چهار « ت » تبلیغ
حجتالاسلام ماندگاری
اشاره: آنچه در پی میخوانید خلاصه مصاحبه حجتالاسلام ماندگاری در خصوص موضوع تبلیغ دینی است.
**************************
نگاه غیرتخصصی به مدیریت فرهنگی و بحث تبلیغ دین باعث شده هرکسی بلد است حرف بزند، روایت و آیه و روضه بخواند، بتواند برود تبلیغ. در صورتی که اگر فقاهت و اجتهاد روش استنباط است، تبلیغ هم روش بیان است. اگر آن تخصص است، این هم تخصص است.
مسؤولیت حوزه دو چیز است. یکی تفقه و دیگری تبلیغ.
من تبلیغ را مجموعهی چند بخش و چند فعالیت میدانم. مبلغ (مربی)که در این چند بخش کار نکرده باشد، از نگاه من قطعاً مبلغ (مربی)متخصص نیست؛ گرچه ده سال است دارد فعالیت میکند.
اولین بخش تبلیغ، تعلیمات است. در تبلیغ، تعلیمات لازم داریم؛ چون تبلیغ یک علم است، علم بیان.
دومین بخش تبلیغ، تمرینات است. تبلیغ علاوه بر اینکه علم است، مهارت هم هست. این مهارت تمرین میخواهد؛ فقط با دانستن نمیتوان کار کرد.
سومین بخش، تزئینات است؛ چون تبلیغ هنر است، تزئین هم میخواهد. سلیقهی هنرمندانهای میخواهد تا در سه دقیقه انسان بتواند مخاطب را مجاب کند. یکی از چیزهایی که در عرصهی رسانه کم داریم، مربیان و مبلغان سه دقیقهای است.
بخش چهارم تبلیغ، توفیقات است. چون مبلغ (مربی)میخواهد از طرف خدا حرف بزند. «الَّذینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّه»(احزاب/39) اگر وصل به خدا نباشد، باید فیلم بازی کند. اینها آموزش و تربیت میخواهد.
بخش اول یعنی تعلیمات، خودش سه قسمت است.
اول باید معارف دین را بشناسیم، آنهم نه شناخت کلی. ما بهطور کلی میگوییم دین گفته عادل و منصف باشید، با تقوی و با خدا باشید اما باید شناختهای جزئی ارائه کنیم. مبلغ (مربی)دز یک شهر یا محله صدها مورد معزل فردی، خانوادگی و اجتماعی را میبیند. اگر بخواهد با کلیگویی با این معزلات روبهرو شود، به درد نمیخورد. اینکه بگوییم مردم باحیا باشید، به درد نمیخورد. حیا را باید در روابط خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی نشان داد. حیا را باید در دانشگاه امروز معنا کنیم که دختر و پسر در کلاس، در آزمایشگاه، کار پروژهای و اردو و... با هم هستند. حتی در بسیج و انجمن اسلامی هم با هم هستند.
دوم مخاطبشناسی هم بسیار مهم است. مخاطبان از لحاظ سن، از لحاظ جنس و شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی متفاوت هستند. اینکه ائمهی طاهرین و انبیاء علیهمالسلام مأمور بودند «أن یکلم الناس علی قدر عقولهم» خدا مأمورشان کرده که به اندازهی عقل و فهم مردم حرف بزنند، به همین خاطر است. مخاطبشناسی یعنی میل و نیاز مخاطب را بشناسم؛ ظرفیت مخاطب را بدانم.
گاهی به دوستان مبلغ (مربی)در کلاسها میگویم شما از جلسه پانصد نفره خوشتان میآید یا از جلسه پنج نفره؟ میگویند پانصد نفره. معلوم میشود متخصص نیستید. چون هیچ وقت طبیب، پانصد نفری طبابت نمیکند. هرچه بالاتر بروید، بیشتر کلیگویی خواهید کرد.
اگر اهل بیت را نگاه کنید، مشافهاتشان بیشتر از مکاتبات شان بوده است.
اصلیترین بخش کار اهل بیت، ارتباطات چهره به چهره بوده است. شاید کسی بگوید در آن زمان این بزرگواران در انزوای اجتماعی بودند و حکومت نداشتند. اما زمانی در حکومت هم بودند، ارتباطات چهرهبهچهرهشان خیلی بیشتر بوده است. به خاطر مخاطبشناسی در تبلیغ دین. پیغمبر و اهل بیت وقتی به یک نفر میرسیدند، میگفتند رکن ایمان صبر است. به یکی میگفتند رکن ایمان یقین است. به یکی دیگر میگفتند رکن ایمان خوف و رجاء است. به مصداق نگاه میکردند.
