عابد و جوان دزد
اطلاعات فایل صوتی و دریافت آن
تاجری در زمان گذشته به اتّفاق عیال و اولادش که با وسائل تجاری بود سفر دریا کرد که ناگهان وسط دریا موجهای مهیب کشتی را شکست و آب همه را غرق کرد تنها زن تاجر به تختهای چسبیده و موجهای آب او را به جزیرهای انداخت.
زن در این جزیره تنها میگشت و از درخت میوه رفع گرسنگی میکرد، وضع لباسش هم که معلوم بود لباس ندارد همه پاره و از بین رفته بود.
در همان حال جوان دزدی از دور زن نیمه عریان و صاحب جمالی را میبیند اول وحشت میکند. میگوید شاید از طائفه جن باشد، نزدیک میشود، از او میپرسد از جن هستی یا انس؟
میگوید: انسانم،
از کجا آمدی؟
میگوید: کشتی ما غرق شد و بستگانم غرق شدند و من به تختهای چسبیده و خدا مرا نجات داد.
جوان دزد معطلش نکرد زن بیچاره را زمین انداخت آماده کار حرام شد.
یک مرتبه زن لرزید، لرزشی که آن دزد را نیز تکان داد.
گفت: چه شده چه بر سرت آمده؟
زن گفت: ترس از خدا، من در عمرم چنین گناهی را مرتکب نشدهام.
خوف چه میکند که در جوان دزد اثر مثبت گذاشت
به او گفت: من سزاوارترم که بترسم تو که تقصیری نداری، تقصیر از من است من باید اینطور بترسم و بلرزم.
زن را رها کرد و رفت.
ترک گناه کرد و توبه از گذشتهها نمود.
همینطور در اثناء راه که ناراحت خواست به سوی آبادی خود برود. عابدی به او برخورد کرد. و با هم همراه شدند و با این جوان دزد همطریق گردیدند.
چون هوا گرم و آفتاب تابان بود عابد مستجابالدعوه رو به جوان کرد و گفت: میبینی که از آفتاب ناراحتیم بیا دعا کنیم خدا سایهبانی برای ما بفرستد.
جوان سر بزیر انداخت گفت: من یک فرد گنهکاری هستم که دعایم به جائی نمیرسد.
عابد گفت باهم دعا کنیم.
پاسخ داد: من آبروئی ندارم.
در آخر کار عابد گفت: من دعا میکنم تو آمین بگو.
اینجا امید در دلش پیدا شد و پس از دعای عابد با شرمساری آمین گفت.
ابری پیدا شد و بر سرشان سایه افکند همینطور که میرفتند بر سر دوراهی رسیدند که راهشان دو تا میشد از هم خدا حافظی کردند.
عابد دید ابر همراه جوان رفت. عجیب است معلوم شد ابر برای او بوده دوید دنبالش گفت مگر نه گفتی من گنهکارم.
گفت: من عبادتی ندارم گنهکارم،
عابد گفت: از این ابر معلوم است که برای تو آمده به برکت توست،
جوان داستان خود را ذکر کرد.
دانسته شد همان ترک گناه و شرمساری و توبه که از روی صدق بوده قیمت داشته که او را مورد رحمت و نظر لطف خداوند کرده است.
فروع کافی، ج۷، ص۱۴۲
تارک گناه؛ مانند فرشتهها میشود
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرموده است:
مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَة
مجاهد شهید در راه خدا پاداشش بیشتر از کسى نیست که قدرت بر گناه داشته ولى خوددارى نموده. چنین انسان با عفّتى نزدیک است فرشتهاى از فرشتگان باشد.
نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص559