نخستین قدمها برای پاکی
قسمت هفتم
تذکر
سعید حصاری
مقدمه
در شمارههای گذشته به عرض خواننده عزیز رسید که هدف از خلقت انسان حرکت به جانب حقتعالی و رسیدن به آن ذات مقدس میباشد که در لسان اهل معرفت از آن تعبیر به لقاءالله شده است. چرا که مطابق آیه شریفه «إِنَّا للَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَجِعُونَ ـ ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمىگردیم»(بقره/156)؛ همهی انسانها در حال حرکت و بازگشت به سمت خدای متعال هستند، همانطور که از او منشاء گرفتهاند. بنابراین نقطه آغاز انسان و نقطه پایان انسان ـ که خود نقطه آغاز دیگری است ـ ذات مقدس حقتعالی است و به تعبیر عرفانی، انسان یک قوس نزول دارد و یک قوس صعود. در قوس نزول انسان از حضرت حق جلّ و علا صادر شده و در این دنیای دنی فانی پست منزل مینماید. اما آنچه مهم است قوس صعود است که انسان فریب این دنیای بزک کرده را نخورد و بفهمد که منزل و مأوای او در این عالم خاکی و جهان مادی نیست بلکه مرغ باغ ملکوت است و از عالم بالا او را صدا کردهاند. و بعد از این ادراک و فهم، باید این مسیر سربالیی (قوس صعود) را طی نموده و خود را به قله (خدای متعال) برساند. البته بدیهی است که طی این طریق و حرکت در این مسیر، که از آن به سیر إلیالله تعبیر میشود، کاری است بس دشوار که وسیلهی این حرکت و مرکب این سیر روحی و معنوی، مبارزه با گناهان و ترک هواهای نفسانی است که از آن تعبیر به «جهاد اکبر» نیز میشود. امام خمینی رحمتاللهعلیه دربارهی فضیلت این جهاد چنین فرمودهاند: «جهاد نفس که جهاد بزرگ است، از کشته شدن در راه حقتعالى بالاتر است»[1]
مطابق آیات و روایات شریفه هیچ امری مانند گناه و معصیت انسان را از خدا دور نمیکند و هیچ مرکب و وسیلهای مانند ترک گناه و انجام واجبات انسان را محبوب خدا نمینماید. قرآن کریم دربارهی گنهکاران چنین میفرماید: «وَ مَن جَاءَ بِالسیِّئَةِ فَکُبَّت وُجُوهُهُمْ فى النَّارِ هَلْ تجْزَوْنَ إِلا مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ ـ و آنها که اعمال بد و گناه انجام دهند، به صورت در آتش افکنده مىشوند؛ آیا جزایى جز آنچه عمل مىکردید خواهید داشت؟!»(نمل/90)
امام کاظم علیهالسلام دربارهی اثر منفی گناه چنین فرمودهاند: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ مُنَادِیاً یُنَادِی مَهْلًا مَهْلًا عِبَادَ اللَّهِ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ فَلَوْ لَا بَهَائِمُ رُتَّعٌ وَ صِبْیَةٌ رُضَّعٌ وَ شُیُوخٌ رُکَّعٌ لَصُبَّ عَلَیْکُمُ الْعَذَابُ صَبّاً تُرَضُّونَ بِهِ رَضّاً ـ راستى براى خدا عزّ و جل در هر روز یک منادی است که ندا دهد: آرام، آرام، اى بندگان خدا، از گناهان و نافرمانیهای خدا، اگر چهارپایان چراکننده و کودکان شیرخوار و پیرمردانِ قد خمیده نبودند، (به خاطر گناهانتان) عذاب به سختى بر شماها مىبارید که خوب بدان نرم و کوبیده شوید.»[2]
از آیات و روایات بیشماری که در زمینهی مذمت گناه و گنهکار و آثار و عواقب گناه و مانند آن وجود دارد، روشن میشود که هیچ امری مانند گناه و نافرمانی باعث دوری از خداوند نیست و محال است انسانی که در وادی گناه و معصیت گام برمیدارد حلاوت و شیرینی یاد و عبادت پروردگار را چشیده یا درک نماید.
