نخستین قدمها برای پاکی
قسمت دوازهم
معاشرت
مقدمه
در نوبتهای قبل گفته شد هدف از خلقت انسان قُرب و نزدیکی به خدای تعالی و شناخت و معرفت اوست که در آیات و روایات زیادی به این امر تشویق شدهایم. در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده که حضرت به معاویه بن وهب فرمود: « مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یَأْتِی عَلَیْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً یَعِیشُ فِی مُلْکِ اللَّهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ نِعَمِهِ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ حَقَ مَعْرِفَتِه ... ثُمَّ قَالَ (ع) إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّب ـ چهقدر زشت است برای یک فرد که هفتاد سال یا هشتاد سال از زندگی او بگذرد و در مُلک خداوند زندگی کند و از نعمتهای الهی استفاده کند، در صورتی که آنگونه که باید نسبت به الله تعالی معرفت و شناخت نداشته باشد ... سپس حضرت فرمود: به درستی که واجبترین واجبات و با فضیلتترین آنها برای انسان، عرفان و معرفت نسبت به پروردگار است.» [1]
همان حضرت در روایت دیگری فرمودهاند: « قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ افْتَرَضْتُ عَلَى عِبَادِی عَشَرَةَ فَرَائِضَ إِذَا عَرَفُوهَا أَسْکَنْتُهُمْ مَلَکُوتِی وَ أَبَحْتُهُمْ جِنَانِی أَوَّلُهَا مَعْرِفَتِی ـ خدای متعال فرموده است که من واجب کردم بر بندگانم ده فریضه را که اگر این فرائض را بشناسند آنان را در ملکوت خودم اسکان میدهم و بهشت خودم را بر آنان مباح میکنم؛ که اولین آن فرائض معرفت خود من است.» [2]
نتیجه چنین معرفتی نسبت به خدای متعال، بندگی و عبادت او خواهد بود. زیرا اگر انسان خدا را به بزرگی و عظمت بشناسد و با چشم دل ببیند که خداوند موجودی است که همهی کمالات و خوبیها و زیباییها در او جمع است و هیچ نقص و بدی در او راه ندارد، نتیجه چنین معرفت شهودی، دل دادن به مولی و عبد و بنده او شدن است؛ چنان که در روایت وارده از حضرت سیدالشهداء علیهالسلام به این حقیقت اشاره شده است: « إِنَّ اللَّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِیَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ ـ به درستی که خدای بزرگ بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند (و نسبت به او معرفت پیدا کنند)، پس زمانی که او را شناختند، او را پرستش خواهند کرد.» [3]
اما باید دانست لازمه رسیدن به چنین معرفت و شناختی که عبادت و بندگی واقعی را در پی خواهد داشت، بدون ترک گناه و معصیت امکانپذیر نیست. زیرا گناه ابزار شناخت انسان یعنی عقل و قلب را فاسد نموده و از کار میاندازد. امیرمومنان امام علی علیهالسلام در بیانی نورانی از به اسارت رفتن عقل توسط هواهای نفسانی و گناهان خبر داده است: « کَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِیرٍ عِنْدَ هَوًى أَمِیرٍ ـ چه بسا عقلی که توسط هوای نفسی که حاکم شده، به اسارت رفته است.»[4]
در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی مخفی و محجوب بودن خدای متعال از بندگان و عدم معرفت و شناخت ایشان نسبت به خداوند، به اعمال سیئه و گناهان نسبت داده شده است:
« وَ أَنَّکَ لَا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ إِلَّا أَنْ تَحْجُبَهُمُ الْأَعْمَالُ دُونَکَ ـ و بهطور حتم تو از مخلوق خود در پرده و حجاب نیستی، مگر آنکه اعمالشان میان تو و آنها حاجب و مانع شود.»[5]
بنابراین بر عهده هر انسان عاقلی است که به ندای عقل خود گوش دهد و راه عبادت و اطاعت پوید و از گناه و معصیت تبری جوید؛ چرا که « الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ ـ عقل آن چیزی است که به سبب آن خدای رحمن پرستش میشود و به واسطه آن بهشت تحصیل میگردد.» [6]
پس باید انسان راهها و روشهای ترک گناه و معصیت را که کلید رستگاری اوست جستجو نموده و برنامهای عملی برای ترک معاصی در زندگی خود داشته باشد. از این جهت درصدد برآمدیم تا با استفاده از آثار اسلامی طرحی کامل و برنامهای جامع برای ترک گناه و معصیت ارائه نمائیم که با لطف و عنایات حضرت حق در شمارههای پیشین به بسیاری از آن پرداختیم و اکنون یکی دیگر از آن راهکارها را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم.
