خلاصه مطالب مبحث آزمایش الهی
متاسفانه فایل صوتی ضبط نشده است
آزمایش برای خلوص
وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ:" او آنچه را شما در سینه دارید مىآزماید تا دلهاى شما کاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است" (آل عمران- 154).
برای معیار پاداش و کیفر
امیر مؤمنان على ع تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد مىفرماید:
و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب:
" گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مىکند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد" « نهج البلاغه کلمات قصار جمله 93».
علی حرف
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلى حَرْفٍ فَإِنْ أَصابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَ إِنْ أَصابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبینُ (حج/11)
بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مىپرستند (و ایمان قلبیشان بسیار ضعیف است)؛ همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مىکنند؛ اما اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مىشوند (و به کفر رومىآورند)! (به این ترتیب) هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان خسران و زیان آشکار است! (11)
الناس عبید الدنیا
إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیَا قَدْ تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَةٌ کَصُبَابَةِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ اللَّهِ مُحِقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ «4» یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ «5» قَلَّ الدَّیَّانُون
این خطبه کوتاه را در مسیر کربلا ایراد فرموده: این دنیا دگرگون و ناآشنا شده، نکوئیهایش پشت کرده، و جز مقدار ناچیزى، همانند تهمانده ظرف، و زندگى پستى چون چراگاهى، از آن باقى نمانده. مگر نمىبینید کسى به حق رفتار نمىکند و از باطل دست نمىکشد. تا مؤمن، به حق، مشتاق لقاى خدا شود؟ من مرگ را جز سعادت نمىبینم و زندگى با ستمکاران را جز محنت نمىدانم. مردم بندگان دنیا هستند، دین لعابى است که تا زندگى روبراه است، به دور زبان مىگردانند و چون دوران آزمایش رسد دینداران کمیاب شوند. تحف العقول النص 245 و عنه ع فی قصار هذه المعانی ..... ص : 245
آزمایش عمومی است
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَْکُواْ أَن یَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا یُفْتَنُونَ(2)
وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُواْ وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِینَ(3)
آیا مردم گمان کردند به حال خود رها شده و آزمایش نخواهند شد؟
ما کسانى را که پیش از اینها بودند آزمودیم و اینها را نیز امتحان مىکنیم باید علم خدا در مورد کسانى که راست مىگویند و کسانى که دروغ مىگویند تحقق یابد.
آزمایش همیشگی است
پس از بیان بیان داستان نوح میفرماید:
إِنَّ فىِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ وَ إِن کُنَّا لَمُبْتَلِینَ(مومنون/30)
آرى در این ماجرا براى صاحبان عقل و اندیشه آیات و نشانههایى است و ما مسلما همگان را آزمایش مىکنیم.
گروندگان واقعی
إِن یَمْسَسْکُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَینْ النَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یَتَّخِذَ مِنکُمْ شهَُدَاءَ وَ اللَّهُ لَا یحُِبُّ الظَّالِمِینَ(140)
وَ لِیُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ یَمْحَقَ الْکَفِرِینَ(141)
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَهَدُواْ مِنکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابرِِینَ(142)
اگر (در میدان احد،) به شما جراحتى رسید (و ضربهاى وارد شد)، به آن جمعیّت نیز (در میدان بدر)، جراحتى همانند آن وارد گردید. و ما این روزها (ى پیروزى و شکست) را در میان مردم مىگردانیم؛ (- و این خاصیّت زندگى دنیاست-) تا خدا، افرادى را که ایمان آوردهاند، بداند (و شناخته شوند)؛ و خداوند از میان شما، شاهدانى بگیرد. و خدا ظالمان را دوست نمىدارد. (140)
و تا خداوند، افراد باایمان را خالص گرداند (و ورزیده شوند)؛ و کافران را به تدریج نابود سازد. (141)
آیا چنین پنداشتید که (تنها با ادّعاى ایمان) وارد بهشت خواهید شد، در حالى که خداوند هنوز مجاهدان از شما و صابران را مشخّص نساخته است؟! (142)
آزمایش میشوید و آزار میبینید
لَتُبْلَوُنَّ فىِ أَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ أَشرَْکُواْ أَذًى کَثِیرًا وَ إِن تَصْبرُِواْ وَ تَتَّقُواْ فَإِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ(العمران186)
به یقین (همه شما) در اموال و جانهاى خود، آزمایش مىشوید! و از کسانى که پیش از شما به آنها کتاب (آسمانى) داده شده [یهود]، و (همچنین) از مشرکان، سخنان آزاردهنده فراوان خواهید شنید! و اگر استقامت کنید و تقوا پیشه سازید، (شایستهتر است زیرا) این از کارهاى مهم و قابل اطمینان است. (186)
ببینیم عملتان را
وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَ جَاءَتهُْمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ وَ مَا کاَنُواْ لِیُؤْمِنُواْ کَذَالِکَ نجَْزِى الْقَوْمَ الْمُجْرِمِینَ(13یونس)
ما امّتهاى پیش از شما را، هنگامى که ظلم کردند، هلاک نمودیم در حالى که پیامبرانشان دلایل روشن براى آنها آوردند، ولى آنها ایمان نیاوردند این گونه گروه مجرمان را کیفر مىدهیم! (13)
ثمُ جَعَلْنَاکُمْ خَلَئفَ فىِ الْأَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ(14یونس)
سپس شما را جانشینان آنها در روى زمین- پس از ایشان- قرار دادیم تا ببینیم شما چگونه عمل مىکنید!
