خادم الموالی عباس داودی داوودی

 

بدعت های بعد از پیامبر ص

شرح گوشه‌ای از رنج‌های امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مبارزه با بدعت‌های بعد از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم در بیان آن‌حضرت:

سلیم بن قیس هلالى مى‌‌گوید: امیرالمؤمنین علیه‌السّلام خطبه خواند و خدا را سپاس و ستایش نمود، و سپس بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم درود فرستاد و فرمود:

همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروى از هواى نفس و آرزوى طولانى. اما پیروى از هواى نفس از حق باز مى‌‌دارد، و اما آرزوى دراز آخرت را در طاق نسیان مى‌‌نهد. همانا دنیا، پشت کنان، کوچ کرده و مى‌‌رود و آخرت، کوچ کرده و به سوى ما مى‌‌آید، و هر کدام را فرزندانى است، پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید، چه، امروز عمل هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و عمل نیست.

همه‌ی فتنه‌‌ها و آشوب‌‌ها از هواپرستى آغاز مى‌‌شود و از احکام بدعت و خود پرداخته، شروع مى‌‌گردد. در این احکام خود پرداخته با خدا مخالفت مى‌‌شود و مردانى در عهده‌دار شدن آن‌ها، به‌جاى مردانى دیگر مى‌‌نشینند.

اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمى‌‌خورد، و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندى پوشیده نمى‌‌ماند، لیکن مشتى از حق و مشتى از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده، و این‌جاست که شیطان به اطرافیان خود چیره مى‌‌گردد و کسانى رهایى مى‌‌یابند که از طرف خداوند عاقبت نیکى براى آن‌ها رقم خورده باشد.

همانا من از رسول خدا صلّى‌اللَّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیدم که مى‌‌فرمود: «چگونه خواهید بود زمانى که فتنه‌‌اى شما را در برگیرد که در آن کودکان بیش از آن به نظر مى‌‌رسند که هستند [سن و سالشان بیشتر به نظر مى‌‌رسد]، و جوانان به پیرى مى‌‌رسند. مردم به کژراهه مى‌‌روند و آن را چونان سنّت خویش مى‌‌گزینند، و هر گاه بخشى از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته مى‌‌شود سنّت دگرگون شده است، و این در نظر مردم کارى زشت آید و در پى آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بکوبد، چنان که آتش هیزم را مى‌‌کوبد و آسیاب طعمه خود را. آن‌ها دین مى‌‌آموزند اما نه براى خدا، و دانش مى‌‌جویند امّا نه براى عمل؛ و به وسیله‌ی کار آخرت، دنیا را مى‌‌طلبند.»

سپس روى به حاضران کرد در حالى که پیرامون ایشان گروهى بود از اهل بیت و خواص و شیعیانش و فرمود:

... اگر من بخواهم مردم را به ترک این کردارهاى مخالف پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم وادار کنم و آنان را به‌سوى حق بازگردانم و به همان روش که در زمان پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم بود تغییرشان دهم، همه‌ی لشکریانم از پیرامونم پراکنده شوند تا آن‌که من مى‌‌مانم با گروه اندکى از شیعیانم که فضل مرا شناخته‌‌اند و از روى قرآن و سنّت رسول اللَّه صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم مرا واجب‌الطاعه مى‌‌دانند.

... اگر من درباره‌ی مقام ابراهیم فرمانى صادر کنم که آن را به همان جایى برگردانم که پیامبر اکرم در آن‌جایش نهاد

و فدک را به وارثان فاطمه پس دهم

و صاع پیامبر را به میزانى برگردانم که در دوران آن حضرت بود

و زمین‌‌هایى که پیامبر به مردمى واگذارد که حکم ایشان در باره آن‌ها اجرا نشده است و من آن را اجرا کنم

و خانه جعفر را که از او ستاندند و جزء مسجد کردند به وارثان او برگردانم و آن را از مسجد خراب کنم

و احکام و قوانین خلاف حق را که طبق آن‌ها حکم شده به حق برگردانم و آن احکام خلاف را لغو کنم

