نخستین قدمها برای پاکی
قسمت دهم
نفرت از گناه
نویسنده: حجت الاسلام سعید حصاری
در شمارههای پیشین گفته شد که خدای متعال جهان را برای انسان و انسان را برای خودش آفرید؛ چنانچه درقرآن کریم و حدیث قدسی به این حقیقت اشاره شده است:
«وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ـ او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوى خودش مسخّر شما ساخته در این نشانههاى (مهمّى) است براى کسانى که اندیشه مىکنند.»(جاثیه/13)
«إنّ اللَّه یقول عبدی خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی، و هبتک الدنیا بالإحسان و الآخرة بالإیمان ـ خداوند مىفرماید: اى بندهام، من همه اشیاء را به خاطر تو خلق کردم و تو را هم براى خودم آفریدم و من دنیا را با احسان خود به تو بخشیدم و آخرت را هم بهوسیله ایمان به تو دادم.»[1]
اما کدام انسان را برای خود آفریده است؟! آیا انسانی را که در مسیر خواستههای نفسانی و شهوانی گوی سبقت را از بهائم و حیوانات ربوده و از آنها پستتر شده بهطوری که قرآن کریم دربارهی او چنین میفرماید:
«وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الجِْنّ وَ الْانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینُ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئکَ کاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئکَ هُمُ الْغَافِلُون ـ به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم آنها دلها [عقلها] یى دارند که با آن (اندیشه نمىکنند، و) نمىفهمند و چشمانى که با آن نمىبینند و گوشهایى که با آن نمىشنوند آنها همچون چهارپایانند بلکه گمراهتر! اینان همان غافلانند (چرا که با داشتن همهگونه امکانات هدایت، باز هم گمراهند)!» (اعراف/179)
یا انسانی را که مسجود ملائکه است و شایسته مقام خلیفةاللهی؟
پر واضح است خدای سبحان انسانی را برای خویش انتخاب کرده که با او سنخیت داشته باشد، یعنی همانگونه که حضرت حق کلالکمال و کلالجمال است و همانطور که خدای سبحان ذاتی است که مستجمع جمیع صفات کمال است و مبدأ و منشاء تمام خوبیها و پاکیها و زیباییهاست، این انسان نیز باید از تمام عیوب و بدیها و ناپاکیها مبراء بوده و متصف به کمالات و زیبائیها باشد؛ البته چنین انسانی لایق خلافت الهی است. بنابراین یگانه راه حرکت به سمت حق تعالی و تنها طریق قرب به آن ذات مقدس و مورد نظر و عنایت ویژه او قرار گرفتن، حرکت در مسیر کمالات و پاکیها و پرهیز از طریق آلودگیها بوده که بارزترین مصداق آن انجام واجبات و اعمال حسنه و ترک محرمات و اعمال قبیحه میباشد که در روایات ما به آن اشاره شده است:
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَ عَبْدٌ بِشَیْءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْه ـ و بنده با هیچ چیزی به من نزدیک نشود که محبوبتر باشد نزد من از عمل بدان چه بر او واجب کردم.»[2]
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:«فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى ع یَا مُوسَى مَا تَقَرَّبَ إِلَیَ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی فَإِنِّی أُبِیحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ لَا أُشْرِکُ مَعَهُمْ أَحَدا ـ در بین چیزهایی که خداوند در ضمن مناجات با موسی علیهالسلام به او فرمود آمده است: ای موسی، نزدیکی جویندگان به من با چیزی مانند پرهیز از گناهان، به من تقرب نجستهاند؛ پس به راستی من اقامت در بهشتهاى جاودان را به آنها اجازه دهم و دیگرى را با آنها شریک نسازم.»[3]
بنابراین باید انسان عاقل که سعادت و آسایش خود را در ترک گناه و اطاعت پروردگار یافته و شناخته، باید به هر قیمتی در این مسیر قدم گذاشته و با گامهای مصمم بهسوی خدای متعال حرکت نماید. از همین روی در شمارههای گذشته شروع به ارائه برنامهای جامع در مسیر بندگی خدای سبحان نمودیم و برخی از روشهای ترک گناه و معصیت را به تفصیل شرح دادیم. اکنون نیز یکی دیگر از اموری که نقش زیربنایی و کلیدی در ترک معاصی دارد را به محضر خواننده عزیز تقدیم میداریم و آن چیزی نیست جز «ایجاد نفرت از گناه در دل».
