اشاره:
بعضی معتقدند وسواس یک بیماری روانی است و بحث آن در مباحث دینی جایگاه چندانی ندارد و یا تعداد افرادی که به آن مبتلا هستند اندک است. اما با مطالعه قرآن، روایات و کتب علمای دینشناس متوجه میشویم که در اغلب موارد این موضوع بیشتر یک بحث اخلاقی ـ تربیتی است تا اینکه یک بحث روانشناسی باشد. البته در گذر زمان و بیاعتنایی وسواسی به شرع مقدس و پافشاری بر عقیده غلط خود، تبدیل به یک بیماری روانی میگردد. از طرفی بسیاری از مشکلات اخلاقی ـ تربیتی و نوع برخورد اجتماعی افراد ریشه در مشکل وسواس دارد، در حالی که مشهور آن است که وسواس فقط در موضوع نماز یا طهارت و امثال آن است. بهعنوان مثال وسواس در اعتماد به مؤمنین باعث به وجود آمدن سوءظن، غیبت، تهمت و بسیاری گناهان کبیره دیگر میگردد.
به همین دلیل در آیات قرآن و روایات تاکید زیادی بر پرهیز از وسواس شده و آن را چیزی از طرف شیطان معرفی نمودهاند که باید از آن به خدا پناه برد.
از طرفی از آنجا که عموماً شیطان مؤمنین را از راه گناهانی مانند شرب خمر، زنا، غنا، حرامخواری و امثال آن نمیتواند فریب دهد، برای اغفال آنان از راه وسواس وارد میشود و به همین دلیل بیشترین قشر مبتلا به این گناه و بلا، مدعیان تدین هستند.
در این مقاله سعی نمودهایم تا بهصورت بسیار خلاصه در این خصوص مطالبی را بیان کنیم.
قلب غافل وسواسی
تصوّر بعضی این است که علّت وسواس در عبادت، داشتن روحیهی اطاعت دقیق و محض از فرامین الهی و ترس از تخلف آنهاست. در حالی بههیچوجه چنین نیست زیرا وسواس یا همان وسوسه، خطوراتی است که شیطان آنها را القاء میکند به قلبی که همّش رسیدگی به بطن و فرج و سایر شهوات است.
علامت این که وسواس وسواس حاکی از روحیهی اطاعت دقیق و محض از فرامین الهی نیست این است که هر جا پای دنیا در میان باشد، دیگر از وسواسِ وسواسی خبری نیست. آیا وسواسی اگر به کسی مقروض باشند شک میکند که شاید بیشتر به او مقروض باشم پس برای احتیاط بیشتر بدهم؟ آیا وسواسی همانطور که در وضو و غسل و نماز وسواس دارد، در خورد و خوراک و در معاملات پرسود هم وسواس دارد؟
علامت دیگر این است که موشکافیهایی که وسواسی در طهارات و عبادات ظاهری میکند در طهارات و عبادات باطنی که اصل و محور و هدف هستند دیده نمیشود. آیا دیده شده است که اینگونه افراد در رفع بیماری عجب یا حسد وسواس به خرج دهند؟ آیا وسواسیها همانطور که در وضو و غسل و نماز وسواس دارند، در آداب باطنی آنها مثل حضور قلب، وسواس دارند؟
وسواسی فهم خود را نعوذبالله از فهم خدا و رسول و ائمّهی اطهار و فقهای عظام بالاتر میداند!!! و نظر خود را بر نظر آنها ترجیح میدهد و در عبادات چنان عمل میکند که خود مصلحت میداند. با اینکه نظر خدا و رسول(ص) مخالف آن چیزی است که او مصلحت میپندارد و عجیب این است که آن را به پای تقدس خود مینویسد!!!
ایمان موجب میشود اشتغالات دنیوی، مؤمن را از یاد خدا و توجه قلبی به او باز ندارد:
«رِجَالٌ لا تُلْهِیهِمْ تجَارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَوةِ ـ مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمیکند.»[1]
اما برای وسواسی عباداتی مثل وضو و غسل و نماز، توجه او را از خدا سلب میکند. چه بسا در غیر حال عباداتی همچون وضو و غسل و نماز، بهتر میتواند یاد خدا کند!