مصاحبت و معاشرت
یکی از اموری که بر انسان تاثیر بسیار عمیق و شگرفی دارد، دوست و مصاحب و معاشر انسان است. این تاثیر آنقدر گسترده است که در روایات انسان را تابع آئین و کیش دوست خود دانستهاند: « الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِهِ »[7]
تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی
در روایتی از حضرت سلیمان علیهالسلام نقل شده که فرمودند: « لَا تَحْکُمُوا عَلَى رَجُلٍ بِشَیْءٍ حَتَّى تَنْظُرُوا إِلَى مَنْ یُصَاحِبُ فَإِنَّمَا یُعْرَفُ الرَّجُلُ بِأَشْکَالِهِ وَ أَقْرَانِهِ وَ یُنْسَبُ إِلَى أَصْحَابِهِ وَ أَخْدَانِهِ ـ اگر میخواهید دربارهی کسی قضاوت کنید به دوستان او بنگرید، چون انسان به دوستان و نزدیکانش شناخته میشود و به همنشینان و دوستان خود نسبت داده میشود.»[8]
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در ضمن حدیثی دربارهی اهمیت دوست فرمودند:
« فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیْکُمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَی خُلَطَائِهِ فَإِنْ کَانُوا أَهْلَ دِینِ اللَّهِ فَهُوَ عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ إِنْ لَمْ یَکُونُوا عَلَی دِینِ اللَّهِ فَلَا حَظَّ لَهُ فِی دِینِ اللَّه ـ هرگاه وضع کسی بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به دوستانش نظر کنید. اگر اهل دین و آئین خدا باشند او نیز پیرو آئین خدا است و اگر دوستان او بر آئین خدا نباشند او نیز بهرهای از آئین حق ندارد.» [9]
باید دانست یکی از مهمترین علل آلوده شدن انسان به معاصی و گناهان معاشرتها و دوستیهای اوست که شاید هیچ عامل دیگری به اهمیت و قوت این عامل نباشد. بنابراین انسانی که خواهان پیشرفت در امور دنیویه و اخرویه است و قصد حرکت به سوی کمالات و زیباییها را دارد باید در انتخاب انیس و جلیس و مصاحب و معاشر خود دقت زیادی نماید و دست دوستی به هر کسی ندهد. دوست و معاشر بد، انسان را به دامان معاصی کشانده و ظلمات و معاصی را برای انسان زیبا جلوه میدهد. دوست بد، خواسـته یا ناخواسـته از نظـر عملی انســان را به گناه میکشاند و از نظر نفسانی نیز انسان را مبتلا به اخلاق زشت و فاسد نموده و بالأخره در بُعد قلبی با ارزشترین گوهر انسان، یعنی ایمان را میرباید. امیرمومنان علی علیهالسلام دربارهی تاثیر منفی دوست و مصاحب بد و شرور چنین فرمودند:
« لَا تَصْحَبِ الشَّرِیرَ فَإِنَّ طَبْعَکَ یَسْرِقُ مِنْ طَبْعِهِ وَ أَنْتَ لا تَعلَم ـ با اشخاص شرور معاشرت مکن زیرا طبع و سرشت تو ناخودآگاه از طبع او میدزد (ناخودآگاه اعمال و اخلاق زشت او به تو سرایت میکند) در حالی که تو غافل هستی.» [10]
در روایتی دیگر امام صادق علیهالسلام در اینباره چنین فرمودهاند: « مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَم ـ کسی که با رفیق بد همنشین شود سالم نمیماند.»[11] (یعنی گرفتار گناه و فساد و رذائل اخلاقی میشود.)
