غفلت 36 :
غفلت زدایی
6ـ تفکر (قسمت چهارم)
انواع تفکر (بخش دوم)
5ـ تفکر در عاقبت دیگران
1/5ـ هر نفسی در گرو عمل خود
تفکر در حال سابقین از اهل دنیا که با تمام خوبیها و بدیها، خوشیها و ناخوشیها، امیدها و آرزوها، عشقها و دلبستگیها و... اکنون در زیر خروارها خاک آرمیدهاند و همهی آنها، هر کدام تنهای تنها، جدای از همهی اشخاص و آمال و آرزوها، فقط در گروی عمل خویش هستند.
«کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَة ـ هر نفسی در گرو عمل خویش است»(مدثر/38)
2/5ـ گمراه شدن دیگران توسط شیطان
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ
او (شیطان) گروه زیادى از شما را گمراه کرد، آیا اندیشه نکردید؟! (یس/62)
3/5ـ سیر در زمین و دیدن عاقبت قبلیها
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُرى أَ فَلَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذینَ اتَّقَوْا أَ فَلا تَعْقِلُونَ
و ما نفرستادیم پیش از تو، جز مردانى از اهل آبادیها که به آنها وحى مىکردیم! آیا (مخالفان دعوت تو،) در زمین سیر نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که پیش از آنها بودند چه شد؟! و سراى آخرت براى پرهیزکاران بهتر است! آیا فکر نمىکنید؟! (یوسف/109)
«حسن صیقل گوید: از امام صادق علیهالسّلام دربارهی آنچه مردم روایت میکنند که:
"یک ساعت اندیشیدن بهتر از عبادت یک شب است" پرسیدم
و گفتم: چگونه بیندیشد؟
فرمود: از خرابه یا خانهاى که میگذرد بگوید: ساکنینت کجایند؟ سازندگانت کجایند؟ چرا سخن نمیگویى؟»
(الکافی ج2 ص54)
6ـ تفکر در مرگ
تفکر در مرگ و سختیهای آن و عالم قبر و برزخ و قیامت و صراط و میزان و بهشت و جهنم و هول و هراسهای آن، که به زودی گریبان همهی ما را خواهد گرفت.
اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند، و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مىدارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) بازمىگرداند تا سرآمدى معیّن در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مىکنند! (زمر/42)
7ـ تفکر قبل از سخن و عمل
امیرمؤمنان علی علیهالسلام فرمودهاند: «أصلُ السَّلامهِ منَ الزَّلَلِ الفکرُ قبلَ الفعلِ و الرَّوِیَّهُ قبلَ الکلامِ ـ ریشهی سالم ماندن از گناهان و لغزشها، اندیشیدن قبل از عمل کردن و سنجیدن پیش از سخن گفتن است.»
(میزانالحکمه،ج10 ح16185)
8ـ تفکر در حسنات و سیئات
9ـ تفکر در صفات و افعال الهى
عالم بزرگ اخلاقی جناب ملا مهدی نراقی(ره) دربارهی فضیلت تفکر و نقش بازدارندهی آن نسبت به گناهان چنین فرمودهاند:
«امیرالمؤمنین علیهالسّلام فرمود: تفکر انسان را به نیکى و عمل به نیکى مىخواند... تفکرى که امیرالمؤمنین علیهالسّلام دربارهی آن مىفرماید: انسان را به نیکى مىخواند، گاهى تفکر در حسنات و سیئات است و گاهى تفکر در صفات و افعال الهى است.
در قسم اول انسان در مورد حسنات خویش مىاندیشد که کاملند یا ناقص آیا به پاى بدیهاى او مىرسند یا نه، از شرک و شک خالص هستند یا آلوده به شرک و شک مىباشند. چنین تفکرى حتماً انسان را به اصلاح و جبران نواقص مىخواند.
همچنین هنگامى که در بدیها و عقوبتهایى که به دنبال دارند و دورى از خدا که ثمرهی آنهاست تفکر مىکند، این تفکر او را به خوددارى از گناه و تدارک آنها به وسیلهی ندامت و توبه مىخواند.
در قسم دوم تفکر در صفات و افعال الهى چون لطف و احسان او به بندگان با نعمتهاى کامل و گسترده، با تکالیفى که همه در حد طاقت انسانند، تفکر در اینکه او به خاطر اعمال کوچک و ناچیز بندگان وعده پاداش بزرگ و ستایش نیکو فرموده، زمین و آسمان و هر چه را بین آنهاست مسخّر بشر نموده. چنین تفکرى انسان را به نیکى و عمل به نیکى خوانده او را به طاعات ترغیب، و از معصیتها باز مىدارد».
