... آنچه شما تقدیم کردید ماهی بود و آن چه من نوشتم ماهیگیری ...
اشاره:
در بین نماز مغرب و عشاء فردی در مسجد بلند شد و درخواست کمک کرد. از ظاهرش پیدا بود که فردی آبرومند است و گدای حرفهای نیست. یکی از دوستان بسیجی بعد از بررسی تصمیم گرفت تا دو سکه طلا ربع بهار به ایشان هبه نماید. بنده خواهش کردم تا آن دو سکه را بدهد تا من به فرد مذکور تقدیم نمایم. با ایشان هماهنگ کردم تا فردا شب برای گرفتن دو سکه بیاید. در این فرصت این متن را تهیه کردم و به همراه آن دو سکه تقدیم آن برادر گرامی نمودم. وقتی دوست بسیجیام دلیل این کار را جویا شد، عرض کردم: آنچه شما تقدیم کردید ماهی بود و آن چه من نوشتم ماهیگیری. [1]
************************************************
توکل
و چگونگی درخواست از خداوند
الف ) امام صادق علیه السّلام مىفرماید:
خداوند به حضرت داود علیهالسّلام وحى کرد: هر بندهاى از بندگانم فقط به من متمسک شود و من نیّت او را صادق بیابم، اگر آسمان و زمین و تمام آنچه در آنهاست با او در افتند برایش راه گریز قرار مىدهم. و هر بندهاى از بندگانم به کسى جز من متمسک شود و این معنى را در نیّت او بیابم، اسباب آسمانى را از دست او قطع و زمین را زیر پایش سوراخ مىکنم، و برایم مهم نیست که در کجا هلاک شود.
ب ) و در روایتی دیگر نیز آنحضرت مىفرماید:
در کتابى خواندم که خداى تعالى مىفرماید:
قسم به عزت و مجد و جلالم، قسم به رفعتم بر عرش، هر کس به کسى جز من امیدوار باشد امیدش را به یأس مبدل و در بین مردم خوارش مىکنم، و از مقام قربم طرد و از درجه وصلم دورش مىسازم، در شدائد به غیر من امید مىبندد؟ در حالى که شدائد در دست من است؟ به غیر من امیدوار است و در خیالش در دیگرى را مىکوبد در حالى که کلید تمام درهاى بسته در دست من است و در خانهام به روى کسانى که مرا بخوانند باز است؟ چه کسى در مهمى به من امید بست که امیدش را قطع کردم؟ من آرزوى بندگانم را نزد خود محفوظ داشتم و آنها به حفظ من راضى نشدند، آسمانهایم را از کسانى که از تنزیه من خسته نمىشوند پر کردم و به آنها دستور دادم که در به روى بندگانم نبندند و بندگان به قول من اعتماد نکردند، آیا نمىداند که هر کس به مصیبتى دچار شود کسى نمىتواند خلاصش کند؟ آیا مىپندارد من که قبل از درخواست عطا مىکنم؛ با درخواست، جواب سائلم را نمىدهم؟ آیا من بخیلم که بندهام مرا بخیل مىداند؟ آیا جود و کرم از من نیست؟ آیا عفو و رحمت در دست من نیست؟ اگر تمام اهل آسمانها و زمین آرزومند باشند و به هر کدام به قدر آرزوى همه عطا کنم ذرّهاى از ملکم کاسته نمىشود چگونه کم شود از ملکى که قیّم آن منم؟ پس واى به حال کسانى که از رحمت من ناامیدند، واى به حال کسانى که مراعات مرا نکردند و مرتکب معصیت من شدند. [2]
ج) حضرت امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود:
« بخدا قسم بنده مؤمن در حاجت خود براى خداى عزّ و جلّ اصرار نمیکند جز آنکه خدا حاجتش را روا میسازد.» [3]
د) حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام فرمود:
« خداى عزّ و جلّ اصرار در درخواست بعضى از مردم را بر بعضى نمىپسندد و آن را براى خود دوست دارد، خداى عزّ و جلّ، دوست دارد که از او سؤال کنند و آنچه نزد او است بخواهند» [4]
2ـ کسانی در عالم هستی هستند که صاحب و دلبسته ندارند ولی ما که اینگونه نیستیم. ما آقایی داریم که مهربانترین افراد است و جواب شیعیان و محبین خود را بلا درنگ میدهد.
