تعدد زوجات
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
اشاره
یکی از سؤالات متداولی که همیشه مطرح است ولی متاسفانه کمتر به آن جواب داده میشود، دلیل تعدد زوجات پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.
این بحث بسیار قدیمی است و علمای اسلام جوابهای دقیقی به آن دادهاند. یکی از بهترین این جوابها که در عین حال خلاصه و مختصر هم هست؛ پاسخ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به این سؤال است که ما آن را از ترجمه المیزان، جلد4، صفحه 307 با تغییراتی اندک به محضر خوانندگان تقدیم میکنیم.
*********************
یکى از اعتراضاتى که بر مسالهی تعدد زوجات رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شده این است که گفتهاند: تعدد زوجات جز حرص در شهوترانى و بىطاقتى در برابر طغیان شهوت، هیچ انگیزهی دیگرى ندارد و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم براى همین جهت تعدد زوجات را براى امتش تجویز کرد و حتى خودش به آن مقدارى که براى امت خود تجویز نموده (چهار همسر) اکتفاء ننموده و عدد همسرانش را به نه نفر رسانید.
این مساله به آیات متفرقه زیادى از قرآن کریم ارتباط پیدا مىکند که اگر ما بخواهیم بحث مفصلى که همهی جهات مسأله را فرا گیرد آغاز کنیم، علىالقاعده باید این بحث را در تفسیر یک یک آن آیات بیاوریم و به همین جهت گفتگوى مفصل را به محل مناسب خود مىگذاریم و در اینجا بهطور اجمال اشارهاى مىنمائیم.
ابتدا لازم است که نظر ایراد و اشکال کننده را به این نکته معطوف بداریم که تعدد زوجات رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به این سادگىها که آنان خیال کردهاند نیست و انگیزهی آن جناب از این کار زیادهروى در زن دوستى و شهوترانى نبوده است، بلکه در طول زندگى و حیاتش هر یک از زنان را که اختیار مىکرده، به طرز خاصى بوده است.
اولین ازدواج آن حضرت با خدیجه کبرا علیها السلام بوده، و حدود بیست سال و اندى از عمر شریفش را (که تقریباً یک ثلث از عمر آن حضرت است) تنها با این یک همسر گذراند و به او اکتفاء نمود، که سیزده سال از این مدت بعد از نبوت و قبل از هجرتش (از مکه به مدینه) بوده.
آن گاه ـ در حالى که هیچ همسرى نداشت ـ از مکه به مدینه هجرت نموده و به نشر دعوت و اعلاى کلمه دین پرداخت و سپس با زنانى که بعضى از آنها باکره و بعضى بیوه و همچنین بعضى جوان و بعضى دیگر عجوز و سالخورده بودند ازدواج کرد و همهی این ازدواجها در مدت نزدیک به ده سال انجام شد و معلوم است که چنین عملى با این خصوصیات ممکن نیست با انگیزهی عشق به زن توجیه شود، چون نزدیکى و معاشرت با اینگونه زنان آن هم در اواخر عمر و آن هم از کسى که در اوان عمرش ولع و عطشى براى این کار نداشته، نمىتواند انگیزه آن باشد.
علاوه بر اینکه هیچ شکى نداریم در اینکه بر حسب عادت جارى، کسانى که زن دوست و اسیر دوستى آنان و خلوت با آنانند، معمولاً عاشق جمال و مفتون ناز و کرشمهاند که جمال و ناز و کرشمه در زنان جوان است که در سن خرمى و طراوتند و سیرهی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم از چنین حالتى حکایت نمىکند و عملاً نیز دیدیم که بعد از دختر بکر، با بیوه زن و بعد از زنان جوان با پیرزن ازدواج کرد، یعنى بعد از ازدواج با عایشه و امحبیبهی جوان، با ام سلمه سالخورده و با زینب دختر جحش، که در آن روز بیش از پنجاه سال از عمرشان گذشته بود ازدواج کرد.