بنابراین برعهدهی هر انسان عاقل طالب مولی و عاشق خداست که با هر سختی و جان کندنی شده دست از معاصی شسته و دامن از سیئات تکانده تا در مسیر رضای محبوب و جلب توجه دوست، گام برداشته و خیمه و خرگاه خود را در آستان او برپا نموده و فقط طوق بندگی او بر گردن نهاده و داغ عبودیت او بر جبین گذارده و یکسره دل از غیر او رُفته و قلب خویش تسلیم او نموده باشد چرا که امام صادق علیهالسلام فرمود:
«الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّهِ ـ
دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا، کسى غیر از خداوند را جاى ندهید.»[3]
به همین مناسبت بر آن شدیم تا با تتبع در آثار اسلامی و کلمات اهل سلوک به ارائه برنامهای جامع در باب ترک گناه و معصیت پرداخته تا مقدمهای جهت عمل نمودن خویش و دوستان ایمانی باشد. بنابراین به ارائه مباحثی در باب تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه و ضبط خیال پرداختیم که هر یک از ارکان سیر إلیالله و قلع ماده گناه در وجود انسان بهشمار میرود. در این نوبت به إذن اللهتعالی بحثی پیرامون یکی دیگر از اموری که در ترک گناه نقش مهم و بیبدیلی دارد یعنی "تذکر" خواهیم نمود.
تذکر
یکی دیگر از اموری که سالک إلیالله را در ترک معاصی یاری نموده و زمینهی غلبه او بر گناهان را فراهم میآورد، تذکر است. عارف کامل حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه دربارهی تذکر چنین فرمودهاند: «و از امورى که انسان را معاونت کامل مىنماید در مجاهده با نفس و شیطان، و باید انسان سالک مجاهد خیلى مواظب آن باشد، "تذکّر" است. و آن در این مقام عبارت است از «یاد خداى تعالى و نعمتهایى که به انسان مرحمت فرموده»
1ـ متذکر حضور خداوند باش
از تعریفی که امام رحمتاللهعلیه نموده معلوم میشود که یکی از چیزهایی که باعث میشود انسان حیا نموده و هتک حرمت الهی ننماید، توجه و تذکر این معناست که خداوند حضور دارد و سمیع و بصیر است و مرا میبیند. حضرت سیدالشهداء علیهالسلام در مناجات عارفانه خویش در عرفه این گونه با خداوند نجوا میفرماید: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لَا تُشْقِنِی بِمَعْصِیَتِک ـ خدایا چنان ترس از خودت (نافرمانیت) را در دل من قرار ده که انگار تو را میبینم و با رعایت تقوای خود مرا سعادتمند گردان و با ارتکاب معاصیت مرا بدبخت مگردان (مستدرک الوسائل، ج8، ص265)
قرآن کریم دربارهی توجه به حضور ذات مقدس حقتعالی جلّ شأنه چنین فرموده: «أَ لَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى ـ آیا او نمیداند که خداوند (همهی اعمالش را) مىبیند؟!»(علق/14)
تفسیر گرانقدر نمونه در ذیل این آیه شریفه چنین آورده است: «توجه به این واقعیت که هر کارى را انسان انجام مىدهد در پیشگاه خدا است، و اصولاً تمام عالم هستى محضر خدا است، و چیزى از اعمال و حتى نیات آدمى از او پنهان نیست، مىتواند روى برنامه زندگى انسان اثر زیاد بگذارد، و او را از خلافکاریها باز دارد، مشروط بر اینکه ایمان به این مطلب واقعاً در دل او جاى گیرد و به صورت یک باور قطعى در آید. در حدیثى مىخوانیم: اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاک ـ خدا را آنچنان عبادت کن که گویى او را مىبینى و اگر تو او را نمىبینى او تو را به خوبى مىبیند.[4]
نقل مىکنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مىگریست، گفتند: چرا اینقدر گریه مىکنى؟ مگر نمىدانى خداوند متعال غفور است؟ گفت: آرى، ممکن است او عفو کند، ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم؟!
