مصیبت تشنگی ـ عطش
نگاهی به مقتل آب
1) تشنگی قطعی است
تحریم آب، رسمی جاهلی در جنگها بود که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله از آن نهی کرد، اما پس از ایشان دوباره انجام شد.[1]
از نقلهای تاریخی شیعه[2] و اهل سنت،[3] و گفته جبرئیل[4] روایات پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم[5] و امیرالمؤمنین علی علیهالسلام[6] و دیگر ائمه معصومین علیهمالسلام[7] و فرمایشات خود امام حسین علیهالسلام در کربلا[8] و بیان دیگران[9] ؛ میتوان گفت شهادت امام حسین علیهالسلام و اصحاب با لب تشنه، امری مسلم و یقینی است و اخبار متواتر بر آن دلالت دارند.
2) بستن آب
1/2ـ از میان نامهها و مکاتباتی که بین لشگریان دشمن ردّ و بدل شده و در آن از مسأله عطش و بستن آب سخن به میان آمده است، میتوان به پیام ابن زیاد به حرّ بن یزید ریاحی اشاره کرد. در این پیام آمده است که ابن زیاد، حرّ را موظف میکند تا کاروان حسینی را به سرزمینی بی آب و علف هدایت کند تا آنها را از لحاظ آذوقه و آب در مضیقه قرار داده باشد. هرچند امام حسین علیهالسلام از حرّ خواست تا اجازه دهد تا کاروان در غاضریه و ـ در شمال شرق کربلا که دارای آب و آبادانی بود ـ و یا نینوا فرود آیند،[10] امّا حرّ طبق ماموریّتی که از سوی ابن زیاد دریافت کرده بود؛ نپذیرفت.
قسمتی از متن نامه به این شرح است: «کار را بر حسین تنگ بگیر، هنگامی که نامه من به تو رسید و فرستاده ام بر تو وارد شد، فرود نیاور آنها را مگر در بیابان بى آب و آبادى».[11]
2/2ـ علاوه بر این مورد، میتوان به نامه ابن زیاد به عمر سعد اشاره کرد که مطابق آن عمر سعد ماموریّت یافت تا آب را بر روی کاروان حسینی ببندد. طبری نقل کرده: «پس از اینکه پیام ابن زیاد به عمر سعد رسید، او عمرو بن حجاج را با پانصد نفر، مامور و محافظ شریعه کرد و آنها نیز تا سه روز بین کاروان حسینی و آب فاصله انداختند تا اینکه امام حسین علیهالسلام و یارانشان به شهادت رسیدند.[12]
3/2ـ از سوی دشمن سخنان زیادی مطرح شده تا سبب شود آرامش روانی لشگریان مقابل را به هم بریزد و به یک موج روانی دامن بزند تا امام حسین علیهالسلام را وادار به تسلیم کند. به همین منظور حتّی عمر سعد علاوه بر اینکه عمرو بن حجّاج زبیدی را نگهبان آب کرد، شخصی را نیز مامور نمود تا فریاد زده و بر مساله منع آب تاکید کند.[13]
4/2ـ عبدالله بن ابی حصین الازدی امام حسین علیهالسلام را خطاب کرد و فریاد زد: «ای حسین آیا این آب را میبینی که مانند قلب آسمان صاف است تو یک قطره از آن را نخواهی چشید تا آنکه از تشنگی بمیری».[14]
3) شدت عطش
1/3ـ طبق گفته حرّ عیهالرحمه زنان و کودکان و یاران حضرت از شدت عطش بیهوش میشدند. (پینوشت9)
2/3ـ در نقل جبرئیل امام علیهالسلام گاهی از تشنگی چشمش چنان تاریک میشد که آسمان را نمیتوانست ببیند (پینوشت4)
3/3ـ حضرت علی اکبر علیهالسلام به پدر فرمود: «تشنگی دارد مرا میکشد» (پینوشت 9)
4/3ـ امام حسین علیهالسلام درباره طفل شیرخوار (رضیع) فرمود: «این طفل از تشنگى مىسوزد ـ هَذا الطِفلُ یَتَلَظَّى عَطَشاً»[15] (پینوشت8)
5/3ـ هنگامی که حضرت ابوالفضل علیهالسلام وارد خیمهای شد که مخصوص مشکهای آب بود، دید کودکانی آن مشکها را برداشته و شکمهای خود را روی مشکهای نمدار میگذارند، بلکه بتوانند مقداری از تشنگی خود را کاهش دهند در این لحظه بود که اباالفضل علیهالسلام به کودکان وعده آب داد.[16]
4) تلاش برای تهیه آب
در نقلهایی آمده است که در شب عاشورا آب بوده است، از جمله شهید مطهری که نسبت به خواندن مقتل درست بسیار حساس بوده است فرمودهاند:
1/4ـ لقب «سقّا» (آبآور) از قبل به حضرت أبوالفضل داده شده بود، چون یک نوبت یا دو نوبت دیگر در شبهاى پیش أبوالفضل توانسته بود برود، صف دشمن را بشکافد و براى اطفال ابا عبدالله آب بیاورد. اینجور نیست که سه شبانه روز آب نخورده باشند؛ خیر، سه شبانه روز بود که [از آب] ممنوع بودند، ولى در این خلال توانستند یکى دو بار آب تهیه کنند. از جمله در شب عاشورا تهیه کردند، حتى غسل کردند، بدنهاى خودشان را شستشو دادند.[17]
