نخستین قدم ها برای پاکی
قسمت هشتم
اشک
سعید حصاری
مقدمه
در نوبتهای پیشین گفته شد که مطابق آیات و روایات شریفه، هدف از خلقت انسان قرب حقتعالی و آرام گرفتن در جوار او و در نهایت ملاقات با آن ذات مقدس است که اهل معرفت از آن به لقاءالله یاد کردهاند. قرآن کریم میفرماید: «یا أَیُّهَا اَلْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ ـ اى انسان، حقاً که تو بهسوى پروردگار خود به سختى در تلاشى، و او را ملاقات خواهى کرد.»(انشقاق/6)
در حدیث قدسی خدای متعال چنین فرموده است : «یا بن آدم! خلقتُ الأشیاءَ کُلّها لِأجلِک، و خَلقتُک لِأجلی، و أنت تَفِرّ مِنّی ـ ای فرزند آدم! همهی اشیاء را برای تو آفریدم و تو را برای (وصال) خویش ساختم، در حالی که تو از من فرار میکنی.»[1]
گناه؛ سبب دوری
حال که معلوم شد هدف انسان در زندگی، تقرب به خدای متعال و ملاقات با اوست، باید دانست که هیچ چیزی مانند گناه و معصیت، انسان را از خدا دور نمیکند و هیچ امری مانند معاصی، باعث فساد اعتقادی و عملی انسان نمیشود. گناه نه تنها باعث دوری از خدا و اولیاء الهی میشود، بلکه حال معنوی گنهکار در اثر گناه چنان وخیم میگردد که منکر بسیاری از امور اعتقادی مانند معاد میشود.
قرآن کریم در اینباره چنین فرموده است:
«ثُمَّ کاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاواْ السُّوأَى أَن کَذَّبُواْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کاَنُواْ بِها یَسْتَهْزِءُون ـ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آنرا به مسخره گرفتند.» (روم/10)
«یک نگاه به صفحات تاریخ زندگى بسیارى از یاغیان و جانیان نشان مىدهد که آنها در آغاز کار چنین نبودند حد اقل نور ضعیفى از ایمان در قلب آنها مىتابید ولى ارتکاب گناهان پىدرپى سبب شد که روز به روز از ایمان و تقوا فاصله بگیرند و سرانجام به آخرین مرحلهی کفر برسند. در خطبه معروف حضرت زینب سلاماللهعلیها که در شام در مقابل یزید ایراد فرمود نیز این آیه با همین برداشت آمده است.
هنگامى که یزید با گفتن کلمات کفرآمیز و اشعار معروف" لعبت هاشم بالملک ..." که بیانگر عدم ایمان او به اساس اسلام بود همه چیز را به سخریه گرفت، آن حضرت بعد از حمد الهى و درود بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم چنین فرمود: صدق اللَّه کذلک یقول ثُمَّ کاَنَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاواْ السُّوأَى أَن کَذَّبُواْ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کاَنُواْ بِها یَسْتَهْزِءُون»[2]
همچنین میفرماید: «وَیْلٌ یَوْمَئذٍ لِّلْمُکَذِّبِینَ الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ وَ مَا یُکَذِّب بِهِ إِلا کلُّ مُعْتَدٍ أَثِیمٍ إِذَا تُتْلى عَلَیْهِ ءَایَتُنَا قَالَ أَسطِیرُ الأَوَّلِینَ کلا بَلْ رَانَ عَلى قُلُوبهِم مَّا کانُوا یَکْسِبُونَ ـ واى در آن روز بر تکذیبکنندگان! همانها که روز جزا را انکار مىکنند. تنها کسى آنرا انکار مىکند که متجاوز و گنهکار است! (همان کسى که) وقتى آیات ما بر او خوانده مىشود مىگوید: این افسانههاى پیشینیان است! چنین نیست که آنها مىپندارند، بلکه اعمالشان چون زنگارى بر دلهایشان نشسته است.» (مطففین/10 تا 14)
مطابق این آیات شریفه، گنهکاران منکر روز قیامت هستند و علت این انکار، زنگاری ذکر شده که در نتیجه گناهان بر دلشان نشسته و مانع از فهم حقایق است.
