از قاشق زنی تا کودتا!
مقدمه
سال ۱۵۲۰میلادی، ماژلان پرتغالی به سواحل آمریکای جنوبی در اقیانوس آرام رسید. بیست سال بعد در سال ۱۵۴۰ اسپانیاییها از طریق پرو به همین منطقه رسیدند و با سرکوب بومیان حکومت خود را در آنجا مستقر کردند و شهر سانتیاگو را در ۱۲ فوریه، ۱۵۴۱ بنیان نهادند. این آغاز تشکیل کشوری به نام شیلی بود. در ۱۸۱۸ میلادی، شیلی بهعنوان یک جمهوری مستقل اعلام موجودیت نمود، اما ساختار طبقاتی اجتماعی استعماری خود را حفظ نمود و حکومت تحت نفوذ ملاکان ثروتمند ـ که البته همه اصلیت اروپایی داشتند ـ قرار داشت. جنگ داخلی، انتخابات و کودتای نظامیان و برگشت قدرت به حزب حزب رادیکال و در سالهای بعد به حزب دموکرات مسیحی که تا سال 1970 دولت را در دست داشتند تغییری بر نفوذ طبقه ثروتمند و سرمایهگذاران خارجی ایجاد نکرد.
مردی برای مردم
انتخابات 1964 ریاست جمهوری شیلی در پیش بود. دو رقیب اصلی در این انتخابات «ادوارد فری» نامزد حزب دموکرات مسیحی و «سالوادور آلنده» نامزد سوسیالیست بودند. از آنجا که آمریکا در شیلی منافع حیاتی بسیاری داشت برایش بسیار مهم بود که چه کسی عهده دار پست ریاست جمهوری خواهد شد، از همین رو از سال1964 سازمان سیا بهطور جدی فعالیتهای خود را در شیلی آغاز کرد و از هیچ کوششی برای شکست سالوادور آلنده فرونگذاشت؛ از پرداخت تمام هزینههای انتخاباتی «فری» تا چاپ پوستر و پخش برنامههای رادیویی، نمایش فیلم، توزیع جزوه و درج مقاله در مطبوعات»[1] در نهایت تلاشهای سیا در جریان انتخابات 1964 باعث شد تا فری بتواند مقام ریاست جمهوری را بهدست آورد.
اما در انتخابات بعدی ریاست جمهوری شیلی که در سال 1970 برگزار شد سیا کوشید تا به جای حمایت از نامزدی خاص فقط مانع انتخاب آلنده که باز هم خود را نامزد ریاست جمهوری کرده بود شود. سیا در این مبارزه که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت دست به روشهای گوناگونی زد که از جملهی آن میتوان به انتشار مقالات متعدد در جراید شیلی و مطبوعات بینالمللی اشاره کرد.
کمپانی مخابراتی امریکایی معروف « I T T » که از منابع مس شیلی بهرهمند می شد، تنها در یک مرحله سیصدوپنجاه هزار دلار به رقیب انتخاباتی آلنده کمک نمود.
اما اینبار تلاشهای سیا بینتیجه ماند و علیرغم تمام تبلیغات منفی، آلنده توانست با کسب 36% آراء از سایر رقبایش پیشی بگیرد با این حال چون نتوانسته بود اکثریت مطلق آراء را کسب کند طبق قوانین شیلی تصمیمگیری بهعهده اعضای پارلمان گذاشته شد. سیا که تنها هفت هفته مهلت داشت تا بر اذهان نمایندگان پارلمان تاثیر بگذارد و مانع انتخاب شدن آلنده شود، باز به مطبوعات شیلی که به پایگاههای امنی برای آمریکا تبدیل شده بودند متوسل شد. سیا مخارج چاپ 726 مقاله را به صورتهای مختلف از قبیل خبر، شایعه، سرمقاله و انواع دیگر در مطبوعات شیلی و جهان تقبل کرد.
سازمان سیا دوازده روز قبل از اعلام پیروزی آلنده، به طرحریزی کودتایی بر علیه او دست زد. آنها قصد داشتند که آلنده را بربایند و به قتل برسانند.
