مطلب مرتبط
ذکر مصیبت در شام غریبان و بیان همین مطالب _ صوتی
حماسه حجاب
(افسانه معجر در کربلا)
این لغت که صحیح آن «مِعْجَرَ» میباشد به معنی جامهای است که زنان با آن سر خود را میپوشانند[1] و البته در هیچ کدام از گزارشهای مربوط به کربلا و در هیچ کتاب معتبری که وقایع کربلا را نقل کرده، این لغت نیامده است.
ولی در گزارشاتی به بردن پوشیه زنان اهل بیت اشاره شده است و متاسفانه یکی از مصائبی که مداحان و... بعضاً برای ایجاد شور و هیجان و اشک بیشتر نقل میکنند بیحجاب و بدون پوشش شدن ناموس اهل بیت علیهمالسلام در حادثه عاشورا است.
البته این دروغ به دو شکل بیان شده: یکی اینکه آن بزرگواران را به زور سر برهنه کردند و دیگری اشاره به مو پریشان نمودن و پاره کردن لباس به دست خود آنان بهویژه حضرت زینب سلاماللهعلیها میکند.
حکایات دروغ و ساختگی که ناقلین توجه به زشتی و بیادبی آن ندارند.
در زیر به بررسی این مطلب پرداختهایم.
مخالفت با سیره
سیره زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها) اینگونه بوده که در عین حضور در عرصههای مهم اجتماعی و سیاسی و دفاع از امر امامت، خود را هرگز در معرض دید نامحرم قرار نمیدادند و همیشه در بیرون از خانه و در برابر چشم نامحرم، از پوشش حداکثری استفاده میکردند؛ چنان که چهره ایشان را هرگز نامحرمی ندید.
حضرت زهرای مرضیه (سلاماللهعلیها) فرمودند:
«مَا مِنْ شَیْءٍ خَیْرٌ لِلْمَرْأَةِ مِنْ أَنْ لَا تَرَى رَجُلًا وَ لَا یَرَاهَا ـ بهترین چیز برای زن آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی هم او را نبیند».[2]
حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) که در دامان چنین مادری پرورش یافته و در آغوش غیرت الله، علی علیهالسّلام تربیت گردیده است؛ به یقین متأسی به این سیره است. دیگر زنان و دختران حرم اباعبدالله علیهالسّلام نیز به این سیره سیده نساء العالمین عمل میکردهاند، به نحوی که حتی چهرههای آن بانوان ارجمند را تا آن روز هیچ نامحرمی ندیده بود. بنابراین گیسو پریشان کردن و جامه چاک دادن آن بانوان محترم در حضور نامحرمان آن هم در عین اختیار، با سیره و سلوک زنان اهل بیت ناسازگار است. چنانکه کتاب «معالی السبطین فی احوال السبطین» از حضور لیلا در کربلا و خارج شدن وی از خیمه با پا و سر برهنه هنگام شهادت علی اکبر علیهالسّلام[3] گزارشی نقل کرده است در صورتی که هیچ سند تاریخی قدیمی درباره حضور وی در کربلا وجود ندارد.
