بررسی
ارتباط قتل پسر شش ساله
با ظهور امام عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف
پس از شهادت پسر بچه شش ساله توسط یک وهابی در مدینه، روایتی از ترجمه اصول کافی کمرهای (ج2، ص/567) در فضای مجازی نقل شده است که برخی آن را به این بچه تطابق دادهاند.
متن ترجمه این است:
امام صادق علیهالسلام فرمود: اى زراره به ناچار باید در مدینه پسر بچهاى کشته شود،
گفتم: قربانت، همان نیست که قشون سفیانى او را بکشند؟
فرمود: نه، ولى قشون آل بنى فلان او را بکشند، بیاید تا در مدینه در آید و آن پسر بچه را بگیرد و بکشد، چون از راه خود سرى و عدوان و ستم او را بکشد دیگر مهلتشان به سر آید، در این هنگام توقع فرج داشته باش ان شاء الله.
در حالی که:
عبارت عربی موضوع مورد نظر این است:
لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِینَةِ
در قاموس قرآن، ج5، ص/ 119 درباره کلمه غلام آمده است:
غلام: جوانیکه تازه سبیلش روئیده.
در مفردات و قاموس و اقرب گفته:
«الْغُلَامُ: الطَّارِدُ الشَّارب» یعنى موى پشت لب بالایش روئیده
در مجمع آن را جوان فرموده است در قاموس و اقرب معنى آن را پیر نیز گفتهاند که در اینصورت از اضداد است و نیز با «او» تردید گفتهاند: غلام از حین ولادت است تا جوانى.
ناگفته نماند: نگارنده معنى اول را که «جوان» باشد بهتر میدانم به قرینه این که غلم و اغتلام چنانکه اهل لغت گفتهاند به معنى هیجان شهوت نکاح است.
در مجمع فرموده: غلمه و اغتلام شدت طلب نکاح است و جوان را از آن غلام گفتهاند که او در حال طلب نکاح است.
در این صورت در آیاتی که «غلام» بر بچه اطلاق شده به اعتبار «ما یؤل الیه» است مثل:
قالَ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِیَ الْکِبَرُ ... آل عمران/40.
گفت پروردگارا از کجا مرا پسرى خواهید بود حال آنکه پیر شدهام.
آیه درباره حضرت زکریّا است که از خدا فرزندى خواست و ملائکه به او بشارت یحیى را دادند و چون یحیى بنا بود بزرگ و جوان بشود به همین دلیل به لفظ «غلام» تعبیر آورده شده و گرنه لازم بود «ولد» گفته شود.
همچنین دربارهی حضرت مریم آمده که گفت: أَنَّى یَکُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ (مریم/20)
از کجا مرا پسرى خواهد بود با آنکه بشرى به من دست نزده است.
در آیه دیگر لفظ «ولد» آمده:
قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ (آل عمران/47)
ولى در آیه: فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى دَلْوَهُ قالَ یا بُشْرى هذا غُلامٌ (یوسف/19)
مراد جوان است.
همچنین در آیه: فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا لَقِیا غُلاماً فَقَتَلَهُ کهف/74. (على الظاهر).
غلمان: جمع غلام است
وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْمانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ (طور/24)
و جوانانى که چون مروارید نهفتهاند پیرامونشان بگردند..
مراد از غلمان خدمتکاران بهشتى است چنانکه در آیه دیگر فرموده
وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ إِذا رَأَیْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤاً مَنْثُوراً (انسان/19)
پسران (خادمان) مخلّد پیرامونشان بگردند چون آنها را به بینى گمان کنى از کثرت زیبائى و صفایشان مروارید پراکندهاند.
از این رو در ترجمه مصطفوی از اصول کافی (ج2 ص125) متنی متفاوت از ترجمه کمرهای آمده است:
اى زراره! به ناچار جوانى در مدینه کشته مىشود،
عرض کردم: قربانت، مگر لشکر سفیانى او را نمیکشند؟
فرمود: نه، بلکه او را لشکر آل بنى فلان بکشند، آن لشکر مىآید تا وارد مدینه مىشود و آن جوان را میگیرد و میکشد، پس چون او را از روى سرکشى و جور و ستم بکشند، مهلتشان به سر آید، در آن هنگام امید فرج داشته باش انشاءاللَّه
(مقصود از این جوان گویا همان نفس زکیه است.که در علائم ظهور روایت شده است).
متن کامل روایت به همراه ترجمه:
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ عَنْ زُرَارَةَ
قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ
قَالَ قُلْتُ
وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ
ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَةَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَةُ
قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْءٍ أَعْمَلُ
قَالَ یَا زُرَارَةُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ
اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی
ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَةُ لَا بُدَّ مِنْ قَتْلِ غُلَامٍ بِالْمَدِینَةِ
قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَ لَیْسَ یَقْتُلُهُ جَیْشُ السُّفْیَانِیِّ
قَالَ لَا وَ لَکِنْ یَقْتُلُهُ جَیْشُ آلِ بَنِی فُلَانٍ یَجِیءُ حَتَّى یَدْخُلَ الْمَدِینَةَ فَیَأْخُذُ الْغُلَامَ فَیَقْتُلُهُ فَإِذَا قَتَلَهُ بَغْیاً وَ عُدْوَاناً وَ ظُلْماً لَا یُمْهَلُونَ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَوَقُّعُ الْفَرَجِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.
الکافی (ط - الإسلامیة)، ج1، ص337
ترجمه:
زراره گوید: از امام صادق علیهالسلام شنیدم که مىفرمود: براى آن پسر بچه، پیش از قیام و ظهورش غیبتى بایست،
گوید: گفتم: چرا؟
فرمود: بیم دارد، و به شکم خود اشاره کرد،
سپس فرمود: اى زراره او است که انتظارش را باید کشید، او است که در ولادتش تردید شود، برخى گویند پدرش بىجانشین مرد، برخى گویند در شکم مادر بود که پدرش مرد، برخى گویند دو سال پیش از مرگ پدر به دنیا آمد، او است منتظر، جز این که خدا عز و جل دوست دارد شیعه را بیازماید، در این جا است اى زراره که باطل خواهان به شک اندر شوند،
گوید: گفتم: قربانت، اگر به این دوره رسیدم چه باید کرد؟
فرمود: اى زراره وقتى به این دوره رسیدى، این دعا را بخوان:
«بار خدایا خودت را به من بشناسان زیرا تو اگر خود را به من نشناسانى، من رسولت را نشناسم، بار خدایا رسول خود را به من بشناسان زیرا اگر تو رسول خود را به من نشناسانى حجت تو را نشناسم، بار خدایا حجت خود را به من بشناسان زیرا اگر تو حجت خود را به من نشناسانى از دینم به در شوم و گمراه گردم».
سپس فرمود: اى زراره به ناچار باید در مدینه پسر بچهاى کشته شود،
گفتم: قربانت، همان نیست که قشون سفیانى او را بکشند؟
فرمود: نه، ولى قشون آل بنى فلان او را بکشند، بیاید تا در مدینه در آید و آن پسر بچه را بگیرد و بکشد، چون از راه خود سرى و عدوان و ستم او را بکشد دیگر مهلتشان به سر آید، در این هنگام توقع فرج داشته باش انشاءالله.