بحثی پیرامون
هدایت و ضلالت در قرآن
اشاره
آیاتی در قرآن کریم است که که اشاره میکند خداوند هر که را بخواهد هدایت یا گمراه میکند. بعضی با اشاره به این آیات نتیجه میگیرند که هدایت یا ضلالت یک امر جبری است و انسان نقشی در آن ندارد.
مشکل این افراد در این است که اولاً آیات قرآن را کامل مطالعه نمیکنند. زیرا در این آیات نشانههایی وجود دارد که این شبهه را برطرف میکند و دوم اینکه آیات قرآن را باید در کنار هم بررسی کرد، زیرا قرآن کتاب هدایت است و خداوند مطالب را در کنار هم تبیین فرموده است.
به همین دلیل این آیات را مطرح کرده و با استفاده از تفاسیر توضیح کوتاهی پیرامون آن آوردهایم.
سرچشمه هدایت و ضلالت
«إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْىِ أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَاذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یَهْدِى بِهِ کَثِیرًا وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ ـ خداوند از این که (به موجودات ظاهراً کوچکى مانند) پشه، و حتى کمتر از آن، مثال بزند شرم نمىکند. (در این میان) آنان که ایمان آوردهاند، مىدانند که آن، حقیقتى است از طرف پروردگارشان و اما آنها که راه کفر را پیمودهاند، (این موضوع را بهانه کرده) مىگویند: «منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟!» (آرى،) خدا جمع زیادى را با آن گمراه، و گروه بسیارى را هدایت مىکند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد!»(بقره/26)
ظاهر تعبیر آیه فوق، ممکن است این توهم را بهوجود آورد که هدایت و گمراهى جنبه اجبارى دارد و تنها منوط به خواست خداست، در حالى که آخرین جمله این آیه حقیقت را آشکار کرده و سرچشمه هدایت و ضلالت را اعمال خود انسان مىشمارد.
توضیح اینکه: همیشه اعمال و کردار انسان، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد، از جمله اینکه اگر عمل نیک باشد، نتیجه آن، روشنبینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است.
شاهد این سخن آیه 29 سوره انفال است که مىفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً ـ اگر پرهیزگارى پیشه کنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده مىکند و به شما روشنبینى عطا مىفرماید».
و اگر دنبال زشتیها برود، تاریکى و تیرگى قلبش افزون مىگردد، و به سوى گناه بیشترى سوق داده مىشود و گاه تا سر حد انکار خداوند مىرسند، شاهد این گفته، آیه 10 سوره روم مىباشد که مىفرماید:
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساؤُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُنَ ـ عاقبت افرادى که اعمال بد انجام مىدهند به اینجا منتهى شد که آیات خدا را تکذیب کردند و مورد استهزاء قرار دادند».
و در آیه دیگر مىخوانیم: «فَلَمَّا زاغُوا أَزاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ ـ هنگامى که از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانید».( صف/5)
در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا که مىفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ ـ خداوند گمراه نمىکند جز افراد فاسق و بد کردار را».
بنابراین انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ماست، این حقیقت را وجدان هر انسانى قبول دارد، سپس باید در انتظار نتیجههاى قهرى آن باشیم.
کوتاه سخن اینکه: هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددى از خود قرآن"هدایت" به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و"اضلال" به معنى از بین بردن زمینههاى مساعد است، بدون اینکه جنبه اجبارى به خود بگیرد.
و این فراهم ساختن اسباب (که نام آن را توفیق مىگذاریم) یا بر هم زدن اسباب (که نام آن را سلب توفیق مىگذاریم) نتیجه اعمال خود انسانها است که این امور را در پى دارد، پس اگر خدا به کسانى توفیق هدایت مىدهد و یا از کسانى توفیق را سلب مىکند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است.
این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده مىتوان مشخص ساخت هنگامى که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک مىگذرد هر چه خود را به آن نزدیکتر سازد جاى پاى او لغزندهتر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات کمتر مىشود و هر قدر خود را از آن دور مىسازد جاى پاى او محکمتر و مطمئنتر مىگردد و احتمال سقوطش کمتر مىشود، این یکى هدایت و آن دیگرى ضلالت نام دارد.