مخالفت با امر امام
از دیگر شواهد بر ساختگی بودن این گونه گزارشات فرمان حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسّلام در مواضع و موقعیتهای گوناگون درباره نهی از انجام محرمات و چاک دادن جامه در عزایش است. ابن قولویه از جابر نقل میکند که امام محمدباقر علیهالسّلام فرمود: «وقتی امام حسین علیهالسّلام قصد خروج از مدینه را داشت، عدهای از زنان بنی عبدالمطلب اجتماع کرده، مشغول عزاداری و نوحهخوانی شدند تا اینکه امام حسین علیهالسّلام نزد آنان رفت و فرمود: شما را به خدا قسم، مبادا اظهار این کار، موجب نافرمانی خدا و رسولش شود».[4]
امام حسین علیهالسّلام در شب عاشورا خواهرش را دلداری داده و به وی امر میکند که: «یَا أُخَیَّةُ إِنِّی أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّی قَسَمِی لَا تَشُقِّی عَلَیَّ جَیْباً وَ لَا تَخْمَشِی عَلَیَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِی عَلَیَّ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَکْت ـ خواهر جان من ترا سوگند میدهم ـ و باید بدین سوگند رفتار کنى ـ چون من کشته شدم (در کشته شدن و ماتم من) گریبان چاک مزن، و روى خود مخراش و ویل (واى) و ثبور (هلاکت) براى خود مخواه (یعنى چنانچه رسم زنان عرب است وا ویلا و وا ثبورا مگو)».[5]
از این رو چگونه ممکن است، شخصیتی چون زینب کبری سلاماللهعلیها یا بانو لیلا بر فرض حضور در کربلا در برابر چشم نامحرمان، چنان کارهایی را انجام دهند و اگر در خفا این کارها را کردهاند، ناقل از کجا چنان واقعهای را که منقول معصوم نیست نقل میکند؟ به علاوه اینگونه گزارشها در هیچ یک از منابع معتبر تاریخی نیامده است و فقط در برخی منابع متاخر آمده است و آنها هم از نظر سندی و محتوایی دارای اشکالات فراوانی هستند. از سوی دیگر اینگونه حرکات و اعمال، با سفارش امام حسین علیهالسلام به زینب کبری سلاماللهعلیها سازگاری ندارد. با فرض پذیرش لیلا در کربلا چگونه ممکن است آن بانوی گرامی نسبت به مسئله مهم و حساس حجاب بیتوجه باشند و امام هم از این کار نهی نکنند.
هتک حرمت بانوان
سوال اساسی که در این زمینه مطرح میگردد این است که آیا زنان به خصوص زنان اهل بیت علیهمالسّلام در روز عاشورا و در جریان غارت خیمهها و بعد از ماجرای کربلا بدون پوشش و حجاب شدند؟
در بالا گذشت که سیره زنان اهل بیت بر این بوده که در عین حضور در صحنههای مهم سیاسی و اجتماعی، خود را در معرض دید نامحرم قرار نمیدادند و همیشه از پوشش حداکثری استفاده میکردند؛ تا جایی که حتی چهرههای ایشان را نامحرم نبیند. آنچه در کربلا اتفاق افتاد حداکثر این بود که صورت بعضی از بانوان معلوم شد و نقاب و روبنده ایشان برداشته شد. کشف وجه ولو حرمت شرعی ندارد اما همین کشیدن روبند و معلوم شدن چهره، هتک حرمت نسبت به زنان اهل بیت علیهمالسّلام محسوب میگردد، زنانی که هرگز چهرههای آنها را نامحرمی ندیده بود.
تعابیر منابع و مقاتل
بر پایه منابع روایی و مقاتل معتبر و قابل استناد؛ پس از شهادت امام حسین علیهالسّلام، سپاه عمر بن سعد به خیمههای اهل بیت آن حضرت حمله کردند و به غارت اموال خیمهها و زیورآلات زنان پرداختند. در متن عربی بیشتر مقاتل و روایات، عباراتی مانند:
«جاذَبُوا النِّساءَ مَلاحِفَهُنَّ عَن ظُهورِهِنَّ»[6] (این عبارت در مصادر اصلی شیعه نیست)
«یَنزِعونَ المَلاحِفَ عَن ظُهورِنا»[7]
«یَنتَزِعونَ مِلحَفَهَ المَراَهِ عَن ظَهرِها»[8]
و «لتُنازَعُ ثَوبَها عَلی ظَهرِها»[9]
آمده است و این گونه عبارات با توجه به معنای ملحفه به معنای برهنه شدن و نمایان شدن موها و بدن زنان نیست، در کتابهای لغت ملحفه به این معنا آمده است: «اللِّحَاف و المِلْحَفُ و المِلْحَفَه: اللِّباس الذی فوق سائر اللباس[10]
بنابراین چون زنان آن زمان علاوه بر رواندازهایی شبیه چادر؛ لباس زیرین دیگری نیز داشتند که موی سر و بدن را میپوشاند، و سپاه دشمن تنها لباس رویین آنها را به غارت بردند.