به این دو روایت دقت فرمایید.
روایت اول
مرد فقیری بر امام حسن علیهالسلام وارد شد و سلام کرد و در گوشهای نشست، امام از او پذیرایی کرد و برایش انگور آورد مرد فقیر خوشهای انگور برداشت و به امام گفت: « ای فرزند امیرمؤمنان تو را به آن خدائی که این نعمت را به تو داده قسمت میدهم که به فریاد من برسی و مرا از دست دشمن رهایی بخشی چرا که دشمن من بسیار ستمکار است و به پیر و جوان، خرد و کلان رحم نمیکند»
امام فرمود: « دشمنت را معرفی کن تا شرّش را از سر تو کم کنم»
مرد فقیر گفت:« دشمن من فقر و نداری است»
حضرت خدمتکارش را صدا زد و به او فرمود: « هر چه موجودی داریم بیاور»
خدمتکار رفت و پنج هزار درهم پول آورد و جلوی مرد فقیر گذاشت، آن مرد تشکر کرد و قبل از اینکه خداحافظی کند امام او را قسم داد که هر گاه این دشمن به تو رو آورد حتماَ برای دادخواهی نزد ما بیا. [5]
روایت دوم
عربی نزد امام حسین، علیهالسلام، آمد و برای بدهیاش هزار درهم از آنحضرت درخواست کرد و آنحضرت آن مبلغ را به او مرحمت فرمود.
وقتی که مرد عرب پولها را گرفت شروع به شمردن نمود.
خادم ابیعبدالله ناراحت شد و به او گفت: « مگر چیزی فروختهای که داری که خوب و بد میکنی و پولها را میشماری؟»
مرد عرب گفت: « بلی من آبرو ریختهام.»
حضرت امام حسین علیهالسلام وقتی این جمله شنید به خادمش فرمود: « هزار درهم به او بده، برای قرضش و هزار درهم بده، برای اینکه آبرو ریخته و هزار درهم بده، برای اینکه نزد ما آمده و جای دیگری نرفته است.» [6]
3 ـ بزرگان دین سفارش نمودهاند تا در هنگام مشکلات دو کار زیر را همراه با تلاش و کوشش و از روی اخلاص و ایمان و تدبر؛ برای رفع آن مشکل انجام دهیم تا گشایشی در کارمان ایجاد شود.
1ـ یکصد صلوات همراه با [وعجل فرجهم] « اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم » بگوییم و خداوند را به حق مصائب حضرت زینب سلامالله علیها قسم بدهیم که در ظهور امامعصر روحی لهالفدا تعجیل بفرماید. [7]
2ـ اعمال زیر را انجام بدهد که در مفاتیحالجنان در انتهای تعقیبات نماز صبح آمده است.
ثقةالإسلام نورى در کتاب دارالسلام از استاد خود عالم ربانى جناب حاج ملا فتحعلى سلطانآبادى رحمتالله علیه نقل فرموده که فاضل مقدس آخوند ملا محمد صادق عراقى در نهایت سختى و پریشانى و بد حالى بود و به هیچ وجه براى او گشایشى حاصل نمىشد تا آن که شبى در خواب دید که در یک مکانی خیمه بزرگى سر پا است.
