بعضی
از مفاهیم با وجود بداهتی که دارند و برای
همگان روشن هستند، اما تعریف کردن آنها و پی به حقیقت آنها بردن، امری است در نهایت سختی و دشواری...
بعضی از مفاهیم با وجود بداهتی که دارند و برای همگان روشن هستند، اما تعریف کردن آنها و پی به حقیقت آنها بردن، امری است در نهایت سختی و دشواری...
نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین سعید حصاری
حقیقت مرگ.
مرگ یکی از روشنترین اموری است که تمامی انسانها در زندگی روزمره خود با آن مواجه هستند و مرگ اطرافیان خویش را به چشم میبینند. باید توجه داشت بعضی از مفاهیم با وجود بداهتی که دارند و برای همگان روشن هستند، اما تعریف کردن آنها و پی به حقیقت آنها بردن، امری است در نهایت سختی و دشواری. بهعنوان مثال یکی از اموری که فلاسفه آنرا از امور بدیهی شمردهاند مفهوم "وجود" است. اما اینکه حقیقت وجود چیست، بحثی است که قرنهاست ذهن حکمای بزرگ را به خود مشغول نموده است. بنابراین موت که مقابل حیات است از اموری است که پی بردن به چیستی و ژرفای آن برای کسی میسر نشده است و هر تعریفی که از آن ارائه شده، تعریف به آثار و عوارض آن است نه تعریف به حقیقت و ذات آن. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام که سرآمد اولیاء الهی است دربارهی مجهول بودن چیستی مرگ چنین فرموده است:
«أَیُّهَا النَّاسُ کُلُّ امْرِئٍ لَاقٍ مَا یَفِرُّ مِنْهُ فِی فِرَارِهِ الْأَجَلُ مَسَاقُ النَّفْسِ وَ الْهَرَبُ مِنْهُ مُوَافَاتُهُ کَمْ أَطْرَدْتُ الْأَیَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَکْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُون ـ اى مردم! هر کس از مرگ بگریزد، به هنگام فرار آن را خواهد دید، اجل سر آمدن زندگى و فرار از مرگ رسیدن به آن است، چه روزگارانى که در پى گشودن راز نهفتهاش بودم اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود، هیهات! که این، علمى پنهان است.»(نهجالبلاغه، خطبه149)
شهید مطهری رحمتاللهعلیه دربارهی حقیقت و ماهیت مرگ چنین فرمودهاند:
«مرگ چیست؟ آیا مرگ نیستى و نابودى و فنا و انهدام است یا تحول و تطور و انتقال از جایى به جایى و از جهانى به جهانى؟ قرآن کریم پاسخ ویژهاى با تعبیر خاصى دربارهی ماهیت مرگ دارد. قرآن در این مورد کلمه «توفّى» را به کار برده و مرگ را توفّى خوانده است. توفّى و استیفاء هر دو از یک مادهاند (وفاء). هرگاه کسى چیزى را به کمال و تمام و بدون کم و کسر دریافت کند و به اصطلاح آن را استیفاء نماید، در زبان عربى کلمه توفّى را به کار مىبرند. "تَوَفَّیْتُ الْمالَ" یعنى تمام مال را بدون کم و کسر دریافت کردم. در چهارده آیه از آیات قرآن کریم این تعبیر در مورد مرگ آمده است. از همهی آنها چنین استنباط مىشود که مرگ از نظر قرآن تحویل گرفتن است؛ یعنى انسان در حین مرگ، به تمام شخصیت و واقعیتش در تحویل مأموران الهى قرار مىگیرد و آنان انسان را دریافت مىکنند. از این تعبیر قرآن مطالب زیر استنباط مىشود:
الف) مرگ نیستى و نابودى و فنا نیست، بلکه انتقال از عالمى به عالم دیگر و از نشئهاى به نشئه دیگر است و حیات انسان به گونهاى دیگر ادامه مىیابد.
ب) آنچه شخصیت واقعى انسان را تشکیل مىدهد و "من" واقعى او محسوب مىشود، بدن و جهازات بدنى و هرچه از توابع بدن بهشمار مىرود نیست، زیرا بدن و جهازات بدنى و توابع آنها به جایى تحویل نمىشوند و در همین جهان تدریجاً منهدم مىگردند. آن چیزى که شخصیت واقعى ما را تشکیل مىدهد و "من" واقعى ما محسوب مىشود، همان است که در قرآن از آن به "نفس" و احیاناً به "روح" تعبیر شده است.
ج) روح یا نفس انسان که ملاک شخصیت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطه جاودانگى اوست، از نظر مقام و مرتبه وجودى در افقى مافوق افق ماده و مادیات قرار گرفته است. با مرگ، روح یا نفس به نشئهاى که از سنخ و نشئه روح است منتقل مىشود و به تعبیر دیگر، هنگام مرگ، آن حقیقت مافوق مادى بازستانده و تحویل گرفته مىشود. قرآن کریم در برخى آیات دیگر که دربارهی خلقت انسان بحث کرده و مربوط به معاد و حیات اخروى نیست، این مطلب را گوشزد کرده که در انسان حقیقتى هست از جنس و سنخ ماوراى جنس آب و گل. درباره آدم اول مىگوید: وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی ـ از روح خود در او دمیدم.(الحجر/29 و ص/72)
مسئلهی روح و نفس و بقاى روح پس از مرگ، از امّهات معارف اسلامى است. نیمى از معارف اصیل غیرقابل انکار اسلامى بر اصالت روح و استقلال آن از بدن و بقاء بعد الموت آن استوار است، همچنان که انسانیت و ارزشهاى واقعى انسانى بر این حقیقت استوار است و بدون آن، همه آنها موهوم محض است. تمام آیاتى که صریحاً زندگىِ بلافاصله پس از مرگ را بیان مىکنند ـ که نمونههایى از آنها را در اینجا مىآوریم ـ دلیل است که قرآن روح را واقعیتى مستقل از بدن و باقى بعد از فناى بدن مىداند.