از مجموع این سخن پاسخ گفته کسانى که به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفتهاند به خوبى روشن مىشود.
تفسیر نمونه، ج1، ص151
************************
ضلالت و کورى، مجازات زشتکارى
آیه (26 بقره) شهادت میدهد بر اینکه یک مرحله از ضلالت و کورى دنبال کارهاى زشت انسان بهعنوان مجازات در انسان گنه کار پیدا میشود، و این غیر آن ضلالت و کورى اولى است که گنهکار را بگناه وا داشت، چون در آیه مورد بحث مىفرماید: «وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفاسِقِینَ ، خدا با این مثل گمراه نمیکند مگر فاسقان را) اضلال را اثر و دنباله فسق معرفى کرده، نه جلوتر از فسق، معلوم میشود این مرحله از ضلالت غیر از آن مرحلهایست که قبل از فسق بوده، و فاسق را بهفسق کشانیده (دقت بفرمائید)».
ترجمه المیزان، ج1، ص141
************************
مگر مىشود خداوند مردم را گمراه کند!؟
راستى مگر مىشود خداوند مردم را به ایمان تکلیف کند، ولى خودش آنان را گمراه کند!؟ و مگر مىشود این همه پیامبر و کتب آسمانى نازل کند، ولى خودش مردم را گمراه کند!؟ مگر مىشود از ابلیس به خاطر گمراه کردن انتقاد کند، ولى خودش دیگران را گمراه نماید!؟
گرچه در این آیه، هدایت و گمراهى بهطور کلّى به خداوند نسبت داده شده است، ولى آیات دیگر، مسئله را باز نموده و مىفرماید:
«یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ ـ خداوند کسانى را هدایت مىکند که به سوى او بروند »(رعد/27)
و «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ ـ خداوند کسانى را هدایت مىکند که به دنبال کسب رضاى او باشند»(مائده/16)
و «الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا ـ آنان که در راه او جهاد کنند»(عنکبوت/69)
و بر عکس، کسانى که با اختیار خود در راه کج حرکت کنند، خداوند آنان را به حال خود رها مىکند. مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست. چنان که درباره کافران، ظالمان، فاسقان و مسرفان جمله «لا یَهْدِی» بهکار رفته است.
تفسیر نور، ج1، ص: 79
************************
هدایت مىکند هر که را که بهسوى او بازگشت نماید
«وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ ـ کسانى که کافر شدند مىگویند: "چرا آیه (و معجزه) اى از پروردگارش بر او نازل نشده است؟!" بگو: "خداوند هر کس را بخواهد گمراه، و هر کس را که بازگردد، به سوى خودش هدایت مىکند!" (کمبودى در معجزهها نیست لجاجت آنها مانع است!)» (رعد/27)
خداوند در پاسخشان به پیغمبر خود دستور مىدهد که به ایشان بگوید:
" إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ"، و مىفهماند که مساله هدایت مربوط و مستند به آیه نیست تا اگر نازل شود هدایت شوند، و اگر نازل نشود گمراه گردند، بلکه مساله هدایت و ضلالت مستند به خداى سبحان است، اوست که هر که را بخواهد هدایت و هر که را بخواهد گمراه مىکند.
و چون زمینه طورى بود که ممکن بود از این جواب توهم کنند که مساله هدایت و ضلالت دائر مدار مشیتى گزاف و نامنظم است، لذا براى اینکه چنین توهمى پیش نیاید نفرمود:
«یهدى الیه من یشاء ـ هدایت مىکند بهسوى خود کسى را که بخواهد» بلکه فرمود:«یَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنابَ ـ هدایت مىکند بهسوى خود هر که را که بهسوى او بازگشت نماید». و روشن ساخت که استناد قضیه به مشیت پروردگار خود بر اساس سنتى است که دائماً جریان داشته، و بر طبق نظام متقنى است که هرگز خلل نمىپذیرد. آرى، خداى تعالى هدایت کسى را مىخواهد که خود او بهسوى خدا بازگشت بکند، و مشیتش بر ضلالت کسى تعلق مىگیرد که از خداى روىگردان باشد و بهسوى او بازگشت نکند.
