قلبهای سهگانه ؛ عبادات سهگانه
پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودهاند:
« القَلبُ ثَلاثَةُ أنواعٍ:
قَلبٌ مَشغولٌ بِالدُّنیا،
و قَلبٌ مَشغولٌ بِالعُقبى،
و قَلبٌ مَشغولٌ بِالمَولى.
أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالدُّنیا فَلَهُ الشِّدَّةُ و البَلاءُ،
و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالعُقبى فلَهُ الدَّرَجاتُ العُلى،
و أمّا القَلبُ المَشغولُ بِالمَولى فلَهُ الدُّنیا و العُقبى و المَولى.
دل سه گونه است:
دلِ گرفتار دنیا،
دلِ گرفتار عُقبى
و دلِ گرفتار مولا.
دلى که گرفتار دنیا باشد، سختى و رنج نصیب اوست،
و دلى که گرفتار عقبى باشد، درجات بلند نصیبش شود،
و دلى که گرفتار مولى باشد، هم دنیا دارد و هم عقبى را و هم مولا را.»[1]
طالب دنیا رنجور است و طالب عقبى مزدور است و طالب مولا مسرور.
دنیا طلبا تو در جهان رنجورى عقبى طلبا تو از حقیقت دورى
مولا طلبا تو داغ مولا دارى اندر دو جهان مظفّر و منصورى[2]
همین دستهبندی به نحوی در سوره واقعه انجام شده و مردم به سه دسته تقسیم شدهاند:
وَ کُنتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً(7)
فَأَصْحَابُ الْمَیْمَنَةِ مَا أَصحَْابُ الْمَیْمَنَةِ(8)
وَ أَصحَْابُ المَْشَْمَةِ مَا أَصحَْابُ المَْشَْمَةِ(9) {وَ أَصحَْابُ الشِّمَالِ مَا أَصحَْابُ الشِّمَالِ(41)}
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ(10)
شاید بتوان گفت که روایت زیر نیز در خصوص اصحاب یمین و السابقون است:
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمود:
« إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ
وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ
وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ
وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.
مردمى خدا را به چشمداشتى پرستیدند، این پرستش تاجران است،
و گروهى او را از روى ترس عبادت کردند، و این عبادت بردگان است،
و گروهى وى را براى سپاس و شکر پرستیدند و این پرستش آزادگان است،
که از برترین نوع عبادت است.»[3]
« و در بعضى أحادیث این مضمون از آن حضرت صلواتاللّه و سلامه علیه به عبارت دیگر نقل شده و آن این است که فرموده:
مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک
معبودا عبادت و پرستش من از جهت ترس از آتش دوزخ نیست و بانگیزه طمع و دستیابى ببهشت نیست فقط چون تو را سزاوار عبادت و پرستش میدانم میپرستم.»[4]
امام صادق علیهالسلام نیز در روایتی به همین مضمون فرمودهاند:
« إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ
قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ
وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ
وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ
وَ هِیَ أَفْضَلُ الْعِبَادَة
عبادتکنندگان سه دستهاند:
1ـ گروهى که خداى عز و جل را از ترس عبادت کنند و این عبادت بردگانست،
2ـ مردمى که خداى تبارک و تعالى را به طمع ثواب عبادت کنند و این عبادت مزدورانست،
3ـ دستهاى که خداى عز و جل را براى دوستیش عبادت کنند و این عبادت آزادگان است،
و این بهترین عبادت است.»[5]
اما این روایات به این معنی نیست که نوع دیگر عبادات باطل است؛ بلکه موضوع اهمیت و ارزش عبادت نوع سوم است. عالم عامل فقیه اصولى عارف اخلاقى حضرت آیتالله حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی فرزند میرزا شفیع ملکى تبریزى قدس الله سره الشریف در کتاب «المراقبلات» در این خصوص فرمودهاند:
بعضى مىگویند: کسانى که به کمال رسیدهاند، حتى نباید به نیت شوق یا ترس، یا پیوستن به خدا و کسب مقام نزد او، یا به نیت خوشنودى او، عملى را انجام دهند، و باید نیت آنان فقط شایستگى خداوند براى عبادت باشد. و عملى را که به خاطر شوق به وصال خداوند انجام شود ناقص مىدانند و بعضى این را عبادت نفس دانستهاند.
