سبک زندگی
قسمت اول ـ اصول و مبانی
نوید جانباز
مقدمه
واژه سبک زندگی به منظور توصیف روش زندگی انسان استفاده میشود. درفرهنگ غربی این عبارت بیشتر در خصوص تطابق زندگی فردی با تیپهای شخصیتی یا گروهی خاص بهکار میرود و اساس آن بر محدوده این دنیایی زندگی انسان است که این خود مبانی اندیشهای خاصی را بهدنبال دارد و این پیش فرض به عنوان اصل مبنایی پذیرفته شده که انسان باید آزادانه روش زندگی خود را انتخاب نماید و در این خصوص، دین و ایدئولوژی خاصی نمیتواند تعیین کننده حدود و مرزها باشد و از اینرو مبنای «سبک زندگی» در فردگرایی و اصالت سود و لذت خلاصه میشود؛ یعنی هر شیوهای که فرد آنرا دوستتر داشته باشد یا بیشتر به مذاقش خوش بیاید سبک زندگی خوب و مناسبی خواهد بود!
به هر حال این معنا را نمیتوان از نظر دور داشت که «سبک زندگی» در معنای غربی آن بهدنبال تعریفی است که از انسان، کرامت انسانی، کمال انسانی، خدا، دنیا و آخرت و... ارائه میگردد. طبیعی است وقتی هدف خاصی بهعنوان غایت حرکت و کمال انسان معرفی نگردد و کرامت انسان تنها در توجه به نیازهای زیستی او تعریف شود و حیات این دنیایی و مادی بهعنوان محدوده ظرف وجودی انسان در نظر گرفته شود و عالم ملکوت، معاد، ملائکه و... تنها بهعنوان مفاهیمی انتزاعی در نظر گرفته شوند، در نتیجه روش زندگی انسان نیز شکل خاص خود را خواهد داشت و متفاوت از آن چیزی است که در اندیشه دینی ـ بهویژه دین خاتم و کاملترین دین الهی ـ بهعنوان سبک و روش زندگی معرفی میگردد.
اما فرد مسلمان میتواند ـ و میباید ـ زندگی خودش را بر اساس اصول و آموزههای دینی شکل دهد و بر اساس نگاه و فلسفه دینی سبک زندگی خود را طراحی یا انتخاب نماید.
در مطالعهی جنبههای مختلف زندگی میتوان به سطوح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، برخی از این سطوح نقش زیربنایی برای تشکیل روش خاصی از زندگی کردن را ایفا میکنند و برخی لایههای رویینتر را ساماندهی میکنند؛ بر اساس آنچه عناصر شکل دهنده به شخصیت انسانی بهشمار میآید، میتوان سازهها و عناصر شناختی را از جمله زیربناییترین اجزاء ساختمان سبک زندگی اسلامی برشمرد؛ شناختی که میتوان ابعاد اصلی آنرا در چهار محور شناخت خود، پروردگار، دنیا و آینده (آینده این دنیا، جهان آخرت) مورد توجه قرار داد.
در محدوده این نوشتار به بررسی بُعد خودشناسی و خداشناسی از دیدگاه اسلام و آثار رفتاری آن در ساماندهی سبک زندگی اسلامی میپردازیم و امید آن داریم تا بتوانیم در قسمتهای آتی، ابعاد دیگری از اصول و مبانی شناختی سبک زندگی را مورد بررسی و تبیین قرار دهیم.
خودشناسی از دیدگاه اسلام و نقش آن در سامان دهی سبک زندگی
یکی از عوامل رشد و تکامل انسان، شناخت ابعاد وجودی و تواناییهای خود است. از منظر قرآن کریم، هدف آفرینش انسان، عبادت خدای متعال و رسیدن به کمال مطلوب ازطریق شناخت خداست و بهترین راه شناخت پروردگار، شناخت خویشتن است. پیامبرگرامی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه ـ هرکس خویشتن را شناسد به تحقیق پروردگار خود را شناخته است.»[1]
ازمنظر روانشناسی دلیل اهمیت خودشناسی آن است که اولاً برداشتی که هرکس از خودش دارد بر رفتار و عمل او تأثیرمیگذارد؛ ثانیا خودشناسی بر احساس فرد ازخود نیز تأثیر میگذارد. کسانی که احساس خوبی دربارهی خودشان دارند در مقایسه با کسانی که نگرش منفی به خود دارند، از اعتمادبهنفس و رضایت بیشتری برخوردارند، افراد موفقتری هستند وکمتر احتمال دارد که سراغ رفتارهای ناهنجار و پرخطر بروند.[2]
به جهت اهمیت و نقش محوری خودشناسی در شکلگیری رفتار و نوع زندگی انسان است که آموزههای اسلام توجه وافری را به این موضوع مبذول داشته و مخاطبان خود را به تحصیل آن سوق داده است.
