دربارهی
فرهنگ و کار فرهنگی حرفهای بسیاری گفته شده است بهگونهای که هر وقت کسی
بخواهد در اینباره مطلبی ارائه کند متهم به بیان حرفهای تکراری میشود.
فایلWORD فایلPDF صفحهبندی شده
دربارهی فرهنگ و کار فرهنگی حرفهای بسیاری گفته شده است بهگونهای که هر وقت کسی بخواهد در اینباره مطلبی ارائه کند متهم به بیان حرفهای تکراری میشود. اما با اینحال بسیاری از دستاندرکاران عرصه فرهنگ هنوز به تعریف درستی از کار و روش کار فرهنگی نرسیدهاند و در بسیاری از مواقع، این امور هنوز به صورت سلیقهای انجام میشود.
به همین دلیل بر آن شدیم تا با بررسی بیانات حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی چراغ راهی برای حرکت در مسیر فعالیتهای فرهنگی بیابیم.
آنچه در پی آمده است نتیجه این بررسی است. البته سعی بر آن شده تا مطالبی ارائه گردد که مربیان عقیدتی سیاسی بسیج و فعالان این عرصه در مراکز و پایگاههای بسیج بیشتر بدان نیاز دارند و آنچه که شاید به نظر آید که بیشتر برای مسئولین قابل استفاده است در جهت رفع شبهه و پاسخ به اشکالاتی است که برخی در روند کار فرهنگی دارند.
تهاجم فرهنگی یک واقعیت است
تهاجم فرهنگی یک واقعیتی است. صدها ـ حالا من که میگویم صدها، میشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون یکخرده در زمینههای آماری دلم میخواهد احتیاط کنم، میگویم صدها ـ رسانهی صوتی، تصویری، اینترنتی، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند. یکوقت هست که فرض کنید رادیوی فلان کشور یا تلویزیون فلان کشور یک کاری دارد برای خودش میکند؛ این نیست، اصلاً هدف اینجا است؛ با زبان فارسی [برنامه میسازند]؛ آنرا با وقت استفادهی فارسیزبان یا عنصر ایرانی تطبیق میکنند؛ مسائل ما را رصد میکنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا برای رسانهی خودشان تهیه میکنند؛ یعنی کاملا واضح است که هدف اینجا است. خودشان هم میگویند، انکار هم نمیکنند. بنابراین تهاجم فرهنگی یک حقیقتی است که وجود دارد؛ میخواهند برروی ذهن ملت ما و برروی رفتار ملت ما ـ جوان، نوجوان، حتی کودک ـ اثرگذاری کنند. (19/9/92)
به برکت قبول دیگران
ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کردیم؛ بعضیها اصل تهاجم را منکر شدند؛[1] گفتند چه تهاجمی؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلی از کشورهای غیرغربی هم مسئلهی تهاجم فرهنگی را مطرح میکنند و میگویند غربیها به ما تهاجم فرهنگی کردند؛ بعد دیدند که خود اروپاییها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگی کرده! لابد دیدهاید، خواندهاید که [گفتند] فیلمهای آمریکایی، کتابهای آمریکایی چه تهاجم فرهنگیای به ما کردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلی از کسانی که قبول نمیکردند قرار گرفت! (19/9/92)
شناخت؛ لازمهی مبارزه با تهاجم
من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمی، پدیده را در اول ورود، حتی قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزی، یک فکری، یک روشی در دنیا دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد ـ خب دنیا دنیای ارتباطات است، دنیای اتصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید ـ قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معنای این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهی یک پدیدهای است که ما آن را میتوانیم قبول کنیم، گاهی پدیدهای است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهی پدیدهای است که میتوانیم یک ذیلی برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آنرا برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتی میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید. پس من نمیگویم که فقط موضع دفاعی داشته باشیم ـ البته وقتی تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکی نیست ـ توصیهی من فقط موضع دفاعی نیست؛ اما موضع اثباتی، موضع تهاجمی، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم.
بههرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشتترین کار، انفعال است؛ خسارتبارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حداکثر این است که بگوییم خیلی خب، ما در مقابل این نمیتوانیم یک حرکتی انجام بدهیم، اما منفعل هم نمیشویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایی است که بایستی از آن پرهیز کرد. (19/9/92)
نمونههای تهاجم فرهنگی
اسباب بازی و بازیهای رایانهای
این بازیهای اینترنتی از جملهی همین است؛ این اسباببازیهایی که وارد کشور میشود از جملهی همین است که من چهقدر سر قضیهی تولید اسباببازی داخلی معنیدار و جذاب حرص خوردم با بعضی از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البته بحمدالله ظاهراً اینجا یک تصمیمی در این زمینه گرفته شد، حالا انشاءالله همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایی بشود.
... اسباببازی رایج بچههای ما شده تفنگ. خب بابا! آمریکاییها که پدرجد ما در این کارند، الان پشیمانند، در آن درماندهاند که چهکار کنند. ما بچههای خودمان را که اَلَکدولَک بازی میکردند که تحرک داشت و خوب بود، گرگمبه هوا بازی میکردند که کار بسیار خوبی بود و ورزش بود و بازی و سرگرمی بود، یا این چیزی که خط کشی میکنند و لیلی میکنند ـ بازی بچههای ما اینها بود ـ آوردهایم نشاندهایم پای اینترنت، نه تحرک جسمی دارند، نه تحرک روحی دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیلهی طرف مقابل. خب بیایید بازی تولید کنید، بازی ترویج کنید، همین بازیهایی که بنده حالا اسم آوردم و دهتا از این قبیل بازی [که] بین بچههای ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این] یکی از کارها است، اینها را ترویج کنید.
(19/9/92)
کتابهای آموزش زبان
الان آموزش زبان انگلیسی ـ بالخصوص زبان انگلیسی، حالا زبانهای دیگر خیلی خیلی کمتر ـ خیلی رواج پیدا کرده، آموزشگاههای فراوانی بهوجود میآورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همهی کتابهای آموزش که خیلی هم با شیوههای جدید و خوبی این کتابهای آموزش زبان انگلیسی تدوین شده، منتقلکنندهی سبک زندگی غربی است، سبک زندگی انگلیسی است. خب این بچهی ما، این نوجوان ما و جوان ما [که] این را میخواند، فقط زبان یاد نمیگیرد؛ حتی ممکن است آن زبان یادش برود، اما آنچه بیشتر در او اثر میگذارد آن تأثیر و انطباعی [است] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگی غربی در وجود او بهوجود میآید؛ این از بین نمیرود؛ این کارها را دارند میکنند. (19/9/92)
بفهمیم کار فرهنگى یعنى چه
کار فرهنگى را درست لخت کنیم و بفهمیم یعنى چه. کار فرهنگى، آن چیزى نیست که لباس فرهنگى دارد. لباس فرهنگى، یعنى نوشته و کاغذ و قلم و امثال اینها. این، فرهنگ مىشود؛ اما کار فرهنگى نیست. کار فرهنگى، یعنى روح فرهنگى در آن باشد، یک حرکت فرهنگى باشد، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز و جان و عواطف انسان بهوجود آورد. اگر شما مدرسه درست کردید، ولى این مدرسه در روح کودکى که هدف و آماج کار تبلیغى شماست، اثر مثبت نگذاشت، این کار چیست؟ مىتوانید ادعا کنید که کار فرهنگى است؟ نه، این، ضد کار فرهنگى است. (23/10/1369)
اثر صددرصد
