متاسفانه برخی از ما نسبت به بعضی از گناهان سهلانگاریم و یا آنها را گناه نمیدانیم و یا گناه را سبک میشماریم و آن را صغیره به حساب میآوریم به همین دلیل...
فایل Word فایل Pdf
.مقدمه.
متاسفانه برخی از ما نسبت به بعضی از گناهان سهلانگاریم و یا آنها را گناه نمیدانیم و یا گناه را سبک میشماریم و آن را صغیره به حساب میآوریم به همین دلیل جرأت بر انجام آن کار غلط را پیدا میکنیم و به مرور زمان برایمان عادی میشود.
از طرفی نسبت به یادگیری و عمل به احکام نماز و روزه و خمس و... حساس هستیم (که باید باشیم) ولی برای شناخت، عمل و یادگیری احکامی که در زندگی روزمره به آنها نیاز داریم بیتوجهیم. بهعنوان مثال:
نرمافزارها را به راحتی و بدون در نظر گرفتن حقوق نشر، تکثیر میکنیم.
قوانین راهنمایی و رانندگی را زیر پا میگذاریم.
در فضای مجازی بیتوجه به سایتها و وبلاگهای مختلف مراجعه مینماییم.
برای خود صفحه فیسبوک درست میکنیم.
چت میکنیم.
بلوتوثهای مختلف در زمینههای گوناگون میفرستیم.
در معاملات، حتی خریدهای کوچک به احکام معامله توجه نداریم.
در محل کار، چه دولتی و چه غیر دولتی؛ حقالناس را مد نظر قرار نمیدهیم.
و...
در این مقاله برآنیم تا به گوشهای از این مباحث پرداخته و در حد تلنگری توجه به موضوع نماییم.
.گفتگو با یک حروم سوار.
یکی از بیتوجهیهایی که از گذشته وجود داشته، عدم رعایت قوانین اجتماعی است. یکی از مصداقهای بارز آن هم عدم رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی میباشد.
متاسفانه در قوانین راهنمایی و رانندگی هم موضوع رانندگی بدون گواهینامه موتور سیکلت، از طرف بسیاری، حتی بچههای مسجدی رعایت نمیشود.
آنچه در زیر میخوانید گفتگوی واقعی نویسنده با چند تن از این افراد است که در قالب یک گفتگو آمده است. نکته مهم این است که این گفتگو را میتوان به بسیاری از موضوعات دیگر در حوزه رعایت قوانین اجتماعی تعمیم داد.
یکی از دوستان مسجدی (حدود 17 سال) همینطور که با موتور گاز میداد وارد حیاط مسجد شد.[1]
از سن ایشان معلوم بود به یقین دارای گواهینامه موتور سیکلت نیست. چون این حقیر از مربیان و قدیمیهای بسیج بودم بنا به وظیفه تذکری به ایشان دادم و البته وی نیز توجیهاتی را ارائه نمود که منجر به شکلگیری این گفتگو شد.
من: به نظر میرسد که رانندگی شما با موتور شرعاً جایز نباشد.
حروم سوار: چرا جایز نیست. چه اشکالی دارد؟
من: فتوای مقام معظم رهبری این است که جایز نیست.[2]
حروم سوار: شاید من مقلد ایشان نباشم.
من: اول آنکه وقتی موضوع به اجتماع مسلمین بر میگردد در درجه اول ـ و حتی فقط ـ نظر ولی امر ملاک است. زیرا ایجاد قوانین اجتماعی با نظرات متفاوت نزدیک به محال است. دوم آنکه زنگ بزن و از دفتر مرجع تقلید خود سؤال کن.
حروم سوار: سؤال نمیکنم.
من: چرا؟
حروم سوار: زیرا اگر بگوید جایز نیست دیگر نمیتوانم سوار موتور شوم.
من: این را که من به شما عرض کردم.
حروم سوار: شما که مرجع تقلید من نیستید.
من: !!!!!؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.!.؟!.![3]
من: چرا میخواهی خود را به نادانی بزنی.
حروم سوار: زیرا اگر نتوانم موتور سوار شوم به کارها و مدرسهام نمیرسم.
من: این مثل این میماند که بگویی اگر دروغ نگویم، یا غیبت نکنم، یا سر دیگران کلاه نگذارم، به امورات روزمره نمیرسم. گناه با گناه تفاوتی ندارد.
حروم سوار: این کار اگر گناه باشد آنقدر کوچک است که خداوند آن را میبخشد.
من: ؟! اتفاقاً این همان گناهی است که خدا آن را نمیبخشد.[4] و باعث دیگر گناهان هم خواهد شد.
حروم سوار: چهطور؟
من: اول آنکه اگر مشکلی برایت پیش آید، بهعنوان مثال اگر تصادف کنی و منجر به پرداخت دیه شود، چون گواهینامه نداری یا باید رقم چند میلیون (در فوت یکصدوشصت میلیون تومان) را پرداخت کنی که زندگی خود و خانوادهات را دچار مشکلات اساسی مینمایی یا باید مالک موتور که گواهینامه داشته باشد (احتمال قوی پدرت) را بهعنوان ضارب معرفی کنی که همین دو گناه بزرگ دارد. اول گناه شنیع و پلید دروغ که خود و خانوادهات باید آن را بگویید. دوم مال حرامی که ضامن آن هستید زیرا اینکار کلاهبرداری از بیمه است و شرعاً تا قیامت به بیمه بدهکار خواهید بود. اگر این بیمه دولتی باشد به بیتالمال و اگر خصوصی باشد به سهامداران.پس حقالناس به گردن شماست و با چندین نفر در قیامت طرف خواهید بود. از طرفی توبه از این گناه هم منوط به ادای حقالناس میباشد.
