهیه، و جهاد با نفس که اعدا عدوّ انسان است صورت نگیرد، مگر به این قوه شریفه. حفظ تجاوزات و تعدیات و حدود و ثغور و دفع موذیات و مضرات از جامعه و شخص، در زیر پرچم این قوه انجام گیرد.»[1]
واژه شناسی
خشم: «خشم» در لغت، به غضب، غیظ، قهر، سخط، برآشفتگی[2] و خلاف خشنودی[3]، بهکار رفته است.
غضب: کلمه «غضب» در لغت به معنای خشم گرفتن، خشمگینی، خلاف خشنودی، سخت خشم، و زرد خشم بهکار رفته است.[4]
عصبانیت: از جمله کلماتی که به خشم اشاره دارد، «عصبانیت» است که جلوه خشم و غضب است و به حالت کسی اطلاق میشود که از نظر روحی ناراحت است و تعادل قوای ارادی و تسلط خود را بر اثر ناراحتی و خشم از دست داده است.[5]
غیظ: از معانی مترداف خشم و غضب، «غیظ» است که در لغت به معنای خشم یا سختترین خشم یا تیزی آن است[6] و در اصطلاح، حالت برافروختگی و هیجان فوقالعاده روحی است که پس از رویارویی با ناملایمات به انسان دست میدهد.[7]
نکته: غیظ و غضب هر دو معنایی نزدیک به هم دارند، ولی یک فرق جزیی با هم دارند و آن این است که «غیظ» به معنای هیجان طبع برای انتقام در اثر مشاهده پیدرپی ناملایمات است. به همین جهت است که گفته میشود: «خدای متعال غضب میکند»، ولی گفته نمیشود: «خدای متعال غیظ میکند.»[8]
معنای اصطلاحی خشم
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه در معنای اصطلاحی غضب چنین می فرمایند: « اما غضب، پس آن یک حرکت و حال نفسانیهایست که به واسطهی آن جوشش و غلیان در خون قلب حادث شود برای انتقام. پس وقتی این حرکت سخت شود، آتش غضب را فروزان کند و پر شود شریانها و دماغ از یک دود تاریک مضطربی که به واسطهی آن عقل منحرف شود و از ادراک و رویه بازماند و موعظه و نصیحت دراین حال، فایده به حال صاحب آن نکند، بلکه شعلهی آتش غضب را فروزانتر کند. حکما گفتهاند: "مثل انسان در این حال، مثل غاری است که در او آتش فراوان افروخته شود، بهطوری که از شعله و دود پر گردد، و درآن هوا و دود.. محتبس گردد، و نفیرها و صدای سخت از آن بیرون آید، و شعلههای آتش در هم پیچد.. در این حال، علاج آن بسیار مشکل شود و خاموش نمودن آن ممکن نگردد، زیرا که هرچه در او افکنند از برای علاج، شعلههای فروزان و برافروخته، آنرا بخورد و بلع کند و .. بر ماده آن افزایش پیدا شود. از این جهت انسان در حال نائره آتش غضب، کور شود از رشد و هدایت و کر شود از موعظه و نصیحت، بلکه موعظه در این حال سبب ازدیاد غضب او شود.»[9]
مرحوم ملااحمد نراقی درباره خشم (غضب) چنین میگوید:«خشم یک حالت نفسانی است که موجب حرکت روح حیوانی از داخل به خارج میشود تا بر طرف مقابل غالب شود و از او انتقام گیرد.در صورتی که این حالت شدید باشد، حرارت زیادی در بدن ایجاد میکند، رنگ انسان ملتهب و تیره، رگها پرخون و نور عقل بیفروغ میشود. غضب برای دفع ضرر است یا به سبب امری است که واقع شده و حرکت آن برای انتقام است. اگر غضب با هدف انتقام باشد، رنگ آدمی سرخ میشود و اگر انتقام ممکن نباشد و از آن مأیوس باشد، خون به باطن میل میکند و به آن جهت، رنگ آدمی زرد میشود و اگر غضب بر کسی باشد که نداند خواهد توانست انتقام از او بگیرد یا نه، رنگ آدمی گاهی سرخ و گاهی زرد میشود.»3
آیتالله مصباح یزدی نیز میفرماید: «خشم حالتی نفسانی است که کما بیش در همهی ما وجود دارد. معمولاً زمانی که انسان احساس میکند فردی قصد تجاوز و تعدی به او، یا به مال، و یا به حیثیت و آبرویش دارد، بهطور طبیعی حالتی در او پیدا میشود که در نتیجهی آن جریان خون در رگهایش سرعت میگیرد، انرژیش را متمرکز میکند و آماده میشود که اگر تجاوزی انجام گرفت، با آن مقابله کند یا از متجاوز انتقام گیرد. این حالتی طبیعی است که خداوند برای انسان قرار داده تا در مقابل تجاوز دیگران آماده دفاع و یا آماده قصاص شود.»[10]
تعریف خشم در اصطلاح روانشناسی
از دیدگاه روانشناسی، خشم نوعی هیجان است و رفتار پرخاشگرانه یکی از راههای ابراز خشم بهشمار میرود. با این تفاوت که خشم نوعی هیجان است، ولی پرخاشگری رفتاری است که گاهی بر اثر احساس خشم در افراد دیده میشود[11] بهعبارت دقیقتر سه صورت را در رابطه با پرخاشگری و خشم میتوان تصور کرد:
1ـ گاهی ممکن است فرد بدون اینکه پرخاشگری کند احساس خشم نماید، بهعنوان مثال ممکن است کسی بهخاطر مریض بودن یا مردود شدن در امتحان خشمگین باشد؛ ولی به کسی آسیبی وارد نکند.
2ـ گاهی خشم منجر به پرخاشگری میشود. در چنین صورتی یعنی اگر پرخاشگری با خشم پیوند داده شود، پرخاشگری عاطفی نامیده میشود.[12]
3ـ گاهی ممکن است فرد بدون اینکه احساس خشم کند، برای رسیدن به هدف، رفتارهای پرخاشگرانه نشان دهد. بهعنوان مثال ممکن است فردی برای بردن در رقابت ورزشی یا مبارزات سیاسی بدون اینکه احساس خشم کند، سعی در آسیب رساندن به دیگری داشته باشد.[13]
عدهای نیز خشم را حالت هیجانی و ذهنی میدانند که با برانگیختگی فیزیولوژیک، تضادشناختی و افکار ستیزهجویانه همراه است.
البته در مورد «خشم»، تعاریف دیگری نیز از سوی فلاسفه و روانشناسان ارائه شده است که تقریباً تمام آنها، عامل اصلی بروز خشم را تهدیدها، ناکامیها و موانعی میدانند که بر سر راه افراد قرار میگیرد و هدف خشم را بیشتر دفاع، جنگ و تخریب بیان کردهاند.[14]
غضب در قرآن
قرآن کریم پیرامون یکی از ویژگیهای بارز مؤمنین چنین میفرماید: «وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون: مؤمــــنین زمانی که خشمگین میشوند (با فرو خوردن خشم خود) عفو میکنند.»(شوری/37)
در برخی دیگر از آیات، خداوند متعال مؤمنان را به کنترل خشم سفارش کرده و از صبر و تحمل در برابر حکم و قضای خداوند بهعنوان یکی از ویژگیهای بارز آنان نام برده، میفرماید: «وَ الَّذِینَ یجَْتَنِبُونَ کَبَئرَِ الْاثمْ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُواْ هُمْ یَغْفِرُون ـ و (همان) کسانى که از گناهان بزرگ و از کارهاى زشت دورى میکنند و هنگامی که (به مردم) خشم میگیرند، راه چشم پوشى و گذشت را بر میگزینند.»(شوری/37)
در آیهای دیگر، خداوند انسان را از شتابزدگی در تصمیمگیری و غضب نمودن عجولانه پرهیز داده، داستان پیامبری را نقل مینماید که زود خشم گرفتن؛ تنبیه و پشیمانی را برایش به همراه داشته است. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ ـ و ذا النون [یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین مىپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ى متراکم) صدا زد: (خداوندا) جز تو معبودى نیست! منزّهى تو! من از ستمکاران بودم.»(انبیا/87)
دربارهی ابراهیم علیهالسلام میفرماید:
«إِنَّ إِبْراهیمَ لَأَوَّاهٌ حَلیمٌ ـ به یقین، ابراهیم مهربان و بردبار بود»(توبه/114) و نیز میفرماید: «إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیب ـ ابراهیم مردى بردبار و دلسوز و بازگشت کننده (به سوى خدا) بود»(هود/75) که این دو شکل تعبیر بیانگر رابطه و نزدیکى این دو وصف با یکدیگر است. این آیات اشاره دارد که فرو بردن غضب و حلم و بردبارى و دلسوزى حتى دربارهی مجرمانی مانند آذر عموی حضرت ابراهیم علیهالسلام، از صفات برجستهی انبیاء بزرگ الهی است که پیروان آنان نیز باید بدان متصف گردند.