اکنون سه آیه از چهارده آیهاى که در آنها تعبیر «توفّى» آمده است را مىآوریم.
1ـ « إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیراً ـ همانا کسانى که در حالى که ستمگر بر خود بودند فرشتگان (مأموران خدا) آنان را به تمام و کمال دریافت کردند. فرشتگان به آنها گفتند: در چه وضعى بسر مىبردید؟ آنان گفتند: ما مردمى زبون و زیردست و محکوم محیط بودیم. فرشتگان به آنها گفتند: آیا زمین خدا فراخ نبود که بدانجا کوچ کنید؟ پس جایگاه آنها جهنم است و بد سرانجامى است.»(نساء/97)
در این آیه از مرگ به "توفّى" یعنى تحویل و دریافت تعبیر شده است. این آیه گذشته از اینکه از مرگ با کلمه "توفّى" تعبیر کرده است، رسماً از یک جریان مکالمه و احتجاج میان فرشتگان و انسان در لحظات پس از مرگ سخن مىگوید. بدیهى است که اگر واقعیت انسان باقى نباشد و همه واقعیت انسان لاشه بىحس و بىشعور باشد، مکالمه معنى ندارد.
2ـ «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفی خَلْقٍ جَدیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُون* قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ ـ آنها گفتند: آیا هنگامى که ما (مردیم و) در زمین گم شدیم، آفرینش تازهاى خواهیم یافت؟! ولى آنان لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند (و مىخواهند با انکار معاد، آزادانه به هوسرانى خویش ادامه دهند).* بگو: فرشتهی مرگ که بر شما مأمور شده، (روح) شما را مىگیرد؛ سپس شما را بهسوى پروردگارتان بازمىگردانند.»(سجده/10و11)
در این آیه، قرآن کریم یکى از اشکالات و شبهات منکران را در مورد معاد و حیات اخروى ذکر مىکند و پاسخ مىگوید. شبهه این است که پس از مرگْ هر ذره ما نابود مىشود، به جایى مىرود و اثرى از ما نیست، چگونه ممکن است مورد آفرینش تازهاى قرار گیریم؟ پاسخ قرآن ضمن اشاره به اینکه این شبهات بهانهجویىهایى است که در اثر حالت عناد و انکار ابراز مىدارند، این است که برخلاف ادعاى شما، شما (من واقعى و شخصیت واقعى شما) آن چیزى نیست که شما فکر مىکنید گم مىشود. شما به تمام شخصیت و کل واقعیت در اختیار فرشته خدا قرار مىگیرید. مقصود شبههکنندگان از گم شدن این است که هر ذرهاى از بدن ما به جایى مىافتد و اثرى از آن باقى نمىماند، پس چگونه این بدن ما را بار دیگر زنده مىکنند؟ به عبارت دیگر، سخن شبههکنندگان این است که با متفرق شدن اجزاء بدن، شخصیت واقعى ما نیست و نابود مىشود.
قرآن در اینجا اینگونه پاسخ مىگوید که برخلاف گمان شما شخصیت واقعى شما هیچوقت گم نمىشود تا نیازى به پیدا کردن داشته باشد؛ از اول در اختیار فرشتگان ما قرار مىگیرد. این آیه نیز در کمال صراحت بقاى شخصیت واقعى انسان (بقاى روح) را پس از مرگ، علىرغم فانى شدن اعضاى بدن، ذکر مىکند.
3ـ «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ـ خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد؛ سپس ارواح کسانى که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه مىدارد و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) بازمىگرداند تا سرآمدى معیّن؛ در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که اندیشه مىکنند!»(زمر/42)
این آیه شباهت و سنخیت خواب و مرگ و ضمناً شباهت و سنخیت بیدارى و بعث اخروى را بیان مىکند. خواب، مرگ ضعیف و کوچک است و مرگ، خواب شدید و بزرگ، و در هر دو مرحله، روح و نفس انسان از نشئهاى به نشئه دیگر انتقال مىیابد با این تفاوت که در حین خواب، انسان غالباً توجه ندارد و هنگامى که بیدار مىشود نمىداند که در حقیقت از سفرى بازگشته است، برخلاف حالت مرگ که همه چیز بر او روشن است.
از مجموع این سه آیه کاملاً مىتوان فهمید که ماهیت مرگ از نظر قرآن نیستى و نابودى و تمام شدن نیست، بلکه انتقال از نشئهاى به نشئه دیگر است. ضمناً ماهیت خواب از نظر قرآن نیز روشن شد، و معلوم شد که خواب هرچند از نظر جسمى و ظاهرى تعطیل قواى طبیعت است، ولى از نظر روحى و نفسى نوعى گریز و رجوع به باطن و ملکوت است. مسئله خواب نیز مانند مسئله مرگ از نظر علم از مجهولات است. آنچه علم در این زمینه مىشناسد قسمتى از جریانات جسمانى است که در قلمرو بدن صورت مىگیرد.
