راه غلط جذب
گاهى اوقات افزایش مخاطب به قیمتى است که نمىارزد. آنها جذب مىشوند، اما به چه جذب شدهاند؟ به چیزى که یا منفى است و یا خنثى.
مرحوم سید قطب جریانى را در یکى از کتابهایش مىنویسد، که من پیش از انقلاب آن کتاب را ترجمه کردم. مىگوید به یکى از شهرهاى امریکا رفتم و دیدم دم درِ یک کلیسا اطلاعیهاى نصب کردهاند: «امشب یک برنامهى رقص و شادى و شام سبک و موسیقى اجرا مىشود.»! تعجب کردم که کلیسا به چه مناسبت اینها را اعلام کرده! مىنویسد: کنجکاو شدم در آن ساعتِ معین بروم ببینم چه خبر است. دیدم بله، یک سالن رقص در کنار سالن کلیساست؛ زوجهاى جوان مىآیند و مىرقصند؛ موسیقىهاى محرک و شهوانى هم پخش مىشود! افرادِ یکخرده مسنتر هم کنار نشستهاند و تماشا مىکنند و از نگاه کردن لذت مىبرند! کشیش هم اواخر شب روى سن ظاهر شد و با رفتار خیلى آرام و ملایم رفت نور چراغها را تنظیم کرد! مىگوید فردا رفتم سراغ کشیش؛ گفتم شما کشیش هستید یا کابارهدار؟! اینجا کلیساست یا سالن رقص؟! کشیش گفت من به این وسیله مىخواهم جوانها را به کلیسا جذب کنم! اینطورى مىشود جوانها را به کلیسا جذب کرد؟! جوانها به کلیسا جذب نشدند، بلکه به سالن رقصِ متعلق به کلیسا جذب شدند! سالن رقصِ متعلق به کلیسا مگر امتیازى دارد؟
اگر بناست فیلم یا برنامهاى پخش شود و تأثیر سویى بگذارد، چه فرقى مىکند که من پخش کنم یا رقیب من؛ در هر دو صورت بد است؛ پس چرا من پخش کنم؟ به نظر من این منطق مهمى است و باید به آن توجه داشت.
فرمایش امام خامنهای در دیدار رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما ـ 11 / 9 / 1383