ورع سبب نزدیکی
از آن طرف باید توجه داشت هیچ امری چون ترک معاصی و ورع نسبت به محارم الهی، باعث گرامی شدن بنده نزد خدای متعال نمیشود چنانکه خود آن ذات مقدس به این امر تصریح فرموده: «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیکم ـ گرامىترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.» (حجرات/13)
در حدیث قدسی خدای متعال به حضرت داود علیهالسلام چنین فرموده است:
«یا داودُ لَو یعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ إنتِظارِی لَهُم وَ رِفقِی بِهِم و شَوقِی إلی ترکِ مَعاصیهِم لَماتُوا شَوقَاً إلی و تَقَطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتی ـ ای داود، اگر روی گردانان از من بدانند که چه انتظاری برای آنان میکشم و چه مهری به آنان میورزم و چه اشتیاقی به ترک معاصی از سوی آنان دارم، هر آینه از شوق به من بمیرند و از عشق به من بندهای بدنشان از هم بگسلد.»[3]
در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسى علیه السلام یَا مُوسى، مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِی؛ فَإِنِّی أُبِیحُهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ لَاأُشْرِکُ مَعَهُمْ أَحَداً ـ در ضمن آنچه خداى عزّوجلّ با موسى علیهالسّلام نجوا فرمود، این بود که: اى موسى! تقرب جویندگان به من، به چیزى مانند پرهیز از محرماتم تقرب نجستهاند. همانا من اقامت در بهشتهاى جاودان را به آنها اجازه دهم و دیگرى را با آنها شریک نسازم (یعنى بهشتهاى عدن، مختص پرهیزگاران از گناهان است).»2
این روایات شریفه به روشنی راه تقرب به پروردگار و نزدیکی به او را ترک معاصی و پرهیز از محرمات ذکر نمودهاند. بنابراین سُلّاک إلیالله باید دامن همت بر کمر زده و سعی بلیغ در ترک محرمات الهی نموده و از ذلت معصیت به عزت طاعت و بندگی پناهنده شوند.
امام صادق علیهالسلام به سفیان ثوری فرمودهاند:
«یَا سُفْیَانُ مَنْ أَرَادَ عِزّاً بِلَا عَشِیرَةٍ وَ غِنًى بِلَا مَالٍ وَ هَیْبَةً بِلَا سُلْطَانٍ فَلْیَنْقُلْ مِنْ ذُلِ مَعْصِیَةِ اللَّهِ إِلَى عِزِّ طَاعَتِه ـ اى سفیان هر کس که بخواهد با نداشتن فامیل به عزت برسد و با نداشتن ثروت بىنیاز گردد و با نداشتن قدرت در دلها هیبت بههم رساند میبایست از زیر بار ذلت گناه و نافرمانى خداوند بیرون آمده و تاج عزت فرمانبرى خداى را بر سر نهد.»3
به همین جهت که راه منحصر حرکت به جانب خدای متعال، ترک گناه و پرهیز از معاصی است، و ترک گناه جز با شناخت راههای ترک گناه و داشتن برنامه جهت مبارزه و مقابله با گناه میسر نیست، از این روی با استفاده از آیات کریمه و روایات شریفه و کلمات بزرگان از اهل سلوک، شروع به ارائه برنامهای جامع جهت موفقیت در ترک گناهان نمودیم که مواردی چون تفکر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه، معاقبه، ضبط خیال و تذکر در شمارههای پیشین مورد بحث و بررسی قرار گرفت و اکنون قصد آن داریم که یکی دیگر از اموری که در ترک معصیت و قلع ماده گناه سهم بهسزائی دارد را معرفی نمائیم که آن چیزی نیست جز «اشک و آه و ناله و تضرع در درگاه الهی»، تا آنکه خدای متعال در اثر این تضرع به انسان توجه نموده و او را در مسیر بندگی و سیر معنوی یاری فرماید.
اشک و تضرع در درگاه الهی
سوز دل و اشک چشم، به لحاظ معرفتی و تاثیر، از اهمیت خاصی در سازندگی بُعد انسانی و سلوک به سوی خدای متعال برخوردار است تا آنجا که در کتابهای عرفانی و سلوکی، بکاء و اشک یکی از رفتارهای ضروری برای اهل سلوک و ایمان، شمرده شده است. مسألهی گریه و ناله و تضرع در درگاه الهی در آیات و روایات متعدد و کثیری مورد توجه قرار گرفته است. خداى متعال وقتى انبیاء را براى اقوامى مىفرستاد مردم را به بلا مبتلا مىکرد تا حالت تضرّع یابند و دلهایشان نرم شود و دین خدا را بپذیرند. آیه شریفه در اینباره میفرماید:
«وَلَقَدْ اَرْسَلْنا اِلى اُمَم مِنْ قَبْلِکَ فَاَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَالضَّرّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ * فَلَوْلا اِذْجاءَهُمْ بَاْسُنا تَضَرَّعُوا وَلکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ ما کانُوا یَعْمَلُونَ ـ محققاً (پیامبرانى را) فرستادیم بهسوى امّتهائى پیش از تو، پس آنان را به بلا و مصیبت گرفتار ساختیم، شاید (در برابر خداوند و عظمت او) احساس حقارت و کوچکى کنند. پس چرا هنگامیکه بلاى ما به سوىشان آمد تضرّع و زارى نکردند و (توبه ننمودند تا نجات پیدا کنند، که اگر تضرّع کرده بودند نجات مىیافتند) ولیکن دلهاشان سخت و سنگین شد و شیطان آنچه را (که از اعمال زشت) مىکردند در نظرشان زیبا جلوه داد.» (انعام/42و43)
از آیه شریفه 43 معلوم میشود که علت عدم تضرع این اقوام در برابر قضای الهی، سخت شدن قلوب آنان و فریب شیطان بوده است. بنابراین یکی از راههای مبارزه با شیطان و خضوع قلبی در برابر خدای متعال و دستورات او، تلاش در تضرع و تذلل و استکانت در درگاه الهی است.