اثر کار فرهنگى، صددرصد است و هیچ کار فرهنگى درست، بدون اثر نیست. راز کار فرهنگى را تبلیغاتچیهاى جهانى مىدانند. اگر این همه پول خرج مىکنند و رادیو و خبرگزارى راه مىاندازند، به این دلیل است که آثار و نتایج کار فرهنگى را مىدانند. تأثیر هیچ سرمایهگذارىیى مثل کار فرهنگى قطعى و نتیجهاش صددرصد نیست. اگر کار فرهنگى کمتأثیر باشد، بدانیم که ارکانش ناقص است و به میزان لازم انجام نگرفته است. باید عیب آن را یافت و اصلاح کرد. (25/05/1368)
گسترهی کار فرهنگی
کار فرهنگى، فقط درس دادن و گفتن نیست. گاهى شما به دست یک نفر قرصى مىدهید، یا در دهان کسى لقمهاى مىگذارید. این کار، فرهنگى است. وقتى که صحبت از کار فرهنگى مىشود، ذهنتان فوراً به سمت مجله و روزنامه و امثال اینها نرود. (23/10/1369)
نسل جوان فاسد نشده
آن کسانى که خیال مىکنند نسل جوان فاسد شده ـ چون چهار نفر پسر و دختر را با لباسى که آنها نمىپسندند، مىبینند؛ که لزوماً هم معلوم نیست آنچنان منفى باشد ـ اشتباه مىکنند. (12/02/1380)
هر جا هستی همان را مرکز دنیا بدان
در جمهورى اسلامى، هر جا که قرار گرفتهاید، همانجا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهى کارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام (رضواناللهعلیه)، مرتب از من مىپرسیدند که بعد از اتمام دورهى ریاست جمهورى مىخواهید چهکار کنید.
من خودم به مشاغل فرهنگى زیاد علاقه دارم؛ فکر مىکردم که بعد از اتمام دورهى ریاست جمهورى به گوشهاى بروم و کار فرهنگى بکنم. وقتى از من چنین سؤالى کردند، گفتم اگر بعد از پایان دورهى ریاست جمهورى، امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتى، سیاسى گروهان ژاندارمرى زابل بشوم ـ حتى اگر به جاى گروهان، پاسگاه بود ـ من دست زن و بچهام را مىگیرم و مىروم! والله این را راست مىگفتم و از ته دل بیان مىکردم؛ یعنى براى من زابل مرکز دنیا مىشد و من در آنجا مشغول کار عقیدتى، سیاسى مىشدم! به نظر من بایستى با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید؛ در این صورت، خداى متعال به کارمان برکت خواهد داد. (05/12/1370)
ببینیم که ما چه کار باید بکنیم
ما نباید نگاه کنیم که دیگرى چه مىکند؛ ببینیم که ما چه کار باید بکنیم. از اول انقلاب هم ما همیشه همینطور فکر مىکردیم. ما مىگفتیم که دستور کار خود را از دیگرى که به اعتقاد ما خوب عمل نمىکند، نمىگیریم. ما دستور کارمان را از عقیده و تشخیص خودمان مىگیریم. ما باید خوب و ملایم و دینى و تقوایى عمل کنیم. واقعا «أسس على التقوى» باشد. مبنا و ملاک کار تقوا باشد. اگر ما فرضاً یک وقت دیدیم که در جامعه، نفر دیگرى بر مبناى تقوا عمل نمىکند، نگوییم که پس او چرا عمل نمىکند. حالا او عمل نکند. عمل نکردن او بر تقوا، موجب این نمىشود که ما هم بر تقوا عمل نکنیم. ما باید بر اساس تقوا عمل کنیم... بههرحال، کار فرهنگى، کار بسیار بسیار مهمى است. (12/10/1368)
تعمیق معرفت دینى با تدبر در قرآن و ادعیه