برخی دوستان و معاشران آنقدر بد و پست هستند که علاوه بر کشاندن انسان به معاصی و کارهای زشت، آن معاصی و گناهان را توجیه نموده و زشتیها را زیبا جلوه داده و به نافرمانی خدای متعال تشویق و ترغیب مینمایند.
امیرمومنان علی علیهالسلام اینان را بدترین دوستان معرفی نموده است:
« قَالَ فَأَیُّ صَاحِبٍ لَکَ شَرٌّ قَالَ الْمُزَیِّنُ لَکَ مَعْصِیَةَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ـ از آن حضرت سؤال شد: بدترین دوسـت و همنشـین کیسـت؟ فرمـودند: آن کـس که معصیت خـدا را برای تو زینـت دهد.» [12]
نکته:
باید دانست چنین دوستیهایی که بر محور شرارت و معصیت است در قیامت برای صاحبان آن نفعی نداشته و دوامی نخواهد داشت، بلکه در هنگامی که دست انسان خالی است و نیاز به یار و یاور دارد، تبدیل به دشمنی و عناد خواهد شد. قرآن کریم در اینباره چنین فرموده است:
« ألاخِلاّء یَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوّ إلاّ المُتَّقِین ـ دوستان در روز قیامـت، بعضی دشمـن بعضی دیگرند مگر دوستـان با تقوا.»(زخرف/67)
و چنین دوستیهایی نه تنها تبدیل به دشمنی خواهد شد، بلکه پشیمانی و حسرت و اندوه فراوانی را برای صاحب خود به ارمغان خواهد آورد و بر عمر گرانبهایی که باید در راه طاعت و عبادت صرف میشد اما با اُنس با نا اهلان بر باد رفت، افسوس خواهد خورد.
قرآن کریم در اینباره چنین فرموده است:
« وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَالَیْتَنىِ اتخََّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلا * یَاوَیْلَتىَ لَیْتَنىِ لَمْ أَتخَِّذْ فُلَانًا خَلِیلًا ـ و (به خاطر آور) روزى را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان مىگزد و مىگوید: اى کاش با رسول (خدا) راهى برگزیده بودم! * اى واى بر من، کاش فلان (شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!»(فرقان/27و28)
بنابراین بر هر انسان عاقلی واجب شرعی است که از مؤانست و مصاحبت با افراد فاسق و گنهکار فرار نموده و از گوهر پاکی و صفای باطنی خود محافظت نماید. امیرمؤمنان علی علیهالسلام در اینباره چنین فرمودهاند:
« فِرُّوا کُلَّ الْفِرَارِ مِنَ الْفَاجِرِ الْفَاسِق ـ از فاجر فاسق به همهی اقسام فرار، فرار کنید.» [13]
تنهایی از دوستی با بدان بهتر است
ممکن است کسی بگوید اگر دربارهی انتخاب دوست سختگیری کنیم تنها مانده و از لذات دوستی و همنشینی با دیگران بیبهره خواهیم شد.
در جواب این شبهه باید گفت:
روایات ما متذکر این معنی شدهاند که اگر دوست مناسب و خوبی پیدا نکردی، تنهایی بهتر از داشتن دوست بد است. زیرا همانطور که ذکر شد دوست بد دین و شرف و حتی دنیای انسان را خراب نموده و به باد میدهد.