البته آیات دیگری نیز در این موضوع آمده است که به جهت اختصار اشاره نشده است.[15]
غضب در روایات
گسترهی بحث از خشم و غضب در روایات بسیار گسترده است؛ تبیین ماهیت، پیامدها و راهکارها، اثرات منفی خشم و غضب بر روحیات، عقل و خرد و .. نمونههایی از روایات هستند که به تعدادی از آنها در چهار محور کلی ـ به صورت گذرا ـ اشاره میکنیم.
الف: ماهیت خشم و غضب
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «الْغَضَبُ نَارٌ مُوقَدَةٌ مَنْ کَظَمَهُ أَطْفَأَهَا وَ مَنْ أَطْلَقَهُ کَانَ أَوَّلَ مُحْتَرِقٍ بِهَا ـ غضب آتشی مشتعل است، کسی که خشم خود را فرو نشاند، آن آتش را خاموش کرده است و آنکس که غضب را به حال خودش آزاد گذارد، خود اولین کسی است که در شعلههای آن خواهد سوخت.»[16]
و نیز فرموده است: « إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ طَیْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَان ـ از غضب به دور باش؛ زیرا خشم از سبک مغزیهای شیطان است.»[17]
نیز فرمود: «اَحْذَرِ الْغَضَبَ فَإِنَّهُ جُنْدٌ عَظِیمٌ مِنْ جُنُودِ إِبْلِیس ـ
از خشم برحذر باش؛ زیرا از لشکریان بزرگ شیطان است.»[18]
و فرمود: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ، فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکِم ـ غضب (تندخویى) نوعى دیوانگى است، زیرا صاحب آن پشیمان خواهد شد، و اگر پشیمان نشود دیوانگیاش مسلّم است.»[19]
و امام باقر علیهالسلام فرمود: «إِنَ هذَا الْغَضَبَ جَمْرَةٌ مِنَ الشَّیْطَانِ، تُوقَدُ فِی قَلْبِ ابْنِ آدَم ـ همانا این غضب [که در وجود شماست]، جرقهای است از شیطان که در قلب اولاد آدم بر افروخته میگردد.»[20]
و از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: «اَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ ـ
خشم و غضب کلید تمام بدىها است.»[21]
و همچنین فرمود: «لَیْسَ لِإِبْلِیسَ جُنْدٌ أَشَدَّ مِنَ النِّسَاءِ وَ الْغَضَب ـ
براى شیطان سپاهى قوىتر از زنان (فاسد) و غضب نیست.»[22]
ب: پیامدهای خشم
در حدیثی از پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم مىخوانیم:
«اَلْغَضَبُ یفْسِدُ الاِْیمانَ کَما یفْسِدُ الصَّبْرُ اَلْعَسَلَ ـ غضب ایمان را فاسد مىکند همانگونه که صبر (داروى بسیار تلخى که در تلخى ضربالمثل است) عسل را خراب مىکند.»[23]
علی علیه السلام مىفرماید: «عُقُوبَةُ الْغَضُوبِ وَ الْحَقُودِ وَ الْحَسُودِ تَبْدَءُ بِاَنْفُسِهِمْ ـ کیفر افراد خشمگین و کینهتوز و حسود، قبل از هر کس دامن خود آنها را مىگیرد.»[24]
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم: «اِیاکَ وَ الْغَضَبَ فَاَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَمٌ ـ از غضب بپرهیز که آغازش دیوانگى و آخرش پشیمانى است.»[25]
و نیز فرمود: «الْغَضَبُ یُفْسِدُ الْأَلْبَابَ وَ یُبَعِّدُ مِنَ الصَّوَاب ـ
غضب عقل آدمى را فاسد مىکند، و انسان را از کار صحیح دور مىسازد.»[26]
و فرمود: «بِئسَ القَرینُ الغَضَبُ، یُبدِى المَعائبَ ویُدنِى الشَّرَّ وَیُباعِدُ الخَیرَ ـ
غضب همنشین بدى است، عیوب پنهانى را آشکار مىسازد، شر و بدى را نزدیک و خیر و نیکى را دور مىگرداند.»[27]