دوستان عزیز! من به شما عرض بکنم؛ انس با قرآن و تدبر در قرآن، همچنین تدبر در ادعیهى مأثورهاى که اعتبار دارد ـ مثل صحیفهى سجادیه و بسیارى از دعاها ـ در تعمیق معرفت دینى خیلى نقش دارد. تعمیق معرفت دینى خیلى مهم است. یک وقت یک کسى همینطور روى احساسات، در نماز جماعت هم ممکن است شرکت کند، در اعتکاف هم شرکت کند، در مجلس عزاى حسینى هم شرکت کند، در فلان تظاهرات دینى هم شرکت کند، اما این معرفت در عمق جان او وجود نداشته باشد؛ لذا سر یک پیچى، سر یک دستاندازى، یکهو مىبینید که از جا در میرود؛ این بهخاطر این است. ما نظائرش را زیاد دیدیم. توى همین مجموعههاى انقلاب، اوائل انقلاب کسانى بودند که از ماها که ریش داشتیم و عمامه داشتیم و اینها، به نظر میرسید که اینها متدینتر و مقیدتر و پابندتر و نسبت به دین متعصبترند؛ بعد یک وقت ـ همانطورى که عرض کردم ـ یک دستاندازى پیش آمد، یکهو دیدیم تایرش در رفت! خوب، پیداست که چفت و بست محکمى نداشته. بنابراین تعمیق معرفت دینى، خیلى مهم است؛ انس با معارف اسلامى، خیلى مهم است. این هم یک بخش کار فرهنگى است. (13/11/1388)
چشاندن لذت عبادت
یک بخش مهم کار فرهنگى هم، کار دینى است؛ با دین مأنوس کردن، با عبادت انس دادن، لذت عبادت را چشاندن. واقعاً یکى از سیئات دوران پهلوى همین است که اینها مجموعهى تحصیلکردهها را از آن وقت از مسائل دینى منقطع کردند؛ از قرآن منقطع کردند، از صحیفهى سجادیه منقطع کردند، از نهجالبلاغه منقطع کردند؛ بعد هم همان حالت تقریباً بعد از انقلاب ادامه پیدا کرده. البته سى سال ـ یک نسل ـ از شروع انقلاب گذشته، خیلى کارها میتوانسته انجام بگیرد؛ لیکن ما همان رویّه را دنبال کردیم. (13/11/1388)
عمل به قرآن
عمل خودمان را باید قرآنی کنیم، الهی کنیم. به گفتن نیست، به زبان نیست، به ادعا کردن نیست؛ باید در عمل، در این راه حرکت کنیم و قدم برداریم. با قرآن که انس میگیرید، قرآن را که تلاوت میکنید، هر جایی دستوری است، هدایتی است، نصیحتی است، در درجهی اول سعی کنید آنرا در وجود خودتان، در باطن خودتان، در دل خودتان پایدار کنید و آنرا به عمل خودتان نزدیک کنید. هر کدام از ما اگر در عمل این را متعهد شدیم، جامعه پیش خواهد رفت، جامعه قرآنی خواهد شد. (21/4/1391)
تلاش برای رشد سیاسى مردم
این هم خودش یک کار فرهنگى است که انسان تلاش کند مردم رشد سیاسى و قدرت تحلیل و بینش درست پیدا کنند، یا بینش را پیدا کنند. حالا وقتى کسى بینش سیاسى پیدا کرد، درست و نادرستش را خودش بعداً تعیین خواهد کرد. باید قدرت دید حقایق سیاسى در مردم به وجود آید تا در برخورد با جریانها و حوادث سیاسى گیج نباشند. اگر مردم قدرت تحلیل داشته باشند، این مملکت و انقلاب را بیمه و تضمین مىکنند. هر حادثهیى که در جایى بهوجود مىآید، مردم باید بتوانند دور و بر حادثه را یک خرده نگاه کنند و بفهمند قضیه چیست. این، واقعاً خیلى مهم است. ما الان متأسفانه این را نداریم و یا کم داریم. هرچه خود انقلاب و سنگلاخهاى آن، مردم را به پیچ و تاب انداخته و پیش برده، بهجاى خود محفوظ است؛ اما ما و مجموعههاى ما کمتر تلاش کردهاند. بله، اوایل انقلاب در این مورد تا چند سالى کارهایى مىشد و بعضى از مجموعهها تلاش مىکردند تا مردم را از لحاظ بینش سیاسى جلو ببرند؛ اما حالا نیست. این، خودش یک کار فرهنگى است... در کارهاى باندى و اجرایى سیاسى وارد نشوید و به کار فرهنگى بپردازید که متأسفانه غریب است. (12/10/1368)
کار و ابتکار
خب در مقابل اینها باید چهکار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکی کار، یکی ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطهی مهم را باید در نظر [داشت]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکاری باشد.