روایات نیز دربارهی فضیلت گریه و تضرع در درگاه الهی، در حد تواتر بوده و مرحوم شیخ حر عاملی رحمتاللهعلیه در کتاب شریف وسائلالشیعه بابی به نام «بَابُ اسْتِحْبَابِ کَثْرَةِ الْبُکَاءِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّه»[4] منعقد نموده و پانزده روایت ذکر فرموده است. در دیگر از جوامع روایی مانند اصول کافی نیز ابوابی دربارهی بُکاء و گریه و فضیلت آن وجود دارد که ما با ذکر چند روایت در این خصوص بحث خود را ادامه میدهیم:
امام صادق صلوات الله علیه فرمودهاند:
«کَانَ فِیمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ابْکِ عَلَى نَفْسِکَ بُکَاءَ مَنْ قَدْ وَدَّعَ الْأَهْلَ قَلَى الدُّنْیَا وَ تَرَکَهَا لِأَهْلِهَا وَ صَارَتْ رَغْبَتُهُ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ ـ در راز گویى خداوند با عیسى بن مریم علیهالسّلام آمده است که خداوند فرمود: اى عیسى! بر نفس خود گریان باش چونان کسى که با خانواده خود در حال وداع است و بىمهرى دنیا را در دل دارد و آنرا براى اهل دنیا واگذارده است و میل و رغبتش تنها به چیزى است که در نزد خداست.»[5]
در حدیث دیگری امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«کَانَ اسْمُ نُوحٍ ع عَبْدَ الْغَفَّارِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ نُوحاً لِأَنَّهُ کَانَ یَنُوحُ عَلَى نَفْسِهِ ـ نام حضرت نوح علیهالسّلام، عبدالغفّار بود ولى چون بسیار بر نفس خود نوحه و زارى داشت نوح نامیده شد.»[6]
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
«کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْیُنٍ عَیْنٌ بَکَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ عَیْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِی سَبِیلِ اللَّهِ ـ هر چشمى در روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمى که از خوف خدا بگرید و چشمى که [از دیدن] حرامهاى الهى فرو بسته شود و چشمى که در راه خدا شبزندهدارى کند.»[7]
این روایات شریفه مطلوبیت گریه بر نفس خویشتن و بدیهای خود، و محبوبیت زاری از خوف و خشیت حضرت حق را بیان کرده و انسان را تشویق به این امر مهم نمودهاند.
نقش تضرع و گریه در ترک معاصی
آنچه که در این مقاله منظور و مقصود ماست، نشان دادن نقش اشک و ناله و گریه و تضرع در از بین بردن گناه و غلبه بر نفس اماره و شیطان است. انسان در جهاد اصغر که جهاد با دشمنان دین و آئین است از سلاح مناسب یعنی آهن (شمشیر، نیزه، تفنگ، تانک و...) بهره میگیرد. اما در جهاد اکبر که جهاد با نفس اماره و هواهای آن است، دیگر آهن بهکار نمیآید، بلکه در این میدان رزم آنچه کاربرد دارد، آه است و سوز و گداز در درگاه معبود. امیرمؤمنان و مقتدای عارفان در دعای شریف کمیل چنین عرضه میدارد: «یَا مَنِ اسْمُهُ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ وَ طَاعَتُهُ غِناً ارْحَمْ مَنْ رَأْسُ مَالِهِ الرَّجَاءُ وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء ـ ای خدائی که نامش دوا و یادش شفاست و طاعتش توانگری است، ترحم فرما بر کسی که سرمایهاش امید و سلاحش گریه و زاری است.»[8]
حضرت آیتالله جوادی آملی حفظهالله دربارهی این فقره از دعای شریف کمیل چنین فرمودهاند: «در جهاد اکبر، گریه انسان، تیراندازی او به دشمن است: "وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء " و باید هر لحظه با اشک و آه، مرزداری و تیراندازی کند؛ شیطان میخواهد او را به غفلت بکشاند و او باید به درگاه خدا ناله و زاری کند تا شیطان به سویش نیاید.» [9]
در جای دیگر چنین فرمودهاند: «باید در این پیکار(جهاد با شیطان) سلاح برگیرد و برای مؤمن اسلحهای جز خواری در پیشگاه خدا و بندگی او نیست که به شکل گریه بر خویشتن بروز میکند. چنان که علی علیهالسلام در نیایشی که به کمیل آموخت فرمود: وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء . بنابراین، کسی که نه بر تنگی لحد میگرید و نه بر تاریکی قبر اشک میریزد و نه بر دوری مسافت و کمی توشه و جز اینها گریه میکند که همه دهشتزا و وحشت آفرینند، سلاحی در جنگ با شیطان که در قلب او وسوسه میکند، ندارد. امّا اگر سلاح برگیرد مناجات با خدا او را نجات میدهد و گریه وی را رهایی میبخشد، تا به دژ محکم و استوار توحید و ولایت وارد شود و چون داخل گردید، از عذاب ایمن خواهد شد.» [10]
در جای دیگر فرمودهاند: «امیرمؤمنان علیهالسلام در دعای کمیل، سلاح مردان الهی را اشک میداند؛ وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء . برای چیرگی بر اهریمن نفس، باید اهل ناله و لابه و اشک و آه بود و از ترس عذاب الهی گریست. برای پیروزی بر دشمن خارجی نیز باید برای سالار شهیدان اشک ریخت تا خوی دلیری و شهامت و شوق شهادت در جانها زنده شود.» [11]
اثر دفعی و رفعی
روایات زیادی دلالت بر اثر دفعی و رفعی اشک و آه در مورد گناهان دارد.