2/4ـ در شب عاشورا حضرت اباعبداللَّه فرزند عزیزش علىاکبر را با جمعیتى فرستادند و آنها موفق شدند و از شریعه فرات مقدارى آب آوردند و همه از آن آب نوشیدند، بعد فرمود: «با این آب غسل کنید و خودتان را شستشو بدهید و بدانید که این آخرین توشه شماست از آب دنیا».[18]
3/4ـ سواران ابن سعد برگشتند و در کنار فرات پیاده شدند، سپس بین امام حسین علیهالسلام و یارانش و بین آب فرات حایل گردیدند. وقتى عطش امام حسین علیهالسلام و اصحاب او را تهدید کرد آن بزرگوار یک کلنگ به دست گرفت و آمد پشت خیمه زنان از طرف قبله به فاصله نوزده قدم. سپس آنجا را حفر نمود و آب خوشگوارى براى آن بزرگوار جارى شد. امام حسین علیهالسلام و عموم مردم از آن آشامیدند و مشکهاى خود را پر از آب کردند و آن چشمه ناپدید گردید و اثرى از آن دیده نشد!! موقعى که این موضوع به گوش ابن زیاد رسید نزد ابن سعد فرستاد و گفت: «به من این طور رسیده که حسین و یارانش چاه میکنند و آب به دست میآورند، او با یارانش آب مىآشامند. هوشیار باش! هنگامى که نامه من به تو رسید آنان را به قدرى که میتوانى از کندن چاه جلوگیرى کن و کار را بر ایشان سخت بگیر! مبادا بگذارى آب بیاشامند! همان عملى را با ایشان انجام بده که با عثمان انجام دادند». پس از این نامه بود که ابن سعد منتها درجه سختگیرى را بر حسین علیهالسلام و همراهانش کرد.[19]
آنگونه که از ظاهر امر پیدا است، این امر بیشتر به معجزه و امتحانی شبیه است که هدف از آن تقویتِ باور یاران بوده است.
زیرا قبل از اینکه سخن از کندن چاه و رسیدن به آب باشد؛ سخن از جوشش چشمهای از دل زمین است، آن هم با آبی گوارا! در همین نقل آمده است که پس از نوشیدن آب و پر کردن مشکها این چشمه خشکیده و پنهان شد.[20]
4/4ـ هنگامى که کار تشنگى به نهایت شدت رسید امام حسین علیهالسّلام برادرش حضرت عباس علیهالسلام را خواست و تعداد سى نفر سوار و بیست نفر پیاده و بیست عدد مشک آب در اختیار آن بزرگمرد جهان نهاد. آنان نیمه شب متوجه فرات شدند تا نزدیک فرات رسیدند.
عمرو بن حجاج (که موکل آب فرات بود) گفت: «شما کیانید!»
یکى از اصحاب امام حسین علیهالسلام که او را هلالبننافع بجلى میگفتند گفت: «من پسر عموى تو هستم، آمدم از این آب فرات بیاشامم.»
عمرو گفت: «بیاشام نوش جان!»
هلال گفت: «واى بر تو!! به من دستور میدهى که آب بیاشامم، ولى حسین بن على علیهالسلام و افرادى که همراه او میباشند از عطش بمیرند؟»
عمرو گفت: «راست میگوئى، ولى به این امر مأموریم، باید آن را اجرا نمائیم.»
هلال بن نافع یاران خود را صدا زد و همه داخل فرات شدند. عمرو بن حجاج هم اصحاب خود را صدا زد و جنگ شدیدى بین آنان واقع شد. گروهى کارزار میکردند و گروهى تمام مشکهاى آب را از آب پر کردند. احدى از اصحاب امام حسین علیهالسّلام کشته نشد و همه بهسوى لشکرگاه خود مراجعت نمودند. امام حسین علیهالسلام و همراهانش آب آشامیدند. بدین جهت بود که حضرت عباس علیهالسّلام سقاء نامیده شد.[21]
5) تحلیل
با توجه به مطالب ارائه شده، مُسَلّم است که شب عاشورا هنوز آب در خیمهها وجود داشته است. اما راز نبود آب تا ظهر و تشنگی شدید را باید در مطالب بعدی جستجو نمود:
1/5ـ «یاران ابن سعد عموماً یکى یک تیر انداختند. هیچ کدام از یاران امام حسین علیهالسلام نبود مگر اینکه تیرى از آنان به بدنش اصابت کرد. گفته شده: هنگامى که این تیر اندازى شروع شد. یاران امام حسین قلیل شدند در این حمله تعداد پنجاه نفر مرد شهید شدند.»[22]
2/5ـ تا شب ششم محرم سپاه کوفه بیست هزار نفر بوده[23] ولی بنا بر نقل مشهور تا روز عاشورا تعداد سپاه کوفه سیهزار نفر شده است.[24] در برخی نقلها تا صد هزار[25] نفر هم گفته شده.[26]
حال اگر هر کدام از سپاه کوفه حداقل یک تیر به سوی خیمهها انداخته باشند (حداقل) سیهزار تیر به سوی خیمهها (که در یک فضای محدود بر پا شده بود)[27] رها شده است. در چنین وضعیتی طبیعی است که همانگونه که بنا بر نقل تمام مردان مجروح شدند؛ زنان و بچهها نیز مجروح شده باشند و مشکهای آب پاره شده باشد و همه میدانیم که انسان مجروح نیاز شدیدی به آب پیدا میکند. به این مطلب باید تلاش و حرکت مداوم افراد و استرس زنان و بچهها و همچنین گرمای ظهر صحرای بدون درخت را افزود.
این راز شدت تشنگی در روز عاشورا است.