... ما همهاش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربیها از چهجور بازیای حمایت میکنند، ما هم از همان بازی حمایت بکنیم.
خب حالا من نمیخواهم راجع به بعضی از این ورزشها چیزی بگویم، اما خب ما خیلی کارهای خوب داریم که مال ما است؛ من [قبلا] گفتم، چوگان مال ما است، دیگران به اسم خودشان کردند؛ [خب] این را ترویج کنید؛ ورزش باستانی یک ورزش زیبا و هنری است،
(19/9/92)
کار نمایشی ممنوع
در زمینههاى فرهنگى، دنبال کارهاى تشریفاتى و ویترینى نباشید. نمایش دادن کار فرهنگى، نه اینکه فایدهاى ندارد؛ ضرر هم دارد. در زمینهى فرهنگ باید دنبال کارهاى محتوائى و اصیل و واقعى رفت، که امروز نیاز عمدهى کشور هم این است. (08/06/1389)
پیوست فرهنگی
دوستان ما آمدند در یکی از دستگاههای فعال و مسئول، عروسکهای خوبی درست کردند؛ خوب هم بود؛ اول هم حساسیت طرف مقابل را ـ یعنی مخالفین را، خارجیها را ـ برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربی و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولی نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسری را، یک دختری را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچهی ما اصلاً نمیشناسد ـ ببینید، پیوست فرهنگی که میگوییم اینها است ـ خب، یک عروسک است فقط، در حالی که مرد عنکبوتی را بچهی ما میشناسد، بتمن را بچهی ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کردهاند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکی که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را برای من بخرید؛ عروسک را میشناسد؛ این پیوست فرهنگی [است]. شما بایستی این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید برای اینکه این عروسک معرفی بشود پیش بچهها؛ بعد که معرفی شد، آنوقت خودشان میخرند، [ولی] وقتی معرفی نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنی یک چنین دقتهایی را بایست کرد. (19/9/92)
نتایج گسترش کار فرهنگی
آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. (1/1/1393)
اتکای کار فرهنگی به مردم
فرهنگ به مردم متکی است؛ این همه مجالس عزاداری، این همه مجالس سخنرانی، این همه انجمنهای ادبی، این همه انجمنهای علمی، اینها را اصلاً کِی دولتها میتوانند بهوجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟ این همه نمازهای جماعت، این همه کارهای گوناگون فرهنگی که در سطح کشور انجام میگیرد، اگر فرض کنیم دولتها بخواهند هم این کارها را انجام بدهند، نمیتوانند انجام بدهند؛ کار مردم است. اما این موجب نمیشود که اگر شما یکجا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتی دارد در همین کارهای مردمی انجام میگیرد که دارای آسیب اجتماعی است، داخل نشوید و بگویید من دخالت نمیکنم؛ نه، اینجا لازم است دخالت بشود، هدایت بشود، کار بشود. (19/9/92)
معارضه با مزاحمات فرهنگی
دولت و مسئولان موظفند که توجه کنند به جریان عمومی فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم میرویم، چه دارد اتفاق میافتد، چه چیزی در انتظار ما است؛ اگر چنانچه مزاحماتی وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوی موانع را، عناصر مخرب را، عناصر مفسد را بگیرند. ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده میگوییم که علفهرزههای این باغ را جمع کن، معنای آن این نیست که از رشد گلهای این باغ میخواهیم جلوگیری کنیم یا به آنها دستور بدهیم؛ نه، شما اجازه بدهید گلهای معطر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ اما در کنار آنها علفهرزهها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها میشود. اینکه ما گاهی با بعضی از پدیدههای فرهنگی به جد مخالفت میکنیم و انتظار میبریم از مسئولان کشور ـ چه مسئولان فرهنگی، چه غیر فرهنگی ـ و از این شورا که جلوی آن را بگیرند، بهخاطر این است؛ یعنی معارضهی با مزاحمات فرهنگی هیچ منافاتی ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگی؛ این نکتهی بسیار مهمی است.