از سوى دیگر زنان خود را مخیر فرمود که اگر منظورشان از همسرى با آن جناب، خدا و رسول و خانه آخرت باشد، در صورت ادامه زندگى با آن حضرت، زهد در دنیا و ترک خودآرایى و تجمل نمایند و اگر منظورشان از ازدواج با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم تمتع و کامگیرى از دنیا باشد، سراح جمیل ـ یعنى طلاق ـ را انتخاب کنند. آیه زیر شاهد بر همین داستان است:
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها فَتَعالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَ أُسَرِّحْکُنَّ سَراحاً جَمِیلًا وَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْکُنَّ أَجْراً عَظِیماً
« هان اى نبى به همسرانت بگو اگر زندگى دنیا و زینت آن را مىخواهید بیائید تا شما را از دنیا بهرهمند کنم و سپس بهخوبى و خوشى طلاقتان دهم، و اگر خدا و رسول و خانهی آخرت را مىخواهید بدانید که خداى عزّ و جل براى زنان نیکوکار شما اجرى عظیم آماده کرده است.(سوره احزاب، آیه 29)
و این معنا هم بهطورى که ملاحظه مىکنید با وضع مرد زن دوست و جمالپرست و عاشق وصال زنان، نمىسازد، (چون چنین مردى هرگز حاضر نیست زنى را که سالها عاشقش بوده و به زحمت به وصالش رسیده، چنین آسان از دست بدهد)
پس براى یک دانشمند اهل تحقیق اگر انصاف داشته باشد، راهى جز این باقى نمىماند که تعدد زوجات رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و زن گرفتنش در اول بعثت و اواخر عمر را، با عواملى غیر زن دوستى و شهوترانى توجیه کند.
(و اینک در توجیه آن مىگوئیم): رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با بعضى از همسرانش به منظور کسب نیرو و به دست آوردن اقوام بیشتر و در نتیجه به خاطر جمعآورى یار و هوادار بیشتر ازدواج کرد و با بعضى دیگر به منظور جلب نمودن و دلجویى و در نتیجه ایمن شدن از شر خویشاوندان بعضی از همسرانشان ازدواج فرمود و با بعضى دیگر به این انگیزه ازدواج کرد که هزینهی زندگیش را تکفل نماید و به دیگران بیاموزد که در حفظ زنان بیشوهر فقیر و پیر زنان از فقر و مسکنت و بىکسى کوشا باشند، و مؤمنین رفتار رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در بین خود سنت قرار دهند و با بعضى دیگر به این منظور ازدواج کرد که با یک سنت جاهلیت مبارزه نموده و عملاً آن را باطل سازد.
1ـ ازدواجش با "زینب" دختر "جحش" به همین منظور بوده است، چون او نخست همسر زید بن حارثه (پسر خوانده رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و زید او را طلاق داد و از نظر رسوم جاهلیت ازدواج با همسر پسر خوانده ممنوع بود، چون پسر خوانده در نظر عرب جاهلى حکم پسر را داشت، همانطور که یک مرد نمىتواند همسر پسر صلبى خود را بگیرد، از نظر اعراب ازدواج با همسر پسر خوانده نیز ممنوع بود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با زینب ازدواج کرد تا این رسم غلط را بر اندازد، و آیاتى از قرآن در این باب نازل گردید.
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهوَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی فی نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً
ِ(به خاطر بیاور) زمانى را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودى [به فرزند خواندهات «زید»] مىگفتى: «همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز!» (و پیوسته این امر را تکرار مىکردى) و در دل چیزى را پنهان مىداشتى که خداوند آن را آشکار مىکند و از مردم مىترسیدى در حالى که خداوند سزاوارتر است که از او بترسى! هنگامى که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآوردیم تا مشکلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خواندههایشان ـ هنگامى که طلاق گیرند ـ نباشد و فرمان خدا انجام شدنى است ( و سنّت غلط تحریم این زنان باید شکسته شود).(احزاب/37)
2ـ ازدواجش با"سوده" دختر "زمعه" به این جهت بوده که وى بعد از بازگشت از هجرت دوم از حبشه همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش برمىگشت یا به قتلش مىرساندند و یا شکنجهاش مىکردند و یا بر گرویدن به کفر مجبورش مىکردند لذا رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم براى حفظ او از این مخاطرات با او ازدواج نمود.