[1]ـ بستن آب در جنگها، پیشینهای در فرهنگ عرب جاهلی دارد و بهعنوان یک ترفند نظامی برای شکست دشمن از آن استفاده میکردهاند، همانگونه که وقتی مشرکین در جنگ بدر زودتر از سپاه اسلام به منطقه بدر رسیدند و بر چاههای بدر مسلّط شده و آب را بر روی مسلمین بستند تا عرصه را بر ایشان سخت کنند.(1)
در جنگ خیبر نیز شخصی از یهودیان به نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد و در قالب پیشنهادی گفت: «اگر مجاری آب قلعه را ببندید، آنها را وادار به تسلیم میکنید». امّا ایشان با بستن آب بر دشمن موافقت نکردند.(2) پیشنهاد شخص یهودی حکایت از این مطلب دارد که در آن زمان این شیوه در جنگها مرسوم بوده امّا مورد تایید و پذیرش پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نبوده است.
پس از شهادت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) این فرهنگ منسوخ جاهلی دوباره احیاء شد.
مخالفان عثمان او را در منزلش محاصره کردند. در این میان سران مخالفین از جمله طلحه، بر آن شدند تا از رسیدن آب به عثمان جلوگیری کنند. (3) تحریم آب بر عثمان تا حدّی به طول انجامید که او از شخصی به نام «حجّاج»،(4) «خالد بن عاص»(5)، «امیرالمومنین(علیه السلام)»(6) و «همسران پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)»(7) درخواست امداد کرد. در این هنگام فقط امیرالمومنینعلیهالسلام و امّ حبیبه بودند که برای رساندن آب به عثمان تلاش کردند.(8) امیر المومنین علیهالسلام فرمود: «صحیح نیست که خانواده عثمان به جرم او در حال تشنگی هلاک شوند».(9)
با مطالعه تاریخ جنگ صفّین نیز به خوبی میتوان این اندیشه را بررسی کرد. هنگامی که دشمنان بر چاههای آب مسلّط میشوند مانع آب شده، امّا در صحنه نبرد که ورق بر میگردد و سپاهیان امیرالمومنین علیهالسلام به چاهها دست مییابند، ایشان علیرغم رفتار نا جوانمردانه و جاهلانه سپاهیان معاویه، آب را برای آنها مباح و گوارا میداند.
امام حسین(علیهالسلام) نیز در مسیر کربلا هنگامی که با لشگریان تشنه حرّ بن ریاحی مواجه میشود، بر طبق سیره جدّ و پدر بزرگوارش آنها را سیراب میکند. حتّی به فرمان ایشان، مرکب و اسبهایشان نیز سیراب میشوند. تاریخ طبری این حرکت جوانمردانه امام علیهالسلام را اینگونه نقل میکند: «... فقام فتیه و سقوا القوم من الماء حتی أرووهم، و اقبلوا یملأون القصاع و الأتوار و الطساس من الماء و یدنونها من الفرس ...:»؛ ( گروهی از جوانان بر خاستند و سیرابشان کردند آنها کاسهها ، طاسها و ظروف را پر از آب کرده و به اسبها میدادند).(10)
1) تفسیر الصافى، ج2، ص274
2) ناسخ التواریخ ج3، ص1200
3) الإمامة و السیاسة المعروف (الدینوری)، ج1، ص57 ـ الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، شیخ مفید، ص141 ـ تاریخ طبری، ج4، ص385
4) الإمامة و السیاسة المعروف (الدینوری)، ج1، ص103
5) تاریخ طبری، ج4، ص385
6) تاریخ طبری، ج4، ص385 ـ تاریخ المدینة المنورة ، ج 4، ص 1202ـ کتاب جمل من انساب الأشراف، ج5، ص561
7) تاریخ طبری ج4، ص385
8) تاریخ طبری ج4، ص385 ـ الکامل فی التاریخ ، (ابن الأثیر) ، ج3، ص166
9) شرح نهج البلاغة ، ابن أبی الحدید، ج3، ص25
10) تاریخ طبری، ج5، ص401
[2]ـ قَالَ الرَّاوِی وَ اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْن... ـ اللهوف، ص 117ـ بحارالانوار، ج 45 ص50 ـ وقعة الطف ص 245 عوالم العلوم و المعارف ج17 ص 292
[3]ـ البدء و التاریخ، ج 6 ص11؛ الاخبار الطوال، ص 258.