گیرم که تو از سر گنه درگذرى زان شرم که دیدى که چه کردم چهکنم؟!»[5]
حضرت امام رحمتاللهعلیه دربارهی توجه به حضور خدای متعال و نقش این توجه در پرهیز از معاصی اینگونه فرمودهاند: «و نیز، حاضر در کتاب فطرت لازم الاحترام است. مىبینید که اگر انسان از کسى خداى نکرده بدگویى کند در غیابش، اگر حاضر شد فطرتاً سکوت مىکند و از او احترام مىنماید. و معلوم است خداى تبارک و تعالى در همه جا حاضر و تمام ممالک وجود در تحت نظر او اداره مىشود، بلکه همه نفس حضور و همه عالم محضر ربوبیت است. اکنون متذکر شو اى نفس خبیث نویسنده که چه ظلمى است بزرگ و چه گناهى است عظیم اگر معصیت همچو عظیمى را به نعمت خودش که قواى تو است در محضر مقدس خودش بنمایى. آیا اگر داراى یک خردله حیا باشى، نباید از خجلت آب شوى و به زمین فرو بروى؟»[6]
2ـ متذکر عظمت خداوند باش
یکی دیگر از مصادیق تذکر، تذکر و توجه به این معناست که خداوند، عظیمی است که در عظمت همتا ندارد. بلکه اصلاً عظمت او برای ما ذرههای ناچیز قابل درک نیست و عقول تمام فلاسفه و حکما از درک عظمت او ناتوان است. در تفسیر کلمه شریفه اللهاکبر اینگونه فرمودهاند: «وَ قَدْ رُوِیَ فِی تَفْسِیرِ اللَّهُ أَکْبَرُ أَنَ الْمُرَادَ أَنَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ أَوْ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ ـ یعنی روایت شده در تفسیر اللهاکبر که آیا مراد آن است که خداوند متعال از هر چیزی بزرگتر است یا مراد آن است که خداوند بزرگتر از آن است که به وصف درآید؟»[7]
و نظر محققین از حکما آن است که اللهُ أکبرُ أنْ یوصَف؛ یعنی خدا بزرگتر از آن است که به توصیف انسان درآید، نه اینکه خداوند بزرگتر از هر شیئ باشد؛ زیرا در عرض خدا شیئی وجود ندارد که بخواهیم خدا را با او مقایسه کنیم، بلکه تمام موجودات و مخلوقات و کرات آسمانی و اجرام سماوی با تمام بزرگی و عظمت خود، پرتوی از وجود بینهایت او و قطرهای از دریای وجود او هستند. به همین جهت مقایسه بین عظمت حقتعالی با موجودات دیگر قیاس معالفارق و غلطی است.
روایت است که مردی نزد امام صادق علیهالسلام گفت: اللهاکبر؛ امام علیهالسلام فرمود: «اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَیِّ شَیْءٍ فَقَالَ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ کَیْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ ـ خدا بزرگتر از چه چیز است؟ آن مرد عرض کرد: از همهچیز. امام علیهالسلام فرمود: خدا را محدود کردی. مرد گفت: پس چگونه بگویم؟ امام فرمود: بگو خدا بزرگتر از آن است که به وصف درآید.»[8]
حال اگر انسان توجه به این عظمت بی حد و حصر پیدا کند و خودرا در محضر پادشاه و مالک عظیم عالم ببیند، آیا جسارت گناه و نافرمانی خواهد یافت؟!
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه دربارهی تذکر عظمت الهی و نقش آن در از بین بردن معاصی چنین فرمودهاند:
« و نیز از امورى که در فطرت ثبت و مسطور است احترام شخص بزرگ و عظیم است. این همه احتراماتى که مردم از اهل دنیا و ثروت مىکنند و از سلاطین و بزرگان مىنمایند، براى این است که آنها را بزرگ و عظیم تشخیص دادهاند. آیا چه عظمتى به عظمت و بزرگى مالکالملوک است که دنیاى پست و مخلوق ناقابل آن، که کوچکترین عوالم است و تنگترین نشآت است، تاکنون عقل هیچ موجودى به آن نرسیده؟ بلکه به همین منظومه شمسى خودمان، که از منظومات شمسى دیگر کوچکتر و در پیش شموس دیگر قدر محسوس ندارد، مستکشفین بزرگ دنیا اطلاع پیدا نکردهاند. آیا این عظیم که با یک اشاره این همه عوالم و هزاران هزار عوالم غیبیه را خلق فرموده لازمالاحترام نیست در فطرت عقل؟»[9]
3ـ متذکر منعم بودن خدا باش
یکی از امور فطری انسان آن است که نسبت به موجودی که به او احسان و نیکی کرده قدردان و سپاسگذار است و خود را مدیون او میداند. قرآن کریم در اینباره میفرماید: «هَلْ جَزَاءُ الاحْسنِ إِلا الاحْسن ـ آیا جزاى نیکى جز نیکى است؟!»(الرحمن/60)؛ این آیه بیانگر این حقیقت است که هر احسان و إنعامی در نظر فطرت انسانی باید مشابه یا بهتر پاسخ داده شود. حال اگر انسان متذکر نعمتهای الهی و إنعام بیحد و حصر او گردد که از شمارش آنها عاجز است، آیا وظیفهی خود نخواهد دانست که حرمت چنین منعمی را حفظ کرده و هتک حرمات او با نعمت خود او که همین اعضاء و جوارح باشد ننماید؟!