و یا اگر پلیس موتور شما را توقیف کند باز هم مجبور به دروغ خواهید بود.
دوم اینکه چون آن را گناه نمیدانی از آن توبه نمیکنی و این باعث میشود شامل بخشش خداوند در دیگر گناهان نیز نباشی.
سوم شیطان همیشه در صدد راه نفوذ به قلب ماست. این راه نفوذ با اولین گناه باز شده و انجام گناهان بعدی را برای ما سهلتر میکند.
حروم سوار: ولی من با این موتور بیشتر مسجد و هیأت میآیم و ثواب اینها آنقدر زیاد است که این اشکال را میپوشاند.
من: این که گفتید مانند آن فردی است که نان و انار میدزدید و صدقه میداد و امام صادق علیهالسلام به وی فرمود: آن صدقه هم خود گناه است.[5]
حروم سوار: من به خدا توکل میکنم و گواهینامهای دارم که هیچکس ندارد. به همین دلیل اتفاقی برایم نمیافتد.
من: ممکن است آن گواهینامه را ببینم؟!
در این موقع کیف پولش را بیرون آورد و عکس یکی از سرداران شهید را که در جای کارت کیفش بود نشانم داد و گفت: من با توکل و توسل به این شهید راحت رفت و آمد میکنم.
من که از این طرز تفکر غلط به شدت ناراحت شده بودم گفتم:
شما به شهدا توکل میکنید برای گناه؟!؟! این چه توهینی است که به شهدا میکنید. این چه طرز فکری است که برای گناه کردن به خدا توکل میکنید. مثل این که کسی بخواهد به دزدی برود یا شراب بنوشد و بگوید من با توسل به شهدا به خدا توکل میکنم که دستگیر نشوم و یا این شراب به من صدمهای نزند. خود این طرز فکر و بیان آن توهین به ذات اقدس حق و شهدای راه اوست. شهدا خون خود را نثار کردند تا ما مطیع اوامر خدا باشیم، نه اینکه برای گناهان خود توجیه بتراشیم.
در همهی گناهان اینگونه است که وقتی نخواهیم از آن دست بکشیم، شروع به توجیه میکنیم. این گناه ممکن است غیبت باشد. اگر بگویند: غیبت نکن. میگوییم: جلوی خودش هم میگوییم. در حالی که جلوی خودش گفتن باز چند گناه دیگر را در پی دارد. یا میگویند: دروغ نگو. سریع میگوییم: مصلحت ایجاب میکند.
این کار (حرومسواری) هم چون با نفس در ارتباط است و نمیخواهیم جایز نبودن و گناه بودن آن را بپذیریم و آن را کنار بگذاریم. به توجیهات مختلف رو میآوریم. بهخصوص که جوانترها علاقهی خاصی به موتور سواری دارند. ولی اینها هیچکدام در قیامت از ما پذیرفته نیست.
حروم سوار: خب باید تمرین کنم تا بتوانم بعداً گواهینامه بگیرم.
من: درست است. یکی از دوستان هم با دفتر امام خامنهای مدظله العالی تماس گرفته و سؤال نموده است که: وقتی گواهینامه ندارد برای تمرین جایز است سوار موتور شود، که پاسخ دادهاند: بله، جایز است.
اما مراقب باش با همین مسئله توجیه جدیدی درست نکنی. یعنی مثل قبل هر جا میخواهی بروی و بگویی دارم تمرین میکنم. تمرین شرایط خاص و زمان و مکان معینی را طلب میکند، و الاّ تمرین نیست و توجیه است.
مدتی بعد آن برادر را دیدم و به من گفت: بالاخره رفتم و گواهینامه رانندگی موتور سیکلت گرفتم.
من: الحمدلله. اما توبه واقعی الان برایت سختتر شده.
حروم سوار سابق: چرا؟
من: چون آن موقع که حرام بود ترک نکردی و به کار خود ادامه دادی تا سِنّت به مرحلهی قانونی رسید و سپس برای گرفتن گواهینامه اقدام کردی. ولی از آنچه در گذشته انجام دادی پشیمان نیستی و وقتی کسی از گناه بهطور واقعی پشیمان نشود، قطعاً توبهای برایش نخواهد بود. این یکی از راهکارهای نفس اماره و شیطان رجیم است که به انسان میگویند فعلاً گناه کن و لذتش را ببر یا کارت راه بیفتد، بعداً توبه میکنی![6] کسی که با این نیت گناه کند و سپس رو به توبه بیاورد، کمتر اتفاق میافتد که توبه واقعی بنماید.
.گناه کوچک نداریم.
1ـ قبح فعلى مربوط است به مفاسد و زشتیهاى موجود در خود عمل قطع نظر از خصوصیات روحى و شرایط شخص بزهکار. قبح فاعلى مربوط است به شرایط ذهنى و روحى بزهکار قطع نظر از خصوصیات خود عمل.
