حد مصافحه
1ـ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ حَدِّ الْمُصَافَحَةِ فَقَالَ دَوْرُ نَخْلَةٍ.
هشام بن سالم گوید: از امام صادق علیهالسلام در مورد حد مصافحه پرسیدم.
امام پاسخ داد: «اطراف یک درخت خرما»
علامه مجلسی در ذیل این روایت میگوید: «این روایت بر این نکته دلالت میکند که برای استحباب دوباره دست دادن، پنهان شدن یکی از دو طرف حتی به اندازه یک درخت کافی است.»
بحار الأنوار (ط - بیروت) ج73 ص27
2ـ امام صادق علیهالسلام فرمود:
کَانَ الْمُسْلِمُونَ إِذَا غَزَوْا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَرُّوا بِمَکَانٍ کَثِیرِ الشَّجَرِ ثُمَّ خَرَجُوا إِلَى الْفَضَاءِ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ فَتَصَافَحُوا.
هرگاه مسلمانان در جنگی همراه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم شرکت میکردند که در مسیر، از منطقهای پر درخت میگذشتند و سپس به فضای باز وارد میشدند، به یکدیگر مینگریستند و مصافحه میکردند.»
3ـ أَبِی عُبَیْدَةَ قَالَ: کُنْتُ زَمِیلَ أَبِی جَعْفَرٍ ع وَ کُنْتُ أَبْدَأُ بِالرُّکُوبِ ثُمَّ یَرْکَبُ هُوَ فَإِذَا اسْتَوَیْنَا سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُسَاءَلَةَ رَجُلٍ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ وَ صَافَحَ قَالَ وَ کَانَ إِذَا نَزَلَ نَزَلَ قَبْلِی فَإِذَا اسْتَوَیْتُ أَنَا وَ هُوَ عَلَى الْأَرْضِ سَلَّمَ وَ سَاءَلَ مُسَاءَلَةَ مَنْ لَا عَهْدَ لَهُ بِصَاحِبِهِ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّکَ لَتَفْعَلُ شَیْئاً مَا یَفْعَلُهُ مَنْ قِبَلَنَا وَ إِنْ فَعَلَ مَرَّةً فَکَثِیرٌ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ مَا فِی الْمُصَافَحَةِ أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَلْتَقِیَانِ فَیُصَافِحُ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ فَمَا تَزَالُ الذُّنُوبُ تَتَحَاتُّ عَنْهُمَا کَمَا تَتَحَاتُّ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ وَ اللَّهُ یَنْظُرُ إِلَیْهِمَا حَتَّى یَفْتَرِقَا
ابو عبیده گوید: من همکجاوه امام باقر علیهالسّلام بودم و اول من سوار میشدم و سپس آن حضرت، چون قرار میگرفتیم حضرت بهمن سلام میکرد و مانند مردی که رفیقش را به تازگى ندیده احوالپرسى و مصافحه میفرمود و هنگام پیاده شدن او پیش از من پیاده میشد، چون بر زمین قرار میگرفتیم سلام میکرد و مانند کسى که رفیقش را به تازگى ندیده احوالپرسى مینمود.
من گفتم یا ابن رسولاللَّه شما کارى میکنى که هیچ کس از مردم نزد ما نمیکند و اگر یک بار هم بکند زیاد است؟
فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمیدانى؟ دو مؤمن به هم بر میخورند و یکى به دیگرى دست میدهد، پس همواره گناهان آن دو میریزد، چنانکه برگ از درخت میریزد، و خدا به آنها توجه میفرماید تا از یک دیگر جدا شوند.
4ـ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ: زَامَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع فَحَطَطْنَا الرَّحْلَ «3» ثُمَّ مَشَى قَلِیلًا ثُمَّ جَاءَ فَأَخَذَ بِیَدِی فَغَمَزَهَا غَمْزَةً شَدِیدَةً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ وَ مَا کُنْتُ مَعَکَ فِی الْمَحْمِلِ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا جَالَ جَوْلَةً ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ أَخِیهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِمَا بِوَجْهِهِ فَلَمْ یَزَلْ مُقْبِلًا عَلَیْهِمَا بِوَجْهِهِ وَ یَقُولُ لِلذُّنُوبِ تَحَاتَّ عَنْهُمَا فَتَتَحَاتُّ یَا أَبَا حَمْزَةَ کَمَا یَتَحَاتُّ الْوَرَقُ عَنِ الشَّجَرِ فَیَفْتَرِقَانِ وَ مَا عَلَیْهِمَا مِنْ ذَنْبٍ.
ابو حمزه گوید: همکجاوه امام باقر علیهالسّلام بودم، چون بار به زمین گذاشتیم، حضرت اندکى راه رفت، سپس آمد و دست مرا گرفت و گرم بفشرد،
من عرضکردم: قربانت گردم، من که در کجاوه همراه شما بودم؟
فرمود: مگر نمیدانى که چون مؤمن گردشى کند و سپس به برادرش دست دهد خدا توجه خود را به سوى آنها افکند و همواره به آنها رو آورد و به گناهان فرماید: از آنها فروریزید،- اى ابا حمزه- سپس گناهان مانند برگ درخت فرو ریزند و آنها خالى از گناه از یکدیگر جدا شوند.
5ـ امام باقر علیهالسّلام فرمود:
یَنْبَغِی لِلْمُؤْمِنَیْنِ إِذَا تَوَارَى أَحَدُهُمَا عَنْ صَاحِبِهِ بِشَجَرَةٍ ثُمَّ الْتَقَیَا أَنْ یَتَصَافَحَا.
براى مؤمنین سزاوار است که چون یکى از آنها از رفیقش به فاصله درختى نهان شد و سپس به هم برخوردند مصافحه کنند.
الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 صفحات 179 تا 181