مبحث هیأت متوسلین به جواد الائمه علیهالسلام
غفلت ـ 20
عوامل غفلت
9ـ کبر
الف) «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ ـ
به زودى کسانى را که در روى زمین بهناحق تکبّر مىورزند، از (ایمان به) آیات خود، منصرف مىسازم! آنها چنانند که اگر هر آیه و نشانهاى را ببینند، به آن ایمان نمىآورند اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمىکنند و اگر طریق گمراهى را ببینند، آن را راه خود انتخاب مىکنند! (همهی اینها) بهخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن غافل بودند!» (اعراف/146)
«استمرار غفلت و تکذیب آیات الهى، موجب تکبّر و انحراف در دیدگاه و انتخاب است.»
( تفسیر نور ج4 ص178)
«بحثى که در آیه آمده است در حقیقت یک نوع نتیجهگیرى در زمینه سرنوشت فرعون و فرعونیان و سرکشان بنىاسرائیل است که در آیات قبل از این آیه آمده است. خداوند در این آیات این حقیقت را بیان مىکند که اگر فرعونیان و یا سرکشان بنىاسرائیل با مشاهده آن همه معجزات و شنیدن آن همه آیات الهى به راه نیامدند بهخاطر آن است که ما افراد متکبر و خودخواه را که در برابر حق جبههگیرى مىکنند ـ به جرم اعمالشان ـ از قبول حق باز مىداریم و به تعبیر دیگر اصرار و ادامه به سرکشى و تکذیب آیات الهى آن چنان در فکر و روح انسان اثر مىگذارد که به صورت موجودى انعطافناپذیر و غیر قابل نفوذ در برابر حق درمىآید.
سپس به سه قسمت از صفات این گونه افراد "متکبر و سرکش" و چگونگى "سلب توفیق حقپذیرى" از آنها اشاره کرده مىفرماید:
آنها اگر تمام آیات و نشانههاى الهى را ببینند، ایمان نمىآورند! (وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها).
و نیز اگر راه راست و طریق درست را مشاهده کنند، انتخاب نخواهند کرد و به عکس اگر راه منحرف و نادرست را ببینند، راه خود انتخاب مىکنند (وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً).
بعد از ذکر این صفات سهگانه که همگى حکایت از انعطافناپذیریشان در برابر حق مىباشد، اشاره به دلیل آن کرده، مىگوید: اینها همه بهخاطر آن است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلِینَ).
آیه بعد کیفر چنین اشخاصى را بیان کرده مىفرماید: آنها که آیات ما را تکذیب کنند و لقاى رستاخیز را منکر شوند اعمالشان به کلى حبط و نابود مىگردد (و الذین کذبوا بآیاتنا و لقاء الآخرة حبطت اعمالهم.)»
( تفسیرنمونه ج6 ص367)
ب) وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً ـ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بىتکبّر بر زمین راه مىروند؛ و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مىگویند (و با بىاعتنایى و بزرگوارى مىگذرند)؛ (فرقان/63)
نخستین توصیفى که از " عِبادُ الرَّحْمنِ" شده است، نفى کبر و غرور و خودخواهى است که در تمام اعمال انسان و حتى در کیفیت راه رفتن او آشکار مىشود زیرا ملکات اخلاقى همیشه خود را در لابلاى اعمال و گفتار و حرکات انسان نشان مىدهند، تا آنجا که از چگونگى راه رفتن یک انسان مىتوان با دقت و موشکافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق او پىبرد.
آرى آنها متواضعند، و تواضع کلید ایمان است، در حالى که غرور و کبر کلید کفر محسوب مىشود، در زندگى روزمره با چشم خود دیدهایم و در آیات قرآن نیز کرارا خواندهایم که متکبران مغرور حتى حاضر نبودند به سخنان رهبران الهى گوش فرا دهند، حقایق را به باد مسخره مىگرفتند، و دید آنها فراتر از نوک بینى آنها نبود، آیا با این حالت کبر ایمان آوردن امکان پذیر است؟! آرى این مؤمنان بنده خداوند رحمانند، و نخستین نشانه بندگى همان تواضع است. تواضعى که در تمام ذرات وجود آنان نفوذ کرده و حتى در راه رفتن آنها آشکار است.
و اگر مىبینیم یکى از مهمترین دستوراتى که خداوند به پیامبرش مىدهد این است که: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا ـ در روى زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار چرا که نمىتوانى زمین را بشکافى و طول قامتت هرگز به کوهها نمىرسد».( اسراء/37) نیز بهخاطر همین است که روح ایمان تواضع مىباشد.
ج) در حدیث جالبى از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مىخوانیم که روزى از کوچهاى عبور مىکردند جمعى از مردم را در یک نقطه مجتمع دیدند از علت آن سؤال کردند. عرض کردند دیوانهاى است که اعمال جنونآمیز و خندهآورش مردم را متوجه خود ساخته. پیامبر آنها را بهسوى خود فرا خواند و فرمود: «مىخواهید دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم؟»
همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مىدادند:
فرمود: «المتبختر فى مشیه، الناظر فى عطفیه، المحرک جنبیه بمنکبیه الذى لا یرجى خیره و لا یؤمن شر، فذلک المجنون و هذا مبتلى ـ کسى که با تکبر و غرور راه مىرود و پیوسته به دو طرف خود نگاه مىکند، پهلوهاى خود را با شانه خود حرکت مىدهد (غیر از خود را نمىبیند و اندیشهاش از خودش فراتر نمىرود) کسى که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند دیوانه واقعى او است اما این را که دیدید تنها یک بیمار است".
تفسیر نمونه ج15 ص149