ایجاد نفرت از گناه در دل
در علوم عقلی ثابت شده که انسان بر اساس دلبستگیهای خود عمل میکند. یعنی اگر به عملی شوق و علاقه داشت به سمت آن رفته و مرتکب آن میشود، اما اگر به عملی علاقه نداشت یا بالاتر، از آن نفرت داشت نه تنها به سمت آن نمیرود بلکه از آن دوری و پرهیز مینماید. استاد بزرگوار حضرت آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی رحمتالله علیه در اینباره با تعبیر عامیانه میفرمود: «به شخص میگویند چرا این کار را انجام دادی؟ میگوید: دلم خواست؛ که نشان دهنده آن است که آدمی بر اساس دل خود (محبتهایی که دارد) حرکت میکند.»
مرحوم علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه در اینباره چنین فرمودهاند: «نفس انسان، علت فاعلی برای صدور افعال از خودش میباشد. لکن نفس مبدأ علمی برای عمل است که از آن (نفس) جز اموری که تشخیص میدهد برای انسان کمال است (فایده دارد) صادر نمیشود؛ و چون نفس مبدأ علمی برای عمل است احتیاج دارد قبل از انجام عمل آنرا تصور کند و تصدیق نماید که این فعل برای انسان کمال است (فایده دارد)... پس اگر نفس انسان تصدیق نمود که انجام این فعل کمال برای اوست (و فایده دارد) به دنبال این تصدیق به فایده، برایش شوق به انجام عمل پیش میآید و به دنبال شوق، اراده عمل را نموده و به سمت انجام عمل حرکت مینماید.»[4]
توضیح کلام علامه (ره): هر عملی از افعال اختیاری و ارادی که انسان انجام میدهد از یک ساختار (فرمول) تبعیت میکند که عبارت است از:
الف) تصور عمل
انسان قبل از انجام هر عملی ـ چه عمل نیک و چه عمل زشت و گناه ـ ناچار است آن را در ذهن خود تصور نماید؛ زیرا به یقین تا انسان خاطرهای و تصویری از یک عمل در ذهن نداشته باشد و تا به آن عمل هیچ توجهی نداشته باشد، به سمت آن نخواهد رفت و این امر از امور واضح و بدیهی است.
ب) تصدیق به فایده
بعد از تصور یک عمل، برای رفتن به سمت آن و انجام عمل نیاز به مقدمه دیگری است و آن عبارت است از تصدیق به فایده. یعنی شخص باید در ذهن خود این را بپذیرد که این عمل برای من سودمند است، در غیر این صورت به سمت آن نخواهد رفت. حال این سودمند بودن یا امری است بدیهی و روشن که بلافاصله در ذهن تصدیق به فایده را در پی خواهد داشت و نیاز به فکر کردن ندارد، و یا امری است نظری و غیربدیهی که نیاز به فکر و مطالعه دارد؛ بهعنوان مثال کسی که میخواهد نماز شب بخواند باید نسبت به فوائد نماز شب شناخت و مطالعه کافی داشته باشد و بداند که برای او فایده دارد. در روایتی از امیرمؤمنان علی علیهالسلام اشاره به این مطلب شده است:
«یَا کُمَیْلُ مَا مِنْ حَرَکَةٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَةٍ ـ ای کمیل، هیچ کار و حرکتی نیست که بخواهی انجام دهی مگر آنکه در آن محتاج به شناخت و معرفت هستی.»[5]
البته ممکن است انسان نسبت به عملی که به ذهنش رسیده و آن را تصور کرده، حالت تصدیق به فایده پیدا نکند بلکه تصدیق به عدم فایده نماید و بگوید این کار برای من بیفایده و پوچ است که در این صورت به سمت آن عمل نخواهد رفت. یا ممکن است نسبت به آن عمل، حالت تصدیق به ضرر پیدا کند و آن را برای خود مضرّ و خطرناک تشخیص دهد که در این صورت از آن فرار میکند.
بنابراین انسان نسبت به اعمالی که به ذهنش خطور میکند ممکن است سه حالت پیدا نماید:
1ـ یا آن عمل را برای خود نافع و سودمند تشخیص دهد و تصدیق به فایده نماید؛
2ـ یا نسبت به آن عمل حالت بیتفاوتی داشته باشد و آن را پوچ بداند،
3ـ و یا نسبت به آن حالت تصدیق به ضرر پیدا کند و آنرا برای خود خطرناک تشخیص دهد.