و این به این دلیل است که وسواسی در انجام عبادات تمام قدرت فکری و ذهنی خود مصروف در انجام حرکات و ادای الفاظ میکند و جایی برای توجه به خدا نمیگذارد.
ارتکاب گناهان متعدد به سبب وسواس
قطع بیسبب نماز، انجام وضو و اداء نماز به شیوهی باطل، اسراف به خصوص در آب، آزار پدر و مادر و همسر و فرزند و دیگر بستگان و حتی مردمی که با او سر و کار دارند، القاء وسوسه به دیگران، تهمت به دیگران، خود را در معرض تهمت، تنفر، مضحکه و تمسخر قرار دادن، حواس دیگران را پرت کردن بهخصوص هنگام برگزاری نماز جماعت و سبب برداشت غلط دیگران از اسلام شدن، رفتارهای ناشایست و گناهان بزرگی است که وسواسی به آنها مبتلا میشود.
شیخ جعفر کاشفالغطاء در خصوص برخی از این گناهان گفته است:
«وسواسی که در سورهی ناس پروردگار به استعاذه از آن امر نمود عبارت است از حالتی در انسان که مانع ثبات و اطمینان میشود و مانند جنون است و اقسام مختلفی دارد و منشأ آن غلبهی وهم و اضطراب فکر است... وسواس از صفات مذمومهای است که عقل و شرع آن را ممنوع شمردهاند و با اینکه خود ذاتاً قبیح است عامل مفاسد عظیمی است:
از جملهی این مفاسد این است که:
1ـ چون وسواسی عقیده دارد فعل خودش درست و فعل بقیه خطاست چه بسا این فکر منجر به انکار ضروریات دین یا مذهب شود.
2ـ وسواس موجب ذمّ و طعن نسبت به افعال سیّد امت و افعال جمیع ائمه علیهمالسلام میگردد. و این دو مفسده خود قاضی هستند به خروج وسواسی از ایمان.
3ـ چون وسواسی حکم مثلاً به وجوب یا ندب فعل خود میکند، این تشریع در دین و دخول در زمرهی اهل معصیت است.
4ـ وسواس غالباً لازمهاش سوءظن به مسلمین است تا جایی که حتی به علمای عامل سوءظن پیدا میکند و حکم به نجاست آنها و بطلان عبادت آنها مینماید.
5 ـ برای وسواسی هیچ عزم و نیتی در هیچ عمل خاصی حاصل نمیشود. زیرا تکرار عبادت یا معامله، موجب عدم صحت عزم و نیت میشود.
6 ـ گاهی آنقدر یک عمل را در نماز تکرار میکند که منجر به دخول در فعل یا قول کثیر در نماز شده و صورت نماز را از بین میبرد. یا اینکه گفتارش با اینکه قرآن یا ذکر است اما کلام انسان محسوب میشود. چون به علت اینکه منشأ وسواس دارد نهی متوجه آن شده است.
7ـ در بسیاری از مواقع حرکاتی که از وسواسی صادر میشود صورت عبادت را به هم میزند.
8 ـ در بسیاری از مواقع وسواسی جرأت بر معاصی پیدا میکند. چون واجبات را از زمان خود به تأخیر میاندازند. زیرا اشتغالش به مقدمات، طولانی است. یا اینکه در وقت شک میکند.
9ـ وسواس، وسواسی را مبتلا میکند به اسراف در مصرف آب.
10ـ گاه وسواسی بدن خود را بیمار میکند. یا به دلیل کثرت برخورد با آب یا دلائل دیگر.
11ـ وسواسی شیطان را عبادت میکند یا اینکه او را در عبادت خداوند شریک میگرداند.
