« ابایزید؛ در این جنگ نه روی توان قشونت حساب کن، نه روی خدعههای من؛ فقط دعا کن که در سپاه علی مردمان جاهل فراوان باشند. »
بصیرت
جهالت
در سریال امام علی علیهالسلام جملهای از عمروعاص نقل شد که بسیار جالب و شنیدنی است و البته ـ جدای از اینکه در واقع عمروعاص چنین مطلبی گفته باشد یا نه ـ حقیقتی مهم و انکار ناپذیر است.
«ابایزید؛ در این جنگ نه روی توان قشونت حساب کن، نه روی خدعههای من؛ فقط دعا کن که در سپاه علی مردمان جاهل فراوان باشند.»
این حقیقت که ضربهای که جاهلان بر جبهه حق وارد میکنند اگر بیشتر از دشمنان نباشد کمتر نیست بارها در طول تاریخ ثابت شده است.
یکی از نمونههای آن هم جنگ صفین است که در زمانی که چیزی نمانده بود تا ریشه فتنه برای همیشه خشکانده شود، جهالت عدهای سرنوشت جنگ را نه، بلکه سرنوشت جهان اسلام را تغییر داد.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودهاند:
«شرّ الأصحاب الجاهل»[1] و «أشقى النّاس الجاهل»[2]
متاسفانه از ابتدای شکلگیری جامعه اسلامی جهالت برخی از مردم صدمات جبرانناپذیری به تمدن اسلامی وارد کرده است و در تمام این ادوار همیشه دشمنان اسلام بیش از هر چیزی بر روی جهالت مردم حساب کردهاند. این مسئله باعث شده که جوامع اسلامی از اخلاق و سیره ناب اسلامی دور شوند و حتی درخشش چهرههای بزرگ علمی نیز به مرور زمان رو به افول گذاشته و در چند صده اخیر فاصله علمی دنیای اسلام از جهان غرب افزایش چشمگیری پیدا کند.[3]
«اکثر بلیاتى که آن روز دست جهالت و عصبیت بر زندگى مردم در جزیرةالعرب حاکم کرده بود، امروز بر زندگى ملتهاى اسلامى حاکم است. فقر و بىسوادى و عقبماندگى علمى و استبداد داخلى و سلطهى قدرتهاى استکبارى و اختلافات داخلى در کشورهاى اسلامى هست.»[4]
حتی با این که نظام مقدس جمهوری اسلامی در حرکتی بزرگ بازگشت به اسلام ناب محمدی را آغاز نموده و به مسیر پیشرفتهای علمی و اخلاقی بازگشته است، هنوز پیامدهای رفتار جاهلانه برخی از گذشتگان دامنگیر اسلام و انقلاب است.
«بیش از دهها سال، عزت ملت ما، غرور ملت ما، افتخار ملت ما پامال شد. انقلاب، ما را به خود آورد و متوجه به خودمان کرد. کشور ما با این سابقهى تاریخى، با این سابقهى علمى، با این ذخائر عظیم علمى و فکرى که ما داشتیم، با آن بزرگان علمىاى که کشور ما در دوران جهالت و غفلت دنیا اینها را تربیت کرده ـ «ابنسینا»ها، «محمدبنزکریا»ها، «فارابى»ها، «خواجه نصیر»ها و چه و چه، اینها مال دوران جهالت بشریت است؛ مال قرون وسطى است که هیچ خبرى از دانش، هیچ فروغى از دانش در دنیا نبود ـ این کشورى که یک چنین ظرفیتى و یک چنین استعدادى دارد، کارش به جایى برسد که براى اوّلیات زندگى خودمان هم باید چشم به دست دیگران داشته باشیم. سیاستمداران ما ـ بىعرضههاى عقبافتاده ـ میگفتند: "ایرانى یک لولهنگ هم نمیتواند بسازد!" لولهنگ این آفتابههاى گلى بود. خاک بر سر آن سیاستمدارى که از ملتش اینجورى حرف بزند. یا آن یکى میگفت که: "ما از فرق سر تا نوک پا بایستى فرنگى بشویم تا بتوانیم پیش برویم!" خب، اینها بىعرضگى است؛ اینها عقبافتادگى است که یک عدهاى به خاطر ضعفهاى خودشان، این ضعفها را بر ملت تحمیل میکنند؛ ملت تحقیر میشود. انقلاب اینها را از بین برد؛ ما به خود آمدیم. خوشبختانه کارهاى خوبى انجام گرفته، ظرفیتهاى خوبى آشکار شده؛ ما پیشرفت کردیم و انشاءالله پیشرفت خواهیم کرد.»[5]
«گرفتاریهاى تودههاى مردم هم غالباً به جهالت آنها برمىگردد.»[6] به همین دلیل ائمه هدی علیهمالسلام همواره کوشیدهاند تا مردم را از جهالت رها سازند و آنها را انسانهایی بصیر تربیت نمایند.