3ـ دلیل ازدواجش با "زینب" دختر "خزیمه" این بود که همسر وى عبد اللَّه بن جحش در جنگ احد کشته شد و او زنى بود که در جاهلیت به فقرا و مساکین بسیار انفاق و مهربانى مىکرد و به همین جهت یکى از بانوان آبرومند و سرشناس آن دوره بود و او را مادر مساکین نامیده بودند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم خواست با ازدواج با وى آبروى او را حفظ کند (و فضیلت او را تقدیر نماید).
4ـ و انگیزه ازدواجش با " ام سلمه" این بود که وى نام اصلیش"هند" بود و قبلاً همسر عبداللَّهبن ابىسلمه پسر عمهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و برادر شیرى آن حضرت بود و اولین کسى بود که به حبشه هجرت کرد، زنى زاهده و فاضله و دیندار و خردمند بود، بعد از آنکه همسرش از دنیا رفت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم به این جهت با او ازدواج کرد که چون او زنى پیر و داراى ایتام بود و نمىتوانست یتیمان خود را اداره کند؛ خواست در این زمینه کمک حال او باشد.
5ـ و ازدواجش با "صفیه" دختر "حى بن اخطب" بزرگ یهودیان بنىالنضیر به این علت صورت گرفت که پدرش ابن اخطب در جنگ بنىالنضیر کشته شد و شوهرش در جنگ خیبر به دست مسلمانان به قتل رسیده بود و خودش در همین جنگ در بین اسیران قرار گرفته بود، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم او را آزاد کرد و سپس به ازدواج خویش در آورد، تا به این وسیله هم او را از ذلت اسارت حفظ کرده باشد و هم داماد یهودیان شده باشد و یهود به این خاطر دست از توطئه علیه او بردارند.
6ـ سبب ازدواجش با "جویریه" که نام اصلیش"برة" و دختر "حارث" بزرگ یهودیان بنىالمصطلق بود، بدین جهت بود که در جنگ بنىالمصطلق مسلمانان دویست خانهوار از زنان و کودکان قبیله را اسیر گرفته بودند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با جویریه ازدواج کرد تا با همهی آنان خویشاوند شود، مسلمانان چون اوضاع را چنین دیدند گفتند: همهی اینها خویشاوندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم هستند و سزاوار نیست اسیر شوند، ناگزیر همه را آزاد کردند و مردان بنىالمصطلق نیز چون این رفتار را بدیدند تا آخرین نفر مسلمان شده و به مسلمین پیوستند و در نتیجه جمعیت بسیار زیادى به نیروى اسلام اضافه شد و این عمل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و آن عکسالعمل قبیله بنىالمصطلق اثر خوبى در دل عرب به جاى گذاشت.
7ـ ازدواجش با "میمونه" که نامش"بره" و دختر "حارث هلالیه" بود، به این خاطر بود که وى بعد از مرگ شوهر دومش "ابى رهم" پسر عبدالعزى، خود را به رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بخشید تا کنیز او باشد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم در برابر این اظهار محبت او را آزاد کرد و با او ازدواج نمود و این بعد از نزول آیهاى بود که در اینباره نازل شد.