[4] ـ جبرئیل به حضرت آدم علیهالسلام در ذکر مصائب امام حسین علیهالسلام گفت: «این فرزند تو کشته میشود در حالتی که تشنه باشد و بیکس باشد و تنها و فرید باشد و او را ناصری و معینی نباشد. ای آدم، اگر تو او را میدیدی، میشنیدی که میگوید: وای از عطش وای از کمی یار تا گاهی که از تشنگی چشمش چنان تاریک میشود که آسمان را نتواند دید و هیچ کس او را جواب نگوید الا با زبان شمشیر و شراب مرگ.». (و یُقْتَلُ عَطْشَاناً غَرِیباً وَحِیداً فَرِیداً لَیْسَ لَهُ نَاصِرٌ وَ لَا مُعِینٌ وَ لَوْ تَرَاهُ یَا آدَمُ وَ هُوَ یَقُولُ وَا عَطَشَاهْ وَا قِلَّةَ نَاصِرَاهْ حَتَّى یَحُولَ الْعَطَشُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ السَّمَاءِ کَالدُّخَانِ فَلَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ إِلَّا بِالسُّیُوفِ وَ شُرْبِ الْحُتُوف) ـ بحارالانوار، ج 44 ص245 ـ ریاض الأبرار فی مناقب الأئمة الأطهار؛ ج1 ص 174 ـ عوالم العلوم و المعارف؛ ج17 ص 104
[5] ـ از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله روایت شده است که به دخترش فاطمه علیهاالسلام فرمود: «جبرئیل بر من وارد شد و من را به دو فرزند که از تو متولّد میشوند بشارت داد، سپس تعزیت گفته شدم به یکی از آنها و دانستم که او تشنه و غریب کشته میشود. پس فاطمه چنان گریه کرد که صدایش بلند شد، سپس فرمود: ای پدر چرا او را میکشند در حالی که تو جدّش و علی پدرش و من مادرش هستم؟! پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: دخترم آنها حکومت میخواهند. اما بهزودی شمشیری علیه آنان بیرون میآید که غلاف نمیشود مگر به دست مهدی که از فرزندان توست. (أَتَانِی جَبْرَئِیلُ فَبَشَّرَنِی بِفَرَحَینِ یَکُونَانِ لَکَ ثُمَّ عَزِیَّتُ بِأَحَدِهِمَا وَ عَرَفَتُ اَنَّهُ یُقْتَلُ غَرِیباً عَطْشَاناً ، فَبَکَتْ فَاطِمَةُ حَتّی عَلَا بُکاؤُها ، ثُمَّ قَالَتْ : یَا اَبَه لِمَ یَقْتُلُوهُ وَ أَنْتَ جَدُّه وَ أَبُوهُ عَلیٌّ وَ أَنَا أُمُّهُ ؟ ! قَالَ صل الله علیه وآله یَا بُنَیَّةُ لِطَلَبِهِم الْمُلکَ أَمَّا إِنَّهُ سَیَظْهَرُ عَلَیْهِمْ سَیْفٌ لَا یَغمِدُ الَّا عَلی یَدِ الْمَهْدِی مِنْ وُلدِکَ) ـ فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام، ص 108 ـ دلائل الإمامة (ط - الحدیثة) ص 102 ـ نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة علیهم السلام ص 219 ـ مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر؛ ج2 ص 349 دلائل الإمامة، محمد بن جریر بن رستم طبرى، ص102 ـ ریاض الأبرار ج1، ص174
[6] ـ در نبرد صفین، چون ابو ایوب اعور سلمی آب را بر مردم بست، صدای مردم به العطش بلند شد. سپس امام علیهالسلام عدّهای از اسب سواران را فرستاد تا آب را باز کنند ولی موفق نشدند. تا اینکه امام حسین علیهالسلام با اذن پدر گرامیش رفت تا آب تهیه کند. هنگامی که خبر موفقیّت امام حسین علیهالسلام به امیر المومنین علیهالسلام رسید، آن حضرت گریست. چون علّت گریستن حضرت را جویا شدند، ایشان فرمودند: «به یاد آوردم که (فرزندم) حسین (علیهالسلام) در سرزمین کربلا عطشان کشته خواهد شد در حالی که اسبش میگریزد و صیحه میزند). (ذَکَرتُ أَنَّهُ سَیُقْتَلُ عَطْشَاناً بِطَفِّ کَربَلا، حَتَّى یَنْفَرَّ فَرَسُهُ وَ یُحَمحِم) ـ عوالم العلوم و المعارف ج17 ص 150 ـ مدینة معاجز، ج3 ص 140 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج44 ص 266
[7]ـ امام سجّاد علیهالسلام هنگامی که بدن مطهّر امام حسین (علیهالسلام) را دفن کرد، با انگشت خویش بر روی قبر چنین نوشت: «این قبر حسین بن على علیهالسلام است که او را با لب تشنه و غریب کشتند» (هذا قَبْرُ الحُسَیْنِ بنِ عَلِیِّ بنِ أبی طالِب اَلَّذِی قَتَلُوهُ عَطْشاناً غَریباً) ـ حیاة الإمام زین العابدین علیهالسلام، ج1، ص166، مقتل ابن مقرّم، ص337
همچنین، هنگامی که اهل بیت از اسارت به مدینه برگشتند امام سجّاد علیهالسلام فرمود: «یقول: لقد ذبح أبو عبد اللّه غریبا عطشانا» ـ .الإمام السجاد جهاد و أمجاد، حسین الحاج حسن، ص174