امام صادق علیهالسّلام میفرماید: پدرم میفرمودند: « أَیُ شَیْءٍ أَشَدُّ مِنَ الْغَضَبِ إِنَ الرَّجُلَ لَیَغْضَبُ فَیَقْتُلُ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ[28] وَ یَقْذِفُ الْمُحْصَنَة ـ مگر چیزى مهمتر از غضب و تندخویى میباشد مردى غضب میکند و در حال غضب آدم میکشد و مرتکب قتل حرام میگردد، و یا اینکه در اثر تندى زنان پارسا را قذف میکند و آنها را متهم به زنا مینماید.»[29]
همچنین فرمود: «إِنَ الرَّجُلَ لَیَغْضَبُ حَتَّى مَا یَرْضَى أَبَداً وَ یَدْخُلُ بِذَلِکَ النَّار ـ
همانا مرد خشمگین میشود و در هنگام غضب کار انسان به جایی میرسد که به هیچچیز راضی نمیشود تا اینکه خود را به جهنم افکند.»[30]
و نیز فرمود: «الغضبُ مُمحِقَةٌ لِقَلبِ الحکیم مَن لَم یملِک غَضَبَهُ لَم یملِک عَقلَهُ ـ
خشم، نور را از قلب دانا زائل میکند. هرکس مالک خشم خویش نباشد، هرگز مالک عقل خود نیز نخواهد بود.»[31]
ج: دستاوردهای کنترل خشم
امیرالمؤمنین على علیهالسلام فرمود:
«اَعْدَى عَدُوٍّ لِلْمَرْءِ غَضَبُهُ وَ شَهْوَتُهُ، فَمَنْ مَلَکَهُما عَلَتْ دَرَجَتَهُ وَ بَلَغَ غایتَهُ ـ
سختترین دشمن انسان غضب و هواى نفس او است، هر کس بتواند این دو را مهار کند، درجهی او بلند مىشود، و به آخرین مرحلهی کمال مىرسد.»[32]
امام محمد باقر علیهالسلام فرمود: «مَن کَفَّ غَضَبَهُ سَتَر اللهُ عَورَتَهُ ـ
هر که غضب خود را نگه دارد، خداوند عیب او را بپوشاند.»[33]
امام باقر علیهالسلام:
«مَنْ کَظَمَ غَیْظاً وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى إِمْضَائِهِ ؛ حَشَا اللَّهُ قَلْبَهُ أَمْناً وَ إِیمَاناً یَوْمَ الْقِیَامَة ـ
کسی که خشم خویش را ـ با آنکه قدرت اعمال آنرا دارد ـ فرونشاند خداوند روز قیامت قلب او را پر از امن و ایمان میسازد.»[34]
امام صادق علیهالسلام: «مَنْ کَفَ غَضَبَهُ عَنِ النَّاسِ، کَفَ اللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ یَوْمِ الْقِیَامَة ـ
هر که خشم خود را از مردم باز گیرد، خدای تبارک و تعالی در روز قیامت خشم خود را از او باز میگیرد.»[35]
امام صادق علیهالسلام فرمودند:
«مَا مِنْ عَبْدٍ کَظَمَ غَیْظاً إِلَّا زَادَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِزّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة ـ
هر بندهاى غضب خود را فرو نشاند خداى تعالى به او عزتى در دنیا و عزتى در آخرت مىدهد.»[36]
و مىفرماید: «مَنْ کَظَمَ غَیْظاً ـ وَ لَوْ شَاءَ أَنْ یُمْضِیَهُ أَمْضَاهُ ـ مَلَأَ اللَّهُ قَلْبَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ رِضَاهُ ـ هرکس در حالى که قدرت بر انتقام دارد غضب خود را فرو نشاند خداى تعالى در روز قیامت قلب او را از رضاى خود پر مىسازد.»[37]
د: بایدها و بایستههای روحی هنگام خشم
علاوه بر توصیه اکید قرآن کریم به صفح و گذشت که میفرماید: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاس ـ آنان که خشم خود را فرو میبرند و از خطای مردم در میگذرند»(العمران/134) روایات نیز به بایستهها و بایدهای انسان، هنگام مواجهه با خشم و غضب و هیجان و غلیان روحی روانی پرداختهاند که به چند مورد آن اشاره میکنیم.
