ماه رمضان رفت ولی یار ندیدیم
پایان ضیافت شد و امید بریدیم
از فرط گنه دیده نشد لایق دیدار
با آنکه به دنبال رخش زار دویدیم
ما در عقب قافلهی عشق بماندیم
از لَعل لب پر گُهرش دانه نچیدیم
گر دیده نشد لایق نور رخ مهدی
اما همه جا وصف کمالش بشنیدیم
مولا ز تو خواهم که به حق دل زهرا
از ما بگذر، گر چه که ما پرده دریدیم
از بس که خطا کرده و تو چشم ببستی
از بار غم خجلت ایام خمیدیم
با آن که دلت خون شده از ما گل نرگس
با آن که گنهکار و خطاکار و پلیدیم
اما به خدا عاشق دیدار تو هستیم
ما بر در دربار تو عبدیم و عبیدیم
با روی سیه آمدهایم نزد تو مولا
گر گوشه چشمی بکنی پاک و سپیدیم
عشاق گنه پیشه و بیچاره و زاریم
از هجر رخت ناله جانسوز کشیدیم
گویند به ما صاحب و دلبسته ندارید
ما طعنه دنیا زدگان را بخریدیم
کی از پس آن پرده برون میشوی آخر
تا آن که ببینند که ما یار و مریدیم
ای غربت تو غربت دیرینه زهرا
بر بیکسیت چون گُهر از دیده چکیدیم
« مجنون » شده و در همهی عُمر عزیزا
دنبال تو گشتیم و به وصلت نرسیدیم