نخستین قدم ها برای پاکی
قسمت سوم
عزم
نویسنده: سعید حصاری
مقدمه
در قسمتهای پیشین اشاره شد که هدف از خلقت انسان "عبودیت و بندگی" نسبت به خدای متعال و رسیدن به بالاترین مقام ممکن برای یک انسان، یعنی "عبد مطلق شدن" ، میباشد که نتیجهی آن تقرب و نزدیکی هر چه بیشتر به آن ذات مقدس خواهد بود. برای نیل به چنین هدف بلند و مقام شامخی مهمترین اصل؛ گذشتن از خود و خودخواهیهای خود و منیّتها و به قربانگاه کشاندن هواهای نفسانی و خواستهای پست حیوانی و شهوانی است. انسان تا حجابهای موجود میان خود و معبودش را از بین نبرد، محجوب و در پس پرده است و اگر بخواهد به بارگاه محبوب و معبود خود راه یابد، باید این حجابها را خَرْق و پاره نماید و باید دانست که بالاترین حجاب و مانع و رادع از وصول به حق و حقیقت، خود انسان است که جناب خواجه شیراز در این بیت به این حقیقت اشاره فرمودهاند:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست توخود حجاب خودی حافظ ، از میان برخیز
و باید توجه داشت که در میان خودخواهیها و خواهشهای نفسانی آنچه که بیش از همه مانع تقرب به حقتعالی و باعث دوری از اوست، گناهان و معاصی میباشند که از جملهی حُجُب ظلمانی بین بنده و حق تعالی بوده و بلکه ضخیمترین حجاب هستند.
بنابراین بر انسان سالک إلیالله که میخواهد باطن را صفایی داده و عزم دیار دوست دارد واجب است دامان خویش را از پلیدی گناه و معصیت پاک نموده و در زمزم توبه و انابه شستشو نماید. و چنانچه در نوبتهای پیشین به استحضار رسید ترک گناه و معاصی نیاز به برنامه و برنامهریزی و اختصاص دادن وقت جهت عمل به آن دارد و به صرف اینکه من دوست دارم انسان وارسته و متقی باشم، به چنین مقامی نخواهم رسید.
استاد بزرگ اخلاق حضرت آیتالله حاج شیخ مجتبی تهرانی"حفظهالله" میفرمودند: «خیلی از افراد بودند که در طول تاریخ آرزوی رسیدن به مقامات معنوی را داشتند اما هیچگاه به این خواسته خود نرسیدند زیرا قدم در وادی عمل و حرکت ننهادند.»
بنابراین آنچه برای ترک گناه و خروج از ظلمات و حرکت به سمت نور، بسیار مهم و حیاتی است داشتن برنامه و حرکت در مسیر آن است که ما در این نوشتار به توفیق الهی در صدد معرفی چنین برنامهای هستیم. در شماره گذشته درباره "تفکر" و نقش بیبدیل آن در سیر معنوی صحبت کردیم و در این شماره به یکی دیگر از ارکان مهم سیر معنوی و ترک معاصی یعنی "عزم" اشاره مینمائیم.
عزم
عارف کامل حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه دربارهی عزم چنین فرمودهاند:
«منزل دیگر که بعد از تفکر از براى انسان مجاهد پیش مىآید، منزل "عزم" است. بعضى از مشایخ ما، مىفرمودند که "عزم" جوهرهی انسانیت و میزان امتیاز انسان [از حیوان] است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است. و عزمى که مناسب با این مقام [مقام ترک گناه] است عبارت است از بنا گذارى و تصمیم بر ترک معاصى، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات، و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلى و شرعى نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص انسان است. و انسان شرعى عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند، و ظاهرش ظاهر رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم و تأسى (الگوبرداری کردن) به آن بزرگوار بکند در جمیع حرکات و سکنات و در تمام افعال و تروک؛ و این امرى است بس ممکن، زیرا که ظاهر را مثل آن سرور کردن امرى است مقدور هر یک از بندگان خدا.
و بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمىشود مگر آنکه ابتدا کند انسان از ظاهر شریعت. و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقه نشود، هیچیک از اخلاق حسنه از براى او به حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت از براى او منکشف شود. و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معارف در قلب نیز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود. و از این جهت دعوى بعضى باطل است که به ترک ظاهر، علم باطن پیدا شود. یا پس از پیدایش آن به آداب ظاهره احتیاج نباشد. و این از جهل گوینده است به مقامات عبادت و مدارج انسانیت.» (شرح چهل حدیث، ص7و8)
برای تبیین بهتر مطلب به بیان نکاتی پیرامون فرمایشات حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه میپردازیم:
ایشان عزم را اینگونه معنا فرمودهاند: «عزمی که مناسب با این مقام (مقام ترک گناهان) است عبارت است از بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و انجام واجبات و جبران آنچه از او فوت شده درایام حیات.»
نخست باید توجه داشت همانطور که ایشان فرمودهاند منزل عزم، بعد از تفکر قرار دارد زیرا عزم که یک تصمیم و بناگذاری است، ثمره و محصول تفکر است. انسان بعد از آنکه با توجه و تفکر به این نتیجه رسید که هدف از خلقت او حیات برتر و بالاتری است و قدر و قیمت او از مادیات و شهوات بالاتر است آنگاه عزم خود را جزم مینماید که دامان خود را از پلیدی گناه و غبار معاصی تکانده و متوجه عالم نور گردد و این مطلب را تصمیم میگیرد.
دوم اینکه: عزم را یک نوع بناگذاری و تصمیمگیری معنا نمودند که تا این بنا و تصمیم در زندگی انسان محقق نشود انسان قادر به ترک معاصی نخواهد بود.
بسیاری از مردم در زندگانی خود علاقهی به معنویات و ترک گناهان دارند اما این مطلب را بهطور جدی تصمیمگیری ننمودهاند. بنابراین توفیق چندانی نیز نصیب آنها نمیشود. مانند کسی که علاقه به پزشک شدن دارد اما تصمیم قطعی و جدی در این زمینه نگرفته است. باید دانست انسان در مسیر حیات خود و در طول زندگانی خویش مواجه با تصمیمهای مهمی در زندگی میشود که بعضی از آنها عبارتند از: تصمیم به ادامهی تحصیل در سطوح عالی، تصمیم به ازدواج، تصمیم به خرید ماشین یا خانه و بسیاری تصمیمهای مهم دیگر. اما باید توجه داشت که مهمترین و سرنوشتسازترین تصمیم در زندگی یک فرد که مسیر زندگانی دنیایی و اخروی او را تحتالشعاع قرار میدهد تصمیم به ترک گناه و معاصی و انجام دستورات الهی و در یک کلام تصمیم به عبد صالح خدا شدن است.
سومین نکته این است که: باید توجه داشت به محض گرفتن چنین تصمیمی انسان به یکباره از تمام گناهان و عادات زشت و رذائل اخلاقی خالی و مبرّا نمیگردد و این امری زمانبر و تدریجی و تمرینی و نیازمند تحمل مشقتها و سختیها است. چنانچه فردی که تصمیم به تحصیل در رشته پزشکی و پزشک شدن گرفته است به یکباره به منظور و مقصود خود نمیرسد و باید رنج تحصیلات هفت ساله را تحمل نماید. اما آنچه مهم و اساسی است آن است که چنین فردی اگرچه ممکن است گاهی برایش لغزشی پیش آید و مبتلا به معصیتی شود، ولی بنایش بر پاک بودن و گناه نکردن است و خط سیرش در زندگانی تقوی است و میداند که با تعقیب این خط به سرمنزل مقصود خواهد رسید. برخلاف برخی از مردم که با وجود مسلمان بودن و دوست داشتن معنویات، خط سیر خود را مادیات قرار دادهاند و به عبارتی دین محور نیستند. نکته مهم برای هر کس این است که از خود بپرسد: «من در زندگی خود چه خطی را تبعیت میکنم؟! آیا تابع خط رحمانم یا در مسیر شیطان؟!!»