تذکر: حالات سهگانه فوق از امور شناختی و علمی هستند و تا علم و شناخت و آگاهی نسبت به موضوع (آن عمل) در بین نباشد هیچ یک از حالات فوق برای انسان حاصل نمیشود. از همین روی پیشوایان معصوم علیهمالسلام ما را دعوت به تفکر و توجه و شناخت قبل از ورود در کارها نمودهاند. امیرمؤمنان علی علیهالسلام فرمودهاند:
«أَصْلُ السَّلَامَةِ مِنَ الزَّلَلِ الْفِکْرُ قَبْلَ الْفِعْلِ وَ الرَّوِیَّةُ قَبْلَ الْکَلَامِ ـ ریشه سلامتی از لغزشها، اندیشه قبل از انجام کار و تأمل پیش از سخن گفتن است.»[6]
در جای دیگر چنین فرمودهاند:
«التَّدْبِیرُ قَبْلَ الْعَمَلِ یُؤْمِنُکَ مِنَ النَّدَمِ ـ اندیشیدن قبل از شروع به کار، تو را از پشیمانی ایمن میدارد.»[7]
البته راه علم و شناخت پیدا کردن به یک موضوع، یکی از چند راه زیر است:
اول آنکه نسبت به آن موضوع مطالعه نماید. بهعنوان مثال در روایاتی که درباره نماز شب وارد شده مطالعه نموده و فوائد و آثار زیبای نماز شب را بشناسد. یا درباره مضرات غیبت در آیات و روایات وارده جستجو نموده و نسبت به آنها علم و شناخت حاصل نماید.
دوم آنکه نسبت به فوائد یا مضارّ هر عملی فکر نماید و با تفکر و تدبر شناخت خود را نسبت به آن بالا ببرد.
سوم آنکه درباره آثار زشت یا زیبای هر عملی مشاوره نماید و از اهل علم و اطلاع در مورد آن تحقیق و تفحص نماید.
ج) شوق
بعد از آنکه انسان نسبت به فوائد یک عمل شناخت و علم پیدا کرد، نسبت به آن شوق و محبت پیدا میکند و خواستار آن عمل میشود. البته اگر سطح شناخت نسبت به آن عمل پائین باشد، شوقی که از آن حاصل میشود چندان قوی نخواهد بود. بهعنوان مثال اگر فرد فقط دو فایده از فوائد نماز شب را بداند در همین حد نسبت به آن شوق پیدا میکند که چنین شوقی از کارآیی لازم برای حرکت دادن انسان به سمت عمل برخوردار نیست؛ زیرا در مقابل این اشتیاق، شوق دیگری وجود دارد که مانع از کارآمدی شوق به نماز شب است و آن عبارت است از شوق به خواب شیرین سحرگاهی.
د) شوق مؤکد
هرچه سطح شناخت انسان از فوائد یک عمل بالاتر رود نسبت به آن شوق بیشتری خواهد یافت تا اینکه به مرحله شوق مؤکد برسد. در این مرحله انسان در اثر دانستن فوائد و کارآییهای یک عمل نسبت به آن محبت تام و تمام پیدا نموده، به گونهای که محبتهای متضاد با آن توان مقابله و مقاومت را نداشته و سبب ایجاد اراده در انسان است.
هـ) اراده عمل
اگر اشتیاق انسان نسبت به عملی زیاد شد و به مرحله شوق مؤکد رسید و از صمیم قلب خواستار آن شد، بهطور حتم آن را اراده نموده و به سمت آن حرکت میکند. به بیان دیگر اراده نسبت به عمل، زاییده شوق مؤکد نسبت به آن عمل است. و وقتی یک عمل اراده شد، مغز به دستگاه حرکتی فرمان انجام آن را داده و آن عمل صورت میپذیرد.