خداوند خبیث و طیب را جدا میکند
مَّا کاَنَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلىَ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتىَ یَمِیزَ الخَْبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ
چنین نبود که خداوند، مؤمنان را به همانگونه که شما هستید واگذارد؛ مگر آنکه ناپاک را از پاک جدا سازد.
بهشت بی زحمت نیست
آیا گمان کردید داخل بهشت مىشوید، بىآنکه حوادثى همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادى که ایمان آورده بودند گفتند: «پس یارى خدا کى خواهد آمد؟!» (در این هنگام، تقاضاى یارى از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یارىِ خدا نزدیک است! (214)
بیشترشان را پایبند نیافتیم
درباره امتهای گذشته:
اینها، شهرها و آبادیهایى است که قسمتى از اخبار آن را براى تو شرح مىدهیم پیامبرانشان دلایل روشن براى آنان آوردند (ولى آنها چنان لجوج بودند که) به آنچه قبلًا تکذیب کرده بودند، ایمان نمىآوردند! این گونه خداوند بر دلهاى کافران مهر مىنهد (و بر اثر لجاجت و ادامه گناه، حس تشخیصشان را سلب مىکند)! (101)
وَ مَا وَجَدْنَا لِأَکْثرَِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَ إِن وَجَدْنَا أَکْثرََهُمْ لَفَاسِقِینَ (اعراف 102)
و بیشتر آنها را بر سر پیمان خود نیافتیم (بلکه) اکثر آنها را فاسق و گنهکار یافتیم! (102)
معلوم شدن گروندگان راستین
وَ مَا أَصَابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِیَعْلَمَ الْمُؤْمِنِینَ(العمران/166)
وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ نَافَقُواْ وَ قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ قَتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُواْ قَالُواْ لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لاَّتَّبَعْنَاکُمْ هُمْ لِلْکُفْرِ یَوْمَئذٍ أَقْرَبُ مِنهُْمْ لِلْایمَانِ یَقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِم مَّا لَیْسَ فىِ قُلُوبهِِمْ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بمَِا یَکْتُمُونَ(167)
و آنچه (در روز احد،) در روزى که دو دسته [مؤمنان و کافران] با هم نبرد کردند به شما رسید، به فرمان خدا (و طبق سنت الهى) بود؛ و براى این بود که مؤمنان را مشخص کند. (166)
و نیز براى این بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهایى که به ایشان گفته شد: «بیایید در راه خدا نبرد کنید! یا (حد اقل) از حریم خود، دفاع نمایید!» گفتند: «اگر مىدانستیم جنگى روى خواهد داد، از شما پیروى مىکردیم. (اما مىدانیم جنگى نمىشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان؛ به زبان خود چیزى مىگویند که در دلهایشان نیست! و خداوند از آنچه کتمان مىکنند، آگاهتر است. (167)
آزمایش مومنان در جنگ احزاب
إِذْ جَاءُوکُم مِّن فَوْقِکُمْ وَ مِنْ أَسْفَلَ مِنکُمْ وَ إِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا(احزاب/10)
هُنَالِکَ ابْتُلىِ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُواْ زِلْزَالًا شَدِیدًا(11)
(به خاطر بیاورید) زمانى را که آنها از طرف بالا و پایین (شهر) بر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند) و زمانى را که چشمها از شدّت وحشت خیره شده و جانها به لب رسیده بود، و گمانهاى گوناگون بدى به خدا مىبردید. (10)
آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختى خوردند! (11)
امتحان آدم در بهشت
وَ قُلْنَا یََادَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَ زَوْجُکَ الجَْنَّةَ وَ کلاَُ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لَا تَقْرَبَا هَاذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ(35بقره)
و گفتیم: «اى آدم! تو با همسرت در بهشت سکونت کن و از (نعمتهاى) آن، از هر جا مىخواهید، گوارا بخورید (اما) نزدیک این درخت نشوید که از ستمگران خواهید شد. (35)
امتحان ابراهیم
وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا بقره124
(به خاطر آورید) هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!»