حرکت به سمت کمال و تحقق خویشتن، در گرو خودشناسی حقیقی و توجه به اصالتهای انسانی خواهد بود؛ طبیعی است انسانی با این نگرش، هدف اصلی در زندگی خود را حرکت به سمت کمال حقیقی که همان قرب الهی است قرار خواهد داد. خداوند خطاب به انسان میفرماید: « یَا أَیُّهَا الْانسَانُ إِنَّکَ کاَدِحٌ إِلىَ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیه ـ ای انسان تو با سعی و تلاش به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد.»(انشقاق/6)
حضرت آیتالله جوادی آملی حفظهالله میفرمایند: « بسیاری از اندیشوران، انسان را در مقام تعریف به "حیوان ناطق" شناختهاند؛ اما تعریف انسان در فرهنگ قرآن بیانی متفاوت دارد: دیگران انسان را یا زندهای شناختهاند که سخن میگوید یا موجود جانداری که کلیات را ادراک میکند؛ ولی قرآن انسان را "حی متأله" میشناسد و میشناساند نه حیوان ناطق. در نگاه وحی، انسان آن موجود زندهای است که متألهانه بهسر میبرد و حیات و زندگی او در تألّهش خلاصه میشود و تألّه یعنی اینکه انسان در عقاید، اخلاق، فقه، حقوق و سایر شئون خود موحّدانه بیندیشد و موحدانه عمل کند، پس شخص غیر متأله زنده نیست و از حقیقت حیات انسانی بهره ندارد.»[3]
آثار شناختی و انگیزشی خودشناسی
1. معرفت نسبت به خداوند متعال
یکی از مهمترین آثار خودشناسی از منظر اسلام، شناخت خداوند متعال است.
«انسانی که از رهگذر خودشناسی به معرفت خداوند راه یافته است، تمامی اعضا و جوارح و تواناییهای خود را از آن خدا و فانی و وابسته به او مییابد. چنین فردی نسبت به دیگران دارای تفاوتی اساسی در نگرش خود به هستی است و همه چیز را طفیلی و وابسته خداوند میداند.»[4]
این که انسان بفهمد نیازمند به خداست برای او آثار رفتاری و انگیزشی متعددی را به دنبال خواهد داشت؛ چنین فردی اتصال خود را با حضرت حق دریافته است و از احساس نیاز به دیگران رهایی مییابد و در مراحل بعد برای آن که نیازمندی خود را برطرف سازد به ارتباط و انس بیشتر با خالق خود رو خواهد آورد.
پس در زندگی چنین فردی، ارتباط و انس با خدا جایگاه مهمی دارد؛ ساعاتی از شبانهروز خود را به این مهنم اختصاص میدهد و این موضوع را جزو نیازهای اصلی و حیاتی خود برمیشمرد.