اثر دفعی یعنی گریه و تضرع مانع از ابتلا به گناه میشود و انسان را نسبت به آن ایمن مینماید.
اثر رفعی یعنی تضرع و زاری باعث پاک شدن و از بین رفتن گناهان میشود.
اکنون به برخی از این روایات اشاره مینمائیم:
1ـ اثر رفعی
امام صادق علیهالسلام فرمودهاند:
«إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکُونُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَکْثَرُ مِمَّا بَیْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ فَمَا هُوَ إِلَّا أَنْ یَبْکِیَ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَدَماً عَلَیْهَا حَتَّى یَصِیرَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا أَقْرَبُ مِنْ جَفْنِهِ إِلَى مُقْلَتِهِ ـ به درستى که [گاه باشد] بین آدمى و بهشت بهخاطر گناهان زیادش فاصلهاى بیش از فاصله زمین تا عرش باشد پس چنین کسى را چارهاى نیست جز اینکه از خوف خداى عزّ و جلّ بگرید و بر گناهان خویش اشک ندامت بریزد تا فاصلهی او و بهشت نزدیکتر از فاصله پلک چشم تا مردمک چشم شود.»[12]
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمودهاند: «الْبُکَاءُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ یُنِیرُ الْقَلْبَ وَ یَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ ـ گریه از ترس خدا دل را روشن مىگرداند، و انسان را از بازگشت به گناه نگاه مىدارد.»[13]
مرحوم آقا جمال خوانساری در توضیح این روایت چنین فرمودهاند: «نقش بازداری گریه نسبت به گناه، یا به اعتبارآن است که حق تعالى چنین کسى را توفیق دهد که دیگر گناه نکند، و یا به این اعتبار است که کسى که ترس او از خداى عزّوجلّ به مرتبهای باشد که گریه کند، بعید است که دیگر مرتکب گناه شود.»[14]
در روایت دیگری امیرمؤمنان علیهالسلام فرمودهاند: « بُکَاءُ الْعَبْدِ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ یُمَحِّصُ ذُنُوبَهُ ـ گریستن بنده از ترس خدا، گناهان او را پاک مىسازد.[15]
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند: «مَنْ بَکَى عَلَى ذَنْبِهِ حَتَّى تَسِیلَ دُمُوعُهُ عَلَى لِحْیَتِهِ حَرَّمَ اللَّهُ دِیبَاجَةَ وَجْهِهِ عَلَى النَّار ـ هر کس بر گناه خود چندان گریه کند که اشکهایش بر محاسنش (چهرهاش) روان شود، خداوند چهرهاش را بر آتش حرام مىفرماید.»[16]
این چهار روایت به روشنی دلالت بر اثر رفعی گریه نسبت به گناهان دارد چراکه بُکاء و تضرع باعث ریزش گناهان و نزدیک شدن به بهشت و انصراف از بازگشت به گناه میشود.
2ـ اثر دفعی
اما اثر دفعی تضرع و گریه، نسبت به گناهان نیز در بعضی از آیات و روایات مورد توجه قرار گرفته است. اثر دفعی چنان که پیشتر گفته شد، به معنای پیشگیری از گناه است.
امام صادق صلواتاللهعلیه فرمودهاند:« مَا مِنْ عَیْنٍ إِلَّا وَ هِیَ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَّا عَیْناً بَکَتْ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ وَ مَا اغْرَوْرَقَتْ عَیْنٌ بِمَائِهَا مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ سَائِرَ جَسَدِهِ عَلَى النَّارِ ـ هیچ چشمى نیست مگر اینکه در روز قیامت گریان است به جز چشمى که از خوف خدا گریسته است و هیچ چشمى از خوف خداى عزّ و جلّ پر آب نشده است مگر اینکه خداوند سایر بدن او را بر آتش حرام مىگرداند.»[17]
در توضیح این روایت شریف باید گفت: معلوم است چشمی که از ترس خدا گریه کرده و حالت تضرع دارد، این ترس، ترس از نافرمانی خداوند و انجام معاصی اوست که خداوند آنرا پاداش داده و توفیق ترک گناهان را به او اعطا مینماید و به فرموده خود خدا، در روز جزا نیز او را در رفیق اعلی پذیرائی مینماید.