فرمانده ارتش، جنرال اشنایدر ( که معروف بهدفاع از قانون اساسی بود) در مقابل این آدمربایی مقاومت نمود که از سوی یکی از ماموران شیلیایی سیا ترور گردید و مورد هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
کلنل پل ویمرت وابسته نظامی آمریکا در سانتیاگو (طی سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۱) بعدها گفت، با خودش هزاران دلار پول برده بود تا ترور ژنرال «رنه اشنایدر» از معدود ژنرالهای حامی حاکمیت غیر نظامیان را از نظر مالی تامین کند.
زمانیکه نقشه کودتا از پرده بیرون افتاد، نظرات سویی را بر علیه عملیات دولت آمریکا در شیلی بر انگیخت، تا جایی که کیسینجر وزیر امورخارجه وقت آمریکا دستور توقف عملیات کودتا بر علیه آلنده در آن مقطع را صادر نمود.[2]
هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی آمریکا در دهه 70 میلادی درباره انتخاب سالوادور آلنده به ریاست جمهوری کشور شیلی گفت: «من نمی دانم چرا باید بنشینیم و نظارهگر این باشیم که کشوری بهدلیل عدم احساس مسئولیت مردمش، به سمت کمونیسم حرکت کند».
نان، مسکن، کار
آلنده موسس حزب سوسیالیست شیلی در ۱۹۳۳ بود اما سوسیالیسمی که او در آرزوی آن بود با آنچه کمونیسم در شوروی، بهبار آورده بود تا حدود زیادی تفاوت داشت. او نه معتقد به دیکتاتوری پرولتاریا (طبقه کارگر) بود و نه به تشکیل حزب فراگیر دولتی اعتقادی داشت. او از زمانی که شعار «نان، مسکن، کار» را انتخاب کرده بود قصد داشت تا راه مردم را برای رسیدن به این سه رویای کوچک هموار کند. بنابراین او به جای تفکر دربارهی دیکتاتوری رنجبران، نگران وضعیت طبقه کارگر بود و به جای تشکیل حزب دولتی، به برابری و آزادی همگانی فکر میکرد. آلنده تلاش میکرد تا کارگران و مهندسان در مالکیت صنایع شریک شوند، با افزایش مالیاتها بر میزان رفاه عمومی بیافزاید، زمینهای کشاورزی و ساختمانی را به شرط بهرهوری اجاره مادامالعمر بدهد و تصمیمگیری درباره تجارت خارجی و سیاستهای پولی را به شوراهای کارشناسی واگذار کند.
دکتر آلنده در همان سال اول ریاست جمهوری خود، برنامه «راه شیلی بهسوی سوسیالیسم» را اعلام نمود. این برنامه شامل ملی کردن صنایع بزرگ بود.
آلنده طی اولین سال از دوران ریاست جمهوری خود 47 شرکت صنعتی و اغلب بانکها را که تا قبل از آن تحت مالکیت یا نفوذ آمریکا بودند ملی کرد. امّا اقدامات او به اینجا ختم نشد و در نهایت موفق شد مس کشورش که مرغوبترین مس جهان بود را نیز ملی کند.
دولت آلنده در امر «ملی کردن» تنها به صنایع، معادن و بانکها اکتفا ننمود، بلکه سیستم خدمات بهداشت و سیستم آموزش کشور را نیز ملی اعلام نمود. حل مسألهی زمین و تملک دولتی بر زمینهای بسیاری و واگذاری آنها به دهقانان در دستور کار قرار گرفت.
به دلیل سوء تغذیه کودکان بسیاری از خانوادههای شیلی، برنامه شیر مجانی
برای شاگردان مدارس از برنامههای فوری دولت بود. دولت همچنین تمامی قیمتها را
تثبیت نمود، و در این حال به افزایش دستمزدها پرداخت. در همان سال اول ریاست جمهوری
آلنده، رشد صنعتی نسبت به «تولید ناخالص ملی» 6/8 درصد افزایش پیدا نمود،
نرخ تورم از 9/34درصد به 1/22 درصد کاهش پیدا کرد و نرخ بیکاری کاهش یافته و به 8/3درصد
رسید.[3]
علاوه بر این طرحهای جالبی دربارهی صنایع کشور شیلی اجرا کرد از جمله 51% سهام صنعت اتومبیلسازی کشور را به دولت اختصاص داد.