از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم پرسیده شد که بهترین بندگان کیانند؟ حضرت در جواب فرمود: «الَّذِینَ ...إِذَا غَضِبُوا غَفَرُوا ـ آنانکه... هرگاه خشم گیرند، درگذرند.»[38]
امام باقر علیهالسلام از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل فرمود که ایشان فرمودند: «شِیعَتُنَا الْمُتَبَاذِلُونَ فِی وَلَایَتِنَا... الَّذِینَ إِنْ غَضِبُوا لَمْ یَظْلِمُوا ـ شیعیان ما کسانى هستند که در راه ولایت ما بهیکدیگر کمک میکنند... و کسانى هستند که اگر خشم بگیرند ستم نمىکنند.»[39]
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در اوصاف متقین نیز میفرمایند: «وَ إِنْ غَضِبَ لَمْ یَنْزَق ـ
مرد با تقوی وقتی به خشم در آید، به سبکسری نمیپردازد.»[40]
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی إِذَا رَضِیَ لَمْ یُدْخِلْهُ رِضَاهُ فِی إِثْمٍ وَ لَا بَاطِلٍ وَ إِذَا سَخِطَ لَمْ یُخْرِجْهُ سَخَطُهُ مِنْ قَوْلِ الْحَق ـ
همانا مؤمن کسی است که هرگاه خشم گیرد، خشمش او را از گفتار حق بیرون نکند.»[41]
همچنین فرمود: «لَا قُوَّةَ کَرَدِّ الْغَضَب ـ هیچ قدرتی بالاتر از فرونشاندن غضب نیست.»[42]
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز در همین مورد فرمودهاند:
«أَقْدَرُ النَّاسِ عَلَى الصَّوَابِ مَنْ لَمْ یَغْضَب ـ
تواناترین مردم در تشخیص درست کسى است که خشمگین نشود.»[43]
ایشان در تعبیر گویاى دیگرى در خصوص رابطهی منفى غضب و عقل فرموده است:
«عِنْدَ غَلَبَةِ الْغَیْظِ وَ الْغَضَبِ یُخْتَبَرُ حِلْمُ الْحُلَمَاء ـ
به هنگام غلبه خشم و غضب عقل عاقلان به آزمون گذارده مىشود.»[44]
علل پیدایش غضب
غضب و خشم از عوامل و انگیزههاى مختلف سرچشمه مىگیرد و شناخت این عوامل یکى از مهمترین اسباب کنترل تُندخویى و غضب است. بعضی از این عوامل عبارتند از:
1ـ قضاوتهاى عجولانه:
وقتی خبر ناراحت کنندهاى به انسان مىرسد، اگر فوری به قضاوت بنشیند، آتش خشم در دل او شعلهور مىشود، و گاه دست به کارهاى زشت و خطرناکى مىزند، و چه بسا بعد از تحقیق و تحمل مىبیند اصل خبر نادرست یا حداقل ناقص بوده که اگر تحقیق مىکرد، هرگز خشمگین نمىشد.
در حدیثى از امیرالمؤمنین على علیهالسّلام مىخوانیم: «مِنْ طَبَائِعِ الْجُهَّالِ التَّسَرُّعُ إِلَى الْغَضَبِ فِی کُلِ حَال ـ از طبیعت جاهلان این است که در هر حال به سوى خشم و غضب سرعت مىکنند (چرا که گرفتار قضاوتهاى عجولانه مىشوند).»[45]
2ـ کم ظرفیتی:
افرادى که داراى روح بزرگ و فکر گسترده هستند، حوادث تلخ را در درون جان خود، تحمل مىکنند و نگه مىدارند، ولى افراد کمظرفیت با کمترین ناملائمى از ناملائمات بر مىآشوبند و گاه به زمین و زمان بد مىگویند. چه بسا حدیث بالا اشاره به این خصلت نیز داشته باشد.
3ـ تکبّر و خودبرتربینى:
افراد متکبّر افراد پُر توقعاند و همیشه مایل هستند که دیگران حریم آنها را حفظ کنند، مقدم آنها را گرامى دارند و امتیازات خاصى براى آنها قائل شوند، امّا هنگامى که این عکسالعملها را از مردم نمىبینند به سرعت عصبانى و خشمگین مىشوند و در مقابل هرگونه انتقاد و نصیحت از خود خشونت نشان میدهند و با بدزبانى و فحاشى، فریاد کشیدن و بىتوجهى به دیگران سعی مینمایند به خود آرامش داده و بر حقارتشان سرپوش بگذارند.
