قرآن مهجور !؟
قرآن چراغ هدایت
خداوند عزّ و جل در باره قرآن میفرماید:
« کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلىَ صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ
ـ (این) کتابى است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیها (ى شرک و ظلم و جهل،) به سوى روشنایى (ایمان و عدل و آگاهى،) به فرمان پروردگارشان در آورى، به سوى راه خداوند عزیز و حمید.» (ابراهیم/1)
و نیز میفرماید:
« یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ
ـ اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در سینههاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان.» (یونس/57)
و درباره نزول آن فرموده است:
« شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقان
ـ ماهِ رمضان است ماهى که قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است.» (بقره/185)
شبیه این آیات در قرآن بارها تکرار شده است و به مردم یادآوری نموده که این کتاب تنها راه هدایت و رفع مشکلات دنیوی و اخروی آنان است.
قرآن شفای روح و جسم است.
« وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنینَ
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مىکنیم.» (اسراء/82)
از طرفی در روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز توجه زیادی به قرائت قرآن و وارد کردن آن به متن زندگی داده شده است.
به عنوان نمونه پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
إِنْ أَرَدْتُمْ :
ـ اگر مىخواهید که:
عَیْشَ السُّعَدَاءِ ،
ـ همچون سعادتمندان زندگى کنید،
وَ مَوْتَ الشُّهَدَاءِ ،
ـ و همچون شهیدان از دنیا بروید،
وَ النَّجَاةَ یَوْمَ الْحَسْرَةِ ،
ـ و در روز حسرت نجات یابید،
وَ الظِّلَّ یَوْمَ الْحَرُورِ ،
ـ و در روز گرماى سخت سایبانى داشته باشید،
وَ الْهُدَى یَوْمَ الضَّلَالَةِ ،
ـ و در روز گمراهى بر راه راست بروید،
فَادْرُسُوا الْقُرْآنَ ،
ـ قرآن را بخوانید
فَإِنَّهُ کَلَامُ الرَّحْمَانِ ،
ـ که کلام رحمان است،
وَ حِرْزٌ مِنَ الشَّیْطَانِ ،
ـ و حرزى در برابر شیطان،
وَ رُجْحَانٌ فِی الْمِیزَان ،
ـ و سبب سنگینى ترازوى اعمال.»[1]
مهجوریت قرآن
اما متاسفانه جمعیت مسلمانان و حتی افراد انقلابی آنگونه که باید رو به قرآن نیاوردهاند و همین امر سبب شکایت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم در قیامت میگردد.
خداوند کریم در قرآن مجید میفرماید هنگامی که قیامت بر پا شود رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم از امت خود گلایه[2] میفرماید که:
« وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً ـ پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ( در روز قیامت از روى شکایت ) مىگوید: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند.»ـ(فرقان/30)
«هجر»، جدایى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مىشود. [3]
رابطهى میان انسان و کتاب آسمانى، باید دائمى و در تمام زمینهها باشد، زیرا کلمهى «هجر» در جایى به کار مىرود که میان انسان و آن چیز رابطه باشد. [4]
این سخن و این شکایت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم امروز نیز هم چنان ادامه دارد، که از گروه عظیمى از مسلمانان به پیشگاه خدا شکایت مىبرد که این قرآن را به دست فراموشى سپردند، قرآنى که رمز حیات است و وسیله نجات، قرآنى که عامل پیروزى و حرکت و ترقى است، قرآنى که مملو از برنامههاى زندگى مىباشد، این قرآن را رها ساختند و حتى براى قوانین مدنى و جزائیشان دست گدایى به سوى دیگران دراز کردند!