در برخی از مقاتل عبارت «تُسْلَبُ الْمَرْاَهُ مِقْنَعَتُهَا مِنْ رَاْسِهَا»آمده است. [11] (این نقل نیز بسیار ضعیف است که در پینوشت توضیح داده شده است)
«قناع» در لغت عرب به معانی گوناگونی آمده است:
۱. چیزی که بالای مِقنَعَه میپوشند که سر و چهره را کاملاً بپوشاند. [12]
۲. آن چیزی که زن با آن سرش را میپوشاند، روسری. [13]
۳. برخی گفتهاند مقنعه به معنای چیزی است که سر را میپوشاند، و قناع پوششی گستردهتر از مقنعه است. [14]
بر اساس این عبارت نیز باز نمیتوان با قاطعیت گفت که روسری زنان و اسرا بهطور کل برداشته شد، به گونهای که تمام موها معلوم بود. به همین دلیل منظور از برداشته شدن حجاب همان پوشیه ظاهری یا نقاب بوده است نه آن عبایهای که بر سر آنان بوده است، زنان عرب علاوه بر عبایهای که میپوشیدند (شبیه چادر عربی امروزی) در زیر آن لباس ضخیمی میپوشیدند؛ یعنی آنگونه نبود که زنان اهل بیت (علیهمالسّلام) موهای سرشان یا بدنشان پیدا شود.
در نقل دیگری عبارت:
«أخذ ما علیهن من أخمرة»[15] (البته این نقل بسیار ضعیف است که در پینوشت توضیح داده شده است)
آمده است.
اصل خمر به معنى پوشانیدن شىء است و به آنچه با آن چیزى را مىپوشانند خِمَار گویند ولى در تعارف، خِمَار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مىپوشاند و جمع آن خمر (بر وزن عنق) است وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَ عَلى جُیُوبِهِنَ نور/31 روسریهاى خود بر گریبانهاى خویش بزنند.[16]
مجلس یزید
از تعبیر حضرت زینب سلاماللهعلیها در مجلس یزید، معلوم میشود که آنحضرت و دیگر زنان اهل بیت از روبند استفاده میکردند، ولی روبند آن بانوان والامقام در اثر جسارت آن قوم لعین برداشته شد:
«اَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ اِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ اَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْاَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ اِلَی بَلَد ـ ای یزید! آیا این عدالت است؟ ای پسر آزاد شدگان که زنان آزاد و کنیزان مملوک خود را در عقب پرده بنشانی و نگذاری چشم نامحرم به آنها بیفتد ولی دختران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را پیش روی تو مانند اسیران باشند در حالی که هتک پوشش آنها کردی و پوشش چهره آنان را بدری و روی آنان را بگشایی تا دشمنان آنان را از شهری به شهری ببرند».[17]
بنابراین اگر زنان در دربار ابن زیاد یا یزید از حجاب برخوردار نبودند، حتما عقیله بنیهاشم آنرا مطرح مینمودند و تقاضای روسری مینمودند نه اینکه یزید را به خاطر برداشتن روبند اهل خیام توبیخ نمایند، اگر چه کشف چهرههای زنان اهل بیت هتک حرمت آن بانوان محترم محسوب میشود.
جمع بندی
آنچه مشخص است اکثر نقلهای این موضوع ضعیف و غیر قابل اعتماد است و برخی هم که مستندتر میباشد اشاره به برداشته شدن روبند یا برخی از لباس که منجر به بیحجابی نمیشد دارد.
