از نشانههای محب واقعی
مبحث هیأت متوسلین به جواد الائمه علیهالسلام
96/5/30 شب شهادت امام جواد علیهالسلام
دین حرفی
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است)؛ همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مىکنند؛ اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به کفر رومىآورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است! (حج/11)
همین مضمون در حدیث امام حسین علیهالسلام آمده است:
وَ قَالَ ع فِی مَسِیرِهِ إِلَى کَرْبَلَاءَ إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیا قَدْ تَغَیرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یتَنَاهَى عَنْهُ لِیرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً
إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیانُون
امام حسین علیه السّلام هنگامى که رهسپار کربلا بودند فرمود: به راستى، دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکى آن در حال نابودى است و از آن جز رطوبتى که در ته ظرفى مانده و جز زندگى وبال آور، همچون چرا گاهى که جز گیاه بیمارىزا و بىمصرف چیزى در آن نمىروید، باقى نمانده است. آیا نمىبینید که به حقّ عمل نمىشود و از باطل دست برنمىدارند؟! به طورى که مؤمن حق دارد که به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد. به راستى، من چنین مرگى را جز سعادت ندانم و زندگى در کنار ظالمان را جز هلاکت نخوانم!
همانا مردم بندهی دنیا هستند و دین از سر زبان آنها فراتر نرود و دین را تا آنجا که زندگىشان را رو به راه سازد بچرخانند و چون در بوته آزمایش گرفتار شوند دینداران اندک گردند.
تحف العقول النص ص245
از نشانههای محب
قُلْ إِن کاَنَ ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ وَ إِخْوَانُکُمْ وَ أَزْوَاجُکمُ وَ عَشِیرَتُکمُ وَ أَمْوَالٌ اقْترََفْتُمُوهَا وَ تجَِرَةٌ تخَْشَوْنَ کَسَادَهَا وَ مَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُم مِّنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادٍ فىِ سَبِیلِهِ فَترََبَّصُواْ حَتىَ یأْتىِ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِى الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالى که به دست آوردهاید، و تجارتى که از کساد شدنش مىترسید، و خانه هایى که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمىکند! (توبه/24)
تفسیر نمونه ج7 ص335
از آنجا که ترجیح این امور بر رضاى خدا و جهاد یک نوع نافرمانبردارى و فسق آشکار است و دلباختگان زرق و برق زندگى مادى شایستگى هدایت الهى را ندارند در پایان آیه اضافه مىکند:" خداوند گروه فاسقان را هدایت نمىکند" (وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ) در تفسیر على بن ابراهیم قمى چنین نقل شده:
لما اذن امیر المؤمنین ان لا یدخل المسجد الحرام مشرک بعد ذلک جزعت قریش جزعا شدیدا و قالوا ذهبت تجارتنا، و ضاعت عیالنا، و خربت دورنا، فانزل اللَّه فى ذلک قل (یا محمد) إِنْ کانَ آباؤُکُمْ.
هنگامى که امیر مؤمنان على ع (در مراسم حج) اعلام کرد که بعد از این هیچ مشرکى حق ورود به مسجد الحرام را ندارد فریاد (مؤمنان) قریش برخاست و گفتند تجارت ما از میان رفت، خانوادههاى ما ضایع شد، و خانههایمان ویران گشت، آیات فوق نازل شد (و به آنها پاسخ گفت)".
در آیات بالا خطوط اصلى ایمان راستین از ایمان آلوده به شرک و نفاق ترسیم شده است و حد فاصل میان مؤمنان واقعى و افراد ضعیف الایمان مشخص گردیده و با صراحت مىگوید که اگر سرمایههاى هشتگانه زندگى مادى که چهار قسمت آن مربوط به نزدیکترین خویشاوندان (پدران و فرزندان و برادران و همسران)، و یک قسمت مربوط به گروه اجتماعى و عشیره و قبیله است، و قسمت دیگرى مربوط به سرمایهها و اندوختهها، و قسمتى مربوط به رونق تجارت و کسب و کار، و سرانجام قسمتى به خانههاى مرفه ارتباط دارد، در نظر انسان پرارزشتر و گرانبهاتر از خدا و پیامبر ص و جهاد و اطاعت فرمان او است تا آنجا که حاضر نیست آنها را فداى دین کند، معلوم مىشود ایمان واقعى و کامل تحقق نیافته است.