پایان مطلب شهیدمطهرى ـ مجموعه آثار، ج2، ص 515 تا 519 (همراه با تغییر و تلخیص)
ماهیت مرگ از دیدگاه روایات.
1) بزرگترین شادمانى یا بزرگترین هلاکت
«سُئِلَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع مَا الْمَوْتُ الَّذِی جَهِلُوهُ قَالَ أَعْظَمُ سُرُورٍ یَرِدُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ نُقِلُوا عَنْ دَارِ النَّکَدِ إِلَى نَعِیمِ الْأَبَدِ وَ أَعْظَمُ ثُبُورٍ یَرِدُ عَلَى الْکَافِرِینَ إِذْ نُقِلُوا عَنْ جَنَّتِهِمْ إِلَى نَارٍ لَا تَبِیدُ وَ لَا تَنْفَد ـ از امام حسن مجتبى علیه السّلام پرسیده شد: مرگ چیست که مردم آن را نمىشناسند؟ فرمود: یا بزرگترین شادمانى است که بر مؤمنین وارد مىآید، زیرا از سراى رنج (دنیا) به نعمتهاى جاودان آخرت منتقل مىگردند، و یا بزرگترین هلاکتى است که بر کافران وارد مىآید. زیرا از بهشت خودشان (دنیا) به عذاب و جهنّمى منتقل مىشوند که نه نابودى دارد و نه پایانى.»(معانیالاخبار، ص288)
2) پل گذر از سختىها
امام حسین علیهالسلام فرمود: «صَبْراً بَنِی الْکِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِکُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِیمِ الدَّائِمَةِ فَأَیُّکُمْ یَکْرَهُ أَنْ یَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْر ـ پایدارى کنید! اى گرامى زادگان، مرگ چیزى نیست جز پلى که شما را از سختى و آسیب مىگذراند، و به بهشت عظیم و نعمتهاى جاودان مىرساند، کدامیک از شما دوست ندارد، که از زندانى به قصر منتقل گردد؟!»(تحفالعقول ص53)
3) در آوردن لباس چرک
«قِیلَ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع مَا الْمَوْتُ قَالَ لِلْمُؤْمِنِ کَنَزْعِ ثِیَابٍ وَسِخَةٍ قَمِلَةٍ وَ فَکِّ قُیُودٍ وَ أَغْلَالٍ ثَقِیلَةٍ وَ الِاسْتِبْدَالِ بِأَفْخَرِ الثِّیَابِ وَ أَطْیَبِهَا رَوَائِحَ وَ أَوْطَإِ الْمَرَاکِبِ وَ آنَسِ الْمَنَازِلِ وَ لِلْکَافِرِ کَخَلْعِ ثِیَابٍ فَاخِرَةٍ وَ النَّقْلِ عَنْ مَنَازِلَ أَنِیسَةٍ وَ الِاسْتِبْدَالِ بِأَوْسَخِ الثِّیَابِ وَ أَخْشَنها وَ أَوْحَشِ الْمَنَازِلِ وَ أَعْظَمِ الْعَذَاب ـ شخصى به علىّ بن الحسین علیهالسّلام عرض کرد: مرگ چیست؟ فرمود: براى مؤمن، مانند از تن در آوردن لباس چرکین و پر از شپش، و رهایى از قیدها و زنجیرهاى گران و ملبس شدن به فاخرترین لباس و (بوئیدن) خوشبوترین بویها، و سوار شدن بر (رامترین) مرکبها و مأوا گرفتن در مأنوسترین منازل، و براى کافران مانند از تن بهدر آوردن لباسهاى فاخر و انتقال از منزلهاى مأنوس و بر تن کردن چرکینترین و زبرترین لباسها، و رفتن به وحشتناکترین منازل، و (چشیدن) سختترین شکنجههاست.»(اعتقاداتالإمامیه "للصدوق" ص53)
4) وسیله خالص نمودن
امام کاظم علیهالسلام فرمودهاند:«إِنَّ الْمَوْتَ هُوَ الْمِصْفَاةُ: یُصَفِّی الْمُؤْمِنِینَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ، فَیَکُونُ آخِرُ أَلَمٍ یُصِیبُهُمْ کَفَّارَةَ آخِرِ وِزْرٍ عَلَیْهِمْ. وَ یُصَفِّی الْکَافِرِینَ مِنْ حَسَنَاتِهِمْ، فَتَکُونُ آخِرُ لَذَّةٍ أَوْ نِعْمَةٍ أَوْ رَحْمَةٍ تَلْحَقُهُمْ هُوَ آخِرُ ثَوَابِ حَسَنَةٍ تَکُونُ لَهُم ـ مرگ وسیله صاف نمودن است، خالص میکند مؤمنان را از گناهان، و آخرین دردی است که میرسد بهایشان و کفاره آخرین وبالی است که بر ایشان بوده و خالص مینماید کافران را از حسنات آنها و میباشد آخرین لذت یا نعمت یا رحمت یا راحتى که میرسد بهآنها و آن آخر ثواب حسنهای است که میباشد براى آنها.»(اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، ج1، ص54)
5) حمام
