نژاد پرستی و تحریف در تورات ـ تَنَخ (عهد عتیق)
چکیده
بیان داستانهای دروغ درباره پیامبران معصوم الهی در کتاب مقدس یهودیان همیشه این سوال را فرا روی خواننده قرار میدهد که جاعلین و سازندگان این داستانها چه نفعی از این کار خود میبردند که چنین آشکارا دامن عصمت انبیای الهی را به زشتی هوسهای خویشتن آلوده کردهاند؟ در این مقاله سعی شده ضمن بیان این نکته که انگیزههای متعدد و مختلفی در تغییر و تحریف کتاب مقدس یهود (عهد عتیق) میتوانسته دخیل باشد، اما یک انگیزه، یعنی نژادپرستی و اثبات برتری نژاد یهود و بنیاسرائیل در این امر نقش پررنگی داشته است و آنان برای بیرون کردن سایر اقوام و نژادها از شمول برکت الهی که وعدهاش به تمام انسانها داده شده، دست به جعل داستانهای دروغین زدهاند، تا بگویند تنها یهودیان هستند که مشمول برکت الهی شده و عنوان قوم برتر یافتهاند و دیگران جز تبعیت و اطاعت از این نژاد برتر چارهای ندارند.
اصل مقاله
مقدّمه
جستجو درباره زمینهها، انگیزهها ودلائل تغییر و تحریف کتاب «تَنَخ»، یا همان کتاب مقدس یهود (توفیقی، 1384: 97)، پژوهشی دراز دامن است که جنبههای گوناگون تاریخی، کلامی، سیاسی و... را پوشش میدهد. برخی سعی کردهاند این امر را در بستر تاریخ و با بهرهگیری از دادههای تاریخی مورد واکاوی قرار دهند. برخی دیگر از نگاه اعتقادی به آن نگریسته واستدلالهای کلامی را مؤید باور خود قرار دادهاند. گروهی نیز در صدد سودجویی سیاسی از این مسأله برآمدهاند. ولی در هر صورت تحریف و تغییر این کتاب امروزه امری پذیرفته شده به حساب میآید و بیشتر محققین از بیان آن امتناعی ندارند (توفیقی، همان:102-104). با این وجود بحث از انگیزههای تحریف و تغییر کتاب مقدس، هنوز میتواند جذابیتهای زیادی برای محققان دینپژوه داشته باشد و آنان را به یافتن بسترها و دلائل تغییر و تحریف، تشویق نماید.
نژادپرستی و دلبستگیهای قومی، از جمله انگیزههایی است که میتوانسته در حفظ و تغییر کتاب مقدس یهود نقش داشته باشد، امری که سعی خواهد شد در این مقاله چرایی و چگونگی آن با استفاده از دادههای کتاب تَنَخ مورد بازکاوی و تحقیق قرار گیرد.
مقدمات بحث
مقدمه اول: این اصل که همه انسانها از ریشه و منشائی واحد و یگانه هستند، مورد اتفاق و مطابق با واقعیتهای تاریخی است و کسی را با آن مخالفتی نیست، با این همه نمیتوان آن را دلیل و برهانی بر نفی تفاوتها تلقی کرد، زیرا وجود تغایرها و تفاوتهای اعتقادی، تربیتی، جغرافیایی و تاریخی و همچنین تفاوت در نژاد، رنگ و زبان، امری واقعی، بدیهی و انکارناپذیر است و ساختار جامعه انسانی بدون این تفاوتها، ساختاری ناموزون، بیارزش و بدون تاثیرگذاری، و به تعبیر بهتر، غیرقابل تصور خواهد بود.
قرآن کریم نیز ضمن بیان وجود منشاء واحد برای تمام انسانها، وجود تفاوتها را پذیرفته و آن را نعمتی الهی که منافع زیادی دارد، معرفی کرده است (حجرات:13). لکن این به معنای ارزشمند بودن همه تفاوتها نیست و میتوان گفت تنها تفاوتهایی ارزشمند است که اختیار و انتخاب آدمی در ایجاد آن دخالت داشته باشد، تفاوتی که قرآن منشاء آن را تقوا معرفی میکند (حجرات:13). اما تفاوتهای ارثی همچون خون و نسب و جنسیّت، که اموری غیراختیاریاند، نمیتوانند ملاک برتری وارزشگذاری باشند و الا ما دچار نژادپرستی شده، در دام جامعه طبقاتی و تبعیض جنسیّتی گرفتار خواهیم آمد.