یکی از وظایف نظارتی و مراقبتی دستگاه حکومت این است که متوجه مزاحمها باشد. شما فرض کنید در فرهنگ عمومی یک عامل و یک آسیب مهمی به نام طلاق مثلاً وجود دارد. حالا اگر چنانچه فرض کنیم در مجموعهی کشور یک تبلیغاتی شروع بشود که بنیان خانواده را سست میکند و به طلاق میانجامد، خب شما مجبورید جلوی این را بگیرید؛ یعنی اگر چنانچه میخواهید طلاق در جامعه رواج پیدا نکند، بایستی به این معنا توجه بکنید؛ یعنی باید جلوی این چیزی که بهطور طبیعی مردم را، جوان را، دختر را، پسر را میکشاند به بیمیلی به خانواده و بیاعتنایی به کانون خانواده و بیاعتنایی به همسر، بگیرید؛ قهراً معارضه وجود دارد. (19/9/92)
دولت دینی یا دین دولتی؟
ما مسئولیت شرعی داریم، مسئولیت قانونی داریم در قبال فرهنگ کشور و فرهنگ عمومی کشور. و البته میبینیم در بعضی از مطبوعات، نوشتهها، گفتهها، بعضیها با عنوان [کردن] "دین دولتی" و "فرهنگ دولتی" میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و به اصطلاح یک اَنگ غلطی و مخالفتی به آن بزنند که آقا، اینها میخواهند دین را دولتی کنند، فرهنگ را دولتی کنند! این حرفها یعنی چه؟ دولت دینی با دین دولتی هیچ فرقی ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین دولتی یعنی دین مردمی؛ همان دینی که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه برای ترویجِ بیشتر [دین] دارد. هر کسی هر توانی که دارد، باید خرج کند؛ یک روحانی باید توانش را خرج کند؛ یک دانشگاهی باید توان خودش را صرف کند؛ یک انسانی که دارای یک منبری است، دارای یک حوزهی نفوذی است در تأثیرگذاری روی مردم، باید توان خودش را خرج کند. از همهی اینها پرتوانتر هم دستگاه حکومت یک کشور است؛ خب، طبعاً باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیری از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراین فرهنگ جامعه متولی میخواهد.
مثل اقتصاد. شما در زمینهی اقتصاد هم معتقدید که اقتصاد دست مردم باید باشد؛ ما هم عقیدهمان همین است و در تفسیر اصل ۴۴ این معنا را تبیین کردیم. خب، معنای آن این نیست که دولت اجازه میدهد یک نفری فعالیت اقتصادی بکند و یک انحصاری را در اختیار بگیرد که این انحصار در نهایت به ضرر مردم است؛ جلوی او را میگیرید شما؛ جلوی انحصارات را میگیرید، جلوی تجاوز را میگیرید، جلوی فساد مالی را میگیرید، جلوی سوء استفاده از منابع دولتی و عمومی را میگیرید؛ یعنی جلوی این مزاحمات را میگیرید.