باید دقت کرد نقلهایی پذیرفته است که خلاف عقل و سنت اهل بیت نباشد. اگر مقام بلند ناموس الهی حضرت زینب سلاماللهعلیها را مدظلهالعالی نظر قرار دهیم، محال است ایشان بر خلاف دستور برادر گریبان چاک کند یا مو پریشان نماید، از طرفی دشمن جرأت نداشت ناموس الهی را بی حجاب کند به دلیل غیرت عربی و ترسی که خداوند برای حفظ ناموس اهل بیت قطعاً در قلب آنان گذاشته بود.
حرف آخر:
اگر فردی ناموسش مورد هتک حرمت قرار بگیرد و ما دائم آن را در مظلومیت او نقل کنیم آیا کار صحیحی است یا باعث بی ادبی و بیحرمتی ب آن شخص است. هر مطلب راستی را هم نباید نقل کرد و باید حرمت اهل بیت حفظ شود.
مطلب مرتبط
ذکر مصیبت در شام غریبان و بیان همین مطالب _ صوتی
[1]. الْمِعْجَرُ: وِزَانُ مِقْوَدٍ ثَوْبٌ أَصْغَرُ مِنَ الرِّدَاءِ تَلْبَسُهُ الْمَرْأَةُ وَ (اعْتَجَرَتِ) الْمَرْأَةُ لَبِسَتِ (الْمِعْجَرَ) وَ قَالَ الْمُطَرِّزِىُّ (الْمِعْجَرُ) ثَوْبٌ کَالْعِصَابَةِ تَلُفُّهُ الْمَرْأَةُ عَلَى اسْتِدَارَةِ رَأْسِهَا وَ قَالَ ابْنُ فَارِسٍ (اعْتَجَرَ) الرَّجُلُ لَفَّ الْعِمَامَةَ عَلَى رَأْسِهِ. (المصباح المنیر ج2 ص 393)
[2]. دعائم الإسلام ج2 ص215 ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج14 ص183
[3]. معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین (علیهماالسّلام)، ج۱، ص۲۵۵
[4]. حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَةُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْمُعَاذِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ [الْحَسَنُ] بْنُ مُوسَى الْأَصَمُّ عَنْ عَمْرٍو عَنْ جَابِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ ع قَالَ لَمَّا هَمَّ الْحُسَیْنُ ع بِالشُّخُوصِ عَنِ الْمَدِینَةِ أَقْبَلَتْ نِسَاءُ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَاجْتَمَعْنَ لِلنِّیَاحَةِ حَتَّى مَشَى فِیهِنَ الْحُسَیْنُ ع فَقَالَ أَنْشُدُکُنَّ اللَّهَ أَنْ تُبْدِینَ هَذَا الْأَمْرَ مَعْصِیَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِه ـ کامل الزیارات ص 96
[5]. نفس المهموم، ص۲۱۰ ـ وقعة الطف ص201 ـ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ج2 ص94 ـ إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة) النص ص240 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص3 ـ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج2 ص452
[6]. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۰۴ ـ الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و أصحابه (علیهمالسّلام)، ج۱، ص۹۳۶
[7]. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ زِیَادِ بْنِ الْمُنْذِرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الحسین [الْحَسَنِ] عَنْ أُمِّهِ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ ع قَالَ دَخَلَتِ الْغَانِمَةُ [الْعَامَّةُ] عَلَیْنَا الْفُسْطَاطَ وَ أَنَا جَارِیَةٌ صَغِیرَةٌ وَ فِی رِجْلِی خَلْخَالانِ مِنْ ذَهَبٍ فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الْخَلْخَالَیْنِ مِنْ رِجْلِی وَ هُوَ یَبْکِی فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا عَدُوَّ اللَّهِ فَقَالَ کَیْفَ لَا أَبْکِی وَ أَنَا أَسْلُبُ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ فَقُلْتُ لَا تَسْلُبْنِی قَالَ أَخَافُ أَنْ یَجِیءَ غَیْرِی فَیَأْخُذَهُ قَالَتْ وَ انْتَهَبُوا مَا فِی الْأَبْنِیَةِ حَتَّى کَانُوا یَنْزِعُونَ الْمَلَاحِفَ عَنْ ظُهُورِنَا ـ فاطمه دختر حسین فرموده غارتگران بر خیمه ما هجوم کردند و من دختر خردسالى بودم و خلخال طلا به پایم بود مردى آنها را مىربود و مىگریست گفتم دشمن خدا چرا گریه میکنى؟ گفت: چرا گریه نکنم که با زور از دختر رسول خدا (خلخال) میگیرم. گفتم: مرا واگذار. گفت: میترسم دیگرى آن را برباید. فرمود هر چه در خیمههاى ما بود غارت کردند تا اینکه چادر از دوش ما برداشتند.
