نظر خوانندگان (ذیل مقاله حرفهای خوب کوروش)
چرا علیه کوروش و باستان گرایی موضع گرفتهایم؟
عده ای منتقدند که چرا در این مدت، اینهمه علیه کوروش حرف زدید و مطلب نوشتید؟! دلیلش چیست؟!
پاسخش کاملا واضح و روشن است
آنچه که اکنون در فضای مجازی و در رسانه های اجتماعی توسط عدهای معلومالحال تبلیغ میشود، تصویری از کوروش و هخامنشیان حقیقی نیست.
همچنان که تاریخ، نظرات گوناگون در خصوص این پادشاه دارد.
اما آنچه که میخواهیم به آن بپردازم این نیست که:
"کوروش که بود و چه کرد؟"
این بحثها همه، درباره کوروش حقیقی است؛ ولی ما در این سخن، درباره کوروشِ حقیقی صحبت نمیکنیم.
ما میخواهیم اندکی از کسانی صحبت کنیم که به قول نویسنده آزاده ایران زمین، مرحوم جلال آل احمد، در این مملکت "کوروش بازی! " راه انداختهاند:
رضا خان و پسرش دم از کوروش و هخامنش زدند، اما حاصلش چه بود؟
در زمان رضاخان، ایران از شمال و جنوب و غرب، اشغال شد و شاه دیکتاتور، بدون شلیک یک تیر، تسلیم شد و کشور را به اشغال و قحطی و گرسنگی سپرد. گویا شجاعت او تنها در برداشتن کلاه نمدی از سر روستاییان و کشیدن چادر از سر زنان بود!
در زمان محمد رضا، بحرین از ایران جدا شد و او هم که میگفت: "کوروش تو بخواب که ما بیداریم"! حتی یک اخم هم نتوانست بکند.
پس به ما حق بدهید که کم کم به خاصیت کوروش شک کنیم...
وقتی صدام به کشور ما حمله کرد. خرمشهر ما را اشغال کرد و آن را "محمره" نامید؛ آبادان را محاصره کرد و اسمش را به "عبادان" تغییر داد؛ به اهواز نزدیک شد و اسمش را "الاحواز" گذاشت و ...
آن موقع، سینه چاکانِ کوروش کجا بودند که با پیشانی بندهای :
- یا کوروش کبیر
- یا داریوش
- یا هخامنش
با این دشمنِ " تازی" که اتفاقاً با عنوان
"سردار قادسیه" به مرزهای ما حمله کرده بود، گلاویز شده "رستموار " او را نقشِ زمین نمایند!؟
چرا دیده نشد کسی پشت لباس خاکیاش نوشته باشد:
"مسافر تیسفون"؟!
یا دیده نشد که یک نفر از دفاع کنندگان از این خاک پاک، وسط ایستاده و دم گرفته باشد و بقیه هم با شور و حرارت پاسخ دهند:
"تیسفون تیسفون ما داریم میآییم"!
آخر چرا؟
مگر این دشمنِ تازی از همان سمت تیسفون نمیآمد؟ و مگر تیسفون این پایتخت زمستانی پادشاهان کهن ایران، که بعدها مدائن خوانده شد؛ در کنار بغداد قرار نداشت؟
پس چرا کسی برای رهایی آن تن به خطر نمیسپرد؟ چرا کسی از آن به عنوان یک آرمان یاد نمیکرد؟
بله، هرچه دیده شد، از این دست بود:
- پیشانی بندهای یا زهرا و یا حسین
- نوشته و نقشِ "مسافر کربلا"
- نوحهی با حرارتِ "کربلا کربلا ما داریم میآییم".
پس سخن بر سر کوروش و شخصیت او نیست.
ما از یک"کوروش_مجازیِ" بیخاصیت سخن میگوییم که با یادآوری حمله 1300سال پیش عربهای مسلمان به ایران، رگ گردنش متورم میشود، اما در برابر حمله صدام به ایران، میدان را خالی کرده. امروز هم اگر چنان شرایطی پدیدآید، همانگونه خواهد کرد !
کوروشی که اگر انگلیس، کشورش را اشغال کند و مردمش را از گرسنگی بکشد یا اگر آمریکا هواپیمای مسافر بریاش را بزند یا سکوهای نفتیاش را بمباران کند یا ملتش را تحریم نماید، مُهرِ سکوت بر لب میزند! ولی وقتی پای اسلام در میان باشد، غیرت ایرانیاش گل میکند!
به راستی چرا همیشه به یک طرف غش میکنید و رگِ غیرت ایرانیتان فقط برای کوبیدن مظاهر اسلام و تشیع متورم میشود؟! و اگر آلوده نیستید، چرا دشمنان این ملت از شما حمایت می کنند؟
اصلا چرا صدای این کوروش از آن ورِ آب به گوش میرسد؟
کلام آخر اینکه، با کوروش حقیقی کاری نداریم، بحث آن جداست، سخن بر سر این است که ما از این مدعیان شوکت و عظمت ایران باستان و بلغور کنندگان نام کوروش کبیر، هنری مشاهده نکرده و به فرموده امام راحل(ره) از این امامزاده (ملیگرایی) معجزهای ندیدهایم!
بر عکس، در این کشور تا بوده، از روحیه دیانت و مذهب، سلحشوری و شجاعت، پدید آمده است و این آب و خاک با خون محبان علی و عاشقان حسین، در برابر تاخت و تازها حفظ شده است.