حضرت امام رحمتاللهعلیه در این خصوص چنین فرمودهاند: «بدان که از امور فطریه، که هر انسان جبلةً و فطرةً بدان حکم مىکند، احترام منعم است. و هر کس در کتاب ذات خود اگر تأملى کند، مىبیند که مسطور است که باید از کسى که به انسان نعمتى داد احترام کند. و معلوم است هر چه نعمت بزرگتر باشد و منعم در آن انعام بىغرضتر باشد، احترامش در نظر فطرت لازمتر و بیشتر است. مثلاً فرق واضح است در احترام بین کسى که به شما یک اسب مىدهد و آن منظور نظرش هست، با کسى که یک ده ششدانگى بدهد و در این دادن منتى هم نگذارد. مثلاً اگر دکترى شما را از کورى نجات داد فطرتاً او را احترام مىکنید، و اگر از مرگ نجات داد بیشتر احترام مىکنید. اکنون ملاحظه کن نعمتهاى ظاهره و باطنه که مالکالملوک جلّ شأنه به ما مرحمت کرده که اگر جن و انس بخواهند یکى از آنها را به ما بدهند نمىتوانند و ما از آن غفلت داریم. مثلاً این هوایى که ما شب و روز از آن استفاده مىکنیم و حیات ما و همه موجودات محیط بسته به وجود آن است، که اگر یک ربع ساعت نباشد هیچ حیوانى زنده نمىماند، چه نعمت بزرگى است، که اگر تمام جنّ و انس بخواهند شبیه آنرا به ما بدهند عاجزند. و همین طور قدرى متذکر شو سایر نعم الهى را از قبیل صحت بدن [و] قواى ظاهره از قبیل چشم و گوش و ذوق و لمس، و قواى باطنه از قبیل خیال و وهم و عقل و غیر آن، که هر یک منافعى دارد که حدّ ندارد. تمام اینها را مالکالملوک به ما عنایت فرموده بدون اینکه از او بخواهیم، و بدون اینکه به ما منتى تحمیل فرماید. و به اینها نیز اکتفا نفرموده و انبیا و پیغمبران فرستاده و کتبى فرو فرستاده و راه سعادت و شقاوت و بهشت و جهنم را به ما نموده، و هر چه محتاج به او بودیم در دنیا و آخرت به ما عنایت فرموده، بدون اینکه به طاعت و عبادت ما احتیاجى داشته باشد، یا به حال او طاعت و معصیت ما فرقى کند. فقط از براى نفع خود ما امر و نهى فرموده. بعد از تذکر این نعمتها و هزاران نعمتهاى دیگر، که حقیقتاً از شمردن کلیات آن تمام بشر عاجز است چه برسد به جزئیات آن، آیا در فطرت شما احترام همچو منعمى لازم است؟ و آیا خیانت نمودن به همچو ولى نعمتى در نظر عقل چه حالى دارد؟»[10]
4ـ زمانی برای تذکر
بنابراین توجه و تذکر به حضور خدای متعال در همه آنات و اماکن و تذکر عظمت و بزرگی او و توجه به نعماتی که بیهیچ منت و درخواستی به ما ارزانی داشته، هر انسان عاقلی که هنوز ذرهای از فطرت در او زنده باشد را دعوت به ترک معاصی و حفظ حریم این ذات مقدس نموده و از مخالفت با این مولای مالکالملوک برحذر میدارد.
لذا شایسته است سالک راه آخرت روزانه مقداری اگرچه کم به این امر مهم اختصاص داده و دربارهی این امور به تذکر و توجه و تدبر مشغول شود، باشد که حقتعالی کوشش او را قبول نموده و دربی از دربهای هدایت و سعادت و محبت را به روی وی گشاید زیرا خدای متعال وعده عشق و محبت خود را به ذاکرین داده است.
