با ارزشتر از آزادی؟!
شهید مطهرى تعبیرى دارد در کتابهایش که آیتالله مصباح در بحثهاى راجع به فلسفه حق و اخلاق، آنرا به زیبایى پرورانده و منطقى آنرا پیش بردهاند و آن یک نوع مچگیرى تئوریک است.
حرف ایشان این است که چرا غرب ، در حوزه منافع مادى، الزام را جائز میداند؟
بهعنوان مثال میگویند بهداشت اجبارى، ویروس سارس یا ایدز میآید، آزادى و اختیار فردى و حقوق بشر و دلم می خواهد و دلم نمیخواهد و از این حرفها نداریم، باید واکسینه بشوى، باید قرنطینه بشوى، به فلان کشور حق سفر ندارى و...
سربازى را اجبارى میکنند، براى اینکه امنیت مادى برایشان محترم است، آزادى افراد را سلب میکنند و به او میگویند باید چندسال اجبارى بروى، هرچهقدر هم بگویى که من آمادگى ندارم و کف پایم صاف است، فایده ندارد.
بحث امنیت اجتماعى و سود محسوس مادى است براى همین آزادى و اندیویجوالیسم و مدارا و تسامح و تساهل نداریم!
آموزش اجبارى! باید بچههایتان بگذارید درس بخوانند...
تا اینجایش را همه میفهمند که یک ارزشهایى وجود داردکه بالاتر از آزادى است و همه دنیا اینرا قبول دارند. براى همین است که میگویند ارزش امنیت از آزادى بالاتر است. براى همین باید بروى سربازى، ارزش سلامتى از آزادى بیشتر است، براى همین باید این واکسن را بزنى. مگر این الزامها و قوانین معنىاش این نیست که یک چیزهایى ارزشاش از آزادى بیشتر است؟
اما تا نوبت به مفاهیم ارزشى و مباحث اخلاقى میرسد، یک مرتبه همه آزادیخواه میشوند و میگویند به چه حقى آزادى انسانها را محدود میکنید؟!
آزادى عقیده را چرا محدود میکنید؟! آزادى بیان را چرا محدود میکنید؟!
وقتى نوبت بهداشت و امنیت و آموزش است، شدیدترین دیکتاتورىها موجه است؟
ما اشکالى هم به آن نداریم، باید هم اینطور باشد اما چرا وقتى نوبت به اخلاق و دین و توحید میرسد، یکمرتبه آزادى ارزش و اعتبار پیدا میکند!؟
استاد رحیم پور ازغدی " آزادى براى آزادى؟" سال١٣٨٣