بنابراین در یک تعریف عام میتوان گفت: «نژادپرستی عبارت است از دادن حقوق و امتیازات ویژه به نژادی خاص و یا فردی از نژاد خاص، و محروم کردن نژادها و افراد دیگر از آن حقوق و امتیازات».
مقدمه دوم: امتیازهای ویژهای که دادن آن به نژادی خاص، زمینه ایجاد جامعه طبقاتی و نژادپرستی را ایجاد میکند، میتواند متعدد و متنوع باشد، اما آن چه در تاریخ یهود نقش زیادی داشته، اعتقاد به وجود «عهدی خاص» است که یهودیان مدعیاند بین آنان و خداوند بسته شده است.
«عهد» درلغت به معنای حفظ و نگه داشتن چیزى و مراعات نمودن آن چه مراعاتش لازم است، میباشد و همچنین «وصیت» هم که نوعی حفظ و نگهداری خواستههای وصیت کننده است، عهد نامیده میشود (راغب اصفهانی، 1374، 2: 662؛ فیومی، 1414، 2: 435؛ ابنمنظور، 1414، 3: 311). «مستر هاکس» نیز در تعریف عهد نوشته است: «عهد شرطی است که در میانه انسان و حضرت باری برقرار میشود.» (هاکس، 1383: 625). بنابراین باید بین خداوند و یهودیان معهودی باشد که هر دو طرف موظف به حفظ آن باشند؛ براساس متن «تَنَخ» این معهود عبارت است از برکتی که خداوند وعده آن را به حضرت نوح علیهالسلام داده، و آن هنگامی است که خداوند تصمیم میگیرد هر جسد دارای حیات را هلاک سازد (پیدایش6 :17). در این زمان خطاب به نوح علیهالسلام میفرماید: «لکن عهد خود را با تو استوار میسازم، و به کشتی در خواهی آمد، تو و پسرانت و زوجهات و ازواج پسرانت با تو.» (همان).
اصل برکت به معناى ثبوت فایده در اثر نموّ و رشد است (ابنمنظور، همان، 10: 396؛ طریحی، 1375، 5: 258؛ ابناثیر، 1367، 1: 120). در عهد عتیق نیز بر استمرار حیات انسانی و کثیر شدن فرزندان تطبیق شده است: «خدا، نوح و پسرانش را برکت داده، بدیشان گفت: بارور و کثیر شوید و زمین را پرسازید.» (پیدایش9: 1).
مقدمه سوم: این برکت معهود، برکت عام است و در میان همه فرزندان حضرت نوح علیهالسلام باید ادامه یابد، چنان که سِفر پیدایش به آن اذعان میکند: «اینک من عهد خود را با شما و بعد از شما با ذرّیت شما استوار سازم.» (پیدایش9: 9) ولی این عمومیت مورد پسند افراد نژادپرست نیست و آنان دوست دارند این عهد و برکت، که نتیجهاش سروری و حکومت بر زمین است، مختص عدهای خاص، با نسبی مشخص و جدا از سایر نسبها و نژادها باشد، پس باید متونی که اثبات کننده عمومیت این عهد هستند، تغییر یافته و تحریف شوند؛ این تحریف باید درتمام قسمتهایی صورت گیرد که عمومیت برکت معهود را مطرح میکنند، پس کاری دنبالهدار و مستمر است و نیازمند برنامهریزی و داستانسازیهای متعدد است، کاری که جمعآورندگان و نویسندگان عهد عتیق به خوبی از عهده آن برآمدهاند. در بخش بعدی، به برخی از این تحریفها پرداخته شده است.