الأمالی( للصدوق) ص165 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص82 ـ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار ج1 ص235 ـ عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام) ج17 ص 360
[8]. اللهوف على قتلى الطفوف النص ص 132 ـ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر ج4 ص 79 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص58 ـ عوالم العلوم و المعارف (مستدرک حضرت زهرا تا امام جواد علیهم السلام) ج17 ص 302
[9]. فقال (الشمر) ادخلوا فاسلبوا بزتهن فدخل القوم لعنهم الله فأخذوا ما کان فی الخیمة حتى أفضوا إلى قرط کان فی أذن أم کلثوم أخت الحسین ع فأخذوه و خرموا أذنها حتى کانت المرأة لتنازع ثوبها على ظهرها حتى تغلب علیه و أخذ قیس بن الأشعث لعنه الله قطیفة الحسین ع فکان یسمى قیس القطیفة و أخذ نعلیه رجل من بنی أود یقال له الأسود ثم مال الناس على الورس و الحلی و الحلل و الإبل فانتهبوها.
شمر گفت: داخل خیمه شوید و لباس زنان را به غارت ببرید آن قوم نابکار داخل خیمه شدند و آنچه که در خیمه بود تاراج کردند، تا اینکه گوشواره امکلثوم خواهر امام حسین علیهالسلام را ربودند و گوش وى را پاره کردند کار غارتگرى آن گروه به جائى رسیده بود که زنان لباس و چادر خود را با فعالیت شدید بر سر خود نگاه میداشتند تا بر آن تاراجگران غالب میشدند. (دقت بفرمایید که این نقل میگوید زنان غالب بودند و نگذاشتند چادرشان را ببرند) ـ بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۰
[10]. لسان العرب، ج۹، ص۳۱۴
[11]. ثُمَّ اشْتَغَلُوا بِنَهْبِ عِیَالِ الْحُسَیْنِ وَ نِسَائِهِ حَتَّى تُسْلَبُ الْمَرْأَةُ مِقْنَعَتُهَا مِنْ رَأْسِهَا أَوْ خَاتَمُهَا مِنْ إِصْبَعِهَا أَوْ قُرْطُهَا مِنْ أُذُنِهَا وَ حِجْلُهَا مِنْ رِجْلِهَا وَ جَاءَ رَجُلٌ مِنْ سِنْبِسٍ إِلَى ابْنَةِ الْحُسَیْنِ ع وَ انْتَزَعَ مِلْحَفَتَهَا مِنْ رَأْسِهَا وَ بَقِینَ عَرَایَا تُرَاوِجُهُنَّ رِیَاحُ النَّوَائِبِ وَ تَعْبَثُ بِهِنَّ أَکُفٌّ قَدْ غَشِیَهُنَّ الْقَدَرُ النَّازِلُ وَ سَاوَرَهُنَّ الْخَطْبُ الْهَائِلُ.