(ترجمهی جامعالسعادات، ص441)
برخی آیات تفکر
عاقبت تفکر نکردن جهنمی شدن است
تَکاَدُ تَمَیَّزُ مِنَ الْغَیْظِ کلَُّمَا أُلْقِىَ فِیهَا فَوْجٌ سَأَلَهُمْ خَزَنَتُهَا أَ لَمْ یَأْتِکمُْ نَذِیرٌ * قَالُواْ بَلىَ قَدْ جَاءَنَا نَذِیرٌ فَکَذَّبْنَا وَ قُلْنَا مَا نَزَّلَ اللَّهُ مِن شىَْءٍ إِنْ أَنتُمْ إِلَّا فىِ ضَلَالٍ کَبِیرٍ * وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیرِ (ملک/8تا10)
نزدیک است (دوزخ) از شدّت غضب پاره پاره شود هر زمان که گروهى در آن افکنده مىشوند، نگهبانان دوزخ از آنها مىپرسند: «مگر بیمدهنده الهى به سراغ شما نیامد؟!» * مىگویند: «آرى، بیمدهنده به سراغ ما آمد، ولى ما او را تکذیب کردیم و گفتیم: خداوند هرگز چیزى نازل نکرده، و شما در گمراهى بزرگى هستید!» * و مىگویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل مىکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!»
بیفکرها بدترین کسانند
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ
بدترین جنبندگان نزد خدا، افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمىکنند. (انفال/22)
پلیدى را بر کسانى قرار مىدهد که نمىاندیشند
یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ
(خدا) پلیدى (کفر و گناه) را بر کسانى قرار مىدهد که نمىاندیشند. (یونس/100)
هر روز بیندیش
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه اولین گام در راه مبارزه و جهاد با نفس و دوری از گناهان را، تفکر دانسته و در اینباره چنین میفرمایند:
«بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى «تفکّر» است. و تفکر در این مقام ( مقام ترک گناهان) عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى ـ ولو کم هم باشد ـ فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده، و بدن سالم و قواى صحیحه، که هر یک داراى منافعى است که عقل هر کس را حیران مىکند، به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفى هم این همه انبیاء فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفه ما با این مولاى مالکالملوک چیست؟ آیا تمام این بساط فقط براى همین حیات حیوانى و اداره کردن شهوت است که با تمام حیوانات شریک هستیم، یا مقصود دیگرى در کار است؟ آیا انبیاء کرام و اولیاء معظم و حکماى بزرگ و علماى هر ملت که مردم را دعوت به قانون عقل و شرع مىکردند و آنها را از شهوات حیوانى و از این دنیاى فانى پرهیز مىدادند با آنها دشمنى داشتند و دارند، یا راه صلاح ما بیچارههاى فرو رفته در شهوات را مثل ما نمىدانستند؟
اگر انسان عاقل لحظهاى فکر کند مىفهمد که مقصود از این بساط چیز دیگر است، و منظور از این خلقت عالم بالا و بزرگترى است، و این حیات حیوانى مقصود بالذات نیست. و انسان عاقل باید در فکر خودش باشد، و به حال بیچارگى خودش رحم کند و با خود خطاب کند: اى نفس شقى که سال هاى دراز در پى شهوات عمر خود را صرف کردى و چیزى جز حسرت نصیبت نشد، خوب است قدرى به حال خود رحم کنى، از مالکالملوک حیا کنى، و قدرى در راه مقصود اصلى قدم زنى، که آن موجب حیات همیشگى و سعادت دائمى است، و سعادت همیشگى را مفروش به شهوات چند روزه فانى، که آن هم به دست نمىآید حتى با زحمتهاى طاقت فرسا.
قدرى فکر کن در حال اهل دنیا از سابقین تا این زمان که مىبینى.
ملاحظه کن زحمتهاى آنها و رنجهاى آنها در مقابل راحتى آنها چهقدر زیادتر و بالاتر است، در صورتى که براى هر کس هم راحتى و خوشى پیدا نمىشود. آن انسانى که در صورت انسان و از جنود (سپاه) شیطان است و از طرف او مبعوث (برانگیخته) است و تو را دعوت به شهوات مىکند و مىگوید زندگانى مادى را باید تأمین کرد، قدرى در حال خود او تأمل کن، و قدرى او را استنطاق (به سخن وادار) کن ببین آیا خودش از وضعیت راضى است؟ یا آنکه خودش مبتلا است (و) مىخواهد بیچاره دیگرى را هم مبتلا کند؟
و در هر حال از خداى خود با عجز و زارى تمنا کن که تو را آشنا کند به وظایف خودت که باید منظور شود ما بین تو و او. و امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس امّاره است، راه دیگرى براى تو بنمایاند و موفق شوی به منزل دیگر از مجاهده.»
(چهل حدیث، ص6و7)
فایل مرتبط