آن روز حقیقت و روح ایمان با تمام ارزشهایش تجلى مىکند که در مورد چنین فداکارى و گذشت تردید نداشته باشد.
بعلاوه آنها که آماده چنین گذشتى نیستند در واقع به خویش و جامعه خویش ستم مىکنند، و حتى از آنچه مىترسند در آن خواهند افتاد، زیرا ملتى که در گذرگاههاى تاریخ و لحظات سرنوشت آماده چنین فداکاریهایى نباشند دیر یا زود مواجه با شکست مىشود و همان خویشاوندان و اموال و سرمایههایى که به خاطر دلبستگى به آن از جهاد چشم پوشیده است به خطر مىافتند و در چنگال دشمن نیست و نابود خواهند شد.
*** در اینجا به سه نکته باید توجه کرد:
1- آنچه در آیات فوق مىخوانیم مفهومش بریدن پیوندهاى دوستى و محبت با خویشاوندان و نادیده گرفتن سرمایههاى اقتصادى و سوق دادن به ترک عواطف انسانى نیست، بلکه منظور این است که بر سر دوراهیها نباید عشق زن و فرزند و مال و مقام و خانه و خانواده مانع از اجراى حکم خدا و گرایش به جهاد گردد و انسان را از هدف مقدسش باز دارد.
لذا اگر انسان بر سر دو راهى نباشد رعایت هر دو بر او لازم است.
در آیه 15 سوره لقمان در باره پدران و مادران بتپرست مىخوانیم:" وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً":" اگر آنها به تو اصرار دارند که چیزى را که شریک خدا نمىدانى براى او شریک قرار دهى هرگز از آنها اطاعت مکن ولى در زندگى دنیا با آنها به نیکى رفتار کن".
2- جمله" فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ" یک تفسیر آن همان است که در بالا گفتیم یعنى تهدیدى است از ناحیه خداوند به کسانى که منافع مادى خویش را بر رضاى خدا مقدم مىشمرند و چون این تهدید به صورت سر بسته بیان شده اثر آن بیشتر و وحشتانگیزتر است، و درست به این میماند که انسان به کسى که زیر دست او است مىگوید اگر از انجام وظیفهات خوددارى کردى من هم کار خود را خواهم کرد.
احتمال دیگرى در تفسیر این جمله نیز وجود دارد و آن اینکه: خداوند مىگوید" اگر شما حاضر به چنین فداکارى نباشید خداوند فرمان فتح و پیروزى پیامبرش را از راهى که مىداند خواهد داد، و به طریقى که خودش اراده کرده او را یارى مىدهد" همانند آنچه در آیه 54 سوره مائده مىخوانیم:" یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ ..."" اى کسانى که ایمان آوردهاید کسى که از شما از دین خود مرتد شود زیانى به خدا نمىرساند، زیرا خداوند به زودى گروهى را برمىانگیزد که هم او آنها را دوست مىدارد و هم آنها خدا را".
3-گذشته و امروز در گرو این دستور است:
ممکن است کسانى چنین فکر کنند، آنچه در آیات بالا آمده مخصوص مسلمانان نخستین است و متعلق به تاریخ گذشته، ولى این اشتباه بزرگى است، این آیات نه تنها دیروز بلکه امروز و فرداى مسلمانان را در برمىگیرد.
اگر آنها داراى ایمان محکم و آمادگى براى جهاد و فداکارى و در صورت لزوم هجرت نباشند، و منافع مادى خویش را بر رضاى خدا مقدم بشمرند، و به- خاطر دلبستگىهاى زیاد به زن و فرزند و مال و ثروت و تجملات زندگى از فداکارى مضایقه کنند، آینده آنها تاریک است، نه تنها آینده، امروز هم در خطر خواهند بود، و همه میراثهاى گذشته و افتخاراتشان از میان خواهد رفت، منابع حیاتیشان به دست دیگران خواهد افتاد، و زندگى براى آنان مفهومى نخواهد داشت، که" زندگى ایمان است و جهاد در سایه ایمان"! آیات فوق به عنوان یک شعار باید به تمام فرزندان و جوانان مسلمانان تعلیم گردد، و روح فداکارى و سلحشورى و ایمان در آنها زنده شود، و بتوانند میراثهاى خود را پاسدارى کنند.