«فَقَالَ یَا مُوسَى أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ لِی بِالْبُکَاءِ مِنْ خَشْیَتِی فَهُمْ فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَى لَا یَشْرَکُهُمْ فِیهِ أَحَد ـ اى موسى! امّا آنان که به واسطه گریستن از خوف من به من نزدیک گشتهاند آنان در مرتبه همجوارى با رفیق اعلى (معشوق و دوست برتر) هستند و هیچ کس در این مقام با آنان شریک نیست.»[18]
حضرت آیت الله جوادی آملی حفظهالله دربارهی اثر دفعی تضرع در درگاه الهی چنین فرمودهاند:
«برای نجات از این دشمن خطرناک (شیطان) چارهای جز ذکر مداوم نیست؛ چنان که باید یاد خدا را در نهاد و نهان، با ناله و لابه، زنده نگه داشت: (وَ اذْکُرْ رَبَّکَ فی نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خیفَةً ـ پروردگارت را در دل خود، از روى تضرع و خوف... یاد کن)(اعراف/205)؛ باید شیطان را دشمن بدانیم، او را رجم کنیم و هرگاه به سراغ ما آمد به خدا پناه ببریم؛ زیرا خدای سبحان خود را دوست ما و شیطان را دشمن ما میداند و به ما وعدهٴ دفاع داده: (إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا ـ خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع مىکند)(حج/38)، میفرماید: به محض اینکه شیطان حمله کرد و خواست فریبتان دهد به خداوند پناه ببرید: (وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّه ـ و هر گاه وسوسهاى از شیطان به تو رسد، به خدا پناه بر)(اعراف/200 ـ فصلت/36)»[19]
حضرت امام خمینی رحمتاللهعلیه بارها در کتاب شریف چهل حدیث متذکر شدهاند که در جهاد با نفس و شیطان و ترک گناه و معصیت، به خودت و تدابیرت امید نداشته باش و با تضرع و زاری از خدای متعال کمک بخواه. اینک به چند نمونه از مواعظ آن بزرگمرد در اینباره اشاره میکنیم:
«و باز تذکر دهم که در هر حال به خود امیدى نداشته باش که از غیر خداى تعالى از کسى کارى بر نمىآید. و از خود حقّ تعالى با تضرع و زارى توفیق بخواه که تو را در این مجاهده (جهاد با نفس و شیطان) اعانت فرماید تا بلکه أنشاءاللّه غالب آیى. إنّه ولىّ التوفیق.»[20]
«پس اى عزیز فکرى کن و چارهجویى نما و راه نجاتى و وسیلهی خلاصى از براى خود پیدا کن. و به خداى ارحمالراحمین پناه ببر، و در شبهاى تاریک با تضرع و زارى از آن ذات مقدس تمنا کن که تو را اعانت کند در این جهاد نفس، تا إنشاءاللّه غالب شوى و مملکت [وجودت] را رحمانى گردانى و جنود شیطان را از آن بیرون کنى، و خانه را به دست صاحبش دهى تا سعادتها و بهجتها و رحمتهایى خداوند به تو عطا فرماید که تمام چیزهایى که شنیدى از وصف بهشت و حور و قصور پیش آنها چیزى نباشد.»[21]
«و اى عزیز، از خداى تبارک و تعالى در هر آن استعانت بجوى و استغاثه کن در درگاه معبود خود، و با عجز و الحاح عرض کن: بار الها، شیطان دشمن بزرگى است که طمع بر انبیا و اولیاء بزرگ تو داشته و دارد، تو خودت با این بنده ضعیف گرفتار امانى و اوهام باطله و خیالات و خرافات عاطله همراهى کن که بتواند از عهده این دشمن قوى برآید، و در این میدان جنگ با این دشمن قوى که سعادت و انسانیت مرا تهدید مىکند تو خودت با من همراهى فرما که بتوانم جنود او را از مملکت خاص تو خارج کنم و دست این غاصب را از خانه مختص به تو کوتاه نمایم.»[22]
نکته عملی:
حال که معلوم شد تضرع و زاری در درگاه حضرت حق سبب ایمنی از ابتلا به گناهان یا سبب آمرزش و بخشش گناهان گذشته است، شایسته است سالک إلیالله وقت معینی در شبانه روز برای این امر مهم قرار دهد و به آن تقید داشته باشد. البته پوشیده نیست که مطابق روایات شریفه بهترین ساعت و زمان برای گریه و لابه در محضر ربوبی، بعد از نیمه شب و هنگام سحر است.
امام باقر علیهالسلام فرمودهاند: «مَا مِنْ قَطْرَةٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ قَطْرَةِ دُمُوعٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ مَخَافَةً مِنَ اللَّهِ لَا یُرَادُ بِهَا غَیْرُه ـ هیچ قطرهاى در نزد خدا دوست داشتنىتر از قطره اشکى نیست که در تاریکى شب از ترس خدا بدون ریا ریخته شود.»[23]
اما برای افراد مبتدی که تازه پا در مسیر سلوک إلیالله نهادهاند و طاقت سحرخیزی طولانی را ندارند، اوقات دیگر مانند سرشب یا هنگام خواب یا هر وقت دیگری که حال اقتضاء نماید، تضرع در درگاه ربوبی و کمک خواستن از آن ذات مقدس جهت غلبه بر شیطان و نفس اماره موضوعیت داشته و معاونت تام وتمام در خشکاندن ریشهی معاصی در قلب و جان انسان مینماید. در ضمن مناسب است که این لابه و گریه و تضرع، در قالب ادعیه وارده از معصومین علیهمالسلام باشد.