مراحل فوق در تمام اعمال ارادی انسان ـ چه اعمال خوب و چه اعمال زشت ـ وجود دارد و محال است که انسان در کارهای خود از این ساختار تخطی نماید. خدای متعال نیز از همین ساختار جهت هدایت بندگان به سمت خویش استفاده نموده است، زیرا در حدیث قدسی چنین آمده است:
«أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى مُوسَى ع أَحْبِبْنِی وَ حَبِّبْنِی إِلَى خَلْقِی قَالَ مُوسَى یَا رَبِّ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْکَ فَکَیْفَ لِی بِقُلُوبِ الْعِبَادِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ فَذَکِّرْهُمْ نِعْمَتِی وَ آلَائِی فَإِنَّهُمْ لَا یَذْکُرُونَ مِنِّی إِلَّا خَیْراً ـ خداوند متعال به موسى بن عمران علیهالسّلام وحى کرد مرا دوست بدار و مردم را هم با من دوست گردان. موسى علیهالسلام گفت: بار خدایا محبوبتر از تو در نزد من نیست ولى مردم را چگونه با تو دوست گردانم؟ خداوند به او فرمود: آنها را به نعمتهاى من آگاه گردان، هر گاه آنان متوجه نعمتهاى من شوند از من جز به نیکى یاد نمىکنند.»[8]
همانطور که در این روایت شریفه ملاحظه میفرمائید، خدای متعال علت شوق و محبت بندگان به خویش را یادآوری و برشمردن نعمتها برای آنان دانسته است. یعنی اگر بندگان نعمتهای خدا و فوائد او را شناختند و دانستند که پروردگار آنان خدایی است که فوائد بیشماری برای آنان دارد؛ فوائدی چون: آنگاه که مریض شوند شفا دهد، هرگاه تشنه شوند با نعمت آب سیراب نماید و چون گرسنه شوند با انواع غذاها سیرشان سازد و چون ترسان شوند آنان را ایمن کند و چون بیپناه گردند پناهشان دهد. از مادر به آنان مهربانتر است و مهر و محبت مادری را نیز او عطا نموده و مادر را عاشقانه مامور رسیدگی به فرزند نموده است. آنگاه که طفل بودند و قادر به خوردن غذایی نبودند گواراترین غذا را در سینه مادر آماده نمود و ...
توجه به این نعمتها و عنایتها سبب میشود نسبت به چنین خدای مهربانی دلبسته و علاقمند شوند و شوق و محبت او را در دل گیرند و عاشقانه به سمت او حرکت نمایند.
تذکر: همانطور که ذکر شد انجام اعمال سیئه و گناه نیز از ساختار فوق متابعت میکند. یعنی فرد ابتدا عمل گناه را تصور نموده و سپس در ذهن خود فوائدی برای آن در نظر آورده و به همین خاطر نسبت به آن شوق پیدا نموده و وقتی اشتیاقش زیاد شد آن عمل را اراده نموده و انجام میدهد.
ممکن است گفته شود عمل گناه فایدهای ندارد تا توجه به آن شوقانگیز باشد و این شوق محرک به سمت انجام عمل شود!
در جواب باید گفت: اگرچه عمل گناه نه تنها فایده ندارد بلکه مضر است، اما نفس انسان و شیطان گناه را بزک نموده و در نظر فرد زیبا جلوه میدهند. یعنی یک سری فوائد وهمی و غیر واقعی برای آن تراشیده و ذهن او را به بیراهه برده و سراب را به جای آب به خورد او میدهند. از این راه شوق به گناه را در دل او زنده کرده و به معصیت وادارش مینمایند. در مقابل گاهی نیز شیطان و نفس خبیثتر از شیطان، اعمال خوب و حسنه را برای انسان سخت و طاقتفرسا و بیفایده نمایش داده و اشتیاق انسان را به انجام آنها از بین میبرند؛ بلکه حتی ایجاد نفرت نسبت به آنها میکنند. قرآن کریم در آیات متعددی به زینت کردن اعمال قبیح توسط شیطان اشاره فرموده است که از باب نمونه یک مورد را ذکر میکنیم:
«وَ عاداً وَ ثَمُودَ وَ قَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَساکِنِهِمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ کانُوا مُسْتَبْصِرینَ ـ ما طایفه عاد و ثمود را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است. شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود، از این رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى که بینا بودند.» (عنکبوت/38)[9]
راه ایجاد نفرت از گناه
با توجه به مطالب گفته شده، معلوم شد که راه دلبسته شدن به یک عمل، توجه به آثار زیبای(فوائد) آن و راه نفرت یافتن از یک امری، توجه به آثار زشت و ضررهای آن است. بنابراین راه عمومی ایجاد نفرت از گناهان، مطالعه در آثار زشت گناه و تصدیق به مضرات آنها است. به همین جهت به برخی از آثار زشت گناه در زندگی انسان اشاره میکنیم:
الف) گناه سبب وارد شدن مصیبت و بدبختی