هم اکنون اگر به وضع بسیارى از کشورهاى اسلامى به خصوص آنها که زیر سلطه فرهنگى شرق و غرب زندگى مىکنند نظر بیفکنیم مىبینیم قرآن در میان آنها به صورت یک کتاب تشریفاتى درآمده است، تنها الفاظش را با صداى جالب از دستگاههاى فرستنده پخش مىکنند، و جاى آن در کاشى کاریهاى مساجد به عنوان هنر معمارى است، براى افتتاح خانه نو، و یا حفظ مسافر، و شفاى بیماران، و حد اکثر براى تلاوت به عنوان ثواب از آن استفاده مىکنند.
حتى گاه که با قرآن استدلال مىنمایند هدفشان اثبات پیشداوریهاى خود به کمک آیات با استفاده از روش انحرافى تفسیر به رأى است.
در بعضى از کشورهاى اسلامى مدارس پر طول و عرضى به عنوان مدارس " تحفیظ القرآن " دیده مىشود، و گروه عظیمى از پسران و دختران به حفظ قرآن مشغولند، در حالى که اندیشههاى آنها گاهى از غرب و گاه از شرق، و قوانین و مقرراتشان از بیگانگان از اسلام گرفته شده است، و قرآن فقط پوششى است براى خلافکاریهایشان.
آرى امروز هم پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فریاد مىزند: " خدایا! قوم من قرآن را مهجور داشتند"! مهجور از نظر مغز و محتوا، متروک از نظر اندیشه و تفکر و متروک از نظر برنامههاى سازندهاش. [5]
بنابراین باید تلاشى همه جانبه داشته باشیم تا قرآن را از مهجوریت در آوریم و آن را در همهى ابعاد زندگى، محور علمى و عملى خود قرار دهیم تا رضایت پیامبر عزیز اسلام را جلب کنیم.
نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نکردن در آن، تعلیم ندادنش به دیگران و عمل نکردن به آن، از مصادیق مهجور کردن قرآن است. حتّى کسى که قرآن را فرا گیرد ولى آن را کنار گذارد و به آن نگاه نکند و تعهّدى نداشته باشد، او نیز قرآن را مهجور کرده است.[6]
حد اقل قرائت
پس یک مسلمان باید هر روز قرآن را بخواند و در آن تدبر نموده و آیاتش را چراغ راه زندگی قرار دهد.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
« الْقُرْآنُ عَهْدُ اللَّهِ إِلَى خَلْقِهِ فَقَدْ ینْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ ینْظُرَ فِی عَهْدِهِ وَ أَنْ یقْرَأَ مِنْهُ فِی کُلِّ یوْمٍ خَمْسِینَ آیةً ـ قرآن عهد خداوند و فرمان او است بر خلقش پس سزاوار است براى شخص مسلمان که در این عهد و فرمان خدا نظر افکند و روزى پنجاه آیه از آن بخواند.» [7]
و امام باقر علیهالسلام به نقل از پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود:
« مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آیاتٍ فِی لَیلَةٍ لَمْ یکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسِینَ آیةً کُتِبَ مِنَ الذَّاکِرِینَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آیةٍ کُتِبَ مِنَ الْقَانِتِینَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَتَی آیةٍ کُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِینَ وَ مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ مِائَةِ آیةٍ کُتِبَ مِنَ الْفَائِزِینَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسَمِائَةِ آیةٍ کُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِینَ وَ مَنْ قَرَأَ أَلْفَ آیةٍ کُتِبَ لَهُ قِنْطَارٌ مِنْ تِبْرٍ الْقِنْطَارُ خَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ مِثْقَالٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ الْمِثْقَالُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ قِیرَاطاً أَصْغَرُهَا مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ وَ أَکْبَرُهَا مَا بَینَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ـ هر کس در یک شب ده آیه از قرآن بخواند از غافلین نوشته نشود، و هر کس پنجاه آیه بخواند در زمره ذاکرین نوشته شود و هر کس صد آیه بخواند در زمره قانتین نوشته شود، و هر که دویست آیه بخواند از خاشعین نوشته شود، و هر که سیصد آیه بخواند از فائزین نوشته شود، و هر که پانصد آیه بخواند از جمله مجتهدین نوشته شود، و هر که هزار آیه بخواند براى او (ثواب انفاق) یک قنطار از طلا نوشته شود ـ و قنطار پانزده هزار مثقال طلا است، که هر مثقالى بیست و چهار قیراط است ـ که کوچکترین آنها به اندازه کوه احد و بزرگترین آنها باندازه آنچه میان زمین و آسمان است.» [8]
از این حدیث برداشت میشود که اگر کسی لااقل هر شب ده آیه از قرآن نخواند ممکن است از جمله غافلین نوشته شود. و غافلین طبق فرمایش قرآن از چهارپایان پستترند.
« وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْینُ لَّا یبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ ءَاذَانٌ لَّا یسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون ـ به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم؛ آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند؛ و چشمانى که با آن نمىبینند؛ و گوشهایى که با آن نمىشنوند؛ آنها همچون چهارپایانند؛ بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)! » (اعراف/179)
و البته این قرائت باید همراه با تدبر باشد وگرنه در آن خیری نیست. قرآن میفرماید:
« اَ فَلا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ اَمْ عَلَى قُلُوبٍ اَقْفَالُها ـ چرا در قرآن تدبر نمىکنند، آیا بر دلهایشان قفل زده شده است؟» ( محمد/24)
و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند:
« أَلَا لَا خَیرَ فِی قِرَاءَةٍ لَیسَ فِیهَا تَدَبُّرٌ ـ آگاه باشید در (قرآن) خواندنى که تدبر نباشد خیرى نیست.» [9]
قرآن کهنه نمیشود
از طرفی قرآن برای تمام اعصار و قرون نازل شده و هیچگاه کهنه نمیشود.
امام على بن موسى الرضا علیه السلام از پدرش نقل فرمود که کسی از امام صادق علیهالسلام سؤال کرد:
« مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً ـ چه واقعهاى است که قرآن را هر چه نشر دهند و درس گویند باز تازگى دارد؟ »
حضرت در پاسخ فرمود:
« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ ـ خداوند قرآن را براى زمان خاصى قرار نداده و نه براى جمعیت خاصى، و به همین دلیل در هر زمانى تازه و نزد هر جمعیتى با طراوت است.» [10]
امام با این گفتار اشاره پرمعنایى به این حقیقت مىکند که قرآن مخلوق جهان ماده و افکار زودگذر و متغیر بشر نیست که گرد و غبار فرسودگى با گذشت زمان روى آن بینشیند، بلکه از علم و دانش خداوند بزرگى سرچشمه گرفته که وجودش ازلى و ابدى است و به همین دلیل هر چه آن را بخوانند تازهتر و جالبتر است و یکى از نشانههاى عظمت قرآن همین است.
هر چه قدر بخوانی باز کم است
قرآن دریای بی پایانی است که هر چه آن را بخوانیم و در آن تحقیق و تدبر کنیم باز هم کم کاری کردهایم. بزرگان دین که تمام عمر خود را وقف قرآن نمودهاند همیشه تأسف میخوردند که چرا بیشتر به قرآن رجوع ننمودهاند. به عنوان مثال از سه تن از ایشان مطالبی نقل میکنیم.