شرایط ذهنى بزهکار عبارت است از داشتن روح تمرّد و طغیان و قانون شکنى و عدم اهتمام به حقوق خدا و خلق. البته تمام گناهان از این حیث (قبح فاعلى) بزرگ و عظیماند، زیرا سرپیچى از دستورهاى خداوند بزرگ و مهربان با علم و اختیار، بسیار زشت و ناپسند است.[7]
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى عُزَیْرٍ [یَا عُزَیْرُ] إِذَا وَقَعْتَ فِی مَعْصِیَةٍ فَلَا تَنْظُرْ إِلَى صِغَرِهَا وَ لَکِنِ انْظُرْ مَنْ عَصَیْتَ ـ خداوند به عُزَیر وحى کرد که ]یا عزیر[ اگر دچار معصیتى شدى نگاه به کوچکى آن گناه مکن، نگاه کن مخالفت با که میکنى.»[8]
2ـ و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند: « أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَ بِهِ صَاحِبُه ـ شدیدترین گناه آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد.»[9]
3ـ همچنین امام باقر علیه السلام فرمود: « الذُّنُوبُ کُلُّهَا شَدِیدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَیْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا یَدْخُلُهَا إِلَّا طَیِّب ـ همهی گناهان سخت است (از نظر نافرمانى خدا و کیفر و عقوبت آنها) ولى سختترین آنها گناهانى است که بر آن گوشت و خون بروید (مانند خوردن مال حرام یا اصرار بر گناه اگر چه حلال خورد) زیرا آن گنهکار یا بخشوده و یا معذب گردد، و جز شخص پاک به بهشت وارد نشود (پس چنین گنهکارى باید در برزخ و یا محشر عذاب کشد تا آن گوشت و خونش بریزد و تصفیه گردد، و سپس داخل بهشت شود).»[10]
4ـ امام صادق علیهالسلام فرمود: « لَا صَغِیرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ وَ لَا کَبِیرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَار ـ گناه با اصرار صغیره نباشد و با استغفار کبیره نباشد.»[11]
«سرّ آن این است که: گناه کوچک یکبار یا دوبار به سبب کمى تیرگیش در دل اثر نمىکند، ولى چون تکرار شد و آثار ضعیف آن متراکم گشت قوى مىگردد و به تدریج در دل اثر مىکند، چنانکه قطرههاى آب که پیاپى بر سنگى بیفتد آنرا سوراخ مىکند، و همین قدر آب اگر بهیکبار بر آن ریخته شود اثر نمىکند»[12]
5ـ امام صادق علیه السّلام فرمود: «اتَّقُوا الْمُحَقَّرَاتِ مِنَ الذُّنُوبِ فَإِنَّهَا لَا تُغْفَرُ قُلْتُ وَ مَا الْمُحَقَّرَاتُ قَالَ الرَّجُلُ یُذْنِبُ الذَّنْبَ فَیَقُولُ طُوبَى لِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی غَیْرُ ذَلِکَ ـ از گناهان محقر بپرهیزید که آمرزیده نشوند. عرض کردم: گناهان محقر چیست؟ فرمود: این است که مردى گناه کند و بگوید، خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشته باشم.»[13]
6ـ و نیز فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ أَنْ یَطْلُبَ إِلَیْهِ فِی الْجُرْمِ الْعَظِیمِ وَ یُبْغِضُ الْعَبْدَ أَنْ یَسْتَخِفَّ بِالْجُرْمِ الْیَسِیرِ ـ خدا بندهاى را دوست دارد که در گناه بزرگ [راهى] بهسوى خدا [براى آمرزش] بجوید، و بندهاى را دشمن دارد که گناه اندک را ناچیز و خرد شمارد.»[14]
7ـ و امام کاظم علیهالسّلام فرمود: «لَا تَسْتَقِلُّوا قَلِیلَ الذُّنُوبِ فَإِنَّ قَلِیلَ الذُّنُوبِ یَجْتَمِعُ حَتَّى یَکُونَ کَثِیرا ـ گناهان خرد و اندک را دست کم مگیرید، که گناهان اندک جمع شود تا بسیار گردد.»[15]
8ـ امام سجاد علیهالسلام هم در دعاى هشتم صحیفه سجادیه میفرماید:
«اللَّهُمَّ إِنیِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ ...الْإِصْرَارِ عَلَى الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیَةِ ـ پروردگارا به تو پناه مىبرم از... اصرار کردن بر گناه و کوچک شمردن معصیت.»
.جُرمِ ندانستن.
خداوند تبارک و تعالی در آیه 172 سوره اعراف میفرماید که همهی انسانها را خداشناس خلق کرده است و همه بهصورت فطری خداوند و به تبع آن خوبیها و بدیها را میشناسند. به همین دلیل دزدی، دروغ، بیتعهدی و... در همهی جوامع و میان همهی انسانها از صفات مذموم؛ و کمک به دیگران، فداکاری، راستگویی و... از اخلاق پسندیده است.
خداوند در همین آیه و آیه بعد دلیل رساندن انسان به این شناخت را عدم بهانهجویی بنیآدم در قیامت بیان داشته است که در آن روز نگویند ما نمیدانستیم.
« وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِن بَنىِ ءَادَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتهَُمْ وَ أَشهَْدَهُمْ عَلىَ أَنفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُواْ بَلىَ شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هَاذَا غَفِلِینَ ـ و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریهی آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى مىدهیم! (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: ما از این، غافل بودیم (و از پیمان فطرى توحید بىخبر ماندیم)»!
«أَوْ تَقُولُواْ إِنمََّا أَشْرَکَ ءَابَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَ فَتهُْلِکُنَا بمَِا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ ـ یا بگویید: پدرانمان پیش از ما مشرک بودند، ما هم فرزندانى بعد از آنها بودیم (و چارهاى جز پیروى از آنان نداشتیم) آیا ما را به آنچه باطلگرایان انجام دادند مجازات مىکنى؟!»
از امام صادق علیهالسلام هم نقل شده است که دربارهی آیه:
«قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعینَ ـ بگو: دلیل رسا (و قاطع) براى خداست (دلیلى که براى هیچکس بهانهاى باقى نمىگذارد). و اگر او بخواهد، همهی شما را (به اجبار) هدایت مىکند. (ولى چون هدایت اجبارى بىثمر است، این کار را نمىکند.)» (انعام/149)
فرمودهاند: « إِنَ اللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ لِلْعَبْدِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَبْدِی أَ کُنْتَ عَالِماً فَإِنْ قَالَ نَعَمْ قَالَ لَهُ أَ فَلَا عَمِلْتَ بِمَا عَلِمْتَ وَ إِنْ قَالَ کُنْتُ جَاهِلًا قَالَ لَهُ أَ فَلَا تَعَلَّمْتَ حَتَّى تَعْمَلَ فَیَخْصِمُهُ وَ ذَلِکَ الْحُجَّةُ الْبَالِغَة ـ خداوند در روز رستاخیز به بندهی خویش مىفرماید بندهی من! آیا مىدانستى (و گناه کردى)؛ اگر بگوید آرى، مىفرماید: چرا به آنچه مىدانستى عمل نکردى؟ و اگر بگوید نمىدانستم، مىگوید: چرا یاد نگرفتى تا عمل کنى؟ در این موقع فرو مىماند، و این است معنى حجت بالغه»[16]
اهمیت یاد گرفتن تا جایی است که پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم کسانی را که بر اثر ندانستن مسئله باعث مرگ فردی شده بودند نفرین کرده است.
جابر بن عبد اللّه انصارى میگوید: ما با گروهى در مسافرت بودیم. سر مردى بهوسیله سنگ شکسته شد. او در شب محتلم شد و صبح به آن گروه گفت: آیا من مجاز هستم که غسل نکنم؟ گفتند: نه. چون آب موجود است لذا باید غسل کنى. هنگامى که وى آب بر سر خود ریخت و غسل کرد از دنیا رفت. موقعى که از مسافرت مراجعت نمودیم و این جریان را براى پیامبر اعظم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم شرح دادیم آن بزرگوار دلتنگ شد و فرمود:
قتلوه قتلهم اللّه أ لا سئلوا اذا لم یعلموا فانّما شفا العىّ السؤال ـ او را کشتند؟ خدا آنان را بکشد! چرا حکم این مسئله را نپرسیدند، آیا نمیدانستند که دواى ندانستن پرسیدن میباشد!؟
وظیفه آن شخصى که مُرد تیمم بود، یا اینکه پارچهاى بر روى زخم مىبست و در هنگام غسل دست با رطوبت خود را روى آن میکشید.[17]
همچنین امام صادق علیهالسلام در نامهای که به اصحاب خود نوشته است بعد از توضیح آیاتی آنان را از اینکه خود را به ندانستن بزنند و اوامر خداوند را نیاموزند نهی کرده و فرموده است:
« فَتَدَبَّرُوا هَذَا وَ اعْقِلُوهُ وَ لَا تَجْهَلُوهُ فَإِنَّهُ مَنْ یَجْهَلْ هَذَا وَ أَشْبَاهَهُ مِمَّا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ فِی کِتَابِهِ مِمَّا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ نَهَى عَنْهُ تَرَکَ دِینَ اللَّهِ وَ رَکِبَ مَعَاصِیَهُ فَاسْتَوْجَبَ سَخَطَ اللَّهِ فَأَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَى وَجْهِهِ فِی النَّار ـ پس در آنچه گفتم تدبر کنید و آن را بفهمید و ندانسته نگیرید، زیرا هر کس این مطلب و مانند آن را که خدا در قرآنش فرض کرده از هر آنچه امر کرده یا نهى کرده ندانسته گیرد، دین خدا را رها کرده و نافرمانى او را مرتکب شده و سزاوار خشم خدا گردیده است و خداوند او را به رو در آتش دوزخ افکند.»[18]
.توجیه ممنوع.