امام صادق علیهالسلام نیز مساله عطش را از زبان امام سجّاد علیهالسلام نقل کرده و میفرماید: «(امام) زین العابدین (علیهالسلام) چهل سال براى پدر بزرگوارش گریه کرد، در حالى که روزش، روزهدار بود و شبش، شب زندهدارى مىکرد. هنگامى که وقت افطار مىشد غلامش غذا و نوشیدنى براى او مىآورد و جلویش مىگذاشت و مىگفت: میل کنید، ایشان مىفرمود: فرزند رسول خدا (علیهالسلام) گرسنه و تشنه شهید شد. این جمله را تکرار مىکرد و گریه سر مىداد تا اینکه غذایش با اشک چشمش مخلوط مىشد. او همواره اینطور بود، تا این که به جوار رحمت حقّ شتافت» (اِنَّ زَیْنَ الْعَابِدِینَ بَکَى عَلَى أَبِیهِ أَربَعِینَ سَنَةً، صَائِماً نَهَارَهِ، قَائِماً لَیْلَهُ، فاذا حَضَرَ الاِفطارُ جَاءَ غُلَامُهُ بِطَعَامِهِ وَ شَرَابِهِ فَیَضَعُهُ بَیْنَ یَدَیْهِ فَیَقُولُ: کُلْ یَا مولاىَ، فَیَقُولُ(علیه السلام): قُتِلَ اِبْنَ رَسُولِ اللَّهِ(صل الله علیه وآله) جَائِعاً ، قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(صل الله علیه وآله) عَطْشَاناً، فَلَا یَزَالُ یُکَرِّرُ ذَلِکَ وَ یَبْکِى حَتَّى یَبِلَّ طَعَامُهُ بِدُمُوعِهِ ، وَ یُمْزَجُ شَرَابُهُ بِدُمُوعِهِ فَلَمْ یَزَلْ کَذَلِکَ حَتَّى لَحِقَ بِاللَّهِ عَزَّوجَلَّ) ـ اللهوف، ترجمه فهرى؛ النص ص 209 ـ عوالی اللئالی، ج1 ص89 ـ مسکن الفؤاد، ص 100 ـ وسائل الشیعة، ج3 ص 282 و ج25 ص 278 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص 149 ـ ریاض الأبرار، ج1 ص253
و امام باقر علیهالسلام فرمود: «حضرت حسین علیهالسّلام که صاحب کربلاء است در حالى که مظلوم و اندوهگین و تشنه و غصهدار بود شهید شد» (إِنَّ الْحُسَیْنَ صَاحِبَ کَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَکْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَانا) ـ کامل الزیارات؛ النص؛ ص 168 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج98 ص 46
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: «هنگامى که اراده زیارت حضرت حسین علیهالسّلام را نمودى پس آن حضرت را با حالى غمگین و اندوهناک و ناراحت و ژولیده و گرفته و گرسنه و تشنه زیارت نما زیرا حضرتش کشته شدند در حالى که غمگین و ناراحت و ژولیده و گرفته و گرسنه و تشنه بودند.» (إِذَا أَرَدْتَ زِیَارَةَ الْحُسَیْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ کَئِیبٌ حَزِینٌ مَکْرُوبٌ شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً فَإِنَّ الْحُسَیْنَ قُتِلَ حَزِیناً مَکْرُوباً شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَانا) ـ کامل الزیارات؛ النص؛ ص 131 ـ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال؛ النص؛ ص 89 ـ کتاب المزار- مناسک المزار(للمفید) ؛ النص؛ ص 96 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج98 ص140
امام رضا علیهالسلام نیز با اشکهایی که بر قصیده «مدارس آیات» دعبل، از چشمان مبارک روان کرده؛ مهر تاییدی بر مساله عطش زده است. این هنگامی بود که دعبل در حضور حضرتش ابیاتی را زمزمه کرد، که بیت زیر در این میان بود: «اى فاطمه! کاش با حسینت در کربلا بودى / که در کنار نهر فرات تشنه جان داد». (أَفاطِمُ لَوْ خِلْتِ الْحُسَیْنَ مُجَدَّلا / وَ قَدْ ماتَ عَطْشاناً بِشَطِّ فُراتِ) ـ کشف الغمة، ج2 ص 322 ـ حلیة الأبرار، ج4 ص 400 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص 257 ـ ریاض الأبرار، ج1 ص 277
امام زمان ارواحنافدا نیز در زیارت ناحیه مقدسه با این عبارت به مصیبت تشنگی اشاره میفرماید: «پس آب و ورود بر آن را از تو منع کردند» (فَمَنَعُوکَ المَاءَ وَ وُرودَهُ) ـ المزار الکبیر، ص 503 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج98 ص 321
[8]ـ پس از اینکه امام حسین علیهالسلام خبر شهادت همه یارانش را داد، قاسم از شهادت عبدالله شیرخوار سوال میکند. امام در این هنگام میفرماید:«عمویت به فداى تو باد! عبدالله هنگامى کشته خواهد شد که من از تشنگى زیاد بىتابم و در خیمهها دنبال آب یا شیر مىگردم ولى چیزى نمىیابم» (فِداکَ عَمُّکَ یُقْتَلُ عَبْدُاللّهِ اِذْ جَفَّتْ رُوحی عَطَشاً وَ صِرْتُ اِلى خِیَمِنا فَطَلَبْتُ ماءً وَ لَبَنَاً فَلا أَجِدُ قَطُّ) ـ مدینة معاجز، ج4 ص 216 ـ نفس المهموم، ص208
در روز عاشورا نیز هنگامی که علی اصغر علیهالسلام را بر دستان گرفت، فریاد زد: «اى مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسى جز این طفل که بىهیچ گناهى از تشنگى مىسوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سیراب کنید» (یا قومُ، قَتَلْتُم شِیعَتی و أهلَ بَیْتِی و قَد بَقِیَ هَذا الطِفلُ یَتَلَظَّى عَطَشاً فاسقُوه شَربةً مِنَ المَاء) ـ الإرشاد (للمفید) ج2 ص87 ـ روضة الواعظین، ج1 ص 182 ـ إعلام الورى (ط - القدیمة) النص ص 235 ـ اللهوف، ترجمه میر ابو طالبى ص150 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج44 ص 389
