غفلت ـ 6
توضیحی دوباره درباره چیستی غفلت ـ فراموشی یاد خدا
1) فَإِذَا رَکِبُواْ فىِ الْفُلْکِ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلىَ الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ ـ هنگامى که بر سوار بر کشتى شوند، خدا را با اخلاص مىخوانند (و غیر او را فراموش مىکنند) امّا هنگامى که خدا آنان را به خشکى رساند و نجات داد، باز مشرک مىشوند! (عنکبوت65)
2) وَ إِذَا مَسَّ الْانسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائمًا فَلَمَّا کَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ کَأَن لَّمْ یَدْعُنَا إِلىَ ضُرٍّ مَّسَّهُ کَذَالِکَ زُیِّنَ لِلْمُسْرِفِینَ مَا کاَنُواْ یَعْمَلُون َـ و هنگامى که ضررى به انسان برسد، در حالى که به پهلو خوابیده یا نشسته و یا ایستاده است، ما را مىخواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختیم، چنان به راه خود مىرود که گویى هرگز ما را براى گرفتارى که به وى رسیده بود، نخوانده است! این گونه براى اسرافکاران، عملکردشان زیبا جلوه مىکند. (یونس 12)
3) و باز در سوره یونس میفرماید:
وَ إِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّکْرٌ فىِ ءَایَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَکْرًا إِنَّ رُسُلَنَا یَکْتُبُونَ مَا تَمْکُرُونَ(21)
هُوَ الَّذِى یُسَیِّرُکمُ فىِ الْبَّرِ وَ الْبَحْرِ حَتىَّ إِذَا کُنتُمْ فىِ الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِم بِرِیحٍ طَیِّبَةٍ وَ فَرِحُواْ بِهَا جَاءَتْهَا رِیحٌ عَاصِفٌ وَ جَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِن کلُ مَکاَنٍ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِیطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ لَئنِ أَنجَیْتَنَا مِنْ هَاذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرِینَ(22)
فَلَمَّا أَنجَئهُمْ إِذَا هُمْ یَبْغُونَ فىِ الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقّ یَأَیُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْیُکُمْ عَلىَ أَنفُسِکُم مَّتَاعَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا ثُمَّ إِلَیْنَا مَرْجِعُکُمْ فَنُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(23)
و هرگاه پس از رنجى که به مردم رسیده، (طعم) رحمت و لطفى به آنان بچشانیم، (به جاى سپاس،) در آیات ما مکر و حیله مىکنند. بگو: تدبیر الهى سریعتر و نافذتر است.21*
او کسى است که شما را در خشکى و دریا سیر مىدهد، تا آن گاه که در کشتى باشید و بادى موافق، کشتىها را به جریان در آورد و بدین وسیله خوشحال شوند، ناگهان تندبادى آید و موج از هر سو سراغشان آید و گمان برند که در محاصرهى بلا گرفتارند، (در این هنگام) خداوند را با اخلاص عقیده مىخوانند (و مىگویند:) اگر ما را از این خطر نجات دهى، قطعاً از شاکران خواهیم بود.22*
پس چون خداوند نجاتشان داد، در آن هنگام در زمین به ناحقّ سرکشى مىکنند. اى مردم! همانا سرکشى شما فقط به زیانِ خودتان است. کامیابى زندگى دنیا (چند روزى بیش نیست)، سپس بازگشت شما به سوى ماست که شما را به عملکردتان آگاه خواهیم ساخت (و کیفر ستمهایتان را خواهیم داد).23
عوامل غفلت
در آیات و روایات به مسائلی به عنوان عوامل ایجاد غفلت اشاره شده است که بعضی از آنها زیر مجموعه بعضی دیگر است. اما در اینجا ما فارغ از این موضوع، آنچه از این کلامهای نورانی به دست آوردهایم به صورت فهرستوار نقل مینماییم.
1) توجه به ظواهر دنیا
خداوند در آیات ابتدایی سوره روم بعد از اینکه وعده پیروزی رومیان بر ایرانیان را میدهد، میفرماید:
وَعْدَ اللَّهِ لَا یُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَ لَاکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون
« این وعدهاى است که خدا کرده و خداوند هرگز از وعدهاش تخلّف نمىکند ولى بیشتر مردم نمىدانند!»(روم/6)
سپس دلیل این نادانی و بی توجهی مردم را غفلت آنان بیان میکند:
« یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ
آنها فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند! »(روم/7)
«با تکرار ضمیر" هُمْ" به این حقیقت اشاره مىکند که علت این غفلت و بیخبرى خود آنها هستند، درست مثل اینکه کسى به ما بگوید: مرا از این امر تو غافل کردى، و در جواب بگوییم: تو خودت غافل شدى، یعنى سبب غفلت خودت بودى.» ( تفسیرنمونه ج16 ص365)
« بینش یک انسان مؤمن و الهى با یک فرد مادى یا مشرک تفاوت بسیار دارد. اولى طبق عقیده توحیدى جهان را مخلوق خداوند حکیم و آگاهى مىداند که تمام افعالش روى حساب و برنامه است. این بینش توحیدى به او مىگوید: از کنار هیچ حادثه و هیچ موضوعى ساده نگذر زیرا ممکن است سادهترین مسائل پیچیدهترین آنها باشد. در حالى که یک فرد مادى و بىایمان دنیا را مجموعهاى از حوادث کور و کر و بىهدف مىشمرد، و جز به ظاهر آن نمىاندیشد. اصلاً براى آن باطن و عمقى قائل نیست و این اختلاف دیدها در تمام زندگى آنها اثر مىگذارد: آن" ظاهربین" انفاق را سبب خسران و زیان مىشمرد، در حالى که این" موحد" تجارتى پر سود مىداند. آن یکى رباخوارى را مایهی افزایش درآمد، و این یکى مایهی وبال و بدبختى و زیان. آن یکى جهاد را مایه دردسر و شهادت را به معنى نابودى و این یکى جهاد را رمز سربلندى و شهادت را حیات جاویدان مىشمرد.» (نمونه ج16 ص367)