آلنده اعتقاد فراوان به اصول پارلمانی و آزادی بیان داشت و آنها را عمیقاَ رعایت میکرد. اکثریت ملت شیلی را در اجرای طرحهای دولت شرکت داد و از طریق اتحادیههای کارگری و احزاب، مردم را در فعالیتهای دولت سهیم و شریک نمود.
آلنده گفته بود: «مبارزه مردم شیلی برای این بوده که قدرت را در دست مردم گذارد آنچنانکه کارگران، دهقانان، کارمندان و روشنفکران صاحب مملکت باشند.»
یاری نشد
از همان بدو ریاست جمهوری؛ آلنده با مشکلات زیادی مواجه شد.
برخی از این مشکلات ناشی از مخالفت اعضای جناح ائتلافی دولت با اصلاحاتی بود که آلنده به آنها اقدام کرد.
تدابیر اجتماعی آلنده از قبیل افزایش دستمزدها، ملی کردن معادن مس و شرکتهای بزرگ شیلی و غیره هرگز با توافق جمعی جناحش همراه نمیشدند.
در عین حال، سالوادور آلنده دشمن بزرگتری داشت و آن مخالفان جناح راست بودند که در مجلس دارای اکثریت بوده و بهطور پنهانی از سوی سازمان جاسوسی سیا حمایت میشدند. مجلس تمام راهها را به روی او بسته بود و امکان فعالیت را از آلنده سلب کرده بود. حتی مجلس قصد برکناری او را از مقام ریاست جمهوری داشت.
بنابراین آلنده ناگزیر شد بهعنوان آخرین راه حل به یک همه پرسی متوسل شود.
البته مجال اینکار را پیدا نکرد.
توطئه
مقامات کاخ سفید، شیلی را در محاصره اقتصادی قرار دادند و در عین حال در کنار فشارهای اقتصادی، بر فشارهای سیاسی و تبلیغاتی خود بر ضد آلنده افزودند.
امریکاییها با خارج کردن سرمایههای خارجی اقتصاد شیلی را به بحران کشاندند سپس صنعت مس شیلی را تحریم کردند تا دولت پولی برای تأمین برنامههایش نداشته باشد.
تقویت احزاب راستگرای شیلی مانند حزب دمکرات ـ مسیحی و تامین مالی ژنرالهای مخالف آلنده از دیگر اقدامات آمریکاییها بود.
سیا از طرف شورای امنیت ملی آمریکا، ماموریت یافت تا بهشکل محرمانه، مبلغ هفت میلیون دلار در اختیار مطبوعات مخالف دولت، ژورنالیستها و نیز برخی از NGO ها قرار دهد، تا در میان مردم و برعلیه آلنده تبلیغ نمایند. بازار عملیات سری و حملات تبلیغاتی و روانی سیا در شیلی هر روز گستردهتر میشد، تا جائیکه زمینههای یک اعتصاب سراسری فراهم گشت.
در اکتبر 1972 اولین رگههای اعتصابات «طرحریزی شده» مشاهده شد. اولین اعتصابات بهوسیله کامیونداران صورت گرفت که بلافاصله برخی صاحبان مشاغل کوچک و بسیاری از اتحادیههای کارگری فعال و سرشناس و بعضی گروههای دانشجویی نیز به آن پیوستند.
اقتصاد شیلی به سیستم ترانزیتی و حمل و نقل وابسته بود. این اعتصابها صدمات جدی به اقتصاد در حال پیشروی شیلی، وارد ساخت. در همین حال دلارهایی به کارفرمایان شیلیایی داده میشد تا از اعتصاب رانندگان حمایت کنند.
یک سال پس از کودتا یک روزنامه آمریکایی فاش کرد:
«از مبلغ هشت میلیون دلاری که در شیلی به عملیات سری سیا اختصاص داده شده بود، بخش عمدهای از این پول در سالهای 1972 و 1973 برای فراهم آوردن زمینههای اعتصاب در حمایت از اعتصابیون و کارگران ضد آلنده مورد استفاده قرار گرفت.»