قرآن کریم علت وارد شدن مصائب به انسان را اعمال خود انسان ذکر کرده است:
« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ ـ هر مصیبتى به شما رسد بهخاطر اعمالى است که انجام دادهاید، و بسیارى را نیز عفو مىکند!»(شوری/30)
امام صادق علیهالسلام در روایت جالبی در ذیل آیه شریفه فوق چنین فرمودهاند:
«أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْقٍ یَضْرِبُ وَ لَا نَکْبَةٍ وَ لَا صُدَاعٍ وَ لَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کِتَابِهِ وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ قَالَ ثُمَّ قَالَ وَ مَا یَعْفُو اللَّهُ أَکْثَرُ مِمَّا یُؤَاخِذُ بِهِ ـ هیچ نکبت و سردرد و بیماریای پیش نمیآید مگر از گناه، چنان که خداوند میفرماید: هر مصیبتی که به سرتان آید از اعمالی است که کسب کردهاید و تازه خداوند از بسیاری از اعمال شما صرف نظر میکند (و آنها را میبخشد)؛ سپس فرمود آنچه را خدا میبخشد و ندیده میگیرد بیشتر است از آنچه به آن انتقام میکشد.»[10]
امام باقر علیهالسلام نیز فرمودهاند: «مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا یَعْفُو اللَّهُ عَنْهُ أَکْثَر ـ هیچ بدبختی و نکبتی به بنده نمیرسد مگر به واسطه گناهان او و البته آن مقداری که خداوند از گناهان عفو میکند بیشتر است.»[11]
ب) گناه سبب فراموشی است
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
«اتَّقُوا الذُّنُوبَ فَإِنَّهَا مَمْحَقَةٌ لِلْخَیْرَاتِ إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَنْسَى بِهِ الْعِلْمَ الَّذِی کَانَ قَدْ عَلِمَهُ ـ از گناهان بپرهیزید زیرا خیرات را از بین مىبرند؛ به راستی بنده گاهى گناه مىکند و دانشى را که آموخته از یاد مىبرد. (یعنی یکی از خیرات و خوبیها علمآموزی است که با گناه از بین میرود).»[12]
ج) گناه سبب محرومیت از نماز شب
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَمْتَنِعُ بِهِ مِنْ قِیَامِ اللَّیْلِ ـ گاهی بنده گناه میکند و به سبب آن از نماز شب و شب زندهداری محروم میشود.»[13]
د) گناه سبب محرومیت از رزق و روزی
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
«إِنَّ الْعَبْدَ لَیُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیُحْرَمُ بِهِ الرِّزْقَ وَ قَدْ کَانَ هَیِّناً لَهُ ـ بنده گناه میکند و به سبب آن از رزق و روزی محروم میشود، در حالی که به دست آوردن آن برایش آسان بوده است.»[14]
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند:
«تَوَقُّوا الذُّنُوبَ فَمَا مِنْ بَلِیَّةٍ وَ لَا نَقْصِ رِزْقٍ إِلَّا بِذَنْبٍ حَتَّى الْخَدْشِ وَ الْکَبْوَةِ وَ الْمُصِیبَة ـ از گناهان دورى کنید زیرا هیچ بلا و کمبود روزى نیست، مگر این که از ناحیه گناه است؛ حتى خراش در بدن و به رو بر زمین خوردن و وارد شدن مصیبت، همه به خاطر گناهان است.»[15]
هـ) گناه سبب مرگ زودتر از موعد
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:«مَنْ یَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالْآجَالِ ـ کسانی که بر اثر گناهان میمیرند بیشتر از کسانی هستند که با رسیدن اجل طبیعی میمیرند.»[16]
و در جای دیگری فرمودهاند: «تَجَنَّبُوا الْبَوَائِقَ یُمَدَّ لَکُمُ الْأَعْمَار ـ از شرور و مظالم(گناهان) دوری کنید تا عمرهای شما طولانی شود.»[17]
و) گناه مانع اجابت دعا
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند:
«الْمَعْصِیَةُ تَمْنَعُ الْإِجَابَةَ ـ گناه مانع از اجابت دعا است.»[18]
و نیز فرمودهاند:
«لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِکَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِیقَهُ بِالذُّنُوبِ ـ انتظار اجابت دعایت را نداشته باش در حالی که با گناهان راه اجابت را بستهای.»[19]
ز) گناه سبب خشکسالی و نباریدن باران
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند:
«أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ سَنَةٍ أَقَلَّ مَطَراً مِنْ سَنَةٍ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ إِذَا عَمِلَ قَوْمٌ بِالْمَعَاصِی صَرَفَ عَنْهُمْ مَا کَانَ قَدَّرَ لَهُمْ مِنَ الْمَطَرِ فِی تِلْکَ السَّنَةِ إِلَى غَیْرِهِمْ وَ إِلَى الْفَیَافِی وَ الْبِحَارِ وَ الْجِبَال ـ هیچ سالی بارانش کمتر از سالهای دیگر نیست، ولی خداوند باران را هر جایی که بخواهد فرو میفرستد. اگر یک قومی مرتکب گناهان شوند، خداوند آن بارانی را که برای آنان در آن سال مقدر کرده بود از آنان برمیگرداند و به سوی قوم دیگر نازل میکند و یا در بیابانها و دریا و کوهها نازل مینماید.»[20]
ح) گناه عامل سیاه شدن دل و عاقبت به شر شدن
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا یُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً ـ هرگاه مرد گناهی کند در دلش نقطه سیاهی برمیآید، پس اگر توبه کند محو شود و اگر بر گناه بیفزاید آن سیاهی افزایش یابد تا بر دلش غالب شود (و همه آن را فراگیرد)، پس هرگز رستگار نشود.»[21]
ط) گناه باعث قساوت قلب و خشکی چشم
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند:
« مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِکَثْرَةِ الذُّنُوبِ ـ اشک چشمها نمیخشکد مگر به خاطر قساوت و سختی دلها، و دلها قسی نمیگردند مگر بهخاطر زیاد گناه کردن.»[22]
ی) گناه علت دریده شدن پردههای عصمت
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ أَرْبَعِینَ جُنَّةً فَمَتَى أَذْنَبَ ذَنْباً کَبِیراً رَفَعَ عَنْهُ جُنَّةً ـ خدای تبارک و تعالی چهل پرده بر بنده با ایمان قرار داده است که هرگاه گناه بزرگی انجام دهد یکی از آن پردهها برداشته میشود.»[23]
گاهی وسوسه نفس و خدعه شیطان ممکن است به تدریج تمام پردههای عصمت و پلهای ارتباط با خدای سبحان را خراب کند. از همین روی پیشوایان معصوم علیهمالسلام هشدار دادهاند که مبادا تمام راههای ارتباطی با خدا را قطع و تمام پردههای بین خود و او را بدرید. امام صادق علیهالسلام در اینباره فرمودهاند:
«اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ وَ دَعْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ ـ از خدا بترس و قدری تقوا پیشه کن اگرچه اندک باشد، و بین خود و خدا پردهای را باقی گذار اگرچه نازک باشد.»[24]
ک) گناه سبب از بین رفتن خوشیها
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند:
«مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَیْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلَّا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا ـ به خدا سوگند هرگز ملّتى از ناز و نعمت زندگى گرفته نشدند مگر به کیفر گناهانى که انجام دادهاند.»[25]
ل) گناه سبب مسلط شدن اشرار و ستمگران
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
« یَقُولُاللَّهُ عَزَّ وَ جَل:إِذَا عَصَانِی مَنْ یَعْرِفُنِی سَلَّطْتُ عَلَیْهِ مَنْ لَا یَعْرِفُنِی ـ خدای عزو جل میفرماید: هرگاه آنان که مرا میشناسند نافرمانی و عصیان من کنند، کسانی که من را نمیشناسند (خدا نشناس و ظالم هستند) بر آنان مسلط و حاکم میکنم.»[26]
م) گناه ممکن است انسان رابه مرز کفر و الحاد بکشاند
خداى تعالى در قرآن مىفرماید:
«ثُمَّ کاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَُواْ السُّوأَى أَن کَذَّبُواْ بَِایَاتِ اللَّهِ وَ کاَنُواْ بهَِا یَسْتَهْزِءُون ـ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!»(روم/10)
آیتالله مهدوی کنی رحمت الله علیه در اینباره چنین فرمودهاند:
«چرا اصرار برگناه چنین سرانجامى را در پى دارد؟ زیرا اصرار بر گناه قلب آدمى را فاسد مىکند. گناه مانند سمّى مهلک است که اگر ساعتى تأخیر در علاج آن کند تمام امعاء و احشاء انسان را متلاشى و او را نابود مىکند. امام صادق علیهالسّلام مىفرماید:
«کان أبی علیهالسّلام یقول: مَا مِنْ شَیْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِیئَةٍ إِنَّ الْقَلْبَ لَیُوَاقِعُ الْخَطِیئَةَ فَمَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَیْهِ فَیُصَیِّرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَه [27]ـ پدرم [امام باقر] علیهالسّلام مىفرمود: هیچ چیز براى قلب زیان بارتر از گناه نیست، چه آنکه قلب با گناه مىآمیزد و با آن گلاویز مىشود تا بالاخره گناه بر قلب چیره شده و آن را وارونه مىسازد.»[28]