ولى گمان نمىکنم هیچ یک از پیامبران و اولیاى خدا و فرشتگان نزدیک، اعمال خود را از آنچه آنان مىگویند خالص کنند. این افراط است که عملى را که به خاطر رسیدن به رضاى خدا و نزدیکى و همسایگى او انجام شود، عبادت نفس بدانیم چنانچه در سخنان بعضى از اهل معرفت مىباشد. بله اشکالى ندارد که بگوییم اولیاى خدا در بعضى از حالتها و جلوهگر شدن نامهاى خداوند بر آنان عملى را فقط بهخاطر شایستگى خداوند متعال و براى عبادت او انجام مىداده و نیت نزدیک شدن به خدا و رضایت او را فراموش مىکردهاند، ولى نمىگوییم: پیامبران علیهمالسّلام همیشه در این حالت بودهاند چه رسد به این که دیگران همیشه، یا گاهى با این نیت عملى را انجام دهند. و من عمل به نیت شایستگى خداوند را، برتر از عمل به نیت رسیدن به همسایگى خداوند نمىدانم، به این جهت که ما بالاتر از عبادت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم و امیر المؤمنین علیهالسلام نداریم و از روایات معلوم مىشود که بعض یا بیشتر اعمال آنها فقط بهخاطر بهدست آوردن رضاى خدا و نزدیکى به او بوده است.
چه اشکالى دارد گاهى اوقات ترس از مجازات نیز جزیى از نیت آنها باشد. براى کسى که از ترس مجازات خدا غش مىکند، امکان ندارد یا خیلى مشکل است که این ترس در نیت او هیچ تأثیرى نداشته باشد.
به نظر مىرسد حالتهاى پیامبران علیهمالسّلام و اولیاى خدا حتى سرور آنان پیامبر ما صلیاللهعلیهوآلهوسلم، مختلف بوده و علت آن اختلاف جلوههاى اسمهاى خداوند متعال براى آنان بوده و خداوند به این طریق آنان را تربیت و درجات آنان را بالا برده و آنان را به خود نزدیکتر مىنموده است.
خداوند براى کمال آنان قلبهاى ایشان را تربیت مىکرده است، چنانچه در بعضى از فرازهاى آن زیارت مىخوانیم: «موالى... لَکُمُ الْقُلُوبُ الَّتِی تَوَلَّى اللَّهُ رِیَاضَتَهَا بِالْخَوْفِ وَ الرَّجَاء ـ آقایان من خداوند اختیار قلوب شما را داشته و با ترس و امید آن را تربیت مىکند»[6] گاهى با نامهاى جمالى خود براى آنان جلوه مىکند، آنان نیز با پروردگار خود انس گرفته و براى او ناز مىکنند. و گاهى با نامهایى که نشانه غلبه و جلال اوست در مقابل آنان جلوهگر شده که در این حالت آنان به تضرع، استغفار و گریه پرداخته، و با مناجاتى که بیشتر آن استغفار و پناه بردن به خدا و درخواست نجات از جهنم و آتش است، با او مناجات مىکنند. و این مطلب بر کسى که کمى با احادیث آنان سروکار داشته باشد، پوشیده نیست.
دربارهی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که بعضى اوقات خطاب به عایشه مىفرمودند: «برایم بگو، حمیرا» و در عین حال در انتظار وقت نماز بود و به بلال مىفرمود: «راحتم کن، بلال» گاهى نیز هنگام فرود آمدن وحى رنگ و حالش تغییر مىکرد، و گاهى موقع وزش باد از نزول بلا مىترسید، تمام اینها نشاندهنده مختلف بودن حالتهاست. و این مطلب، با انجام تمام اعمال بهنیت شایستگى خداوند براى پرستش سازگارى ندارد.