پس کسى که متصف به صفت انابه و رجوع بهحق باشد و افکار و عقایدش مغلول به غلهاى اهواء نباشد، خداوند او را با این دعوت حقه (قرآن) هدایت مىفرماید، و کسى که افکار و عقایدش آزاد از قید اهواء نباشد گمراه مىشود هر چند آیات مستقیم و روشن باشد، و از آیات منتفع نمىگردد هر چند که معجزه هم باشد، آرى:«وَ ما تُغْنِی الْآیاتُ وَ النُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ ـ این آیات و انذارها به حال کسانى که (به خاطر لجاجت) ایمان نمىآورند مفید نخواهد بود».(یونس/101)
از همینجا بهدست مىآید که جملهی «إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ» در تقدیر«ان اللَّه یضل بمشیته من لم ینب الیه و یهدى الیه بمشیته من اناب الیه» است، یعنى خداوند به مشیتش گمراه مىکند کسى را که بهسوى او رجوع نکند، و به مشیتش هدایت مىکند کسى را که بهسوى او بازگشت نماید.
ترجمه المیزان، ج11، ص: 482
************************
هدایت الهى دوگونه است: ابتدایى و تکمیلى
هدایت ابتدایى در رابطه با همه مردم است، «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ»(انسان/ 3) امّا هدایت تکمیلى نسبت به کسانى است که هدایت عمومى اول را پذیرفته باشند. مثل معلمى که در روزهاى اوّل درس، مطالب خود را یکسان و یکنواخت به همهی شاگردان عرضه مىکند، امّا بعد از مدّتى براى محصلین کوشا، جدى و پرکار خود، لطف بیشترى مبذول مىدارد. «وَ الَّذِینَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً»(محمّد/17)
امّا بهراستى براى افرادى که قرآن دربارهى آنها مىفرماید:
«وَ ما تَأْتِیهِمْ مِنْ آیَةٍ مِنْ آیاتِ رَبِّهِمْ إِلَّا کانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ ـ هیچ آیهاى از آیات الهى برایشان نازل نشد، مگر آنکه از آن اعراض کردند».(انعام/4)
«وَ لَوْ نَزَّلْنا عَلَیْکَ کِتاباً فِی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیْدِیهِمْ لَقالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ ـ اگر ما کتاب را از آسمان در کاغذى فرو فرستیم و آنها با دست خودشان آنرا لمس کنند، باز هم مىگویند سحر است».(انعام/7)
«وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لا یُؤْمِنُوا بِها ـ اگر هر معجزهاى ببینند، ایمان نخواهند آورد».(انعام/25)
آیا جز برداشتن دست عنایت و زدن مهر ضلالت بر دلهایشان، چارهاى دیگر مىباشد؟!
هدایت و ضلالت ضابطهمند است
در هر حال، خداوند، حکیم و عادل است و تمام کارها و خواست او از: «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»[1]، «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ»[2]، «یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ»[3]، «فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ»[4]، «یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ»[5]، «یَخْلُقُ ما یَشاءُ»[6] همه بر اساس عدل و حکمت و لطف و عنایت تفسیر مىگردد.
یعنى اگر فرمود: «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»، چنین نیست که بدون هیچ ضابطه و معیارى، هدایت را براى کسى خواسته باشد، بلکه چنانچه از آیات دیگر برمىآید، یکجا ایمان را شرط هدایت مىشمارد و مىفرماید: «وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ»(تغابن/119) و در جاى دیگر، کسب رضایت و خشنودى حقّ را با پیمودن راه سلامت زمینه هدایت معرّفى مىفرماید: «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ»(مائده/16) و یا اگر فرمود: «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ»، در آیه دیگر، اسراف و تردید و شک را عامل این اضلال مىداند. «یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»(غافر/34)
به هر صورت اگر دهانه ظرفى بهطرف آسمان باشد، باران در او وارد مىشود، امّا اگر به طرف زمین قرار بگیرد، از نزولات آسمانى بهرهاى نخواهد برد و اینچنین است انسانى که دهانه روحش به جانب مادیّات باشد، بدیهى است که از باران معنویّت الهى بىنصیب خواهد بود.
«اسْتَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ ـ آن (قهر الهى) بهخاطر آن است که آنان زندگى دنیا را بر آخرت برگزیدند، و قطعاً خداوند گروه کافران را هدایت نمىکند».(نحل/107)
تفسیر نور، ج6، ص227
************************
مشیت الهی سلب مسئؤلیت نمیکند
«وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ـ و اگر خدا مىخواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد (و همه را به اجبار وادار به ایمان مىکرد امّا ایمان اجبارى فایدهاى ندارد!) ولى خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت مىکند! (به گروهى توفیق هدایت داده، و از گروهى سلب مىکند!) و یقیناً شما از آنچه انجام مىدادید، بازپرسى خواهید شد!» (نحل/93)
" اگر خدا مىخواست همه شما را امت واحدى قرار مىداد" (وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً).
" امت واحده" از نظر ایمان و قبول حق، اما در شکل اجباریش، ولى بدیهى است این پذیرش حق نه گامى به سوى تکامل است نه دلیلى بر افتخار پذیرنده آن، لذا سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.
ولى این آزادى به آن معنى نیست که از ناحیه خدا، هیچگونه کمکى به پویندگان این راه نمىشود، بلکه آنها که قدم در راه حق مىگذارند و مجاهده مىکنند، توفیق خداوند شامل حالشان مىشود، و در پرتو هدایت او به سر منزل مقصود مىرسند، و آنها که در راه باطل گام مىگذارند از این موهبت محروم مىگردند و بر گمراهیشان افزوده مىشود.
لذا بلافاصله مىگوید" لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه مىکند و هر کس را بخواهد هدایت" (وَ لکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ).
اما این هدایت و اضلال الهى هرگز سلب مسئولیت از شما نمىکند، زیرا گامهاى نخستین آن از خود شما است، به همین دلیل اضافه مىکند" شما بهطور قطع در برابر اعمالى که انجام مىدادید مسئولید، و از شما بازپرسى مىشود" (وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ).
این تعبیر که از یک سو انجام اعمال را به خود انسانها نسبت مىدهد، و از سوى دیگر تاکید بر مسئولیت آنها در برابر اعمالشان مىکند، از قرائن روشنى است که مفهوم هدایت و اضلال الهى را در جمله قبل، تفسیر مىنماید، که این هدایت و اضلال، هرگز جنبه اجبارى ندارد.
تفسیر نمونه، ج11، ص380
************************
اضلال مجازات عدم خضوع برابر حق
«أَ فَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَصْنَعُونَ ـ آیا کسى که عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زیبا مىبیند (همانند کسى است که واقع را آن چنان که هست مىیابد)؟! خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد و هر کس را بخواهد هدایت مىکند پس جانت به خاطر شدّت تأسف بر آنان از دست نرود خداوند به آنچه انجام مىدهند داناست!»(فاطر/8)
کافرى که وضعش چنین است، و مؤمنى که بر خلاف اوست، مساوى نیستند، براى اینکه خدا یکى از آن دو را به مشیت خود گمراه کرده، و آن کافر است، که بهخاطر همین گمراهى، بد را خوب مىبیند، و دیگرى را به مشیت خود هدایت فرموده و آن مؤمن است که عمل صالح را دوست مىدارد و انجام مىدهد، و عمل زشت را زشت مىداند.
البته باید دانست که این گمراه کردن خدا، ابتدایى نیست (براى اینکه به حکم آیات بسیارى از قرآن، خداوند موجودات را عموماً و انسان را بهخصوص به سوى کمالش هدایت فرموده)، بلکه این اضلال مجازاتى است، که وقتى کسى در برابر حق خضوع نکند، و لجبازى و مقاومت نماید، خدا او را گمراهتر مىسازد، و نسبت دادن چنین اضلالى به خدا هیچ مانعى ندارد.