ن) فرو رفتن در گناه سبب عدم آمرزش
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«مَنْ هَمَّ بِسَیِّئَةٍ فَلَا یَعْمَلْهَا فَإِنَّهُ رُبَّمَا یَعْمَلُ الْعَبْدُ السَّیِّئَةَ فَیَرَاهُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَیَقُولُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أَغْفِرُ لَکَ بَعْدَ ذَلِکَ أَبَداً ـ اگر کسى قصد گناه کرد، نباید آن را انجام دهد،زیرا اى بسا که بنده گناهى مرتکب مىشود و خداوند عزّ و جلّ او را دیده و مىفرماید: به عزت و جلالم سوگند هیچ گاه تو را نمىآمرزم.»[29]
آثار زشت خصوصی برخی از گناهان
بعد از ذکر بعضی از آثار و عواقبی که نسبت به گناهان جنبه عمومی دارد و خاص یک گناه خاص نیست، ذکر برخی از آثار زشت و عواقب شوم در خصوص برخی از گناهان نیز خالی از فایده نبوده و تذکر آن موجب نفرت هر چه بیشتر نسبت به آن گناهان میباشد:
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم
إِذَا ظَهَرَ الزِّنَاءُ کَثُرَ مَوْتُ الْفَجْأَةِ
وَ إِذَا طُفِّفَ الْمِکْیَالُ أَخَذَهُمُ اللَّهُ بِالسِّنِینَ وَ النَّقْصِ
وَ إِذَا مَنَعُوا الزَّکَاةَ مَنَعَتِ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا مِنَ الزَّرْعِ وَ الثِّمَارِ وَ الْمَعَادِنِ
وَ إِذَا جَارُوا فِی الْأَحْکَامِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الظُّلْمِ وَ الْعُدْوَانِ
وَ إِذَا نَقَضُوا الْعُهُودَ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ عَدُوَّهُمْ
وَ إِذَا قَطَّعُوا الْأَرْحَامَ جُعِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی أَیْدِی أَشْرَارِهِمْ
وَ إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِمَعْرُوفٍ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنْ مُنْکَرٍ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ أَشْرَارَهُمْ فیدعوا [فَیَدْعُو] أَخْیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ ـ
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
هر گاه زنا شیوع پیدا کند، مرگ ناگهانى زیاد مىشود؛
و زمانى که کم فروشى رواج یابد، خداوند آن مردم را به خشکسالى و کمبود (ارزاق عمومى) گرفتار مىسازد؛
و اگر از پرداخت زکات خوددارى نمایند، زمین (به فرمان خدا) برکتهاى خود را از زراعت و میوهها و معادن از آنان دریغ مىکند؛
و هر گاه در داورى و صدور احکام، ستم روا دارند (درعمل) بر رواج ستم و دشمنى به یکدیگر کمک مىکنند؛
و چنانچه از امر به معروف و نهى ازمنکر سر باز زنند و از نیکان اهل بیت من پیروى نکنند، خداوند افراد شرور و پست را از خودشان بر آنان مسلّط مىگرداند؛ و در آن هنگام افراد نیکوکار (آن جامعه) دست به دعا برمىدارند ولى مستجاب نمىشود.»[30]
همچنین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
« أَیُّمَا امْرَأَةٍ تَطَیَّبَتْ ثُمَّ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا فَهِیَ تُلْعَنُ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا مَتَى مَا رَجَعَت ـ هر زنى که خود را معطّر کند و از خانه خود بیرون رود، تا زمانى که به خانهاش باز گردد مورد لعنت و نفرین (فرشتگان نگهبان خود) قرار مىگیرد.»[31]
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«مَا قَرَبَ قَوْمٌ مِنَ الْمُنْکِرِینَ أَظْهُرَهُمْ لَا یُعَیِّرُونَهُ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَعُمَّهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِقَابٍ مِنْ عِنْدِهِ ـ هر گروهى که در برابر کار زشت (منکر) و ناشایستهاى که در میان آنان رواج دارد سکوت کنند، یا انجام دهنده آن کار زشت را سرزنش نکنند خداوند به زودى عذاب فراگیر خود را بر آنان فرود خواهد آورد.»[32]
تذکر 1: در کتب روایی شیعه، بابهایی در ذکر آثار و عواقب گناهان منعقد شده و علاوه بر آن، کتبی مانند کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال جناب شیخ صدوق رحمتاللهعلیه به آثار و عواقب دنیوی و اخروی گناهان اشاره نموده که مطالعه این کتاب در تنفر و بازداری انسان از گناه بسیار سودمند و مفید است.