«حضرت امام علىالنقى علیهالسّلام بر بالین مریضى از اصحاب خود وارد شدند در وقتى که میگریست و جزع از مرگ مینموده، پس آن حضرت فرمود: اى بنده خدا از مرگ میترسى بهعلت اینکه آن را نمیشناسى آیا خود را چنان میبینى که چون چرکین شود جامه تو و کثیف گردد و متاذى شود از شدت کثافت و چرک و بدنت جراحت و جرب شود و بدانى که شستشوى حمام همهی اینها را زائل مینماید، آیا در این صورت نمیخواهى بهحمام روى و اینها را از خود بشوئى. آیا بر تو شاق نیست که بهحمام نروى و اینها بر تو بجا بماند؟ عرض نمود بلى یابن رسولاللَّه (ص) فرمود: پس مرگ همان حمام است و آن آخر فقرهایست که باقى بوده بر تو از صاف نمودن گناهان تو و پاکیزه ساختن تو از بدیهاى تو، پس چون تو وارد شدى بر مرگ و از آن گذشتى نجات یافتى از هر غمى و همى اذیتى و رسیدى بههر شادى و فرحى، در آن حال آن مرد آرام گرفت و نشاط یافت و تن در داد و چشم خود را بر هم نهاد و روانه راه آخرت گردید.»(اعتقادات الإمامیه، ج1، ص56)
توجه: واضح است که هیچ کدام از این تعبیرات و تفسیرات، بیانگر حقیقت و ماهیت مرگ نیست، بلکه این تعابیر برای آن است که مانع از کج فهمی در مورد مرگ شود؛ زیرا برخی مردن را معادل نیستی میدانند. پیشوایان معصوم علیهمالسلام با این تعابیر و تشبیهات در مورد مرگ، این پندار باطل را رد نموده، و مرگ را از پوست به درآمدن و تغییر منزل دادن معرفی فرمودهاند، نه پوسیدن. اما در مورد چگونگی و کیفیت آن، همانگونه که امیرمؤمنان فرمود: «هَیْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُون ـ هیهات! که این، علمى پنهان است»، و خدای متعال آن را از انسان مخفی نموده است.
عمومیت مرگ.
قرآن کریم مرگ را یک قانون کلی و فراگیر الهی میداند و میفرماید:
«کلُّ نَفْسٍ ذَائقَةُ المْوْتِ ـ هر کسى مرگ را مىچشد.»(العمران/185)
در جای دیگر می فرماید:
«أَیْنَمَا تَکُونُوا یُدْرِککُّمُ الْمَوْت وَ لَوْ کُنتُمْ فى بُرُوجٍ مُّشیَّدَةٍ ـ هر جا باشید، مرگ شما را درمىیابد؛ هر چند در برجهاى محکم باشید!»(نساء/87)
«نَحْنُ قَدَّرْنا بَیْنَکُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ ـ ما در میان شما مرگ را مقدّر ساختیم و هرگز کسى بر ما پیشى نمىگیرد!»(واقعه/60)
«قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقیکُمْ ـ بگو: «این مرگى که از آن فرار مىکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد»(جمعه/8)
امیرمؤمنان علی علیهالسلام میفرماید:
«بندگان خدا! شما را سفارش مىکنم به ترس از پروردگارى که بر تن شما جامهها پوشاند، و اسباب زندگیتان را آماده گرداند. پس اگر کسى راهى به زندگانى جاودان مىیافت، و یا توانست پنجه مرگ را برتافت، او سلیمان پسر داود مىبود، که پادشاهى پرى و آدمى وى را مسخّر گردید، یا پیامبرى و منزلت بزرگ که بدو رسید. چون آنچه روزى او بود خورد، و مدّتى را که باید بماند به پایان برد، کمانهاى مرگ تیرهاى نیستى بر او باراند، و خانهها از او تهى ماند. مسکنها خالى گردیدند، و مردمى دیگرشان به ارث بردند ـ و در آن آرمیدند ـ و همانا در روزگاران گذشته براى شما پند است، کجایند عملاقیان و فرزندان عملاقیان؟ کجایند فرعونیان و فرزندان فرعونیان؟کجایند مردمى که در شهرهاى رسّ بودند؟ پیامبران را کشتند، و سنّت فرستادگان خدا را میراندند. و سیرت جباران را زنده کردند. کجایند آنان که با سپاهیان به راه افتادند و هزاران تن را شکست دادند. سپاهها به راه انداختند، و شهرها ساختند.»(نهج البلاغه، خطبه 182)
بنابراین زندگانی جاویدان در این سرا، برای کسی ممکن نیست و اگر خداوند میخواست به کسی زندگانی جاویدان در این دنیا دهد، سزاوار بود به جناب رسول ختمی مرتبت صلیاللهعلیهوآلهوسلم که اشرف خلائق و اکمل آنان است مرحمت میفرمود در حالی که در قرآن خطاب به آن جناب اینگونه میفرماید: «إِنَّک مَیِّتٌ وَ إِنهُم مَّیِّتُونَ ـ تو مىمیرى و آنها نیز خواهند مرد!»(زمر/30)
مراحل مرگ.
1) سکرات
از جمله عقبات و مراحل مرگ، عقبه سکرات موت است. سکرات موت، به سختیهای هنگام جان دادن و بیهوشیها و مستیهای هنگام مرگ گفته میشود.