« در زیارتى از زیارتهاى امام حسین (علیهالسلام) که در روز اربعین خوانده مىشود، جملهاى بسیار پرمعنا وجود دارد و آن، این است: وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ ِ.[7] فلسفهى فداکارى حسینبنعلى (علیهالسلام) در این جمله گنجانده شده است. زائر به خداى متعال عرض مىکند که این بندهى تو ـ این حسین تو ـ خون خود را نثار کرد، تا مردم را از جهالت نجات بدهد.»[8]
بصیرت
عالمترین عالمها و دانشمندترین دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سیاسى نداشته باشند، دشمن با یک آبنبات ترش مىتواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش کند، و در جهت اهداف خودش قرار دهد![9]
بصیرت نور افکن است
بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبلهنما و قطبنماست. توى یک بیابان انسان اگر بدون قطبنما حرکت کند، ممکن است تصادفاً به یک جائى هم برسد، لیکن احتمالش ضعیف است؛ احتمال بیشترى وجود دارد که از سرگردانى و حیرت، دچار مشکلات و تعبهاى زیادى شود. قطبنما لازم است؛ بهخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطبنما نبود، یک وقت شما مىبینید بىسازوبرگ در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ آن وقت دیگر کارى از دست شما برنمىآید. پس بصیرت، قطبنما و نورافکن است. [10]
مواظب باشید دچار بىبصیرتى نشوید
من میخواهم به شما جوانها عرض کنم؛ شما براى اینکه ایران اسلامى را بسازید، یعنى هم ملت و میهن عزیز و تاریختان را سربلند کنید، هم وظیفهى خودتان را در مقابل اسلام باعظمت انجام دهید ـ که امروز اگر کسى براى سربلندى ایران اسلامى تلاش کند، هم به میهن خود، به ملت خود، به تاریخ خود خدمت کرده است، هم به اسلام عزیز که مایهى نجات بشریت است، خدمت کرده ـ باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، باید در صحنه باشید، باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید. مواظب باشید دچار بىبصیرتى نشوید.[11]
هر جا بصیرت بود، غلبه کردیم
هر جائى که ما توانستیم درست بفهمیم، درست تشخیص بدهیم ـ یعنى همان بصیرت ـ و به دنبال آن احساس تکلیف کردیم، احساس تعهد و مسئولیت کردیم و وارد میدان شدیم، غلبه با ما بوده است.[12]
دشمنان میخواهند بصیرت را از مردم بگیرند
امروز ملت ما بر اثر بصیرت است که توانسته است بایستد. ملت ما میداند علیه او چه توطئههائى هست، چه کسانى توطئه میکنند، هدف از این توطئهها چیست، از چه چیز ملت ایران ناراحتند؛ اینها را مردم ما میدانند. ملت ایران میدانند که روحیهى ایمان، اسلام، آزادیخواهى، استقلالطلبى، ایستادگى در راه درست، دشمن را عصبانى کرده. مردم ما دشمن را هم میشناسند. شیوههاى او را هم بهتدریج همهمان یاد گرفتیم، فهمیدیم شیوههاى دشمن چیست. این بصیرت خیلى چیز باارزشى است. اگر این بصیرت نبود، ملت ما نمىایستادند. تبلیغاتى هم که دشمنان میکنند؛ چه آنهایى که خودشان مستقیماً تبلیغ میکنند، چه آنهائى که به زبان بلندگوها و بوقهاى اجارهاىشان میدمند و از زبان آنها پخش میکنند، همهاش در جهت این است که این بصیرت را از مردم بگیرند؛ امر را بر مردم مشتبه کنند؛ آنها را از ایمانشان، از اسلامشان، از استقامتشان، از ایستادگىشان در این راه، از معرفت درستشان نسبت به حوادث زندگى دور کنند.[13]
دو سطح بصیرت