امام صادق علیهالسلام فرمود: بىتردید هر کس که پیرو خواهشهاى نفسانى خود شده یا شگفتزدهی أفکار و نظریات خویشتن گردیده است، مانند همان شخص است که شنیده بودم: مردم سادهلوح، بسیار او را مىستایند و به بزرگى از او یاد مىکنند، و من مشتاق گشتم تا از نزدیک او را ببینم، امّا بهگونهاى که مرا نشناسد تا شخصیّت او را ارزیابى کنم. اتفاقاً روزى او را در مکانى دیدم که جمعیّت زیادى از عوام گردش جمع گشتهاند، چهرهام را پوشاندم، و بهطور ناشناس به میان آنها رفتم تا نظارهگر او و مردم پیرامون او باشم. پیوسته به اطوار و نیرنگ مردم را فریب مىداد، سپس بهراه افتاد و مردم بهدنبالش رفتند تا به جایى رسید که از مردم جدا شد، مردم برگشته و پى کار خود رفتند، اما او دیگر برنگشت و همچنان مىرفت، بهدنبالش رفتم، در بین راه به دکّان نانوایى رسید در آنجا توقّف کرد، به محض آنکه نانوا به کارى مشغول گردید دو عدد نان دزدید و راه افتاد من تعجب کردم، ولى با خود گفتم: شاید با نانوا داد و ستدى دارد، آنگاه به شخصى رسید که انار داشت او را هم غافلگیر کرده و سپس دو عدد انار برداشت، این عملش نیز تعجّبم را برانگیخت امّا با خود اندیشیدم که شاید با یکدیگر حسابى دارند. با خود گفتم: چه نیازى او را وادار به دزدى کرده است؟ چرا وقتى خود را از چشم نانوا و انار فروش دور مىدید چنین کارى انجام مىداد، همچنان بهدنبال او رفتم، به بیمارى رسید، دو قرص نان و دو انار را جلوى او نهاد و رفت، من هم به دنبالش رفتم تا در نقطهاى از بیابان ایستاد.
خود را به او رساندم و گفتم: اى بنده خدا آوازه نیکى تو را شنیده و مایل بودم که از نزدیک ببینمت حال به دیدارت آمدم، ولى کار عجیبى از تو مشاهده کردم که فکرم را پریشان ساخته است. از تو مىپرسم که برایم توضیح دهى تا خیالم آسوده شود.
گفت: چه دیدى؟
گفتم: تو را که به نانویى رسیدى و از او دو نان دزدیدى! و از انار فروش گذر کردى از او نیز دو انار بهسرقت بردى؟!
امام فرمود: در پاسخ من گفت: پیش از هر چیز به من بگو تو کیستى؟
گفتم: یکى از فرزندان آدم علیهالسلام از امّت محمّد صلیاللهعلیهوآله.
بار دیگر گفت: از چه کسانى؟
گفتم: فردى از دودمان پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم
پرسید: در کجا زندگى مىکنى؟ گفتم: مدینه.
گفت: شاید تو جعفر بن محمّد فرزند علىّ بن حسین بن على بن أبىطالب هستى؟
گفتم: آرى.
گفت: ولى این شرافت خانوادگى برایت سودى نخواهد داشت با این ناآگاهیت به آنچه مایه شرافت تو است، علم جدّ و پدرت را کنار گذاشتهاى، اگر چنین نبود چگونه عملى را که انجام دهندهاش شایسته ستایش و سپاسگزارى است آن را ناپسند شمارى؟
گفتم: آن چیست؟
پاسخ داد: کتاب خدا، قرآن.
گفتم: چه چیز آن را ندانستهام.
گفت: فرموده خداوند را «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى إِلَّا مِثْلَها ـ هر کس که عمل نیکى انجام دهد پاداشش ده برابر است و هر کسى که به کردار زشتى دست یازد، کیفرش یک برابر است.» (أنعام/160) چون دو نان دزدیدم دو گناه بود، و براى دزدیدن دو انار دو گناه، پس این شد چهار گناه. چون هر یک از آنها را در راه خدا صدقه دادم چهل ثواب خواهم داشت، از چهل حسنه در برابر چهار سیّئه چهار تا کم مىشود و سى و شش حسنه برایم باقى مىماند.
گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، تو کتاب خدا را نفهمیدهاى، مگر نشنیدهاى که خداى عزّ و جلّ مىفرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ ـ خدا فقط کار پرهیزگاران را مىپذیرد»(مائده/27)
یقیناً چون دو نان دزدیدى به دو گناه دچار گردیدى و جهت سرقت دو انار هم دو گناه دیگر، و چون مال مردم را بهجاى اینکه به خودشان بازگردانى بدون رضایت آنان به دیگرى دادى، بىشک چهار گناه بر آن افزودى و چهل حسنه به چهار گناه نیفزودى.
و در حالى که با نگاه تندى به من نگریست، بر گشتم و رهایش ساختم.
امام فرمود: با اینگونه تفسیرهاى زشت و عوامپسندانه گمراه مىشوند و دیگران را هم به گمراهى مىکشانند و این همانند تأویل نابهجایى است که معاویه پس از کشتن عمّار یاسرـ رحمتاللهعلیه ـ وقتى متوجّه شد که قتل عمّار لرزه بر دل بسیارى از مردم انداخته، و این فرمایش پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر سر زبانها افتاده است که: «عمار را جمعیّت تجاوز پیشه مىکشند»، عمرو عاص به ملاقات معاویه رفت و گفت: اى امرکننده مؤمنین مردم به هیجان آمده و پریشان خاطر گشتهاند، پرسید براى چه؟ گفت: به جهت کشته شدن عمّار. معاویه سؤال کرد: کشتن عمّار را چگونه باید توجیه کرد؟ عمرو عاص گفت: مگر نه این است که پیامبر خدا فرمود: «فئه باغیه» عمار را مىکشند. معاویه به او گفت: در گفتارت کم لطفى مىکنى آیا ما او را کشتیم، جز این نیست که چون علىّ بن ابى طالب او را میان تیر و سرنیزههاى ما افکند کشته شد؟
چون این خبر به حضرت على علیهالسلام رسید فرمود:
اگر چنین است پس (پناه به خدا) باید بگویند پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم قاتل حمزه است که او را در میان سرنیزههاى مشرکان انداخت.