حضرت امام خمینی
رحمتاللهعلیه در تشویق به این امر چنین فرمودهاند: « تو که ادعیه و مناجات وارده
از ائمه معصومین، سلاماللّهعلیهم، را صحیح مىدانى، تو که مناجات مولاى متقیان، امیرالمؤمنین،
سلاماللّهعلیه، را دیدى، تو که مناجات سیدالساجدین، علیهالسلام، را در دعاى أبوحمزه
دیدى، قدرى تأمل کن در مضمون آنها، قدرى تفکر نما در فقرات آنها. لازم نیست یک دعاى
طولانى را یک دفعه با عجله و شتاب بخوانى و تفکر در معانیش نکنى، بنده و شما حال سید
سجّاد، علیهالسلام، را نداریم که آن دعاى مفصل را با حال بخوانیم، شبى یک ربع آن را،
یک ثلث آن را، با حال بخوان و تفکر کن در فقراتش شاید صاحب
حال شوى.»[24]
گریه بر سیدالشهداء علیه السلام پاک کننده ذنوب
امام رضا علیهالسلام خطاب به ریان بن شبیب در روز اول محرم چنین فرمودهاند:
«إنّ یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دموعنا و أذلّ عزیزنا، ... فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فإنّ البکاء علیه یحطّ الذنوب العظام ـ کشتهشدن امام حسین علیهالسلام، اشکهاى ما را ریزان و پلک چشمان ما را مجروح و در کربلا عزیز ما را ذلیل کرد... گریه کنندگان باید بر حسین علیهالسلام گریه کنند زیرا گریه بر او، گناهان بزرگ را مىریزد.»
« یابن شبیب إن بکیت على الحسین حتّى تصیر دموعک على خدّیک غفر اللّه لک کلّ ذنب أذنبته صغیرا کان أو کبیرا و إن أسرّک أن تلقى اللّه عزّ و جلّ و لا ذنب علیک فزر الحسین علیه السّلام ـ اى پسر شبیب اگر بر حسین علیهالسلام گریه کنى تا اشک بر گونههایت روان شود، خداوند تمام گناهانت از کوچک و درشت و کم و زیاد را بیامرزد. اى پسر شبیب اگر میخواهی خدا را ملاقات کنی در حالیکه گناهى نداشته باشى، حسین علیهالسلام را زیارت کن.» [25]
امام باقر علیهالسلام فرمود که حضرت علیبنالحسین علیهالسلام مکرر میفرمودند:
«أَیُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍ علیهالسلام دَمْعَةً حَتَّى تَسِیلَ عَلَى خَدِّهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا فِی الْجَنَّةِ غُرَفاً یَسْکُنُهَا أَحْقَابا ـ هر مؤمنی که برای کشته شدن حسین بن علی علیهالسلام قطرهای اشک بریزد و بر گونهاش جاری گردد، خداوند او را در ساختمانهای بلند بهشت منزل میدهد تا روزگارانی در آنجا زندگی کند.»[26]
مرحوم آیت الله پهلوانی رحمتاللهعلیه در توضیح روایاتی که تشویق به گریه بر سیدالشهداء علیه السلام نمودهاند چنین فرمودهاند: «هنگامی که بندهای صفت رحمت (یعنی گریه کردن) را برای بهترین خلق خدا (امام حسین علیهالسلام) ظهور دهد، خداوند هم رحمت بیانتهایش را شامل وی خواهد نمود، بهگونهای که هیچ گناهی بر او نماند. از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود: «مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ [الذُّبَابِ] غُفِرَ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ کَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْر ـ هر کس ما را یاد کند و از چشمانش اشک آید، اگرچه به اندازه بال پشهای (مگسی) باشد، گناهانش آمرزیده میشود اگرچه به اندازه کف دریا باشد.»[27]
تباکی جایگزین گریه و بُکاء
گاهی انسان علاقمند به گریه و ناله و لابه در درگاه الهی است اما بنا به عللی، موفق به گریه و زاری نشده و اشکش جاری نمیشود. در این موارد که فرد توان گریه کردن از خوف خدا را ندارد، نباید ناامید شود و سنگر تضرع و شکستگی در درگاه ربوبی را ترک و سلاح گریه و بکاء را بر زمین گذارد؛ چرا که در این صورت خلع سلاح شده و شیطان بر او مسلط شده و به ناچار مبتلا به گناهش مینماید. بنابراین شایسته است این فرد که قصد سیر إلیالله را دارد، مطابق توصیه روایات شریفه خود را به حالت بُکاء زده و حالت تضرع و ناله را به خود بگیرد، شاید که مشمول عنایات حضرت حق جلّ و علا قرار گرفته و صاحب دلی سوزان و اشکی روان گردد. انشاءالله. اکنون به برخی روایات در اینباره اشاره میکنیم:
سعید بن یسار میگوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: «أَتَبَاکَى فِی الدُّعَاءِ وَ لَیْسَ لِی بُکَاءٌ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ مِثْلَ رَأْسِ الذُّبَاب ـ اگر در حال دعا اشکى از چشمانم جارى نشد، آیا مىتوانم تباکى داشته باشم؟ فرمود: بله حتى اگر به اندازه سر مگسى باشد.»[28]
در حدیث دیگری آن حضرت فرمودهاند: «إِنْ لَمْ یُجِبْکَ الْبُکَاءُ فَتَبَاکَ فَإِنْ خَرَجَ مِنْکَ مِثْلُ رَأْسِ الذُّبَابِ فَبَخْ بَخ ـاگر (هنگام دعا و مناجات) گریهات نمىآید خودت را به حالت گریه درآور. پس اگر به اندازه سر سوزنى از تو اشک جاری شد خوشا به حالت.»[29]
تذکر مهم:
باید توجه داشت تضرع و ناله در محضر ربوبی و کمک خواستن از آن ذات مقدس برای ترک معاصی، اگرچه امری مهم و لازم و ضروری است اما کافی نیست. انسان به موازات این ناله و لابه باید همت مردانه خویش برای مراقبه و مجاهده با نفس را بهکار گیرد و عزم بر ترک معاصی داشته باشد. بنابراین شایسته است این تضرع و توجه به حضرت حق، همراه با حالت مراقبه و محاسبه باشد که سابق متعرض آنها شدهایم. جناب ابن فهد حلّی صاحب کتاب شریف عدةالداعی و نجاح الساعی، که از علمای بزرگ شیعه میباشد در اینباره چنین فرمودهاند:
«بدان که گریه از گناهان و فریاد و زارى به حق تعالى، صفاتى دوست داشتنى هستند ولى بدون کنارهگیرى از گناهان و توبه، مفید نیست. سیدالعابدین علىبنالحسین علیهالسلام فرمود: گریهاى که در آن اشک باشد ولى همراه ورع و پرهیزکارى نباشد که جلوى معاصى را بگیرد، گریه ترس از خدا نیست، و این ترس کاذبى است. از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که حضرت موسى علیهالسلام به یکى از اصحابش در حال سجده گذشت، کارش را انجام داد و برگشت، باز هم او را در حال سجده دید. حضرت موسى علیهالسلام فرمود: اگر حاجت تو در دست من بود آن را روا مىکردم. خداى تعالى به او وحى فرمود: اى موسى! اگر آنقدر سجده کند که گردنش قطع شود (او را نمیبخشم) مگر از آنچه مورد خشم من است (گناه) بهسوى آنچه که مورد رضایت من (اطاعت) است برگردد.»[30]
درمان خشکی چشم
باید توجه داشت که مهمترین علت خشکی چشم و ناتوانی در گریه کردن، بیماری مهم و خطرناک قساوت قلب است. قساوت در لغت به معنی غلظت، شدّت و صلابت قلب است. وقتی گفته میشود: قَسا قلبَهُ؛ یعنی قلبش مانند سنگ سخت است .و در اصطلاح اخلاق به معنی قلب کسی است که از دیدن ناراحتی و رنج و مصیبت دیگران متاثر نمیشود و دلش به رحم نمیآید و برای کسی دلش نمیسوزد. برخی از اموری که در درمان قساوت قلب مناسب هستند و در روایات ما به آنها اشاره شده عبارتند از:
اجتناب از پرخورى، اجتناب از مجالس لهو و لعب ، کمک به مستمندان و دلجویى از ایتام و افراد بىسرپرست، معاشرت با افراد صالح ونیکوکار و نشست و برخاست با علماء و شخصیتهاى برجسته و وزینى که خود مظهر صفا و تقوا هستند؛ رفتن به عیادت بیماران، رفتن به زیارت اهل قبور و یاد مرگ، دست کشیدن به سر یتیمان و دلجویی از ایشان.
در روایتی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
« مَنْ أَنْکَرَ مِنْکُمْ قَسَاوَةَ قَلْبِهِ فَلْیَدْنُ یَتِیماً فَیُلَاطِفُهُ وَ لْیَمْسَحْ رَأْسَهُ یَلِینُ قَلْبُهُ بِإِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّ لِلْیَتِیمِ حَقّاً ـ اگر کسی از قساوت قلب خود ناراحت است، پس به یتیمی نزدیک شود و با او ملاطفت نماید و بر سر او دست نوازش بکشد، به اذن الهی قلبش نرم خواهد شد، زیرا این حق یتیمان است.»[31]
یاد خدا دل را نرم و آرام میکند؛ عبادت سبب صفاى دل و زدون حالت قساوت است؛ تلاوت قرآن با توجه به آیات الهى و طلب صفاى دل از خداوند نیز از دیگر امور از بین برندهی قساوت قلب هستند.