12ـ وسواسی به خاطر وسواسش از اخلاص در عبودیت حق تعالی و تدبر در معانی قرآنیه و غیر قرآنیه محروم میشود.»[2]
نفس اینکه وسواسی در عبادات ذوق شخصی خود را بدون توجه به اجازهی شرع اعمال میکند بدعت یا چیزی شبیه به آن بوده و قطعاً حرام است. رهبر انقلاب حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای فرمودهاند: «واجب است بـر مکلف که ذوق شخصـیاش را کنار گذاشته و متعبد به تعلیمات شرع مقدس و مـؤمـن به آن باشد.»[3]
دشوار کردن آنچه خداوند آن را سهل قرار داده است
خداوند انجام فرائض را برای پاکی قلب قرار داده نه برای سختی، اما وسواسی آنچه را خداوند سهل کرده، دشوار مینماید.
خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید: «یُرِیدُ اللهُ بِکمُ الْیُسرَ وَ لا یُرِیدُ بِکمُ الْعُسرَ ـ خداوند آسانی را برای شما میخواهد و سختی را برای شما نمیخواهد.»[4]
و میفرماید: «مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لَکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ ـ خداوند نمىخواهد مشکلى براى شما ایجاد کند بلکه مىخواهد شما را پاک سازد.»[5]
مفسّر کبیر علامه طباطبایی ذیل این آیه بیاناتی دارند که چکیده آن این است:
«احکامی که خدای تعالی بر شما تکلیف کرده حرجی نیست و به منظور دشوار کردن زندگی شما تشریع نشده. ـ بلکه به این منظور تشریع شده که شما را پاک کند ـ وجه این دلالت این است که از ظاهر گفتار آیه بر میآید که مراد از احکام جعل شده، تطهیر شما و اتمام نعمت بر شما است. نعمتی که همان ملاک احکام است. نه اینکه مراد دشوار کردن زندگی بر شما باشد. و به همین جهت هر جا که دیدیم وضو و غسل بر شما حرجی و دشوار است مثلاً آب نیست و پیدا کردن آب برایتان سخت است و یا آب هست ولی استعمال آن دشوار است، ما در آنجا تکلیف وضو و غسل را برداشته به جای آن تیمم را که در وسع شما است بر شما واجب ساختیم.»[6]
فردی از امام صادقعلیهالسلام سؤال کرد: «من در اثر زمین خوردن ناخنم شکست و انگشتم را باند پیچی کردم. حال بفرما برای وضو چه کنم؟ حضرت فرمودند: حکم این مسأله و امثال آن در کتاب خدای تبارک و تعالی آمده است: مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ»[7]
رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنهای به اهل وسواس فرمودهاند: «دیـن اسلام دارای احکام سهل و آسان و سازگار با فطـرت بشـری است. شما آن را بـر خـود مشکل نگردانیـد و سبب وارد شـدن ضرر و اذیت به جسـم و روحتان در نتیجهی آن نگردید.»[8]
بیان امام خمینی(ره) دربارهی وسواس
وسواس را شئون بسیار و طرق بیشمار است که اکنون نتوان در جمیع آن بحث کرد و تمام شئون آن را پیجویی نمود. ولی در بین همه، وسوسه در نیّت شاید از همه مضحکتر و عجیبتر باشد. زیرا که اگر کسی بخواهد با تمام قوا قیام کند در همهی عمر به انجام یک امر اختیاری بدون نیّت، ممکن نیست از عهده برآید. معذلک، یک نفر بیچارهی مریضالنّفس ضعیفالعقل را میبینی که در هر نماز مدتهای مدید خود را معطل میکند که نمازش با نیّت و عزم موجود شود. و این شخص به آن ماند که مدتها تفکر کند که برای بازار رفتن یا نهار خوردن نیّت و عزم تهیه کند.
بیچارهای که باید نماز معراج قرب و مفتاح سعادت او باشد و با تأدّب به آداب قلبیّه و اطّلاع بر اسرار این لطیفه الهیّه تکمیل ذات و تأمین نشئه حیات خود کند، از همه این امور غفلت کرده، بلکه این امور را لازم نداند، سهل است، همه را باطل شمارد و سرمایه عزیز خود را صرف در خدمت شیطان و اطاعت وسواس خنّاس کند و عقل خدا داد را که نور هدایت است محکوم حکم ابلیس کند.