تُرْجِى مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَ تُــئْوْىِ إِلَیْکَ مَن تَشَاءُ وَ مَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکَ ذَالِکَ أَدْنىَ أَن تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ وَ لَا یَحْزَنَّ وَ یَرْضَینْ بِمَا ءَاتَیْتَهُنَّ کُلُّهُنَّ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا فىِ قُلُوبِکُمْ وَ کَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَلِیمًا
از آنان هر یک را بخواهى مىتوانى قبول پیشنهاد را تاخیر اندازى، و هر یک را بخواهى مىتوانى پیشنهاد ازدواجش را بپذیرى، و آن را هم که قبلا طلاق گفتهاى مىتوانى بگیرى، این به خوشنودى آنان، و اینکه اندوهناک نشوند، و اینکه به همه آنچه به آنان دادهاى راضى شوند، نزدیکتر است، و خدا آنچه در دلهاى شماست مىداند، و خدا داناى شکیبا است.(احزاب/51).
7ـ سبب ازدواجش با "ام حبیبه" (رمله) دختر "ابى سفیان" این بود که وقتى با همسرش عبیداللَّهبنجحش در دومینبار به حبشه مهاجرت نمود، شوهرش در آنجا به دین نصرانیت در آمد و خود او در دین اسلام ثبات قدم به خرج داد و این عملى است که باید از ناحیهی اسلام قدردانى بشود، از سوى دیگر پدرش از سر سختترین دشمنان اسلام بود و همواره براى جنگیدن با مسلمین لشکر جمع مىکرد، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم با او ازدواج کرد تا هم از عمل نیکش قدردانى شود، و هم پدر او دست از دشمنى با او بردارد و هم خود او از خطر محفوظ بماند.
8ـ ازدواجش با "حفصه" دختر عمر نیز بدین جهت بود که شوهر او خنیسبنحذافه در جنگ بدر کشته شد و او بیوه زن ماند.
9ـ تنها همسرى که در دختریش با حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم ازدواج کرد عایشه دختر ابىبکر بود.
بنابراین اگر در این خصوصیات و در جهاتى که از سیرهی آن حضرت در اول و آخر عمرش در اول بحث آوردیم و در زهدى که آن جناب نسبت به دنیا و زینت دنیا داشت و حتى همسران خود را نیز بدان دعوت مىکرد دقت شود، هیچ شکى باقى نمىماند در اینکه ازدواجهاى رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نظیر ازدواجهاى مردم نبوده، به اضافه اینکه رفتار رسول اکرم صلواتالله علیه و علی آبائهالطاهرین با زنان و احیاى حقوق از دست رفتهی آنان در قرون جاهلیت و تجدید حرمت به باد رفتهشان و احیاى شخصیت اجتماعیشان، دلیل دیگرى است بر اینکه پیامبر عظیمالشأن اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم زن را تنها یک وسیله براى شهوترانى مردان نمىدانسته و تمام همش این بوده که زنان را از ذلت و بردگى نجات دهد و به مردان بفهماند که زن نیز انسان است. حتى در آخرین نفس عمرش نیز سفارش آنان را به مردان کرده و فرمود:
«الصلاة الصلاة و ما ملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، اللَّه اللَّه فى النساء فانهن عوان فى ایدیکم ـ نماز، نماز و بردگانى که در ملک شمایند زنهار که مافوق طاقتشان بر آنان تحمیل نکنید، خدا را خدا را دربارهی زنان مد نظر داشته باشید که آنان مقهور و زیر دست شمایند.» (سیره حلبى ج3 ص473 ـ تا آخر حدیث).
و سیرهاى که حضرت رحمتللعالمین در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرتشان و مراقبت حال آنان داشت مختص به خود آن حضرت بود.
اما اینکه چرا براى رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بیش از چهار زن جایز بوده، پاسخش این است که این حکم مانند روزهی وصال یعنى چند روز به یک افطار روزه گرفتن، از مختصات آن جناب است و براى احدى از امت جایز نیست، و این مساله براى همهی امت روشن بود و به همین جهت دشمنانش مجال نداشتند که بهخاطر آن و به جهت تعدد زوجات بر پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم خرده بگیرند، با اینکه همواره منتظر بودند از او عملى بر خلاف انتظار ببینند و آن را جار بزنند.