آزمایش سلیمان
قَالَ الَّذِى عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا ءَاتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَءَاهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَاذَا مِن فَضْلِ رَبىّ لِیَبْلُوَنىِ ءَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبىّ غَنىِ کَرِیمٌ(40نمل)
(امّا) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا مىآورم یا کفران مىکنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مىکند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنىّ و کریم است!» (40)
شناخت مونین با زحمتی که میکشند
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لَاکِنَّ اللَّهَ رَمَى وَ لِیُبْلىِ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (انفال/17)
این شما نبودید که آنها را کشتید بلکه خداوند آنها را کشت! و این تو نبودى (اى پیامبر که خاک و سنگ به صورت آنها) انداختى بلکه خدا انداخت! و خدا مىخواست مؤمنان را به این وسیله امتحان خوبى کند خداوند شنوا و داناست.
آزمایش با ترس و گرسنگی و...
وَ لَنَبْلُوَنَّکُم بِشىَءٍ مِّنَ الخَْوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابرِِینَ(بقره155)
قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوهها، آزمایش مىکنیم و بشارت ده به استقامتکنندگان! (155)
آزمایش با شر و خوبی
کلُ نَفْسٍ ذَائقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَ الخَْیرِْ فِتْنَةً وَ إِلَیْنَا تُرْجَعُونَ(انبیا/35)
هر انسانى طعم مرگ را مىچشد! و شما را با بدیها و خوبیها آزمایش مىکنیم؛ و سرانجام بسوى ما بازگردانده مىشوید! (35)
آزمایش با نعمت
فَإِذَا مَسَّ الْانسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثمُ إِذَا خَوَّلْنَهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلىَ عِلْمِ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لَاکِنَّ أَکْثرََهُمْ لَا یَعْلَمُونَ(زمر/49)
هنگامى که انسان را زیانى رسد، ما را (براى حلّ مشکلش) مىخواند؛ سپس هنگامى که از جانب خود به او نعمتى دهیم، مىگوید: «این نعمت را بخاطر کاردانى خودم به من دادهاند»؛ ولى این وسیله آزمایش (آنها) است، امّا بیشترشان نمىدانند. (49)
فَأَمَّا الْانسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَئهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبىّ أَکْرَمَنِ(فجر/15)
وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَئهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبىّ أَهَانَنِ(16)
امّا انسان هنگامى که پروردگارش او را براى آزمایش، اکرام مىکند و نعمت مىبخشد (مغرور مىشود و) مىگوید: «پروردگارم مرا گرامى داشته است!» (15)
و امّا هنگامى که براى امتحان، روزیش را بر او تنگ مىگیرد (مأیوس مىشود و) مىگوید: «پروردگارم مرا خوار کرده است!» (16)
آمایش با آنچه در سینه دارید
وَ لِیَبْتَلىِ اللَّهُ مَا فىِ صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ مَا فىِ قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِذَاتِ الصُّدُورِ(154العمران)
خداوند، آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید؛ و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند؛ و خداوند از آنچه در درون سینههاست، با خبر است. (154)
خدا اگر میخواست انتقام میگرفت
فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتىَّ إِذَا أَثخَْنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتىَ تَضَعَ الحَْرْبُ أَوْزَارَهَا ذَالِکَ وَ لَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لاَنتَصَرَ مِنهُْمْ وَ لَاکِن لِّیَبْلُوَاْ بَعْضَکُم بِبَعْضٍ وَ الَّذِینَ قُتِلُواْ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ فَلَن یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ(4)
و هنگامى که با کافران (جنایتپیشه) در میدان جنگ رو به رو شدید گردنهایشان را بزنید، (و این کار را هم چنان ادامه دهید) تا به اندازه کافى دشمن را در هم بکوبید در این هنگام اسیران را محکم ببندید سپس یا بر آنان منّت گذارید (و آزادشان کنید) یا در برابر آزادى از آنان فدیه [غرامت] بگیرید (و این وضع باید هم چنان ادامه یابد) تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد، (آرى) برنامه این است! و اگر خدا مىخواست خودش آنها را مجازات مىکرد، اما مىخواهد بعضى از شما را با بعضى دیگر بیازماید و کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را از بین نمىبرد!