عبد الله بن سنان گفت: «ذکر کردم پیش حضرت صادق مردی را که مبتلا بود به وضوء و نماز (یعنی وسواسی بود) و گفتم: او مرد عاقلی است.
فرمود: چه عقلی دارد، با آنکه اطاعت شیطان میکند.
گفتم: چگونه اطاعت شیطان میکند؟
فرمود: سؤال کن از او این که میآید او را از چه چیز است، میگوید از عمل شیطان است.»
بالجمله، قطع این ریشه را انسان باید با هر ریاضت و زحمتی است بکند، که از همه سعادات و خیرات انسان را باز میدارد. ممکن است چهل سال انسان جمیع عباداتش حتی به حسب صورت نیز صحیح بجا نیاید و اجزای صوری فقهی هم نداشته باشد، چهبرسد به آداب باطنیّه و شرعیّه.
مضحکتر آنکه بعضی از این اشخاص وسواسی، عمل جمیع مردم را باطل میدانند و تمام مردم را بیمبالات به دین محسوب میکنند. با آنکه خود اگر مقلّد است، مرجع تقلیدش نیز چون متعارف مردم میباشد و اگر اهل فضل(آشنای به دین) است، به اخبار رجوع کند ببیند رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و ائمّه هدی علیهماسلام نیز در این امور متعارف بودند. فقط در تمام مردم، این طایفه وسواسی هستند که به خلاف رسول خدا و ائمّه معصومین علیهماسلام و فقهاء مذهب و علماء ملت عمل میکنند و اعمال همه را ناچیز میشمارند و عمل خود را موافق با احتیاط و خود را مبالی به دین میدانند...
اکنون وجه صدق حدیث شریف که او را بیعقل شمرده است معلوم میشود. کسی که عمل مخالف با عمل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم را صحیح و عمل موافق با آن حضرت را باطل بداند، یا از دین خدا خارج است یا بیعقل. و چون این بیچاره از دین خارج نیست، پس بیعقل است و مطیع شیطان و مخالف رحمن.[9]
علاج وسواس
توجه به این که وسواس القاء شیطان است.
شیطان دشمن قسم خوردهی انسان است. دشمنی که حتی طمع به گمراه نمودن انبیاء داشته است. بعضی را با دعوت به گناه به هلاکت میاندازد و بعضی را با ریا و عجب و دیگر مفاسد اخلاقی و بعضی را با ابتلا به وسواس. حتی در بعضی از روایات نام شیطانی که در عبادات انسان را مبتلا به وسواس میکند آمده و او را "خَنْزَب" نامیدهاند.[10] سعادت دنیا و آخرت انسان در مخالفت با این دشمن بزرگ و بیرحم است و خداوند و ائمّهی اطهار به ما فرمان دادهاند با او مخالفت کرده و از ظاهر شرع تبعیت نماییم.
امام خمینی(ره) دراینباره فرمودهاند:
«و برای علاج این مصیبت و دردی که درمانش سخت باشد، چارهای نیست جز آنکه قدری تفکّر کند در این امور که ذکر شد و مقایسه کند عمل خود را با عمل نوع متدیّنین و علماء و فقهاء و اگر خود را مخالف با آنها دید، بینی شیطان را به خاک بمالد و بیاعتنائی به آن پلید نماید و چند مرتبه که شیطان وسوسه کرد که عملت باطل است، جواب دهد که اگر عمل همه فقهاء امّت باطل شد، عمل من نیز باطل باشد. امید است چندی که مخالفت شیطان نمود و در ضمن به حق تعالی با عجز و نیاز از شرّ او پناه برد، این مرض رفع شود و شیطان چشم طمعش از او بریده گردد. چنانچه برای دفع کثرت شک، که آن نیز از القائات شیطان است، در روایات شریفه همین دستور را دادهاند.
در کافی شریف سند به حضرت باقر العلوم علیهالسلام رساند که فرمود: «وقتی که زیـاد شد شکّت در نمـاز، ممضیدار نماز را، یعنی اعتنا به آن مکن. امید است که رها کند تو را. همانا این نیست مگر از شیطان.»