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
« یَا أَبَا ذَرٍّ الْجَلِیسُ الصَّالِحُ خَیْرٌ مِنَ الْوَحْدَةِ، وَ الْوَحْدَةُ خَیْرٌ مِنْ جَلِیسِ السَّوْءِ ـ ای اباذر، همنشین و دوست شایسته داشتن بهتر از تنهایی است و تنهایی بهتر از همنشین بد داشتن است.»[14]
لقمان حکیم نیز در نصایح خود به فرزندش چنین فرموده است: « یَا بُنَیَّ الْوَحْدَةُ خَیْرٌ مِنْ صَاحِبِ السَّوْءِ یَا بُنَیَّ الصَّاحِبُ الصَّالِحُ خَیْرٌ مِنَ الْوَحْدَةِ یَا بُنَیَّ نَقْلُ الْحِجَارَةِ وَ الْحَدِیدِ خَیْرٌ مِنْ قَرِینِ السَّوْءِ یَا بُنَیَّ إِنِّی نَقَلْتُ الْحِجَارَةَ وَ الْحَدِیدَ فَلَمْ أَجِدْ شَیْئاً أَثْقَلَ مِنْ قَرِینِ السَّوْءِ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ مَنْ یَصْحَبْ قَرِینَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ ـ ای پسرم، تنهایی بهتر از دوستی و همراهی با آدم بد است. ای پسرم، دوستی و همراهی با آدم خوب بهتر از تنهایی است. ای پسرم، باربری اگرچه بار سنگ و آهن باشد بهتر از داشتن دوست بد است. ای پسرم، من سنگ و آهن حمل کردهام، ولی هیچ چیز را سنگینتر از داشتن دوست بد نیافتهام. ای پسرم، هرکس با دوست بد همنشینی و دوستی کند، سالم نمیماند.»[15]
علاوه بر پاسخ فوق، انسان با تلاش پیگیر و حضور مستمر در مجامع و مجالس صالح و معنوی مانند مساجد، حوزههای علمیه، دروس اخلاق و هیأتهای معنوی و مذهبی بهطورحتم با افراد متعددی آشنا خواهد شد که میتواند مقدمهای برای شناسایی و انتخاب دوست یا دوستان خوب و شایسته باشد. بنابراین این حرف که افراد خوب و شایسته برای دوستی وجود ندارند پذیرفتنی نیست و نشانه ناتوانی و کم همتی فرد میباشد.
ویژگیهای دوست خوب
اکنون مناسب است که به بعضی از صفات و ویژگیهای دوست خوب از منظر آیات و روایات اشاره نمائیم:
1ـ دینداری:
در مکتب اسلام سفارش شده است که با انسانهای دیندار دوست شوید، با کسانی که تعهّد دینی و الهی دارند و دوست متدیّن، موجب شرافت، سعادت و عزّت دو دنیاست. زیرا کسی که نسبت به خدا که ولی نعمت اوست تعهّدی ندارد، با رفیق خود نیز نخواهد داشت. و کسی که پایبند به اجرای دستورات پروردگار نباشد، پایبند به تعهّدات نسبت به دوست و رفیق خود نیز نخواهد بود.
امام زینالعابدین علیه السلام فرمودهاند: « جالِسُوا اَهْلَ الدّینِ وَ الْمَعْرِفَةِ، فَاِنْ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِم، فَالْوَحْدَة آنَسُ وَ اَسْلَمُ ـ با انسانهای دیندار و با معرفت مجالست کنید. اگر اینگونه افراد را پیدا نکردید تنهایی بهتر و مطمئنتر است.»[16]