مرحوم شیخ عباس قمی رحمتاللهعلیه دربارهی سکرات مرگ چنین مینویسد:
مرحله اول مرگ، شدت جان کندن است؛ «وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحید ـ و سرانجام، سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ بهحق فرامىرسد (و به انسان گفته مىشود:) این همان چیزى است که تو از آن مىگریختى!»(ق/19) این مرحلهاى است بسیار دشوار که شدائد و سختیها از هر طرف به محتضر رو مىکند؛ از طرفى شدت مرض و درد و بسته شدن زبان و رفتن قوا از اندام، از طرف دیگر گریستن اهل و عیال و وداع آنها با او و غم یتیمى و بىکس شدن بچههاى خود، از طرف دیگر غم جدا شدن از مال و منزل و املاک و اندوختهها و چیزهاى نفیس خود که عمر عزیز خود را صرف بهدست آوردن آنها کرده و چه بسا که بسیارى از آنها مال مردم بود که با ظلم و غصب، آنها را مالک شده و چهقدر حقوق بر اموال او تعلق گرفته و نداده، حال ملتفت خرابیهاى کار خود شده که کار گذشته و راه اصلاح آنها بسته شده.
امیرالمومنین علیهالسلام در این خصوص فرموده است: «به یاد ثروتهایى که جمع کرده مىافتد، همان ثروتهایى که در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایى از آنها فرا رسیده، و براى وارثان باقى مانده است تا از آن بهرمند گردند، و روزگار خود گذرانند. راحتى و خوشى آن براى دیگرى و کیفر آن بر دوش اوست.»(نهجالبلاغه خطبه109)
و از طرفى ترس ورود به جائى که غیر از این دنیا است و چشمش چیزهایى را مىبیند که پیش از این نمىدید « فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ ـ و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملاً تیزبین است!»(حدید/22)
حضرت رسول و اهل بیت او و ملائکه رحمت و ملائکه غضب را حاضر مى بیند تا دربارهی او چه حکم شود و چه سفارشى نمایند، و از طرف دیگر، شیطان و یارانش براى آنکه او را به شک اندازند جمع شدهاند و مىخواهند کارى کنند که بىایمان از دنیا برود، و از طرفى وحشت از آمدن ملکالموت دارد که آیا به چه هیئت خواهد بود، و به چه نحو جان او را خواهد گرفت.
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: « فَاجْتَمَعَتْ عَلَیْهِ سَکَرَاتُ الْمَوْتِ فَغَیْرُ مَوْصُوفٍ مَا نَزَلَ بِه ـ آنچه بر آنان فرود میآید وصف ناشدنی میباشد، تلخی و سختی جان دادن و افسوس آنچه از دست آنان میرود، ایشان را فرا میگیرد.»(بحارالانوار ج70 ص109)
شیخ کلینى از حضرت صادق علیهالسلام روایت کرده که امیرالمؤمنین علیهالسلام را درد چشمى عارض شد حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم به عیادت آن حضرت تشریف برد. او را دید که صیحه و فریاد مىکشد، فرمود که آیا این صیحه، جزع و بیتابى است یا از شدت درد است ؟ امیرالمؤمنین علیهالسلام عرض کرد یا رسولالله من هنوز دردى نکشیدهام که سختتر از این درد باشد. فرمود یا على، چون ملکالموت براى گرفتن روح کافر نازل شود سیخى از آتش را با خود بیاورد و با آن سیخ روح او را بیرون کشد پس صیحه کشد! حضرت امیرالمؤمنین چون این را شنید برخاست و نشست و گفت : یا رسولالله دوباره حدیث را بر من بخوان سپس گفت: آیا از امت شما کسى به این نحو قبض روح مىشود؟ فرمود: بلى حاکمى که جور کند و کسى که مال یتیم را به ظلم و ستم بخورد و کسى که شهادت دروغ دهد.»
و اما چیزهایى که سبب آسانى سکرات موت است از جمله:
شیخ صدوق از حضرت صادق علیهالسلام روایت کرده که فرمود: «هر که بخواهد که حقتعالى بر او سکرات مرگ را آسان کند باید صله ارحام و خویشان خود کند، و به پدر و مادر خود نیکى و احسان نماید، پس هر گاه چنین کند خداوند دشواریهاى مرگ را، بر او آسان کند و در حیات خود فقر به او نرسد.»(امالی ص389)
و دیگر از حضرت صادق علیهالسلام مروى است که: «هر کس جامه زمستانى یا تابستانى را بر برادر خود بپوشاند، خداوند او را از جامههاى بهشتى مىپوشاند و سکرات مرگ را بر او آسان مىکند و قبرش را گشاد مىسازد.»(اصول کافی ج2 ص204)
و از حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم منقول است که: «هر که برادر خود را حلوایى بخوراند حق تعالى تلخى مرگ را از او برطرف مىکند.»(بحارالانوار ج63 ص288)
در خصوص چیزهایی که سختیهای مرگ را کاهش میدهد در این کتاب بحث مفصلی شده است که طالبین میتوانند به آن مراجعه نمایند.
پایان قسمت اول سخن شیخ عباس قمی رحمتاللهعلیه ـ کتاب منازلالاخره منزل اول، سفر مرگ
علت سکرات موت نسبت به مومنین
بسیاری از شیعیان با وجود آن که انسانهای خوب و پرهیرکاری هستند، اما تخلفاتی از آنان سرزده و ناخالصیهایی در آنها وجود دارد، که شایسته نیست با این آلودگیها به دیدار پروردگار خود بشتابند. بنابراین برای آنکه کار آنان به قیامت نکشد و نیاز به دخول در نار و دوزخ نباشد، در هنگام مرگ فشارهایی را تحمل مینمایند. البته اگر میزان آلودگیهای آنان زیاد باشد، ممکن است که با سختیهای هنگام جان دادن گوهر وجودشان خالص نشده و نیاز به فشار قبر و عذابهای عالم دوزخ باشد. و اگر شیعهای با همهی این فشارها و عذابها خلوص نیافت و درجه ناخالصی و آلودگی او بالا بود، در نهایت در آتش دوزخ، گداخته میشود تا خالص گردد.