در بینش توحیدی، خدا سرچشمهی همهی کمالها و زیباییها و منبع همهی خوبیها و منشأ هر کمالی است. برای این بهترین کمال با انس با خدا نصیب انسان میشود. هرچه انسان بیشتر با خدا مأنوس باشد و ارتباطش را با او بیشتر کند، از زندگیاش بیشتر احساس رضایت میکند؛ یعنی احساس میکند با نبود خدا میان تهی بوده و در ارتباط با خدا این خلأ پر شده و زندگی اش بهواقع بامعناتر خواهد شد. توجه به خدا موجب درک بیشتر ارزشهاى انسانى است.[5]
علامه طباطبایی رحمتاللهعلیه در مورد رابطه «خودشناسی» و «یاد خدا» میفرماید: « نفس هر آنى در حرکت و در طى مسافت است، و منتهاى سیرش خداى سبحان است، چون نزد اوست حسن ثواب یعنى بهشت. بنابراین بر انسان لازم است که این راه را ادامه داده و همواره بهیاد خداى خود باشد و لحظهاى فراموشش نکند، چون خداى سبحان غایت و هدف است، و انسان عاقل هدف را از یاد نمىبرد، زیرا مىداند که فراموش کردن هدف باعث از یاد بردن راه است..»[6]
همین دریافت فطری او را از زشتیها نهی و به خوبیها امر میکند و انسان میفهمد که تبعیت از این ندای فطری و حجت درونی، برای کمال و تحقق ظرفیتهای وجودیاش ضرورت دارد. در این مرحله اگر به فرمان فطرت الهی خود عمل نمود، تقوای اولیه برای او حاصل میگردد و در نتیجه در پذیرش حجتهای ظاهر و پیام وحی، تردید نخواهد کرد.
2. اخلاص در عمل
روایات متعددی «اخلاص در اعمال» را به دنبال «خودشناسی» و در نتیجه آن معرفی نمودهاند. رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَیْکَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا یَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ ـ هر که خود را شناسد، پروردگار خود را شناخته و آن گاه بر توست که معرفتی را کسب نمایی که عمل بدون آن صحت نمییابد و آن، همان اخلاص در عمل است.»[7]
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام نیز فرمود: «الْکَیِّسُ مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ وَ أَخْلَصَ أَعْمَالَه ـ زیرک کسی است که خود را بشناسد و اعمال خود را خالصانه (به انگیزه کسب رضای خدا) انجام دهد.»[8]
از این رو کسی که اعمال خود را خالصانه انجام میدهد به دنبال تایید و تشویق دیگران نیست و یا از تهدید و حتی عدم توجه دیگران دلزده و دلسرد نمیشود؛ او در زندگی یک هدف را پیش روی خود قرار داده و آن جلب رضای خدا و رسیدن به کمالات الهی است که در پرتو عمل به دستورات ذات اقدسش حاصل خواهد شد.
مؤلفههای رفتاری خودشناسی
نوع برداشت فرد از خود و چگونگی خودشناسی او میتواند نقش مهمی در رفتارهای او داشته باشد.
شناخت فرد نسبت به خود یکی از عوامل مؤثر برای افزایش و ارتقاء عملکرد او و در نتیجه موفقیت و افزایش احترام به نفس است. از منظر اسلام «خودشناسی» دارای آثاری در رفتار فرد است که از آن جمله میتوان به عبادت، تهذیب نفس، خودسنجی، تقوا، جهاد با نفس و خودمهارگری اشاره نمود:
1) عبادت و التزام عملی به شریعت
«انسان سالک در اثر خودشناسی و تهذیب و تطهیر نفس به مقام عبودیّت تامّه الهی رسیده، در همهی حالات و آنات، التزام عملی به شریعت داشته و ظاهر و باطن شریعت؛ یعنی طریقت را برای نیل به حقیقت ـ که همانا لقای ربّ و بهشت دیدار با جمال جمیل حقّ سبحان ]است[ ـ ]وسیله[ قرار میدهد.»[9]
در روایتی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً عَلِمَ أَنَ نَفَسَهُ خُطَاهُ إِلَى أَجَلِهِ فَبَادَرَ عَمَلَهُ وَ قَصَّرَ أَمَلَهُ ـ خدا رحمت آورد بر کسی که بداند نفسهایش گامهای او به سمت مرگ هستند و از این روی مبادرت به عمل (عبادت و طاعت) کند.»[10]
«جوهرهی انسان در عبودیت و بندگی خداست... کسی که از عبادت خدا خودداری کند، در حقیقت راه کمال انسانی را بر خود مسدود کرده است... حتی یک نفر را نمیتوان یافت که بدون بندگی خدا به کمالی از کمالات اختیاری انسان رسیده باشد.»[11]
2) تلاش برای کسب فضایل اخلاقی
نقطه ارزشمند در خودشناسی از منظر اسلام، سوق فرد به سمت اعمال صالح و کسب ارزشهای انسانی از راه رفتار است؛ از این رو سبک زندگی فردی که به خودشناسی حقیقی دست یافته اینگونه است که در جهت کسب فضایل اخلاقی تلاش میکند و در زندگی او اخلاق نیک و رفتار شایسته جلوهگر میشود.