نکته چهارم آنکه: ایشان عزم را یک منزل دو بُعدی معنا نمودند که یک بُعد و بخش آن مربوط به آینده زندگی انسان است و آن شامل بناگذاری و تصمیم بر ترک معاصی و فعل واجبات در آینده زندگی انسان است. اما یک بُعد دیگر این تصمیم مربوط به اصلاح گذشته زندگی انسان است که عبارت: «جبران آنچه از او فوت شده درایام حیات» مبیّنِ آن بُعد است. نکته مهم و قابل توجه آن است که انسان در مسیر سیر معنوی و پیشرفت روحی، در گروی گذشتههای خویش است و تا به اصلاح آنها نپردازد، حرکت؛ کُند یا غیرممکن است. به همین جهت است که اساتید اخلاق و بزرگان از اهل معرفت در قدمهای آغازین به شاگردان خود دستور محاسبه نسبت به گذشته زندگی را میدهند که این محاسبه در چهاربخش صورت میپذیرد:
حق الله مالی: فرد سالک موظف است در حقوق و دیون مالی که ابتدائاً جنبهی حقاللهی دارند ( اگرچه بعضاً جنبهی حقالناسی نیز به خود میگیرند) مانند خمس، زکات و... دقت نماید و مال خود را از این دیون پاک نماید.
حق الله غیر مالی: یکی دیگر از محاسباتی که به عهده انسان مجاهد است محاسبهی اموری مانند نمازهای قضا، روزههای قضا و بقیهی دیون غیر مالی انسان به حضرت حق تعالی است.
حق الناس مالی: در این بخش انسان تمام دیون و بدهیهای خود به افراد حتی مربوط به دوران قبل از بلوغ را باید محاسبه و پرداخت نماید. این بخش شقوق مختلفی دارد که طالبان راه سعادت باید با مراجعه به اساتید فن از جزئیات آن آگاه گردند.
بهعنوان مثال: ممکن است شما در سن کودکی مال کسی را ضایع نموده باشید که الان آن فرد از دنیا رفته یا در دسترس شما نیست یا در سنین بعد از بلوغ از کسی پولی را قرض نمودهاید که الان هیچ نشانی از او ندارید؛ در اینگونه موارد باید با اجازه از دفتر مرجع تقلید خود، تحت عنوان رد مظالم به فقیر غیر سید، از طرف صاحب مال صدقه داده شود.
حق الناس غیر مالی: در این بخش انسان موظف است تمام ضررهای آبرویی و غیر مالی مانند غیبت، تهمت، استهزاء، فحاشی کردن و... که به افراد دیگر وارد نموده است را تحت ضابطه و قواعد شرعیِ ـ هر مورد ـ جبران نماید. بهعنوان مثال فقهای عظام دربارهی غیبت فرمودهاند که باید از طرف مقابل جلب رضایت و طلب حلیت شود مگر آنکه مستلزم مفسده یا درگیری و کدورت و مانند آن باشد که در این صورت باید انسان علاوه بر استغفار با انجام نیکیهای معنوی در حق شخصی که غیبت او را نموده است به جبران بپردازد.
تذکر1: در احکام و فروعات و شقوقات هر یک از موارد چهارگانه فوق انسان موظف به مراجعه به احکام مراجع عظام تقلید است. بهعنوان مثال کسی که مردد است که آیا یک سال نماز قضا به عهده دارد یا دو سال، فقها فرمودهاند مقدار یقینی یعنی یک سال را انجام دهد و چیزی از مازاد بر عهده او نیست.
تذکر2: در باب اصلاح گذشته زندگی، آنچه که مهم است و موضوعیت دارد محاسبه گذشته است نه پرداخت آن. مرحوم آیتالحق حاج شیخ علی آقا پهلوانی"رضواناللهعلیه" میفرمودند: «این محاسبه، محاسبهی قیامت شما را آسان خواهد کرد.» اما پرداخت موارد محاسبه شده ممکن است به تدریج صورت پذیرد و به یکباره در قدرت انسان نباشد. بنابراین عدم قدرت بر پرداخت دیون نباید مانع از محاسبه آن گردد. چه بسا دیونی که انسان تا آخر عمر نیز قدرت بر پرداخت آنها نیابد ولی باید از آنها مطلع باشد تا حداقل با خودخوری و استغفار و عرض عجز و تضرع به درگاه حضرت حق نسبت به اصلاح آنها اقدام نماید.