آن گاه غارتگران اموى به غارت سرا پرده حسین و خاندان و کودکانش پرداختند و در این راه به چنان شقاوت و شرارتى دست یازیدند که از روسرى و مقنعه بانوان، انگشتر و گوشواره زنان، و دستبند و پابند دختران خردسال نیز نگذشتند و آنها را با وقاحت و سنگدلى بهت آورى از سر، انگشت، گوش و دست و پاى آن آزادههاى آواره بیرون کشیدند و به نام نامى و موقعیت گرامى دین و خلافت و ولایت خود ساخته اموى به غارت بردند. کار شرارت و غارت سراپرده حسین علیه السّلام و کودکان بىدفاع آن حضرت به آنجا رسید که مرد نمایى از قبیله «سنبس» به یکى از دختران خردسال حرم اهل بیت هجوم برد و چادر او را از سرش کشید و به غارت برد و بدین صورت آنان را بدون روپوش و مقنعه و چادر گذاشتند ـ
مثیر الاحزان و منیر سبل الأشجان، ص۷۶ ـ این نقل فقط در مثیرالاحزان آمده و بقیه کتب از آن نقل کردهاند و نویسنده راویان را نقل نکرده و فقط به نقل داستان اکتفا نموده است به همین دلیل نقل قابل اعتنا و دقیقی نیست.
[12]. المفردات فی غریب القرآن، ص۶۸۶ ـ المحکم والمحیط الاعظم، ج۱، ص۲۲۸ ـ تهذیب الاسماء واللغات، ج۴، ص۱۰۵ ـ لسانالعرب، ج۸، ص۳۰۰ ـ االعین، ج۱، ص۱۷۰
[13]. المغرب فی ترتیب المعرب، ج۱، ص۱۵۲ ـ فرهنگ فارسی معین، واژه قناع
[14]. شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۸، ص۷۹۰ و ص۷۷۷ ـ القاموس المحیط، ج۳، ص۷۶ ـ مجمع البحرین، ج۳، ص۵۵۳ ـ العین، ج۱، ص۱۷۰ ـ الصحاح تاج اللغه وصحاح العربیه، ج۳، ص۱۲۷۳ ـ المحیط فی اللغه، ج۱، ص۲۲ ـ لسان العرب، ج۸، ص۳۰۰ ـ تهذیب الاسماء واللغات، ج۴، ص۱۰۵ ـ المحکم والمحیط الاعظم، ج۱، ص۲۲۸
[15]. أقول رأیت فی بعض الکتب أن فاطمة الصغرى قالت کنت واقفة بباب الخیمة و أنا أنظر إلى أبی و أصحابی مجززین کالأضاحی على الرمال و الخیول على أجسادهم تجول و أنا أفکر فیما یقع علینا بعد أبی من بنی أمیة أ یقتلوننا أو یأسروننا فإذا برجل على ظهر جواده یسوق النساء بکعب رمحه و هن یلذن بعضهن ببعض و قد أخذ ما علیهن من أخمرة و أسورة و هن یصحن وا جداه وا أبتاه وا علیاه وا قلة ناصراه وا حسناه أ ما من مجیر یجیرنا أ ما من ذائد یذود عنا قالت فطار فؤادی و ارتعدت فرائصی فجعلت أجیل بطرفی یمینا و شمالا على عمتی أم کلثوم خشیة منه أن یأتینی.
فبینا أنا على هذه الحالة و إذا به قد قصدنی ففررت منهزمة و أنا أظن أنی أسلم منه و إذا به قد تبعنی فذهلت خشیة منه و إذا بکعب الرمح بین کتفی فسقطت على وجهی فخرم أذنی و أخذ قرطی و مقنعتی و ترک الدماء تسیل على خدی و رأسی تصهره الشمس و ولى راجعا إلى الخیم و أنا مغشی علی و إذا أنا بعمتی عندی تبکی و هی تقول قومی نمضی ما أعلم ما جرى على البنات و أخیک العلیل فقمت و قلت یا عمتاه هل من خرقة أستر بها رأسی عن أعین النظار فقالت یا بنتاه و عمتک مثلک فرأیت رأسها مکشوفة.