نمونههایی از تحریفهای نژادپرستانه در تنخ
1) تحریف و جعل در داستان حضرت نوح علیهالسلام
در سفر پیدایش در بیان زندگی حضرت نوح علیهالسلام پس از طوفان مینویسد: «و نوح به فلاحت زمین شروع کرد، و تاکستانی غرس نمود» (پیدایش9: 20) «و شراب نوشیده، مست شد، و در خیمۀ خود عریان گردید» (پیدایش9: 21) «و حام، پدر کنعان، برهنگی پدر خود را دید و دو برادر خود را بیرون خبر داد» (پیدایش9: 22) «و سام و یافث، ردا را گرفته، بر کتف خود انداختند، و پسپس رفته، برهنگی پدر خود را پوشانیدند. و روی ایشان باز پس بود که برهنگی پدر خود را ندیدند» (پیدایش9: 23) «و نوح از مستی خود به هوش آمده، دریافت که پسر کهترش با وی چه کرده بود» (پیدایش9: 24) «پس گفت: کنعان ملعون باد! برادران خود را بندۀ بندگان باشد» (پیدایش9: 25) «و گفت: متبارک باد یهوه خدای سام! و کنعان، بندۀ او باشد» (پیدایش9: 26) «خدا یافث را وسعت دهد، و در خیمههای سام ساکن شود، و کنعان بندۀ او باشد» (پیدایش9: 27).
در این داستان که با تهمت بزرگ به پیامبر اولوالعزم الهی آغاز میشود، قصد این است که فرزندان حام از شمول عهد خداوند خارج شوند و حتی فرزندان یافث هم که به ظاهر لعن نمیشوند در سایه فرزندان سام و چادرهای آنها قرار میگیرد و فقط سام است که برکت مییابد. بنابراین با یک داستان جعلی دو نسل بزرگ بشری، از شمول عهد الهی که نتیجهاش سروری بر زمین بود، خارج میشوند و میدان برای نژاد سامی خالی از رقیب میماند.
2) تحریف و جعل در داستان حضرت لوط علیهالسلام
حضرت لوط علیهالسلام برادرزاده حضرت ابراهیم علیهالسلام و از نسل سام است (پیدایش11: 27). بنابراین او نیز وارث برکت معهودی است که در داستان جعلی پیشین، فقط به فرزندان سام اختصاص یافت و این همان مطلبی است که خوشآیند نژادپرستان نیست و او را باید از جرگه وارثان زمین خارج ساخت. بنابراین نوبت تحریف دیگری میرسد و آن اینکه بعد از نازل شدن بلا بر قوم لوط، «لوط از صوغر برآمد و با دو دختر خود در کوه ساکن شد، زیرا ترسید که در صوغر بماند. پس با دو دختر خود در مَغاره سُکْنی گرفت» (پیدایش19: 30) «و دختر بزرگ به کوچک گفت: پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که بر حسب عادت کل جهان، به ما در آید» (پیدایش19: 31) «بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم، و با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.» (پیدایش19: 32) «پس در همان شب، پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد» (پیدایش19: 33) «و واقع شد که روز دیگر، بزرگ به کوچک گفت: اینک دوش با پدرم همخواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم، و تو بیا و با وی همخواب شو، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم» (پیدایش19: 34) «آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر کوچک همخواب وی شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد» (پیدایش19: 35) «پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند» (پیدایش19: 36) «و آن بزرگ، پسری زاییده، او را موآب نام نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان است» (پیدایش19: 37) «و کوچک نیز پسری بزاد، و او را بنعَمّی نام نهاد. وی تا بحال پدر بنیعمون است» (پیدایش19: 38).
با این داستان جعلی و تحریفی که صورت میگیرد، دو قوم دیگر یعنی موآبیان و بنیعمون که از نسل حضرت لوط علیهالسلام هستند، به جرم زنازادگی از زمره وارثان برکت الهی خارج میشوند.
مبارزه با بنیعمون و موآبیان در کتابهای دیگر عهد عتیق نیز دیده میشود و در کتاب تثنیه به بنیاسرائیل امر میشود که نسبت خویشی خود با بنیعمون را ترک نمایند (هاکس، 1383 :91).