بعد امام صادق علیهالسلام سخن خود را چنین ادامه داد: خوشا به حال آنانى که مصداق فرموده پیامبر خدایند، بار علم را دادگران هر نژادى بدوش مىکشند تا تحریف غلوّکنندگان و سرقت باطلگرایان و تأویل نادانان را از آن دور سازند.[19]
.لزوم احترام به قانون.
وقتی حکومت اسلامی شد، احکام حکومت و قوانین آن مانند قوانین شرع واجب خواهد بود. ضمن آنکه قوانین اجتماعی که با اصول دینداری در تضاد نباشد، حتی اگر در حکومت ظالمین و کفار زندگی نماییم قابل احترام است.
.سیره امام خمینی رحمتاللهعلیه.
رفتار و گفتار امام خمینی رحمتاللهعلیه بهعنوان رهبر جهان اسلام و بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی باید برای همه و بهویژه کسانی که تعلق خاطری به این نظام مقدس دارند الگو باشد. به عنوان نمونه چند سرگذشت از ایشان در احترام به مقررات اجتماعی را آوردهایم.
گوشت قربانی شب عاشورا
یکی از خواهران که در پاریس در اقامتگاه امام خدمت نموده است، میگوید:
رعایت حقوق دیگران در زندگی امام برای ما درس است. یادم میآید در نوفل لوشاتو که بودم، عدهای از ایران برای زیارت امام در دهه عاشورا به آنجا آمده بودند. به لحاظ ساده زیستن امام، اطرافیان ایشان نیز سادگی را در زندگی خود رعایت میکردند. برای مثال غذای آنها در نوفل لوشاتو نان و پنیر و گوجه فرنگی و تخم مرغ و گاهی اوقات هم اشکنه بود. برادرانی که آمده بودند، پولی جمع کردند و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای ادای نماز به آنجا میآمدند، ذبح کردند. سپس از مقداری از گوشت آن برای شب عاشورا خوراکی تهیه کردند و مقداری دیگر را هم برای تهیه خوراک امام به منزل ایشان فرستادند... ایشان حتی در مملکت کفر هم حقوق و قوانین اجتماعی آن جامعه را رعایت میکردند... برای مثال قانونی در فرانسه وجود دارد که ذبح هر حیوانی را در خارج از کشتارگاه بهخاطر رعایت مسایل بهداشتی منع میکند. هنگامی که امام از چنین قانونی اطلاع یافتند فرمودند: «چون تخلف از قانون حکومت شده است از این گوشت نمیخورم.»[20]
حتی مرغ هم نکشید
صادق طباطبایی از همراهان امام در نوفل لوشاتو میگوید:
یکبار چند تا از دوستان دو عدد مرغ کشتند و خوراک مرغ درست کردند و وقتی برای امام بردند امام اعتراض کردند و نخوردند. بعداً هم گفتند من راضی نیستم در اینجا کاری خلاف قانون و مقررات فرانسه انجام شود.[21]
قاچاق نیایید
یکی از شاگردان حضرت امام میگوید: من در ایام اقامت امام در نجف اشرف، به دلیل ممنوعالخروج بودنم، بهصورت قاچاق به نجف رفتم و خدمت حضرت امام رسیدم. ظهر بود، در اتاق را باز کردم و سلام کردم. فرمود: علیکمالسّلام. شما هم قاچاق آمدید؟ گفتم: بله. بعد امام فرمود: «دیگر به شکل قاچاق نیایید. هر وقت خواستید بیایید، با گذرنامه باشد» و این اصرار امام برای آن بود که مرا به رعایت قانون وادار سازد.[22]
عبور از خط عابر پیاده
گاهی اوقات رعایت مسائل جزیی برای ما بیاهمیت است و اصلاً به آن فکر نمیکنیم. بهعنوان مثال اگر پل عابر پیاده باشد ولی کمی برای عبور از آن باید وقت بیشتری بگذاریم، ترجیح میدهیم تا از زیر پل عبور کنیم. ولی مقتدای ما برای اینکه از خط عابر پیاده استفاده کند مسیر خود را طولانی میکرد.
آیتالله شهید مصطفی خمینی میفرمود: در شهر همدان، امام هنگام عبور از یکی از خیابانها، مسافت زیادی را طی میکردند تا از تقاطع عابر پیاده عبور کنند. ایشان حتی تا این اندازه نیز قوانین را رعایت میکردند.[23]
قانون کتابخانه
مرحوم حاج سید احمد آقا خمینی رحمتاللهعلیه نقل کردهاند: روزی حضرت امام به من فرمود: کتاب کشفالاسرار مرا از کتابخانه نزدیک جماران، تهیه کن و برایم بیاور. به ایشان گفتم: اگر شما بفرمایید چشم، کتاب را میگیرم و میآورم، اما قانون این کتابخانه این است که کتاب، دست کسی برای بیرون بردن نمیدهد، بلکه کتاب را تنها همانجا باید مطالعه کرد. امام فرمود: پس اگر قانونش این است، شما نمیخواهد از آنجا کتاب بیاورید. به این ترتیب، من کتاب کشفالاسرار را از جای دیگری تهیه کردم و به ایشان دادم.[24]
توجه بفرمایید که این موضوع در زمانی بود که امام به عنوان رهبر ملت ایران در راس قدرت بودند و کتاب هم تالیف خود ایشان بود.