به لحاظ فیزیکی خوردن عدس در ایجاد حالت رقت و جوشش اشک بسیار مؤثر است.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در این خصوص فرمودهاند: «شَکَا نَبِیٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَسَاوَةَ قُلُوبِ قَوْمِهِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ وَ هُوَ فِی مُصَلَّاهُ أَنْ مُرْ قَوْمَکَ أَنْ یَأْکُلُوا الْعَدَسَ فَإِنَّهُ یُرِقُّ الْقَلْبَ وَ یُدْمِعُ الْعَیْنَ وَ یُذْهِبُ الْکِبْرِیَاءَ وَ هُوَ طَعَامُ الْأَبْرَارِ ـ پیامبری از قساوت قلب قومش نزد خداوند شکایت نمود، در هنگام نماز به او وحی شد که به ایشان دستور ده که عدس بخورند، زیرا عدس قلب را رقیق میکند، اشک را جاری میکند، احساس کبر را میزداید و غذای نیکان است.» [32]
امیرمؤمنان علیهالسلام فرمودهاند: «قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَلَیْکُمْ بِالْعَدَسِ فَإِنَّهُ مُبَارَکٌ مُقَدَّسٌ یُرَقِّقُ الْقَلْبَ وَ یُکْثِرُ الدَّمْعَةَ وَ قَدْ بَارَکَ فِیهِ سَبْعُونَ نَبِیّاً آخِرُهُمْ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ علیهالسلام ـ پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم به من فرمودند: بر شما باد به خوردن عدس، زیرا آن مبارک و پاکیزه است، قلب را رقیق و اشک چشم را زیاد میکند، و هفتاد پیغمبر که آخر ایشان عیسى بن مریم علیهالسّلام است دربارهی برکت آن دعا کردهاند.» [33]
ختام و دعا:
در پایان این نوشتار گوش جان به دم مسیحایی امام خمینی رحمتاللهعلیه میسپاریم، به این امید که مواعظ تکان دهندهی ایشان در قلب قاسی ما اثر نموده و راه حرکت به جانب حقتعالی بر ما سهل و آسان گردد:
«اى عزیز، اى مطالعه کننده این اوراق، عبرت کن از حال این نویسنده که اکنون در زیر خاک و در عالم دیگر گرفتار اعمال زشت و اخلاق ناهنجار خویش است، و تا فرصت داشت به بطالت و هوى و هوس عمر عزیز را گذاراند و آن سرمایه الهى را ضایع و باطل کرد، تو ملتفت خود باش که نیز روزى مثل مایى و خودت نمىدانى آن چه روز است، شاید الان که مشغول قرائتى باشد. اگر تعللى کنى، فرصت از دست مىرود. اى برادر من، این امور را تعویق نینداز که تعویق انداختنى نیست. چهقدر آدمهاى صحیح و سالم با موت ناگهانى از این دنیا رفتند و ندانیم عاقبت آنها چیست؟ پس فرصت را از دست مده و یک دم را غنیمت شمار که کار خیلى اهمیت دارد و سفر خیلى خطرناک است. دستت از این عالم، که مزرعهی آخرت است، اگر کوتاه شد، دیگر کار گذشته است و اصلاح مفاسد نفس را نتوانى کرد، جز حسرت و حیرت و عذاب و مذلت نتیجه نبرى. اولیاى خدا آنى راحت نبودند و از فکر این سفر پر خوف و خطر بیرون نمىرفتند. حالات علىبنالحسین، علیهماالسلام، امام معصوم، حیرتانگیز است. نالههاى امیرالمؤمنین، علیهالسلام، ولىّ مطلق، بهتآور است. چه شده است که ما اینطور غافلیم؟»[34]
[1]. تحریرالمواعظ العددیة، ص574
[2]. تفسیر نمونه، ج16، ص374
[3]. میزانالحکمه، باب477، حدیث18318 2. اصول کافی طبع دارالحدیث؛ ج3؛ ص207 3. الخصال؛ ج1 ص169
[4]. ج15؛ ص223
[5]. وسائلالشیعة ج15 ص224
[6]. وسائلالشیعه، ج15، ص224
[7]. اصول کافی، طبع اسلامیه، ج2، ص482
[8]. إقبال الأعمال، طبع قدیم، ج2، ص71
[9]. تفسیر تسنیم، ج19، ص659
[10]. کتاب رازهای نماز، ص183
[11]. شکوفائی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص51
[12]. عیون أخبارالرضا علیهالسلام، ج2، ص3
[13]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص192
[14]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و دررالکلم ؛ ج2 ص111
[15]. تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص192
[16]. بحار الانوار، طبع بیروت، ج90، ص335
[17]. وسائلالشیعة، ج15، ص227
[18]. وسائلالشیعة ج15 ص226
[19]. تفسیر تسنیم، ج3، ص399
[20]. شرح چهل حدیث، ص12
[21]. شرح چهل حدیث، ص14
[22]. شرح چهل حدیث، ص18
[23]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص171
[24]. شرح چهل حدیث، ص22
[25]. ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار ؛ ج1؛ ص187
[26]. کامل الزیارات؛ النص؛ ص100
[27]. کتاب فروغ شهادت، فصل 20، ص282
[28]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص173
[29]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص174
[30]. عدة الداعی و نجاح الساعی، ص176
[31]. من لا یحضرهالفقیه ج1 ص188
[32]. مکارمالأخلاق طبرسی، ص188
[33]. عیون أخبارالرضا علیهالسلام؛ ج2؛ ص41
[34]. شرح چهل حدیث، ص15