بعد از کنار گذاشته شدن نسل لوط علیهالسلام ، تنها نسل ابراهیم علیهالسلام است که میتواند وارث برکت الهی شده و به دنبال آن حاکم زمین باشد، چنانکه در کتاب مقدس میگوید: «و عهد خویش را در میان خود و تو، و ذُریتت بعد از تو، استوار گردانم که نسلاً بعد نسل عهد جاودانی باشد، تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم» (پیدایش17: 7).
حضرت ابراهیم علیهالسلام چندین فرزند دارد که براساس قوانین آئین یهود، اسماعیل به عنوان نخستزاده و فرزند بزرگ، سهم بیشتری از ارث پدری میبرد (تثنیه21: 17؛ هاکس، همان:877) وفرزندان او نیز مشمول عمومیت برکت معهود الهی میشوند. بنابراین نژادپرستان یهودی باید او را نیز از این ارث محروم کنند، پس تحریف دیگری ایجاد میشود که در داستان قربانیِ فرزند حضرت ابراهیم علیهالسلام خودنمایی میکند.
3) تحریف داستان ذبح حضرت اسماعیل علیهالسلام
براساس سنت یهودی که برگرفته از کتاب تنخ است، نخستزادگی جایگاه ویژهای در خانواده دارد. قربانی از نخستزادهها انتخاب میشود و نخستزادگان برای خداوند تقدیس میشوند (خروج22: 29؛ هاکس، همان: 877). بنابراین آنگاه که ابراهیم مامور اهدای قربانی میشود، طبیعی است که باید اسماعیل را آماده ذبح کند، اما دست تحریف این داستان را تغییر داده، مینویسد: «و واقع شد بعد از این وقایع، که خدا ابراهیم را امتحان کرده، بدو گفت: ای ابراهیم!، عرض کرد: لبیک! گفت: اکنون پسر خود را، که یگانۀ توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او را در آنجا، بر یکی از کوههایی که به تو نشان میدهم، برای قربانی سوختنی بگذران« (پیدایش22: 1-2).
ابراهیم علیهالسلام براساس فرمان الهی فرزند را به قربانگاه میبرد، لکن خداوند امر میکند که چون تو را مطیع یافتم، دیگر نیازی به قربانی کردن فرزند نیست، «به ذات خود قسم میخورم، چون که این کار را کردی و پسر یگانۀ خود را دریغ نداشتی (پیدایش22: 16) هر آینه تو را برکت دهم، و ذریت تو را کثیر سازم، مانند ستارگان آسمان، و مثل ریگهایی که بر کنارۀ دریاست. و ذریت تو دروازههای دشمنان خود را متصرف خواهند شد (پیدایش22: 17).
تعبیر فرزند یگانه، جز اسماعیل، شامل دیگر فرزندان ابراهیم نمیشود، زیرا دیگر فرزندان با وجود اسماعیل یگانه نبودند، ولی اسماعیل چهارده سال فرزند یگانه ابراهیم بود، بنابراین هر خوانندهای با شنیدن عنوان فرزند یگانه، آن را بر اسماعیل حمل میکند، برای جلوگیری از این تبادر جاعلین، کلمات «یعنی اسحاق » را در متن اضافه میکنند تا این افتخار از اسماعیل به اسحاق منتقل شود و به راحتی ادعا کنند که برکت نه به اسماعیل، بلکه به اسحاق رسیده است و برای مطمئن شدن از نتیجه کار، بحث کنیززاده بودن اسماعیل را هم اضافه میکنند.
وقتی ابراهیم به خدا میگوید: «کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند» (پیدایش17: 18) خدا جواب میدهد «به تحقیق زوجهات ساره برای تو پسری خواهد زایید، و او را اسحاق نام بنه، و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت، تا با ذریت او بعد از او عهد ابدی باشد (پیدایش17: 19) و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، بارور گردانم، و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند، و امتی عظیم از وی بوجود آورم (پیدایش17: 20) لکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت، که ساره او را بدین وقت در سال آینده برای تو خواهد زایید» (پیدایش17: 21).