متاسفانه مردم شیلی از درک برنامههای سرمایهداران امریکایی عاجز بودند و فشارهای اقتصادی را تحمل نکردند.
راهپیمایی زنان خانهدار که با قاشق بر قابلمههای خود میکوبیدند و بدینوسیله سعی در اعتراض به شرایط بد اقتصادی به وجود آمده، داشتند، یکی دیگر از آخرین حلقههای تضعیف دولت بود.[4]
این حرکت یعنی دولت دیگر حمایت مردم را نداشت و وقتی حمایت مردم نباشد زمینه کودتا بهوجود میآید.
کودتا
آلنده حاضر نبود در برابر فشارها تسلیم شود و به توصیه مخالفان و ژنرالها مبنی بر استعفا تن بدهد. به همین دلیل آخرین مرحله توطئه اجرا گردید.
ژنرال «آگوستو پینوشه» با حمایت سازمان سیا و طراحی «زبیگنو برژینسکی» خط قرمزی بر پایان حرکت مردم شیلی کشید.
صبح روز 11 سپتامبر واحدهای نیروی دریایی شیلی بندر والپازرو را اشغال نمودند. اندکی بعد، سربازان ارتش به کاخ ریاست جمهوری لاموندا در شهر سانتیاگو حمله کرده و کاخ را محاصره کردند.
افراد وفادار به آلنده به همراه شخص او دست به مقاومت زده و شش ساعت مقاومت کردند. حوالی ظهر به دستور پینوشه هواپیماهای نیروهای هوایی کاخ ریاست جمهوری را بمباران نمودند.
مردم شیلی معتقدند که بمباران کاخ ریاست جمهوری که از دقت تکنیکی بالایی برخوردار بود بهوسیلهی یک تیم آکروجت آمریکایی انجام شده است.[5]
آلنده آخرین حرفهایش را با مردم زد:
«مسلماً رادیو ماگالانز از کار خواهد افتاد و ساکت خواهد شد. اهمیتی ندارد٬ زیرا بازهم صدای مرا خواهید شنید. همواره در کنار شما خواهم بود و حداقل در خاطره شما انسانی ارزشمند خواهم بود که به کشورش وفادار ماند. جنایت و سرکوب، تاریخ را متوقف نخواهد ساخت. ممکن است که ما از بین برویم، اما فردا هنوز هم به مردم و کارگران تعلق خواهد داشت. زنده باد شیلی، زنده باد مردم… این آخرین کلمات من است و زمانی آنها را میگویم که میدانم قربانی شدن عبث نخواهد بود و حداقل، تنبیه و سرزنشی اخلاقی نصیب دزدان، نامردان و خائنین میشود.»[6]
آلنده به طرز مشکوکی در همان کاخ کشته میشود ولی مرگ وی را خودکشی اعلام میکنند.
عواقب کودتا
پس از آلنده، وضعیت اقتصادی مردم بهمراتب بدتر از گذشته شد و سرمایهدارن امریکایی به چپاول منابع شیلی بیش از گذشته ادامه دادند.
شیلی در مدت 16 سال حکومت پینوشه به کشتارگاه و شکنجهگاه مخالفان دیکتاتور بزرگ خود تبدیل شد تا مردم شیلی بتوانند مزه حمایت آمریکا از آزادیخواهی و دمکراسی را با تمام وجود احساس کنند.
دوره دیکتاتوری تحت حمایت امریکای پینوشه، سیاهترین دوران تاریخ شیلی محسوب میشود.
پس از کودتا، دهها هزار نفر از مردم پایتخت دستگیر شده و در استادیوم فوتبال شهر سانتیاگو، محبوس و سپس قتلعام میگردند.
در 11 سپتامبر 1973 کودتاچیان دست به قتلعام وسیع مردم و افسران وفادار به آلنده زدند. تخمین زده میشود که حدود سیهزار نفر کشته و یا ناپدید گشتهاند که تا این زمان هنوز از سرنوشت ناپدیدشدگان اطلاعی در دست نیست.
هزاران نفر در زندانهای نظامی با توسل به وحشیانهترین روشها کشته شده و هرگز سرنوشت آنها مشخص نمیشود. حدود 28 هزار فرد شکنجه شده مشخص شدهاند.