همچنین فرمودهاند: « إِذَا جَمَعَ اللَّهُ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ قَامَ مُنَادٍ یُنَادِی بِصَوْتٍ یَسْمَعُ النَّاسُ فَیَقُولُ أَیْنَ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ قَالَ فَیَقُومُ عُنُقٌ مِنَ النَّاسِ فَیُقَالُ لَهُمُ اذْهَبُوا إِلَى الْجَنَّةِ بِغَیْرِ حِسَابٍ قَالَ فَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِکَةُ فَیَقُولُونَ إِلَى أَیْنَ فَیَقُولُونَ إِلَى الْجَنَّةِ بِغَیْرِ حِسَابٍ قَالَ فَیَقُولُونَ أَیُّ حِزْبٍ أَنْتُمْ مِنَ النَّاسِ فَیَقُولُونَ نَحْنُ الْمُتَحَابُّونَ فِی اللَّهِ قَالُوا وَ أَیُّ شَیْءٍ کَانَتْ أَعْمَالُکُمْ قَالُوا کُنَّا نُحِبُّ فِی اللَّهِ وَ نُبْغِضُ فِی اللَّهِ قَالَ فَیَقُولُونَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ ـ هنگامی که روز قیامت فرا رسد، خداوند همهی انسانهای قبل و بعد را در یکجا جمع میکند، سپس منادی حق فریاد میزند: کجایند آنانکه دوستان در راه خدا هستند؟ جمعی بر میخیزند، به آنها خطاب میشود، شما بدون حساب بهسوی بهشت روانه گردید، آنها رهسپار بهشت میشوند، در راه، جمعی از فرشتگان با آنها ملاقات کرده و میپرسند: شما از کدام حزب انسانها هستید؟ در پاسخ گویند: ما برای خدا و طبق فرمان خدا، با دوستان خدا، دوست بودیم و با دشمنان خدا دشمن بودیم. فرشتگان به آنها بشارت میدهند و میگویند: چه نیکو است پاداش عمل کنندگان.»[17]
2ـ علم و دانایی:
یکی دیگر از ویژگیهای دوست و رفیق خوب، دانش و آگاهی است. اخبار فراوانی دربارهی انتخاب دوست و رفیق عالم و دانشمند است، زیرا دوستی با علما اثرات مفیدی در زندگی فرد داشته موجب حیات و روشنی دل است و آگاهی و ادب فرد را افزونمیکند. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند: « جالِسِ الْعُلَماء یَزْدَدُ علْمُکُ وَ یَحْسُنُ اَدَبُکَ وَ تَزْکُ نَفْسُکَ ـ با دانشمند همنشین باش، علمت افزون میشود، ادبت نیکو و نفست پاکیزه میگردد.»[18]
همچنین فرمودهاند: « مُجَالَسَةُ الْحُکَمَاءِ حَیَاةُ الْعُقُولِ وَ شِفَاءُ النُّفُوسِ ـ همنشینی با حکیمان و دانشمندان، زنده کننده عقلها و شفابخش جانهاست.»[19]
یکی دیگر از ویژگیهایدوست خوب عاقل بودن است. این ویژگی در مکتب تربیتی اسلام به قدری ارزشمند است که اگر کسی دارای عقلی تیزبین و فکری روشن باشد، اما پارهای از فضائل اخلاق را نداشته باشد رفاقت با او روا و مجاز شناخته شده است. رفیق عاقل داروی دردهای زندگی و حلاّل مشکلات اجتماعی است. او میتواند در مواقع حساس و خطرناک زندگی، بزرگترین خدمت را نسبت به دوست خود بنماید و با عقل خویش او را از سقوط و بدبختی نجات دهد. رفیق عاقل موجب نشاط روحی، ایمنی و آرامش و خلاصه همنشینی با عاقل بهرهمندی از عقل اوست.