[9]ـ الف) حضرت زینب سلاماللهعلیها هنگامی که اسراء را از کنار قتلگاه عبور میدادند این چنین فرمود: «پدرم فداى آن کس که جانم فداى او باد. پدرم فداى آن کس که با دل پرغصّه جان سپرد، پدرم فداى آن کس که با لب تشنه شهید شد، پدرم فداى آن کس که از محاسنش خون مى چکد» (بِأَبِی مَنْ نَفْسی لَهُ الْفِداءُ، بِأبِی الْمَهْمُومَ حَتّى قَضى، بِأبی الْعَطْشانَ حَتّى مَضى، بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّماءِ) ـ اللهوف، ترجمه فهرى، النص ص 134 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص 59
ب) هنگامی که حضرت عبّاس علیهالسلام از امام حسین علیهالسلام اجازه میدان خواست، امامبه ایشان فرمود: «هم اینک که قصد رفتن به میدان داری، برای این کودکان آبی مهیّا کن» (إِذا غَدَوْتَ إِلَى الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الاْطْفالِ قَلیلا مِنَ الْماءِ). حضرت عباس علیهالسلام که صدای ناله و العطش طفلان و کودکان حرم به گوشش رسید، بیدرنگ مشک را برداشت و سوار بر اسب شد و در ضمن درگیری با سربازان دشمن خود را به شریعه رساند. «هنگامى که خواست مقدارى آب بیاشامد تشنگى امام حسین علیهالسلام و اهل بیتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ریخت، مشکش را پر کرد» (فَلَمّا أَرادَ أَنْ یَشْرَبَ غُرْفَةً مِنَ الْماءِ ذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ فَرَضَّ الْماءَ وَمَلاَ الْقِرْبَةَ) ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص41 ـ ریاض الأبرار، ج1 ص 227 ـ عوالم العلوم، ج17ص 284
ج) حضرت علی اکبر علیهالسلام در حالی که رجزهای حماسی میخواند به سپاه اموی حمله کرد. چون بسیاری از آنان را به هلاکت رساند، تشنگی بر آن حضرت چیره شد. نزد پدر آمد و عرض کرد: «پدر جان! تشنگى مرا از پاى درآورد و سنگینى سلاح ناتوانم ساخت. آیا جرعه آبى هست که بتوانم بنوشم و به جنگ ادامه دهم» (یا أبَهْ! ألْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنی، وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ أَجْهَدَنی، فَهَلْ إِلى شَرْبَة مِنْ ماء سَبِیلٌ أَتَقَوّى بِها عَلَى الاْعْداءِ) ـ اللهوف، النص ص 113 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص 43
د) جناب حر رحمتاللهعلیه خطاب به کوفیان گفت: «زنان و بچهها و اهل (حسین علیهالسلام) را از آب فرات منع کردهاید در حالی که یهود و نصاری و مجوس از آن مینوشند و خوکها و سگها در آن زبان میزنند و این اصحاب و اهل بیت حسیناند که از شدت تشنگی بیهوش شدهاند. (وَ نِسَاءَهُ وَ صِبْیَتَهُ وَ أَهْلَهُ عَنْ مَاءِ الْفُرَاتِ الْجَارِی یَشْرَبُهُ الْیَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسُ وَ تَمَرَّغُ فِیهِ خَنَازِیرُ السَّوَادِ وَ کِلَابُهُ فَهَا هُمْ قَدْ صَرَعَهُمُ الْعَطَشُ) ـ الإرشاد، (للمفید) ج2 ص100 ـ إعلام الورى، ج1 ص461 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص11 ـ عوالم العلوم ج17 ص 255
[10]ـ دایره المعارف تشیع، ( خرمشاهی) ج12، ص18
[11]ـ «و امّا بعد فجعجع بحسین، حیث یبلغک کتابی و یقدم علیک رسولی و لا تنزله الّا فی العراء فی غیر حصین و علی غیر ماء» ـ کتاب جمل من انساب الأشراف، ج3، ص176
[12]ـ «بعث عمر بن سعد عمرو بن الحجاج علی خمس مائة فارس فنزلوا علی الشریعه و حالوا بینه و بین الماء ثلاثة ایام الی ان قتل» ـ مناقب (لابن شهرآشوب) ج4 ص 97 ـ تاریخ طبری، ج5، ص 412 ـ منتهى الآمال ج1، ص620
[13]ـ کتاب الفتوح، (ابن اعثم الکوفى) ج5، ص91.
[14]ـ امام حسین علیهالسلام در پاسخش فرمود: «خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز او را نبخش». از حمید بن مسلم نقل شده است که: «به خدا بعدها هنگامی که بیمار بود عیادتش کردم به خدایی که جز او خدایی نیست دیدمش آب میخورد تا شکمش پر میشد و قی میکرد، آنگاه باز آب میخورد تا شکمش پر میشد و قی میکرد امّا سیراب نمیشد و چنین بود تا جان داد» ـ الإرشاد (للمفید) ج2، ص87 ـ الکامل فی التاریخ (ابن أثیر) ج4، ص53 ـ تاریخ طبری، ج5، ص412 ـ مقاتل الطالبیین، ص117
[15]ـ "یتلظی" از ریشه لظی به معنی «شعله خالص و زبانه آتش» است، یعنی از شدت تشنگی در حال سوختن است. مشهور است که تلظی کردن به وقتی گفته میشود که ماهی از آب بیرون افتاده و در حال دست و پا زدن و مرگ میباشد، این معنی را در هیچ لغتنامه عربی پیدا نکردیم. اما شاید آن هم کنایه از این باشد که ماهی به دلیل نبودن آب در حال سوختن است.