در حدیث قدسی از وجود نازنین نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده که خداوند فرموده:
«إذا کان الغالبُ علی العَبدِ الاشتغالَ بی، جعلتُ بُغیتَهُ و لذَّتَهُ فی ذکری عشِقَنی و عَشِقتُهُ، فإذا عشقَنی و عشقتُهُ رفعتُ الحجابَ فیما بینی و بَینَهُ، و صیرتُ ذلک تَغالُباً علیه، لا یسهُو إذا سَها الناسُ، اُولئکَ کلامُهُم کلامُ الأنبیاءِ، اُولئک الأبطالُ حقّاً ـ هرگاه یاد من بر بندهام غالب شود، خواهش و خوشی او را در یاد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشی او را در یاد خود قرار دادم، عاشق من میشود و من نیز عاشق او گردم و چون عاشق یکدیگر شدیم، حجاب میان خود و او را بردارم و عشق خود را بر جان او چیره گردانم، چندان که مانند دیگر مردم دچار سهو و غفلت نمیشود؛ سخن اینان سخن پیامبران است؛ اینان قهرمانان واقعی هستند.»[11]
5ـ ذکر دائمی
در سطور بالا گفته شد که لازم است سالک إلیالله مقداری ولو کم، اختصاص به ذکر و توجه دهد. اما باید بدانیم بسنده کردن به این مقدار کم و راضی شدن به آن جائز نیست. بنابراین شایسته است انسان در یک روند تمرینی و تدریجی بر میزان یاد خدا افزوده و بدون افراط و سختگیری بر نفس، تا به آنجا پیش رود که در همه حال به یاد خدا بوده و لحظهای غافل از یاد محبوب نباشد. البته باید دانست در ابتدای امر این توجه و تذکر امری است دشوار، امّا با استقامت و جدیت به تدریج از سختی و مرارت آن کاسته و بلکه تبدیل به حلاوت و شیرینی خواهد شد؛ چنانچه در روایت قدسی بالا به این حلاوت و محبت وعده داده شده است. آیات و روایات فراوانی متذکر این معنا شدهاند که نباید انسان به ذکر محدود نسبت به خداوند بسنده نماید. قرآن کریم میفرماید: «یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیرا ـ اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را بسیار یاد کنید.»(احزاب/41)
امام صادق علیهالسلام درباره ذکر کثیر چنین فرمودهاند: «مَا مِنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهِی إِلَیْهِ إِلَّا الذِّکْرَ فَلَیْسَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهِی إِلَیْهِ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْفَرَائِضَ فَمَنْ أَدَّاهُنَّ فَهُوَ حَدُّهُنَّ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ فَمَنْ صَامَهُ فَهُوَ حَدُّهُ وَ الْحَجَّ فَمَنْ حَجَّ فَهُوَ حَدُّهُ إِلَّا الذِّکْرَ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَرْضَ مِنْهُ بِالْقَلِیلِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ حَدّاً یَنْتَهِی إِلَیْهِ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ - یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثِیرا : ـ هر چیز حدّی دارد که در آنجا به پایان میرسد، مگر یاد خدا که آنرا حدّی پایانپذیر نیست؛ خداوند عزّ و جلّ فرائض را واجب کرد و هر که آنها را بهجای آورد همان حدّ آنهاست؛ پس هر کس در ماه مبارک رمضان روزه بدارد، همین روزه داشتن حدّ آن است و هرکس در موسم حج، حج گذارد همین حد این فریضه است، جز ذکر که (در میان فرائض) خداوند عزّوجلّ به اندک آن رضایت نداده و حدّی که در آن پایان پذیرد برایش قرار نداده است. سپس حضرت علیهالسلام این آیه را تلاوت فرمود: ای کسانیکه ایمان آوردهاید خدا را بسیار یاد کنید.»[12]
توجه به این امر ضروری است که یکی از درخواستها و حوائج دائمی اهل بیت علیهمالسلام از خدای متعال، توفیق ذکر دائمی است.
امیرالمؤمنین و مقتدای عارفان علی علیهالسلام در مناجات شعبانیه اینگونه با معبود خود نجوا میکند: «وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنْ یُدِیمُ ذِکْرَکَ وَ لَا یَنْقُضُ عَهْدَک ـ خدایا از تو میخواهم بر محمد و آل او درود فرستی و مرا از آنان قرار دهی که پیوسته به یاد تو هستند و عهد تو را نمیشکنند.»
همچنین در دعای کمیل این چنین به خدا عرضه میدارد: «أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفَاتِکَ وَ أَسْمَائِکَ أَنْ تَجْعَلَ أَوْقَاتِی مِنَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَة ـ خدایا به حق تو و قداست تو و بزرگترین صفات و نامهایت، از تو مسئلت دارم که اوقات شب و روز مرا با یاد خودت آباد کنی.»