(19/9/92)
با آزادى گناه مخالفیم
]اگر[ در جامعهاى بیایند عکسهاى مستهجن جنسى را به شکل وسیعى در میان جوانان پخش کنند! شما چهطور مىخواهید این را جواب دهید؟! اصلاً قابل جواب دادن است؟! این اصلاً قابل جواب دادن نیست. وقتى که یک اثر هنرى و یک نوشته و یک عکس، یک تأثیر ویرانگر اخلاقى دارد، این قابل پاسخگویى نیست. جلوِ این کار فرهنگى را باید گرفت؛ این آن ممیّزى واجب است که در جنجال علیه ممیّزى و سانسور نباید هدف را گم کرد. من وظیفهى نظام مىدانم، وظیفهى وزارت ارشاد مىدانم، وظیفهى شما که ناشرید مىدانم، که وقتى چنین چیزى مطرح مىشود، شما اجازه ندهید و کمک نکنید. این هیچ ربطى ندارد به اینکه ما با فکر آزاد موافقیم یا مخالفیم. طبیعى است که ما با آزادیهایى مخالفیم؛ مگر کسى شک دارد؟ ما با بعضى از آزادیها مخالفیم. ما با آزادیهاى جنسى مخالفیم؛ ما با آزادى گناه مخالفیم و این کارى است که مردم را به این طرف سوق مىدهد... کتابى که جوانان را بهطور واضحى، با شیوههاى هنرى، به سمت گناه سوق مىدهد! این یک مسألهى فکرى نیست که ما بگوییم حالا این کتاب منتشر شود، ما هم جوابش را منتشر کنیم؛ این جواب ندارد!... خطاست اگر کسى گمان کند، ما که نسبت به مسألهى مطبوعات و کتاب و نوشتن و نشر در جامعه حسّاسیت بهخرج مىدهیم، با تفکّر آزاد، با فکر آزاد و با مباحثهى آزاد مخالفیم؛ نه. ما کسانى هستیم که اوّلین شعارهاى این مسائل را دادهایم و الحمدللَّه تا الان هم دنبالش بودهایم؛ اما با آزادى گناه و آزادى ویرانگرى مخالفیم. نمىشود اجازه داد که نسل جوان یک کشور که به اعتماد ما مىآید کتاب را از شما مىخرد و مىگوید اینها متدیّنین و در رأس کار هستند، از این طریق گمراه یا فاسد شود؛ یا از این طریق دشمن بخواهد کارى انجام دهد. (28/2/1378)
تعصب غربیها بر روی ارزشهای غلط فرهنگی
بعضی غیر مسئولانه گاهی حرف میزنند؛ نگاه میکنند به ادعاهایی که در کشورهای غربی هست در مورد آزادیهای فرهنگی و فلان؛ درحالیکه اینجوری نیست. غربیها اصرارشان و مقاومتشان برروی ارزشهای فرهنگی خودشان از ما کمتر نیست و بیشتر هم هست؛ از ما بیشتر است.
فرض بفرمایید رسم و فرهنگ فلان کشور این است که حتماً باید در مجلس میهمانی رئیس جمهور، مشروب مشخصی مصرف بشود. اگر چنانچه یک رئیس جمهوری بگوید که من حاضر نیستم، اصلاً مجلس را منتفی میکنند؛ اصلاً مجلس میهمانی را برگزار نمیکنند؛ که این اتفاق افتاده دیگر، این را ما در زمان حیات خودمان و زندگی خودمان [دیدیم]؛ شماها هم شاید همهتان یا بیشترتان میدانید، اطلاع دارید. اگر کسی فرض بفرمایید کراوات نزند، بخواهد وارد یک مجلس رسمی بشود، میگویند این خلاف پروتُکل است، نمیشود؛ باید حتماً شما یا پاپیون بزنید یا کراوات بزنید! خب اینها چیست؟ اینها همان فرهنگ است دیگر؛ اینقدر متعصبند، اینقدر پایبندند.
مسئلهی اختلاط زن و مرد که اسمش را گذاشتند تساوی!!! ـ که متأسفانه تساوی نیست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدت زهرآگینی است که وجود دارد و امروز جوامع را و بیشتر از همه هم خود جوامع غربی را مبتلا کرده و حالا اندیشمندانشان فهمیدهاند که این مسیر یک مسیری است که اصلاً پایان ندارد؛ یعنی همینطور [این] حرکت ادامه دارد و سیریناپذیری طبع انسانی این حرکت انحرافی را تا ناکجاآباد خواهد برد ـ یکی از اصول خودشان میدانند؛ اگر قبول نداشته باشید، شما را طرد میکنند، رد میکنند، مذمت میکنند؛ یعنی آنها بیشتر از ما، متعصبانهتر از ما پایبندند به یک چیزهایی که غیر معقول است.
