محبت خدا به بندگانش
1ـ وَ إِذا سَاَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ
«و هنگامى که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم.»
(بقره/186)
2ـ در حدیث قدسی آمده است:
یَابْنَ آدَمْ وَ حَقُّکَ عَلَیَّ اَنّیِ اُحِبُّکَ، فَبِحَقّیِ عَلَیْکَ اَحَبَّنیِ
«اى فرزند آدم! به حقّ تو بر من قسم که من تو را دوست مى دارم، پس تو را به حقّ خودم بر تو قسم مى دهم که تو نیز مرا دوست بدار.»
( رساله لقاءالله آیت الله ملکی تبریزی)
3ـ بدون شک خداوند مهربان ترین مهربانان است.
قالَ رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِاَخی وَ اَدْخِلْنا فی رَحْمَتِکَ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (اعراف/151)
وَ اَیُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ اَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (الأنبیاء/83)
فَاللَّهُ خَیْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (یوسف/64)
یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَ هُوَ اَرْحَمُ الرَّاحِمینَ. (یوسف/92)
4ـ خداوند به حضرت داوود فرمود:
لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم ورِفقی بِهِم وشَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم لَماتوا شَوقا إلَیَّ ، وتَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتی،
یا داودُ ، هذِهِ إرادَتی فِی المُدبِرینَ عَنّی ، فَکَیفَ إرادَتی فِی المُقبِلینَ عَلَیَّ ؟
یا داودُ ، أحوَجُ ما یَکونُ العَبدُ إلَیَّ إذَا استَغنى عَنّی ، و أرحَمُ ما أکونُ بِعَبدی إذا أدبَرَ عَنّی ، و أجَلُّ مایَکونُ عَبدی إذا رَجَعَ إلَیَّ.
اگر آنان که از من رویگردان شده اند، مى دانستند که چگونه در انتظارشان هستم و چه مهرى نسبت به آنان دارم و چه قدر مشتاقم که معصیت شان را ترک کنند ، از اشتیاق من مى مردند و در راه محبّتم ، بند از بندشان جدا مى شد.
اى داوود ! این اراده من است درباره کسانى که از من رویگردان شده اند. پس اراده ام درباره روى آورندگان به من ، چگونه است؟
اى داوود ! بیشترین نیاز بنده به من ، هنگامى است که از من احساس بى نیازى کند . بیشترین مهربانى من به بنده ، هنگامى است که از من رویگردان شود و بیشترین ارجمندى بنده ام نزد من ، هنگامى است که به سوى من بازگردد .
(المحجّة البیضاء: 8 / 62)
5ـ بیش از مهر مادر
شنیدم جوانی پلید و شرور
به "مادر" همی تاخت غرور
ز سیلی بیازرد رخسار او
زدی صدمه بر جسم بیمار او
بدان سان که با حال اندوهگین
بیافتاد "مادر" به روی زمین
جوان پاره سنگی گرفتش به دست
سر مادر بینوا را شکست
پس آنگاه او را بگرفت به دوش
به صحرا ببردش به جوش و خروش
تنی را که افتاد توانی نداشت
به بالای کوه بلندی گذاشت
که تا طعمه گرگ صحرا شود
مگر عیش و نوشش محیا شود
چو میخواست برگردد آن تیره بخت
در آن حال مادر بنالید سخت
که ای کردگار حکیم و بزرگ
نگردد جوانم گرفتار گرگ
خدایا ز فرزند من دستگیر
که سالم از این کوه آید به زیر
به موسی خطاب آمد از دادگر
که موسی برو مهر "مادر" نگر
به بین مهر مادر چه ها میکند
جفا دیده اما دعا میکند
چو موسی ندای خدا را شنید
به سوی خدا ناله از دل کشید
که یارب مرا شورها در سر است
ز مهری که در سینه مادر است
ببین مهر مادر بود تا کجا
که مزد جفا را دهد با وفا
پسر در نهایت جفا می کند
ولی مادر او را دعا میکند
دوباره خطاب آمدش بر کلیم
ز سوی خدای غفور و رحیم
کو موسی از این مادر دلپریش
منم مهربانتر به مخلوق خویش
از این مادر و مهر او با پسر
بود لطف من با بشر بیشتر
ولی حیف که او خودستائی کند
ندانسته از من جدایی کند
بدین زشت کاریش از آن دلخوشم
که با توبهای ناز او میکشم
6ـ وَ الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه.
آنها که ایمان دارند، عشق شان به خدا، شدیدتر است.
بقره:165
7ـ محبت در اطاعت است
امام صادق علیه السلام فرمود:
هرگاه خداوند متعال بنده اى را دوست بدارد، طاعت خود را به او الهام فرماید، قناعت را پیشه او کند، در دین فقیه و آگاهش گرداند، جانش را با یقین نیرو بخشد، پس به کفاف زندگیش، بسنده کند و جامه عفت بپوشد. و هرگاه خداوند بنده اى را دشمن دارد، مال را محبوب او گرداند، آرزوهایش را دراز کند، دنیا را به دلش اندازد، او را به خواهش هاى نفْسش وا گذارد، پس او بر مرکب ستیز بنشیند و بساط فساد را بگسترد و بر بندگان ستم کند.
(أعلام الدین : 278)
7ـ بیش از هزار برابر محبت مادر
روزی شخصی از بیابان به سوی مدینه می آمد، در راه دید پرنده ای به سمت لانه اش پرواز می کند. سراغ بچه های خود در لانه رفت. آن شخص کنار لانه رفت و دید که پرنده چند جوجه خیلی زیبا دارد. جوجه های آن پرنده را از لانه در آورد و با خود گفت: اینها را به عنوان هدیه نزد پیامبر(ص) ببرم.
آنها را به حضور پیامبر(ص) آورد. در این هنگام جمعی از اصحاب حاضر بودند؛ ناگاه دیدند پرنده مادر، بی آنکه از مردم وحشت کند آمد و خود را روی جوجه های خود انداخت. معلوم شد پرنده مادر، به دنبال آن شخص به هوای جوجه هایش آمده و محبت و علاقه به جوجه ها بقدری زیاد بوده که بی آنکه از دیگران وحشت داشته باشد که او را نیز دستگیر کنند، آمد و خود را به روی جوجه هایش انداخت و با زبان حال جوجه های خود را می خواست.
پیامبر(ص) به حاضران رو کرد و فرمود: «این محبت مادر نسبت به بچه هایش درک کردید، ولی بدانید خداوند هزار برابر این محبت، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد!»
(اقتباس از لئالى الاخبار)