نکته پنجم در کلمات حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه آن است که ایشان در توضیح عزم فرمودهاند: «عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید که شرع و عقل به حسب ظاهر حکم کنند که این شخص انسان است. و انسان شرعی عبارت از آن است که موافق مطلوبات شرع رفتار کند و ظاهرش ظاهر رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم باشد.»
باید توجه داشت که مراد ایشان از اینکه ظاهر انسان، ظاهر شرعی و عقلی باشد، اعمال و حرکات و سکنات انسان است چنانچه خود ایشان نیز در ذیل عبارت، این را توضیح دادهاند که انسان شرعی کسی است که موافق مطلوبات و خواستههای شرع مقدس عمل نماید. البته این ظاهر شامل حدود شرعی در لباس و آرایش انسان نیز خواهد بود. اما اینکه فرمودند ظاهرش، ظاهر رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم باشد به آن علت است که ما به سادگی میتوانیم با عمل به واجبات و ترک گناهان ظاهر اعمال خود را مانند ظاهر اعمال نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم قرار دهیم. زیرا فرق آن سرور با ما در ظاهر اعمال نیست بلکه در باطن و نیت اعمال است. آن قصد قربت و نیت عاشقانهای که حضرت در نمازهایشان داشتند هیچگاه برای ما متصور نیست ولی ظاهر نماز ایشان همان نمازی است که ما میخوانیم.
به هر ترتیب ما باید با هر سختی که هست در تمام افعال و تروک به آن حضرت اقتدا نمائیم. بهعنوان مثال نبی مکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به علت آنکه بوی گند گناه را استشمام مینمودند و آن را منافی با مقام عالی انسانیت میدانستند هرگز به خاطر شریفشان فکر معصیت نیز متبادر نمیگردیده است اما ما انسانهای غافل باید با تمام شوق و ذوقی که نسبت به ارتکاب بعضی قبایح و معاصی داریم خود را ملزم به ترک نمائیم تا ظاهر کارمان با ایشان یکسان گردد و این مطلب را تصمیم بگیریم.
در پایان به عنوان تکمیل بحث کلامی از حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه ذکر مینمائیم:
« اى عزیز، بکوش تا صاحب "عزم" و داراى اراده شوى، که خداى نخواسته اگر بىعزم از این دنیا هجرت کنى، انسان صورى بیمغزى هستى که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است و جرئت بر معاصى کمکم انسان را بىعزم مىکند، و این جوهر شریف را از انسان مىرباید. استاد معظّم ما، دام ظلّه، مىفرمودند بیشتر از هر چه گوش کردن به تغنّیات (ساز و آواز غنایی) سلب اراده و عزم از انسان مىکند. پس اى برادر، از معاصى احتراز کن، و عزم هجرت به سوى حق تعالى نما، و ظاهر را ظاهر انسان کن، و خود را در سلک ارباب شرایع داخل کن، و از خداوند تبارک و تعالى در خلوات بخواه که تو را در این مقصد همراهى فرماید، و رسول اکرم، صلیاللهعلیهوآلهوسلم، و اهل بیت او را شفیع قرار ده که خداوند به تو توفیق عنایت فرماید و از تو دستگیرى نماید در لغزشهایى که در پیشدارى؛ زیرا که انسان در ایام حیات لغزشگاههاى عمیقى دارد که ممکن است در آنِ واحد به پرتگاه هلاکت چنان افتد که دیگر نتواند از براى خود چاره بکند، بلکه در صدد چارهجویى هم بر نیاید، بلکه شاید شفاعت شافعین هم شامل حال او نشود. » (شرح چهل حدیث، ص8)