.استفتاء مقررات.
در این قسمت فقط نظر مقام معظم رهبری را درج مینماییم ولی با بررسی که انجام دادیم، همهی مراجع تقلید بر روی این نکته اتفاق نظر دارند که تخلف از مقررات جمهوری اسلامی جایز نیست. و یکی از این مقررات، مسائل مربوط به راهنمایی و رانندگی است.
ج: مخالفت با قوانین و مقررات و دستورات دولت اسلامى که بهطور مستقیم توسط مجلس شوراى اسلامى وضع شده و مورد تأیید شوراى نگهبان قرار گرفتهاند و یا با استناد به اجازه قانونى نهادهاى مربوطه وضع شدهاند، براى هیچکس جایز نیست و در صورت تحقّق مخالفت توسط فردى در این خصوص، بر دیگران تذکر و راهنمایى و نهى از منکر لازم است (البته با وجود شرایط نهى از منکر).
ج: کسى حق عمل نکردن به قوانین و مقررات حاکم بر ادارههاى دولتى و عمل بر خلاف آنها را ندارد و هیچ مسئولى نمىتواند از کارمند تقاضاى انجام کارى خلاف قانون را بنماید و نظر مسئول اداره در این رابطه اثرى ندارد.
س 1994: شوهرم که در حساب بانکىاش مقدارى پول وجود دارد، فوت نموده است و بانک هم بعد از آگاه شدن از وفات او حساب بانکى او را بسته است و ازطرفى هم شهردارى اعلام کرده که وى باید عوارض محل تجارى خود را در برابر صدور پروانه ساختمانسازى و غیره بپردازد و در صورت عدم پرداخت مبادرت به بستن آن اماکن خواهد کرد و همه فرزندان ما هم صغیر هستند و قدرت پرداخت آن عوارض را نداریم، آیا پرداخت مالیاتها و عوارض مزبور بر ما واجب است؟
ج: عوارض شهردارى و مالیاتهاى رسمى باید طبق مقررات دولت پرداخت شوند، در نتیجه اگر این عوارض و مالیاتها بر عهده میّت باشد، واجب است قبل از جدا کردن ثلث و تقسیم میراث از اصل ترکه پرداخت شوند و اگر مربوط به ورثه باشد واجب است از اموال آنان پرداخت شوند.
ج: خوددارى کردن از اجراى قوانین دولت جمهورى اسلامى و عدم پرداخت مالیات وعوارض و سایر حقوق قانونى دولت اسلامى براى هیچکس جایز نیست.[25]
مقام معظم رهبری در استفتاء دیگری فرمودهاند:
«مالیاتی که حکومت جمهوری اسلامی بر اساس قوانین و مقررات وضع میکند، ... پرداخت آن بر کسانی که قانون شامل آنان میشود واجب است.»[26]
.توجه توجه.
با توجه به مطالبی که عنوان شد، چند سؤال مطرح مینماییم که البته پاسخ آن کاملاً روشن است.
1ـ آیا وارد شدن به سایتها و وبلاگهایی که بر اساس قوانین جمهوری اسلامی فیلتر شدهاند جایز است؟
2ـ آیا خرید فیلتر شکن برای وارد شدن به این سایتها جایز است؟
3ـ آیا به این بهانه که ما باید در فضای سایبر به شبهات پاسخ دهیم و نباید شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک را در اختیار معاندین بگذاریم، میتوانیم وارد اینگونه شبکههای اجتماعی بشویم؟
4ـ آیا استفاده از ماهواره، حتی بر فرض داشتن برنامههای علمی و مفید!!! حلال است؟
5ـ آیا میتوانیم برای اجرای برنامههای مذهبی بلندگو و طبل و... امثال اینها را در ساعتی که مردم معمولاً استراحت میکنند، طوری بهکار ببریم که مزاحم آنها باشد؟
6ـ آیا ایجاد راهبندان به بهانه دسته عزاداری یا ایستگاه صلواتی جایز است؟
7ـ آیا میتوان از پرداخت مالیات عوارض شهرداری و دیگر نهادهای دولتی، با بهانههای مختلف فرار کرد؟
8ـ آیا جلو انداختن نوبت ما به بهانه کار عامالمنفعه و یا اینکه ما حزبالهی هستیم یا آشنا داریم و... در مراکز مختلف جایز است.
9ـ آیا ما مجاز هستیم در مسیر دیگران مانع ایجاد کنیم؟ مثل: گذاشتن بار، اثاث و... در معبر عمومی، توقف دوبله و تنگ کردن معبر یا در مکان ممنوع، سنگ گذاشتن پشت چرخ وسیله در سراشیبی و سپس رها کردن و رفتن، ریختن زباله و...