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«قَالَ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ یَا مُعَلِّمَ الْخَیْرِ أَعْلِمْنَا أَیُّ الْأَشْیَاءِ أَشَدُّ فَقَالَ أَشَدُّ الْأَشْیَاءِ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالُوا فَبِمَ یُتَّقَى غَضَبُ اللَّهِ قَالَ بِأَنْ لَا تَغْضَبُوا قَالُوا وَ مَا بَدْءُ الْغَضَبِ قَالَ الْکِبْرُ وَ التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَةُ النَّاس ـ حواریون به عیسیبن مریم علیهالسّلام گفتند:
اى آموزندهی نیکىها به ما بگو از همه خطرناکتر چیست؟
فرمود: غضب خداوند است.
عرض کردند: چگونه از غضب خداوند در امان باشیم؟
فرمود: غضب نکنید.
پرسیدند: سرچشمهی غضب چیست؟
فرمود: تکبّر و خودبزرگ بینى و مردم را کوچک شمردن.»[46]
4ـ حسد و کینهتوزى:
حسادت حالتی است که در آن شخص آرزوی از بین رفتن نعمت و کمال شخص دیگری را دارد. حسد علاوه بر این که خود یکی از امراض قلبی است، باعث ایجاد بسیاری رذائل از جمله غضب در انسان میشود، افراد حَسود، مواد اصلى کینهتوزى را در درون دل نهفتهاند و بهطور دقیق همچون مخزن باروتى هستند که با نزدیک شدن به جرقه کوچکى شعلهور مىگردد و آتش خشم از تمام وجودشان ظاهر مىشود. در احادیثى از امیرمؤمنان على علیهالسّلام مىخوانیم که فرمود:
«شِدَّةُ الْحِقْدِ مِنْ شِدَّةِ الْحَسَدِ ـ سختى کینه از سختى رشک است، (یعنى از آن ناشى شود).»[47]
«اَلْحِقْدُ مَثَارُ الْغَضَبِ ـ کینهتوزى سبب خشم است.»[48]
5ـ حرص و دنیاپرستى:
افرادى که عشق و دلباختگى به دنیا وجودشان را پُرکرده و حرص و آز در درون جانشان لانه گزیده، کمترین مزاحمت به منافع خویش را تحمل نمىکنند و به سرعت بر مىآشوبند و از آنجا که زندگى اجتماعى خالى از مزاحمتهاى پى در پى نیست، مىتوان گفت این گونه افراد در اغلب اوقات خشمگین و عصبانى هستند و اگر نتوانند خشم خود را بر سر این و آن بریزند، درون جانشان را همچون خوره مىخورد.[49]
6ـ حُبّ دنیا و حُبّ نفس:
حب نفس شامل حب جاه و مقام و مال و.. میشود. انسانی که به این امور اهمیت زیادی بدهد، در بسیاری اوقات برای بهدست آوردن آن بر دیگران غضب و خشم میکند.
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه دربارهی عوامل غضب میفرماید:
«یکی از آنها که شاید مهمتر از همه باشد و آنرا اُمُّالامراض باید نامید، حبّ دنیا است که از آن تولید اکثر یا جمیع امراض نفسانیه شود، چنانچه در روایات شریفه نیز آنرا "رأس هر خطیئه" معرفی نمودهاند و چون حبّ مال و جاه و حبّ بسط قدرت و نفوذ اراده و حب مطعم و منکح و مَلبس و امثال آن از شُعَب حب دنیا و حب نفس است، از این جهت، جمیع اسباب مهیجه غضب را باید به آن برگرداند، و انسان چون علاقهمندی به این امور پیدا کرد و طوق محبت اینها را بر گردن افکند، اگر فیالجمله مزاحمتی برای او راجع به هر یک از اینها پیدا شود، برای دفع مزاحم، خون قلبش به غلیان آید و قوه غضبش تهییج شود.»[50]
7ـ جهل
ایشان همچنین میفرماید: «سبب دیگر از مهیّجات غضب آن است که انسان غضب و مفاسد حاصله از آنرا، که از اعظم قبایح و نقایص و رذایل است، به واسطهی جهل و نادانى کمال گمان کند و از محاسن شمرد. چنانچه بعضى از جهال آنها را جوانمردى و شجاعت و شهامت و بزرگى دانند و از خود تعریفها و توصیفها کنند که ما چنین و چنان کردیم، و شجاعت را، که از اعظم صفات مؤمنین و از صفات حسنه است، اشتباه به این رذیله مهلکه کردند.»[51]
تذکر: فرق جهل و شجاعت