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند: « صُحْبَةُ الْوَلِیِ اللَّبِیبِ حَیَاةُ الرُّوحِ ـ همنشینی و مصاحبت با دوست خردمند، موجب زنده شدن روح انسان است.»[20]
امام صادق علیهالسلام نیز به نقل از امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند:
« لَا عَلَیْکَ أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ کَرَمَهُ وَ لَکِنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَیِّئِ أَخْلَاقِه ـ باکى نیست بر تو که با شخص خردمند همنشین شوى اگر چه کرم (جوانمردى وجود و بخشش) او را نپسندى (و از این ناحیه نفعى از او نبرى) ولى از خرد او منتفع شو، و از اخلاق بدش بپرهیز.»[21]
4ـ غمخواری و رازداری:
رفیق خوب آن است که در مشکلات، گرفتاریها و سختیها رفیق خود را یاری کند، در زمانی که همه تو را رها کرده و تنهایت میگذارند او در کنار تو و با تو باشد. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند: « لا یَکُونُ الصَّدِیقُ صَدِیقاً حَتَّى یَحْفَظَ أَخَاهُ فِی ثَلَاثٍ فِی نَکْبَتِهِ وَ غَیْبَتِهِ وَ وَفَاتِه ـ دوست، دوست نمیباشد مگر آن که دوست خود را در گرفتاریهایش و در غیابش و پس از مرگش نگهداری کند.»[22]
سعدی در اینباره چنین سروده است:
دوســت مـشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خــواندگی
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی[23]
5ـ وفاداری:
از دیگر شرایط و صفات دوست خوب، وفاداری است. دوست باید متعهّد و پای بند به قول و سخنش بوده و به وعدهها و تعهّداتش عمل نماید. مسلّم است رفاقت با کسی که تعهّد نداشته باشد و بیوفا باشد سست و ناپایدار است. به همین دلیل باید از کسانی که عهد شکن و پیمان شکن هستند حذر نمود. حضرت امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند: « لا تَعْتَمِدُ عَلی مَوَدَّةَ مَنْ لا یوفی بِعَهْدِهِ ـ بر دوستی کسی که به عهدش وفادار نیست، اعتماد مکن.»[24]
امام صادق علیهالسلام نیز فرمودهاند: « أَرْبَعَةُ یَذْهَبْنَ ضَیَاعاً مَوَدَّةٌ تَمْنَحُهَا مَنْ لَا وَفَاءَ لَهُ وَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ مَنْ لَا یَشْکُرُ لَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَ مَنْ لَا اسْتِمَاعَ لَهُ وَ سِرٌّ تُودِعُهُ عِنْدَ مَنْ لَا حَصَانَةَ لَهُ ـ چهار چیز به هدر مىرود: محبتى که به شخص بىوفا مىکنى و احسان کردن به کسى که تشکر نمىکند و یاد دادن به کسى که گوش شنوا ندارد و سرّى که به کسى مىسپارى که آن را حفظ نمىکند.»[25]
6ـ راستگویی و درستکاری:
امام صادق علیه السلام فرمودهاند: « لَا تَنْظُرُوا إِلَى طُولِ رُکُوعِ الرَّجُلِ وَ سُجُودِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ شَیْءٌ اعْتَادَهُ فَلَوْ تَرَکَهُ اسْتَوْحَشَ لِذَلِکَ وَ لَکِنِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ حَدِیثِهِ وَ أَدَاءِ أَمَانَتِهِ ـ نگاه به طول کشیدن رکوع و سجود شخص نکنید زیرا این چیزی است که به آن عادت کرده و اگر آنرا ترک کند وحشت میکند بلکه به راستگویی و درستکاری ایشان نگاه کنید.»[26]
قرآن کریم در اینباره چنین فرموده است: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ ـ اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با راستگویان همراه باشید.»(توبه/119)
7ـ اهتمام به برطرف کردن عیوب دوست خود داشته باشد:
توجه داشته باشیم دوستی که بتواند در برطرف کردن عیوب دوست و برادر دینی خود مؤثّر شود ولی اقدامیننماید، در واقع به او خیانت نمودهاست. امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: « مَن رأی اَخاهُ عَلی اَمرٍ یَکرُهُهُ فَلَمْ یَرَدُّهُ عَنْهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَیْهِ فَقَدْ خانَهُ ـ کسی که ببیند برادر مؤمنش به امر زشتی مبتلا گشته و با اینکه توانایی دارد، ولی در دور کردن آن امر زشـت از او اقدامی نکند، به تحقیق به او خیانت نمودهاست.»[27]
8ـ کمککار در راه طاعت خدا باشد:
امیرمومنان علی علیهالسلام فرمودهاند: « الْمُعِینُ عَلَى الطَّاعَةِ خَیْرُ الْأَصْحَابِ ـ کسی که در راه طاعت خدا یاریت میکند بهترین دوستان توست.»[28]
9ـ دیدارش انسان را به یاد خدا بیندازد:
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در خصوص دوست و همنشین فرمودند: « قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی یَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَةِ عَمَلُه ـ حواریون به عیسی علیهالسلام گفتند: یا روحاللَّه با که بنشینیم. فرمود: با کسی که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و سخن او دانشتان را زیاد کند و کردار او شما را به آخرت تشویق کند.»[29]
انتخاب دوست باید همراه با آزمایش باشد
با توجه به تاثیرات عمیقی که دوست بر دنیا و آخرت و اخلاق و رفتار و اعتقادات انسان دارد، بدیهی است که نمیتوان نسنجیده و ناآگاهانه به هر کس که ادعای دوستی دارد و لاف رفاقت میزند، دل بست و او را لایق دوستی دانست. بلکه باید با دقت و وسواس زیاد درصدد شناخت روحیات و شخصیت و تدیّن فرد برآمد و پس از آزمایش و امتحان او، و اطمینان از داشتن شایستگیهای لازم، او را امین و دوست و مصاحب و معاشر خود بدانیم. امیرالمؤمنین علی علیهاسلام فرمودهاند: « الطُّمَأْنِینَةُ إِلَى کُلِ أَحَدٍ قَبْلَ الِاخْتِبَارِ مِنْ قُصُورِ الْعَقْلِ ـ اعتماد به دیگری قبل از آزمایش نشانهی کم عقلی است.»[30]
و در روایت دیگر چنین فرمودهاند: « لَا تَثِقْ بِالصَّدِیقِ قَبْلَ الْخِبْرَةِ ـ پیش از آزمودن دوست، به او اعتماد نکن.»[31]
همچنین میفرمایند: « مَنِ اتَّخَذَ أَخاً مِنْ غَیْرِ اخْتِبَارٍ أَلْجَأَهُ الِاضْطِرَارُ إِلَى مُرَافَقَةِ الْأَشْرَار ِـ هر کس بدون امتحان دوستی برگزیند، اضطرار او را به مصاحبت با بدکاران مىکشاند.»[32]
چگونه امتحان کنیم؟
یکی از مواقعی که میتوان به صفات باطنی و روحی فردی پی برد در هنگام فوران هیجانات مانند غم، شادی، نفرت و خشم است. در این مواقع اگر پا از جاده تقوی و انصاف بیرون نگذارد، معلوم میشود از ثبات روحی و تقوایی مناسبی برخوردار است. البته در بین هیجانات، هیجان خشم محل بهتری برای امتحان و آزمایش است. امام صادق علیهالسلام در اینباره چنین فرمودهاند: « مَنْ غَضِبَ عَلَیْکَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ یَقُلْ فِیکَ شَرّاً فَاتَّخِذْهُ لِنَفْسِکَ صَدِیقاً ـ هر کس سه بار نسبت به تو خشمگین شد اما به تو بد نگفت، او را براى خود به دوستى انتخاب کن.»[33]
یکی دیگر از مواردی که میتوان میزان صداقت فرد را در دوستی سنجید، هنگام بلا و سختی و نیاز است. در چنین مواقعی اگر فرد انسان را به حال خود رها نکرد و در حد توان یا بالاتر از آن به کمک آمد، دوست خوب و لایقی است و باید گرامی داشته شود. امیرمومنان علی علیهالسلام در اینباره چنین فرمودهاند:
« عِنْدَ نُزُولِ الشَّدَائِدِ یُجَرَّبُ حِفَاظُ الْإِخْوَانِ ـ نگاه دارندگان برادرى و دوستى، هنگامفرود آمدن سختىها آزمایش مىشوند.»[34]