از امام رضا علیهالسلام سؤال شد: «حد تواضع که چون بنده آن را بجا آورد متواضع است چیست؟» حضرت در پاسخ فرمود: «التَّوَاضُعُ دَرَجَاتٌ مِنْهَا أَنْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنْزِلَهَا مَنْزِلَتَهَا بِقَلْبٍ سَلِیمٍ لَا یُحِبُّ أَنْ یَأْتِیَ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا مِثْلَ مَا یُؤْتَى إِلَیْهِ إِنْ رَأَى سَیِّئَةً دَرَأَهَا بِالْحَسَنَةِ کَاظِمُ الْغَیْظِ عَافٍ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ ـ تواضع درجاتی دارد که از جمله آنها این است که انسان قدر و منزلت خود را بشناسد و به واسطه قلب سلیم، خویشتن را در جایگاه واقعی خود قرار دهد؛ دوست نداشته باشد که برای کسی اتفاقی بیافتد مگر آنکه آنرا برای خود بپسندد؛ اگر از کسی بدی دید، آنرا با احسان و خوبی پاسخ دهد؛ خشم خود را فرو نشاند و از مردم درگذرد و (بداند که) خداوند احسان کنندگان را دوست میدارد.»[12]
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه در مورد ارتباط خودشناسی با کسب فضایل اخلاقی و درمان رذایل اخلاقی میفرماید: «چون خود را شناخت و ذلّ احتیاج خود را دریافت، باب کبر و بزرگى را بر خود فرو بندد و از سرکشى و گناه فرار نماید، و بر خود در فروتنى و ندامت و خجلت را مفتوح کند و جدّ و جهد در فرمانبردارى حق و دورى از نافرمانى کند تا با نیکویى و خوبى به حق رجوع کند و با پاکیزگى و صفاى نفس متقرّب به مقام قدس شود.»[13]
3) خود ارزشیابی
یکی از آثار خودشناسی، نظارت بر رفتارهاست به این معنا که افراد بر رفتار خود نظارت داشته و آگاهند که درحال انجام چهکاری هستند و میدانند که کارهایشان تا چه اندازه با ملاکها و معیارهایشان مطابقت دارد.
از نظر اسلام، محاسبه و خودسنجی در راستای انجام تکالیف الهی و تحقق کمال انسانی است. دین، نظارت افراد بر رفتارهایشان را در جهت رسیدن به کمال حقیقی که قرب به خداست، تقویت میکند؛ بنابراین از یک سو زندگی دیندارانه، آگاهی و نظارت بر رفتار را تقویت میکند و از سوی دیگر، یکی از ابعاد سبک زندگی از دیدگاه اسلام نظارت بر رفتار و محاسبه اعمال است.
از نگاه اسلام محاسبه و ارزشیابی رفتار، عواطف و احساسات درونی با توجه به نگرش به ناظر درونی و بیرونی (خدا و حجت الهی) صورت میپذیرد و اعمال فرد را در راستای مطابقت یا عدم مطابقت آن با دستورات الهی میسنجد. از اینرو ارزشیابی کاملتر و واقعنماتری را بهمنظور رسیدن به کمال نهایی و کسب رضای الهی، در اختیار فرد قرار میدهد.