بعد از تولد اسحاق نیز از زبان ساره بیان میکنند که به ابراهیم گفت: «این کنیز را با پسرش بیرون کن، زیرا که پسر کنیز با پسر من اسحاق، وارث نخواهد بود» (پیدایش21: 10) اما این امر، بنظر ابراهیم، دربارۀ پسرش بسیار سخت آمد (پیدایش21: 11) خدا به ابراهیم گفت: دربارۀ پسر و کنیزت، بنظرت سخت نیاید، بلکه هر آنچه ساره به تو گفته است، سخن او را بشنو، زیرا که ذریت تو از اسحاق خوانده خواهد شد (پیدایش21: 12).
بدین ترتیب اسماعیل و فرزندان او به دلیل تغییر و تحریفی که در داستان قربانی کردن فرزند از سوی ابراهیم، ایجاد میشود و به دلیل کنیززاده بودن، کنار گذاشته شده و قرار میشود برکت مختص فرزندان اسحاق باشد؛ چنان که به تصریح میگوید : «او (اسحاق) را برکت خواهم داد و امتها از وی به وجود خواهند آمد، و ملوک امتها از وی پدید خواهند شد» (پیدایش17: 16). و برای این که مطمئن شوند خواننده این انحصار انتقال برکت را پذیرفته، تاکید میشود که «و واقع شد بعد از وفات ابراهیم، که خدا پسرش اسحاق را برکت داد، و اسحاق نزد بئرلَحَیرُئی ساکن بود» (پیدایش25: 11).
ولی باز مساله حل نشده وحضرت اسحاق علیهالسلام نیز دو فرزند به نام «عیسو» و «یعقوب» دارد که هر دو از یک مادر هستند (پیدایش25: 22) و به بهانه کنیززادگی نمیتوان «عیسو» که نخستزاده است را کنار گذاشت، پس باید این بار دامن پیامبر دیگر یعنی حضرت یعقوب را آلوده کنند تا به اهداف نژادپرستانه خود برسند.
4) تحریف و جعل در داستان حضرت یعقوب علیهالسلام
تحریف و تغییر در داستان زندگی حضرت یعقوب علیهالسلام چهار نمود دارد، که در ذیل به هر چهار مورد که خانههای یک جدول هستند، اشاره میشود:
الف) جعل داستان منازعه عیسو و یعقوب در شکم مادر و پیشبینی حاکم شدن قوم یعقوب بر قوم عیسو (پیدایش25: 23) اولین تحریف در داستان یعقوب برای پیشبرد اهداف نژادپرستانه است.
ب) عیسو فرزند نخست اسحاق است و با وجود او برکت به فرزند دوم، یعنی یعقوب نمیرسد. پس باید نخستزادگی را از او گرفت. برای همین منظور، نژادپرستان داستان فروختن نخستزادگی از سوی عیسو به یعقوب را مطرح میکنند و مینویسند: «روزی یعقوب آش میپخت و عیسو وا مانده، از صحرا آمد (پیدایش 25: 29) و به یعقوب گفت: از این آش ادوم (یعنی سرخ) مرا بخوران، زیرا که واماندهام. از این سبب او را ادوم نامیدند (پیدایش25: 30) یعقوب گفت: امروز نخستزادگی خود را به من بفروش (پیدایش25: 31) عیسو گفت: اینک من به حالت موت رسیدهام، پس مرا از نخستزادگی چه فایده؟ (پیدایش25: 32) یعقوب گفت: امروز برای من قسم بخور. پس برای او قسم خورد، و نخستزادگی خود را به یعقوب فروخت (پیدایش 25: 33) و یعقوب نان و آش عدس را به عیسو داد، که خورد و نوشید و برخاسته، برفت. پس عیسو نخستزادگی خود را خوار نمود» (پیدایش25: 34). البته جاعلان این داستان به این سوال پاسخ ندادهاند که چگونه میشود امر واقعی را با قرارداد، تغییر داد و آیا با این قرارداد امتیازات وتکالیف نخستزادگی هم منتقل میشود یا خیر؟
ج) سومین تحریف، زمانی صورت میگیرد که نژادگراها قصد دارند برکت را از طریق اسحاق به یعقوب برسانند، تا همان برکت به جا مانده از نوح و ابراهیم باشد. پس داستان جدیدی جعل میشود که براساس آن عیسو مأمور میشود تا غذایی آماده کرده به پدرش اسحاق دهد تا او نیز عیسو را برکت دهد. اما یعقوب با همکاری مادرش غذایی آماده کرده و خود را به شکل عیسو در میآورد و اسحاق نابینا را فریب میدهد و برکت را تصاحب میکند (پیدایش27: 1-27).