و در روایت دیگری فرمودهاند: « فِی الشِّدَّةِ یُخْتَبَرُ الصَّدِیقُ ـ هنگام سختی است که دوست آزموده میشود.»[35]
در دوستی زیادهروی مکن
اگر چه انسان پس از امتحان و آزمایش دوست و اطمینان به سلامت و صداقت او، مجاز به برقراری روابط صمیمانه و یکدلی و یکرنگی با دوست خود است؛ اما باید دانست، با توجه به اینکه دوستان ما هر چهقدر هم که با تقوی باشند، اما معصوم نبوده و ممکن است جایی بلغزند و خدای نکرده هوای نفس و شیطان بر آنان مسلط گردد. از این روی در روایات به ما سفارش شده که تمام اسرار زندگی خویش را برای رفیق خود بیان نکنیم و اطمینان ما به دوستانمان یک اطمینان صد در صدی نباشد؛ چرا که شاید روزی ورق دوستی برگردد و دوستی به دشمنی مبدل گردد. امام علی علیهالسلام در اینباره فرمودهاند: « اُبذُل لِصَدیقِکَ کُلَّ المَوَدَّةِ وَ لا تَبذُل لَهُ کُلَّ الطُّمَأنینَةِ وَأعطِهِ مِن نَفسِکَ کُلَّ المُواساةِ وَ لا تَقُصَّ إلَیهِ بِکُلِّ أسرارِکَ ـ تمام دوستیت را نثار دوستت کن، امّا به او یکسره اطمینان مکن و با او بهطور کامل یک دل باش، امّا همهی اسرارت را با او بازگو مکن.»[36]
[1]. کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، ص260 ؛ نوشته: على بن محمد خزاز رازى
[2]. التمحیص ص69 ؛ نوشته ابو على، محمد بن همام اسکافى؛ از اصحاب سفراى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف( 258- 336 هجرى)
[3]. علل الشرائع، ج1، ص9 ـ در ادامه روایت آمده است که مردى عرض کرد: اى پسر پیامبر، پدر و مادرم فداى تو باد! معرفت و شناخت خدا چیست؟ فرمود: اینکه اهل هر زمان، امام خود را که اطاعت او واجب است بشناسند.
[4].غررالحکم؛ ص64 ـ 819
[5]. مفاتیحالجنان ـ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص583 ـ این عبارت در دعای شب مبعث نیز آمده است. همان؛ ص815
[6]. این حدیث امام صادق علیهالسلام است ـ هدایة الأمة إلى أحکام الأئمة علیهم السلام؛ ج1 ص4 ؛ نوشته: محمد بن حسن شیخ حر عاملى.
[7]. امام صادق علیهالسلام به نقل از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: « انسان بر کیش دوست و رفیق خود است.» (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص375)
[8]. بحار الأنوار (ط - بیروت) ج71 ص188
[9]. صفات الشیعة؛ ص6
[10]. شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج20، ص272 ـ الحکم المنسوبة إلى أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب؛ حکمت 147
[11]. الخصال؛ ج1 ص169
[12]. الخصال؛ ج1 ص169
[13]. غررالحکم؛ ص462 ـ 10601
[14]. الأمالی (للطوسی) النص، ص535
[15]. الإختصاص (شیخ مفید) النص، ص337
[16]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج8، ص328
[17]. المحاسن؛ ج1 ص264
[18]. غررالحکم؛ ص430 ـ 9791
[19]. غررالحکم؛ ص430 ـ 9790
[20]. غررالحکم؛ ص430 ـ 9771
[21]. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص638
[22]. نهج البلاغة (للصبحی صالح) ص494
[23]. گلستان سعدی، حکایت16
[24]. غررالحکم؛ ص418 ـ 9562
[25]. الخصال؛ ج1 ص264
[26]. مرآة العقول؛ ج8 ص186
[27]. الأمالی( للصدوق) ص270
[28]. غررالحکم؛ ص416 ـ 9508
[29]. الکافی (ط - الإسلامیة) ج1 ص39
[30]. غررالحکم؛ ص416 ـ 9490
[31]. غررالحکم؛ ص416 ـ 9498
[32]. غررالحکم؛ ص416 ـ 9496
[33]. وسائلالشیعة؛ ج12 ص147
[34]. غررالحکم؛ ص424 ـ 9731
[35]. غررالحکم؛ ص424 ـ 9733
[36]. غررالحکم؛ ص421 ـ 9665 ـ کنز الفوائد؛ ج1 ص93 (با اندکی اختلاف)