تذکر 2: خواندن و شنیدن آثار زشت اخروی و دنیوی گناهان بهطور قطع باعث ایجاد شناخت و نفرت از گناه در دل شده و در ترک گناه تاثیر بهسزایی دارد، اما به شرط آن که این عمل مستمر بوده و تذکر نسبت به عواقب گناهان ترک نشود. اما اگر به جهت کثرت اشتغالات دنیوی مدتی مذاکره در این باب تعطیل گردد، به تدریج دانستهها و شناخت انسان کم رنگ شده و در لایههای پسین ذهن جای گرفته و دیگر نفرتی از گناه در دل حس نمیشود. بنابراین بر عهده طالب آخرت است که روزانه وقتی هرچند اندک، مقرر نموده و به مطالعه و تفکر در روایات سراسر نور اهل بیت عصمت و طهارت همت گمارده و آتش اشتیاق به قرب خدای تعالی و دوری از نافرمانی او را در جان خود روشن نگاه دارد تا انشاءالله با مدد حضرت دوست، از هرچه غیر اوست رهیده و دامن از دو دنیا تکانده و فقط یاد او را بر جان نشانده و واله و حیران او گردد و گردیم.
[1]. الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة (کلیات حدیث قدسى) ؛ ص 710
[2]. کافی، طبع دارالحدیث، ج4، ص 72
[3]. کافی، طبع دارالحدیث، ج3، ص 207
[4]. نهایه الحکمه، المرحله السادسه، الفصل الخامس عشر، چاپ جامعه مدرسین، ص156، ترجمه متن با اندکی تلخیص و تغییر
[5]. تحف العقول، النص، ص 171
[6]. غررالحکم و درراکلم، ص 199
[7]. من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 388
[8]. الأمالی (للطوسی)، النص، ص: 484 ـ نقل امیرالمؤمنین علی علیهالسلام از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم
[9]. در این آیات نیز به همین موضوع اشاره شده است: انعام/43 انفال/48 توبة/37 نمل/24
[10]. الکافی (ط - الإسلامیة) / ج2 / ص 269
[11]. مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج9، ص 401
[12]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج70، ص: 377
[13]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 211
[14]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص 211
[15]. الخصال، ج2، ص 616
[16]. الامالی (للطوسی)، النص، ص 305
[17]. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج70، ص 353
[18]. غررالحکم و دررالکلم ص 52
[19]. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص 524
[20]. الأمالی( للصدوق) ؛ النص ؛ ص308
[21]. الکافی (ط - الإسلامیة) ؛ ج2 ؛ ص271
[22]. وسائل الشیعة، ج16، ص 45
[23]. الإختصاص، النص، ص 220
[24]. تحف العقول؛ النص؛ ص361
[25].وسائل الشیعة ؛ ج15 ؛ ص307
[26].إرشاد القلوب إلى الصواب (للدیلمی)، ج1، ص 83
[27].الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص 268
[28].کتاب نقطه های آغاز در اخلاق عملی، ص 115
[29].ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ؛ النص ؛ ص252
[30].الأمالی( للصدوق)، النص، ص: 308
[31]. مکارم الأخلاق، ص 43
[32]. ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ النص؛ ص261