[16]ـ هفتاد و مجلس در عزای مظلوم صفحه 111 به نقل از کبریت الاحمر بیرجندی ص 387 (این نقل از اعتبار کافی برخوردار نیست)
[17]ـ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى،ج17 ص99
[18]ـ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى،ج24 ص476 ـ پس از تحریم آب، یک مرتبه حضرت علی اکبر(علیه السلام) با تعدادی از اصحاب به سمت شریعه حرکت کردند و آب آوردند ـ (أَرْسَلَ عَلِیّاً ابْنَهُ ع فِی ثَلَاثِینَ فَارِساً وَ عِشْرِینَ رَاجِلًا لِیَسْتَقُوا الْمَاءَ وَ هُمْ عَلَى وَجَلٍ شَدِیدا) ـ لأمالی، (لصدوق) ص156 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج44 ص316 ـ (نکته: این روایت با روایت دیگری بسیار شبیه است و تفاوت آن فقط این است که در روایت دیگر حضرت عباس علیهالسلام با سی نفر به شریعه میروند)
[19]ـ بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج44، ص388 ـ تسلیة المجالس و زینة المجالس (مقتل الحسین علیه السلام) ج2 ص263 ـ عوالم ج17 ص23 ـ
متن عربی این نقل به شرح زیر است:
رَجَعَتْ خَیْلُ ابْنِ سَعْدٍ حَتَّى نَزَلُوا عَلَى شَاطِئِ الْفُرَاتِ فَحَالُوا بَیْنَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِهِ وَ بَیْنَ الْمَاءِ وَ أَضَرَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِهِ فَأَخَذَ الْحُسَیْنُ ع فَأْساً «2» وَ جَاءَ إِلَى وَرَاءِ خَیْمَةِ النِّسَاءِ فَخَطَا فِی الْأَرْضِ تِسْعَ عَشْرَةَ خُطْوَةً نَحْوَ الْقِبْلَةِ ثُمَّ حَفَرَ هُنَاکَ فَنَبَعَتْ لَهُ عَیْنٌ مِنَ الْمَاءِ الْعَذْبِ فَشَرِبَ الْحُسَیْنُ ع وَ شَرِبَ النَّاسُ بِأَجْمَعِهِمْ وَ مَلَئُوا أَسْقِیَتَهُمْ ثُمَّ غَارَتِ الْعَیْنُ فَلَمْ یُرَ لَهَا أَثَرٌ وَ بَلَغَ ذَلِکَ ابْنَ فَأَرْسَلَ إِلَى عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ بَلَغَنِی أَنَّ الْحُسَیْنَ یَحْفِرُ الْآبَارَ وَ یُصِیبُ الْمَاءَ فَیَشْرَبُ هُوَ وَ أَصْحَابُهُ فَانْظُرْ إِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ کِتَابِی فَامْنَعْهُمْ مِنْ حَفْرِ الْآبَارِ مَا اسْتَطَعْتَ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَدَعْهُمْ یَذُوقُوا الْمَاءَ وَ افْعَلْ بِهِمْ کَمَا فَعَلُوا بِالزَّکِیِّ عُثْمَانَ فَعِنْدَهَا ضَیَّقَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ عَلَیْهِمْ غَایَةَ التَّضْیِیقِ.
فَلَمَّا اشْتَدَّ الْعَطَشُ بِالْحُسَیْنِ دَعَا بِأَخِیهِ الْعَبَّاسِ فَضَمَّ إِلَیْهِ ثَلَاثِینَ فَارِساً وَ عِشْرِینَ رَاکِباً وَ بَعَثَ مَعَهُ عِشْرِینَ قِرْبَةً فَأَقْبَلُوا فِی جَوْفِ اللَّیْلِ حَتَّى دَنَوْا مِنَ الْفُرَاتِ فَقَالَ عَمْرُو بْنُ الْحَجَّاجِ مَنْ أَنْتُمْ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ ع یُقَالُ لَهُ هِلَالُ بْنُ نَافِعٍ الْبَجَلِیُّ ابْنُ عَمٍّ لَکَ جِئْتُ أَشْرَبُ مِنْ هَذَا الْمَاءِ فَقَالَ عَمْرٌو اشْرَبْ هَنِیئاً فَقَالَ هِلَالٌ وَیْحَکَ تَأْمُرُنِی أَنْ أَشْرَبَ وَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ وَ مَنْ مَعَهُ یَمُوتُونَ عَطَشاً فَقَالَ عَمْرٌو صَدَقْتَ وَ لَکِنْ أُمِرْنَا بِأَمْرٍ لَا بُدَّ أَنْ نَنْتَهِیَ إِلَیْهِ فَصَاحَ هِلَالٌ بِأَصْحَابِهِ فَدَخَلُوا الْفُرَاتَ وَ صَاحَ عَمْرٌو بِالنَّاسِ وَ اقْتَتَلُوا قِتَالًا شَدِیداً فَکَانَ قَوْمٌ یُقَاتِلُونَ وَ قَوْمٌ یَمْلَئُونَ حَتَّى مَلَئُوهَا وَ لَمْ یُقْتَلْ مِنْ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ أَحَدٌ ثُمَّ رَجَعَ الْقَوْمُ إِلَى مُعَسْکَرِهِمْ فَشَرِبَ الْحُسَیْنُ وَ مَنْ کَانَ مَعَهُ وَ لِذَلِکَ سُمِّیَ الْعَبَّاسُ ع السَّقَّاءَ.