آزمایش با یکدیگر
وَ کَذَالِکَ فَتَنَّا بَعْضَهُم بِبَعْض انعام/53
و این چنین بعضى از آنها را با بعض دیگر آزمودیم
عمل احسن
الزمر : 18 الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ
همان کسانى که سخنان را مىشنوند و از نیکوترین آنها پیروى مىکنند آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند. (18)
هود : 7 وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ
او کسى است که آسمانها و زمین را در شش روز [شش دوران] آفرید و عرش (حکومت) او، بر آب قرار داشت (بخاطر این آفرید) تا شما را بیازماید که کدامیک عملتان بهتر است! و اگر (به آنها) بگویى: «شما بعد از مرگ، برانگیخته مىشوید! «، مسلّماً» کافران مىگویند: «این سحرى آشکار است!» (7)
الکهف : 7 إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مىکنند! (7)
الکهف : 30 إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً
مسلّماً کسانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند، ما پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهیم کرد! (30)
الملک : 2 الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ
آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است. (2)
نکاتی درباره آزمایش از تفسیر نمونه، جلد1، صفحه 526 به بعد
1ـ چرا خدا مردم را آزمایش مىکند؟
در زمینه مساله آزمایش الهى بحث فراوان است، نخستین سؤالى که به ذهن مىرسد این است که مگر آزمایش براى این نیست که اشخاص یا چیزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسیم و از میزان جهل و نادانى خود بکاهیم؟ اگر چنین است خداوندى که علمش به همه چیز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است، غیب آسمان و زمین را با علم بىپایانش مىداند، چرا امتحان مىکند؟ مگر چیزى بر او مخفى است که با امتحان آشکار شود؟! پاسخ این سؤال مهم را در اینجا باید جستجو کرد که مفهوم آزمایش و امتحان در مورد خداوند با آزمایشهاى ما بسیار متفاوت است.
آزمایشهاى ما همانست که در بالا گفته شد یعنى براى شناخت بیشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمایش الهى در واقع همان" پرورش و تربیت" است.
توضیح اینکه در قرآن متجاوز از بیست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، این یک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتیجه پرورش دادن بندگان آنان را مىآزماید، یعنى همانگونه که فولاد را براى استحکام بیشتر در کوره مىگدازند تا به اصطلاح آبدیده شود، آدمى را نیز در کوره حوادث سخت پرورش مىدهد تا مقاوم گردد.
در واقع امتحان خدا به کار باغبانى پر تجربه شبیه است که دانههاى مستعد را در سرزمینهاى آماده مىپاشد، این دانهها با استفاده از مواهب طبیعى شروع به نمو و رشد مىکنند، تدریجا با مشکلات مىجنگند و با حوادث پیکار مىنمایند در برابر طوفانهاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان ایستادگى به خرج مىدهند تا شاخه گلى زیبا یا درختى تنومند و پر ثمر بار آید که بتواند به زندگى و حیات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.
سربازان را براى اینکه از نظر جنگى نیرومند و قوى شوند به مانورها و جنگهاى مصنوعى مىبرند و در برابر انواع مشکلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مىدهند تا ورزیده و آبدیده شوند.
و این است رمز آزمایشهاى الهى.
قرآن مجید به این حقیقت در جاى دیگر تصریح کرده مىگوید وَ لِیَبْتَلِیَ اللَّهُ ما فِی صُدُورِکُمْ وَ لِیُمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ:" او آنچه را شما در سینه دارید مىآزماید تا دلهاى شما کاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است" (آل عمران- 154).
امیر مؤمنان على ع تعریف بسیار پر معنى در زمینه فلسفه امتحانات الهى دارد مىفرماید:
و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب:
" گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مىکند تا کارهاى خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد" « نهج البلاغه کلمات قصار جمله 93».
یعنى صفات درونى انسان به تنهایى نمىتواند معیارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمایى کند، خداوند بندگان را مىآزماید تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند.