اسحاق در این برکت دادن ناخواسته میگوید: «قومها تو(یعقوب) را بندگی نمایند و طوایف تو را تعظیم کنند، بر برادران خود سرور شوی، و پسران مادرت تو را تعظیم نمایند. ملعون باد هر که تو را لعنت کند، و هر که تو را مبارک خواند، مبارک باد» (پیدایش27: 29).
وقتی عیسو از شکار باز میگردد و داستان فریب خوردن اسحاق از یعقوب آشکار میشود، به پدر خود میگوید: «ای پدرم، به من، به من نیز برکت بده!» (پیدایش27 : 34) اسحاق میگوید: «برادرت به حیله آمد، و برکت تو را گرفت (پیدایش27: 35) اینک او را بر تو سرور ساختم، و همۀ برادرانش را غلامان او گردانیدم، و غله و شیره را رزق او دادم. پس الان ای پسر من، برای تو چه کنم؟» (پیدایش27: 37). عیسو گفت: نام او را یعقوب بخوبی نهادند، زیرا که دو مرتبه مرا از پای درآورد. اول نخستزادگی مرا گرفت، و اکنون برکت مرا گرفته است.» (پیدایش27: 36).
د) بدیهی است که برکت گرفتن از راه نیرنگ، ارزش چندانی ندارد و افراد عاقل آن را نمیپذیرند. پس جاعلان باید داستان دیگری جعل کنند تا برکت یافتن یعقوب به صورت مستقیم از سوی خداوند باشد. در این هنگام است که داستان کشتی گرفتن یعقوب با خدا جعل میشود.
براساس گفته سفر پیدایش، یعقوب که از ترس برادرش به نزد دایی خود رفته و دختران وی را به همسری گرفته بود (پیدایش29 :1) هنگامی که از نزد پدر همسران خود به زادگاهش باز میگردد، زنان و اموالش را به سویی فرستاده و «تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی میگرفت (پیدایش32: 24) و چون او دید که بر وی غلبه نمییابد، کف ران یعقوب را لمس کرد، و کف ران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد (پیدایش32: 25) پس گفت: مرا رها کن، زیرا که فجر میشکافد. گفت: تا مرا برکت ندهی، تو را رها نکنم.» (پیدایش32: 26) به وی گفت: نام تو چیست؟ گفت: یعقوب (پیدایش32: 27) گفت: از این پس نام تو یعقوب خوانده نشود، بلکه اسرائیل، زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی.» (پیدایش32: 28) و یعقوب از او سوال کرده، گفت: مرا از نام خود آگاه ساز. گفت: چرا اسم مرا میپرسی؟ و او را در آنجا برکت داد (پیدایش32: 29) و یعقوب آن مکان را «فِنیئیل« نامیده، [گفت:] زیرا خدا را روبرو دیدم و جانم رستگار شد»
در جایجای سِفر پیدایش بیشترین تاکید بر انتقال برکت از خداوند، نوح، ابراهیم و اسحاق به یعقوب صورت میگیرد تا جای هیچ شبههای باقی نماند که غیر از فرزندان یعقوب، که از این پس بنیاسرائیل نامیده میشوند، در این برکت و عهدی که خداوند با انسان بسته، شریک نیستند و تنها نژاد بنیاسرائیل این برتری را دارند و حکومت و رهبری سزاوار آنان بوده و دیگران چارهای جز خدمت به این قوم برگزیده ندارند. تلاش برای معرفی قوم یهود به عنوان قوم برگزیده، امری مستمر بوده و در بیشتر کتابهای تاریخ ادیان به آن اشاره شده است (ریچارد بوش، 1387: 570؛ هینلز، 1385: 451). لکن در تعیین زمان شروع این تلاشها وچگونگی آنها تحقیق جدی صورت نگرفته و میطلبد که در این زمینه پژوهشهای جدیدی آغاز شود.