و در روایت دیگر است که حضرت باقر یا حضرت صادق علیهالسلام میفرمایند: «عادت ندهید شیطان را به خودتان به شکستن نماز، پس به طمع بیندازید او را. زیرا که شیطان پلید است. معتاد است به آنچه عادت داده شد.»
توجه به آثار زشت وسواس
برای ترک یک عمل یا برای پیشگیری از آن، ابتدا باید از آن عمل متنفّر شد و برای تنفّر از آن، باید ضررها و مفسدههایش را باور نمود. شمارش این ضررها ـ که تا حدودی بیان شد به این باور کمک خواهد کرد.
توجه به رفتار و بیانات رسول خدا و ائمّهی اطهار علیهمالسلام
در عبادات و طهارات و نجاسات
اینکه این ذوات مقدس در این امور چگونه رفتار میکردند و چه دستوری دادهاند بسیار مهم راهگشا است. به همین منظور چند روایت را بدون هیچ توضیحی ذکر مینماییم.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند: «باکی ندارم از اینکه بول به من اصابت کرده باشد یا آب، آن هنگامی که علم نداشته باشم کدام بوده است.» [11]
»معاویه بن عمّار میگوید: از امام صادق علیهالسلام پرسیدم: لباسهای نازکی که مجوس استفاده کردهاند، مجوسی که عین نجسند و شرب خمر میکنند و زنانشان نیز همین حال را دارند، آیا میتوانم این لباسها را بپوشم و با آنها نماز بخوانم؟ حضرت فرمودند: بله. آنگاه من از همان لباسها، پیراهنی برای آن حضرت بریدم و دوختم و نیز شلوار و ردایی از آنها برای ایشان درست کردم و روز جمعه هنگام بالا آمدن روز برای آن بزرگوار فرستادم. گویا حضرت قصدم را متوجه شدند. لذا همان لباسها را پوشیده و برای خواندن نماز جمعه از خانه بیرون آمدند.»[12]
«عبدالله بن سنان میگوید: پدرم در حالی که من هم بودم از امام صادق علیهالسلام پرسید: من لباسم را به کافری ذمی عاریه میدهم و علم دارم که او شرب خمر میکند و گوشت خوک میخورد. سپس لباسم را بر میگرداند. من قبل از این که نماز بخوانم آن را میشویم. حضرت فرمودند: با آن لباس نماز بخوان و به خاطر این مسائل، لباس را نشوی. چون وقتی لباس را عاریه میدهی پاک است و تو یقین نداری که آن ذمی لباس را نجس کرده است. پس نمـاز در این لباس هیچ مشکلی ندارد. مگر این که تو یقین کنی لباست را نجس کرده است.»[13]
« فضیل و زراره و محمد بن مسلم هر سه میگویند: از امام باقر علیهالسلام پرسیدیم: خرید گوشت از بازارها چگونه است در حالی که ما نمیدانیم قصابها چگونه عمل میکنند؟ حضرت فرمودند: بخور آنگاه که از بازارهای مسلمین باشد و از آن سؤال نکن.»[14]
«عنبسه مصعب میگوید: از امام صادق علیهالسلام دربارهی مردی پرسیدم که محتلم شده ولی هنگام صبح وقتی به لباسش مینگرد چیزی نمیبیند: حضرت فرمودند: در آن لباس نماز بخواند. گفتم: مردی خواب میبیند که محتلم شده است و زمانی که بیدار میشود رطوبت کمی اطراف محل مییابد. فرمودند: غسل بر او نیست.»[15]
«امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: همانا شیطان در دبر انسان میدمد تا او خیال کند بادی از او خارج شده است. پس وضو باطل نمیشود مگر به بادی که صدایش شنیده شود یا بوی آن حس شود.»[16]
ابی جریر میگوید: به امام موسیبنجعفر علیهالسلام گفتم: چگونه برای نماز وضو بگیرم؟ حضرت فرمودند: در وضو تعمّق و ریزبینی نکن و با آب به صورتت لطمه نزن ولکن صورت را با آب بشوی و از بالا به سمت پایین دست بکش و به همین صورت دو ذراع خود را با آب مسح کن و نیز سر و دوپایت را مسح کن»[17]
توجه به اینکه ظاهر برای باطن است
آنچه برای خداوند مهم و اصل است طهارت باطنیه و رسیدن به اسرار عبادات است. طهارت ظاهری و ظاهر عبادات تنها آینهای هستند برای اینکه انسان را به باطن این امور هدایت نمایند.