بصیرت را در دو سطح میتوانیم تعریف کنیم. یک سطح، سطح اصولى و لایهى زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهانبینى و فهم اساسى مفاهیم توحیدى، با نگاه توحیدى به جهان طبیعت، یک بصیرتى پیدا میکند. فرق بین نگاه توحیدى و نگاه مادى در این است: با نگاه توحیدى، این جهان یک مجموعهى نظاممند است، یک مجموعهى قانونمدار است، طبیعت هدفدار است؛ ما هم که جزئى از این طبیعت هستیم، وجودمان، پیدایشمان و زندگىمان هدفدار است؛ بىهدف به دنیا نیامدیم. این، لازمهى نگاه توحیدى است. معناى اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر این است. وقتى فهمیدیم هدفدار هستیم، آنگاه در جستجوى آن هدف برمىآئیم. خود این جستجو، یک تلاش امیدوارانه است. تلاش میکنیم آن هدف را پیدا کنیم. بعد که هدف را یافتیم، فهمیدیم هدف چیست، تلاشى شروع میشود براى رسیدن به آن هدف. در این صورت همهى زندگى میشود تلاش؛ آن هم تلاش جهتدار و هدفدار. از آن طرف این را هم میدانیم که با نگاه توحیدى، هر گونه تلاش و مجاهدتى در راه هدف، انسان را قطعاً به نتیجه میرساند. این نتائج مراتبى دارد؛ یقیناً به یک نتیجهى مطلوب میرساند. با این نگاه، در زندگى انسان دیگر یأس، ناامیدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد. وقتى شما میدانید وجود شما، پیدایش شما، حیات شما، تنفس شما با یک هدفى تحقق پیدا کرده است، دنبال آن هدف میگردید و براى رسیدن به آن هدف، تکاپو و تلاش میکنید. از نظر خداى متعال که آفرینندهى هستى است، خود این تکاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطهاى که رسیدید، در واقع به هدف رسیدید. این است که در دیدگاه توحیدى، خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نیست. فرمود: «ما لنا الا احدى الحسنیین»[14]؛ یکى از دو بهترین در انتظار ماست؛ یا در این راه کشته میشویم، که این بهترین است؛ یا دشمن را از سر راه برمیداریم و به مقصود میرسیم، که این هم بهترین است. پس در اینجا ضررى وجود ندارد.
... بهجز این سطح وسیع بصیرت و لایهى عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بىبصیرتى عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟ یعنى چه بصیرت پیدا کند؟ چه جورى میشود این بصیرت را پیدا کرد؟ این بصیرتى که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روى آن تکیه و تأکید شده، به معناى این است که انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند، تدبر کند؛ سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رحم الله امرء تفکر فاعتبر»[15]؛ فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنى با تدبر مسائل را بسنجد ـ «و اعتبر فأبصر» ـ با این سنجش، بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود.[16]
بصیرت و تفکر
امیرالمؤمنین (علیهالصلاةوالسلام) در جاى دیگر میفرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَر»[17]؛ بصیر آن کسى است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنید، بیندیشد. هر شنیدهاى را نمیشود به صرف شنیدن رد کرد یا قبول کرد؛ باید اندیشید. «الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَر». نظر یعنى نگاه کند، چشم خود را نبندد. ایراد کار بسیارى از کسانى که در لغزشگاههاى بىبصیرتى لغزیدند و سرنگون شدند، این است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر یک حقایق واضح بستند. انسان باید نگاه کند؛ وقتى که نگاه کرد، آنگاه خواهد دید. ما خیلى اوقات اصلاً حاضر نیستیم یک چیزهایى را نگاه کنیم. انسان مىبیند منحرفینى را که اصلاً حاضر نیستند نگاه کنند.[18]
اخلاص و بصیرت
بسیجى بودن ارکانى دارد. همهى ما باید این ارکان را روزبهروز در خودمان تقویت کنیم جوانان عزیز! بارها گفتیم که در درجهى اول، روحیهى اخلاص و روحیهى بصیرت است. این اخلاص و بصیرت روى هم اثر میگذارند. هرچه بصیرت شما بیشتر باشد، شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانهتر عمل کنید، خداى متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. «اللَّهُ وَلىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ »؛ خدا ولى شماست. هرچه به خدا نزدیکتر شوید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد و حقایق را بیشتر مىبینید. نور که بود، انسان میتواند واقعیات و حقایق را مشاهده کند. وقتى نور نباشد، انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند؛ « وَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلىَ الظُّلُمَاتِ » وقتى طغیان جلوى چشم انسان را بگیرد، وقتى هواىهاى نفس ـ که طاغوت حقیقىاند و در وجود خود ما بدتر از فرعونند ـ جلوى چشم ما را بگیرند، وقتى جاهطلبىها و حسادتها و دنیاطلبىها و هوىپرستىها و شهوترانىها جلوى چشم ما را بگیرند، واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم.[19]