پرسید: « این خیمه از کیست.» گفتند:« از کهف حصین و غیاث مضطر مستکین حضرت قائم مهدى و امام منتظر مرضى عجل الله فرجه مىباشد»
پس به تعجیل خدمت آن حضرت مشرف گردید و سختى حال خود را به آن حضرت عرض کرد و از آن بزرگوار دعایى براى گشایش کار و رفع غم خویش خواست آن حضرت او را حواله فرمود به سیدى از اولاد خود و اشاره فرمود به او و به خیمه او آخوند از خدمت آن حضرت بیرون رفت و به همان خیمه که حضرت به آن اشاره فرموده بود وارد شد و دید جناب سید محمد سلطانآبادى در آن خیمه در روى سجادهای نشسته و مشغول دعا و قرائت است.
آخوند به سید سلام کرد و حکایت حال را براى او نقل کرد پس سید براى گشایش امر و وسعت رزق او را دعایى تعلیم نمود پس از خواب بیدار شد در حالى که آن دعا در خاطر او بود و قصد کرد به خانهی سید برود. وقتی بخدمت سید رسید او را به همان نحو که در خواب دیده بود دید در مصلاى خود نشسته مشغول ذکر و استغفار است. سلام کرد و سید جواب سلام او را داد و تبسمى نمود مثل آن که از قضیه مطلع باشد پس آخوند براى گشایش امر خویش دعایى خواست. پس سید همان دعایى را که در خواب به او تعلیم فرموده بود در بیداری نیز به او تعلیم داد.
آخوند مشغول به آن دعا شد به اندک زمانى دنیا از هر طرف به او روى آورد و از سختى و بدحالى بیرون آمد. آنچه سید به آخوند تعلیم داده بود در خواب و بیدارى سه چیز است که بعد از نماز صبح باید انجام شود.
اول: دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه « یا فتاح ـ ای گشاینده » بگوید.
دوم: مواظبت کند به خواندن این دعا:
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَى الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدا وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیرا
هیچ توانایى و قدرتى جز به خواست خدا نیست توکل کردم بر خدایى که زنده ابدى است و هرگز نمیرد و ستایش مخصوص خدایى است که فرزند نگرفته و شریکى در ملکش وجود نداشته و قدرت بىنهایتش از یارى هر کس بىنیاز است و من او را به بزرگى یاد مىکنم.
سوم: در عقب نمازهاى صبح بخواند این دعا را:
بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اُفَوِّضُ اَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا،
به نام خدا و درود خدا بر محمد و آل او و کار خود را به خدا مىگذارم که او به حال بندگان بصیر است پس خدا حفظ کرد هر بدى را که مکر دشمنان بر انگیزد
لا إِلَهَ إِلا اَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ
و خدایى جز تو اى ذات یکتا نیست پاک و منزهى تو و من از ستمکارانم پس ما دعاى او را مستجاب کردیم و او را از دریاى غم نجات دادیم و اینچنین مؤمنان را نجات خواهیم داد خدا ما را کافى است و او بهترین وکیل است
فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ ، مَا شَاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ، مَا شَاءَ اللَّهُ لا مَا شَاءَ النَّاسُ،
به نعمت خدا و فضل خدا چنان برخوردار شوند که دیگر هیچ بدى به آنها نرسد آنچه خدا خواست مىشود و هیچ قدرت و توانایى جز قدرت خدا نیست آنچه خدا خواست مىشود نه آنچه مردم بخواهند
مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ النَّاسُ، حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ، حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ،
آنچه خدا خواست مىشود هر چند مردم نخواهند خداى رب العالمین مرا کافى از دیگران است خداى آفریننده عالم مرا کافى از خلق است خداى روزى دهنده مرا کافى از روزى خواران است
حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ، حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی، حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی،
خدایى که پروردگار عالم است مرا کافى از دیگران است کافى است آنکه مرا کافى است کافى است آنکه همیشه مرا کافى است کافى است آنکه تا بودهام و هستم مرا کافى است
حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
کافى است مرا خداى یکتایى که جز او خدایى نیست بر او توکل کردهام و اوست پروردگار عرش با عظمت.