10ـ آیا جلوی درب منزل ما در کوچه و خیابان جزو اموال ماست و ما حقی در آن داریم که مثلاً ماشین خود را در آنجا پارک کنیم و دیگران حق توقف در آن را ندارند یا اینکه آنجا جزو مکانهای عمومی است؟
11ـ اگر به جای رفتن از روی پل عابر پیاده یا مکان خطکشی شده از وسط خیابان برویم و یا وقتی چراغ عبور عابر قرمز است، حرکت کنیم و ماشینی ترمز کند، آیا حقالناس به اندازه یک ترمز به گردن ما هست یا خیر؟
و بسیاری از اینگونه سؤالات که پاسخش معلوم است ولی متاسفانه برخی از ما خود را به تجاهل می زنیم.
[1]. ایجاد مزاحمت برای نمازگزاران با صدای موتور بهطور قطع جایز نیست. گذشته از اینکه باید بررسی شود آیا اصلاً بردن موتور به حیاط مسجد جایز است؟ اگر هست تحت چه شرایطی است؟ چه ساعاتی؟ آیا نباید از متولی برای این امر اجازه گرفت؟ آیا امام جماعت مسجد بهعنوان متولی محسوب میگردد؟ اگر شرعاً جایز است آیا عرف نمازگزاران این موضوع را میپذیرد و انجام اینکار از سوی مثلاً بسیجیها ایجاد بدبینی نسبت به بسیج نمیکند؟ آیا...
[2]. در ادامه فتوای معظمله و توضیحات آن ارائه میگردد.
[3]. بعضی از ما فکر میکنیم اگر مسئلهای را ندانیم، عمل نکردن به آن جایز است!!!
[4]. توضیح این مطلب که: گناه صغیره نداریم و بزرگترین گناه آن است که کوچک شمرده شود، و ما نباید به خدا غره شویم؛ در ادامه خواهد آمد.
[5]. این روایت با عنوان "توجیه ممنوع" در ادامه آمده است.
[6]. ابو بصیر گوید: شنیدم امام باقر علیهالسلام میفرمود: از گناهانى که ناچیزش انگارید بپرهیزید زیرا آنها هم بازخواستکنندهاى دارد، شخصى از شما میگوید: «گناه میکنم و آمرزش میخواهم،» و خداى عزّوجل میفرماید: «وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ ـ آنچه را پیش فرستاده و آثارشان را خواهیم نوشت، و همه چیز را در امام مبین (لوح محفوظ یا نامه اعمال) آمار کنیم.»( یس/12) و باز فرماید: «إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ ـ بهراستى که اگر آنها (کردار و گفتار بندگان) بهوزن دانه خردلى بوده و در میان سنگ سخت یا در آسمانها و یا در زمین باشد، خدا آنها را بیاورد، همانا خدا باریکبین و آگاه است.» (لقمان/16) ـ الکافی (ط - الإسلامیة) ج2؛ ص270
[7]. نقطههاى آغاز در اخلاق عملى؛ تألیف حضرت آیتالله محمدرضا مهدوى کنى؛ ص111
[8]. الدعوات (للراوندی) / سلوة الحزین، النص، ص169
[9]. وسائل الشیعة، ج15، ص 312
[10]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2؛ ص270 ـ ترجمه مصطفوى
[11]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص288
[12]. علم اخلاق اسلامى؛ ج4 ص100 (ترجمه جامع السعادات ـ نوشته ملا محمد مهدى نراقى)
[13]. تحف العقول، النص، ص5
[14]. المحاسن، ج1، ص293
[15]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص287
[16]. الأمالی (للمفید)، النص، ص228
[17]. روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج5، ص373 ـ حسین بن على ابوالفتوح رازى، در این تفسیر این روایت را به عنوان شأن نزول آیه 43 سوره نساء ذکر کرده است.
البته این حدیث سند دیگری دارد که از ابنعباس نقل شده است. سید میر حامد حسین هندى نیشابورى در کتاب «عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار ،ج22،ص725» این روایت را با سلسه سند زیر نقل نموده است.
ابن عبد البر القرطبى در «جامع بیان العلم» گفته: قرأت على أبى عبد اللَّه محمّد بن عبد اللَّه أنّ محمّد بن معاویة القرشىّ أخبرهم، قال: حدّثنا إسحاق بن أبى حسان الأنماطى، قال: حدّثنا هشام بن عمّار، قال حدّثنا عبد الحمید، قال: حدّثنا الأوزاعىّ قال: حدّثنا عطاء بن أبى رباح، قال: قال: سمعت ابن عبّاس یخبر...
[18]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج8، ص5
[19]. معانی الأخبار، النص، ص34
[20]. سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(رحمتالله علیه)، ج4، ص57
[21]. پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران
[22]. پا به پای آفتاب، ج4، ص157
[23]. برداشتهایی از سیره امام خمینی ره، منتشر شده توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ ج4، ص291
[24]. برداشتهایی از سیره امام خمینی ره، منتشر شده توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی؛ ج4، ص292
[25]. این چهار سؤال از پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) ـ مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی ـ قسمت استفتاءات به نشانی زیر برداشت شده است.
http://farsi.khamenei.ir/treatise-content?id=175#1994
[26]. توضیحالمسائل مراجع ج2 ص102