یا از این قبیل کارها، این بالماسکههایی که در کشورهای غربی معمول است که چهقدر هم فجایع حاصل میشود که حالا داستانش سرِ دراز دارد.
غرض، آنها بیشتر از ما متعصبند، بدتر از ما لجاجت میکنند بر سر ارزشهای فرهنگی خودشان که در واقع ضد ارزش هم هست. ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشاری نکنیم؟ (19/9/92)
پاسداشت زبان فارسی
من خیلی نگران زبان فارسیام؛ خیلی نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانی را دور هم بنشینند. من میبینم کار درستی در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجی [بهکار میبرند]. ننگش میکند کسی که فلان تعبیر فرنگی را بهکار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسی یا عربی به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلی چیز بدی است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومی است که باید با این مبارزه کرد.
دوستان! زبان فارسی یک روزی از قسطنطنیهی آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمی بوده تا شبه قارهی هند؛ اینکه عرض میکنم از روی اطلاع است. در آستانه ـ مرکز حکومت عثمانی ـ زبان رسمی در یک برههی طولانیای از زمان، زبان فارسی بوده. در شبه قارهی هند برجستهترین شخصیتها با زبان فارسی حرف میزدند و انگلیسها اولی که آمدند شبه قارهی هند، یکی از کارهایی که کردند این بود که زبان فارسی را متوقف کنند؛ جلو زبان فارسی را با انواع حیل و مکرهایی که مخصوص انگلیسها است گرفتند. البته هنوز هم زبان فارسی آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانی هستند در هند ـ که بنده رفتهام دیدهام، بعضیهایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم ـ عاشق زبان فارسیاند؛ اما ما در کانون زبان فارسی، داریم زبان فارسی را فراموش میکنیم؛ برای تحکیم آن، برای تعمیق آن، برای گسترش آن، برای جلوگیری از دخیلهای خارجی هیچ اقدامی نمیکنیم. یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایی میزنند ـ هر روزی هم که میگذرد یک چیز جدیدی میآید ـ ما هم نشنفتهایم. گاهی میآیند یک کلمهای میگویند، بنده میگویم معنای آن را نمیفهمم، میگویم معنای آن چیست؟ معنا [که] میکنند، تازه ما اطلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این] یواش یواش کشانده شده به طبقات و تودهی مردم؛ این خطرناک است.
اسم فارسی را با خط لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسی میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسی که زبانش فارسی است یا آن کسی که زبانش خارجی است؟ اسم فارسی با حروف لاتین!
یا اسمهای فرنگی روی محصولات تولید شدهی داخل ایران که برای من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعی داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یکوقت شما یک محصول صادراتی دارید، آنجا در کنار زبان فارسی ـ فارسی هم باید باشد البته؛ هرگز نبایستی از روی محصولات ما زبان فارسی برداشته بشود ـ البته زبان خارجی هم به آن کشورهایی که خواهد رفت، اگر زبان دیگری دارند نوشته بشود، اما محصولی در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومی دارد؟ روی کیف بچههای دبستانی چه لزومی دارد که یک تعبیر فرنگی نوشته بشود؟ روی اسباب بازیها همینجور؛ من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایی است که شما خیلی دربارهاش مسئولیت دارید. البته من مثالهایی در ذهن دارم برای این استعمال زبان فارسی که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همینطور مکرر تعبیرات فرنگی و بهخصوص انگلیسی؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شورای عالی انقلاب فرهنگی نسبت به این مسئله بهجد دنبال کنند و دولت بهطور جدی مواجه بشود با این مسئله. حالا معنای مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوهی تندی یا شیوهی خشنی برخورد کنند، [مواجه بشوید] اما حکمتآمیز؛ ببینید چهکار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید. (19/9/92)