و کوتاه سخن اینکه: اختلاف کافر و مؤمن از نظر عاقبتشان به حسب وعده الهى که اولى را به عذاب و دومى را به رحمت وعده داده به خاطر اختلافى است که آن دو از نظر اضلال و هدایت الهى دارند، و نشانه این اختلاف آن است که طرز دید آن دو مختلف است، یکى زشت را زیبا مىبیند و دیگرى زشت را زشت، و زیبا را زیبا مىبیند.
ترجمه المیزان، ج17، ص22
************************
لجاجت یا تسلیم رمز هدایت یا ضلالت
«وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذینَ آمَنُوا إیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى لِلْبَشَرِ ـ مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار دادیم، و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معیّن نکردیم تا اهل کتاب [یهود و نصارى] یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان بیفزاید، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند، و بیماردلان و کافران بگویند: "خدا از این توصیف چه منظورى دارد؟!" (آرى) اینگونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد و هر کس را بخواهد هدایت مىکند! و لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمىداند، و این جز هشدار و تذکّرى براى انسانها نیست!»(مدثر/31)
به دنبال گفتگوهایی که در باره چگونگى بهرهگیرى مؤمنان و کافران بیمار دل از سخنان الهى بود مىافزاید:
" اینگونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد، و هر کس را بخواهد هدایت مىکند".
کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ
جملههاى گذشته به خوبى نشان مىدهد که این مشیت و اراده الهى درباره هدایت بعضى، و گمراهى بعضى دیگر، بىحساب نیست، آنها که معاند و لجوج و بیمار دلند استحقاقى جز این ندارند، و آنها که در برابر فرمان خدا تسلیم و مؤمنند مستحق چنین هدایت هستند.
تفسیر نمونه، ج25، ص242
************************
آزمایش
وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِمیقاتِنا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِیَّایَ أَ تُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنَّا إِنْ هِیَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدی مَنْ تَشاءُ أَنْتَ وَلِیُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الْغافِرینَ ـ موسى از قوم خود، هفتاد تن از مردان را براى میعادگاه ما برگزید و هنگامى که زمینلرزه آنها را فرا گرفت (و هلاک شدند)، گفت: «پروردگارا! اگر مىخواستى، مىتوانستى آنها و مرا پیش از این نیز هلاک کنى! آیا ما را به آنچه سفیهانمان انجام دادهاند، (مجازات و) هلاک مىکنى؟! این، جز آزمایش تو، چیز دیگر نیست که هر کس را بخواهى (و مستحق بدانى)، بهوسیله آن گمراه مىسازى و هر کس را بخواهى (و شایسته ببینى)، هدایت مىکنى! تو ولىّ مایى، و ما را بیامرز، بر ما رحم کن، و تو بهترین آمرزندگانى!»(اعراف/155)
...با جمله" تُضِلُّ بِها مَنْ تَشاءُ وَ تَهْدِی مَنْ تَشاءُ" تاکید نموده و خلاصه چنین رسانید که هلاک کردن همراهان من یکى از موارد امتحان عمومى تو است که بندگان خود را با آن مىآزمایى تا هر که گمراه شدنى است گمراه شده و هر که هدایت شدنى است هدایت شود، و از سنت تو نیست که هر که در اثر امتحان تو گمراه شد هلاکش سازى.
ترجمه المیزان، ج8، ص354
************************
هدایت و اضلال دو کلمه جامع هستند
این را نیز باید دانست که هدایت و اضلال دو کلمه جامع هستند که تمامى انواع کرامت و خذلانى که از سوى خدا بسوى بندگان سعید و شقى مىرسد شامل میشود، آرى خدا در قرآن کریم بیان کرده که براى بندگان نیکبخت خود کرامتهایى دارد، و در کلام مجیدش آنها را بر شمرده مىفرماید:
«ایشان را به حیاتى طیب زنده مىکند ـ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً»(نحل/97)
و «ایشان را بهروح ایمان تایید مىکند ـ کَتَبَ فی قُلُوبِهِمُ الْإیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْه»(مجادله/22)
و «از ظلمتها به سوى نور بیرونشان مىآورد ـ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(بقره/257 ـ مائده/16)
و «براى آنان نورى درست مىکند که با آن نور راه زندگى را طى مىکنند ـ یَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِه»(حدید/28)
و «او ولى و سرپرست ایشان است ـ هُوَ وَلِیُّهُمْ»(انعام/127)
و «او ولى و سرپرست ایشان است ـ اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(بقره/257) «اللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنین»(العمران/68) «اللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقین»(جاثیه/19)
و «ایشان نه خوفى دارند، و نه دچار اندوه مىگردند ـ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون»(بقرة/62/112/262/274/277 و یونس/62)
و «اگر او را بخوانند دعایشان را مستجاب میکند ـ وَ یَسْتَجیبُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات»(شورا/26)
و «چون به یاد او بیفتند او نیز بهیاد ایشان خواهد بود »
و «فرشتگان همواره به بشارت و سلام بر آنان نازل میشوند ـ تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا»(فصلت/30)
و از این قبیل کرامتهایى دیگر.