برخی ادعای تحریف در چنین کتابی را که در داستانهای آن انسانی، خداوند را فریب داده و در نهایت او را مغلوب میسازد، تکذیب میکنند و آن را نشانه صداقت نویسندگان کتاب مقدس معرفی میکنند. هنری هَلی در ذیل داستان یعقوب مینویسد: خداوند این خانواده چند همسری با اعمال شرمآورشان را به عنوان یک کل پذیرفت، تا آغازگر دوازده سبط قوم مسیحایی باشند که به انتخاب خدا قرار بود نجات دهنده را به این جهان بیاورند. این حکایت شاهدی بر راستگویی نویسندگان کتاب مقدس است و هیچ کتاب دیگری با چنین صداقت و صراحتی از ضعفهای قهرمانان خود و چیزهایی که مخالف با آرمانهای آن است، سخن نمیگوید (هنری هلی، بیتا، ذیل فصل 29 پیدایش). گویا وی به این نکته توجه نکرده است که نویسندگان داستان، برای اثبات برتری و سروری قوم خود بر کل هستی، این داستانها را جعل میکنند و از دیدگاه آنان برای رسیدن به هدف یاد شده، میتوان حتی داستانهایی به قول ایشان شرمآورتر به قهرمانان نسبت داد، تا نشان داد که این سروری و برتری به سبب دروغ، زور، فریب و غلبه یافتن برخدا به دست آمده و دیگران حقی در آن ندارند.
نتیجهگیری
گرچه عوامل و انگیزههای متعدد و متفاوتی در تحریف و تغییر کتاب مقدس یهود که خود آن را «تنخ» مینامند، وجود دارد، امّا در این میان عامل نژادپرستی نقش پر رنگی را دارا میباشد، به گونهای که برای اثبات قوم برگزیده بودن بنیاسرائیل و نژاد یهود، دست به جعل داستانهای دروغین و آلوده کردن حریم پیامبران بزرگ و معصوم الهی زدهاند و پیامبرانی هم چون حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت لوط وحضرت یعقوب: را که برای هدایت انسانها آمدهاند، افرادی گناهکار و لااُبالی معرفی کردهاند.
منابع:
1ـ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد (1367)؛ النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، مصحح محمود محمد طناحى، قم، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
2ـ ابن منظور، محمد بن مکرم (1414)؛ لسان العرب، مصحح جمالالدین میردامادى، بیروت، دارصادر.
3ـ تَنَخ (عهد عتیق )؛ سِفر پیدایش، ترجمه قدیم.
4ـ توفیقی، حسین (1384)؛ آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، انتشارات سمت و طه.
5ـ جان آر . هینلز (1385)؛ فرهنگ ادیان جهان، ویراسته پاشائی، قم، مرکز مطالعات وتحقیقات ادیان و مذاهب.
6ـ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1374)؛ المفردات فی غریب القرآن، مصحح خسروى، تهران، نشر مرتضوی.
7ـ ریچارد بوش ودیگران (1378)؛ جهان مذهبی (ادیان در جوامع امروزی)، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
8ـ طریحی، فخر الدین بن محمد (1375)؛ مجمع البحرین، مصحح احمد حسینى اشکورى، تهران، نشر مرتضوی.
9ـ فیومی، احمدبن محمد (1414)؛ المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، موسسه دار الهجره.
10ـ مستر هاکس (1383)؛ قاموس کتاب مقدس، تهران،انتشارات اساطیر.
11ـ هنری هَلی (بیتا)؛ راهنمای کتاب مقدس، ترجمه جسیکا بابا خانیان، سابرینا بدلیان و ادوارد عیسی بیک، زیر نظر ساروخا چیکی، نرم افزار مژده.
به نقل از فصلنامه علمی پژوهشی کلام اسلامی ؛ دوره 21، شماره 82، تابستان 1391، صفحه 37-47
نویسنده: رسول رضوی