«باید دانست که شجاعت غیر از آن است و موجبات و مبادى و آثار و خواص آن غیر از این رذیله است. مبدأ شجاعت قوّت نفس و طمأنینه آن و اعتدال و ایمان و قلت مبالات به زخارف دنیا و پست و بلند آن است. اما غضب از ضعف نفس و تزلزل آن و سستى ایمان و عدم اعتدال مزاج روح و محبت دنیا و اهمیت دادن به آن و خوف از دست رفتن لذایذ نفسانیه است. و لهذا این رذیله در زنها بیشتر از مردها، و در مریضها بیشتر از صحیحها، و در بچهها بیشتر از بزرگها، و در پیرها از جوانها بیشتر است. و شجاعت عکس آن است. و کسانى که داراى رذایل اخلاقى هستند زودتر غضبناک شوند از کسانى که فضایل مآباند، چنانچه مىبینیم بخیل زودتر و شدیدتر غضب کند اگر متعرض مال و منالش شوند از غیر او.»[52]
دیگر عوامل: «اسباب دیگرى براى غضب ذکر کردهاند مثل عجب و افتخار و کبر و مراء و لجاج و مزاح و غیر آن... و شاید بیشتر یا تمام آنها به این دو مبدأ و مطلب که ذکر کردیم (حبّ نفس و جهل) برگشت کند، یا به واسطه و یا بلاواسطه.»[53]
اقسام و مراتب خشم
1) تفریط: تفریط قوه غضب به آن است که کسى بهطور کلى از این قوه بىبهره باشد یا غضبش به حدى ضعیف باشد که در موارد ضرورى و لازم هم بروز نکند. این حال ناپسند و مذموم بوده و از آن به بىتعصبى تعبیر مىشود و از جمله ثمراتش بىغیرتى در مقابل حرام و تحمل خوارى و پستى و ضعف و انکسار و سکوت در مقابل انجام منکرات است.
2) افراط: افراط در غضب آن است که قوه غضب چنان بر صاحبش مسلط شود که از اختیار عقل و شرع خارج گردد، در این صورت بصیرت از انسان سلب شده و قدرت تفکر را از دست مىدهد، اختیار نفس از کف او خارج مىگردد و از دیدن عبرتها کور و از شنیدن مواعظ کر مىشود. از جمله آثار ظاهرى این حالت، تغییر رنگ، لرزش اعضاء، خروج افعال از ترتیب و نظام، اضطراب در حرکات و سخنان، باز شدن زبان به فحش و ناسزا و سخنان ناهموار و کتک کارى و حمله به دیگران مىباشد.
3) اعتدال: ریشهکن کردن اصل غضب از وجود انسان کارى است غیر ممکن و ما هم مکلف به آن نیستیم بلکه آنچه ما تکلیف داریم و ممکن هم هست این است که صولت و قدرتش را بشکنیم و بهطورى آنرا تضعیف کنیم که در درون شدید نشود و آثارش در صورت هویدا نگردد، و در مرتبهی لایق خود یعنى تحت اشارت عقل و شرع بماند و در جایى که غضب لازم است، بروز کند و در جایى که حلم لازم است انسان بتواند حلیم باشد و طورى نباشد که انسان را از حال اختیار خارج کند.
بالاتر از این ما هیچ تکلیفى نداریم و آنچه مورد رضاى خداست همین است که غضب در اختیار انسان باشد و لذا خداى تعالى مىفرماید: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ ـ و آنان که خشم خود را فرو مىبرند.»(العمران/134) در حالى که اگر نداشتن غضب پسندیده بود بایستى بفرماید: «والفاقدین الغیظ» یعنى: آنهایى که هیچ غضبى ندارند.»[54]
خشم مقدس
در سیره رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به نقل از امیرمؤمنان علیهالسلام آمده است که آن حضرت برای امور دنیا هرگز عصبانی نمیشد؛ اما هرگاه برای حق غضبناک میشد، احدی را نمی شناخت و خشم پیامبر آرام نمی شد تا اینکه حق را یاری کند.[55]
علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه در این زمینه میفرماید: «هر گاه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم خشمگین میشد ـ که البته جز برای خدا غضب نمیکرد ـ چیزی تاب مقاومت در برابر غضب آن حضرت را نداشت.»[56]
همین شیوه در زندگی سائر معصومین علیهمالسلام نیز وجود داشت و به همگان این نکته را یادآور میشود که نباید در برابر پایمال شدن حقوق الهی و حقوق مردم و رواج گناه و معصیت بیتفاوت و بیاعتنا بود.