6ـ تفاوت تذکر با تفکر
با توجه به اینکه ما در شمارههای پیشین درباره تفکر و ضرورت آن در سیر إلیالله به تفصیل سخن راندیم، ممکن است این شُبهه در ذهن خواننده عزیز پیش آید که بحث تذکر، همان تفکر است و فرقی با هم ندارند. در جواب به این مطلب باید گفت: همان طوری که در بحث تفکر ذکر گردید، تفکر عبارت است از چیدن مقدماتی در ذهن برای اینکه مجهولی را تبدیل به معلوم کنیم. پس در تفکر ما مجهولی داریم که با چیدن معلومات خویش و گشتن در بین معلومات سعی در معلوم نمودن آن مجهول داریم. اما تذکر یعنی یادآوری. یعنی توجه به اموری که برای انسان مجهول نیست بلکه معلوم و بدیهی است اما چه بسا انسان از این امر بَیّن و بدیهی غافل گشته و سرگرم به امور دیگر شده است. به همین جهت حضرت امام رحمتاللهعلیه در بحث تذکر، ما را متذکر اموری نمودند که جزء فطریات بشر است. امور فطری اموری هستند که در بین تمام افراد انسانی از هر قوم و مذهب و ملتی یکسان بوده و صرف توجه به آن موجب تصدیق آن خواهد بود و هیچگونه برهان و دلیلی نمیطلبد چرا که جزء سرشت بشر بوده و فطرت هر کسی حکم بدان میکند.
حضرت امام رحمتاللهعلیه
در اینباره چنین فرمودهاند: « بدان که تذکر از نتایج تفکر است،
و لهذا منزل تفکر را مقدّم دانستهاند از منزل تذکر جناب خواجه عبداللّه فرماید:
"التّذکّر فوق التّفکّر، فإنّ التّفکّر طلب، و التّذکّر وجود؛ تذکر فوق تفکر است، زیرا که
این طلب محبوب است و آن حصول مطلوب." تا انسان در راه طلب و دنبال جستجو است، از مطلوب محجوب است،
چنانچه به وصول به محبوب از تعب تحصیل فارغ آید. و قوّت و کمال تذکر بسته به قوّت
و کمال تفکر است. و آن تفکر که نتیجهاش تذکر تام معبود است، در میزان سایر اعمال نیاید
و با آنها در فضیلت طرف مقایسه نشود، چنانچه در روایات شریفه از عبادت یک سال و شصت
سال و هفتاد سال تفکر یک ساعت را بهتر شمردهاند. معلوم است غایت و ثمره مهمه عبادات
حصول معارف و تذکر از معبود حق است، و این خاصیت از تفکر صحیح بهتر حاصل مىشود. شاید
تفکر یک ساعت ابوابى از معارف به روى سالک بگشاید که عبادت هفتاد سال نگشاید یا انسان
را چنان متذکر محبوب نماید که از مشقتها و زحمتهاى چندین ساله این مطلوب حاصل نشود.»[13]
توضیح: مقصود از اینکه تفکر طلب است، آن است که در تفکر انسان به دنبال دستیابی به مطلوب و مقصود خویش است که این مطلوب، هنوز روشن و واضح نیست که در کجا و در چه فردی قرار دارد. بنابراین مطلوب فرد، مجهول است و او با تفکر و کمک گرفتن از معلومات قبلی میخواهد این مجهول را معلوم نماید. حال وقتی این تفکر نتیجه داد و مطلوب و محبوب انسان واضح و آفتابی گردید، باید سعی نماید از آن غافل نشود و روی گردانی نکند. اینجا دیگر مجهولی در بین نیست بلکه توجه به محبوب و ذکر او مقصود است. البته هرچه انسان در مرحله تفکر قویتر عمل کرده باشد و براهین محکمتری بر وجود و صفات محبوب خویش ارائه نموده باشد، میزان وضوح بالاتر خواهد بود و در نتیجه در مرحله تذکر، قوت بیشتری خواهد داشت.