اگر آزمایش الهى نبود این استعدادها شکوفا نمىشد و درخت وجود انسان میوههاى اعمال بر شاخسارش نمایان نمىگشت و این است فلسفه آزمایش الهى در منطق اسلام.
2- آزمایش خدا همگانى است
از آنجا که نظام حیات در جهان هستى نظام تکامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسیر تکامل را مىپیمایند، حتى درختان استعدادهاى نهفته خود را با میوه بروز مىدهند همه مردم از انبیاء گرفته تا دیگران طبق این قانون عمومى مىبایست آزمایش شوند و استعدادات خود را شکوفا سازند.
گرچه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشکل، بعضى آسان و قهرا نتائج آنها نیز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمایش براى همه هست، قرآن مجید به امتحان عمومى انسانها اشاره کرده مىفرماید: أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ:" آیا مردم گمان مىکنند بدون امتحان رها مىشوند، نه هرگز بلکه همگى باید امتحان دهند" (عنکبوت آیه 1).
قرآن نمونههایى از امتحانات پیامبران را نیز بازگو کرده است آنجا که مىفرماید: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ:" خداوند ابراهیم را امتحان کرد" (بقره- 124).
در جاى دیگر آمده است: فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ:" هنگامى که یکى از پیروان سلیمان تخت بلقیس را در کمتر از یک چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر کرد، سلیمان گفت این لطف خدا است براى اینکه مرا امتحان کند آیا شکرگزارى مىکنم یا کفران"؟ (نمل- 40).
3- طرق آزمایش
در آیه فوق نمونههایى از امورى که انسان با آنها امتحان مىشود بیان شده، از قبیل: ترس، گرسنگى، زیانهاى مالى، و مرگ ... ولى وسائل آزمایش خداوند منحصر به اینها نیست بلکه امور دیگرى نیز در قرآن به عنوان وسیله امتحان آمده است، مانند فرزندان، پیامبران، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خوابها ممکن است از وسائل آزمایش باشد،" شرور و خیرها نیز از آزمایشهاى الهى محسوب مىشوند" (وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ) (انبیاء- 35).
بنا بر این مواردى که در آیه شمرده شده جنبه انحصارى ندارد، هر چند از نمونههاى روشن و زنده آزمایشهاى الهى است.
و مىدانیم که مردم در برابر آزمایشهاى خداوند به دو گروه تقسیم مىشوند:
گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى مردود مىشوند.
مثلا مساله" ترس" که پیش مىآید گروهى خود را مىبازند و به خاطر اینکه کوچکترین ضررى به آنها نرسد شانه از زیر بار مسئولیت خالى مىکنند در جنگها فرار مىکنند، یا راه سازشکارى پیش مىگیرند، و با عذرتراشیهایى همچون" نَخْشى أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ:" ما مىترسیم ضررى به ما متوجه شود" از تکلیف الهى سرباز مىزنند (سوره مائده آیه 5) اما گروهى دیگر در برابر عوامل ترس با ایمان و توکل بیشترى خود را براى هر گونه فدا کارى مهیا مىکنند، چنان که در قرآن آمده است: الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ:" وقتى که به مردم با ایمان مىگفتند اوضاع خطرناک است، و دشمنان شما مجهزند، شما عقبنشینى کنید بر ایمان و توکل آنها افزوده مىشد"! (آل عمران- 173).
در برابر سائر مشکلات و عوامل امتحان که در آیه آمده است همچون گرسنگى و زیانهاى مالى و جانى نیز همه مردم یکسان نیستند. نمونههایى از این امتحانات در متن قرآن آمده است و در آیات مناسب به آن اشاره خواهیم کرد.
4- رمز پیروزى در امتحان
در اینجا سؤال دیگرى پیش مىآید و آن اینکه: حال که همه انسانها در یک امتحان گسترده الهى شرکت دارند، راه موفقیت در این آزمایشها چیست؟
پاسخ این سؤال را قسمت آخر آیه مورد بحث و آیات دیگر قرآن مىدهد:
1- نخستین و مهمترین گام براى پیروزى همان است که در جمله کوتاه و پر معنى و بشر الصابرین در آیه فوق آمده است، این جمله با صراحت مىگوید:
رمز پیروزى در این راه، صبر و پایدارى است و به همین دلیل بشارت پیروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مىدهد.
2- توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختیها و مشکلاتش و اینکه این جهان گذرگاهى بیش نیست عامل دیگرى براى پیروزى محسوب مىشود که در جمله إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ (ما از آن خدا هستیم و به سوى خدا باز مىگردیم) آمده است. اصولا این جمله که از آن به عنوان" کلمه استرجاع" یاد مىشود، عصارهاى است از عالیترین درسهاى توحید و انقطاع الى اللَّه و تکیه بر ذات پاک او در همه چیز و در هر زمان، و اگر مىبینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار مىکردند براى این بوده است که شدت مصیبت آنها را تکان ندهد و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوى او، این حوادث را در خود هضم کنند.
امیر مؤمنان على ع در تفسیر این جمله مىفرماید:
ان قولنا انا للَّه اقرار على انفسنا بالملک و قولنا و انا الیه راجعون اقرار على انفسنا بالهلک:
" اینکه ما مىگوئیم" إِنَّا لِلَّهِ" اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوئیم و اینکه مىگوئیم" وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت" و جایگاه ما جاى دگر است « نهج البلاغه کلمات قصار جمله 99.».
3- استمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى عامل مهم دیگرى است، کسانى هستند که هر وقت دستخوش حوادث مىگردند، اعتدال خود را از دست داده، گرفتار اضطراب مىشوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنى دارند بدون حیرت و سرگردانى، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مىدهند، خدا نیز روشنبینى بیشترى به آنها مىدهد که در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشوند، چنان که قرآن مىگوید: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا:" کسانى که در راه ما به جهاد برخیزند ما آنها را به راههاى خود هدایت مىکنیم" (عنکبوت- 69).
4- توجه به تاریخ پیشینیان و بررسى موضع آنان در برابر آزمایشهاى الهى براى آماده ساختن روح انسان نسبت به امتحانات پروردگار بسیار مؤثر است.
اصولا اگر انسان در مسائلى که براى او پیش مىآید احساس تنهایى کند از نیروى مقاومتش کاسته خواهد شد، اما توجه به این حقیقت که این مشکلات طاقتفرسا و آزمایشهاى سخت الهى براى همه اقوام و ملتها در طول تاریخ وجود داشته سبب افزایش نیروى پایدارى انسان مىگردد به همین دلیل قرآن مجید کرارا براى دلدارى پیامبر ص و تقویت روحیه او و مؤمنان اشاره به تاریخ گذشتگان و حوادث دردناک زندگى آنها مىکند مثلا مىگوید: و لقد استهزء بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِکَ:" اگر تو را استهزاء کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزاى جاهلان بودند، اما با نیروى استقامت بر آنها پیروز شدند" (انعام- 10).
در جاى دیگر مىفرماید: وَ لَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلى ما کُذِّبُوا وَ أُوذُوا حَتَّى أَتاهُمْ نَصْرُنا:" اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند آنها در برابر تکذیب مخالفان پایدارى و شکیبایى به خرج دادند، و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یارى ما به سراغشان آمد" (انعام- 34).
5- توجه به این حقیقت که همه این حوادث در پیشگاه خداوند رخ مىدهد و او از همه چیز آگاه است عامل دیگرى براى پایدارى است.
کسانى که در یک مسابقه مشکل و طاقتفرسا شرکت دارند همین که احساس مىکنند جمعى از دوستانشان در اطراف میدان مسابقه آنها را مىبینند تحمل مشکلات براى آنها آسان مىشود و با شوق و عشق بیشترى به نبرد با حوادث بر مىخیزند.
جایى که وجود چند نفر تماشاچى چنین اثرى در روح انسان بگذارد توجه به این حقیقت که خداوند مجاهدتهاى ما را در صحنههاى آزمایش مىبیند، چه عشق و شورى به ادامه این جهاد در ما ایجاد خواهد کرد.
قرآن مىگوید: به هنگامى که نوح ع تحت شدیدترین فشارها از سوى قومش مامور به ساختن کشتى شد خداوند به او دستور داد وَ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنا:" در برابر ما اقدام به ساختن کشتى کن" (هود- 37).
جمله" باعیننا" (در برابر دیدگان علم ما) چنان قوت قلبى به نوح ع بخشید که فشار و استهزاى دشمنان، کمترین خللى در اراده نیرومند او ایجاد نکرد.