امام خمینی قدس سره
« هان اى حوزههاى علمیه و دانشگاههاى اهل تحقیق! بپاخیزید و قرآن کریم را از شرّ جاهلان مُتنسِّک و عالمان متهتک (جاهلان زاهدنما و عالمان پرده در و بىتقوا) که از روى علم و عمد به قرآن و اسلام تاخته و مىتازند، نجات دهید. و اینجانب از روى جِد، نه تعارف معمولى، مىگویم از عمر به باد رفته خود در راه اشتباه و جهالت تأسف دارم. و شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزهها و دانشگاهها را از توجه به شئونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن بیدار کنید. تدریس قرآن در هر رشتهاى از آن را مَحطّ نظر (مورد توجه؛ منظورنظر) و مقصد اعلاى خود قرار دهید. مبادا خداى ناخواسته در آخر عمر که ضعف پیرى بر شما هجوم کرد از کردهها پشیمان و تأسف بر ایام جوانى بخورید همچون نویسنده.» [11]
ملاصدرا قدس سره
بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى هستم، ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن و روایات محمّد و آلمحمّد علیهمالسلام بروم. یقین کردم که کارم بىاساس بوده است، زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن کردم، درِ خانهى وحى را کوبیدم، درها باز شد و پردهها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مىگویند: « سَلامٌ عَلَیکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ ـ سلام بر شما! گوارایتان باد این نعمتها! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید.» (زمر/73) [12]
فیض کاشانى قدس سره
« کتابها و رسالهها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوائى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن و حدیث هدایت کرد.» [13]
جای خالی قرآن
متاسفانه امروزه جای قرآن در زندگی ما آنگونه که باید پر نیست، و ما آداب و اخلاق و رفتار و منش و قانون و بهطور کلی سبک زندگی خود را بر اساس قرآن تنظیم نکردهایم. در حالی که پیامبر ما صلیاللهوعلیهوآله و ائمه اطهار همه چیز خود را با قرآن تنظیم میفرمودند.
وقتی از همسر پیامبر درباره اخلاق آن حضرت سؤال شد در پاسخ گفت:
« اخلاق رسول خدا اخلاقى بهطور کامل قرآنى بود.» [14]
همچنین از همان همسر پیامبر نقل شده است که:
« خلق النبی ص ما تضمنه العشر الأول من سورة المؤمنین ـ اخلاق پیامبر عبارت است از آن مطالبى که ده آیه اول سوره مؤمنون بیان کرده.»[15]
****************************
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ
مؤمنان رستگار شدند(1)
الَّذِینَ هُمْ فىِ صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ
آنها که در نمازشان خشوع دارند(2)
وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
و آنها که از لغو و بیهودگى روىگردانند(3)
وَ الَّذِینَ هُمْ لِلزَّکَاةِ فَعِلُونَ
و آنها که زکات را انجام مىدهند(4)
وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ
و آنها که دامان خود را (از بىعفتى) حفظ مىکنند(5)
إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ
تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند، که در بهرهگیرى از آنان ملامت نمىشوند(6)
فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذَالِکَ فَأُوْلَئکَ هُمُ الْعَادُونَ
و کسانى که غیر از این طریق را طلب کنند، تجاوزگرند!(7)
وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ رَاعُونَ
و آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مىکنند(8)
وَ الَّذِینَ هُمْ عَلىَ صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ
و آنها که بر نمازهایشان مواظبت مىنمایند(9)
أُوْلَئکَ هُمُ الْوَارِثُونَ
(آرى،) آنها وارثانند(10)
[1]. مستدرک الوسائل ج4 ص232
[2]. این آیه، از گلایهى پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآلهوسلم سخن مىگوید و آن حضرت چون «رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ» است نفرین نمىکند. (تفسیر نور ج6 ص250)
[3]. مفردات راغب
[4]. التحقیق فىکلمات القرآن
[5]. تفسیر نمونه ج15 ص77
[6]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص609
[7]. تفسیر نور، ج6، ص250
[8]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص612
[9]. الکافی (ط.الإسلامیة) ج1 ص36
[10]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ج2 ص280 ـ این حدیث در عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2 ص87 هم با اندکی تفاوت ذکر شده است.
[11]. صحیفه نور، ج20، ص 93
[12]. مقدّمه تفسیر سوره واقعه
[13]. رسالة الانصاف
[14]. ترجمه کتاب « قرآن منشور زندگى» ص667 (نوشته: یوسف قرضاوى) در پی نوشت این حدیث آمده است: این حدیث را مسلم در باب «صلاة المسافرین»، ح 746 و نیز صاحبان سنن آوردهاند.
[15]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ج68 ص382