بخش سوم در تعلیمات، روششناسی است. مثلاً روش جمعآوری محتوی که چگونه مطلب جمع کنیم، چگونه گزینش کنیم و بچیینم؟ پردازشمان چگونه باشد؟ گزینش، چینش و پردازش برای خودش روش دارد. باید ایجاد انگیزه کنیم، چون مخاطبانی که پای جلسه مینشینند، در دستهبندیهای مختلف قرار میگیرند.
الان غربیها به این نتیجه رسیدهاند که با تمام پیشرفتها در تکنولوژی ارتباطات، هنوز یک رسانه است که به گردش هم نمیرسند؛ آنهم ارتباط چهره به چهرهای که شیعه از طریق جلسه دارد. یکی از اندیشمندان مسیحی گفته بود: «امام حسین شیعهها را با روز عاشورا و تاسوعایش به من بدهید، من دنیا را فتح میکنم!»
بخش دوم تمرینات
تبلیغ یک مهارت است. همچنان که پزشک در کنار درسی که میخواند، باید دوره کار عملی بگذراند و حتماً باید آزمایشگاه ببیند، همچنان که یک مهندس باید دورهی کارگاه را بگذراند، مبلغ (مربی)هم باید در این سه بخش، باید پروژههای تحقیقاتی بگذراند. مثل پیدا کردن چند آیه، حدیث، دعا، مثال، طنز، شعر، آمار و... مبلغ (مربی)باید ریز به ریز در بحثهای مختلف معارفشناسی، مخاطبشناسی و روششناسی، کار عملی بیاورد. باید تمرین کند؛ آنهم تمرین تحقیقی.
یک بخش هم تمرینات اجرایی است. حالا که شما به عنوان مبلغ (مربی)این پژوهش را انجام دادی، بیا اینجا نشان بده. ده نفر مبلغ (مربی)بنشینند یک مبلغ (مربی)بخشی از کلاس یا سخنرانی را اجرا کند و همه شروع کنند به نقادی آن بخش.
بخش سوم تزئینات
در دنیا دعوا سر بستهبندی است. چینیها یک بستهبندی ارائه میدهند، آلمانیها یکی دیگر و... راجع به کالاهای خوراکی که گاهی مزهاش هیچ فرقی ندارد، بستهبندیهای مختلف است.
چرا من مبلغ (مربی) نمیتوانم معارف را با بستهبندی و دستهبندی جدید بگویم؟ باید به سخنمان وزن بدهیم، دستهبندیاش کنیم. باید روی اینها کار کرد. این تازه تزئین در محتواست. تزئین در ترکیب بحث و در ارائهی بحث هم ممکن است.
حاج آقای قرائتی میفرمود: "اول انقلاب می خواستیم برویم تبلیغ؛ اول رفتیم محضر شهید بهشتی و به ایشان گفتیم میخواهیم دین خدا را تبلیغ کنیم؛ باید چهکار کنیم؟ ایشان فرمود: دو چیز را از دین جدا کنید: «یکی خرافات، یکی عمل مسلمانان»
ما در تزئینات واقعاً کم کار کردهایم. مبلغ (مربی)باید بنشیند فکر کند و این ظرافتها را در آورد. یک بعد تزئین تمثیل است. آقای قرائتی فوقتخصص مثالسازی دارد. چرا مبلغ (مربی)ما بلد نیست مثال بزند؟ مثال، تشبیه معقول به محسوس است. چرا بلد نیستیم از حکایتها خوب مثال بزنیم؟ چرا بلد نیستیم مقایسه کنیم؟ چرا بلد نیستیم نمونه بیاوریم و از آمار و حتی مثالهای فیلمها خوب استفاده کنیم؟ البته اصلاً تبلیغ فیلم نمیکنیم ولی نکتهاش را میآوریم و استفاده میکنیم تا مخاطب فیلم هم که میبیند، با تحلیل ببیند.
بخش چهارم توفیقات
دربارهی توفیقات خدا دو جمله به پیغمبر گفته است: یکی « ِ لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً»(انسان/9) که در زمینهی تبلیغ، کاسب نشویم. و دوم «لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرا»(انعام/90 ـ هود/51 ـ شورا/23)؛ اراده و تقاضای پول نکنید. نمیدانم چه بلایی بر سر سیستم تبلیغ آوردهایم که بهترینهای ما هم دارند آلودهی پول میشوند. بلد نبودیم توفیقات را در سیستم بگنجانیم.