[1]. شرح چهل حدیث ص 134ـ 135
[2]. لغتنامه دهخدا
[3]. لسان العرب
[4]. لغتنامه دهخدا، و فرهنگ معین
[5]. همان
[6]. فرهنگ جامع نوین، ماده «غلیظ»
[7]. تفسیر نمونه، ج3، ص97
[8]. المیزان ج4، ص28
[9]. شرح چهل حدیث، ص134 ـ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص238-239
[10]. ر.کhttp://mesbahyazdi.org درسهای اخلاق آیتالله مصباح، جلسه چهلوپنجم 1387 ـ 1388
[11]. رباب حامدی، کنترل خشم، ص14
[12]. ر.ک: رابرت ای. فرانکن؛ انگیزش و هیجان، مترجمان: حسن شمس اسفندآباد، غلامرضا محمودی، سوزان امامیپور، ص403
[13]. همان ص 362
[14]. رک: نشریه مطالعات اسلام و روانشناسی، پاییز و زمستان 1388 - شماره 5 (صص43 تا 64، مقاله مدیریت خشم بر اساس آموزههای اسلامی و روانشناسی نوین.
[15]. برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به: آل عمران/134، اعراف/150 و 152 و154، الانفال/16، نحل/106، طه/81 و86، شورى/16، فتح/6، مجادلة/14، ممتحنة/13،نور/9 و..
[16]. مستدرک الوسائل، ج12، ص11
[17]. نهج البلاغه، نامه 76
[18]. همان، نامه 69
[19]. همان، حکمت 255
[20]. کافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص304
[21]. کافی، ج2، ص303
[22]. تحف العقول، ص363
[23]. کافی، ج2، ص302
[24]. عیون الحکم والمواعظ، ص342
[25]. همان ص96
[26]. مستدرک ج12، ص11
[27]. همان ص13
[28]. این بخش روایت اشاره به آیه 151 سوره انعام دارد
[29]. الکافی (ط ـ الإسلامیة) ج2 ص303
[30]. کافی ج 2 ص 305
[31]. کافی ج 2 ص 305
[32]. میزان الحکمه، ج3، ص1847
[33]. کافی، ج2، ص303
[34]. کافی ج 2، ص110، وسائل الشیعه، ج12، ص177
[35]. همان، ص305
[36]. کافی، ج2، ص110
[37]. همان
[38]. صفات الشیعه، شیخ صدوق، ص45
[39]. کافی، ج2، ص237
[40]. همان، ص227 ـ این مطلب در خطبه متقین در نهجالبلاغه با همین عبارت نیامده است.
[41]. همان ص234
[42].تحفالعقول، ص283
[43]. غررالحکم ص196 شماره 221
[44]. عیون الحکم و المواعظ، ص338
[45]. غررالحکم، ص677 شماره 6875
[46]. خصال شیخ صدوق، ج1 ص6
[47]. عیونالحکم و المواعظ (للیثی) ص298 شماره 5315
[48]. تصنیف غررالحکم، ص299 شماره 6776
[49]. برای اطلاع بیشتر، ر. ک: اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج3، بحث حلم و غضب. و کتاب معراجالسعادة، ملا احمد نراقی، ص198
[50]. شرح جنود عقل و جهل، ص253
[51]. شرح چهل حدیث، ص142
[52]. همان
[53]. شرح چهل حدیث ص143
[54]. ر.ک: معراج السعادة، ملا احمد نراقی، ص197 ـ جامع السعادات، محمد مهدی نراقی، ج۱ ص ۲۸۹ ـ اخلاق سید عبدالله شُبّر ـ شرح جنود عقل و جهل، (امام خمینی رحمتاللهعلیه) ص 241 – 254 و...
[55]. معراجالسعادة، ص226
[56]. سنن النبی، علامه محمد حسین طباطبایی، قم، نشر صلاة، 1385 ق، ص76