مؤلف گوید: در بعضى از کتب دید که فاطمه صغرا میگوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه میکردم که با بدنهاى بىسر نظیر قربانیها بر روى رمل افتادهاند و اسبان بر فراز اجسادشان جولان میزدند. من با خودم فکر میکردم که آیا بعد از پدرم از دست بنى امیه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آیا ما را بقتل میرسانند، یا اسیر میکنند؟
ناگاه دیدم مردمى که بر اسب خود سوار است زنان را با کعب نیزه خود میراند و آن زنان به یک دیگر پناهنده میشدند. کلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فریاد میزدند: وا جداه، وا ابتاه، وا علیا، وا قلة ناصراه، وا حسناه!! آیا فریادرسى نیست که به فریاد ما برسد، آیا کسى نیست که از ما دفاع نماید!؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضایم به لرزه افتادند. به همین دلیل از خوف اینکه مبادا آن مرد نزد من بیاید از طرف راست و چپ خود را به عمهام ام کلثوم میرساندم.
من در همین حال بودم که ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار کردم گمان میکردم که از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وى مرا دنبال کرد و من از خوف او از خود بیخود شدم، ناگاه دیدم کعب نیزه در میان کتف من قرار گرفته است! من به صورت به روى زمین سقوط کردم و او گوشم را پاره کرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت کرد و خونها همچنان به صورت و سر من فرو میریختند و آفتاب سرم را میگداخت.
سپس آن مرد به سوى خیمهها برگشت و من همچنان غش کرده بودم.
ناگاه دیدم عمهام نزد من آمد و در حالى که گریه میکند میگوید برخیز تا برویم، من نمیدانم بر سر دختران و برادر بیمار تو چه آمده است، من برخاستم و گفتم:
اى عمه؟ آیا پارچهاى هست که من سر خود را از نظر بینندگان به وسیله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمهات مثل تو میباشد! من نگاه کردم و سر او را نیز باز دیدم ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص 60
درباره این روایت چند نکته مهم است:
اول: با آنکه علامه مجلسی حتی کتب ضعیف و بی سند را در بحار نقل کرده درباره این نقل میگوید در بعضی کتب دیدم و اصلاً کتب گفته شده را ذکر نمیکند که نشان دهنده ضعف کتب گفته شده و بی اهمیتی آن بوده است.
دوم: همانطور که در بررسی نقلهای قبلی هم گفته شد، این نقل نشان دهنده این است که بخسی از پوشش به غارت رفته و دلیل بیحجابی نیست.
سوم: در قسمت آخر نقل نیز میگوید: «خرقة أستر بها رأسی» که خرقه به تکهای از لباس گفته میشود و معلوم میگردد بحث بیحجابی نیست زیرا لباسی یا تکهای از لباس را میخواسته که سر را با آن بپوشاند و سر بیحجاب را با لباس نمیپوشانند.
چهارم: از متن نقل بر میآید که منظور از عمه اینجا حضرت زینب سلاماللهعلیها نیست.
پنجم: فاطمه کوچک در کربلا نداشتیم فقط یک فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام بوده است که در سنى بوده که پیش از رویداد عاشورا با حسن مثنى ازدواج کرده است. بنا بر پارهاى گزارشها در دروازه کوفه براى مردم سخنرانى کرده و به افشاگرى امویان و شناساندن کشته شدگان کربلا و اسیران پرداخته، (مرآة العقول، مقدمه ج 2، ص 293)
[16]. قاموس قران، ج2، ص299 ـ مفردات الفاظ القرآن (الراغب) ص 298
[17]. بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۴ ـ اعیان الشیعه، ج۷، ص۱۳۹ ـ اللهوف ص۱۸۲
ـ نفس المهموم، ص۴۰۵ ـ بلاغات النساء، ص۲۱
مطلب مرتبط
ذکر مصیبت در شام غریبان و بیان همین مطالب _ صوتی