بازگشت به فطرت
بر اساس سخن صریح قرآن فطرت دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگى در درون جان آدمى وجود دارد، و انحرافات یک امر عارضى است:
« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ ـ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده دگرگونى در آفرینش الهى نیست این است آیین استوار ولى اکثر مردم نمىدانند!»(روم/30)
بنا بر این وظیفه پیامبران این است که این امور عارضى را زایل کنند و به فطرت اصلى انسان امکان شکوفایى دهند.
دوام اعتقاد مذهبى و ایمان به خدا در طول تاریخ پرماجراى بشر خود نشانهاى بر فطرى بودن آن است، چرا که اگر عادت بود نه جنبه عمومى و همگانى داشت، و نه دائمى و همیشگى بود، این عمومیت و جاودانگى آن دلیلى است بر اینکه ریشه فطرى دارد.
نکته مهم دیگر این است که نه تنها خداشناسى، بلکه دین و آئین بهطور کلى، و در تمام ابعاد، یک امر فطرى است، و باید هم چنین باشد، زیرا مطالعات توحیدى به ما مىگوید میان دستگاه " تکوین" و " تشریع" هماهنگى لازم است، آنچه در شرع وارد شده حتماً ریشهاى در فطرت دارد و آنچه در تکوین و نهاد آدمى است مکملى براى قوانین شرع خواهد بود.
اما آن دین و آیین فطری هم اسلام است به همین دلیل هم قرآن میفرماید به جز اسلام دین دیگری قابل قبول نیست.
« إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ ـ دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.»(آلعمران/19)
« وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ ـ و هر کس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانکاران است.»(آلعمران/85)
« الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً ـ امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.»(مائده/3)
بشر امروز آنقدر در تباهی و گمراهی غرق شده است که خود را در آستانه نابودی میبیند از اینرو به دنبال دستآویزی برای نجات است. آن دستآویز هم با ندای فطرت بازگشت به معنویات خواهد بود و اگر انسان به فطرت الهی خویش بازگردد دینی به جز اسلام اختیار نمیکند. از اینرو شاهد اقبال روز افزون جوامع بشری به اسلام حقیقی هستیم. اما رو آوردن جامعه بشری به اسلام حقیقی زمینههای ایجاد دولت حق را ایجاد میکند و رشد فکری بشر را به دنبال خواهد داشت. این رشد مانع از رفتن به زیر بار ظلم و جهالت و غرق شدن در شهوات خواهد بود. واضح است که چنین اتفاقی باعث رفع سلطه شیاطین جن و انس بر عالم هستی است، به همین دلیل سران ظلم و جور درصددند تا بهجای معنویت حقیقی، یک دستاویز دروغین را در اختیار بشر قرار دهند. برای این امر باید دین حقیقی زشت جلوه کند تا رغبت جوامع انسانی به آن کم شود و یا حتی از بین برود.
استکبار جهانی در پی آن است که با ایجاد جو اسلامهراسی از یکسو و قداست زدایی از امور مذهبی از سوی دیگر، به این هدف شوم خود برسد.
یکی از دلایل اهانت گاه و بیگاه رسانههای صهیونیستی به مقدسات جوامع و بهویژه اسلام و بالاخص شخص پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم هم همان قداست زدایی است.
البته دلیل دیگر آن هم بغض نسبت به خوبیهاست:
« قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ ـ دشمنى از دهانشان آشکار شده»(آلعمران/118)
زیرا نقشههای آنان با شکست روبرو میشود:
« وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ » (آلعمران/54)
به همین دلیل در یک برنامهریزی (به نظر خودشان دقیق و حساب شده) اختلاف افکنی در جهان اسلام، تزریق خرافات به دین اصیل، ایجاد جو خشونت و وحشیگری توسط مدعیان دینمداری و ایجاد مذاهب و دینهای جدید و پای بندی به خرافات قدیمی را در دستور کار خود قرار داده است. کمی تأمل در فضای رسانهای استکبار و اقدامات عملی آنها در سطح جهان (نه فقط جهان اسلام) رد پای این اقدامات را بر هر صاحب اندیشهای آشکار میسازد.