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
بعد هم به شوخی میگوییم: اسب امام حسین علیهالسلام هم جو میخواهد! یعنی من هم زن و بچه دارم؛ خرج دارم. کسی نیامده این را به ما درس بدهد که « مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ»(طلاق/2و3)
من در بحث توفیقات، چهار مشکل اساسی برای مبلغان (مربیان) میبینم.
دربارهی بحثهای مادی همین آیه جواب میدهد که این شرط از طرف خدا هست که اگر در تبلیغ تقوی داشته باشیم، خدا تأمینمان میکند. فکر میکنم این مثال از شهید مطهری است که میگوید تو پنجره را به نیت شنیدن صدای اذان باز کن، باد هم میآید؛ ولی اگر برای باد پنجره را باز کردی، معلوم نیست صدای اذان را بشنوی! تو به قصد انجام وظیفه تبلیغ کن، خدا زندگیات را هم تأمین میکند. «کُن لی اَکُن لَک»؛ اینها را با مبلغان (مربیان) کم کار کردهایم. این مشکل اول است که با توفیق حل میشود.
مشکل دوم مبلغان (مربیان) قصهی تحبیب قلوب است. دوست دارند مردم دوستشان داشته باشند. همه این را میخواهند « إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96)؛ اما تو تکلیفت را انجام بده، ببین خدا محبوبیتت را چگونه در دلها میگذارد. گاهی من میخواهم خودم را معرفی کنم، مگر چهقدر عرضه دارم؟ اما گاهی خدا من را معرفی میکند: «إنّ من تعرّف بکَ غیرُ مجهولٍ»؛ از مناجات شعبانیه است. کسی که خدا معرفش شود، مجهول نمیماند. اگر این را باور کنیم وضع عوض میشود.
مورد سوم از مشکلات مبلغان (مربیان)، طلب عزت و شهرت از غیر است. « مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعا»(فاطر/10)؛ من مبلغ (مربی)نباید دنبال شهرت خودم باشم. این آیه در سورهی قصص خیلی تکان دهنده است. امام صادق علیهالسلام وقتی این آیه را شنیدند، بلند بلند گریه میکردند. « تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَسادا»(قصص/83). یک ذره دنبال شهرت خودم نباشم. بگذارم خدا کارها را بکند.
چهارمین دغدغهی مربی، رفع مشکلات است؛ مشکلات عجیبی که سر راهش هست. مبلغی رفته بود برای تبلیغ؛ به او گفته بودند ما نان مفت نداریم بدهیم آخوند بخورد؛ بلند شو برو! گفته بود: من صبح تا شب در مزرعهتان کار میکنم، اجازه بدهید شبها برایتان منبر بروم؛ گفته بودند شب جا نداریم مگر اسطبل اسبها. گفته بود عیب ندارد، من همانجا میخوابم. «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُه»(طلاق/3).
اگر ما روی توفیقات مبلغ (مربی)کار نکنیم، اگر بخواهد برای پولش خودش بدود و نرخ بدهد - خودش، اطرافیانش یا دفترش - کل تبلیغات دینی ما کمکم زمین میخورد.
حاج آقای قرائتی میگفت یکبار من را به جایی دعوت کردند، اول گفتم ما چیزی
نمیگیریم؛ بعد گفتم چرا چیزی نگیرم؟ میگیرم میدهم برای کار خیر. به صاحب مجلس
گفتم بدهید، برای کار خیر مصرف کنم. بعد با خودم گفتم شاید همین هم مشکل داشته
باشد، به آنها گفتم خودتان بدهید به کار خیر. آخرش گفتم اصلاً به من چه! میخواهید
بدهید، میخواهید ندهید! من همینطوری میآیم برای منبر. رفتم و یک دهه یا یک ماه
سخنرانی کردم، وقتی برگشتم حتی یک زنگ هم برای تشکر نزدند. با خودم گفتم اینها
تشکر هم نکردند. دو دستی زدم بر سر خودم و گفتم عجب؛ تو که پول نگرفتی، منتظر تشکر
بودی؟ اگر من با خدا معامله کردهام، تشکر از چه کسی را میخواهم؟
« فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ »(بقره/158) »؛ او خوب
تشکر میکند.