بصیرت شرط کافى براى موفقیت نیست، شرط لازم است
گاهى بصیرت هم وجود دارد، اما در عین حال خطا و اشتباه ادامه پیدا میکند؛ که گفتیم بصیرت شرط کافى براى موفقیت نیست، شرط لازم است. در اینجا عواملى وجود دارد؛ یکىاش مسئلهى نبود عزم و اراده است. بعضىها حقایقى را میدانند، اما براى اقدام تصمیم نمیگیرند؛ براى اظهار تصمیم نمیگیرند؛ براى ایستادن در موضع حق و دفاع از حق تصمیم نمیگیرند. البته این تصمیم نگرفتن هم عللى دارد: گاهى عافیتطلبى است، گاهى تنزهطلبى است، گاهى هواى نفس است، گاهى شهوات است، گاهى ملاحظهى منافع شخصى خود است، گاهى لجاجت است. یک حرفى را زده است، میخواهد پاى این حرف بایستد، به خاطر اینکه ننگش میکند از حرف خودش برگردد؛ که فرمود: «لعن الله اللجاج»؛ لعنت خدا بر لجاجت. افرادى هستند اطلاع هم دارند، واقعیت را هم میدانند؛ در عین حال کمک میکنند به جهتگیرىهاى مخالف، جهتگیرىهاى دشمن. خیلى از این کسانى که پشیمان شدند و راه را برگشتند، یک روزى به شکل افراطى انقلابى بودند؛ اما یک روز شما مىبینید درست در نقطهى مقابل آن روز ایستادهاند و در خدمت ضد انقلاب قرار گرفتهاند! این به خاطر همین عوامل است؛ هواىهاى نفسانى، شهوات نفسانى، غرق شدن در مطالبات مادى. عامل اصلى اینها هم غفلت از ذکر پروردگار، غفلت از وظیفه، غفلت از مرگ، غفلت از قیامت است؛ اینها موجب میشود که بهکلى صد و هشتاد درجه جهتگیرىشان عوض شود.[20]
این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید
آنچه که براى همهى ما، براى همهى بسیجیان عزیز، براى جوانها در هر نقطهاى از این عرصهى عظیم که مشغول کار هستند، باید بهعنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. این عناصر سهگانه باید براى ما شاخص باشد؛ بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.[21]
انقلابی باید بصیر باشد
یک نکته هم خطاب به جوانان پرشور و انقلابی حوزه است، که متن حوزه غالباً همین جوانهای پرشور و طلاب انقلابی هستند. عزیزان من! آینده مال شماهاست، امید آیندهی کشور شماها هستید؛ باید خیلی مراقبت کنید. درست است که جوان طلبهی انقلابی اهل عمل است، اهل فعالیت است، اهل تسویف و امروز به فردا انداختن کار نیست، اما باید مراقب باشد؛ نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوانهای انقلابی بدانند؛ همانطور که کنارهگیری و سکوت و بیتفاوتی ضربه میزند، زیادهروی هم ضربه میزند؛ مراقب باشید زیادهروی نشود. اگر آن چیزی که گزارش شده است که به بعضی از مقدسات حوزه، به بعضی از بزرگان حوزه، به بعضی از مراجع یک وقتی مثلاً اهانتی شده باشد، درست باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست. اقتضای انقلابیگری، اینها نیست. انقلابی باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگیهای شرائط زمانه را درک کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را قبول کنیم؛ اینجوری نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابی را حفظ کنید، باید با مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامی هم نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضی از کسانی که به نظر شما جای اعتراض دارد، شما را عصبانی نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقی و عقلائی یک چیز لازمی است.[22]
مواظب باشید این شور و هیجان انقلابى باارزش در جاى خود مصرف شود ـ نابجا مصرف نشود ـ این احتیاج به تأمل، تفکر، آگاهى و بصیرت دارد.[23]
