آخرین بُت
گاهی اوقات فکر میکنیم چون کارهای خوبی انجام میدهیم آدم خوبی هستیم و از دیگران بهتریم.
گاهی اوقات فکر میکنیم چون کارهای خوبی انجام میدهیم آدم خوبی هستیم و از دیگران بهتریم. از این رو از خدا هم برای خوب بودنمان طلبکار میشویم.
این یکی از بزرگترین گناهان کبیره به نام «عُجب» است که مربوط به قلب میشود و ممکن است هیچ اثر ظاهری و عملی هم نداشته باشد.
در این خصوص در کتب اخلاقی به تفضیل مطالبی نگاشته شده است.
اما مشکل بزرگتر این است که برخی از ما با وجود علم به این موضوع باز هم خود را مبرا از همین گناه دانسته و در غفلت خود بتپرستی میکنیم.
بهانه نوشتن این مطلب این بود که برای خرید یک لیوان به مغازهای رفتم،
فروشنده بعد از فروش لیوان گفت:
نمیدانم این شعر از کیست، ولی بسیار زیبا است، این را از من به یادگار داشته باش.
وقتی شعر را خواند انگار که زبان حال من بود. با این که این شعر را در گذشته خوانده بودم، ولی همان غفلت دلم را فراگرفته و شعر و موضوع را فراموش کرده بودم. از فروشنده خواستم شعر را بخواند تا ضبط کنم و بعد اصل آن را پیدا نموده و منتشر کنم تا همگان بهرهمند شوند. (صوت ایشان)
شعری که ایشان خواند شعر اول است، اما شعرهای بعدی هم در همان موضوع است.
تا یک سر مویی از تو هستی باقی است
اندیشهی کار بتپرستی باقی است
گفتی بت پندار شکستم، رستم
آن بت که ز پندار شکستی، باقی است
سعدی ـ مواعظ
سعدیا چون بت شکستی خود مباش
خودپرستی کمتر از اصنام نیست
سعدی ـ مواعظ
تا با تو، ز هستی تو، هستی باقی است
ایمن منشین که بتپرستی باقی است
گیرم بت پندار شکستی آخر
آن بت که ز پندار برستی، باقی است
مولوی ـ دیوان شمس
گر به خود دعوی هستی میکنی
آشکارا بتپرستی میکنی
قاسم انوار ـ انیسالعارفین