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمودهاند:
«مَا مِنْ شِیعَتِنَا أَحَدٌ یُقَارِفُ أَمْراً نَهَیْنَاهُ عَنْهُ فَیَمُوتُ حَتَّى یُبْتَلَى بِبَلِیَّةٍ تُمَحَّصُ بِهَا ذُنُوبُهُإِمَّا فِی مَالٍ أَوْ وَلَدٍ وَ إِمَّا فِی نَفْسِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ مُحِبُّنَا وَ مَا لَهُ ذَنْبٌ وَ إِنَّهُ لَیَبْقَى عَلَیْهِ شَیْءٌ مِنْ ذُنُوبِهِ فَیُشَدَّدُ عَلَیْهِ عِنْدَ الْمَوْتِ فَیُمَحِّصُ ذُنُوبَه ـ کسى از شیعیان ما نیست که به کارى که از آن بازش داشتهایم نزدیک شود و در حالى جان به جان آفرین مىسپارد که پیش از مرگ به بلیّهاى دچار شده باشد که با گذراندن آن (آزمون و کشیدن آن سختى) از گناهان خویش یکسره پاک شده باشد خواه در مالش یا در جانش یا در فرزندش تا دوستدار ما را (پروردگار را) در حالى ملاقات کند که هیچ گناهش نباشد، و اگر چیزى از گناهان با او مانده باشد مرگش چندان دشوار آید تا (این رنج دم مردن) گناهان او را پاک سازد.»(تحفالعقول 123)
وامام سجاد علیهالسلام فرمودهاند: «أَشَدُّ سَاعَاتِ ابْنِ آدَمَ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ السَّاعَةُ الَّتِی یُعَایِنُ فِیهَا مَلَکَ الْمَوْتِ وَ السَّاعَةُ الَّتِی یَقُومُ فِیهَا مِنْ قَبْرِهِ وَ السَّاعَةُ الَّتِی یَقِفُ فِیهَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَإِمَّا إِلَى الْجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَى النَّارِ ثُمَّ قَالَ إِنْ نَجَوْتَ یَا ابْنَ آدَمَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَکْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ یَا ابْنَ آدَمَ حِینَ تُوضَعُ فِی قَبْرِکَ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَکْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ حِینَ یُحْمَلُ النَّاسُ عَلَى الصِّرَاط فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَکْتَ وَ إِنْ نَجَوْتَ حِینَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ فَأَنْتَ أَنْتَ وَ إِلَّا هَلَکْت ـ سختترین ساعات انسان سه وقت است: هنگامى که ملکالموت را مىبیند و هنگامى که از گور برخیزد و هنگامى که در پیشگاه الهى مىایستد که یا بهشتى شود و یا جهنمى، سپس فرمود: اى آدمیزاده اگر هنگام مرگ نجات یافتى شخصیت خود را احراز کردهاى وگرنه نابود گشتهاى و اگر هنگامى که به خاکت بسپارند نجات یافتى خود را دریافتهاى وگرنه نابود گشتهاى و اگر هنگامى که مردم بر سر پل صراط درگذرند نجات یافتى تو شخصیتى دارى وگرنه نابود گشتهاى و اگر هنگامى که مردم در پیشگاه رب العالمین بپا خیزند نجات یافتى تو را مقامى است وگرنه نابودى.»(خصال ج1، ص119)
حضرت آیتالله مجتبی تهرانی این روایت را چنین معنا فرمودهاند:
«إن نجوت عند الموت، یعنی اگر هنگام مرگ با فشارهای موت و سکرات موت پاک شدی و نجات یافتی، خوشا به حالت. وَ إِنْ نَجَوْتَ یَا ابْنَ آدَمَ حِینَ تُوضَعُ فِی قَبْرِکَ، یعنی اگر هنگام قرار گرفتنت در قبر با فشار قبر و عذابهای آن طاهر شدی، خوشا به حالت و...»
برگرفته از جلسات اخلاقی معظمله، جلسه987)
2) عدیله عندالموت
یکی دیگر از مراحل و عقباتی که در هنگام مرگ برای انسان رخ میدهد، عقبه عدیله هنگام مرگ است. مرحوم حاج شیخ عباس قمی رحمتاللهعلیه در کتاب نفیس منازلالآخره در اینباره چنین فرمودهاند: «عدیله عندالموت یعنى عدول کردن از حق به باطل در وقت مردن و آن چنانست که شیطان نزد محتضر حاضر شود و او را وسوسه کند و به شک اندازد تا او را از ایمان بیرون برد و از این جهت است که در دعاها استعاذه از آن شده و جناب فخرالمحققین فرموده که هر کس بخواهد از آن سالم بماند استحضار کند ادله ایمان و اصول خمسه را با ادله قطعیه و صفاى خاطر، و بسپرد آنرا به حق تعالى که در وقت حضور موت به او رد فرماید به این طریق و بعد از ذکر عقاید حقه بگوید: «اللَّهُمَّ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ إِنِّی أَوْدَعْتُکَ یَقِینِی هَذَا وَ ثَبَاتَ دِینِی وَ أَنْتَ خَیْرُ مُسْتَوْدَعٍ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِ الْوَدَائِعِ فَرُدَّهُ عَلَیَ وَقْتَ حُضُورِ مَوْتِی» پس بر حسب فرمایش آن بزرگوار خواندن دعاى عدیله معروف و استحضار معنى آن در خاطر براى سلامت جستن از خطر عدیله عندالموت نافع است.