و براى بندگان شقى و بدبخت خود نیز خذلانها دارد، که در قرآن عزیزش آنها را برشمرده، مىفرماید:
«ایشان را گمراه مىکند ـ یُضِلَّهُم»(نساء/60)
و «از نور بهسوى ظلمتها بیرون مىبرد ـ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»(بقره/257)
و «بر دلهاشان مهر مىزند ـ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِم»(بقره/7)
و «بر گوش و چشمشان پرده مىافکند ـ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ»(بقره/7)
و «رویشان را به عقب بر مىگرداند ـ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلى أَدْبارِها»(نساء/47)
و «بر گردنهاشان غلها مىافکند ـ جَعَلْنا فی أَعْناقِهِمْ أَغْلالا»(یس/8)
و «غلهایشان را طورى بهگردن مىاندازد که دیگر نمیتوانند رو بدین سو و آن سو کنند ـ فَهِیَ إِلَى الْأَذْقانِ فَهُمْ مُقْمَحُون»(یس/8)
و «از پیش رو و از پشت سرشان سدى و راهبندى مىگذارد، تا راه پس و پیش نداشته باشند ـ جَعَلْنا مِنْ بَیْنِ أَیْدیهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْناهُمْ فَهُمْ لا یُبْصِرُون»(یس/9)
و «شیطانها را قرین و دمساز آنان مىکند ـ وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ»(زخرف/36)
و «تا گمراهشان کنند، بهطورى که از گمراهیشان خرسند باشند، و بپندارند که راه همان است که ایشان دارند ـ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُون»(زخرف/37)
و «شیطانها کارهاى زشت و بىثمر آنان را در نظرشان زینت میدهند ـ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُم»(أنعام/43 ـ أنفال/48 ـ نمل/24 ـ عنکبوت/38)
و «شیطانها سرپرست ایشان مىگردند ـ فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ فَهُوَ وَلِیُّهُم»(نحل/63)
و «خداوند ایشان را از طریقى که خودشان هم نفهمند استدراج مىکند، یعنى سر گرم لذائذ و زینتهاى ظاهرى دنیاشان میسازد، تا از اصلاح خود غافل بمانند ـ وَ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ»(أعراف/182 ـ قلم/44)
و «بههمین منظور ایشان را مهلت میدهد که کید خدا بس متین است ـ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ»(أعراف/183 ـ قلم/45)
و «با ایشان نیرنگ مىکند ـ یَمْکُرُ اللَّه»(انفال/30)
و «آنان را به ادامه طغیان وا میدارد، تا به کلى سرگردان شوند ـ یَمُدُّهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُون»(بقره/15)
اینها پارهاى از اوصافى بود که خدا در قرآن کریمش از آن دو طائفه نام برده است، و از ظاهر آن بر مىآید که انسان در ماوراى زندگى این دنیا حیات دیگرى قرین سعادت و یا شقاوت دارد، که آن زندگى نیز اصولى و شاخههایى دارد، که وسیله زندگى اویند، و انسان بهزودى یعنى هنگامى که همه سببها از کار افتاد، و حجاب برداشته شد، مشرف به آن زندگى میشود، و بدان آگاه مىگردد.
ترجمه المیزان ج1 ص141