و زنانى را که زیردست مردانى هستند که به ناحق خود را شوهر آنان مى‌‌دانند، آزاد کنم و آن‌ها را به شوهرهاى شرعى‌‌شان بازگردانم و با آن‌ها بنا به حکم خدا درباره فروج و مقرّرات مقابله کنم

و زن و بچّه بنى‌تغلب را به اسارت گیرم

و آن‌چه از زمین‌‌هاى خیبر تقسیم شده را برگردانم

و دفتر هدایا و حقوق و مستمرى را از میان ببرم

و درآمد اسلامى را مانند پیامبر اکرم میان مسلمانان، برابر و برادروار تقسیم کنم

و بیت‌المال را دست گردان توانگران نسازم‌

و خراج و مالیات از روى مساحت زمین را لغو کنم‌

و امر نکاح را بر پایه برابرى و برادرى مسلمانان استوار کنم‌

و خمس پیامبر را چنان که خداوند سبحان فرو فرستاده و مقرّر داشته اجرا کنم

و مسجد رسول خدا را به همان وضعى برگردانم که بود و هر درى را از آن گشودند ببندم و هر درى را که بستند باز کنم

و مسح وضو را از روى کفش ممنوع کنم

و براى نوشیدن شراب حد اجرا کنم

و فرمان دهم که متعه حج و متعه زنان حلالند

و فرمان ‌‌دهم بر جنازه‌‌ها پنج بار اللَّه اکبر بگویند

و مردم را وادارم تا «بسم‌اللَّه‌الرحمن‌الرحیم» را در حمد و سوره نماز بلند بخوانند

و هر کس را به همراه رسول خدا در مسجدش درآوردند بیرون بیندازم و آن کسى را که از مسجد رسول خدا‌صلّى‌اللَّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم بیرون انداخته‌‌اند وارد آن سازم

و مردم را به حکم قرآن و اجراء طلاق طبق قانون قرآن و موافق سنّت اسلام وادارم

و زکات را از همه گونه‌‌هایش طبق مقررات دریافت ‌‌کنم

و وضو و غسل و نماز را به هنگام و بنا به شریعت و در محل خودش برگردانم

و اهل نجران را به مکان خود بازگردانم

و اسیران فارس و ملّت‌‌هاى دیگر را به مقررات کتاب خدا و سنّت رسولش برگردانم،

در این صورت همه از گرد من پراکنده مى‌‌شدند.

به‌خدا سوگند که من به مردم فرمان دادم در ماه رمضان نماز فریضه را به جماعت بخوانند و به آن‌ها اعلان داشتم که جماعت در نماز نافله، بدعت است و دستور خدا نیست. ولى فریاد گروهى از سربازانم که همراه من با دشمن مى‌‌جنگیدند بلند شد. آن‌ها فریاد مى‌‌زدند که: « اى مسلمانان سنّت عمر دگرگون شد، على ما را از نماز نافله ماه رمضان باز مى‌‌دارد.» و من ترسیدم که مبادا در بخشى از سپاهم جنجالى بپا شود.

من از دست این امّت، از نظر تفرقه‌اندازى و پیروى آن‌ها از پیشوایان گمراهى و از دعوتگران به‌سوى دوزخ چه‌‌ها که نکشیدم!

... خاندان هیچ پیغمبرى از امّت خود آن ندید که ما پس از پیامبر دیدیم، و خداوند علیه کسى که به ما ستم روا داشته یاور ماست و از او کمک مى‌‌خواهیم، و لا حول و لا قوة إلّا باللَّه العلى العظیم.

 

این حدیث را از کتاب بهشت کافى (ترجمه روضه کافى) صفحه92 نقل کردیم.

بعضی از کتب دیگری که این روایت در آن‌ها نقل شده عبارتند از:

1) کتاب سلیم‌بن‌قیس ج‌‌2 ص723

2)  الکافی (ط الإسلامیة)، ج‌‌8 ص63

3) مرآة العقول ج‌‌25 ص137

 

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.