و شیخ طوسى رحمتاللهعلیه از محمدبنسلیمان دیلمى روایت کرده است که به خدمت حضرت صادق صلیاللهعلیهوآلهوسلم عرض کردم که شیعیان شما مىگویند که: ایمان بر دو قسم است: یکى مستقر و ثابت و دیگر آنکه به امانت سپرده شده است و زایل مىگردد، پس مرا دعائى بیاموز که هر گاه آنرا بخوانم ایمانم کامل گردد و زایل نشود. فرمود که بعد از هر نماز بگو: «رَضِیتُ بِاللَّهِ رَبّاً وَ بِمُحَمَّدٍ نَبِیّاً وَ بِالْإِسْلَامِ دِیناً وَ بِالْقُرْآنِ کِتَاباً وَ بِالْکَعْبَةِ قِبْلَةً وَ بِعَلِیٍّ وَلِیّاً وَ إِمَاماً وَ بِالْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ اللَّهُمَّ إِنِّی رَضِیتُ بِهِمْ أَئِمَّةً فَارْضَنِی لَهُمْ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
و از چیزهایى که براى این عقبه سودمند است مواظبت به اوقات نمازهاى واجب است.
و در حدیثى است که در مشرق و مغرب عالم اهل بیتى نیست مگر آنکه ملکالموت در هر شبانهروز در اوقات نماز پنج مرتبه به ایشان نظر مىکند پس هر گاه کسى را که مىخواهد قبض روح کند از کسانى باشد که مواظب اوقات نماز است پس ملکالموت به او شهادتین را تلقین کند و شیطان را از او دور سازد.
حقیر گوید: که براى عاقبت بهخیر شدن و از شقاوت به سعادت رسیدن خواندن دعاى یازدهم صحیفه کامله: یا من ذکره شرف للذاکرین تا آخر، و خواندن دعاى تمجید که در کافى و غیره نقل شده سودمند است و حقیر در کتاب باقیاتالصالحات ساعات آن را نقل کردهام، و همینطور خواندن نمازى که در یکشنبه ذىالقعده وارد شده، و مداومت به این ذکر شریف خوب است: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ ـ پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهاى»(العمران/8) و تسبیح حضرت زهرا سلاماللهعلیها را ادامه دهد و انگشتر عقیق در دست کند بهویژه اگر بر آن نقش «محمد نبى الله و على ولى الله» باشد، و خواندن سوره قد افلحالمؤمنون در هر جمعه، و خواندن هفت مرتبه بعد از نماز صبح و نماز مغرب: بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم، و آنکه در شب بیستودوم رجب هشت رکعت نماز گزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و قل یا ایهاالکافرون هفت مرتبه بخواند و بعد از فراغ ده مرتبه صلوات بفرستد و ده مرتبه استغفار کند.»
پایان قسمت دوم سخن شیخ عباس قمی رحمتاللهعلیه ـ کتاب منازلالاخره منزل اول، سفر مرگ
در سفر آخرت مراحل و منازل دیگری نیز وجود دارد، که در همان کتاب به آن پرداخته شده ولی موضوع این مقاله مرگ بود نه آخرت؛ به همین دلیل به همین دو مرحله اکتفا نمودیم.
آماده شدن برای مرگ.
هنگامی که انسان با شدائد و گرفتاریها، به خصوص به طور ناگهانی مواجه میشود، اگر آمادگی نداشته باشد، بیشترین فشار و درد و رنج را متحمل میشود. ولی اگر قبل از وقوع شدائد خود را برای برخورد با آنها آماده کند، کمترین رنج و درد و فشار و ضرر را متحمل میگردد. سختیها و فشارهای شدید هنگام مرگ و بعد از آن، نیز با کسب آمادگی تا حد بسیار زیادی قابل برطرف شدن میباشند. بلکه با آمادگی کامل، نجات کامل از آن شدائد حاصل شده و بلکه مرگ، آغاز راحتی و آسایش او میگردد. لذا منجیان بشر علیهمالسلام انسانها را به کسب آمادگی برای مرگ دعوت نمودهاند که توجه شما را به چند روایت در اینباره جلب مینماییم:
1ـ امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند: «اسْتَعِدُّوا لِلْمَوْتِ فَقَدْ أَظَلَّکُم ـ برای مرگ آماده شوید که به تحقیق بر شما سایه افکنده است.»(نهجالبلاغه خطبه 64)
2ـ همچنین فرمودهاند: « وَ لَا تَغْفُلُوا عَنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَهُ مِنَ الْأَهْوَالِ فَإِنَّهُ إِذَا هَجَمَ لَمْ تَرَ مِثْلَهُ مِنْ سَکْرَةٍ یَا لَهَا مِنْ سَکْرَةٍ وَ حَسْرَةٍ یَا لَهَا مِنْ حَسْرَةٍ وَ هَمٍّ یَا لَهُ مِنْ هَمٍّ وَ غَمٍّ یَا لَهُ مِنْ غَمٍّ وَ کَرْبٍ فَاسْتَعِدُّوا لَهُ خَیْرَ مُسْتَعَدٍّ ـ و از یاد مرگ و هول و هراسهای بعد از آن غافل نشوید که اگر هجوم آورد، مانند آن در شدت سختی دیده نمیشود. ای وای از شدت و حسرتش، ای وای از حسرت و اندوهش، ای وای از اندوه و ناراحتیش، ای وای از ناراحتی و حزنش که سراسر وجود را فرا میگیرد.»(مجموعه ورام، ج2، ص87)