از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا امام حسین ع همین معنى نقل شده که در صحنه کربلا به هنگامى که بعضى از عزیزانش با فجیعترین وجهى شربت شهادت نوشیدند فرمود:
هون على ما نزل بى انه بعین اللَّه:
" همین که مىدانم این امور در برابر دیدگان علم پروردگار انجام مىگیرد تحمل آن بر من آسان است" « بحار الانوار جلد 45 صفحه 46».
5- آزمایش به وسیله نعمت و بلا
امتحانات الهى همیشه به وسیله حوادث سخت و ناگوار نیست، بلکه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و کامیابیها آزمایش مىکند، چنان که قرآن مىگوید وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً:" ما شما را به وسیله بدیها و خوبیها امتحان مىکنیم" (انبیاء- 35).
و در جاى دیگر از قول سلیمان ع مىخوانیم: هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ:" این از فضل پروردگار من است او مىخواهد مرا آزمایش کند که من در برابر این نعمت شکرگزارى یا کفران مىکنم"؟! (سوره نمل آیه 40) توجه به چند نکته دیگر نیز در اینجا ضرورى است:
یکى اینکه لازم نیست همه مردم با همه وسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است امتحان هر گروهى به چیزى باشد، چرا که تناسب با روحیهها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اینجا شرط است.
دیگر اینکه ممکن است یک انسان از عهده پارهاى از امتحانات به خوبى بر آید در حالى که در برابر امتحانات دیگر سخت رفوزه شود.
و نیز ممکن است امتحان فردى، وسیله امتحان دیگرى باشد، مثلا خداوند کسى را با مصیبت فرزند دلبندش مورد آزمایش قرار مىدهد، این آزمایش پاى دیگران را هم به میدان امتحان مىکشد که آیا آنها در مقام همدردى بر مىآیند و در تخفیف آلام شخص مصیبت زده مىکوشند یا نه؟
آخرین نکته اینکه: همانگونه که اشاره کردیم امتحانات الهى، جنبه عمومى و همگانى دارد و حتى پیامبران نیز از آن مستثنى نیستند، بلکه آزمایش آنها با توجه به سنگینى مسئولیتشان به درجات سختتر از آزمایش دیگران است.
آیات سورههاى مختلف قرآن گویاى این حقیقت است که هر یک از پیامبران به سهم خود در کوران آزمایشهاى شدیدى قرار گرفتند، حتى جمعى از آنان قبل از رسیدن به مقام رسالت، یک دوران طولانى از آزمایشهاى مختلف داشتند تا کاملا ورزیده شوند، و براى رهبرى و هدایت خلق آمادگى کامل پیدا کنند.
در میان پیروان مکتب انبیاء نیز نمونههاى درخشانى از صبر و پایدارى در صحنه امتحان دیده مىشود که هر کدام الگو و اسوهاى مىتواند باشد.
زن مسلمان بادیهنشینى بود بنام" ام عقیل" که دو میهمان بر او وارد شد، فرزندش همراه شتران در بادیه بود، در همان لحظه به او خبر دادند که شتر خشمگین فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حیات گفته، زن با ایمان به کسى که خبر مرگ فرزند را براى او آورده بود گفت از مرکب پیاده شو، و به پذیرایى از مهمانها کمک کن، گوسفندى حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح کند و سرانجام غذا آماده شد و به نزد میهمانان گذاشت آنها مىخوردند و از صبر و استقامت این زن در شگفت بودند، یکى از حاضران مىگوید: هنگامى که از غذا خوردن فارغ شدیم، زن با ایمان نزد ما آمد و گفت: آیا در میان شما کسى هست که از قرآن به خوبى آگاه باشد، یکى از حاضران گفت: بلى من آگاهم، گفت آیاتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مایه تسلى خاطر من گردد، او مىگوید:
من این آیات را براى او خواندم وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ.
زن خداحافظى کرد سپس رو به قبله ایستاد و چند رکعت نماز گذارد، سپس عرض کرد اللهم انى فعلت ما امرتنى، فانجز لى ما وعدتنى:" خداوندا! من آنچه را تو دستور داده بودى انجام دادم، و رشته شکیبایى را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده دادهاى بر من ارزانى دار".
سپس اضافه کرد:" اگر بنا بود در این جهان کسى براى کسى بماند ...
یکى از حاضران مىگوید من فکر کردم مىخواهد بگوید فرزندم براى من باقى میماند، اما دیدم چنین ادامه داد پیامبر اسلام محمد ص براى امتش باقى میماند"! « سفینة البحار جلد 2 صفحه 7 (ماده صبر)».