در زندانهای شیلی بسیاری از مادران که تحت شکنجه بودند، کودکانی را به دنیا آوردند. بسیاری از این مادران در زیر شکنجه به قتل رسیده و کودکان آنها ناپدید شدند که بر اساس آمار پانصد کودک بودهاند. انجمنی به نام مادربزرگها همچنان در جستجوی کودکان ربوده شده است.
اعدام حدود یکصد تن از طرفداران سندیکا و رهبران چپگرا که در زندان بودند، ترور شخصیتهایی همچون ژنرال «کارلوس پراتس» فرمانده ارتش قبل از پینوشه، «برناردو لیگتون» معاون سابق رئیس جمهوری شیلی، «لته لیر» وزیر امور خارجه سابق شیلی و رهبر جناح مخالفان در تبعید و سربریدن «توکاپل خیمنز» رهبر سندیکای سوسیال دموکرات بعد از بازجویی در نزدیکی سانتیاگو از دیگر موارد شاخص جنایتهای پینوشه است.
بر اثر فشار و پیگیری بازماندگان قربانیان دوران حکومت کودتا، لاگوس رئیس جمهور شیلی در سال 2003، در آستانه سیامین سالگرد کودتا؛ کمیسیونی را مامور شناسایی زندانیان، شکنجه شدگان و شاهدان جنایات دوران پینوشه نمود، این گزارش که اواخر نوامبر انتشار یافت 14 مورد شیوه شکنجه و 1132 شکنجهگاه و بازداشتگاه را معرفی میکند که برخی از شیوههای شکنجه ذکر شده در این گزارش مو بر بدن انسان راست میکند. محتویات این گزارش به حدی بوده که دختر پینوشه نیز دوران پدرش را به دوران حکومت زجر و شکنجه تعبیر کرده است.
«کورت والدهایم» دبیر کل سابق سازمان ملل متحد در اینباره مینویسد:
«یکی از ویژگیهای غم انگیز فاجعهی شیلی ناپدید شدن هزاران انسان پس از قتل رئیس جمهوری سالوادور آلنده بود... پس از سالها کوشش پایانناپذیر اغلب برای ما تنها این وظیفهی اسفبار باقی میماند که این ناپدید شدگان را مرده به حساب آوریم بیآنکه هرگز ردپایی از آنان بهدست آمده باشد.»[7]
پینوشه در سال 1989 میلادی ناگزیر به کنارهگیری از قدرت شد ولی تا چند سال فرماندهی نیروهای مسلح را همچنان بر عهده داشت. وی ترتیب قانونی داد که پس از کنارهگیری از قدرت کسی نتواند او را تحت پیگرد قانونی قرار دهد به همین دلیل هرگز بهخاطر جنایاتش مجازات نشد و در 10 دسامبر سال 2006 در سن 91 سالگی در شهر سانتیاگو مرگش فرا رسید.
این مسئله نشان میدهد که هنوز هم سایه استعمار و استثمار سرمایهداران امریکایی هنوز هم بر شیلی سایه افکنده است و این مسئلخ نتیجه نداشتن صبر و تحمل در برابر مشکلات و عدم تیز بینی سیاسی مردم شیلی بود.[8]
[1]. استانسفیلد ترنر؛ پنهانکاری و دموکراسی؛ ترجمه حسین ابوترابیان؛ انتشارات اطلاعات1367
[2]. استانسفیلد ترنر؛ پنهانکاری و دموکراسی؛ ترجمه حسین ابوترابیان؛ انتشارات اطلاعات1367
[3]. گابریل گارسیا مارکز؛ مرگ سالوادور آلنده؛ ترجمه یارتا یاران؛ انتشارات زمستان 1378
[4]. گابریل گارسیا مارکز؛ مرگ سالوادور آلنده؛ ترجمه یارتا یاران؛ انتشارات زمستان 1378
[5]. همان ص49
[6]. آلنده، روایت یک زندگی؛ فرناندو آلگریا؛ ترجمه محسن اشرافی
[7]. کتاب «کاخ شیشهای سیاست» نوشتهی « کورت والدهایم» ص213
[8]. rasekhoon.net