نیروهای انقلابی را متهم به افراطیگری نکنند
البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهای انقلابی را متهم به افراطیگری نکنند؛ بعضی هم اینجوری دوست میدارند. عنصر انقلابی، جوان انقلابی، طلبهی انقلابی، فاضل انقلابی، مدرس انقلابی در هر سطحی از سطوح را متهم کنند به افراطیگری؛ نه، این هم انحرافی است که به دست دشمن انجام میگیرد؛ [24]
[1]. غررالحکم و دررالکلم ص410
[2]. غررالحکم و دررالکلم ص187
[3]. این جهالت بشر، آن چیزى نیست که نقطهى مقابلش اختراعات و اکتشافات است؛ بلکه اگر بشر به دانشهاى مختلفى دست پیدا کند، اما روابط صحیح انسانى را نشناسد، دچار جهالت است. اگر بشر به اوج علم هم برسد، اما از لحاظ حقوق و احکام، قائل به دو گونه انسان و دو طبقهى بشر باشد، این بشر جاهل است. اگر بشریت به پیشرفتهاى مادى هم برسد، اما بناى زندگى، بناى ظالمانهاى باشد؛ زورگویى بر زندگى مردم حاکم باشد؛ قدرتهاى قوى، ضعفا را پایمال کنند؛ در دنیا نور معرفت و انسانیت نباشد؛ در دنیا فریب رایج باشد، باز هم همان جاهلیت است.
فرمایشات امام خامنهای در دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى و میهمانان خارجى شرکت کننده در مراسم دههى فجر، در سالروز عید سعید مبعث 13/11/70
[4]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار جمعى از نخبگان و برگزیدگان علمى 13/7/90
[5]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى و میهمانان خارجى شرکت کننده در مراسم دههى فجر، در سالروز عید سعید مبعث 13/11/70
[6]. بیانات در دیدار با مسؤولین کشور به مناسبت مبعث پیامبر گرامى اسلام(ص) 7/9/76
[7]. مَوْلَایَ الصَّادِقُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فِی زِیَارَةِ الْأَرْبَعِین تهذیب الأحکام (تحقیقخرسان) ج6 ؛ ص11
[8]. فرمایشات امام خامنهای 21/6/69
[9]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت «روز ملى مبارزه با استکبار» 12/8/72
[10]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم 4/8/89
[11]. بیانات در دیدار مردم قم در سالروز قیام 19 دی 19/10/1389
[12]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار مردم قم در سالروز قیام 19 دی 19/10/89
[13]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار جمعی از شاعران و ذاکرین اهل بیت(ع) 3/3/90
[14].قرآن هم میفرماید: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ ـ بگو: «آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى را انتظار دارید؟! (: یا پیروزى یا شهادت) ولى ما انتظار داریم که خداوند، عذابى از سوى خودش (در آن جهان) به شما برساند، یا (در این جهان) به دست ما (مجازات شوید) اکنون که چنین است، شما انتظار بکشید، ما هم با شما انتظار مىکشیم!» (توبه/52)
[15]. « رحم اللّه امرء تفکر فاعتبر و اعتبر فابصر» خدا رحمت کند کسى را که تفکّر کند و عبرت گیرد، و پس از آن که عبرت گرفت بینا گردد. شرح غررالحکم (خوانسارى) ج7 ص229
[16]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم 4/8/1389
[17]. نهجالبلاغة (للصبحی صالح) ص213
[18]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم 4/8/1389
[19]. فرمایشات امام خامنهای در جمع 110 هزار بسیجی در روز عید غدیر 04/09/1389
[20]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار دانشجویان و جوانان استان قم 04/08/1389
[21]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم 02/08/1389
[22]. فرمایشات امام خامنهای بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم 29/07/1389
[23]. فرمایشات امام خامنهای در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم 02/08/1389
[24]. فرمایشات امام خامنهای بیانات در دیدار طلاب، فضلا و اساتید حوزه علمیه قم 29/07/1389