7ـ آثار و ثمرات یاد و ذکر خدا:
الف) عصمت از گناه و خطا و اشتباه:
اولین ثمره ذکر خدا، همان اثری است که ما در این مقاله به دنبال آن بوده و هستیم و آن مصونیت یافتن از غفلت و گناه و اشتباه است. رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «لیسَ عمَلٌ أحبّ إلی الله تعالی و لا أنجَی لِعَبدٍ مِن کُلّ سیئهٍ فی الدنیا و الآخرة مِن ذِکرِ الله. قیلَ: و لا القتالُ فی سبیل الله؟ قالَ: لولا ذکرُ اللهِ لم یؤمَرْ بالقتالِ ـ هیچ عملی نزد خداوند متعال محبوبتر و هیچ عاملی در نجات بنده از گناهان در دنیا و آخرت مؤثرتر از ذکر خدا نیست. عرض شد: حتی جنگ در راه خدا؟ فرمود: اگر یاد خدا در میان نبود دستور جنگ داده نمیشد.»[14]
امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارهی اثر بازدارنده یاد خدا از گناه چنین فرمودهاند: «الذِّکْرُ ذِکْرَانِ ذِکْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ حَسَنٌ جَمِیلٌ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ ذِکْرُ اللَّهِ عِنْدَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْکَ فَیَکُونُ ذَلِکَ حَاجِزاً ـ یاد خدا بر دو گونه است: یاد او در هنگام مصیبت که نیکو و زیباست، و برتر از آن، یاد خدا کردن در هنگام رو به رو شدن با محرمات الهی است، که یاد خدا در این هنگام، تو را از ارتکاب حرام بازمیدارد.»[15]
حضرت امام رحمتاللهعلیه دربارهی خاصیت بازدارندگی تذکر از گناه و معصیت برای عموم مردم و متوسطین از مؤمنین چنین فرمودهاند: «و بدان اى عزیز که تذکر از محبوب و به یاد معبود به سر بردن نتیجههاى بسیارى براى عموم طبقات دارد: اما براى کمّل و اولیا و عرفا، که خود آن غایت آمال آنهاست و در سایه آن به وصال جمال محبوب خود رسند. هنیئا لهم. و اما براى عامه و متوسّطین بهترین مصلحات اخلاقى و اعمالى و ظاهرى و باطنى است. انسان اگر در جمیع احوال و پیشامدها به یاد حقتعالى باشد و خود را در پیشگاه آن ذات مقدس حاضر ببیند، البته از امورى که خلاف رضاى اوست خوددارى کند و نفس را از سرکشى جلوگیرى کند. این همه مصیبات و گرفتارى به دست نفس امّاره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. غفلت از حق کدورت قلب را زیاد کند و نفس و شیطان را بر انسان چیره کند و مفاسد را روز افزون کند، و تذکر و یادآورى از حق دلرا صفا دهد و قلب را صیقلى نماید و جلوهگاه محبوب کند، و روح را تصفیه نماید و خالص کند و از قید اسارت نفس انسان را براند، و حبّ دنیا [را که] منشأ خطیئات و سرچشمه سیّئات است از دل بیرون کند، و همّ را همّ واحد کند و دل را براى ورود صاحب منزل پاک و پاکیزه نماید.»[16]
ب) یاد خدا طرد کننده شیطان است:
یکی از مهمترین عوامل گناه و معصیت وسوسه شیطان است. شیطان دشمن قسم خورده انسان است و تا انسان را بدبخت و عاقبت به شر نکند، دستبردار نیست. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَبَنى ءَادَمَ أَن لا تَعْبُدُوا الشیْطنَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ ـ آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟!»(یس/60)
در جای دیگر شیطان به عزت خداوند سوگند یاد نموده که همه انسانها را فریب داده و منحرف سازد: «قَالَ فَبِعِزَّتِک لأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ ـ شیطان گفت: به عزّتت سوگند، همهی آنان را گمراه خواهم کرد»(ص/82)
حال، شیطانی که به تعبیر قرآن دشمن آشکار انسان است و بر این دشمنی قسم یاد نموده، با یاد و ذکر خدای متعال، طرد شده و ناکام میماند. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «إِنَّ الشَّیْطَانَ وَاضِعٌ خَطْمَهُ عَلَى قَلْبِ ابْنِ آدَمَ فَإِذَا ذَکَرَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ خَنَسَ وَ إِنْ نَسِیَ الْتَقَمَ قَلْبَهُ فَذَلِکَ الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاس ـ همانا شیطان پوزهی خود را بر روی دل آدمیزاد نهاده است، هرگاه او خدا را یاد کند شیطان پوزهاش را کنار میکشد و هرگاه خدا را از یاد ببرد، شیطان در آن نجوا (وسوسه) میکند؛ پس این است وسواس خنّاس.»[17]
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز فرمودهاند: «ذکرُ اللهِ دِعامةُ الایمانِ و عِصمةٌ مِنَ الشیطانِ ـ یاد خدا ستون ایمان است و حفظ کننده از شیطان.»[18]
ج) یاد خدا باعث آرامش دلها است:
قرآن کریم دربارهی اثر آرامشبخش ذکر خدا چنین میفرماید: «الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ تَطمَئنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکرِ اللَّهِ تَطمَئنُّ الْقُلُوب ـ آنها کسانى هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.»(رعد/28)
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند: «ذِکرُ اللهِ جَلاءُ الصُّدورِ و طُمأنینَةُ القُلوبِ ـ یاد خدا سینهها را صیقل و دلها را آرامش میبخشد.»[19]
د) ذاکر خدا، همنشین خداست:
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «وَ لَمَّا نَاجَى اللَّهُ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ عَلَى نَبِیِّنَا وَ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ مُوسَى یَا رَبِّ أَ بَعِیدٌ أَنْتَ مِنِّی فَأُنَادِیَکَ أَمْ قَرِیبٌ فَأُنَاجِیَکَ فَأَوْحَى اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ إِلَیْهِ أَنَا جلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی ـ موسی بن عمران چون با پروردگار خویش به راز و نیاز پرداخت عرض کرد: پروردگارا، آیا تو از من دوری تا آوازت دهم یا به من نزدیکی تا با تو نجوا کنم؟ خداوند جلّ جلاله وحی فرمود: من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند.»[20]
هـ) خداوند به یاد کسی است که به یاد اوست:
قرآن کریم میفرماید: «فاذکُرُونی أذکُرکُم و اشکُرُوا لِی وَ لا تَکفُرُونِ ـ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، سپاسگزار من باشید و به من کفر نورزید.»(بقره/152)
در حدیث قدسی آمده: «عبدی إذا ذکَرتَنی خالِیاً ذَکرتُکَ خالیاً و إنْ ذکَرتَنی فی مَلَأٍ ذکَرتُکَ فی مَلَأٍ خَیرٍ مِنهُم و أکثَرَ ـ بندهام اگر مرا در تنهایی یاد کنی، تو را در تنهایی یاد کنم، و اگر در میان جماعتی یادم کنی، تو را در میان جماعتی بهتر و فراوانتر از جمع تو، یاد کنم.»[21]
و) یاد خدا کلید خودسازی:
در حدیث قدسی چنین آمده است: «أَیُّمَا عَبْدٍ اطَّلَعْتُ عَلَى قَلْبِهِ- فَرَأَیْتُ الْغَالِبَ عَلَیْهِ التَّمَسُّکَ بِذِکْرِی تَوَلَّیْتُ سِیَاسَتَهُ وَ کُنْتُ جَلِیسَهُ وَ مُحَادِثَهُ وَ أَنِیسَهُ ـ هرگاه به دل بندهای سر بزنم و ببینم که یاد من بر آن چیره گشته است، تربیت او را خود به عهده گیرم و همنشین و همسخن و همدم او شوم.[22]
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند: «مُداوَمَةُ الذِکرِ قُوتُ الأرواحِ و مفتاحُ الصَلاحِ ـ مداومت بر ذکر، خوراک روح و کلید صلاح و پاکی است.»[23]
خاتمه
این نوشتار را با کلامی از ابرمرد عرصه سلوک و عرفان؛ حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه خاتمه میدهیم. به این امید که انفاس قدسی ایشان در قلوب قاسی ما اثر نموده و مقلبالقلوب ما را مورد توجه قرار دهد:
«پس اى عزیز، در راه ذکر و یاد محبوب تحمل مشاقّ هر چه بکنى کم کردى. دل را عادت بده به یاد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب صورت ذکر حق شود، و کلمه طیبه لا اله الا اللّه صورت اخیره و کمال اقصاى نفس گردد، که از این زادى بهتر براى سلوک إلىاللّه و مصلحى نیکوتر براى معایب نفس و راهبرى خوبتر در معارف الهیه یافت نشود. پس اگر طالب کمالات صوریه و معنویه هستى و سالک طریق آخرت و مسافر و مهاجر إلىاللّه هستى، قلب را عادت بده به تذکر محبوب و دل را عجین کن با یاد حق تبارک و تعالى.»[24]
[1]. شرح چهل حدیث، ص6
[2]. اصولکافی، طبع الإسلامیة، ج2، ص276
[3]. بحار الأنوار، ج67، ص25
[4]. مصباحالشریعة، ص8 ـ به نقل از پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
[5]. تفسیر نمونه ج27 ص168
[6]. شرح چهل حدیث، ص12 و 13
[7]. مفتاح الفلاح فی عمل الیوم و اللیلة من الواجبات و المستحبات، ص37، فصل فی الأذان
[8]. اصول کافی، طبع اسلامیه، ج1، ص114
[9]. شرح چهل حدیث، ص11
[10]. شرح چهل حدیث، ص11
[11]. میزان الحکمه، حدیث 6649
[12]. اصول کافی، طبع الإسلامیه، ج2، ص498
[13]. شرح چهل حدیث، ص 291
[14]. کنز العمّال، حدیث3931
[15]. تحفالعقول، النص، ص216
[16]. شرح چهل حدیث، ص291
[17]. بحار الأنوار طبع بیروت، ج60
[18]. غررالحکم، ص370
[19]. میزان الحکمه، حدیث 6650
[20]. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص28
[21]. میزان الحکمه، حدیث6598
[22]. عدة الداعی و نجاح الساعی؛ ص249
[23]. میزان الحکمه، حدیث 6607
[24]. شرح چهل حدیث، ص291