3ـ و نیز فرمودهاند: «همانا مرگ نابود کننده لذات شما و تلخ کننده شهوات شما و دور کننده اهداف شماست. دیدار کنندهای است که محبوب نیست؛ حریفی است که شکست نمیخورد. طنابهای صیدش به شما بسته شده و شرورش شما را احاطه کرده و تیرهایش شما را هدف گرفته. شما را به شدت میگیرد و آن به آن به شما ظلم میکند و کم است که ضربههایش بر شما کاری نباشد. زود باشد که ابرهای سیاهش و دردهای سوزانش و ظلمانیترین سختیهایش و آن از هوش رفتنهای هنگام جان کندنش و دربرگرفتن دردناکش و تاریکی غلیظ و شدیدش و مذاق سختش، شما را فرا بگیرد. مثل اینکه ناگهان میآید و زمزمههایتان را ساکت و جمعتان را پراکنده و آثار شما را محو مینماید و بر زندگی در دیارتان خط بطلان میکشد و ورثه شما را برمیانگیزاند تا ارثتان را بین خود تقسیم کنند. بین سه دسته: دوستان خاص که نفعی نمیرسانند و نزدیکان غمگین که شرّی را برطرف نمیکنند و کسانی که خوشحالند و جزع و بیتابی نمیکنند. پس بر شما باد به تلاش و کوششی سخت و کسب آمادگی و تحصیل زاد و توشه در دنیایی که محل برگرفتن زاد و توشه است.»(نهجالبلاغه خطبه 230)
4ـ امام زینالعابدین علیهالسلام در مناجات نیمه شبهای خود خطاب به خدای متعال چنین عرضه میداشتند: «إِلَهِی إِنْ ذَکَرْتُ الْمَوْتَ وَ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ وَ الْوُقُوفَ بَیْنَ یَدَیْکَ نَغَّصَنِی مَطْعَمِی وَ مَشْرَبِی وَ أَغَصَّنِی بِرِیقِی وَ أَقْلَقَنِی عَنْ وِسَادِی وَ مَنَعَنِی رُقَادِی وَ کَیْفَ یَنَامُ مَنْ یَخَافُ بَیَاتَ مَلَکِ الْمَوْتِ فِی طَوَارِقِ اللَّیْلِ وَ طَوَارِقِ النَّهَارِ بَلْ کَیْفَ یَنَامُ الْعَاقِلُ وَ مَلَکُ الْمَوْتِ لَا یَنَامُ لَا بِاللَّیْلِ وَ لَا بِالنَّهَارِ وَ یَطْلُبُ قَبْضَ رُوحِهِ بِالْبَیَاتِ أَوْ فِی آنَاءِ السَّاعَاتِ ثُمَّ یَسْجُدُ وَ یُلْصِقُ خَدَّهُ بِالتُّرَابِ وَ هُوَ یَقُولُ أَسْأَلُکَ الرَّوْحَ وَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ وَ الْعَفْوَ عَنِّی حِینَ أَلْقَاکَ ـ ای خدای من، اگر یاد کنم مرگ را و هول و هراس روز قیامت را که به آن آگاهی داده شدهایم و ایستادن در پیشگاهت را، خوردن و آشامیدن را بر من تلخ میگرداند و آب دهانم را گلوگیر میکند و مرا بر بالشم بیقرار میسازد و از خوابیدن منعم میکند و چگونه بخوابد کسی که میترسد ملکالموت در حوادث شب و حوادث روز او را دریابد؟ بلکه چگونه عاقل بخوابد در حالی که ملکالموت نه در شب و نه در روز نمیخوابد و در شب یا هر ساعت دیگر به دنبال قبض روح اوست. سپس سجده نموده و گونهی خود را به خاک چسبانیده و چنین میگفتند: از تو راحتی و آسایش را هنگام مرگ و آمرزش را هنگام ملاقاتت مسئلت میکنم.»(بحارالانوار، ج84، ص237)
5ـ در خصوص چگونگی آماده شدن برای مرگ و سفر آخرت امام حسن عسگری علیهالسلام فرمودهاند:
«قِیلَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام: مَا الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ؟ قَالَ علیهالسلام: أَدَاءُ الْفَرَائِضِ وَ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ الِاشْتِمَالُ عَلَى الْمَکَارِمِ ثُمَّ لَا یُبَالِی أَ وَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أَمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَیْهِ ـ به امیرالمؤمنین گفته شد: آمادگی برای مرگ به چیست؟ فرمودند: انجام واجبات و اجتناب از محرمات و کسب فضائل اخلاقی؛ چنین شخصی باکی از مرگ ندارد. چه به سوی مرگ برود و چه مرگ به سوی او بیاید، برایش فرقی نمیکند.» (مستدرکالوسائل، ج2، ص100)
مطلب مرتبت: یاد مرگ