آشنایی و علم به احکام
اصولاً یکی از عوامل پیدایش وسواس، جهل به حکم شرعی است. شیطان چنین وسوسه میکند: تو که میخواهی از خدا اطاعت کنی از طرفی حکم دقیق شرع را هم نمیدانی، پس بهتر است احتیاط کنی تا یقین کنی ادای تکلیف کردهای.
اگر انسان مطیع خداست، باید توجه داشته باشد که اطاعت خدا در مخالفت با شیطان است و شیطان عزم خود را جزم کرده تا ما را از طریق احتیاط بیجا در عبادات به گمراهی بکشاند و ما برای اینکه بینی او را به خاک بمالیم لازم است احکام شرعی را تا حدّ لازم فرا بگیریم و از احتیاط غیر شرعی پرهیز کنیم.
رهبر انقلاب حضرت آیت الله العظمی خامنهای اَدامَ اللهُ ظِلُّهُ فرمودهاند:
«کسانی که دارای حساسیت نفسانی شدیدی در مـورد نجاست هستند (به این افراد در اصطلاح فقهی وسـواسی گفته میشود.) حتی در مواردی که یقین بـه نجاست دارند، واجب است که حکم کنند به عدم نجاست. به استثنای مواردی که حصول نجاست را به چشمشان میبینند و آن هم به قسمی که اگر کس دیگری آن را مشاهده کند، اعتقاد به سرایت نجاست داشته باشد. فقط در این موارد است که واجب است حکم به نجاست نماینـد و این حکم دربارهی ایـن گـروه از اشخاص ادامه دارد تا زمانی که آن حساسیت بهطور کلی برطرف گردد.»[18]
استعاذه
برای دوری از وسواس و وسوسههای شیطان استعاذه و پناه بردن به خدا از دستورات قرآن است.
«وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ـ و هر گاه وسوسهای از شیطان به تو رسد، به خدا پناه ببر که او شنوای داناست.»[19]
«وَ قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیَاطِینِ* وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ ـ بگو ای پروردگار من؛ پناه میبرم به تو از وسوسههای شیاطین* و پناه میبرم به تو ای پروردگار من؛ از اینکه حاضر شوند.»([20]
از طرفی شیطان فقط هنگامی وسوسه میکند که انسان به یاد خداوند نباشد.
«وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ـ هر کس از یاد خدا روی گرداند، شیطانی بر او میگماریم تا همدمش باشد.»[21]
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «همانا شیطان منقارش را روی قلب فرزند آدم میگذارد. پس هنگامی که او خداوند سبحان را ذکر گفت، شیطان میرود و پنهان میشود. و چنانچه خدا را فراموش نمود شیطان قلبش را میبلعد و این است وسواس خناس.»[22]
و برای این پناه بردن ادعیه و اذکاری در روایات ذکر شده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند: «هنگامی که شیطان یکی از شما را وسوسه نمود، باید به خدا پناه ببرد و بگوید: آمَنْتُ بِاللهِ وَ بِرَسُولِهِ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ»[23]
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: مردی خدمت رسول خدا آمد و گفت: یا رسول الله؛ از وسوسهای که در نماز به من القا میشود شکایت دارم. حتی اینکه نمیدانم چهقدر نماز کردم از زیاده یا کم. حضرت فرمودند: «وقتی داخل نماز شدی، انگشت سبّابهی دست راستت را به ران پای چپت بزن و سپس بگو: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللهِ أَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ ـ پس همانا او را دور و از خود منع و طرد کنی.»[24]