امام سجاد علیهالسلام میفرماید: «ابْنَ آدَمَ إِنَّکَ لَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا کَانَ لَکَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ وَ مَا کَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ لَهَا مِنْ هَمِّکَ وَ مَا کَانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعَاراً وَ الْحُزْنُ لَکَ دِثَاراً إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ مَبْعُوثٌ وَ مَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَعِدَّ جَوَاباً ـ پسر آدم! تو پیوسته در خوبى بهسر برى تا آنگاه که اندرز دهندهی خویشتن بوده، و در فکر حسابرسى اعمال خودت باشى، و تا آنگاه که ترس از خدا بهمنزله لباس زیر و اندوه در امور اخروى بهمنزله لباس روى تو باشد (پیوسته در باطن خود از خدا در هراس و در ظاهر خود اندوهگین باشى). همانا تو خواهى مرد و سپس برانگیخته خواهى شد، و در حضور پروردگار با عزّت و جلال بازداشت مىشوى [پس پاسخى آماده کن].»[14]
4) خودمهارگری
خود مهارگری به توانایی تغییر و تعدیل خود به منظور ایجاد توافق بهینه خود با جهان اشاره دارد. نکته اصلی در مفهوم خود مهارگری، توانایی تغییر یا کنار گذاشتن پاسخهای درونی شخص است، بهطوری که شخص بتواند تمایلات رفتاری نامطلوب را کنار گذاشته و از انجام اعمال متناسب با آن تمایلات اجتناب کند. بهطور کلی، در هم شکستن عادات، مقاومت در برابر وسوسهها و حفظ انضباط شخصی، منعکس کننده توانایی مهار خود است.[15]
کسی که خود را شناخته و به ارزش وجودی خود پی برده است، بیش از دیگران نگران عاقبت و مراقب رفتار خویش خواهد بود، تا حتی اندک لغزشی نیز از او سر نزند و همواره در تکاپوی عمل به وظیفه و استفاده از ظرفیت وجودی خویش برخواهد آمد.
خودشناسی سبب افزایش حزم و مراقبت فرد از خود و منافع فردی خویش میشود. انسان هرچه خودآگاهتر شد، قادر به اعمال اراده و تسلط و آگاهی بیشتر بر رفتار خود و در نتیجه کنترل بیشتر و موفقتر آن خواهد بود و رفتارش بههنجارتر خواهد شد.
طبق فرمایش حضرت علی علیهالسلام: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ جَاهَدَهَا ـ کسی که خود را بشناسد، با هوای نفس خود مبارزه میکند.»[16]
مجاهده با نفس اماره که در روایات با عنوان «جهاد اکبر» آمده، امری اجتنابناپذیر در مسیر رشد و تعالی انسان است. حضرت علی علیهالسلام آن را بالاترین نوع جهاد خوانده و اصلاح و کمال نفس را از طریق آن میسر دانسته است.
«فِی مُجَاهَدَةِ النَّفْسِ کَمَالُ الصَّلَاحِ ـ در جنگ کردن با نفس است کمال صلاح، (یعنى شایستگى احوال و نیکو بودن آنها)»[17]
از این رو در سبک زندگی اسلامی، فرد احساس افسار گسیختگی نمیکند و رفتار خود را در مهار عقل و شرع هدایت میکند؛ بیهدف دنبال لذت و امیال صرفاً مادی و زیستی نیست و با کنترل خویشتن لذتهای معنوی بالاتری را برای خود رقم خواهد زد. همین امر تا حد زیادی میتواند نوع مصرفگرایی و دنبال امور زاید بودن را در زندگی انسانها تعدیل نماید و در رفتار اقتصادی آنان نیز اثرگذار باشد.
[1].مصباح الشریعة، ص13
[2].مهارت خودآگاهی و همدلی، نوشته شهرام محمدخانی
[3]. امام مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف، موجود موعود؛ ص37
[4]. خودشناسی برای خودسازی؛ نوشته حضرت آیتالله محمدتقی مصباح یزدی حفظهالله، ص269
[5]. سلیمانی امیری، فصلنامه نقد و نظر، شماره31، خدا و معنای زندگی
[6]. ترجمه تفسیرالمیزان، ج6، ص243
[7]. بحارالأنوار ج2 ص32
[8]. غررالحکم 1182
[9]. حضرت آیتالله علامه سید محمد حسین طباطبایی رحمتاللهعلیه، رساله الولایه، قم: اشراق، 1383
[10]. عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص 261 ش 4770
[11]. حضرت آیتالله مصباح یزدی حفظهالله، به سوی او، ص64
[12]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج2 ص124
[13]. آداب الصلاة، متن، ص84
[14]. الأمالی (للمفید)؛ النص ؛ ص110
[15]. Tangney,baumeister,Boone A .L.High self control Journal of personality:2004
[16]. غررالحکم و درر الکلم؛ 212
[17]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، ج4، ص394