البته بعید نیست منظور این علماى بزرگ از نیت شایستگى خداوند متعال براى عبادت، معنایى باشد که با نیت نزدیک شدن و رضایت او سازگارى داشته باشد، زیرا گاهى انگیزه نزدیک شدن به دوست، برخوردارى از بخشش و نعمتها یا فرار از مجازات او نمىباشد، بلکه بهاین جهت است که شایسته نزدیک شدن مىباشد. و این یکى از معانى عمل کردن بهخاطر شایستگى او براى پرستش است، همانگونه که از سرور اولیاء امیرالمؤمنین علیهالسّلام بر مىآید، آنجا که مىفرماید: «تو را بهخاطر ترس از آتش یا آرزوى بهشت عبادت نکردم، بلکه تو را شایسته بندگى دیدم آنگاه تو را پرستیدم.» زیرا آن حضرت علیهالسّلام، نیت شایستگى براى عبادت را در مقابل نیت عبادت از ترس آتش یا خواهش بهشت قرار داده، نه در مقابل رسیدن به رضایت و نزدیکى او.
از خدا مىخواهیم که قصد نزدیکى و رضایت خود را به ما عنایت فرموده و ما را به درک معنى نیت نزدیک شدن به خود، یا دست کم به توانایى قبول آن بهطور اجمال، موفق نماید، زیرا عدهاى از علماى بزرگ درک معنى نزدیکى به خدا را منکر شده و مىگویند: «معناى قصد نزدیکى چیزى جز انجام عمل بهنیت دستور خداى متعال نیست و نیتى که بیش از این باشد، مخالف تنزیه خداى متعال است»، گرچه این سخن درستى نیست.
مخفى نماند که بعضى از بزرگان از روى غفلت گفتهاند: «عبادتى که بهخاطر ترس از مجازات یا خواهش بهشت باشد، باطل است.» و این غفلتها و لغزشها از بزرگان و شخصیتها شگفتى ندارد، زیرا در مبتلا شدن آنان به این گونه لغزشها حکمتى الهى وجود دارد.
مطلب دیگر این که منظور سید ما قدّس سرّه[7] در کتاب اقبال از سخن خود که: «کسى که خدا را فقط بهخاطر فرار از مجازات عبادت کند، بنده پستى است.» همانطور که خود نیز تصریح کرده، منظورش کسى است که اگر ترس از مجازات نبود عبادت نمىکرد، که چنین چیزى مخالف صفات عالى انسانى است. و او کسانى را مىگوید که خدا را سزاوار خدمت کردن نمىدانند، که قطعاً از بندگان پست بوده و این اعتقاد خارى در چشم ایمان و اسلام است.
گاهى مخلصین بر خود سخت گرفته و علاوه بر مشغول نبودن به غیر محبوب، با تمام توانایى به کارهاى سخت روى آورده و اگر فضیلت دو کار یکسان بود، هر کدام را که سختتر است انجام مىدهند. آنها بندگان نزدیک خدا هستند، چنانچه امیرالمؤمنین علیهالسّلام اینگونه بود.[8]
[1] میزان الحکمه جلد13 صفحه 52 حدیث شماره ٢١٣٨٢ ـ به نقل از المواعظ العددیّة صفحه ١٤٦
[2] کتاب محاسبة النفس؛ محاسبةالنفس للکفعمی؛ پاورقی صفحه35
[3] تحف العقول، النص، صفحه 246
[4] شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و دررالکلم، جلد2، صفحه580
[5] الکافی (ط - الإسلامیة)، جلد2، صفحه 84
[6] مفاتیحالجنان، زیارت جامعه أئمةالمؤمنین ـ بحار الأنوار (ط - بیروت)، جلد99، صفحه 164
[7] منظور سید رضى الدین، على بن موسى بن جعفر بن طاووس است.
[8] ترجمهالمراقبات ص203 ـ مترجم: ابراهیم محدث بندرریگى.