[20]ـ الفتوح، الکوفى، ج 5، ص 89 ـ بحار الأنوار، ج 44، ص 387
[21]ـ همان پینوشت 13
[22]ـ «فرمى أصحابه کلهم فما بقی من أصحاب الحسین ع إلا أصابه من سهامهم قیل فلما رموهم هذه الرمیة قل أصحاب الحسین ع و قتل فی هذه الحملة خمسون رجلا) ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص 12 ـ ریاض الأبرار، ج1 ص223 ـ عوالم العلوم ج17 ص 255
[23]ـ عمر بن سعد با چهار هزار سوار براى جنگ با امام از کوفه بیرون شد، و ابن زیاد پیاپى برایش نیرو مىفرستاد و تا آن که در کربلا تا شب ششم محرّم بیست هزار لشکر وارد شدند ـ اللهوف ص129
[24]ـ یک روز حسین بن على بن ابى طالب علیهالسلام وارد شد بر حضرت حسن علیهالسلام و چون چشمش به او افتاد گریست. به او گفت چه تو را میگریاند اى ابا عبد اللَّه؟ گفت: میگریم براى آنچه با تو کنند، فرمود آنچه به من آید زهریست که به کامم ریزند و کشته شوم ولى اى ابا عبداللَّه روزى چون روز تو نباشد سى هزار مردى که مدعیند از امت جد ما محمدند و خود را به دین اسلام بندند بر تو گرد آیند و همدست شوند براى کشتن تو و ریختن خونت و هتک حرمتت و اسیر کردن ذریهات و زنانت و غارت بنهات. در اینجا است که به بنىامیه لعنت فرود آید و آسمان خاکستر و خون بارد و همه چیز بر تو بگریند تا وحشیان بیابان و ماهیان دریا. (الْحَسَنِ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ بَکَى فَقَالَ لَهُ مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قَالَ أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّةِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیِّکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثَقَلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّةَ اللَّعْنَةُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَار) ـ الأمالی( للصدوق)، ص116 ـ اللهوف (ترجمه فهرى) ص25 ـ مثیر الأحزان ص23 ـ إثبات الهداة ج 4ص 20 ـ مدینة معاجز ج3 ص394 ـ بحار الأنوار (ط - بیروت) ج45 ص218 ـ ریاض الأبرار ج1 ص269 ـ عوالم العلوم ج17 ص154
[25]ـ حدیقة الشیعه، اردبیلى، ص 50
[26]ـ براى تحقیق پیرامون تعداد لشکریان ابن زیاد، باید به این نکته توجه نمود که کوفه شهرى بود که بنیادش بر مقاصد نظامى نهاده شد و مىتوانست عده و عُدّه فراوانى را بسیج کند. در روایات و متون تاریخى، دلایل بسیارى در این باره به چشم مىخورد. براى مثال نقل شده است که سلیمان بن صرد خزاعى در حالى که کار صلح را بر امام حسن علیهالسلام زشت مىشمرد، خطاب به ایشان گفت: «من بسیار در شگفتم از اینکه با داشتن صد هزار جنگجوى عراقى، چگونه صلح با معاویه را پذیرفتى». در برخى نامههاى مردم کوفه به امام حسین علیهالسلام آمده است: «شما در اینجا صد هزار شمشیرزن دارى، تأخیر روامدار». بدون شک قدرت بسیج نظامى کوفه به مراتب بیش از این بود؛ زیرا صدهزار نیرویى که در نقلهاى یاد شده آمده متعلق به یکى از طرفین جنگ داخلى علیه حکومت است، نه براى رویارویى با یک تهاجم خارجى؛ که در آن صورت شمار بسیار بیشترى از امت بسیج مىشوند.
اگر سخن درباره تجهیزات، و کاشف از تعداد نیروها باشد، در این صورت میزان و حجم فراوان سلاح و پشتیبانى موجود در لشکر ابن زیاد، دلیل بر این است که آن سپاه بسیار بزرگ بوده است. شیخ قرشى گوید: لشکر ابن زیاد به همه سلاحهاى موجود آن روزگار مسلح و براى رویارویى با امام بسیار آماده بود. مورخان از حجم بالاى این آمادگى سخن مىگویند: «آهنگران و سازندگان سلاح در کوفه شب و روز مشغول کار بودند؛ بیش از ده روز تیر مىتراشیدند و شمشیر صیقل مىدادند. ابن زیاد سپاهى چنان نیرومند را به جنگ امام حسین علیهالسلام فرستاد که مىتوانست سرزمینى را با آن فتح کند.» برخى پژوهشگران بر این باورند که حداقل شمار سپاه اموى که به جنگ امام حسین علیهالسلام در کربلا رفت سى هزار تن بود. زیرا روایاتى این تعداد را تایید میکند. ولى تأملى دقیق در این روایات شریف نشان مىدهد که این سى هزار تن کسانى بودند که با کشتن امام به خداوند تقرّب مىجستند. در حالى که از نظر تاریخى ثابت است که دل بیشتر اهل کوفه با امام حسین علیهالسلام بود و با زور در کربلا حاضر شده بودند. چنین کسانى که بسیار هم بودند، داوطلبانه براى کشتن آن حضرت گرد نمىآمدند؛ و اگر با اجبار گرد آمده بودند، از کسانى نبودند که با قتل وى به خداوند تقرّب بجویند! بنابراین اگر شمار کسانى را که با اجبار در کربلا حضور یافته بودند به آنهایى که در کشتن ایشان به خداوند تقرب مىجستند اضافه کنیم، بدون تردید شمار سپاه اموى از سى هزار تن بسیار افزونتر مىشود. ولى تعیین شمار دقیق این سپاه دشوار است، چرا که براى این کار، سند تاریخى کافى در دست نداریم. ـ با کاروان حسینى، (پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق علیهالسلام) ج4 ص 206
[27]ـ امام حسین علیهالسلام به یاران خود دستور فرمود خیمههاى خود را متصل به یک دیگر کنند و خودشان در برابر خیمهها باشند و پشت خیمهها خندقى حفر و آنرا از نى و هیزم انباشته کنند و آتش بزنند تا دشمن نتواند از پشت خیمهها حمله کند و وارد شود ـ ترجمه اخبار الطوال ص302
حسین علیه السلام، به سوی یارانش آمد و دستور داد که خیمههایشان را به هم نزدیک کنند و طنابهای خیمهها را به هم متّصل کنند و خودشان، میان خیمهها قرار بگیرند و تنها یک راه را که مقابل دشمن بود، باز بگذارند. دانشنامه امام حسین علیهالسلام ، ج6، ص۶۱ ح ۱۶۰۵