مطالب مرتبط
[1]. یک ضرب المثل چینی میگوید اگر به کسی یک ماهی بدهی او را یک روز سیر کردهای و اگر دوماهی بدهی دو روز سیر نمودهای، اما اگر به او ماهیگیری یاد بدهی او را برای تمام عمر سیر نمودهای.
[2]. ترجمهاخلاق ص/ 424 ـ کتاب اخلاق ترجمهى «الأخلاق» عالم بزرگ آیت الله مرحوم سید عبدالله شبر قدسسره مىباشد که حجة الإسلام محمدرضا جباران آن را ترجمه نموده است. خصوصیاتى که در کتاب الأخلاق وجود دارد در کمتر کتابى به چشم مىخورد چرا که همراه با شیوایى قلم و سلامت کلام بدون آنکه مبحثى را طولانى کند، عمدهى مسائل لازم را در عباراتى خلاصه و دلچسب جمع مىنماید. اما از جمله عواملى که مترجم را به ترجمهى این کتاب وا داشته، ارزش اخلاقى و جایگاه معنوى نویسنده است نه نحوهى تألیف و شیوهى نگارش و امثال آن و در مورد أثر این کتاب مىگوید: اثرى که این کتاب در خوانندهى خود باقى مىگذارد بیش از آنکه مرهون خصوصیات کتاب باشد مدیون ویژگىهاى روحى و برجستگىهاى اخلاقى مؤلف است. ـ این دو روایت را حضرت آیت الله شیخ جواد ملکی تبریزی نیز در کتاب رسالهی لقاءالله ذکر فرموده است.
[3]. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَا وَ اللَّهِ لَا یُلِحُّ عَبْدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ. ـ الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 475
[4]. عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ إِلْحَاحَ النَّاسِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ فِی الْمَسْأَلَةِ وَ أَحَبَّ ذَلِکَ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مَا عِنْدَهُ. ـ الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 475
[5]. وَقَفَ رَجُلٌ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَقَالَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ بِالَّذِی أَنْعَمَ عَلَیْکَ بِهَذِهِ النِّعْمَةِ الَّتِی مَا تَلِیهَا مِنْهُ بِشَفِیعٍ مِنْکَ إِلَیْهِ بَلْ إِنْعَاماً مِنْهُ عَلَیْکَ إِلَّا مَا أَنْصَفْتَنِی مِنْ خَصْمِی فَإِنَّهُ غَشُومٌ ظَلُومٌ لَا یُوَقِّرُ الشَّیْخَ الْکَبِیرَ وَ لَا یَرْحَمُ الطِّفْلَ الصَّغِیرَ وَ کَانَ مُتَّکِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً وَ قَالَ لَهُ مَنْ خَصْمُکَ حَتَّى أَنْتَصِفَ لَکَ مِنْهُ فَقَالَ لَهُ الْفَقْرُ فَأَطْرَقَ ع سَاعَةً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَادِمِهِ وَ قَالَ لَهُ أَحْضِرْ مَا عِنْدَکَ مِنْ مَوْجُودٍ فَأَحْضَرَ خَمْسَةَ آلَافِ دِرْهَمٍ فَقَالَ ادْفَعْهَا إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَقْسَامِ الَّتِی أَقْسَمْتَ بِهَا عَلَیَّ مَتَى أَتَاکَ خَصْمُکَ جَائِراً إِلَّا مَا أَتَیْتَنِی مِنْهُ مُتَظَلِّماً. ـ العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، ص: 359 ـ نویسنده: ، رضى الدین على بن یوسف بن المطهر حلى ( برادر علامه حلى) تاریخ وفات مؤلف: 703 ق
[6]. اشک روان بر امیر کاروان ـ ترجمه خصائص الحسینیه ص102
[7]. این مطلب در کتاب شیفتگان امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف از قول حضرت آیت الله مرعشی نجفی رحمتالله علیه نقل شده است که امام زمان خود اینگونه دستور دادهاند.